آفاق عاشورا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آفاق عاشورا - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



آفاق عاشورا

خفتگان , در روياى سرد بودند و بيداران بر فرازدار, خموش , آن سر بر[ نى] ,[ سرنى] را بازگو كرد و آتش بر خرمن فكند واز هزاران جدايى ناليد كه ازاصل شريعت , رو داده بود.

آن كاروان آغشته به خون ,از غم هزاران ساله سخن مى گفت .از خونهاى چكيده ,ازاشكهاى ريخته ,از دردهاى نهفته . چنين شد كه آن حادثه و حماسه , ذكر آنان شد كه زهر تلخ درد را, در كام داشتند و[ عاشورا] حكايتى از گذشته شد براى روايت غم حال .

دراين سوگنامه مختصر, قصد حكايتى گذرااز آثار وابعاد آن است و در نهايت , ياد كردى از تكليف كنونى .اين نقل , جز به ايجاز واجمال ممكن نيست ,اما در بازنگرى به آن گذشته شعله هاى رهياب واين قلم با اين نيت , رقم زد و بااميد آن , به بار نشست .

عاشورا در تاريخ

عاشورا, با تاريخ تشيع آميخت و چهره اى نو, به آن داد بى ترديد, پايدارى و بقاى شيعه , وامدار آن شد. دهها قيام در تپش آن احساس , پديد آمد و ميليونها شيعى , با آن واقعه كام گشودند و يا نفس بستند.

اين نوشته رااز دكترابراهيم حسن , مى توان به صدق نزديك يافت كه :

[تشيع پس از رويداد عاشورا با خون شيعه آميخت و در ژرفاى جانهايشان جوشش زد واعتقاد راسخ در درونشان , پديد آورد]. 1

همچنين بايدازاين سخن فيلپ حتى , ياد كرد كه مبدا ظهور حركتهاى شيعى در دهم محرم تكوين يافت . 2 .

اين تحليل , بر تحقيق استوارند. قيام عاشورا, صورت و سيرت شيعه را دگرگون كرد و به آن بار و پشتوانه عاطفى حماسى داد و تشيع , به نهضت ,اعتراض و قيام , مبدل گرديد.

در پرتو آن قيام , رخنه اى در جبهه متحد خصم اموى پديد آمد واولين درگيريهاى ساختگى و واقعى را در ميان آناان به وجود آورد.اظهارات يزيد در نكوهش ابن زياد, 3 برخوردهاى خانوادگى بين زنان و مادران خاندان اموى با شوهران و فرزندانشان 4 و... نمونه هايى ازاين مواردند. در ندامت و تاسف واعتراض عده اى از شركت جويان در سپاه اموى , نكاتى در منابع تاريخى نقل شده است 5 .

اولين زمرمه هاى اعتراض در روزهاى اول حادثه , شنيده شد.از سوى صحابه و تابعين , عملكردامويان ناپسند دانسته شد 6 . مردم كوفه 7 و شام 8 و مناطق ميان راه , در سوگ واقعه سهيم شدند. در كوفه , با اعتراض عبدالله بن عفيف , قيامى نه چندان وسيع ,اما هشدار دهنده , رخ داد 10 . و در مدينه , شيون و ناله شهر را فرا گرفت 11 .

دراين ميان ,اهل بيت حسين , سازماندهان اعتراض بودند. خطبه هاى آنان , شعله هاى گداخته در خشم نهفته مردم بود. خطابه هاى امام سجاد 12 , زينب كبرى 13 و... تاثيرى حساس و بازماندنى در جاودانگى حادثه داشتند. مورخان گفته اند:

[بعداز هر خطبه اى , مردم با گريه و نوحه , به ضجه و زارى مى پرداختند و زنان , مويهايشان را پريشان مى كردند] 14 ...

اين مجموعه ,اولين عقب نشينى ها را در كاخ رفيع فرعونى اموى همراه داشت .اجازه اقامه عزا به اهل بيت در شام , بازگشت محترمانه كاروان از شام به مدينه و...از آن جمله اند.اما حادثه عاشورا در پرده اين تزويرها, مدفون نماند. واقعه , گدازنده تر از آن بود كه عذر و مداهنه , آن را به فراموشى سپرد.اهل بيت پيامبر[ص] در سوگوارى ماندند و آتش در خانه هايشان ,افروخته نشد و رنگ سياه ماتم ,از آنان رخت بر نبست 17 . مادران و زنان سوگوار واقعه عاشورا,اندوه حادثه را نگاهداشتند. رباب , همسر حسين بن على[ ع] يك سال در بيابان بدون خانه و سقف زيست , تا يادآور پيكر بى پناه همسرش باشد 18 . و سوگ ام البنين , دشمنان قسى القلب خاندان هاشمى رااز جا مى كند 19 واين رويدادها و تصويرها, ترسيم بديع از روايت كربلا بود. آنان كه اين واقعه را نديده بودند, دراين نمودارها آن رخداد حزن انگيز را به اندوه عربت و دريغ نشستند و در خاطر و باورشان , نشاندند.

نهضتهاى توابين , قيام مردم مدينه , شورش مختار و...از شعله عاشورا, پرتو گرفتند و در تركيب خون و پيام آن , فرصت حضور يافتند. در نهضت توابين , شراره بلند آن , نمايان بود. قيام كنندگان , در كنار مزار حسينى , چندان گريستند كه گفته شد: بيش از آن روز, در كنار آن مزار گريه اى چنين , ديده نشد 20 . آنان خونابه دل رااز ديدگاه بيرون ريخته و غم ماندن و در كنار حسين[ ع] نبودن را, با توبه اى خونين جبران كردند. آنان در خون خويش خضاب كردند و با جان خود, وداع كردند, و در صحنه جهاد, شعار[ يالثارات الحسين] را با خروش مى سرودند 21 گر چه آن نهضت , در خون تپيد,اما بار عاطفى - حماسى قيام عاشورا را يادآور شد و در وجدان امت شيعى , به يادگار نهاد و اين اثرى كم بها نبود.

بااين اعتراضات , شاخه سفيانى بانداموى , زمينه دوام نيافت .

فرزند يزيد,از كردار نياكان , تبرى جست واقعه عاشورا را شرمسارى خاندان خويش دانست 22اما حادثه عاشورااز نهضت عليه يك شاخه و يا يك نظام حكومتى , خارج شده بود. عاشورااز قالبها و ظاهرها, گذر كرده و در باطن فرهنگ دينى , ره يافته بود. كربلا و شهادت , دو واژه هم آوا شدند. ياد عاشورا, تب و تاب شهادت را مى آفريد. در قيام هاى منتهى به سقوط سلطنت اموى , رگه هاى آثار قيام عاشورا, پديدار بود. در جنبش زيد و فرزنداو, تلؤلؤ خونرنگ آفتاب حسينى رخ نمود .

در قيام اعتراض آميز خراسانيان , كه به خلافت عباسيان انجاميد, دعوت به اهل بيت , جذب قلوب مى كرد و ياد مظلوميت حسينى , عواطف واحساسات را بر مى انگيخت . به نوشته امير على :

واژه[ اهل بيت] سحر وافسونى را مى ماند كه دل گروههاى گوناگون مردم را گردآورد و آنان را در لواى پرچم سياه (رايت قيام ) قرار داد]. 23

سلطنت جديد (خلافت عباسى ) به آن وفادار نماند. هنوز چندى نگذشته بود كه عاشورا و ملوكيت , در دو جبهه مقابل قرار گرفتند. خلفاى عباسى به انهدام مزار و منع زوار حسينى كوشيدند 24 و كار پيشينيان را دنبال كردند. كربلا و عاشورا, جبهه معارض آنان بود, رنگ سياه و سبز, نمى شناخت , با باطن و هويت حكومتها, كار داشت . بى رونق مزار,از رونق آن نمى كاست . خالصترين و زيباترين نمايه هاى عشق و شيفتگى را دراين تاريخ , مظلومان شيعى با يادگار نهادند. دراين روزگار بود كه كربلا, حج اصغر شد و در عرفات آن صحراى بى نام و نشان , مرد و زن در جو بيم و هراس , دراحرام خونين بودند .

در روزگار عباسيان نهضتهاى گوناگون از قيام عاشورا, مدد گرفتند. در قيام ابوالسرايا, در زمان خلافت مامون ,اين تاثيرپذيرى نماين بود. گفته اند : [او با سپاه به كربلا آمد و در جوار مزار جاى گرفت و ازاهل بيت و ظلم هاى رفته بر آنان , سخن گفت]. 25

اين نمونه , نشانه اى از آن بود كه مزارامام , ميقات قيام بود 26 . قدرتمداران , آن را به كينه گرفتند و با عاشورا و سنت آن , ناسازگارى نشان دادند.

در دوره افول قدرت عباسى و حاكميت آل بويه ,احياى عاشورااز ممنوعيت در آمد 27 .

در سلطنت فاطميين نيز, بزرگداشت آن حادثه , مرسوم شد 28 . در هر دو منطقه ,اين رسم پايدار نماند, با سقوط آل بويه و صعود سلجوقيان , به قدرت , رسم پيشين زنده شد و در منطقه مصر, سرنگونى فاطميان به دست ايوبيان , آن رسم و سنت را برچيد.امااين دوره ا, فرصت بسط و شمول سنت عاشورا بود و بايستى آن را, دوره هايى مبارك براى احياى خاطر عاشورا دانست .

اين فرصتها, دوره رسمى شدن سنت عاشورا نيست . آن را نبايستى بااين زاويه ديد, متهم و محكوم كرد. عناصر عاشورا و كربلا و شهادت , نيازمند آن بودند كه در دوره هاى آرام , جذب نيرو كنند و به بسط و شمول در معتقدات و روان نسل جديد جهان اسلام بپردازند. نسلى كه در دوره انبساط خردگرايى واوج تمدن اسلامى مى زيست و كم و بيش از گذشته تلخ تاريخ سلطنت , بى اطلاع و يا كم اطلاع بود. دوره آل بويه و فاطميين , فرستهايى بودند كه اين تبليغ , ميسور شد. آن نسل , كم و بيش دريافتند كه در گذشته تاريخ , چه انجام شده است و آن گذشته , چگونه به حال پيوند مى خورد و هويتى مستقل و جديد را مى طلبد. ,

اين سخن , در دوره هاى اخير نيز صادق است . صفويان , در پرداخت به قالب عاطفى عاشورا, تلاش كردند هر چند آن را در بعد حماسى كم بها انگاشتندامااين دوره فرصت , زمينه اى شد كه جان سكنا گزين دراين مرز و بوم , با نام و ياد و تربت و بوى حسينى , هم آميز شود و چنين شد كه حسين عاشورا, در ميان جمعيتى هماره در تبعيد و نرج , محدود نبود, بلكه اكثريتى عظيم را در برگرفت و بسيارى از خيزش ها و تلاشهااز ميان نسل اين اكثريت , جوانه زد و رخ نمود.اين سخن , به معناى تطهير صفويان نيست . آنان در سلسله ملوكيت و پادشاهى مى زيستند و با ديانت , نياميختنداما نبايستى از بهره هايى كه از آن دوره گرفته شد, غافل ماند. تشيع , پس ازاين دوره جنگ و گريز, در عهد صفويه تمركز يافت و اين مركزيت به بارورى و گردآورى ميراث هزار ساله شيعى انجاميد .

ادبيات عاشورا

ادبيات ملل , با مواد تاريخى مى آميزند و تاريخهاى گوناگون ,ادبيات و سبك متفاوت را مى آفرينند. تاريخ سكون و عشرت , تخيلات لهو آلود را پديد مى آورد. و واژه ها در بستر رخوت مى غلطندو...اماادبيات شيعى , ازاقيانوس عواطف و حماسه عاشورا, بهره ورى مى گردد و به آن وامدار مى شود.

ازابتداى واقعه , شاعران شيعى از آن حادثه مدد گرفتند و عناصر تخيل را به آن رويداد مظلومانه , آميخته و سرشك ديده را با خونهاى مطهر, عجين كردند واز شعر شيعى , سلاح بران ساختند.

كميت اسدى , چكامه هاى زيبايى دراحياى آن حماسه سرود واز آن , در قصائد خود ياد كرد. قصيده ميمه خويش گفته بود:




  • وقتيل بالطف غودرعنه
    و شهيدى به طف رها شده بود
    ميان گروهى فرومايه واحمق واوباش



  • بين غوغاءامه وطغام 29
    ميان گروهى فرومايه واحمق واوباش
    ميان گروهى فرومايه واحمق واوباش



او جبهه معارض حسينى راافشا كرد و نشان داد كه چگونه سفلگان و بى هنران , مركب اهداف زورمداران شدند. پس ازاين سروده بود كه امام سجاد(ع) فرمود: ماازاداى پاداش تو ناتوانيم , خداوند به تو پاداش دهد.

در روزگاران شهادت زيد,ابوثميله اتار, در رثاءاو گفته بود:




  • والناس قدامنوا و آل محمد
    ما حجه المستبشرين بقتله
    مردم راامنيت بسر برند واهل بيت پيامبر
    عذر شادمانان ديروز شهادت او (زيد)
    و بهانه مسجديان (در سكوت ) چيست ؟



  • من بين مقتول و بين مشرد
    بالامس اوماعذراهل المسجد 30
    يا در خون تپيده اند و يا آواره
    و بهانه مسجديان (در سكوت ) چيست ؟
    و بهانه مسجديان (در سكوت ) چيست ؟



ابو ثمليه , بااين سروده ,اشاره اى آشكار, به واقعه عاشورا داشت و آن حادثه را در خاطره ها, به ياد مى آورد.

در روزگارامام صادق[ ع] بهره ورى از حادثه عاشورا در شعر شيعى نمايان تر شد و آن امام همام , به اين حضور, عنايت ويژه داشتند. گفته اند: جعفرين بن عفان , به محضرامام آمد و حضرت صادق[ ع] شعر مى گويى و نيك مى سرايى , لذا براى من برخى ازاشعارت را بخوان واو چنين خواند:




  • لبيك على الاسلام من كان باكيا
    غداه حسين للرماح دريئه
    و غودر فى الصحراء لحما مبددا
    عليه عتاق الطير باتت و ظلت 31



  • فقد ضيعت احكامه واستحلت
    وقد نهلت منه السيوف و علت
    عليه عتاق الطير باتت و ظلت 31
    عليه عتاق الطير باتت و ظلت 31



احكام الهى , ضايع و محرمات او, حلال شده است

بامدادان حسين هدف نيزه هاى نوآموزان بود

شمشيرهاازاو سيراب شد و بالا رفت

او رها شد در صحرا چون گوشت پراكنده

كه بر آن مرغان شكارى صبح و شام سپرى كردند

همچنين از آن امام[ ع] نقل شده است كه : به عماره فرمودند:

درباره حسين[ ع] شعرى بخوان واو مى گويد: من شعرى را خواندم و حضرت گريست . شعرى ديگرى را طلب كرد و دو مرتبه اشك ريخت و همچنان من شعر خواندم واو گريه كرد تا نواى گريه رااز تمام خانه شنيدم 32 .

اين وقايع , نشان مى دهد كه چگونه ائمه[ ع] اهتمام داشتند كه عاشورا را در صحنه ادبيات شيعى , زنده نگاه دارند واز طريق ذوق و هنر, ذائقه انسان را با خود و عطر عاشورا آشنا كنند.

از شاعران ديگر آن دوره , سيد حميرى است كه در خدمت امام صادق[ ع] چنين سرود:




  • امرر على جدث الحسين
    امرر على جدث الحسين



  • فقل لاعظمه الزكيه
    فقل لاعظمه الزكيه



  • وطفاء ساكبه رويه 33
    وطفاء ساكبه رويه 33



در پايان اين قصيده بود كه صداى گريه و ناله از بيت امام[ ع] برخاست .اين همنوايى حكايتى بوداز تاثير شعر شيعى و تشويق بيت معصومين[ ع] از شاعرانى كه استعداد خويش را, در خدمت حماسه عاشورا قرار دادند.

منصور نمرى ,از شاعران ديگراين دوره , سروده بود:




  • تقتل ذريه النبى وير
    ويلك يا قاتل الحسين لقد
    ما لشك عندى فى كفر قاتله
    لكننى قداشك فى الخاذل 34



  • جون جنان الخلود للقائل
    بوت بحمل ينو بالحامل
    لكننى قداشك فى الخاذل 34
    لكننى قداشك فى الخاذل 34



واى بر شما! نواده هاى پيامبر كشته مى شوند

آنگاه براى قاتلانشان بهشت جاويدان آرزو مى كنند

بدا به حال تواى قاتل حسين !

بار گناهى كه بدوش مى كشى , گران و تحمل ناپذيراست

من در كفر قاتل او شك ندارم

ترديدم در كفر آنان است كه او را در صحنه نبرد, تنها گذاردند.

بدينگونه شاعر شيعى , تفكر ترويج يافته را با ترديد و نفى مواجه مى نمايد.او, حكايت از جو فتنه آلودى مى كند كه قاتلان و كشتار كنندگان , تطهير شده اند و حاكميت ,اذهان ساه و بسيط را ربوده است . در اين مقام , شعر شيعى است كه نه تنها جبهه معارض حسينى , كه صحنه عريض و طويل قافله سكوت را نيز با سوال مواجه مى كند.

دعبل , شاعر شهيد شيعه , نيز, بااين برداشتها, حادثه عاشورا را عنصراصلى شعر حماسى مى سازد. در قصيده تائيه سرود:




  • مدارس آيات خلت من تلاوه
    افاطم لوخلت الحسين مجدلا
    اذن للطمت الخذ فاطم عنده
    افاطم قومى يا بنه الخيروا ندبى
    ديار رسول الله اصبحن بلقعا
    و آل زياد تسكن الحجرات 35



  • و منزل الوحى مقفرالعرصات
    وقدمات عطشانا بشط فرات
    واجريت دمع العين فى الوجنات
    نجوم سماوات بارض فلاه
    و آل زياد تسكن الحجرات 35
    و آل زياد تسكن الحجرات 35



مدارس آيات الهى از تلاوت كننده خالى گشته اند

و جايگاه وحى الهى به ديار خشك و تهى مبدل شده است .

اى فاطمه !اگر با حسين بر زمين افتاده تنها شدى

در حالى كه تشنه در كنار شط فرات بدرود گفت

در آنگاه اى فاطمه ! بر چهره جنگ مى زدى واشك ديده را بر گونه ها فرو مى ريختى .

اى فاطمه !اى دختر نيكى ! برخيز و گريه و ناله كن

ستارگان آسمان برزمين .

سرزمين رسول خدا كويرگون است

و آل زياد در قصرهاى سنگى سكونت گزيده اند

شاعر شيعى دراين بستر سوز و گداز, عاشقانه سرود. جاودانگى جوشش خون حسينى را در بهارستان ادبيات شيعى , نمايان ساخت و شعر شيعه را, بيان سوز و درد نسل مظلوم قرار داد.

احمدامين , نگاشته است :ادبيات شيعى ,ادبياتى عاطفى و با سوز و گدازاست و آن را,از ادبيات خوارج , كه شعرى حماسى است , جدا مى داند 36 .

اين نظر مورد تصديق نيست , زيرا شعر شيعى , عاطفه و حماسه را در هم آميخته است . آن روزگار, سوگ و سرشك در خدمت نهضت قرار داشت . آنگاه كه شاعران شيعى ,از تضييع احكام الهى سخن مى گفتند 37 , آيا جز حماسه و خيزش مى توان نام ديگر بر آن نهاد. آن زمان , كه شاعر شيعى , سكوت اهل مسجد را, در حوادث واقع براهل بيت پيامبر(ص) ياد مى آورد 38 , جز خروش خشم عليه حكام , نامى ديگر داشت ؟ آيا بيهوده بود كه شاعرى چون دعبل , چهل سال دار خويش را بر دوش مى كشيد؟

بنابراين , بايستى امتياز شعر شيعى رااز شعر معتزلى , كه خردگرايانه بود, و شعر خوارج , كه حماسى و برانگيزاننده بود, در تركيب خهرد و عشق و حماسه دانست . دراين ميان , عاشورا به عواطف و انگيزه هاى قيام , ميدان حضور داد و شعر شيعى را, سرشاراز عناصر آن ساخت .

عاشورا وانقلاب

انقلاب اسلامى رهين عاشوراست از آن مايه , مدد گرفت و نصرت يافت . شخصيتها, حادثه ها و كلام و سكوت آن واقعه , درساى رهنماى انقلاب بودند. وجدان امت شيعى ايران , آن رويداد را با خون و پوست و گوشت واستخوان لمس كرد. نسلها گذشته و نام كربلا و عاشورا, در ياد و خاطر عبور كرد.انقلاب , مجال تاويل عينى آن خاطرات را داد.

امام خمينى , رهبرى كبيرانقلاب , با عاشورا,الفتى ديرين داشت . آن حادثه ,ايشان را سوگمندانه در تب و تاب مى افكند.اشك امام را, جز در مصيبت حسينى , كس بر چهره آن بزرگوار, نديد. در هيچ شرايطى از اقامه عزاى حسينى رويگردان نشد, حتى در پاريس و دراوج قيام ,از ولايت خويش , غافل نگشت و حوادث روزمره او راازاقامه عزاى حسينى 39 و خواندن زيارت عاشورا 40 بازنداشت .

امام خمينى ,از آنان بود كه اعتقاد داشت كه : هيچ چيز ديگر, جايگزين احياى آن شعائر نخواهد شد, حتى جهاد و طلب دانش را نبايستى بهانه نسيان آن قرار داد. يكى از شاگردان امام , نقل كرده اند:

يكى از علماء و مدرسين قم , قصد داشتند براى زيارت به عتبات مشرف شوند, من در خدمت امام به ديدن او رفتيم ... در آن مجلس ,امام فرمودند: شما براى زيارت به عتبا مى رويد و حوزه علميه نجف , جاى مباحثات طلبگى است , كسانى كه به ديدن مشا مى آيند, ممكن است بحثهاى علمى را شروع كنند, مواظب باش , بحثهاى طلبگى , شما رااز زيارت بازندارد . 41

امام بااين تلقى , ههضت معاصر را رهبرى وارزيابى مى كردند.ايشان جز در پرتواين پيوستگى , توفيق نهضت را غيرممكن مى يافتند. در نامه اى از نجف به اتحاديه انجمنهاى اسلامى دانشجويان در امريكا و كانادا, مرقوم فرمودند:

[پانزده خرداد كه مصادف با دوازده محرم بود, سند زنده مخالفت شجاعانه ملت ايران در مقابل استبداد عمال اجانب و در قبال استعمار چپ و راست بود واز شعله هاى فروزان نهضت سيد مظلومان , در مقابل دستگاه استبداد بنى اميه , عليهم اللعنه , بود. فداكارى ملت شجاع و متدين ايران , در سايه فداكارى حضرت سيدالشهداء,عليه السلام , بود. بايد در پناه قضيه بزرگ عاشورا, محروم و پانزده خرداد زنده و جاويد بماند]. 42

در مديدايام نهضت هماوايى علنى تر شد. قيام 15 خرداد, در محرم رخ داد. سخنرانى امام در عاشوراى 42, براى اولين بار در نهضت روحانيت , شخص شاه را مورد تهاجم قرار داد. در آن سخنرانى پرشكوه , هشدار و تهديد كردند:

[من به تو نصيحت مى كنم : دست ازاين اعمال و رويه بردار] 43 .

در همان سخنرانى امام , فرمودند:

[عده اى از وعاظ و خطباء تهران را برده اند سازمان امنيت و تهديد كرده اند كه از سه موضوع حرف نزنند:از شاه بدگويى نكنند, به اسرائيل حمله نكنند و نگويند كه اسلام در خطراست .

تمام درگيريها وواختلافات ما در همين سه موضوع نهفته است .اگرازاين سه موضوع بگذريم , ديگراختلافى نداريم]. 44

بدينگونه عاشورا, بستر جريان صحيح نهضت بود تا جهت گيرى اصلى را بنماياند. هواداران راستين خويش را گردآورد و تپش و خيزش را در آنان , بيافريند. واقعه قيام قم در سال 57, در ماه محرم رخ داد و اين ادعا را, مجددا,مبرهن ساخت .امام , بااين دريافت , درگراميداشت آن واقعه نوشتند:

ماهى كه خون بر شمشير پيروز شد... ماهى كه به نسلها در طول تاريخ , راه پيروزى بر سر نيزه را آموخت . ماهى كه شكست ابرقدرتها را در مقابل كلمه حق به اثبات رساند...اكنون كه ماه محرم چون شمشير الهى در دست سربازان اسلام و روحانيون معظم و خطباى محترم و شيعيان عالى مقام سيدالشهداءاست , بايد حداعلاى استفاده از آن را بنمايد 45

شعارهاى انقلاب از نهضت حسينى الهام مى يافت .

آن گفتارها, كلام بيگانه اى نبود تا هاضمه نهضت آن را نپذيرد, صدها سال با آن خو گرفته بود و نسلهاى متمادى آن حوادث را در ياد نسل آينده , به يادگار نهادند و چنين شد كه شعارهاى انقلاب اسلامى , با امواج وجودى عواطف و شعور ملت هماهنگ شد و شتاب نهضت را پديد آورد.

شعار[ :نهضت ما حسينى , رهبر ما خمينى] و دهها شعار مشابه ,ازاين الگوگيرى حكايت داشت .

پس از پيروزى و تهاجم گرايشهاى گروهى ,امام ازاين اصالت دفاع كردند و در لزوم احيا واستمرار سنت عاشورا, تاكيد ورزيدند. آن بزرگوار, مسجد و حسينيه ها را متلازم مى يافتند. عبادت و عش و حماسه را در تلفيق اين دو مركز مى توان يافت .اگر در جامعه شيعى , سنت عاشورا به فراموشى سپرده شود, رازبقاى تشيع در خطر خواهدافتاد و بااين تلقيات واقع بينانه , دراوج وقائع لانه جاسوسى و پيدايش روح حماسى ضد امريكايى ,امام در محرم سال 58, در لزوم گراميداشت شعائر عاشورا, كوبنده ترين و مبوسطترين سخنان راابراز فرمودند. در بخشى از آن سخنان آمده است :

ائمه ,اين قدراصرار كردند به اين كه مجمع داشته باشيد, گريه بكنيد... براى اين كه حفظ مى كنداين , (گريه و عزادارى ) كيان مذهب ما را,اين دستجاتى كه درايام عاشورا راه مى افتند, خيال نكنند كه ما اين را تبديل مى كنيم به راهپيمايى .

بدينگونه امام , تبيين فرمودند كه , نيروى انرژى زاى انقلاب ,اتكاى به نهضت عاشورااست . مقاومت در يك جبهه نابرابر, جز درس آموزى از قيام كربلا مكن نيست . در عرصه مقابله بااستكبارجهانى , چه اميد و مددى جز آن مى توان داشت ,اگر چنان اسوه اى در ياد نباشد, دير يا زود رعب و وحشت در دل نسل انقلاب , ره مى يابد و آينده اى تيره و تار در باورها, ترسيم مى گردد. پايدارى واستقامت در مقابل ظلمات متراكم فتنه و نيرنگ , كار آسانى نيست , پشتوانه اى مطمئن و آينده اى روشن مى طلبد و نهضت عاشورا, تضمين گر آن اتكاء واميداست .

تبلور آرمان عاشورا, در دفاع مقدس

حضور عاشورا, در ساليان جنگ تحميلى , توصيف ناكردنى است . در شبهاى عمليات , ياد شب عاشورا, ذكر و ترنم لبها بود. نوار سر رزمندگان , بازوبند نيروها, رمز عمليات و هزاران سمبل ديگر را در ياد آن واقعه آذين بستند و وقائع كوچك و بزرگ آن رويداد, تجسم عينى يافتند. كودكان , نوجوانان , پيرمردان و زنان , ياد آن روز را به نمايش آوردند. در كوچك و بزرگ وقائع جنگ , جز عاشورا تسلى نبود. مادران داغدار, ياد جوانان حسينى را مرهم درد داشتند. زنان , ياد همسران شهيدان كربلا را در خاطر مرور كردند و همگان , مصيبت حسينى را جانمايه هزاران غم و درد نمودند. در تشييع گلهاى خونين , سرود غم گداز نينوا را نواختند و سرشك ميليونها همدرد, نه در مصيب امروز, كه در عزاى تاريخ مظلوميت فرو ريخت .

رزمندگان وصيتنامه هاى خويش را با ياد نهضت حسينى متبرك مى كردند.از آن درس مى گرفتند. آموزه اى خويش را باز مى گفتند و تفسير آن حادثه را با زبان روشن و بى تكلف بيان مى كردند. كمتر پيام و خاطره و وصيتنامه اى از نام و ياد عاشورا, فارغ مى توان ديد. در نگاشته هاى يكى ازاين عزيزان مى خوانيم :

[تواى حسين[ ع] !اى تو كه معشوقى در مسلخ عشق صدها عاشقت را به قربانگاه كشاندى ,اى سيدالشهدا(ع) كه آخرين شب حيات رااز دشمن مهلت خواستى , نه براى وداع با دنيا, با تمام دنائت , كه اسفل السافلين است , بلكه براى وصال با عقبى با تمام عظمتش ...امروز جوانان ما تو را رهنمون راه خويش ساخته اند]. 47

و يا در نوشته اى ديگر, مى يابيم :

خدا! ما مكتب شهادت رااز كسى آموختيم كه فرياد ، احلى من العسل ، اين انتخابش بر ماالگو گشت. 48

به بركت عاشورا,ادبيات جنگ شكل يافت . در شعر و سرود و نقاشى و فيلم و تاثر جنگ , حضور عناصر واقعه كربلا محسوس بود. شاعر جنگ , مى سرود:




  • ديروزت اگر رو به قتال آورديم .
    امروز به خيمه گاه آن دعوت ناب
    صد علقمه لبيك زلال آورديم 49



  • در پاسخ تو زبان لال آورديم
    صد علقمه لبيك زلال آورديم 49
    صد علقمه لبيك زلال آورديم 49



بدينگونه شعر جنگ از عناصر عاشورا, مدد گرفت . آن حادثه را, به روايت آورد و خون در كالبدامت , تزريق كرد. كربلا, ياد آشنايى بود كه نسل نو را به سوى خود خواند و ذوق و هنر به كمك آن آمد. صحنه هاى خون و پيكار, ياد دشت خونين كربلا را به خاطر آوردند و شاعران سرودند:




  • دزفول به نينواى خون مى ماند
    هر خانه به نخل سرنگون مى ماند 50



  • هر خانه به نخل سرنگون مى ماند 50
    هر خانه به نخل سرنگون مى ماند 50



سكوت و قعود مخاطبان حسين[ ع] , جانگداز بود واينك انبوه بسيجيان شوق آور نمود. در بيان شعر, لبيك نسل نو, ترسيم گرديد. آنان كه در كربلا, نزيستنداما شور آن , زيستن و مردنى ديگر به آنان داد. آنان گفتند:




  • كربلا را خبر مرگ سواران سكوت
    مردم از حنجره امت ما مى آيد 51



  • مردم از حنجره امت ما مى آيد 51
    مردم از حنجره امت ما مى آيد 51



شور شهادت طلبى را, شعر جنگ از كربلا وام گرفت و حادثه عاشورا را در خدمت آن قرار داد. شاعر جنگ ,از صدها و هزاران واقعه كمك مى گرفت كه در آن حادثه رخ داد واز آن جمله :




  • از كربلا مى آيند, بى سر, ولى سرافراز
    از ديدگان بر در خون مى چكد سراسر
    حلاج و دار معراج خونين ترين حماسه است
    اى خيلى نابكاران ,اين قوم سربداراست 52



  • در مكتب حسينى سرها طلايه دارست
    اين آستان خاموش پوشيده از غبارست
    اى خيلى نابكاران ,اين قوم سربداراست 52
    اى خيلى نابكاران ,اين قوم سربداراست 52



وانبوه سربدار, در پناه آن سر طلايه دار قوت مقاومت يافت . نبرد طولانى و پراوج و خيز, جز دراقتداى به آن قيام , غيرميسور بود واين الگو واتكاء, نعمت مبارك براى مقاومت امت شد. نسل جنگ , پيام عاشورا را شنيد و در راه آن مايه گذارد. حديث عشق رااز سوال برون دانست و در ميدان بلا, رقص خون كرد و خدا را خونبهاى خويش يافت .او در چهره خمينى , نواى مظلوميت حسين را مكرر ديد و در پاسخ آن ,اهمال نكرد. شاعران ,اين دريافت را عرضه كردند:




  • بهوش باش كه تاريخ مى شود تكرار
    صدا, صداى حسين است كز جماران است 53



  • صدا, صداى حسين است كز جماران است 53
    صدا, صداى حسين است كز جماران است 53



چاووشان جنگ و جهاد,از :[يك يا حسين ديگر] سخن گفتند و داغداران عاشق , مرهم زخم هزار ساله را در حضور بى دريغ , درمان كردند. خون و بوى و ياد تربت و مزار حسينى , دل ربود و جان ستاند واز خاك گلگون , ستاره هاى فلك گردون ساخت تا بدرخشد و بمانند: (كل شى هالك الا وجهه) .

واينك براى امروز و روزهاى ديگر, نبايستى از آن پشتوانه , غافل شد و در خود, تنيد واز عاشورا بريد.امت مظلوم , با مكر و فريب و قدرت و تزوير, درگير خواهد بود و دراوج ناكاميها, ياد و خاطر حادثه كربلا, بانگ جرس غافلان است واميد بيداران .

تذكرات كوتاه

در سطور گذشته , به نكاتى ازايام ماضى اشاره شد و اينك , مجال و عرصه اى كوتاه براى سخن از آينده مى ماند, دراين مختصر, نكات اهم ياد مى شوند. پايدارى و تكامل سنت احياى عاشورا, در به كارگيرى اين نكات مى باشد. آهنگ عاشورا را بايستى دراين بستر هماهنگ كرد واز آن ,امداد بيشتر را, عنايت داشت .

1. عاشورا, آميخته اى از بار عاطفى است .اين دو چهره از آن رويداد است .از مهمترين نكات , توجه به تلفيق اين دو بعد خواهد بود. در سير تاريخ هزار و چهارصد ساله , گاه و بيگاه يك رويه , قويتر شده و صفحه ديگر, در غروب و محاق گرفتار گرديده است .اين مساله ازابتلائات آن واقعه است . در مواردى , چندان جنبه عاطفى واقعه عاشورا,اهميت يافته است كه هر چيز براى رسيدن به درياى عواطف مخاطبان , مجاز و مشروع تلقى گرديده است . همچنين حادثه عاشورا, به ابزارى براى گرياندن و گريستن مبدل شده واز جهت گيرى حوادث عينى تهى و خارج گرديده بود.

شاگردان امام خمينى نقل كرده اند كه :

[در روز هشتم محرم سال 42, در حياط منزل ,ايشان نشسته بودند كه دسته اى از سينه زن ها آمده بودند و نوحه مى خواندند.امام فرمودند: ببين چى مى خوانند؟ آنهااز همان شعرهاى قديمى كه اى حسين جان كفن نداشتى و... مى خواندند.امام فرمودند: ببين آخر,اينها شعاراست كه اينها مى خوانند].

تاسف امام , دراين رجوع تك بعدى , به حادثه عاشوراست . نكته اى كه ساليان طولانى , عاشورا با آن آفت , درگير و مبتلا بوده است .

علاوه براين , عاشورا, با مشكل ديگر نيز روبرو شد: برخى آن را در قالب حماسى , خلاصه مى ديدند واز رويت جوانب عاطفه خيز آن , غافل و عاجز مى ماندند.

تلقى واقعى رااز عاشورا, بايستى براساس آميزه حماسه و عاطفه دانست . روايت گران و تفسير كنندگان آن واقعه , بايد گدا زندگى و خيزش آورى آن را در كنار يكديگر, حكايت كنند. هيچ يك ازاين دو موج , نبايستى ديگرى را در خود هضم كند و در هم بشكند.

در ساليان اخير, (آغازانقلاب تاكنون ) زمينه هاى تلفيق اين دو جنبه , فراهم شده بود. وقائع نهضت و جنگ ,اين مجال را دادند كه خرد وانقلاب درهم بياميزند و يااحساس و هيجان ممزوج گردندامااينك با خاتمه جنگ وافول عناصر بيرونى خيزش ,اين مخاطره وجود دارد كه بار حماسى اين حادثه , كمرنگ شود و يااز خاطر برود. شعارها و نوحه ها, تعيين كننده اين جهت گيرى هستند. مى توان به ارزيابى آن پرداخت و به تفسير نشست و در فرض پذيرش چنين حركتى به چاره جويى روى آورد.اين نكته را نبايداز خاطر كنار گذارد كه نگاهدارى روح حماسى عاشورا, توان بالفعل و بالقوه انقلاب را تضمين مى كند و نبايستى , به اميد سكوت امروز,از هزاران واقعه ممكن غافل شد و ذخيره ها رااز كف داد.

2. واقعه عاشورا را, بايستى با روح مردم آميخت واز آن بهره برد. مباد, سنت احياى عاشورا نفرت زا شود و به جاى اقبال ,اشمئزاز بيافريند. دراين ميان , سياست تبليغى , رسانه هاى گروهى , تصميم گيرندگان مراكز آموزشى , تفريحى و... نقش اساسى را دارند, بويژه آنجا كه محرم و صفر با تابستان وايام فراغت , همراه باشد, توجه به اين اصل ضرورى تر مى نمايد.

به نظر مى آيد كه بايد عادتهاى اجتماعى و سنتهاى شرعى را تفكيك كرد. پاره اى از مرسومات حادثه عاشورا, عادت اجتماعى هستند و نه واجب و مستحب در شرايطى مى توان ازاين مرسومات ,اغماض كرد و در مواردى ديگر, به تشخيص مصلحت پرداخت و رعايت اهم را كرد.

بدون ترديد, برخورد با چهره مستمر و غبارآلود غم و حزن در مدتى مديد در زندگى ماشينى امروزين , غيرممكن و يا دشواراست بويژه اگر تصادفا باايام فراغت و فصل استراحت همراه باشد واكنون چنين واقعيتى در مقابل ديداست , كارگران فرسوده از محيط كار, محصلان فارغ از تحصيل , جوانان در جستجوى معاش و...از فضاى آكنده از حزن و سوگوارى در مدتى طولانى , خسته و دلمرده خواهند شد. براى اين مساله بايد فكرى برداشت و چاره اى انديشيد.اين راه , نبايد به قربانى شدن سنت احياى عاشورا, منتهى شوداما بايد با توجه به وقايع عينى جامعه , ترسيم گردد. دلخوش كردن پاره اى از كهنسالان مقدس , وظيفه سياستگذاران نيست . برنامه ريزان , بايداكثريت جامعه را در نظر بگيرند,اكثريتى كه به عاشورا دلباخته انداما درگير مشاغل سنگين و داراى اعصاب فرسوده اند. بايد براى نسل خستگان , فضاى آرامى جستجو نمود و بااين توجه , درباره سياست تبليغى محرم و صفر برنامه ريزى كرد.

3. هماهنگى بين صدا و سيما و خطابه هاى شفاهى وعاظ و سخنرانان مذهبى , لازم مى نمايد. بارها گفته شده است كه اشباع مذهبى از طريق اين دو رسانه , يكى از عوامل كاهش حضور مستقيم در مساجد و تكاياست . برخى ازافراد, به استماع سخنرانى و يا مراسم سوگوارى از طريق اين دور رسانه ,اكتفا مى كنند, بويژه در مناطقى كه مراسم پخش شده ازاين دو رسانه , كيفيت برترى نيست به وعظ و مراسم محلى دارد. و در نتيجه , فوائد تجمع و حضور,از دست مى رود.

4. تحريف زدايى از مراسم عاشورا, سخنى مكرراما ناشنوده باقى مانده است . به عنوان نمونه : در بسيارى موارد,[ حسن صوت] جبران همه چيز را مى كند. وقائع مخدوش و بى اصالت , به راحتى نقل مى شوند و ترسيم هاى ناصواب از حادثه عاشورا, تكرار مى گردند.اين حوادث ,ايجاب مى كند كه از هرج و مرج دستگاه خطابه و مداحى و نوحه خوانى , جلوگيرى شود و كسوت و ظاهر والحان خوش , جايگزين همه چيم نگردند. دستگاه شعائر حسينى , پرارج تراز آن مى نمايد كه بااين بى مبالاتى با آن برخورد گردد. چگونه مى تواند عواطف واحساس جامعه را در خدمت كسانى قرارداد كه از دانش لازم و تخلق مناسب , بهره مند نيستند؟

5.استفاده از وقائع عاشورا در هنر تصويرى در قالب مراسم[ تعزيه] محدود مانده است . مراسمى كه در سالهاى دور, به شكل متكامل ترى انجام شده واينك تقليدى درست و نادرست از آن روزگار, گاه و بيگاه عرضه مى شود. راههاى تلاش ديگرى دراين باب مفتوح است كه برخى از هنرمندان مسلمان , نمونه هاى ازاين تلاشها راارائه كرده اند, 54اما به جمعيتى افزونتر و همتى پرارجتر محتاج خواهد ماند.

6. مبلغان مذهبى , فرصت محرم و صفر را مغتنم بشمارند.اين زمينه , به بركت عاشورا, ميسور شده است . سخنى است از مرحوم شيخ عباس قمى كه مى فرمود : مردم بهترين سرمايه شان يعنى , وقت را, دراختيار ما قرار مى دهند, ما بايد همانند آن را, در مقابل , به آنان بدهيم .

توجه به اوقات مردم واهميت دادن به آن , مسؤوليت آفرين است وايجاب مى كند كه وقت لازم صرف سخنرانى هاى مذهبى بشود.اعتماد به حافظه واطلاعات پيش پاافتاده , نسل بايد با تمامى امكانات ,اهم موضوعات مورد نياز رااحصا كرد و براى آن مقولات , مطالبى در خور, كاوش و عرضه نمود.

7. ضرورت تاليف كتابهاى مقاتل و سروده ها و نوحه هاى متقن و مورد اعتماد, هنوز جدى مى نمايد. درارتباط با حادثه كربلا, بايستى سير تاريخى را بااتكاى به منابع اصلى , دنبال كرد و متن قوى و مناسب را پديد آورد. همچنين تلاشى گسترده براى سياست شعر و شعار عاشورا بايد برگزيد.

ازجملات فوق , مراد قالبى و رسمى كردن منابع و نوشته ها نيست , بلكه بايدافراد و گروههايى قوى اين كارها را به عهده گيرند تا مردم عادى وافراد نيازمند,احساس اعتماد كنند واز آن تاليفات سود جويند.

در پايان اين مقال , تاكيد مى شود كه سخن دراين مقوله ,افزون از اين سطوراست . قيامى به وسعت آثار عاشورا, در چند بند و فصل نمى گنجد. آنچه مهم مى نمايدارج نهادن به اين رخداداست و شكرگزارى اين نعمت ربوبى كه كام و ذائقه اين امت را, با ياد و تربت حسين آشنا ساخت .اميد آن كه اين محبت دوام بيابد و در دنيا و عقبى رهگشايمان باشد.

[ حوزه ]


1. تاريخ الاسلام , دكترابراهيم حسن , ج 1.399.

2.تاريخ العرب , فيليپ حتى , 2.253. به نقل از :جهادالشيعه , سميره المختارالليشى .27.

3. تاريخ طبرى , ج 4.352.

4. موارد متعدد در تواريخ نقل شده است واز آن جمله :

مشاجره مادراين زياد بااو :تاريخ طبرى , ج 4.371.

اعتراض همسر خولى به او :تاريخ طبرى , ج 4.348.

برخورد همسر كعب بن جابر )قاتل بريرين خفير) بااو :تاريخ طبرى , ج 4.247.

اعتراض زن يزديد بن معاويه نسبت به شهادت امام : تاريخ طبرى , ج 6.267 و...

5.از آن جمله ندامت ندامت ايوب بن مشرح , رضى بن منقذ عبدى و... ر.ك : تاريخ طبرى , ج 4.248 ج 6.248.

همچنين كسى كه سرامام را به كوفه آورد, در تحليل از شخصيت امام , اشعارى را بيان كرد: ركابم رااز زر و سيم بيا كن , زيرا سرور پارسايان را كشتم ...

ابن زياد,از گفتاراو, خشمناك شد و گفت : بااين عقيده , چرا در قتل او شركت كردى ؟ هيچ پاداشى از من نخواهى گرفت . عقدالفريد, ج 381.4 مروج الذهب , ج 2.65.

6.از آن جمله : به نامه ابن عباس به ابن زياد رجوع كنيد :تاريخ يعقوبى ج 2.187186.

7. الارشاد, مفيد,.123.

8. تاريخ النياحه , قرشى , ج 1.73.

10. حياه الامام الحسين , قرشى , ج 3.253347.

11. تاريخ النياحه , شهرستانى , ج 98.1 تاريخ طبرى , 4.357.

12. سيره الائمه الاثنى عشر, هاشم معروف الحسنى , ج 2.133125.

13. حياه الامام الحسين , قرشى , ج 3.393376.

14.مقتل سيدالاوصياء, .154. به نقل از :تاريخ النياحه , سيد صالح شهرستانى , ج 1.165.

17. نهضه الحسين , هبه الذين شهرستانى .151.

18. الكامل ,ابن اثير, ج 4.45.

19. تاريخ النياحه , شهرستانى ج 104.1 رياض الاحزان , 9,605.

20.سيره الائمه الاثنى عشر, هاشم معروف الحسنى , ج 146.2 الكامل ابن اثير, ج 73.4 ثوره الحسين , محمد مهدى شمس الدين , . 267261 حياه الامام الحسين , فرشى , ج 3.453.

21. سيره النياحه , شهرستانى ج 104.1 رياض الاحزان , 59.60.

22. تاريخ يعقوبى , ج 2.195.

23. الحياه السياسه الامام الرضا, هاشم معروالحسنى , ج 2.146.

24. مقاتل الطالبين ,ابوالفرج اصفهانى , 597.

25. همان مدرك , 521.

26. از موارد ديگر, مى توان به حضور يحيى ( از فرزندان زيد) برمزار حسين در دوره عباسيان ياد كرد كه در آن مقام , به ارتباط با زائران حسينى پرداخت و قيامى عليه عباسيان شكل داد. ر.ك : امامان شيعه و جنبشهاى مكتى , مدرسى ,.126.

27. آل بويه , على اصغر فقيهى .

28.دول الشيعه , مغنيه , .66. نقل از تاريخ النياحه , شهرستانى , ج 1.112.

29. نهضه الحسين , هبه الدين شهرستانى , .166.

30. مقاتل الطالبين ,ابوالفرج اصفهانى , .151.

31. نهضه الحسين , شهرستانى , .165.

32. همان مدرك .

33. همان مدرك , .67.

34. ادبيات انقلاب در شيعه , صادق آئينه وند, ج 1.93.

35. نهضه الحسين , هبه الدين شهرستاين ,.170.

36. ضحى الاسلام ,احمدامين .

37. اشاره اى به شعر جعفرين عفان كه سابقااز آن ياد شد.

38. اشاره به سروده اوثميله كه سابقا ذكر شد.

39. سرگذشتهاى ويژه از زندگى امام خمينى , خاطرات سيد على اكبر محتشمى , گردآورى م . وجدانى .

40. سرگذشتهاى ويژه از زندگى امام خمينى , ج 4.46.

41. همان مدرك , ج 11094.

42. نهضت امام خمينى , حميد روحانى , ج 2.516.

43. همان مدرك , 1.456.

44. همان مدرك .

45. صحيفه نور, ج 3.226.

46. همان مدرك , 10.216.

47. سرايش هجران , دفتر دوم ,انجمن اسلامى دبيرستان شهيد حكمت ,.33.

48. همان مدرك , .44.

49. همراه با حلق اسماعيل , مجموعه شعر حسن حسينى ,.106.

50. مجموعه شعر جنگ , به كوشش و گردآورى محمود شاهرخى و مشفق كاشانى , .59.

51. همان مدرك , .67.

52. همان مدرك .

53. همان مدرك , 369.

54. از آن جمله : نمايش نور و صوت دوازده بند محتشم كاشانى : باز اين چه شورش است... كه به كارگردانى كمال سيد جوادى در تالار وحدت , چندين سال پيش ,اجرا شد.

/ 1