تأملی در آرای ذهبی در مورد وضع در تفسیر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تأملی در آرای ذهبی در مورد وضع در تفسیر - نسخه متنی

ناصر رفیعی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تأملي در آراي ذهبي در مورد «وضع در تفسير»

حجت‌الاسلام والمسلمين دكتر ناصر رفيعي محمدي

عضو هيأت علمي مدرسه عالي امام خميني(ره).

چكيده

اين مقاله به نقد و بررسي ديدگاه‌هاي ذهبي در زمينه وضع در تفسير مي‌پردازد. ذهبي در اين باره چهار نكته را طرح مي‌كند.

وي معتقد است آغاز وضع حديث از سال41 هجري است، اين ادعا ناصواب است. چرا كه شواهد متعددي مبني بر شروع وضع از زمان پيامبر اكرم(ص) وجود دارد. البته سال 41 هجري به بعد كه زمان حاكميت و امارت معاويه است وضع حديث گسترش يافته و نهادينه شده است. دومين بحث ذهبي در مورد اسباب و عوامل وضع است. وي بدون استدلال خاصي شيعه را آغازگر وضع در فضائل مي‌داند. اين ادعا توسط برخي ديگر از دانشمندان اهل سنت مانند ابن‌جوزي نيز ذكر شده، در اين مقاله به نقد اين ديدگاه نيز پرداخته شده است.

سومين بحثي كه در اين مقاله مورد بررسي و نقد قرار گرفته، پيرامون اثر وضع در تفسير است. چهارمين نكته؛ بحث ايشان درباره ارزش تفسير موضوعي است وي كلمات جعلي را قطع نظر از انتساب به معصوم داراي اعتبار دانسته و از ارزش اجمالي برخوردار مي‌داند اين سخن نيز با مباني برخاسته از قرآن و سنت منطبق نمي‌باشد.

واژه‌هاي كليدي:

تفسير اثري، وضع، سبب نزول، اسباب وضع.

مقدمه

يكي از كهن‌ترين شيوه‌هاي تفسير قرآن، شيوة تفسير اثري(تفسير قرآن به روايت) است: قرآن كريم پيامبر اكرم(ص) را اولين مفسّر و مبيّن كلام الهي معرفي مي‌كند و مي‌فرمايد:«و انزلنا اليك الذكر لتبين للناس ما نزل اليهم».1 اين مسئوليت امري غير از قرائت است كه نخستين مأموريت آن حضرت بود. شيوة تفسير روايي از منظر شيعه تعميم دارد و شامل روايات همة معصومان(ع) مي‌شود. مرحوم علامه طباطبايي ذيل آية 44 سورة نحل مي‌نويسد:

«اين آيه بر حجيت قول پيامبر(ص) در بيان آيات قرآن دلالت مي‌كند. بيان اهل بيت به دليل حديث متواتر ثقلين و غير آن به بيان آن حضرت ملحق مي‌شود.»2از نظر علماي شيعه، سخنان صحابه و تابعان جايگاه روايات مأثور را ندارد و مانند سخنان ساير مفسران مورد نقد و بررسي قرار مي‌گيرد؛ گرچه به دليل نزديكي آنان به زمان نزول و آگاهي از لغت و فرهنگ عرب، در همان حوزه معتبر است.

آغاز تفسيرنگاري در اسلام با روش تفسير روايي مأثور بوده است و اين روش همچنان يكي از منابع مهم تفسيري محسوب مي‌شود. از آنجا كه سير تدوين، نگارش و جمع‌آوري روايات مانند قرآن نبود، افرادي به انگيزه‌هاي مختلف به جعل و ساختن روايات روي آوردند. يكي از عرصه‌هاي اين حركت ناروا، عرصه روايات تفسيري بود. منع رسمي نگارش حديث، فرمان رسمي به جعل و دروغ‌پردازي، تحريف احاديث در زمان معاويه، شكل‌گيري فرقه‌ها و نحله‌هاي فقهي و كلامي، ترغيب حاكمان و سلاطين و...، باب شكل‌گيري و گسترش روايات جعلي را در بستر جامعه ديني گشود و كار تشخيص روايات صحيح را مشكل ساخت. امام صادق(ع) فرمود:

ان الناس اولعوا بالكذب علينا كانّ الله افترض عليهم لايريد منهم غيره و اني احدث احدهم بالحديث فلا يخرج من عندي حتي يتأوله علي غير تأويله و ذلك انهم لايبطلون بحديثنا و بحبنا ما عند الله و انما يطلبون الدنيا؛3همانا برخي از مردم در دروغ بستن بر ما حرص و ولع دارند، گويا خداوند اين حركت را بر آنان واجب نموده است. من سخني را براي يكي از آنان نقل مي‌كنم، هنوز از نزد من خارج نشده آن را به ميل خويش تأويل مي‌كند. اينان به وسيله محبت ما و حديث ما آنچه را نزد خداست نمي‌طلبند. همانا اينان به دنبال دنيا هستند.

از دير باز موضوع شناسايي آفات و آسيبها در روايات تفسيري مطرح بوده است. محمد حسين ذهبي در كتاب التفسير و المفسرون، ضمن برشمردن سه آفت وضع، اسرائيليات و حذف اسانيد. در روايات تفسيري، به بحث پيرامون هر آفت مي‌پردازد. محورهاي بحث وي در مورد وضع حديث چهار زمينه مي‌باشد.4

ما در اين مقاله برآنيم تا به نقد و بررسي محورهاي فوق بپردازيم و به صورت خلاصه ديدگاههاي ساير صاحب‌نظران را مطرح نماييم.

1. آغاز دروغ‌پردازي در تفسير (نشأة الوضع في التفسير)

نخستين بحثي كه ذهبي به آن بپرداخته، بيان تاريخچه وضع حديث است، وي شروع وضع در حديث را از وضع در تفسير جدا نمي‌سازد و تصريح مي‌كند:«اين دو از آغاز با هم آميخته بود همان‌طور كه در حديث، صحيح، حسن و ضعيف يافت مي‌شود و در راويان، مورد وثوق، مورد ترديد و معروف به دروغ‌پردازي وجود دارد، در روايات تفسيري هم چنين است.»5ذهبي آغاز دروغ‌پردازي در حديث را از سال 41 هجري و به دنبال اختلافات سياسي مربوط به خلافت مي‌داند.6 اين ادعا در مورد گسترش وضع صحيح است، اما در مورد آغاز آن ناصواب است، در مورد شروع حركت نامبارك وضع چهار ديدگاه مطرح شده است:

1. شروع از زمان حيات رسول‌خدا(ص): اين ديدگاه اغلب دانشمندان شيعي و برخي از معاصران اهل سنت مانند ابوريه،7 احمد امين 8 و محمد ابوزهو9 است.

2. شروع وضع از نيمه دوم خلافت عثمان: برخي از دانشمندان اهل سنت مانند اكرم العمري معتقدند پيدايش وضع حديث به سالهاي آخر حكومت عثمان باز گشت مي‌كند. اينان ابن عديس را اول كسي مي‌دانند كه در زمان خليفه سوم به دروغ‌پردازي پرداخت.1 3. پيدايش وضع پس از خلفاي اربعه(سال41): جمهور علماي اهل سنت برآنند كه در زمان رسول خدا(ص) و خلافت خلفاي اربعه،احاديث وسخنان آن حضرت از هرگونه دروغ و تحريف پيراسته ماند وحركت وضع حديث به دنبال قدرت يافتن معاويه و مطلق‌العنان شدن او شكل گرفت 11. ذهبي نيز بر اين عقيده است.

4. شكل‌گيري وضع از سال 7 هجري (اواخر قرن اول هجري): دكتر فلاته بعد از نقد و رد آراي ذكر شده، زمان رسول‌خدا و دو سوم از قرن اول را عاري از پديده وضع مي‌داند و تصريح مي‌كند:« فاني ارجّح بان الوضع في الحديث انما بدأت المحاولة فيه في الثلث الاخير من القرن الاول.»12وجه مشترك سه ديدگاه اخير، انكار وضع حديث در زمان حيات نوراني رسول‌خدا(ص) است. عمده‌ترين دليل منكران، نظريه عدالت صحابه، استبعاد وضع حديث توسط آنان و فقدان شواهد تاريخي است. نقد و بررسي اين ادله را به پژوهشي ديگري وا مي‌نهيم.13 تنها در بيان نااستواري سخن ذهبي و تأكيد او بر شروع وضع از سال 41 اشاره مي‌كنيم كه شواهد فراواني بر آغاز جعل از زمان رسول‌خدا(ص) وجود دارد. در اينجا دو نمونه از آن را مي‌آوريم.

1. امام علي(ع) مي‌فرمايد:«و قد كذب علي رسول الله في عهده، حتي قام خطيباً فقال ايها الناس فقد كثر الكذاب عليّ فمن كذب عليّ متعمداً فليتبؤا مقعده من النار ثم كذب عليه من بعده اكثر مما كذب عليه في زمانه.»14 در زمان رسول خدا(ص) بر او دروغ بسته شد تا آنجا كه آن حضرت برخاسته و فرمودند اي مردم دروغگويان بر من فراوان شده‌اند، هر كسي كه بر من دروغ ببندد بايد جايگاهي از آتش برگزيند. سپس بعد از مرگ آن حضرت بيش از زمان حياتش بر او دروغ بستند.152. از عطاء بن سائب نقل شده كه روزي عبدالله‌بن زبير به ياران خود گفت: آيا مي‌دانيد تأويل حديث،«من كذب عليّ‌متعمداً» چيست؟ آنان گفتند: نمي‌دانيم. او گفت: مردي از مردم مدينه عاشق زني شد، پس به خواستگاري او رفت. اما خاندان وي مخالفت خود را با اين ازدواج اعلام كردند. او پس از آن لباس فاخري بر تن كرد و بار ديگر به سراغ خانواده او رفت و به ايشان گفت: رسول‌خدا(ص) مرا به ميان شما فرستاده است تا در هر كدام از خانه‌هاي شما كه بخواهم ميهمان باشم. او انتظار داشت تا در خانه‌هاي آنان بخوابد و با آن زن تماس برقرار كند. پس از اين حادثه، مردي از آنان به حضور پيامبر رسيد و عرض كرد: فلان شخص نزد ما آمده و مدعي است شما او را مأمور ساخته‌ايد تا به ميان ما بيايد و در هر يك از خانه‌هاي ما خواست بخوابد، پيامبر اكرم(ص) فرمود: به خدا سوگند دروغ گفته است.16بنابر آنچه گذشت، انكار شروع وضع از زمان پيامبر و تأكيد بر شروع آن از سال41 هجري ادعايي بيش نيست. شواهد متعددي وجود دارد، پديده دروغ‌پردازي به صورت كم‌رنگ از زمان پيامبراكرم(ص) آغاز شد و در سالهاي پس از رحلت آن حضرت، به ويژه در زمان خلافت معاويه و سال41 هجري، گسترش يافت، زيرا دواعي و انگيزه‌هاي آن فراوان شد. به اين ترتيب، سخن ذهبي در مورد گسترش وضع حديث درست است، اما در مورد آغاز وضع ناصواب است.

2. اسباب وضع

يكي از مباحث مهم در زمينه وضع حديث، شناخت عوامل و اسباب اين حركت ناپسند است. اصل وقوع دروغ‌پردازي در حديث مورد اتفاق بوده و كسي منكر آن نشده است، اما در مورد انگيزه‌هاي آن چنين اتفاق نظري وجود ندارد. اين اختلاف در اولويت‌بندي عوامل و اسباب نيز رخ نموده است. برخي از انديشمندان اهل سنت، اولين يا يكي از اصلي‌ترين عوامل وضع را به ويژه در بخش فضايل اهل بيت، شيعه معرفي نموده‌اند. اينان با پيش‌داوري و جانبداري و از روي تعصب، شروع وضع در روايات فضايل را به شيعه نسبت داده‌اند.17

محمدحسين ذهبي نيز تحت تأثير اين انديشه در بيان اسباب وضع حديث، نخست تعصب مذهبي را مطرح نموده و شيعه را يكي از پيشگامان وضع حديث در دوستي امام علي(ع) و تفسير آيات قرآن دانسته است.18 ما هرگز همه شيعيان را از دروغ‌پردازي در حديث تبرئه نمي‌كنيم. واضعاني نيز در بين راويان شيعه بوده‌اند كه از روي هوي و هوس و گاه به انگيزه خيرخواهي جاهلانه اقدام به دروغ‌پردازي و انتساب آن به معصومان كرده‌اند؛ چنان‌كه امام صادق(ع) فرمود:

انا اهل بيت صادقون لانخلو من كذاب يكذب علينا و يسقط صدقنا بكذبه علينا عند الناس؛19ما اهل بيت راستگويانيم كه هرگز از افراد دروغگو كه بر ما دروغ مي‌بستند و مطالب صدق ما را با دروغ خود نزد مردم تنزل مي‌داده‌اند آسوده نبوده‌ايم.

ائمه با قاطعيت و شدت با اين افراد برخورد مي‌كردند و گاه آنان را لعنت مي‌نمودند. ابوالخطاب محمدبن مقلاص، مورد لعنت امام صادق(ص) بود،2 محمدبن بشير كوفي، مورد لعنت و نفرين امام‌ رضا(ع) و امام‌ كاظم(ع) بود.21 مغيرةبن سعيد نيز به دليل دستبرد به كتب اصحاب ائمه و غلو و نسبت دادن دروغ به امام‌باقر(ع)، مورد نفرين و لعنت امام‌صادق(ع) و امام رضا(ع) بود.22آنچه ما در صدد انكار آن هستيم، انتساب آغازگري اين حركت به ويژه در روايات فضايل امام‌ علي(ع) به شيعيان است. اين ادعايي بيش نيست، زيرا فضايل صحيح امام‌ علي‌(ع) و اهل‌بيت‌(ع) به حدي فراوان است كه نياز به وضع ندارد. ابن‌جوزي با اعتراف به اين مطلب مي‌نويسد:«فضائل عليّ الصحيحة كثيرة.»23 دهها كتاب مستقل و غير مستقل نيز در فضايل آن حضرت نوشته شده24 و صدها روايت به اسناد صحيح و معتبر در تفسير آيات قرآن و تأويل آن بر اهل بيت(ع) وارد شده است. فضيلت تراشي براي خلفاي ثلاثه، معاويه و خلافت نامشروع امويان، به صورت رسمي به دست معاويه و عالمان درباري او شكل گرفت. معاويه سعي در حذف فضايل امام علي(ع) و مشروعيت بخشي به خلافت خود داشت. او بود كه بخشنامه رسمي صادر نمود: «هر چيزي كه مسلمانان در مورد اباتراب نقل نموده‌اند، معادل آن را در مورد اصحاب بياوريد، اين حركت نزد من دوست‌داشتني است.»25معاويه با پرداخت چهارصد هزار درهم به سمرة بن جندب او را واداشت تا بگويد: آيه شريفه«و من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله»26 درباره امام علي(ع) نازل نشده و آيه ديگري27 كه مربوط به كفار و مشركان است درباره امام علي(ع) آمده است. 28 شگفتا ذهبي بي‌پروا پيروان اميرالمؤمنين علي(ع) را به وضع در روايات تفسيري و فضايل آن امام همام متهم مي‌كند، بي آنكه در اين‌باره نامي از معاويه و امويان ببرد.

3. اثر وضع در تفسير

ذهبي در بخش سوم، از اثر وضع در تفسير سخن مي‌گويد و پس از نقل كلامي طولاني از گلد زيهر تأكيد مي‌كند:

پديده جعل در روايات تفسيري موجب شد برخي از روايات نقل شده از مفسر واحد با هم تناقض داشته باشد. اما اين تناقض موجب نمي‌شود از سخنان مفسران دست برداريم، زيرا اغلب موارد تناقض به اختلاف و تنوع عبارت برمي‌گردد و جمع بين آنها به سهولت ممكن است. اگر اقوال صحابه با هم تعارض داشت، قول ابن‌عباس بر ديگران مقدم است، زيرا پيامبراكرم(ص) درباره او دعا كرد. 29ذهبي هيچ اشاره‌اي به ارزش تفسير رسيده از اهل بيت به ويژه امام علي(ع) كه تفسير را مستقيماً از پيامبر اكرم(ص) دريافت نموده بود، نكرده است. او رأي ابن عباس را بر ديگران مقدم دانسته، در حالي كه ابن عباس شاگرد مكتب تفسيري امام علي(ع) است. روايات متعددي در مصادر فريقين مبني بر جداناپذيري امام علي(ع) از قرآن وارد شده و اينكه هيچ كس همپايه آن حضرت در فهم قرآن نيست، اين روايت از آن جمله است:«علي مع القرآن و القرآن مع علي، لن يفترقا حتي يردا عليَّ الحوض.»3 امام علي(ع) خود فرمود:

سلوني عن كتاب الله عزوجل فوالله ما نزلت آيه منه في ليل او نهار و لامسير و لامقام الّا و قد اقرأنيها رسول الله و علّمني تأويلها. 31درباره كتاب خدا از من بپرسيد. به خدا سوگند، هيچ آيه‌اي در شب يا روز، سفر يا حضر نازل نشده مگر آنكه رسول خدا (ص) آن را براي من قرائت كرد و تأويل آن را به من آموخت.

حاكم حسكاني در كتاب شواهد التنزيل بابي تحت عنوان «في توحده بمعرفة القرآن و معانيه و تفرده بالعلم بنزوله و ما فيه» گشوده و 22 روايت در اين باب آورده است.32 به علاوه، حديث ثقلين از قوي‌ترين ادله در بيان ارتباط ناگسستني اهل بيت و قرآن است.33سزاوار بود ذهبي در اينجا به تقدم روايات معصومان به ويژه امام علي (ع) بر ساير صحابه اشاره مي‌كرد.

4. ارزش تفسير موضوعي

ذهبي در آخرين بخش از بحث دروغ‌پردازي در تفسير، به ارزش و جايگاه چنين تفسيري اشاره مي‌كند. او تفسير موضوعي را في ذاته و با قطع نظر از ناحيه اسناد و نسبت دروغش، داراي ارزش و اعتبار مي‌داند و مي‌نويسد:

اگر تفسير موضوعي را از ناحيه ذاتي بنگريم و از جنبه اسنادي قطع نظر كنيم، آن را از ارزش علمي خالي نمي‌بينيم... زيرا كسي كه چيزي را وضع نموده و به علي(ع) يا ابن عباس نسبت داده، در واقع رأي و اجتهاد شخصي خود را در تفسير آيه آورده است كه در موارد زيادي اين رأي صحيح و صواب است. در نهايت براي مقبوليت و پذيرش بيشتر، آن را به صحابه نسبت داده است، اين تفسير، ارزش علمي دارد، گرچه انتسابش فاقد ارزش است.34مقصود ذهبي آن است كه سخن موضوع و منسوب به صحابه را با قطع نظر از نسبت بررسي كنيم و آن را به عنوان يك ديدگاه تفسيري در رديف ساير ديدگاهها قرار دهيم. اما چگونه مي‌توان از دروغ‌پردازي چنين مفسري غضّ نظر كرد؟ مگر نه آنكه دروغگويي از نشانه‌هاي منافق و موجب خروج از عدالت است. اين سخن به معناي نهادينه كردن وضع و كاهش قبح آن است.

رسول گرامي اسلام(ص) با شدت از دروغ‌پردازي بر خود نهي كرده و بارها فرموده است:«من كذب عليّ متعمداً فليتبؤا مقعده من النار.»35 استثنايي وجود ندارد، صرف انتساب سخني به كسي كه آن را نگفته، دروغ است؛ گرچه آن سخن ناروا نباشد. اين نظريه ذهبي، همه دروغ‌‌پردازي‌ها را تطهير مي‌كند. به علاوه سخني فاقد دليل است.



1. نحل، آيه44.

2. الميزان في القرآن، طباطبايي، ج12، ص26.

3. وسائل الشيعة، شيخ حرعاملي، ج18، ص53.

4. التفسير و المفسرون، محمدحسين ذهبي، ص57.

5. همان، ص158.

6. همان.

7. اضواء علي السنة المحمدية، ص65.

8. فجر الاسلام، ص11.

9. الحديث و المحدثون، ص48 .

10 . بحوث في تاريخ السنه المشرفة، اكرم العمري، ج4، ص5.

11. نك: السنة و مكانتها في التشريع الاسلامي، سباعي، ص76، الاسرائيليات و الموضوعات في كتب التفسير، ابو شهبه، ص22، لمحات من تاريخ السنة و علوم حديث، ابوالفتاح، ص36.

12. الوضع في الحديث، فلاته، ج1، ص2 2.

13. نك: درسنامه وضع حديث، ناصر رفيعي محمدي، ص22 به بعد.

14. بحارالانوار، مجلسي، ج2، ص229.

15. قابل ذكر است روايت مَن كذّب علي در منابع اهل سنت درحد متواتر لفظي است. نك: الموضوعات، ج1، ص5 ، مقدمه

16. نك: اخبار و آثار ساختگي، هاشم معروف حسني، ص123 اضواء، ص65.

17. نك: الوضع في الحديث النبوي، دكتر عبدالصمد، ص62، الوضع في الحديث، عمر بن الحسن فلاته، ج1، ص245؛ المختصر الوجيز في علوم الحديث، عجاج خطيب، ص252؛ شرح نهج‌البلاغه، ابن ابي الحديد، ص48.

18. التفسير و المفسرون، ذهبي، ج1، ص158.

19. بحار الانوار، مجلسي، ج2، ص25 .

20 . تلخيص مقياس الهدايه، علي‌اكبر غفاري، ص268.

21. بهجة الامال في شرح زبدة المقال، علي العلياري، ج6، ص315.

22. معجم رجال الحديث، سيدابوالقاسم خويي، ج18، ص275.

23. نك: الموضوعات، ابن جوزي، ج2، ص92، باب31.

24. نك: خصائص، نسايي، ينابيع المودة، قندوزي، شواهد التنزيل، حسكاني.

25. اصول الحديث، محمدهادي فضلي، ص27.

26. بقره، آيه2 7.

27. بقره، آيه2 4.

28. شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج1، ص361.

29. التفسير و المفسرون، ذهبي، ص16216 با تلخيص.

30 . المستدرك علي الصحيحين، حاكم نيشابوري، ج3، ص124؛ تلخيص مستدرك، ذهبي ج3، ص124؛ الصواعق المحرقه، ابن حجر، ص22؛ فرائدالسمطين، حموي، ج1، ص177.

31. طبقات الكبري، ابن سعد، ج2، ص 238؛ شواهد التنزيل، حسكاني، ج1، ص4 ؛ حليه الاولياء ابوالنعيم ج1، ص67؛ الاتقان سيوطي، ج2، ص187؛ الجامع لاحكام القرآن، قرطبي ج1، ص35؛ المحرر الوجيز، ابن عطيه ج1، ص13.

32. شواهد التنزيل، حسكاني، ج1، ص3951.

33. نك: تفسير تطبيقي، فتح‌الله نجارزادگان، ص112.

34. التفسير و المفسرون، ص164.

35. بحارالانوار، ج2، ص229.



/ 1