پس از دستيابى به حكومت ... - زندگی سیاسی امام هشتمین (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زندگی سیاسی امام هشتمین (ع) - نسخه متنی

سید خلیل خلیلیان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پس از دستيابى به حكومت ...

مأمون مىپنداشت پس از كشتن برادرش و رهايى از شرّ هواخواهانش، و پس از به ثمر رسيدن مبارزات تبليغاتىعليه اينان، ديگر برايش حكومت هموار گرديده با خيالى آرام سر بر بستر آسايش فرو مىنهد.

ولى اين يك خيال خام بود، چه جريانات امور بر خلاف مصالح وى پيش آمد. ايرانيان پس از جنگ خونين امين و مأمون دست از تأييد عباسيان شستند. (55) از گرد ايشان پراكنده شده به تأييد و مهر علويان روى بردند، چه مىدانستند آنان كه دادگسترى مىكنند و بر وفق شريعت گام بر مىدارند همينانند. و واقعه نيشابور و ماجراى دو نماز عيد، دلايل روشنى بودند بر اين عاطفه ومهر و احساس.

يكى ديگر از علل روىگردانى ايرانيان از بنىعباس آن بود كه به چهره حقيقى، خودپرستى، ظلم و جور و آزار آنان پى برده بودند و اينها تمام از حكومتى سر مىزد كه خود آنها در راه ايجادش كوشيده بودند.

حتى اگر برخى هم بر تأييد حكومت مأمون استوار بودند، ولى او خود نمىتوانست براى مدّت طولانى به اينگونه تأييد اميدوار باشند. زيرا پس از رفتارى كه مردم از او درباره برادر و پيروانش ديده بودند، ديگر همه به راحتى مىتوانستند سياست و زيركى مأمون را درك كنند. بهعلاوه، پس از آن كه ديده بودند او وعدههاى خويش را به فراموشى سپرده، ديگر مشكل مىنمودكه بتوانند به حرفهاى او دل خوش بدارند.

موقعيت دشوار

اين بود اشارهاى سريع بر موضع عباسيان و اعراب در برابر مأمون. موضعى كه روزبه روز حساستر و پيچيدهتر مىشد. علاوه بر اين، خراسانيان كه خود نيز مأمون را به عرش قدرت و حكومت رسانده بودند اكنون از او برگشته، در شرف تكوين خطرى عليه او قرار گرفته بودند.

در اين ميان، علويان نيز از فرصت برخورد ميان مأمون و برادرش به نفع خود بهرهبردارى كرده، به صفآرايى و افزودن فعاليّتهاى خود پرداختند. حال شما خوب مىتوانيد وضع دشوار مأمون را در نظر مجسم كنيد، به ويژه آن كه فهرستى از شورشهاى علويان را نيز كه در گوشه و كنار كشور برخاسته بود، مورد توجه قرار دهيد.

شورشهاى علويان ... و ديگران

ابوالسّرايا كه روزى در ميان حزب مأمون (56) جاى داشت، در كوفه سر به شورش برداشت. لشكريانش با هر سپاهى كه روبهرو مىشدند آن را تارومار مىكردند و به هر شهرى كه مىرسيدند، آنجا را تسخير مىكردند. (57) مىگويند در نبرد ابوالسّريا دويست هزار تن از ياران سلطان كشته شدند، در حالى كه از روز قيام تا روز گردن زدنش بيش از ده ماه طول نكشيد. (58)

حتىدر بصره كه تجمّعگاه عثمانيان بود، (59) علويان مورد حمايت قرار گرفتند به طورى كه زيدالنار (60) قيام كرد و همراه با وى على بن محمد و از پيش نيز على منصور به شورش برخاسته بودند.

در مكه ونواحى حجاز، محمد بن جعفر ملقّب به « ديباج» قيام كرد كه « اميرالمؤمنين» (61) خوانده مىشد.

در يمن: ابراهيم بن موسى بن جعفر شوريد.

در مدينه: محمد بن سليمان بن داود بن حسن بن حسين، ابن على ابن ابيطالب قيام كرد.

در واسطا: كه بخش عمده آن مايل به عثمانيه بود، قيام جعفر بن زيد بن على، و نيز حسين بن ابراهيم بن حسن بن على، رخ داد.

در مدائن: محمد بن اسماعيل بن محمد قيام كرد.

خلاصه سرزمينى نبود كه در آن يكى از علويان به ابتكار خود يا به تقاضاى مردم، اقدامى به شورش بر ضدّ عباسيان، نكرده باشد. بالاخره كار به جايى كشيده شده بود كه اهالى بينالنهرين و شام كه به تفاهم با امويان و آل مروان شهرت داشتند، به محمد بن محمد علوى، همدمابوالسّرايا، گرويده ضمن اين كه نامه نوشتند كه در انتظار پيكش نشستهاند تا فرمان او را ابلاغ كند. (62)

اما شورشهايى كه از سوى غير علويان برپا شد، آنها نيز بسيار است. برخى از اين شورشها، مردم را به « خوشنودى خاندان محمد» مىخوانند، مانند قيام حسن هرش به سال 189 هجرى (63) و نيز افرادى ديگر كه جاى ذكرشان در اين كتاب نيست. اگر كسى مايل به مطالعه باشد بايد به كتابهاى تاريخى مراجعه كند.(64)

در ارزيابى شورشهاى ضد عباسى به اين نكته پى مىبريم كه خطر جدى از سوى علويان بود كه آنان را تهديد ميكرد. زيرا اين شورشها در مناطق بسيار حساسى برمىخاست و رهبريشان در دست افرادى بود كه از استدلال قوىو شايستگى غيرقابل انكارى برخوردار بودند، و با عباسيان بدين لحاظ هرگز قابل مقاسيه نبودند.

اين كه مردم رهبران اين شورشها را تأييد مىكردند و به سرعت، دعوتشان را پاسخ مىگفتند خود دليلى بود بر ميزان درك طبقات مختلف ملّت و نحوه برداشتشان از خلافت عباسيان و نيز بر شدت خشمشان كه بر اثر استبداد و ظلم و رفتارشان با مردم و به ويژه با علويان برانگيخته شده بود.

در اين ميان، مأمون بيش از هر كس ديگر مىدانست كه چه فاجعهاى در انتظارش است اگر امام رضا هم بخواهد از آن فرصت استفاده كند و به تحكيم موقعيّت و نفوذ خويش بر ضد حكومت جارى،بپردازد.

/ 101