نقشه مأمون - زندگی سیاسی امام هشتمین (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زندگی سیاسی امام هشتمین (ع) - نسخه متنی

سید خلیل خلیلیان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نقشه مأمون

ديديم كه چگونه مأمون در محاصره هشت مشكل بزرگ قرار گرفته بود. براى رهيدن از آن موقعيّت دشوار و حفظ مقام خلافت براى خودو خاندانش شيوه جديدى را كه هرگز سابقه نداشت، طرح ريزى كرد. گويا براى يافتن چنين راه حلى مدّتها انديشيده بود و نقشهاى كه سرانجام يافت حكايت از رأى محكم و بينش عميق او مىكرد.

مردم از يك سو مىديدند كه مأمون هيچ يك از خلفا و يا صحابه ديگر را به زشتى ياد نمىكند. او همچنين از ناسزاگويى به غيرصحابه و يا حتى به كسانى كه بر عليه دين قيام كرده بودند، مانند حجاج بن يوسف، احتراز مىجست تا مبادا در جايى احساسى عليه او برانگيخته و افرادى كه با يكى از اينان همبستگى عاطفى و يا فكرى دارد، از دست او رنجيده شود، چه ممكن بود آنان روزى به كارش آيند.

از سوى ديگر، ديديد كه مأمون علاوه بر اين مىخواست ارج نهادن به على (ع) و بيزارى از معاويه را آيين رسمى قرار دهد كه مردم همگى بدان روى برند. هر چند موضوع پخش آگهى در مورد نفرين معاويه به سال 212 هجرى انجام گرفت، ولى مأمون از همان روزهاى نخست خود، على را بر تمام مردم برتر شمرده و به اولادش تقرّب جسته و ابراز دوستى و هواخواهى نسبت به آنان كرده بود. (67)

آنگاه به رغم فتواى عمر، خليفه دوّم، نكاح موقّت ( متعه ) را مباح شمرد و عمر را نيز به اهانت، « سرگين غلطان» مىخواند. (68) البته مأمون خود در اينگونه اقدامات هرگز تناقضى نمىديد و همه به نظرش صحيح و منطقى مىنمودند. چه هر كدام در شرايط خاصّى انجام مىپذيرفت. او هميشه با توجه به اين شرايط و براى هماهنگى با مقتضيات روز گام برمىداشت. پس اشكالى نداشت كه روزى علويان را به خود نزديك سازد و تظاهر به بزرگداشت و اكرامشان كند، و روز ديگر حتى اجازه ورود به دستگاهش را از آنان سلب كرده، به آزار و قتلشان ـ آن هم گاهى با سم و گاهى با شمشير ـ بپردازد.

نياز به اقدام ديگر

مأمون مىديد كه اين اقدامات نه هنوز براى فرونشاندن شورشهاى علويان كافى است، و نه براى رسيدن به تمام هدفهايش كه برايتان برشمرديم.
اقدام جديدى كه به خاطر رسيد بسيار شگفت و هيجانانگيز بود، ولى البته با توجه به شرايط آن زمان گامى بود كه خيلى طبيعى برداشته مىشد، يعنى: گرفتن بيعت براى وليعهدى اما رضا (ع) كه پس از مأمون به مقام خلافت رسيد. بدينوسيله مأمون او را امير همه بنىهاشم ـ چه عباسيان و چه طالبيان ـقرار داد و خود نيز لباس سبز پوشيد.

نامه فضل بن سهل به امام

اين نامه بازگو كننده چند نكته مهّم كه برخى از آنها را استخراج كرده برايتان بازگو مىكنيم:

1 ـ استعمال لقب (رضا) در اين نامه جالب توجه است. اين لقب را مأمون به امام داده بود، ولى نحوه استعمال مطلق اين لقب در نامه فضل اين نكته را مىرساند كه مأمون به الهام از او بوده كه رضا را براىامام، لقب قرار داده است.

2 ـنامه براى جلب اطمينان امام به اين موضوع پرداخته كه ماجراى وليعهدى وى يك بازى مأمونى نبود، بلكه نتيجه كوششهاى فضل بوده و جايى براى نگرانى هرگز وجود ندارد. در هر صورت، اين تضمينى بود كه از سوى وى و مأمون گرفته شده و ديگر هيچگونه مقاومت و ممانعتى از سوى امام فايده ندارد.

3 ـ در نامه مزبور جملهها و الفاظ به گونهاى انتخاب شده كه خوشايند ذوق امام (ع) باشد، يعنى با عقايد دينى و شيعى او هماهنگ آمده و در ضمن عقايد شايع ميان مردم را كه خلافت پيغمبر را حقّ عباسيان مىدانستند، نقض نمىكند.

آنگاه فضل كوشيده تا به امام اين نكته را بقبولاند كه هرچند او و مأمون تصميم به ولايتعهديش گرفتند ولي ديدگاه هر يك با ديگرى متفاوت است. فضل مدّعى است كه: « راز اين وليعهدى اين است كه تو فرزند رسول خدا، ره يافته و شايسته پيشوايى هستى. در اين كار حقّ خودت به تو پس داده مىشود. اما به نظر مأمون، تو شريك در خلافت او بوده، به لحاظ نسب برادرش هستى و از همه مردم به آن چه او در اختيار دارد، سزاوارترى.»با اين عبارات ساده مىكوشيد تا محبّت و اطمينان امام را نسبت به خود جلب كند.br>
4 ـ در پايان، از امام مىخواهد كه به مجرّد نامه آن را بر زمين نگذارد مگر آن كه رهسپار مقرّ مأمون گردد و اين را به دليل حفظ مصالح ملّت تأكيد مىكند. وى چنين باور داشت كه اگر پاى مصالح ملّت را به ميان بكشد،امام قبول وليعهدى را وظيفه خود دانسته، لحظهاى درنگ نمىكند.

/ 101