تفسير منسوب به امام حسن عسكرى (ع)
از اين تفسير نسخههاى خطى فراوانى وجود دارد و دو بار چاپ سنگى و يك بار چاپ حروفى شده است. ترجمه فارسى آن هم در هند چاپ شده است . اين كتاب فقط تفسير سوره حمد و بخشى از سوره بقره است البته در اثناء تفسير آيات سوره حمد و بقره آيات ديگرى هم ياد شده است . اعتبار و عدم اعتبار اين تفسير از زمانهاى سابق مورد بحث بوده است بعضى گفتهاند اين تفسير مجعول است، و در مقابل شايد برخى از اخبارىها قائل باشند كه اين تفسير به طور كلى مورد تأييد است . اما حق اينست كه گفته شود اين تفسير مانند ساير كتابهاى حديثى در جه دوم و سوم شيعه است و بايد يك يك احاديث آن مورد ارزيابى قرار گيرد اگر شاهد يا شواهد صدقى براى آن يافت شد معتبر است و گرنه نه. كسانى كه اين تفسير را مجعول ندانسته و به آن عنايت داشته و از آن مطلبى نقل كردهاند: 1- شيخ صدوق. در كتابهاى فقيه، عيوان اخبارالرضا (ع) اكمال الدين، امالى، توحيد، علل الشرايع و معانى الاخبار رواياتى با سند از امام حسن عسكرى (ع) نقل كرده كه با همان سند يا كمى تفاوت در اين تفسير موجود است . و مىدانيم كه او در آغاز فقيه گفته است روايات اين كتاب را بين خود و خدا حجت مىدانم [1] البته شيخ صدوق از اين تفسير نامى نبرده است . 2- ابومنصور طبرسى. در آغاز كتاب احتجاج گفته: در اكثر موارد سند روايت را نقل نمىكنم به خاطراينكه يا مطلب اجماعى است و يا استدلال موافق حكم عقل است و يا بين مخالف و موافق مشهور است . فقط سند آنچه از امام حسن عسكرى (ع) نقل مىكنم مىآورم چون اين كتاب در مشهور بودن مانند ساير كتابها نيست . و سندى را كه ذكر مىكند عين سندى است كه در تفسير امام حسن عسكرى (ع) موجود است . در هر حال روشن است كه ايشان به اين تفسير توجه داشته است . 3- قطب رواندى از علماى سده ششم. در كتاب خرائج مطالبى از اين تفسير نقل كرده است. خرائج شامل معجزات معصومين (ع) و نسخههاى خطى آن از حيث حجم روايات متفاوت است برخى كمتر و برخى زيادتر دارد. 4- ابن شهر اشوب صاحب مناقب. در مناقب چند جا از اين تفسيرنقل كرده است [2] . 5- محقق ثانى در يكى از اجازاتش روايتى از امام حسن عسكرى (ع) نقل كرده كه عيناً در تفسير امام حسن عسكرى (ع) و نيز در علل و عيون و معانى الاخبار موجود است .name="ly_03">[3] > 6- شهيد ثانى در كتاب منية المريد از اين تفسير روايت نقل كرده است . 7- ملا محمد تقى مجلسى در شرح فقيه عربى و فارسى از اين تفسير ياد و آن را تأييد كرده است . 8- علامه مجلسى آنرا از مصادر بحار قرار داده و آن را تأييد كرده است . 9- شيخ حر عاملى اين تفسير را از مصادر وسائل الشيعه و اثباة الهداة قرار داده است . 10- فيض كاشانى در تفسير صافى روايت اين كتاب را آورده است . 11- سيد هاشم بحرانى در تفسير برهان از آن نقل كرده است . 12- صاحب تفسير نورالثقلين رواياتى از احتجاج طبرسى نقل كرده كه در اين تفسير موجود است . 13- حس بن سليمان حلّى شاگرد شهيد اول در كتاب خود «المختضر». 14- سيد نعمت اللّه جزائرى. 15- صاحب منتهى المقال در رجال. 16- وحيد بهبهانى. 17- شيخ أبوالحسن الشريف در تفسير مراة الانوار. 18- شيخ محمّد طه صاحب اتقان المقال در رجال. 19- سيّد عبداللّه شبر. 20- سيّد حسين بروجردى در نخبة المقال و الصراط المستقيم. 21- حجة الاسلام تبريزى در صحيفة الابرار. 22- صاحب عوالم در عوالم. 23- شيخ انصارى در فرائد الاصول. 24- محدث نورى صاحب مستدرك. 25- علامه طهرانى صاحب ذريعه. و چند نفر ديگر. آنان كه اين تفسير را معتبر نمىدانند: 1- آية الله خويى در معجم رجال حديث: التفسير المنسوب الى الامام العسكرى (ع) انما هو برواية على بن محمد بن سيار و ذميله يوسف و كلاهما مجهول الحال و لا يعتدبرواية أنفسهما عن الامام (ع) اهتمامه بشأنهما... مع ان الناطر فى هذا التفسير لا يشك فى أنه موضوع و جل مقام عالم محقق ان يكتب مثل هذا التفسير فكيف بالامام (ع). عبارت تقريباً ظهور دارد در اين كه اين تفسير من البدو الى الختم مجعول و بى اعتبار است. ولى شايد منظورش اين باشد كه هر جاى تفسير روايتى باشد كه با قرائنى بشود اطمينان كرد كه از معصوم است معتبر، و بقيهاش ساختگى است. زيرا خود ايشان روايتى [4] را كه شيخ انصارى «ره» نقل كرده در برخى تأليفاتش آورده است . 2- آقاى حاج ميزا ابوالحسن شعرانى، صاحب حاشيه مجمع البيان در آخر تفسير مجمع فرموده: «لم ينقل المصنف عن التفسير المنسوب ابى العسكرى (ع) و قال العلامة الحلى فى محمد بن قاسم الاسترآبادى انه موضوع» سپس فرموده: از اغلاط اين تفسير اينكه دارد: «حجاج مختار را حبس كرد» با اينكه امارت حجاج در سال 75 و قتل مختار چند سال قبل آن بوده است. كى كه با تاريخ آشنا باشد نمىتواند آن را بپذيرد. و اين يك غلط تاريخى است. ولم يكن واضع هذاالتفسير عارفا بالتاريخ. 3- شيخ محمّد تقى تسترى «ره» (شوشترى) كه بسيار مفصّل اين تفسير را بررسى كرده و 40 شاهد ذكر كرده است كه دليل بر ضعف و جعل آن است و اينكه اين تفسير نمىتواند از امام عسكرى (ع) باشد. [5] 4- شيخ محمد جواد بلاغى، صاحب «آلاءالرحمن»: امّا التفسير المنسوب الى الامام الحسن العسكرى (ع) فقد أو ضحنا فى رسالة منفردة فى شأنه أنه مكذوب موضوع. 5- علامه حلّى «ره» (قرن 7) كه در «خلاصة الأقوال» اسم راوى اين تفسير را برده و فرمود: و التفسير موضوع. و افرادى كه به تبع علامه حلى اين تفسير را معتبر ندانستهاند: 6- صاحب رجال قهپايى (مجمع الرجال، قرن 11). 7- صاحب جامع الرواة (اردبيلى، قرن 11). 8- صاحب منهج المقال (استرآبادى قرن 11). 9- مير مصطفى تفرشى (نقد الرجال) قرن 11). اين افراد حرف مرحوم علامه «ره» نقل و قبول كردند. 10- مرحوم ميرداماد هم به مناسبتى به طور مفصل از تفسير سخن گفته و فرموده كه علماء رجال اين تفسير را كه دو شخص مجهول الحال آن را براى ما نقل كردند ضعيف شمردند و اين تفسيرى است كه اكنون در دست ما است. و قسمتى از سوره بقره را دارد. [6] 11- ابن غضائرى (اولين كسى است كه از اين تفسير بدگويى كرده است، قرن 4) كه راويان اين تفسير را زير سؤال برده است. و گفته اين تفسير، موضوع و مجعول است . بعد نقل كلمات لنافين و المثبتين نقول: ملخص الكلام أن للناقين ادلة ثلاثة: 1- شهادة قسم من متن الكتاب بكذبه . [7] 2- تضعيف ابن الغضائرى. 3- عدم ثوثيق رواة الكتاب فى كتب الرجال . اگر كسى به دليل اول تمسك كند و بگوييد شواهدى در اين كتاب يافت مىشود كه دليل بر كذب آن است . پاسخ اين است كه اگر چند جاى كتاب يقيناً دروغ شد دليل نمىشود كه تمام آن دورغ باشد. اگر از امالى صدوق «ره» مثلاً داستانى پيدا شد كه با شواهد يقينى معلوم شد دروغ است، نمىتوان كل كتاب را دروغ دانست . و از دليل دوم كه مىگويند ابن غضائرى دو راوى را تضعيف كرده و موثق ندانسته، پاسخ مىدهيم شيخ صدوق «ره» هم در قرن چهارم بوده و درباره اين دو نفر «رضى الله عنه» گفته پس مىتوان گفت تا حدّى مورد اعتماد ايشان بودهاند. و دليل سوم را كه مىگويد رواة آن در كتب رجالى توثيق نشدند و نمىتوان گفت روايات اينكتاب، صحيح اصطلاحى است؛ را ما هم مىپذيريم و مىگوييم ضعيف اصطلاحى است. مثل خيلى از كتب احاديث كه بسيارى از حديثهايش ضعيف است . در اين صورت بايد متن هر روايت را ارزيابى كنيم يك جا همانطور كه مرحوم شيخ انصارى «ره» پس از نقل روايت «من كان من الفقهاء» فرموده: يلوح منه آثار الصدق بپذيريم ،و جاى ديگر همانگونه كه مرحوم بلاغى و شعرانى گفتهاند يقيناً دروغ است مانند داستان حجاج ردّ كنيم . صحيح يقينى را مىپذيريم و دروغ يقينى را ردّ مىكنيم و بقيهاش، يك سلسله رواياتى است كه روايان آن اصطلاحاً توثيق نشدهاند و ضعيف است . فتحصّل أنّ لا دليل على الوضوع كليّة ولا الصدورمن المعصوم كلية بل أمر بين الامرين. در رابطه با اين تفسير مطلبى است كه توجّه به آن بى فايده نيست: مرحوم آقاى سيّد مرتضى شبسترى [8] كه كتابى در تفسير هم گويا از ايشان به چاپ رسيده، در روز وفات امام حسن عسكرى (ع)، از مناقب آن امام سخن مىگفتند. از جمله از تفسير ايشان تعريف و تمجيد نموده فرمودند: در اين تفسير مطلب بكر و جالبى است كه در تفاسير ديگر يافت نمىشود. و آن اين است كه در آيه شريفه: «و ان كنتم فى ريب مما نزلنا على عبدنا فاتوا بسورة من مثله»، ضمير در «مثله» را به شخص پيامبر (ص) برگردانده است . اما مرحوم آقاى شعرانى، نقطه مقابل آن را فرموده كه در اين تفسير، در ذيل اين آيه مطلبى است كه نفوس از آن مشمئز است. اين چه معنى دارد كه ضمير را به پيامبر(ص) برگردانيم. اين كلام را به دست هر عربى كه بدهيم، مىفهمد كه ضمير به قرآن بر مىگردد. نيتجه مىگيريم كه برخى از مطالب سليقهاى است يكى ردّ مىكند و ديگرى تحسين مىنمايد. و از طرفى به تفاسير هم كه مراجعه كنيم مىبينيم هر دو قول وجود دارد و اين طور نيست كه به قول آقاى شبسترى در هيچ تفسير يافت نشود. و يا به قول آقاى شعرانى «ره» هر عربى آنرا مردودداند. در پايان اين بحث يادآور مىشوم كه اينجانب رسالهاى به زبان عربى پيرامون اين تفسير نگاشته كه در مجله نور علم سال دوم شماره اول، و نيز در آخر تفسيرامام عسكرى (ع) چاپ جديد چاپ شده است رجوع به آن سودمند خواهد بود . [1]. به فقيه: 327-2 و توحيد: 47 و 230 و 403 و عيون 282-1 و 300 و 301 و امالى: 105، 106. و علل: 319-1 و 281 و 134 و معانى الاخبار: 4 رجوع شود. [2]. مناقب 300-2 و 313 و 329. [3]. بحار: 78-105. [4]. روايت من كان من الفقهاء... [5]. «أخبار دخيله» ج 1 ص 152 - 228. اخبار دخيله يعنى اخبار موضوعه. سنىها از اين قبيل، كتابها دارند. ولى شيعه خير. زيرا خود علماء ما پيش از تدوين احاديث آن دقت را روى اخبار مىنمودند. مرحوم كلينى 20 سال مشغول تأليف كافى بوده جمع آورى كتاب كه 20 سال طول نمىكشد. پس معلوم است كه در اين مدت طولانى درصدد بودند كه روايات نادرست را پيدا كرده و كنار بگذارند. به تنقيح و تهذيب اخبار مىپرداختند. لذا بعضى از علماء ما از كار مرحوم شوشترى ناراحت شدند. 4 جلد از كتاب او چاپ شده كه روى هم 1000 صفحه است، 200 صفحه از آن مربوط به اخبار دخيله است، و 800 صفحه كتاب مربوط به چيزهاى ديگر است. ازاينرو برخى اعتراض كردهاند كه چرا اسم كتاب را «اخيار دخيله» گذاشتهاند. از آن 200 صفحه، 70 صفحهاش مربوط به تفسير امام عسكرى (ع) است. و چند صفحهاش هم مربوط به داستان جزيره خضراء مىباشد. مرحوم تسترى 40 سال روى روايات شيعه كار كرده است و فقط حدود 100 خبر پيدا كرده است كه به عقيده ايشان جعلى است پس كسى گمان نكند كه خبرها و كتابهاى جعلى در ميان كتب حديث شيعه زياد است و مستندش كار مرحوم شوشترى باشد. به مقاله اينجانب در همين زمينه در مجله آيينه پژوهش رجوع شود. [6]. شارع النجاة . [7]. مثل شواهدى كه مرحوم تسترى، بلاغى و شعرانى از متن تفسير پيدا كردند. [8]. از علماى تهران بود و در جلسات هفتگى سخنرانى مىكرد.