شناخت دومين ثَقل
اسماعيل نسّاجي زوارهپيرايش عقيده
«سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَا الثَّقَلانِ»1در جهان هستي غير از موجودات و پديدههاي محسوس و ملموس، موجودات غيرمحسوسي وجود دارد كه شناخت كامل آنها براي انسان ميسّر نيست و وجود آنها به واسطهي آيات الهي اثبات شده است.2 يكي از باارزشترين موجودات غيرمحسوس كه قرآن كريم از آن به عنوان يكي از «ثقلان روي زمين» ياد كرده است، «جنّ» است.3 اين واژه ضد «انس» است4 و در لغت به معناي موجود پنهان و نامرئي است و تمام مشتقّاتش بر استتار و پنهان دلالت دارد. واحد آن «جنّي» است5 و جمع آن برخلاف آنچه زياد استعمال ميشود، «اجِنّه» نيست؛ زيرا اجنّه جمع «جنين» است و جمع جنّ «جِنّه» است، همچون «مِنَ الجنّة والناس»6 اين واژه 22 بار در قرآن كريم آمده است.7 آنچه در اذهان عوام از اين موجود وجود دارد، به افسانه و خيال نزديكتر است تا به واقعيت؛ زيرا مردم ناآگاه خرافات زيادي دربارهي آن از خود ساختهاند كه با عقل و منطق سازگار نيست و به همين جهت يك چهرهي خرافي و غير منطقي به اين موجود دادهاند كه وقتي كلمهي «جنّ» گفته ميشود، مشتي خرافات نيز با آن تداعي ميشود از جمله اين كه آنها را با اَشكال غريب و عجيب و وحشتناك و موجوداتي دُم دار و سم دار! موذي، پرآزار، كينه توز و بدرفتار ترسيم ميكنند كه ممكن است از ريختن يك ظرف آب داغ در يك نقطهي خالي، خانه هايي را به آتش كشند8 و موهومات ديگري از اين قبيل كه جنّها را شبيه انسان ولي با كالبدي كوتاهتر و پوشيده از مو ميدانند كه شيار چشمان آنها عمودي و پاهاي آنان مثل چهارپايان سم دارد و در دل شبها فعاليّت آنها بيشتر شده و مجالس عروسي يا بزم خود را در حمامها، سردابها، خرابهها، زيرزمينها، آب انبارها وغيره برپا ميكنند و شبها در بعضي از خانهها به بازي و گشت مشغول هستند و چه بسا از روي رختخواب انسانهاي به خواب رفته هم عبور كنند و ريختن نجاسات به روي زمين و يا لگدمال كردن بچههاي جنها ممكن است والدين آنها را مجبور به انتقام جويي كند.9 در حالي كه اگر موضوع وجود جنّ از اين خرافات پيراسته شود، اصل مطلب كاملاً قابل قبول است؛ چرا كه هيچ دليلي بر انحصار موجودات زنده به آنچه ما ميبينيم نداريم، بلكه علما و دانشمندان علوم طبيعي ميگويند: موجوداتي را كه انسان با حواس خود ميتواند درك كند، در برابر موجوداتي كه با حواس قابل درك نيستند، ناچيز است.تا اين اواخر كه موجودات زنده ذرّهبيني كشف نشده بود، كسي باور نميكرد كه در يك قطره آب يا يك قطره خون، هزاران هزار موجود زنده باشد كه انسان قدرت ديد آنها را نداشته باشد و نيز دانشمندان ميگويند: چشم ما رنگهاي محدودي را ميبيند و گوش ما امواج صوتي محدودي را ميشنود؛ رنگها و صداهايي كه با گوش و چشم ما قابل درك نيست، بسيار بيش از آن است كه قابل درك است.وقتي وضع جهان چنين باشد، پس انواع موجودات زندهاي در اين عالم وجود دارد كه ما نميتوانيم با حواسّ خود آنها را درك كنيم و وقتي مخبر صادقي مانند پيامبر اسلام(ص) از آن خبر ميدهد، بايد بپذيريم10 امّا برخي از روشنفكران از پذيرفتن اين موجود اِبا كردهاند و اشكال تراشي ميكنند از قبيل اين كه: چگونه چنين موجودي كه قابل رؤيت نيست ميتواند وجود داشته باشد؟ يا اين كه چه نوع موجودي است كه قابل لمس كردن نيست؟ در پاسخ بايد گفت اين مسأله از نظر علمي قابل تأييد و تصديق است و اعتقاد به آن، به عنوان يك حقيقت قرآني و وجود آن يك واقعيت مسلم است كه وجود خارجي و مادي دارد و حتي سورهاي به اين نام بر پيامبر(ص) نازل شده است و هيچ دليل عقلي بر نفي آن وجود ندارد و انكار آن، انكار آيات قرآن است. از طرف ديگر در طول تاريخ بسيار كساني بوده و هستند كه جنّ را ديدهاند و با آنها سخن گفتهاند. به طوري كه در احوال مردم حاج ميرزا حسين از مراجع صدر مشروطيّت آمده است كه: يكي از جنّيان به صورت شخص عادي در سرداب منزل به حضور ايشان ميرسيده و مسائل مربوطه را از ايشان ميپرسيده است و صدها مورد تاريخي ديگر كه بارها ديدن آنها توسط انسان تجربه شده است.11ماهيت و حقيقت جنّ
خداوند خلقت و ماهيت انسان را از گِل، ملائكه را از نور، جنّ را از آتش و ساير موجودات را از آب معرفي ميكند و خلقت جنّ را در چند آيه بيان ميكند:1. «وَخَلَقَ الْجَانَّ مِن مَّارِجٍ مِّن نَّارٍ؛12 جنّ را از شعلههاي از آتش خلق كرد».2. «وَالْجَآنَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ؛13 و جن را پيشتر از آتش زهرآگين آفريديم.»علاّمهي طباطبايي(ره) در تفسير آيهي دوم مينويسد: ظاهر مقابلهاي كه ميان جملهي «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ» و ادامهي آيه: «وَالْجَآنَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ» برقرار شده، اين است كه همان گونه كه جملهي اولي درصدد بيان اصل خلقت بشر است، جملهي دومي هم در مقام بيان همين معناست. پس نتيجه اين ميشود كه خلقت جنّ در آغاز از آتش زهرآگين بوده است. حال آيا نسلهاي بعدي جنّ هم مانند فرد اوّلشان از نار سموم بوده، برخلاف آدمي كه فرد اولش از صلصال و افراد بعدش از نطفهي او و يا جنّ هم مانند بشر است؟از كلام خداي سبحان نميتوان استفاده كرد؛ زيرا كلام خدا از بيان اين مطلب خالي است.14 پس بر حسب آيات، جنّ نيز مانند انسان موجودي است مادي با اين تفاوت كه انسان از خاك و جنّ از آتش است و طبعا همان طور كه انسان داراي روح است، جنّ نيز روح دارد و چنين موجوداتي بين روح و بدنشان تأثيرات متقابلي وجود دارد. گاهي انسان غمگين است اين امري است روحي، امّا موجب لاغر شدن جسم او ميگردد؛ بدن نيز در روح اثر ميگذارد چنان كه برخي غذاها مثل زعفران نشاط آور است يا پس از خوردن غذا و سنگين شدن، خون به مغز كمتر ميرسد و انسان كمتر نشاط انديشيدن و فكر كردن دارد. پس اگر گاهي روح بخواهد فعاليتهاي ويژه خود را انجام دهد، لازم است كه جسم در شرايط خاص باشد. مرتاضها از عكس همين قضيه استفاده كردهاند و براي تقويت روحشان مثلاً كم غذا ميخورند و يا كم حركت ميكنند و حتّي كم نفس ميكشند كه صرف نظر از حرمت و حليّت آن بدين وسيله با موجودات غير مادّي تماس ميگيرند و اطلاعاتي كسب ميكنند و از جمله با جن تماس ميگيرند. پس بين روح و جسم تأثير متقابل وجود دارد. همين قانون در مورد جنّ كه او نيز مادي است، صادق است و چنين رابطهاي بين روح و بدنش وجود دارد.15ملاصدراي شيرازي دربارهي حقيقت جنّ مينويسد: «جنّ را وجودي در اين جهان حس و وجودي در جهان غيب است، امّا وجودشان در اين جهان همان گونه كه بيان شده، هيچ جسمي كه آن را نوعي از لطافت و اعتدال باشد نيست، جز آن كه آن را روحي در خور آن و نفسي كه از مبدأ فعّال بر آن اضافه شده است ميباشد و ممكن است كه علت ظهور صورت پنهاني (جنّي) در برخي اوقات آن باشد كه آنان بدنهاي لطيفي دارند كه در لطافت و نرمي متوسط بوده و پذيراي جدايي و گرد آمدن است و چون گردآمده و فشرده شده، قوام آن بيشتر شده و مشاهده ميگردد و چون جداگشت، قوامش نازك و جسمش لطيف گشته و از ديدگان پنهان ميگردد و مانند هوا كه چون فشردگي يافته و به صورت ابر درآمد، مشاهده ميگردد و چون به لطافت خود بازگشت ديده نميشود، زيرا برخي از اوقات ابر از تودههاي زياد هوا بدون آن كه از بخار دريا و جز آن ياري و مدد بگيرد، به وجود ميآيد چنان كه در محل خود بررسي شده است».16علاّمه مجلسي(ره) دربارهي جنّ ميگويد: «اختلافي بين مسلمين نيست كه جنّيان از اجسام لطيفي هستند كه در برخي از جاها ديده ميشوند و داراي حركات سريعي ميباشند و در مجراي خون بنيآدم ميتوانند حركت كنند».17بنابراين در جنّ آتش و هوا غالب است و ساختمان بدنش طوري است كه در نهايت لطافت بوده و كاملاً قوي ميباشند. آنها ميتوانند مثلاً بدنشان را چنان كوچك كنند كه از سوراخي رد شوند؛ ـ چنان كه در حكايت حضرت يحيي(ع) آمده ـ يا خودشان را آن قدر بزرگ كنند كه مكان وسيعي را اشغال نمايند. هم چنين مساحتي را كه بشر بايد ظرف يك ماه طي كند در لحظهاي ميپيمايند و چيزهاي سنگيني را كه انسان قادر به حمل آن نيست ميتوانند حمل كنند18 كه شاهد اثبات اين موضوع آيه شريفه «قَالَ عِفْريتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ...»19 ميباشد. اين آيه اشاره دارد به اين مطلب كه يكي از جنّها به حضرت سليمان(ع) گفت پيش از آن كه تو از جايگاه قضاوت برخيزي من ميتوانم تخت ملكهي سبأ را نزد تو بياورم. و خلاصه ايشان مانند انسان داراي نفس مجرّد هستند.ايمان آوردن جنّيان به قرآن
در سال دهم بعثت، پيامبر اكرم(ص) از مكه به طائف مشرّف شد تا مردم را در آن مركز به سوي اسلام دعوت كند، امّا كسي به دعوت او پاسخ مثبت نداد. در بازگشت به محلي رسيد كه آن را «وادي جنّ» ميگفتند. شب را در آنجا ماند و آيات قرآن تلاوت كرد، گروهي از جنّ شنيدند و ايمان آوردند و براي تبليغ به سوي قوم خود برگشتند.20 همچنين علقمة بن قيس از عبدالله بن مسعود روايت كرده است كه شبي در مكه پيامبر(ص) را نيافتيم و هرچه جستجو كرديم اثري از او نديديم. در آخر گفتيم حتما آن جناب را ربودهاند و يا به معراج رفته در حالي كه در درّهها دنبالش ميگشتيم، ديديم از ناحيهي حرا ميآيد. پرسيديم يا رسول الله(ص) كجا بوديد؟ ما خيلي ناراحت شديم و بر جان تو ترسيديم و نيز به وي گفتيم: امشب از ساعتي كه شما را گم كرديم تا اين ساعت، شبي را گذرانديم كه هيچ قومي بدتر از آن را به سر نبرده است. حضرت در پاسخ ما فرمود: دعوت كنندگان جنّ به سراغ من آمد و من رفتم برايشان قرآن بخوانم. آن گاه ما را با خود برد و جاي پاي جنّيان و جاي آتش و اجاقشان را به ما نشان داد كه اين دو حكايت اشاره به واقعيت جنّ و شأن نزول سورهي جنّ در قرآن كريم دارد.21تسخير جنّ
يكي از مسائل مهم و دقيقي كه در خصوص جنّ مطرح است، تسخير آن است. چيزي كه مسلّم است اين است كه تسخير جنّ ممكن بوده وعدهاي توانستهاند جن را مسخّر خود كنند و به استخدام خويش درآورند. اگرچه نميتوان براي تسخير جنّ يك قاعده و اسلوب مشخّص و كلّي داد، امّا گروهي از كساني كه در اين باره تلاش كردهاند و به نتايجي نيز دست يافتهاند، مرتاضان و ساحراني بودهاند كه با رياضتهاي مخصوص و اكثرا غير شرعي قادر بر اموري ميشدهاند و حتي افرادي، بعضي از جنّيان را براي امور دنيوي و دستيابي به برخي از امور پنهاني از قبيل پيدا كردن اموال مسروقه به خدمت ميگماردهاند. ابن خلدون دربارهي اين مطلب چنين مينويسد: «برخي از مردم ميكوشند اين ادراكات غيبي را از راه رياضت به دست آورند و تلاش ميكنند به وسيلهي كشتن كليهي قواي بدني براي خويش يك نوع مرگ ساختگي فراهم سازند، سپس همهي آثار قواي بدني را كه نفس بدانها موجوديت يافته است از آن ميزدايند و آن گاه روح را با اوراد و ادعيه تغذيه ميكنند و از اين راه بر نيروي آن ميافزايند و تربيت روح به وسيلهي متمركز ساختن فكر و عادت به گرسنگي بسيار حاصل ميآيد و پيداست كه هرگاه مرگ بر بدن نازل آيد «حس» رخت برميبندد و پردهي آن برداشته ميشود و نفس بر ذات و جهان خود آگاه ميشود و آنها اين مرگ قواي بدني را به طور اكتسابي؛ يعني با رياضت در وجود خود پديد ميآورند تا آنچه را پس از مرگ براي آنان روي ميدهد، پيش از مرگ به دست آورند و نفس بر مغيبات آگاه شود و رياضتكشاني كه به سحر و جادوگري ميپردازند. از اين گروه به شمار ميروند كه به اين گونه رياضتها تن درميدهند تا آگاهي بر مغيبات و تصرف در جهان هستي براي آنان حاصل آيد و بيشتر اين كسان در اقليمهاي غيرمعتدل جنوبي و شمالي به ويژه در كشور هند به سر ميبرند و در آن كشور آنها را «جوكيه» مينامند.22امّا در قرآن كريم راجع به تسخير جن تنها درباره حضرت سليمان بن داود(ع) سخن به ميان آمده است و از نعمت هايي كه خداوند به آن حضرت(ع) عطا كرد، علاوه بر بسياري از انسانها، جنّ نيز مسخّر ايشان بود و نيز حتي پرندگان و وحوش چنانكه ميخوانيم: «وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ؛23 سپاهيان حضرت سليمان(ع) از جن و آدم و پرنده گردآورده شده و آنان دسته دسته شده بودند.»اوصاف و ويژگيهاي جنّ
جنّ در عرف قرآن موجودي است با شعور و اراده كه به اقتضاي طبيعتش از حواس بشر پوشيده ميباشد و مانند انسان مكلّف و مبعوث در آخرت است و مطيع، عاصي، مؤمن، مشرك و... و خلاصه دوش به دوش انسان است. تنها فرقشان اين است كه انسان محسوس و جنّ نامحسوس و شايد بعضي فرقهاي مختصر هم داشته باشند. در مورد شناخت كاملتر اين موجود، آياتي نازل شده و رواياتي ذكر شده است كه با استناد به اين آيات و روايات كيفيت، ويژگيها و اوصاف آنها را ذيلاً بررسي ميكنيم:1. جنّ يكي از دو موجود پرارزش (ثقلان) روي زمين است، دقت و تأمّل در آيهي 31 سورهي الرحمن اين مطلب را روشنتر ميكند: «سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَا الثَّقَلانِ؛ اي گروه جن و انس به زودي به حساب شما خواهيم پرداخت.»2. جنّ از لحاظ رتبهي زماني اولين «ثَقَل» است «وَالْجَآنَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ...»24 و از لحاظ رتبهي مقامي دومين «ثقل» است؛ زيرا انسان اشرف مخلوقات است و برخلاف آنچه در اذهان و افواه مردم عوام مشهور است و آنها را از ما بهتران ميدانند، انسان برتر از آنهاست به دليل اينكه تمام پيامبران الهي از انسانها برگزيده شدند و جنيان به پيامبر اسلام كه از نوع بشر بود ايمان آوردند و از او تبعيت كردند و اصولا واجب شدن سجده در برابر انسان بر شيطان كه از بزرگان طايفهي جن بود دليل بر فضيلت نوع انسان بر جنّ ميباشد.3. ماهيت آن از آتش است: «وَخَلَقَ الْجَانَّ مِن مَّارِجٍ مِّن نَّارٍ؛25 جنّ را از مخلوطي از آتش آفريد». ولي با مراجعه به روايات معصومين انواع و اقسامي براي آن مطرح شده است از جمله پيامبر اكرم(ص) ميفرمايند: «خداوند جنّ را پنج قسم آفريده است: يك قسم به صورت مارها، قسمي به صورت عقربها، قسمي به صورت حشرات، قسمي مانند باد و قسمي از آنها مانند انسان هستند كه براي آنها حساب و عقاب است.»264. خلقتش بر خلقت انسان تقدّم دارد امّا اين كه چه مقدار است ظاهرا دليل متقني در دست نيست.آيهي 27 سورهي حجر دلالت بر تقدّم خلقت جنّ بر انس دارد. همچنين در اكثر آيات قرآن كلمهي جنّ جلوتر از انس آمده كه اين خود شاهد مدّعاست.5. جنّيان داراي علم، ادراك و تشخيص حق از باطل و قدرت منطق و استدلال هستند (آيات مختلف سورهي جن).6. داراي تكليف و مسؤوليت هستند (آيات سوره جنّ و الرحمن)7. گروهي از آنها مؤمن صالح و گروهي كافرند: «وَأَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَمِنَّا دُونَ ذَلِكَ».278. آنها با بعضي انسانها ارتباط برقرار ميكنند و با آگاهي محدودي كه نسبت به بعضي از اسرار نهاني دارند به اغواي انسانها ميپردازند.289. خدا را عبادت ميكنند: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإِنسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ».29روز قيامت به جنّ مانند انسانها گفته ميشود آيا پيامبران نيامدند؟ آيا شما را از اين روز بيم ندادم؟ هر دو بر كفر خود گواهي دهند. آيهي130 سورهي انعام صريح است در اين كه جنّ مكلّف است و همچون انسان كافر ميشوند و پيامبراني از خود دارند و با مراجعه به سورهي جنّ و آيات 29 و 32 سورهي احقاف چنين برميآيد كه حضرت محمد(ص) بر آنها پيامبر است.30 در خصوص اين كه چگونه عبادت ميكنند و آيا مسلمانان آنها نيز مانند انسان نماز ميخوانند و روزه ميگيرند و يا اين كه عبادت ايشان به نحوه ديگري است؟ ظاهرا دليل نقلي در دست نيست امّا از آن جايي كه آنها همراه انسان مورد امر الهي قرار گرفته و مكلّف به عبادت هستند و از طرفي پيامبران آنها همان پيامبران انسانها هستند و پيامبر ما، پيامبر طايفهي جنّ نيز است، بعيد به نظر نميرسد كه عبادت آنها همچون انسانها بوده و به تناسب نوع خلقتشان و عالم حياتشان به پرستش خداوند مشغول باشند.3110. مانند انسانها مرگ و مير دارند و گروهي جاي گروهي را ميگيرند.32 11. در ميان آنها افرادي يافت ميشود كه از قدرت زيادي برخوردارند همان گونه كه در ميان انسانها چنين است. در سورهي نمل آيات 17 تا 39، لشكركشي حضرت سليمان(ع) به مملكت «سبأ» نقل شده و در آنجاست كه عدهاي از جنّ جزء لشكريان او بودند و عفريتي از جنّ به او گفت: من تخت ملكه را پيش از آن كه از جاي خود حركت كني نزد تو ميآورم.3312. آنها مانند انسان، قدرت بر انجام كار دارند. با وجود خلقت لطيفي كه دارند براي حضرت سليمان(ع) كار ميكردند، كاخها، تمثالها و كاسههاي بزرگ ميساختند. پس از مرگ حضرت داود(ع) فرزندش حضرت سليمان(ع) جانشين او شد و خداوند به او فرمان داد تا ساختمان بيتالمقدس را تمام كند. سليمان(ع)، آدميان، جنيّان و شياطين را جمع كرد و كارها را ميان آنها تقسيم كرد و هر گروهي را مأمور به انجام كاري كرد. جنّيان را براي بدست آوردن سنگهاي مرمر سفيد صاف از معادن مأمور كرد پس از ساختن شهر بيتالمقدس، جنّيان را به چند دسته تقسيم كرد: گروهي را مأمور استخراج سيم و زر از معادن؛ گروهي را مأمور در درياها و بيرون آوردن انواع مرواريدها و گوهرها و گروهي ديگر را مأمور كرد براي او مشك و عنبر و ساير مواد خوشبو را فراهم آورند.3413. مانند ساير موجودات زنده، نر و ماده دارند و اين موضوع در آيه 36 سورهي «يس» قابل تأمل و دقّت است. آيه ميگويد: نباتات و انسانها نر و ماده دارند و نيز چيزهايي كه ما آنها را نميدانيم، نر و ماده دارند و عبارت «و ممّا لايَعْلَمونَ» جنّ را نيز شامل ميشود ولي ما كيفيّت آن را نميدانيم. همچنين در سورهي جنّ از قول آنها نقل شده كه ميگفتند: مرداني از آدميان به مرداني از جن پناه ميبردند.35 چون قرآن كريم اشاره به مردان جن كرده است، پس حتما زنان جنّ هم وجود دارند.3614. طبق آيات قرآن مانند انسان توالد و تناسل دارند و در چند آيه در وصف حوريان بهشتي آمده است: «لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَلا جَانٌّ؛ حوريان بهشتي را قبل از شوهرانشان، نه آدمي و نه جنّ دست نزده است».37 اين آيه به وضوح دلالت دارد بر اين كه جنّ هم آفرينش دو جنسي دارد و تكثير نوع آن به وسيلهي مقاربت نر و ماده صورت ميگيرد امّا در كلام وحي، دربارهي مقاربت آنها سخني به ميان نيامده جز اينكه ابن عربي در كتاب فتوحات گفته است: «تناسل بشر به القاي آب نطفه در رحم است و تناسل جنّ به القاي هوا در رحم اُنثي ميباشد.»38رواياتي نيز در اين رابطه در دست ميباشد.15. از آنجايي كه موجودات لطيفي هستند، در شرايط عادي و در هر زماني نميتوان آنها را ديد. امّا جنيان، ما انسانها را ميبينند چنانكه دربارهي برحذر داشتن بنيآدم از شيطان و اتباع او آمده است: «إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ...»3916. بدان آنها از نظر قرآن «شياطين» نام دارند. يكي از مواهبي كه خداوند به حضرت سليمان(ع) بخشيد، تسخير شياطين؛ يعني همان جنّيان سركش و متمرّد بود، به طوري كه در مسير سازندگي و استخراج منابع گرانبها قرار گرفتند.4017. روز قيامت محشور ميشوند.18. آيات قرآن را استماع ميكردند. 19. به زبان قرآن آشنايي دارند.20. تفاوت بين كلام عادي و كلام اعجازآميز را ميدانند.21. خود را موظّف به تبليغ ميدانند.22. به اعجاز قرآن اعتراف ميكنند.23. مثل انسانها اصل اختيار و آزادي بر آنها حاكم است.24. يقين دارند كه نميتوانند بر ارادهي خداوند در زمين غالب شوند و نميتوانند از پنجهي قدرت او فرار كنند.25. داراي شعور و اراده هستند.26. ايمانشان به خداوند متعال ايمان توحيدي است؛ يعني مؤمنانِ آنها احدي را شريك خداوند قرار نميدهند.27. مؤمنان آنها مشركين انس و جنّ را تكذيب ميكنند.28. منحرفين آنها هيزم جهنّم هستند.29. مقارن با نزول قرآن كريم و بعثت خاتم الانبياء(ص) از تلقّي اخبار غيبي آسماني و استراق سمع براي به دست آوردن آن ممنوع شدند.4130. داراي عقايد مختلف بوده و عدّهاي از آنها فاسق و فاجر و ظالم هستند و عدهاي از آنها صالح و مؤمن و امّا اين كه آنها مانند انسانها، شيعه و غير شيعه هم دارند، شواهدي وجود دارد كه صحّت اين مطلب را تأييد ميكند، زيرا در روايات بسياري از لسان اهل بيت(ع) عدهاي از جنّيان به عنوان شيعه معرفي شدهاند. از آن جمله است روايتي كه ابوحمزهي ثمالي نقل كرده و گفته است: «روزي جهت شرفيابي به حضور امام باقر(ع) اجازه خواستم. گفتند كه عدهاي خدمت آن حضرت هستند لذا اندكي صبر كردم تا آنها خارج شوند. پس كساني خارج شدند كه آنها را نميشناختم. داخل شدم و به حضرت (ع) عرض كردم: فدايت شوم! الآن زمان حكومت بنياميّه است و شمشيرهاي آنها خونريز ميباشد (ورود افراد ناآشنا براي شما خطرناك است!) امام فرمودند: «اي اباحمزه اينان گروهي از شيعيان از طايفهي جنّ بودند آمده بودند تا از مسائل ديني خود سؤال كنند.4231. دين حضرت موسي(ع) را قبل از اسلام تأييد و تصديق كردند. وقتي تني چند از آنان براي شنيدن آيات قرآن نزد رسولخدا(ص) رسيدند به سوي قوم خود برگشتند و گفتند: «ما گروه جنّيان آيات كتابي را شنيديم كه پس از موسي(ع) نازل شده است.»4332. آنها داراي مكان هستند ولي به اين معنا نيست كه مانند انسان يك فضاي خاصّي از مادهي خاكي را اشغال كردهاند و خانه هايي چون خانهي انسان و امكاناتي مثل انسان دارند و چون نوع خلقت آنها با حقيقت خاكي انسان تفاوت دارد، طبيعي است كه محل زندگيشان متناسب با حقيقت آنهاست كه به طور قطعي مكان مشخصي از آنها به دست نميدهند.44همچنين زندگي در هوا و زمين براي آنها ممكن است. ابن خرّم در كتاب الفصل مينويسد: طايفهي جنّ امّتي هستند داراي عقل، فكر و قدرت تشخيص كه به ايشان از طرف خدا وعده و وعيد نازل شده و آنها نيز پذيرفتهاند. آميزش ميكنند؛ اولادي از آنها به وجود ميآيد و مرگ نيز آنها را در بر ميگيرد و تمامي مسلمانان نيز بر اين امر توافق و اجماع دارند. جنّيان داراي اجسام لطيف، شفاف و هوايي هستند؛ يعني زندگي در هوا و زمين براي آنها امكان دارد؛ زيرا عنصر آنها از آتش است. همچنان كه عنصر انسانها از خاك است. نقل ميشود در غرب شهر مكّه مسجدي وجود دارد به نام «مسجد الجنّ» كه محل نزول جنيان در مكه است و مستحب است حاجيان در آن مسجد رفته و دو ركعت نماز به جا آورند.4533. آنها ميخورند و ميآشامند؛ زيرا مانند انسان نياز به رشد و توليد مثل دارند و طبيعي است كه تغذيه نيز داشته باشند. اما اين كه از چه چيزهايي تغذيه ميكنند از روايات چنين برميآيد كه آنها از بازماندهي غذاي انسان و مغز استخوان استفاده ميكنند. چنان كه «ابن بابويه» نقل كرده است: «گروهي از طايفهي جنّ خدمت پيامبر اكرم(ص) شرفياب شدند و عرض كردند اي رسول خدا چيزي براي خوردن به ما عطا فرما، حضرت(ص) هم استخوان و بازماندهي غذا به آنها عطا كرد.46 و نيز امام صادق(ع) ميفرمايد: «استخوان و ضايعات، غذاي جنيان است».4734. مانند انسان ميخوابند. از آيهي 255 سورهي بقره چنين استنباط ميشود كه تنها ذات اقدس احديّت است كه نميخوابد و همهي مخلوقات از خواب ناگزيرند چنانكه در روايت آمده امام صادق(ع) فرمودند: «به غير از خداوند متعال، همه خواب دارند حتي فرشتگان».4835. به محضر ائمه(ع) ميآيند و مسائل ديني خود را ميپرسند. در اصول كافي، ج1، ص394 بابي تحت عنوان «جنّ در محضر ائمه(ع)» وجود دارد كه دربارهي آن هفت حديث نقل شده است از جمله «سدير صيرفي» نقل ميكند كه امام باقر(ع) در مدينه به من سفارش هايي فرمود: از مدينه بيرون رفتم، در ميان راه «روحا» (محلي است چهل يا سي ميلي مدينه) بودم كه مردي با لباس خود به من اشاره كرد. به سوي او برگشتم و خيال كردم كه تشنه است. ظرف آب را به او دادم. گفت: نياز به آب ندارم، نامهاي به من داد كه مركّب آن خشك نشده بود. ملاحظه كردم مُهر امام باقر(ع) بود. گفتم: اين نامه را چه موقع به تو داد؟ گفت: الآن. در نامه دستورهايي بود. چون متوجه آن مرد شدم، ديدم كسي نيست. بعد از آن ابوجعفر(ع) به مكّه آمدند. به حضرت عرض كردم: فدايت شوم! مردي نامهي شما را آورد كه مهرش خشك نشده بود، فرمود: اي سُدير! ما خدمتكاراني از جنّ داريم، چون خواهيم كاري به فوريت انجام پذيرد، آنها را ميفرستيم.49رانده شدن جنّ
رانده شدن جنّ از آسمان، يكي از مطالب قابل دقت قرآن است.آيات 8 تا 10 سورهي جنّ مبيّن اين مطلب است كه جنّها قبلاً محل هايي در آسمان براي استراق سمع داشتهاند و سپس ديدهاند كه آسمان پر از نگهبان وشهاب است و شهاب در كمين آنهاست كه استراق سمع ميكنند. پيش خود گفتند: نميدانيم آيا خداوند در اثر اين تحوّل، رشد و كمالي براي اهل زمين اراده كرده و يا بلايي به آنها خواهد رسيد. در روايات اهل بيت(ع) منقول است كه اين تحوّل بعد از ولادت رسول اكرم(ص) اتّفاق افتاد و از اهل سنت آن را در وقت بعثت آن حضرت گفتهاند و آن را در مجمع البيان ذيل آيهي 18 سورهي «حجر» از ابن عباس و در سورهي «جن» از بلخي نقل كرده است.در تفسير «صافي» در سورهي جنّ از احتجاج از حضرت امام صادق(ع) نقل شده: اين ممنوعيت براي آن بود كه در زمين چيزي مانند وحي از خبر آسمان نباشد و آنچه از جانب خداوند آمده باشد، ملتبس نگردد... ناگفته نماند آيات قرآن دالّ بر آن است كه در آسمان محلّي براي دانستن اسرار خلقت و كارهاي آيندهي روي زمين وجود دارد كه جنّيان به آن جا نزديك ميشدهاند. عدّهاي از دانشمندان مسلّم گرفتهاند كه پيامهاي مرموزي به طور مرتب و موجهاي منظّم از آسمان به زمين ارسال ميگردد و آن را «بيسيم كيهاني» نام گذاشتهاند. «كارل جانسكي» به سال 1932 ميلادي 8 ماه مراقب گرفتن اين پيامها با بيسيم خود شد و ديد هر شب چهار دقيقه از شب قبلي زودتر ارسال ميگردد و آن به واسطهي اين بود كه گردش زمين به دور خورشيد موجب ميشود غروب و طلوع ستارگان هر روز چهار دقيقه زودتر از روز قبل باشد. در پايان سال 1933 ميلادي سميناري از متخصصين اين علم منعقد شد. جانسكي در اين سمينار طي بيانيهاي از مشاهدات خود پرده برداشت و متذكّر شد كه در ستارگان موجوداتي ميباشند كه قادر به تكلّم هستند و اين پيامهاي آسماني كه با تلسكوپهاي بيسيم قابل دريافت هست، انسان را در شناخت هرچه بيشتر جهان كمك ميكند...در فوريهي سال 1942 دلائلي بر صحّت نظر جانسكي اضافه شد، زيرا ديده شد كه يك سلسله پيامهاي فضايي، كار جهتيابي راداري را كه در انگلستان به كار گذاشته شده بود، متوقّف كرد.دانشمندان پس از كوشش فراوان بالاخره دريافتند كه اين وقفه در اثر يك سري پيامهاي تلگرافي است كه از يك سوي ناشناخته از ماوراي افق بوده است و فعلاً اين مطلب را دانشمندان تقريبا مسلّم گرفتهاند.ولي از نظر قرآن مجيد چنانكه در سابق اشاره شد، اين مطلب مسلّم و حتمي است. نويسندهي اين مطلب عقيده دارد كه جنّها براي شنيدن چنين اصواتي به آسمان نزديك ميشدند نه براي شنيدن وحي؛ زيرا وحي را جز كسي كه به او وحي ميشود، كسي نميشنود.50خلاصه؛ آيات قرآن روشن ميكند كه جنّيان ميكوشيدند تا آسمان را رصد كنند و اسرار آن را به دست آورند تا از اسرار خلقت و حوادث آينده مطلع شوند. آري اين بود اوصاف و ويژگيهاي جنّ از ديدگان قرآن و عترت(ع) امّا افراد ناآگاه كه نتوانستهاند حقيقت جنّ را حداقل تا حدودي بشناسند، ره افسانه زدند و خرافات زيادي دربارهي اين موجود ساختند كه با عقل و منطق سازگاري ندارد.1. سوره الرحمن، آيه31.
2. جن و شيطان، عليرضا رجالي، ص18.
3. قاموس قرآن، علي اكبر قرشي، ج1 و 2، ص62.
4. دايرة المعارف جامع اسلامي، سيد مصطفي حسيني دشتي، ج4، ص208.
5. مجمع البحرين، طريحي، ج6، ص229.
6. ناس، 6.
7. قاموس قرآن، همان، ص62.
8. تفسير نمونه، ج25، ص155.
9. داستانهاي شگفت دربارهي جن، ابراهيم عباسي، ص27 و 28.
10. همان، ص156.
11. جن و شيطان، ص16 و17.
12. الرحمن، 15.
13. حجر، 27.
14. تفسير الميزان، ترجمه موسوي همداني، ج12، ص225.
15. معارف قرآن، آيةالله مصباح يزدي، ص310.
16. مفاتيح الغيب ملاصدرا، ترجمه خواجوي، ص455.
17. بحارالانوار، ج14، ص635.
18. جن و شيطان، ص21 و 22.
19. نمل، 39.
20. تفسير نمونه، ج25، ص101.
21. تفسير الميزان، ج20، ص202 و 203.
22. مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروين گنابادي، ج1، ص200 به نقل از كتاب جنّ و شيطان.
23. نمل، 17.
24. حجر، 27.
25. الرحمن، 15.
26. نهج الفصاحه، ابوالقاسم پاينده، ص304، حديث1451.
27. جن، 11.
28. تفسير نمونه، ج25، ص154.
29. ذاريات، 56.
30. قاموس قرآن، همان، ص63.
31. جن و شيطان، ص63.
32. فصّلت، 25.
33. نمل، 39.
34. تفسير نمونه، ج13، ص475 و 476.
35. جن، 6.
36. قاموس قرآن، ص67.
37. الرحمن، 74.
38. جن و شيطان، ص56.
39. اعراف، 27.
40. تفسير نمونه، ج19، ص286.
41. تفسير الميزان، ج20، ص185، 186، 187، 190، 191، 193، 198، 199.
42. ميزان الحكمة، ري شهري، ج2، ص118.
43. احقاف، 30.
44. جن و شيطان، ص71.
45. وسايل الشيعه، ج3، ص76.
46. همان، ج1، ص252.
47. همان.
48. جن و شيطان، ص52.
49. اصول كافي، ج1، ص394.
50. قاموس قرآن، ص68 ـ 70.