نقد و نظر - تأملی در مستندات قرآنی پلورالیسم (2) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تأملی در مستندات قرآنی پلورالیسم (2) - نسخه متنی

محمدحسن قدردان قراملکی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نقد و نظر

در نقد مستند مذكور، به دو نكته بسنده مى شود:

1ـ شهادت براى رسالت پيامبران(ع): در تحليل و تفسير آيات ذكر شده، بايد به اين نكته ظريف توجه داشت كه متعلق و انگيخته شهادت چيست. چرا خداوند برخى را به عنوان شاهد در قيامت احضار و دعوت مى كند؟ پاسخ اين سؤال نقش مهمى در تفسير آيات دارد. با مراجعه به آيات ديگر و نيز روايات روشن مى شود كه خداوند از پيامبران خويش، درباره انجام رسالت الهى به نحوى شايسته، سؤال مى كند كه آيا پيام آسمانى را براى مردم ابلاغ كرده و خودشان نهايت سعى و جهد را در اين راه مبذول داشته اند يا خير.

پس از پاسخ مثبت انبياى الهى(ع)، نوبت به مردم، به خصوص كافران و گناه كاران، مى رسد كه سؤال الهى متوجه حال آن ها مى شود كه چرا با وجود پيامبران و ابلاغ پيام الهى، باز هم رو به كفر آوردند; چنان كه آيه ذيل درباره بازپرسى از دو صنف مزبور ـ يعنى پيامبران و مردم ـ مى فرمايد: «فَلنسئَلنَّ الّذينَ اُرسلَ اِليهم و لَنَسئلنَّ المُرسلينَ.» (اعراف: 6) امام على(ع) نيز در روايتى به بازپرسى از پيامبران: اشاره مى كنند.(49)
در اين جا، احتمال ذكر انواع بهانه ها از سوى كافران براى توجيه كفر خود وجود دارد. خداوند براى سدّ راه عذر آن ها، شاهدهاى گوناگونى همانند ملائكه، دين، كتاب، زمان، مكان و اعضاى بدن انسان، آماده ساخته است. پس انسان در قيامت تنها نيست، بلكه همراه شاهد يا شاهدهاى متعدد است. «و جائَت كلُّ نفس مَعها سائقٌ و شهيدٌ» (ق: 21)
رهيافت وجود شاهدهاى متعدد در قيامت، ناتوانى در انكار كفر و تقصير خود و اعتراف به ابلاغ پيام الهى است. يكى از اين شاهدها پيامبران: و انسان هاى كامل و صالح است كه با اذعان به بلوغ رسالت الهى و اختيارى بودن گزينش كفر و ايمان، مهر تأييدى بر عذاب كفار مى زنند.(50)
بنابراين، كثرت گرايان هر چند سخن از تكثّر شاهد از هر امّتى به ميان مى آورند، اما آنان متعلق اصل شهادت را ناديده مى انگارند و به اين نكته تفطّن ندارند كه شهادت شاهدان بر تأييد رسالت پيامبران در يك سو و تقصير و نافرمانى كفار در برابر خدا و پيامبران آسمانى: در سوى ديگر است. معناى شهادت مزبور اين است كه سخن از تأييد حقانيت امّتى است كه براى آنان سفيران الهى آمده و برخى ـ هر چند اندك ـ مطيع محض و كامل آنان بوده و در پرتو آن، به مقامات عالى ـ از جمله مقام شهادت ـ نايل آمده اند.

پس سخن از تأييد حقانيت امتى است كه مطيع پيامبر عصر و حجت خود بوده و اين در عصرهاى پيش از اسلام با اطاعت از پيامبر آن عصر و پس از ظهور اسلام، با اطاعت از حضرت محمد(ص) عينيت پيدا مى كند.

2ـ تقييد «كلَّ امّة»: مفسران متقدم و متأخر بالاتفاق «كل امّة» را به امت هاى صاحب شريعت و آيين آسمانى تفسير كرده اند;(51) به اين معنا كه خداوند متعال در آيات مزبور، خبر از آوردن شاهد از امّت هايى مى دهد كه براى آن ها پيامبر و شريعت نازل شده و برخى رو به حق نهاده و برخى ديگر رو از حق برتافته اند. اما اين كه با ظهور اسلام، شرايع پيشين منسوخ شده يا خير، آيات مزبور در مقام بيان اين نكته نيست; چرا كه آيات تنها در مقام بيان توبيخ كفار و احوال قيامت از جمله سؤال از پيامبران(ع) و مردم و آوردن شاهد است.

شايد در اين جا اين شبهه مطرح شود كه اگر مقصود از امّت، امّت هاى پيش از اسلام است و ـ به اصطلاح ـ آيه از وضعيت امّت هاى پيشين خبر مى دهد، پس چرا آيه در همين ظرف مطلق است و حقانيت همه امّت هاى پيش از اسلام را تأييد مى كند، چه بين آن ها رسول آسمانى وجود داشته باشد يا نداشته باشد؟ بنابراين، با پذيرفتن آن ـ يعنى امكان وجود امّت حق بدون پيامبر آسمانى پيش از اسلام ـ مى توان آن را به عصر اسلام و بعد آن نيز جرى و سوق داد.

در پاسخ به اين شبهه، بايد گفت: مطابق آيات متعدد، خداوند متعال براى همه امت هاى پيشين، پيغمبرى ـ اولى العزم يا غير اولى العزم ـ فرستاده است و امّتى يافت نمى شود كه آنان فاقد پيام آسمانى ـ توسط خود پيغمبر آسمانى يا جانشينان او ـ بوده باشند; چنان كه آيات ذيل صريح در تأييد اين مدعاست: «و لِكُلِّ اُمـّة رسـولٌ» (يوسف: 47)، «و لَقــَد بَعثـنا في كُـلِّ اُمـّة رَسولاً اَن اعبـُدوا اللـّه» (نـحل: 36)، «و اِن مِن اُمـَّة اِلاّ خَلا فـيها نذيرٌ.» (فاطر: 24)
آيات مزبور مى تواند دليل و مؤيد تفسير مفسران از اطلاق «كلّ امّة» باشد; زيرا با اعتبار آيات مزبور ـ كه همه امّت ها را داراى پيغمبر مى داند ـ روشن مى شود كه نمى توان امّتى بدون پيغمبر يافت و قهراً «شاهد» نيز از ميان پيروان حقيقى پيامبر هر امّتى برگزيده خواهد شد.

نكته آخر اين كه اگر از شواهد و قراين پيشين صرف نظر شود، حداكثر از آيات اين نكته بر مى آيد كه از ميان تمامى امت ها ـ چه داراى پيغمبر يا بدون آن ـ افراد صالح و پاكى يافت مى شوند كه با پيروى از پيغمبر خارجى يا درونى (فطرت) در صورت دسترسى نداشتن و بى اطلاعى از پيامبر بيرونى، استحقاق بهشت و دورى از عذاب را پيدا مى كنند و چنين انسان هايى شاهد و حجت خدا بر ديگران هستند كه از صراط پيامبران يا عقل و فطرت استنكاف ورزيده اند.

بنابراين، آيه پيروى مردم از پيامبران آسمانى(ع) با حكم عقل و سرشت فطرى مردم را تأييد مى كند كه اين مى تواند موجب جلب نعمت هاى الهى و دورى از عذاب باشد. اما اين كه دورى برخى از پيام هاى الهى ـ كه در قالب شرايع عرضه مى شود ـ آسيبى به رهروى محرومان از آن وارد نمى سازد، آيات مزبور در مقام بيان آن نيست و آيات ديگر مى تواند آن را به نحو مستوفى بيان كند.

خلط مزبور يعنى استنتاج تكثّر صراط مستقيم از نجات و استحقاق ثواب برخى افراد ـ مانند خلط بعضى از مخالفان كثرت گرايى است كه مى كوشند از گناه كار بودن پيروان اديان ديگر، عدم حقانيت آيين آنان را اثبات كنند.(52) به عنوان مثال، براى ناحق جلوه دادن يهوديت و مسيحيت به آياتى مانند «اكثرُهم فاسقونَ» يا «اكثرهم كافرون» تمسّك مى جويند و به اين نكته توجه نمى كنند كه اولاً، در آيه «اكثرهم» ذكر شده، نه «كلّهم» و ثانياً، اگر «كلّهم» نيز ذكر مى شد، نمى توان از فسق و كفر پيروان يك دين، كفر و فسق خود دين را اثبات كرد.

درپايان اين بحث،به نكات ديگرى درباره آيه اخيراشاره مى شود:

آيه 71 سوره اسراء تنها دليل بر حشر امّت ها با رهبران خود (امام) است و واژه «امام» در رهبرى حق و باطل در قرآن استعمال شده است: «و قاتِلوا اَئِمّةَ الكفرِ» (توبه: 12)(53)
آيه 28 سوره جاثيه مانند آيه پيشين، تنها بر دعوت تمامى امّت ها به سوى كتاب خود دلالت مى كند و با توجه به قراين از جمله «تُجزون»، مقصود از كتاب، دعوت به سوى حساب و سنجش اعمال است.(54)
اما در آيه 69 سوره زمر، «كتاب» به معناى اعمال و حساب است.(55) وانگهى، در آن تصريح شده كه براى هر امتى كتاب مستقلى است.

/ 8