پيروزى عباسيان امرى طبيعى بود - زندگی سیاسی امام هشتمین (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زندگی سیاسی امام هشتمین (ع) - نسخه متنی

سید خلیل خلیلیان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پيروزى عباسيان امرى طبيعى بود

از اينجا درمى يابيم كه چگونه پيروزى عباسيان در
دستيابى به حكومت در آن زمان امرى معجزه آسا يا خارق العاده نبود،
بلكه كاملاً طبيعى مى نمود. چه اوضاع اجتماعى و شرايط حاكم در آن
روزگار، زمينه پذيرفتن هرگونه تغيير را در نهاد مردم آماده كرده
بود. نه تنها مردم اين آمادگى را پيدا كرده بودند، بلكه به لزوم
تحوّل در سطح حكومت نيز معتقد شده بودند.

از اين رو ديگر شگفت نيست اگر بگوئيم، در شرايط
آنچنانى هر انقلابى كه رخ مى داد قطعاً به پيروزى مى رسيد. عباسيان
چيز ويژه اى براى خود نداشتند، بلكه هر گروه ديگرى هم كه مى خواست
انقلاب كند اگر در آن شرايط قرار مى گرفت و از همان شگرد عباسيان
سود مى جست و مردم را به سوى خود فرامى خواند، بى شك به پيروزى
مى رسيد. شگرد عباسيان را مى توان در سه جهت مشخص، بيان كرد:

جهت نخست

«خويشتن را چنين معرفى مى كردند كه تنها براى
نجات مردم از شرّ بنى اميّه آمده اند. يعنى آمده اند تا امّت
مسلمان را از دردسر و ظلم و تجاوزهاى بى حدّ و حساب اين سلسله
رهايى مى بخشند. تبليغ عباسيان همواره بشارتى به رهايى بود و در
ضمن به مردم نويد مى داد كه مى خواهند حكومتى عادلانه مبنى بر
برابرى، صلح و امنيت برپا كنند. درست مانند تبليغهاى انتخاباتى كه
مملوّ از وعده و دلخوشى دادن به مردم است. عباسيان نيز مانند
سياستمداران زمان ما مردم را به آرزوهاى شيرين مجذوب خويشتن
مى نمودند. همين وعده ها و همين ايجاد آرزوها بود كه بعداً همان
مردم را بر ضدّ حكومت بنى عبّاس برانگيخت، چه ديدند كه آنان نيز
عليرغم وعده هاى خود پايه هاى حكمرانى را براساس طغيان و عطش
سيرى ناپذيرى براى ريختن خون مردمان نهاده اند.»

جهت دوم

عباسيان در نهضت خود بر تازيان زياد تكيه نكردند،
چه آنان در اندرون خود به دسته بازى و تجزيه گرائيده بودند. در
عوض، دست كمك به سوى غيرعرب ها دراز كردند كه اينان در آن زمان به
چشم حقارت نگريسته مى شدند و در محروميّت شديدى حتى از ساده ترين
حقوق مشروع خويش كه در پرتو اسلام كسب كرده بودند، بسر مى بردند.
حجّاج دستور داده بود كه در كوفه جز امام عرب زبان با مردم نماز
نگذارد، و روزى هم به شخصى گفته بود كه جز اعراب كسى شايستگى مقام
قضاوت را ندارد. (4)

از قلمرو بصره و سرزمينهاى اطراف آن هر چه غيرعرب
بود اخراج گرديد. اين آواره گان در تظاهرات خود فرياد «وامحمّدا!
وا احمدا!» سر داده بودند و بيچارگان نمى دانستند به كجا بروند.
البته اهالى بصره نيز از در همدردى با آنان وارد شده در اين ظلم
ناروا با ايشان همصدا گرديدند. (5)

برخى مى گفتند: «نماز به يكى از اينها شكسته
مى شود: خر، سگ، و غيرعرب (كه مولى خطاب مى شدند، يعنى: برده آزاد
شده)..». (6)

روزى معاويه از افزايش جمعيت موالى به خشم آمد و
تصميم گرفت كه نيمى از آنان را از دم تيغ بگذراند، ولى «احنف» وى
را از اين كار برحذر داشت.. (7)

روزى هم يكى از موالى دخترى از قبيله بنى سليم را
به زنى گرفت. «محمد بن بشير خارجى» بيدرنگ سوار بر اسب خود شد و
به مدينه آمد و نزد حكمران آنجا كه «ابراهيم بن هشام بن اسماعيل»
بود، دادخواهى كرد. حكمران، شوهر عجم را فراخواند و پس از اجراى
صيغه طلاق صد ضربه شلاق هم به او زد و علاوه بر همه اينها دسور داد
تا موهاى سر، ابرو و ريشش را بتراشند.. آنگاه محمد بن بشير خرسند
از اين پيروزى اشعارى سرود، از جمله گفت:

«داورى به سنّت و صدور حكم به عدالت انجام گرفت»

«و خلافت هرگز به آنان كه دورند نمى رسد.» (8)

شكست حكومت مختار نيز به عاملى جز اين نبود كه وى
از غير عربها كمك مى گرفت. همين امر سبب شد كه اعراب از گِردَش
پراكنده شوند. (9)

ابوالفرج اصفهانى مى گويد: «.. عرب همچنان
يكّه تاز بود تا روزى كه دولت عبّاسى تشكيل شد. وقتى يك عرب از
خريد برمى گشت و بر سر راه خود يك عجم را مى ديد، كالاى خود را به
سويش پرتاب مى كرد و او هم موظّف بود كه بارش را به منزل برساند.»
(10)

فرزندان خليفه اگر از زنان عجمشان زاده مى شدند
هرگز صلاحيّت رسيدن به مقام خلافت را پيدا نمى كردند. (11)

و خلاصه برخى گفته اند: كشتن امام حسين كار بزرگى
بود كه از پى آن امويان براحتى توانستند جلوى يورش ايرانيان را از
ورود به اسلام بگيرند... . (12)

بنابراين، ديگر بسيار طبيعى مى نمود كه موالى
(غيرعرب ها) در ره رهايى از سلطه چنين حكومتى از بذل جان دريغ
نكنند، و انتظار مى رفت كه عباسيان بر چنين نيرويى تكيه زنند،
همچنان كه از آنان نيز انتظار مى رفت كه دعوت عباسيان را به گرمى
پذيرا شوند.

جهت سوم

در آغاز كار، عباسيان كوشيدند كه انقلاب و دعوت
خويشتن را در رابطه با اهل بيت انجام دهند.

اكنون بر ما لازم است كه نظر به اهميّت اين موضوع
بحث خود را گسترده تر عنوان كنيم. چه اين شگرد آثار مهمّى در طول
تاريخ برجاى نهاد.

به علاوه، همين خطّ بود كه عباسيان بيش از همه
روى آن حساب مى كردند و آن هم بى اساس نبود، چه عامل اصلى رسيدنشان
به قدرت هم همين بود.

اينك بيان مشروح ما:

/ 101