ثورى از مفسران قدما نيز مؤمنان اهل كتاب را بر مؤمنان واقعى به حضرت موسى و عيسى8 در مشرق و مغرب زمين تفسير مى كند.(41) بنابراين تفسير، آيه هاى مزبور ناظر به ايمان و كفر اهل كتاب پيش از اسلام است. اما درباره ايمان و كفر آنان باظهوراسلام،آيات ديگرى وجود داردكه مرجع تفسيرخواهدبود.3ـ اهل كتاب و مسلمانان: فخر رازى تفسير ديگرى را نقل مى كند و مدعى است «اهل الكتاب» تنها پيروان حضرت موسى و عيسى نيستند، بلكه اين واژه عام است و شامل مسلمانان نيز مى شود; آيه مى خواهد اين نكته را تبيين كند كه اهل كتاب (مسلمانان و سايران) در مسير هدايت يكى و مساوى نيستند، بلكه برخى مانند مسلمانان مراتب عالى هدايت را پيموده اند. توضيح و تحليل اين تفسير در حوصله اين مقال نمى گنجد.(42)
4ـ اهل كتاب صالح و غير معاند: پيش تر گفته شد كه اقليّت اهل كتاب جزو مؤمنان واقعى هستند كه در طول تاريخ يهوديت يا مسيحيت، ايمان ناب خود را حفظ كرده و در شريعت خويش استوار مانده اند. اين اقليّت، كه پيش از ظهور اسلام بوده وفوت كرده اند، در اتصافشان به ايمان ترديدى نيست، به همين صورت است ايمان آنانى كه با ظهور اسلام و مشاهده حق بدان گرويده اند.اما سؤال در ايمان اقليّت اهل كتابى است كه پيش از ظهور اسلام جزو مؤمنان حقيقى (در اعتقاد و عمل) بوده اند، لكن به دليل دريافت نكردن پيام اسلام و يا نشناختن حقانيت آن به دلايل گوناگون بر شريعت خود باقى بوده و اسلام نياورده اند، اگرچه مبتلا به عناد و استكبار نيز نشده اند.به نظر مى رسد كه آيات قرآن ايمان آنان را مى پذيرد و آنان را صالحانى مى داند كه در آخرت، از پاداش الهى برخوردار خواهند شد. در بعضى از روايات نيز بر وجود چنين اشخاصى از اهل كتاب كه در صدر اسلام جزو معاندان نبوده اند، اشاراتى شده است،(43) و اين طور مى نمايد كه آنان در قرن هاى بعد نيز خواهند بود. تبيين دليل نظريه مزبور يعنى بهرهورى مؤمنان اهل كتاب از اعتقادات ناب و اعمال صالح خود ـ مجال گسترده اى مى طلبد.(44) در اين جا، تنها به اين نكته بسنده مى شود كه ادّله اتمام حجت و بيان مطابق فرض، بر آنان تمام نشده و آنان آفتاب نورانيت اسلام را نديده اند تا از آن روى بربتابند و در شمار «كافران» قرار گيرند، بلكه آنان انسان هايى صالح و معتقد بر حسب شريعت خود هستند كه حداكثر مى توان آنان را از شمار «مستضعفان» و «مرجوون عندالله» قرار داد.شهيد مطهرى(ره) درباره وجود افراد مؤمن در اهل كتاب و نجات آنان مى گويند: «شما اگر به همين مسيحيت تحريف شده نگاه كنيد و برويد در دهات و شهرها، آيا هر كشيشى را كه مى بينيد آدم فاسد و كثيفى است؟ و الله، ميان همين ها، صدى هفتاد و هشتادشان مردمى هستند با يك احساس ايمان و تقوا و خلوصى كه به نام مسيح و مريم، چه قدر راستى و تقوا و پاكى به مردم داده اند، تقصير هم ندارند، آن ها به بهشت مى روند. كشيش آن ها هم به بهشت مى رود.»(45)
ايشان پس از بحثى مفصل درباره ايمان و كفر در كتاب نفيس عدل الهى، مسلمانان و اهل كتاب را در اتصاف به ايمان و تقرّب به خدا و خلوص نيت و استحقاق پاداش و بهشت، يكسان و مشترك مى داند.(46)
اما نكته ظريف و مهمى كه از نگاه كثرت گرايان مخفى مانده، خلط ايمان و خلوص شخصى اهل كتاب با حقانيت شريعت و راهشـان است. همان گونه كه استاد مطهرى(ره) بارها تذكر مى دهند، «صراط مستقيم» و دين حق الهى در عصر حاضر، تنها آيين مقدس اسلام است، اما از آن برنمى آيد كه ديگران از جمله اهل كتاب مطلقاً فاقد ايمان و اعتقادات و اعمال صالح باشند، بلكه اصل نسخ مثبت اين نكته است كه شرايع پيشين منسوخ شده اند و پيـروان آن ها بايـد به اسـلام روى آورند. ولى در صورت جهل به آن ـ جاهل قاصر، نه مقصّر ـ اعمال صالحشان باطل و فانى نخواهد شد. بلكه نزد خداى كريم مأجور خواهند بود.به نظر مى رسد دغدغه مزبور و خلط آن دو يكى از انگيزه هاى اساسى اقبال به «پلوراليزم» و تفسير آيات گذشته بر مسلك كثرت گرايى است كه تفكيك آن دو گره مشكل را خواهد گشود.(47)
مستند ششم: تعدّد شاهد در قيامت
يكى ديگر از ادّله قرآنى تكثّرگرايان استناد به آياتى است كه در آن ها سخن از تعدد شاهدها و گواهان از هر امّتى در قيامت به ميان آمده است. برانگيختن شهود كه انسان هاى كامل و صالح هستند، از بين تمامى امت ها، دليل بر حقانيت راه و مسلك امّت هاست كه در اين جا، به چند آيه اشاره مى شود:1.«فَكيفَ اِذاجِئنامِن كلِّ اُمَّة بِشهيدوجِئنابِكَ على هؤلاءِشهيداً»(نساء:41);2. «و يومَ نَبعثُ في كلِّ اُمَّة شهيداً عَليهم مِن اَنفُسِهم وَجِئنا بِكَ شهيداً على هؤلاءِ» (نحل: 89);3. «وَ ترى كُلَّ اُمّة جاثيةً كُلُّ اُمَّة تُدعى اِلى كِتابها اليومَ تُجزونَ ما كنتم تَعملونَ» (جاثيه: 28);4. «يومَ نَدعُو كُلَّ اُناس بِاِمامهم» (اسراء: 71);5. «و اَشرقَتِ الارضُ بنور رَبِّها و وُضعَ الكتابُ و جيىءَ بِالنَّبييّنَ و الشُّهداءُ و قُضىَ بينَهم بِالحقِّ و هم لا يُظلمون» (زمر: 69)دو آيه اول دلالت بر وجود شاهد از ميان هر امّتى مى كند، آيه سوم و چهارم نيز از وجود كتاب و امام در ميان امّت سخن گفته است و آيه آخر تكثّر شاهد در قيامت و وجود قضاوت عادلانه را تأييد مى كند.يكى از نويسندگان در تقرير دلالت آيات مى نويسد: «تأييد ضمنى اديان ديگر و قبول كثرت اديان از اين حقيقت هم بر مى آيد كه در قرآن، بارها چنين تعبير و توصيف شده است كه در قيامت از هر امّتى شاهدى كه انبيا و پيشوايان آن امّت اند، در عرصه محشر حاضر مى گردند و حضرت رسول(ص) هم شاهد امت اسلام است... از اين آيات، چنين برمى آيد كه ايمان و كفر ملل و نحل بسيار دارند و همه دين ها به يك دين جهانى (اسلام) تبديل نگرديده است.»(48)