مستند هفتم: جزيه اهل كتاب
برخى از كثرت گرايان براى تأييد حقانيت يهوديت و مسيحيت به پذيرش جزيه و ملزم نبودن آنان به اسلام استناد مى كنند و مدعى اند كه چون قرآن كريم اهل كتاب را در دو موضوع جنگ با مسلمانان و يا پرداختن مبلغى به عنوان جزيه و نپذيرفتن اسلام، مختار گذاشته است، از آن مى توان حقانيت دين اهل كتاب را استنتاج كرد.«و قَاتِلوُا الَّذينَ لايُؤمنونَ بِاللّهِ و لابِاليومِ الآخِر و لايحرّمونَ ما حرَّم اللَّهُ و رسولُه و لاَيدينونَ دينَ الحقِّ مِن الَّذينَ اوُتوا الكتابَ حتّى يُعطوا الجزيةَ عَن يد و هم صَاغُرونَ.» (توبه: 29)در تقرير دلالت آيه نوشته اند: «دليل ديگر بر اين كه قرآن اهل كتاب را به رسميت مى شناسد، اين واقعيت قرآنى و تاريخى است كه آنان را مجاز به باقى ماندن در دين خود و پرداخت جزيه مى گرداند.»(56)
نكته قابل توجه اين كه منتقدانومخالفان اسلام مانندابن راوندى پيش تر اصل جزيه را دليل بر تأييد كفر اهل كتاب تفسير مى كردند و از اين منظر قرآن را مورد انتقاد قرار مى دادند(57) و امروزه عكس آن ـ يعنى جزيه ـ دليل برحقانيت اهل كتاب تفسير مى شود.
نقد و نظر
استناد به آيه مزبور به عنوان دليل كثرت گرايى را بايد معلول تأمل نكردن حتى در ظاهر آيه دانست; چرا كه آيه خود دليل بر نسخ شرايع پيشين است كه در اين جا، به بعضى از نكات آن اشاره مى شود:1ـ اعلان جنگ به اهل كتاب: آيه شريفه نخست فرمان جهاد و قتال با اهل كتاب مى دهد و آنان را براى مبارزه دعوت مى كند. روشن است كه اگر يهوديت يا مسيحيت در عرض اسلام حق و غير منسوخ بود، هيچ داعى و انگيزه اى براى فرمان جنگ وجود نداشت.2ـ تكذيب ايمان اهل كتاب: آيه اهل كتاب را جزو انسان هايى مى داند كه به خدا و معاد و شريعت ايمان ندارند. مفسران در توضيح آن، خاطرنشان ساختند كه آيه اصل و حقيقت ايمان آنان به خدا و معاد را تكذيب مى كند(58) و برخى ديگر مانند علاّمه طباطبائى; در تبيين آن افزوده اند كه چون اهل كتاب به دين و كتاب واقعى خود، كه مستلزم ايمان به پيغمبر موعود ـ يعنى اسلام است ـ ايمان كامل ندارند، در حقيقت، ايمانشان به خدا و معاد ناقص و نزد خداوند غيرمقبول مى باشد.(59)در پرتو هر دو تفسير، اهل كتاب فاقد اصل ايمان يا فاقد ايمان كامل و مقبول درگاه حق تعالى تلقى مى شوند و بدين سان نمى توان آنان را در عرض اسلام و مسلمانان قرار داد.3ـ خارج از دين حق: آيه شريفه اهل كتاب را خارج از مدار دين حـق مـى داند و همين نكـته، كه مفـسران بـالاتـفاق ديـن حـق را به اسـلام تفسـير مى كنند، يكى از علل اعلان جنگ با آنان است.4ـ جزيه; غايت ترك قتال: آيه شريفه پس از فرمان جنگ و وصف اهل كتاب به كافر و خروج از دين حق، براى جنگ و قتال غايت و مرزى مشخص مى كند كه اگر اهل كتاب شروط حكومت اسلامى را پذيرفتند، ديگر ضرورتى براى جنگ و قتال نيست و مسلمانان مى توانند دست از مخاصمه و جهاد بردارند.پس جزيه دادن اهل كتاب نه تأييد دين آنان، بلكه غايتش ترك مخاصمه است تا اهل كتاب فرصت آن را بيابند كه با تأمّل در علايم و نشانه هاى پيغمبر موعود و ادلّه اسلام رو به آن بياورند.(60) پس استمهال و قرار بر جزيه نه تأييد كفر اهل كتاب است(61) كه ابن راوندى بر آن گمان بود و نه تأييد حقانيت آيين آن ها كه كثرت گرايان مدعى آن اند.به ديـگر سخن، آيه مزبور سخن از مدارا و تساهل و «پلوراليزم اجتماعى» ـ نه دينى ـ مى راند و دليل آن را عنوان «اهل الكتاب» ذكر مى كند; چرا كه آنان با اين همه انحراف و نافرمانى از دين خودشان، جزو اهل كتاب تلقى مى شوند و با مسلمانان در بعض از آموزه هاى دينى وجه اشتراك دارند; چنان كه آيه 64 سوره آل عمران اهل كتاب را به اصل مشترك توحيد دعوت مى كند.5ـ توجه به معناى «صاغرون»: گروهى از مفسران آن را به ذلت و خشوع اهل كتاب در برابر اسلام و مسلمانان تفسير كردند.(62) اما برخى ديگر آن را به تسليم و انقياد در برابر حكومت اسلامى و قوانين آن تبيين نموده اند.(63) اما وجه مشترك هر دو نظريه نفى هم عرض بودن اسلام و ساير اديان است كه واژه «صاغرون» نيز آن را تأييد مى كند. حاصل آن كه آيه مزبور نه بر «پلوراليزم»، بلكه بر انحصار دلالت مى كند.
مستند هشتم: حليّت طعام اهل كتاب و ازدواج با آنان
يكى ديگر از مستندات قرآنى كثرت گروان استناد به آيه اى است كه در آن به حلال بودن طعام اهل كتاب و همچنين ازدواج با آنان اشاره شده است: «اليومَ اُحِلّ لَكم الطَّيباتُ و طعامُ الذّينَ اوتُوا الكتابَ حِلٌّ لَكم و طعامُكُم حِلٌّ لَهم والمحصناتُ مِن المؤمناتِ و المحصناتُ مِن الّذينَ اوُتوا الكِتابَ مِن قَبلكم... و مَن يَكفُر بِالايمانِ فَقد حَبِط عَمَلُه و هُو فِى الآخرةِ مِن الخاسرين.» (مائده: 5)وجه استدلال بدين گونه است كه حلّيت طعام اهل كتاب و ازدواج با آنان بدون آن كه آن ها دست از دين خود بردارند، دليل بر تأييد مسلك آنان است، وگرنه قرآن با اهل كتاب مانند مشركان رفتار مى كرد و طعام و ازدواج با آنان را منع مى نمود.«دليل ديگر بر اين كه قرآن اهل كتاب را به رسميت مى شناسد،... تصريحاً معاشرت با اهل كتاب را از ازدواج با آنان گرفته تا هم غذايى با آنان و خوردن از طعام آنان را تجويز كند.»(64)
و ديگرى مى گويد: «گاهى برخى مى خواهند با تحكّم، تفسيـرهاى خاصى ارائـه دهند. وقـتى در قـرآن گفـته مـى شود كه مسلمان مى تواند با اهل كتاب ازدواج كند; يعنى آن زن مى تواند در دين خودش باقى بماند ومسلمان با او ازدواج كند.»(65)
نقد و نظر
سستى دلايل مزبور از مطالب پيشين روشن شد. اما علاوه بر آن، به اين نكته نيز اشاره مى شود كه شايد جاى تعجب باشد كه كثرت گرايان چگونه آيات متعدد و صريح دعوت اهل كتاب به اسلام و تكفير آنان را ناديده مى انگارند و براى تأييد مدعاى خويش به آياتى استناد مى كنند كه خارج از موضوع است. آيه مذكور و آيات قبل و بعد از آن در مقام بيان حّليت يا حرمت انواع غذاها براى مسلمانان است و چون اهل كتاب در زمان نزول آيه، به عنوان اقليّت در ميان مسلمانان زندگى مى كردند وخواه ناخواه ارتباط تنگاتنگ اجتماعى و اقتصادى با يكديگر داشتند، در صورت تحريم معاشرت و غذاهاى آنان مسلمانان با عسر و حرج و مضيقه مواجه مى شدند. قرآن از باب لطف و امتنان بر مسلمانان، طعام و ازدواج اهل كتاب را تجويز كرد. اما اين كه اين موضوع دليل بر تأييد مسلك آنان نيز باشد، آيه كوچك ترين اشاره اى به آن ندارد.(66)علاوه بر اين، ذيل آيه (و من يَكفُر بالايمان...) مسلمانان را هشدار مى دهد كه حكم مزبور تنها صرف حكم دنيوى و اجتماعى است و اگر مسلمانان در سايه ازدواج با اهل كتاب، به ايمان پيشين خود آسيب وارد سازند و تمايلى به دين اهل كتاب داشته باشند، اعمال پيشين خود را فانى و باطل خواهند كرد و در آخرت، از زيانكاران خواهند بود. روشن است تمايل به اهل كتاب مساوى كفر و خسران در آخرت تلقى شده كه اين با اصل «پلوراليزم» هم خوان نيست، بلكه همين آيه دليل ديگرى بر انقضاى حقانيت انجيل و تورات است.