رابطه مسأله ولايت با توحيد - زندگی سیاسی امام هشتمین (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زندگی سیاسی امام هشتمین (ع) - نسخه متنی

سید خلیل خلیلیان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

رابطه مسأله ولايت با توحيد

پس از فرو خواندن حديث توحيد، ناقه امام به راه
افتاد، ولى هنوز ديدگان هزاران انسان شيفته به سوى او بود. همچنان
كه مردم غرق در افكار خويش بودند و يا به حديث توحيد مى انديشيدند،
ناگهان ناقه ايستاد و امام سر از عمارى بيرون آورد و كلمات جاويدان
ديگرى به زبان آورد، با صداى رسا گفت:

«كلمه توحيد شرطى هم دارد ، و آن شرط من هستم.»

در اين جا امام يك مسأله بنيادى ديگرى را مطرح
كرد.يعنى مسأله «ولايت» كه همبستگي شديدى با توحيد دارد.

آرى، اگر ملّتى خواهان زندگى با فضيلتي است پيش
از آن كه مسأله رهبرى حكيمانه و دادگرانه برايش حل نشده هرگز امورش
به سامان نخواهد رسيد. اگر مردم به ولايت نگروند جهان صحنه تاخت و
تاز ستمگران و طاغوت ها خواهد بود كه براى خويش حق قانون گذارى كه
مختصّ خداست، قايل شده و با اجراى احكامى غير از حكم خدا جهان را
به وادى بدبختى، نكبت، شقاوت، سرگردانى و بطالت خواهند كشانيد... .»

اگر به راستى رابطه ولايت و توحيد را درك كنيم،
خواهيم دريافت كه گفته امام «و آن شرط، من هستم» با يك مسأله شخصى
آن هم به نفع خود او، سر و كار نداشت. بلكه يك موضوع اساسى و كلى
را مى خواست با اين بيان خاطرنشان كند، لذا پيش از خواندن حديث
مزبور، سلسله آن را هم ذكر مى كند و به ما مى فهماند كه اين حديث،
كلام خداست كه از زبان پدرش و جدّش و ديگر اجدادش تا رسول خدا
شنيده شده است. چنين شيوه اى در نقل حديث از امامان ما بسيار كم
سابقه دارد مگر در موارد بسيار نادرى مانند اين جا كه امام مى
خواست مسأله« رهبرى امّت» را به مبدأ اعلى و خدا پيوسته سازد.

رهبرى امام از سوى خدا تعيين شده بود نه از سوى
مأمون

امام در ايستگاه نيشابور از اين فرصت براى بيان
اين حقيقت سود جست و در برابر صدها هزار تن خويشتن را به حكم خدا،
امام مسلمانان معرّفى كرد. بنابراين بزرگ ترين هدف مأمون را با
آگاهى بخشيدن به توده ها در هم كوبيد، چه او مى خواست كه با كشاندن
امام به مرو از وى اعتراف بگيرد كه بلى حكومت او و بنى عباس يك
حكومت قانونى است.

امام بر ولايت خويش در فرصت هاى گوناگون تأكيد مى
نمود، حتى در سند وليعهدى و حتى در كتاب جامع اصول و احكام اسلام،
كه به تقاضاى مأمون نوشته بود. در اين كتاب نام دوازده امام، با آن
كه هنوز چند تن از آنان زاييده هم نشده بودند، آمده است. در مباحث
علمى كه با حضور مأمون تشكيل مى شد امام رضا (ع) هر بار كه فرصت مى
يافت حقانيّت اين امامان را براى دانشمندان اثبات مى كرد.

/ 101