بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
3ـ تفسير «ايمان به خدا»: برخى معتقدند كه ملاك هدايت و رستگارى همان سه عامل مزبور از جمله، ايمان به خداست، اهل كتاب نيز اگر مؤمن به خدا باشند، جزو رستگاران خواهند بود. اما تمام اختلافات در تحقق ايمان واقعى آن ها به خداست; زيرا ايمان واقعى يعنى تسليم شدن در برابر پيام و امر الهى و نيز كتاب مقدس آنان. و چون ظهور پيامبر اكرم(ص) را پيش بينى كرده و از پيروان اديان ديگر خواسته است كه به آيين آن حضرت درآيند، در صورت تحقق چنين درخواستى، اهل كتاب مؤمن واقعى خواهند بود، وگرنه نمى توان ادعا كرد كه آنان با وجود سرپيچى از فرمان الهى، باز هم مؤمن به خداوند هستند. شاهد بر ايمان واقعى نداشتن آنان آيات متعددى است كه اهل كتاب را تكفير كرده است. به عنوان مثال، آيه ذيل كسانى را كه قايل به نبوّت بعضى از پيامبران(ع) و منكر بعضى ديگر مانند پيامبر اكرم(ص) شده اند «كافر حقيقى» توصيف كرده و خبر از آماده شدن «عذاب مهين» براى چنين اشخاصى مى دهد: «اِنّ الّذينَ يَكفرونَ بِاللّهِ و رُسُلِه و يُريدونَ اَن يُفرّقوا بينَ اللّهِ و رَسولِه و يَقولونَ نُؤمنُ بِبعضِ و نَكفُر بِبعض و يُريدونَ اَن يَتخذُوا بَينَ ذلكَ سبيلاً اولئكَ هُم الكافرونَ حقّاً و اَعتدنا لِلكافرينَ عذاباً مُهينا.» (نساء: 150 ـ 151)(15) بنابراين، مطابق اين ديدگاه، «ايمان به خدا» داراى معناى فراگيرى است كه در بردارنده ايمان به پيامبران الهى: از جمله پيامبر اكرم(ص) نيز مى باشد. اين تفسير از سوى بيش تر مفسران همچون زمخشرى،(16) مراغى،(17) و شوكانى(18) پذيرفته شده است.4ـ تفسير «عمل صالح»: برخى ديگر معتقدند كه معيار سوم براى رستگارى ـ يعنى عمل صالح ـ معناى خاص دينى دارد و نه معناى عرفى; به اين بيان كه آنچه موجب فلاح و نجات انسان مى شود عمل نيكى است كه مورد رضا و تأييد خداوند باشد.بر اين اساس، پيروان شرايع مختلف بايد علاوه بر ايمان به خدا و معاد، داراى عمل صالح نيز باشند. اما قرآن كريم عمل صالح را چنان تقييد و تعريف مى كند كه بايد مطابق با دين و پيامبر همان عصر باشد و چون قرآن كريم در موارد متعددى اهل كتاب را كافر مى خواند و اعمال آنان را به سراب(19) و تاريكى در دريا(20) و توده خاكستر در برابر طوفان(21) تشبيه مى كند، پس نمى توان مدعى شد كه اعمال آنان صالح است و در نتيجه، از ره يافته گان «صراط مستقيم» به شمار مى آيند.بعضى از انديشوران معاصر براى تأييد مدعاى خويش، گفته اند: از تكرار نشدن «واو» در «من آمن» فهميده مى شود كه ملاك سعادت سه اصل مزبور با قطع نظر از هر آيين و مرامى است(22) به بيان ديگر، از تكرار نشدن «واو»، تشريع كلى و تكثّر به دست مى آيد و چون دايره عمل صالح محدود به قرآن و اسلام شده، اهل كتاب به دليل تحقق نيافتن اصل سوم، مشمول «و عَمِل صالحاً» نخواهند بود تا بدين سان، حقانيت آيين آن ها از آيه مزبور استنتاج گردد.5ـ توجه به آيات ديگر: وجوه و تفاسير گذشته به خوبى مفهوم آيه شريفه را روشن كرد، ولى تفسير مهم و اساسى كه جاى هيچ گونه ترديدى را باقى نمى گذارد، تفسير آيه مزبور توسط آيات ديگر است. آيات متعددى وجود دارد كه اهل كتاب را «كافر» مى خواند و آن ها را به دليل كتمان ظهور اسلام و نگرويدن به آن، تهديد به عذاب اخروى مى كند و تصريح مى نمايد كه در صورت پذيرش اسلام، آنان در صراط هدايت گام خواهند نهاد; چنان كه چند آيه قبل از آيه 68 مائده، قرآن را «مهيمن» وصف كرده است، (آيه 48) دليل نپذيرفتن اسلام توسط اهل كتاب را نيز پيروى آنان از هواهاى نفسانى خودشان مى داند(آيه 49). در نهايت، شرط ورود آنان به بهشت و بخشيدن گناهانشان را گرويدن به اسلام ذكر مى كند(آيه 65). بنا به نقلى از ابن عباس، آيه مزبور با آيه «مَن يَبتغِ غيراَلاسلامِ ديناً فلن يُقبلَ مِنه» نسخ شده است، كه احتمال داده مى شود مقصود از نسخ، نه نسخ اصطلاحى، كه بعضى از مفسران برداشت كرده اند، بلكه تفسير و حكومت آيه اخير بر آيه مورد بحث باشد.اما آيا با اين همه تفاسير معتبر و موافق ظاهر، مى توان آيه را دليل بر تكثّرگرايى تفسير كرد و بدين سان، دست از آن همه تفاسير برداشت و از همه مهم تر، در دام ناهم خوانى آن با آيات ديگر افتاد؟!تحليل آيه 112 بقره ضعف استدلال كثرت گرايان به آيه مزبور از مطالب گذشته روشن شد. در اين جا به اختصار، به چند نكته بسنده مى شود:1ـ رفع توهّم كارسازى عناوين: با توجه به آيه قبل، كه يهوديان و مسيحيان مدعى بودند فقط خودشان به بهشت الهى وارد خواهند شد و دليل آن را فقط انتساب به يهوديت و مسيحيت ذكر مى كنند،(23) آيه درصدد پاسخ برآمده و معيار كلى برخوردارى از اجر الهى را «اسلام حقيقى» و عمل صالح «و هو محسن» ذكر نموده است. علاّمه طباطبائى(ره) تفسيرى همانند آيه پيشين دارد.(24) 2ـ تفسير اسلام: اين آيه ملاك رستگارى را تسليم در برابر خدا (مَن اَسلَم وجَهه لِلّه) ذكر مى كند و همان گونه كه ذكر شد، تسليم و اسلام حقيقى در هر عصر و زمانى نمود و تجلى خاصى دارد كه مظهر آن در عصر رسالت اسلام، همان انقياد و سر تسليم فرود آوردن بر آستان مقدس آيين اسلام است.3ـ توجه به آيات پيشين: آيات پيشين ما را به مقصود آيه راهنمايى مى كند. در آيات قبل، تاكيد شده است كه اهل كتاب كافرند(25) و اگر به اسلام ايمان بياورند، به ثواب الهى خواهند رسيد(آيه 105 و 103).(26) در آيات بعد، اهل كتاب به دليل كتمان و انكار حقيقت اسلام مورد مذمّت و توبيخ قرار گرفته اند (آيه 120)(27) تحليل آيه 64 آل عمران در تحليل اين آيه، به نكاتى اشاره مى شود:1ـ دعوت به حداقل: ادلّه و قراين معدودى وجود دارد مبنى بر اين كه آيه مزبوراهل كتاب را دعوت به حداقل اصول مشترك ـ يعنى توحيد ـ مى كند. يكى از آن شواهد توجه به شأن نزول آيه است.در شأن نزول اين آيه نقل شده است كه مسيحيان نجران در عصر رسالت با بهانه هاى مختلف از پذيرفتن حقيقت اسلام سرباز مى زدند و با پيامبر اكرم(ص) در اين موضوع و موضوعات ديگر از جمله شخصيت حضرت عيسى(ع) به مجادله و محاجه مى پرداختند كه نتيجه آن جز عناد و پافشارى آنان بر مواضع خود، چيز ديگرى نبود. خداوند در آيه قبل، مسيحيان را به مباهله (درخواست عذاب الهى بر اعراض كنندگان از حق) دعوت مى كند. مسيحيان نخست دعوت به مباهله را پذيرفتند، اما با مشاهده قراين و شواهد حقانيت اسلام و شكست خودشان در مباهله، به آن تن ندادند و به پرداخت «جزيه» و پذيرش قيوميت حكومت اسلامى بر سرنوشت خودشان حاضر شدند. آيه مورد بحث پس از آن ماجرا، تأكيد مى كند كه اى اهل كتاب، شما كه از پذيرش حق ناب و كامل ـ يعنى اصل توحيد و نبوّت حضرت محمد(ص) ـ سرباز زديد، دست كم به اصل اول ـ يعنى توحيد ـ وفادار باشيد و دين خودتان را به تحريف نكشيد. دلالت آيه به توحيد به عنوان دعوت حداقل، دلالت شفافى است كه خود كثرت گرايان بدان اعتراف دارند و مى نويسند كه «از نظر اسلام و مسلمانان قديم و جديد، (آيه) دعوتى است به حداقل.»(28) 2ـ توجه به آيات قبل و بعد: بر تفسير فوق آيات متعدد ديگرى دلالت مى كند كه در اين جا، تنها به آيات قبل و بعد آيه مورد بحث اشاره مى شود تا روشن گردد كه در تفسير آيه، بايد آيات پيشين و پسين را نيز مورد توجه قرار داد:در آيات پيشين، خداوند و حضرت عيسى(ع) يهوديان را به دليل نپذيرفتن دين حق توبيخ و تكفير مى كنند.(29) در آيات بعد، خداوند اهل كتاب صدراسلام را به دليل انكار اسلام از روى علم و آگاهى به حقانيت اسلام و نيز كتمان و تلبيس حق و باطل از سوى آنان، تكفير كرده، به آنان وعده عذاب مى دهد.(30) روشن است كه در صورت تأييد كامل دين اهل كتاب در عرض اسلام، آيات مزبور بكلى معنا و مفهوم خود را از دست خواهند داد.3ـ خلط «پلوراليزم» دينى و اجتماعى: آيه شريفه مزبور يكى از آيات مهمى است كه مسلمانان را به گفتوگو و تفاهم با اهل كتاب دعوت مى كند; چنان كه آيات ديگر مسلمانان را به نيكوكارى و احسان به آنان در صورت نداشتن قصد براندازى حكومت دينى و جنگ از سوى آنان دعوت مى كند. (پلوراليزم اجتماعى يا تولرانس)(31) اما اين كه علاوه بر تفاهم و زندگى مساعدت آميز، كه در پرتو اشتراك در اصل توحيد به دست مى آيد و نوعى عرق دينى و الهى به خود مى گيرد، آيه بر حقانيت اديان ديگر در عرض اسلام (پلوراليزم دينى) دلالت داشته باشد، نه تنها آيه دلالتى بر آن ندارد، بلكه با توجه به شأن نزول و آيات قبل و بعد، دلالتى بر خلاف آن ـ يعنى انحصار صراط مستقيم به اسلام ـ دارد، در حالى كه اين جا بين «پلوراليزم اجتماعى» (كه از آيه استفاده مى شود) و «پلوراليزم دينى» خلط شده است.تحليل آيه 13 حجرات