مستند پنجم: تمجيد از اهل كتاب و وعده ثواب و دورى از عذاب به آنان - تأملی در مستندات قرآنی پلورالیسم (2) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تأملی در مستندات قرآنی پلورالیسم (2) - نسخه متنی

محمدحسن قدردان قراملکی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

از مطالب گذشته سستى و بلكه عدم ارتباط استناد كثرت گرايى با آيه «ان اكرَمكم عندَاللّهِ اتقيكُم» روشن مى شود. اما با وجود اين، به دو وجه آن اشاره مى شود:

1ـ بيان يك دستور اخلاقى: آيه در بيان يك دستور اخلاقى و انسانى براى مسلمانان است. در شأن نزول آن نيز اتفاق نظر وجود دارد كه در صدر اسلام، مسلمانان بر بعضى ديگر به جهات گوناگون مانند رنگ، ثروت و آزادى در مقابل بردگى مباهات مى كردند. اما پيامبر اكرم(ص) مسلمانان را از اين روحيه غير انسانى نهى نمودند تا اين كه، آيه شريفه براى تأكيد و سفارش بيش تر نازل شد. روشن است كه آيه مطلقاً ارتباطى به بحث اديان و تأييد حقانيت آن ها ندارد.

اما خطاب آيه به صورت عموم «يا ايُّها النّاس» به دليل كلى بودن اصل مزبور ـ يعنى برابرى انسان ها در آفرينش و نكوهش از فخر فروشى ـ است. علاوه بر آن، تناسب خطاب «يا ايُّها النّاس» با دليل ـ يعنى «من ذكر و اُنثى» در عموم ـ روشن تر است.

2ـ تفسير تقوى: آيه ملاك برترى را «تقوى» ذكر مى كند كه از اصطلاحات قرآنى است و مرتبه آن از اسلام و ايمان بالاتر باشد. در پيش گفته شد كه حقيقت اسلام و ايمان، تسليم در برابر خدا و از جمله آخرين پيغمبر آسمانى است، تقوى به مراتب از آن بالاتر است. قرآن در اول سوره بقره، يكى از اوصاف متّقين را ايمان به پيامبر اكرم(ص)و قرآن ذكر مى كند: «والّذينَ يُؤمنونَ بِما اُنزل اليكَ» (بقره: 4)
تحليل آيه 177 بقره
آيه مزبور نيز نمى تواند مؤيد تكثرگروى باشد; زيرا اولاً، آيه درباره اختلاف اهل كتاب و مسلمانان نسبت به قبله مسلمانان است كه اهل كتاب عبادت مسلمانان را به قبله نخستين ـ يعنى بيت المقدس ـ مورد ترديد و نقد قرار مى دادند. آيه براى پاسخ به اين موضوع نازل شد كه قبله به عنوان نماد مطرح است و در حقيقت عبادت و نيكى (برّ) مدخليتى ندارد. ثانياً، آيه ملاك برّ را ايمان به همه پيامبران (از آدم تا خاتم:) ذكر مى كند كه در اهل كتاب يافت نمى شود. بدين روى، آيه از بحث كثرت انگارى اديان بيگانه است.

مستند پنجم: تمجيد از اهل كتاب و وعده ثواب و دورى از عذاب به آنان

يكى ديگر از مستندات قرآنى كثرت گرايان تمسّك به آياتى است كه ظاهر آن ها به تمجيد و توصيف از اهل كتاب پرداخته و احياناً آنان را مؤمنان واقعى و اهل عبادت و جنّت و دور از عذاب الهى توصيف كرده است. آيات گذشته ـ كه تحت عنوان «توحيد و عمل صالح; ملاك هدايت» نقل شد ـ به برخوردارى اهل كتاب از دو ملاك مزبور را به طور غير مستقيم شامل مى شد، هر چند در بعضى از آن ها به خود اهل كتاب نيز تصريح شده بود. اما آيات ديگرى وجود دارد كه در آن ها به خصوص ايمان و اهل بهشت و نجات اهل كتاب از دوزخ تصريح شده كه از مجموع آن ها برمى آيد كه شريعت شان نيز شريعت بر حق بوده و هست، وگرنه ذكر چنين اوصافى براى آنان لغو مى باشد:

1. «لَيسوُا سواءً مِن اهلِ الكتابِ امَّةٌ قائمةٌ يَتلونَ آياتِ اللّهِ آناءَ الَّيلِ و هُم يَجدونَ يُؤمنونَ بِاللّهِ و الآخرةِ و يَأمرونَ بِالمعروفِ و يَنهونَ عَن المنكر و يُسارعونَ فى الخيراتِ و اُولئكَ مِن الصَّالحينَ» (آل عمران: 113 ـ 114)
2. «و اِنَّ مِن اهلِ الكتابِ لَمَن يُؤمنُ باللّه و ما اُنزلَ اليكُم خاشعينَ لِلّه لايَشترونَ بِآياتِ اللّه ثمناًقليلاً اوُلئكَ لَهم اَجرهم عِندَرَبّهم.»(آل عمران:199)
3. «وَلَو اَنَّهم اَقامُوا التّوراةَ و الاِنجيلَ و ما اُنزلَ اِليهم مِن ربِّهم لَاَكلوُا مِن فَوقِهم و مِن تحتِ اَرجُلهم مِنهم اُمّةٌ مُقتصدةٌ» (مائده: 66)
4. «لَتَجِدنَّ اَقربَهم موَّدةً لِلّذينَ آمنوا الّذينَ قالُوا اِنّا نصارى ذلكَ بِاَنّ مِنهم قِسّيسينَ و رُهباناً و اَنّهم لا يَستكبرونَ و اِذا سَمِعوا مَا اُنزل اِلى الرَّسولِ تَرى اَعينُهم تَفيضُ مِن الدَّمع مِمّا عَرَفوا مِن الحَقِّ يَقولوُنَ آمنّا فاكتُبنا معَ الشّاهدينَ و مَا لَنا لا نُؤمنُ بِاللّهِ وَ ما جاءَنا مِن الحقِّ و نَطمعُ اَن يُدخلنَا رَبُّنا مَع القَومِ الصّالحين.» (مائده: 82 ـ 83)
آقاى بهاءالدين خرّمشاهى با اشاره به دو آيه اول مى نويسد: «قرآن اين دو دين را ـ كه در اصل توحيدى و الهى و ابراهيمى هستند ـ در صورت و هيأت پاك اوليه شان به رسميت مى شناسد.»(32)
وى با اشاره به آيه 82 و 83 و 62 مائده مى نويسد: «اگر مسيحيت از نظر قرآن كريم منسوخ و منتفى بود و طومار هستى اش در نورديده بود، آيا ممكن بود در قرآن چنين آياتى بيايد؟... ملاحظه مى فرماييد كه فرقه ناجيه از ميان كشيشان و راهبان مسيحى ـ به تصريح قرآن ـ وجود دارد.»(33) «قرآن آشكار بعضى از آنان را "امّة مقتصدة" (امّت ميانه و درستكار) و "امّة قائمة" (امّت درستكار) خوانده است»(34)
آقاى محمود بينا نيز با استناد به آيه 82 و 83 مائده مى نويسد: «وقتى قرآن بر پيامبر اكرم نازل مى شود، قسّيسانى هستند كه قرآن را مى خوانند و اشك مى ريزند و مى گويند: خدايا ما را از شاهدان قرار ده. خداوند مى فرمايد: اجر كار آن ها را خواهيم داد; يعنى از طرف خدا پذيرفته شده اند. در اين جا مسلمان شدن مطرح نيست.

اين براى ما يك الگوست. الگوى چگونگى برخورد با اديان در قرآن آمده است. اگر يك مسلمان را بخواند و در آن حال بگويد: خدايا اين هم از طرف توست "فاكتبنا مع الشاهدين"، لزومى ندارد كه اسلام خود را كنار بگذارد.»(35)

نقد و نظر

آيات فوق از مستندات بسيار ضعيف كثرت گرايان به شمار مى آيد كه اشكال اساسى آن توجه نكردن به مضامين آيات مزبور و همچنين چند آيه قبل و بعد از آن است و توجه به نكات و تفاسير ذيل، ضعف آن را روشن مى سازد:

1ـ مؤمنان اهل كتاب; منتظران و گروندگان به اسلام: بر اساس آيات متعدد قرآنى و تورات و انجيل، اهل كتاب (يهوديان و مسيحيان) به ظهور پيغمبر اكرم(ص) بشارت داده شده بودند و آنان نيز به خصوصيات كلى ايشان آگاهى كامل داشتند. با ظهور حضرت محمد(ص) در مكّه، اهل كتاب، به خصوص عالمان آن ها، علايم و ملاك هاى دينى خود را در مورد ظهور پيامبر موعود، منطبق بر آن حضرت يافتند. به تعبير قرآنى، آنان به نبوّت پيغمبر اكرم(ص) مانند فرزندان خود، شناخت و معرفت كامل داشتند. اما با وجود اين، اكثر قريب به اتفاق اهل كتاب، به ويژه يهوديان، به جاى تصديق و ايمان به اسلام، راه مخالفت، عناد و چه بسا جنگ را برگزيدند. از اين رو، آيات متعدد قرآن درباره آن ها مى فرمايد: «اكثرهُم الفاسقونَ»، «اكثرهم ظالمون» و «اكثرهم كافرون» اما در بين آنان، انسان هاى پاك سرشت نيز يافت مى شد كه پس از شنيدن آيات قرآن و مشاهده معجزات اسلام و انطباق علايم پيغمبر موعود دين خود بر حضرت محمد(ص)، به آيين وى ايمان آوردند و در شمار مؤمنان و انسان هاى خالص قرار گرفتند، به گونه اى كه جزو شب زنده داران و اهل حال و سجود درآمدند. رواياتى نيز بر اين نكته دلالت دارد.(36)
اين سخن را شأن نزول هايى كه مفسران صدر اسلام مانند ابن عباس ذكر مى كنند، تأييد مى نمايند.(37) مفسّران در شأن نزول آيات مزبور، بر اين نكته اتفاق نظر دارند كه آيات مذكور درباره اسلام آوردن بعضى از اهل كتاب مانند عبدالله بن سلاّم يا نجاشى ـ حاكم حبشه ـ و فرستادگان او نازل شده است، آنجا كه ايمان آورندگان به اسلام از سوى هم كيشان سابق خود متهم به كفر و شرارت شدند. اما قرآن ايمان آنان را تصديق مى كند و به آنان وعده بهشت و اجر مى دهد و آنان را «امّة مقتصدة»، «امّة قائمة» و «منهم المؤمنون» ياد مى كند.

علاوه بر شأن نزول ـ كه احتمال شبهه براى كثرت گرايان در آن وجود دارد ـ خود آيات مزبور و قبل و بعد آن اين ادعا را اثبات مى كند:

آيات 113 ـ 115 آل عمران و دو آيه پيش از آن، آيين اسلام را بهترين دين و امّت توصيف مى كند و خاطرنشان مى سازد كه اگر اهل كتاب ايمان مى آوردند، براى خودشان بهتر بود، اما ايمان آورندگان آنان كم اند; «كُنتم خيرَ امّة اُخرجت لِلنّاس ـ تا آن جا كه مى فرمايد ـ ولَو آمَنَ اَهلُ الكتابِ لكانَ خيراً لهُم.»
آيه 199 آل عمران تصريح مى كند كه آن عده از اهل كتاب ايمان مى آورند كه علاوه بر خدا، به كتاب مسلمانان ـ يعنى قرآن مجيد ـ نيز ايمان آورند (و ما اُنزلَ اِليكم.)
آيه 66 سوره مائده، آن گونه كه از ظاهر آن استفاده مى شود، درصدد اخبار از گذشته است; يعنى اگر چنان مى كردند، چنين مى شدند و در صورت شمول آن بر عصر اسلام، بايد گفت كه اقامه تورات و انجيل به معناى حفظ اصول و برپايى احكام و آموزه هاى كامل و غير منسوخ آن است، نه عمل به بعضى و ترك بعضى ديگر. و از آن جا كه ظهور اسلام و اخذ ميثاق از پيامبران: و كتب آسمانى پيشين مطابق قرآن، از اركان و اصول مهم شرايع پيشين است، اقامه تورات و انجيل بدون توجه به آن نه اقامه، بلكه جرح تورات و انجيل است.(38)
علاوه بر آن، آيات قبل نزول قرآن مجيد را موجب طغيان و كفر يهود مى داند و تأكيد مى كند كه بخشش گناهان اهل كتاب و ورود به بهشت، تنها از راه گرايش به اسلام ميسّر خواهد بود: «ولَو اَنّ اهلَ الكتابِ آمَنوا و اتَّقوا لَكفَّرنا عَنهم سيئاتِهم و لَاَدخلناهُم جنّاتِ النَّعيم.»
آيه 82 و 83 مائده، كه كثرت گرايان به عمد آيه قبل و بعد آن را ناديده مى انگارند، مملو از ادلّه و شواهدى بر مدعاست: اين آيه شريفه در مقايسه دشمنى يهود و مسيحيت با اسلام است. صدر آيه ـ كه مدعيان آن را حذف كرده اند ـ يهوديان و مشركان را شديدترين دشمنان مسلمانان ذكر مى كند، سپس مسيحيان را در مودت نسبت به مسلمانان نزديك تر توصيف مى كند. آيه شريفه در مقام علت يابى، تفاوت يهود و مسيحيت را در اين مقوله، وجود روحيه تكبّر در يهود و روحيه تواضع در عالمان و رهبران مذهبى مسيحيان اعلام مى كند. از اين رو، استقبال مسيحيان صدر اسلام نسبت به يهوديان و مشركان گرم تر بوده است.(39)
نكته جالب تر در آيه بعد است كه پس از توصيف عالمان مسيحى به خضوع و استكبار نداشتن، آن را بستر مناسبى براى پذيرش اسلام ذكر مى كند و مى فرمايد: وقتى قسّيسان كلام الهى را، كه به حضرت محمد(ص) نازل شده است مى شنوند، به دليل تطبيق علايم پيغمبر موعود بر آن حضرت (ممّا عرفوا من الحق)، از شدت علاقه و پيدا كردن حق ـ كه قرن ها منتظر آن بودند ـ از چشمانشان اشك سرازير مى شود. آيه خاطرنشان مى سازد كه آنان پيدا كردن گم شده خود را كتمان نمى كنند، بلكه فوراً مى گويند: ما به آن حضرت ايمان آورديم (يَقولوُن ربَّنا آمَنّا) و از خدايشان مى خواهند كه نام آنان را در دفتر شاهدان و گواهى دهندگان به رسالت اسلام ثبت كند (فاكَتُبنا مَع الشّاهدين).

/ 8