شناسائى برخى از تفاسير عامه (قسمت سوم)
الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل و عيون الاقاويل فى وجوه التاويل اطلاعات مولف دقت و ژرفكارى او در مسائل كلامى بلاغى وادبى باعث شده است كه اين كتاب در ميان آثار تفسيرى جايگاه بلندى را بيابد.[ تفسير كشاف] بسبب موضع گيريهاى اعتقادى و كلامى و طرح و بررسى جنبه هاى بلاغى قرآن درادبيات قرآنى و نگارشهاى تفسيرى تحولى ايجاد كرد و گروه زيادى پيرامون آن به پژوهش برخاستند برخى آن را ستودند و گروهى بشدت به برداشتها و تحقيقات او تاختند واز تفسيرش خرده گرفتند و بالاخره عده اى نيز منصفانه به نقد و بررسى نقاط ضعف و قوت آن پرداختند! در دوران معاصر نيز كه پژوهشهاى قرآنى پرداختند! در دوران معاصر نيز كه پژوهشهاى قرآن راسته وسيعى يافته و كنكاشهاى گونه گونى درابعاد مختلف آن بعمل آمده و در جريان تفسير و تفسيرنگارى آثارى نگاشته شده است بسيارى از محققان به نگارش آثارى پيرامون تفسير[ كشاف] دست يازيده و پژوهشهاى گرانقدرى درابعاد مختلف آن سامان داده اند . 2[ كشاف] از آثار تفسيرى قرن ششم هجرى است كه مولف آن را در مدت دو سال و سه ماه و يا دو سال و چهار ماه در مكه مكرمه به پايان آورده است انگيزه نگارش :زمخشرى در مقدمه كوتاهى كه نگاشته است پس از سپاس و ستايش خداوند و درود و صلوات بر پيامبر و تكيه و تاكيد بر جايگاه بلند دانش و تفسير در ميان علوم اسلامى و نيازمندى همگان به آگاهى از قرآن و آشنائى به دانش تفسير درانگيزه نگارش كتابش چنين نوشته است :[برادران دينى از فاضلان اهل توحيد و فرقه ناجيه (معتزليان !) كه جامع علوم عربيت واصول ديانتند چون در تفسير آيات به من مراجعه مى كردند و من پرده از برخى حقايق آيات برمى گرفتم تعجب مى كردند و تحسين مى نمودند. مراجعه هاى مكرر و بازگوئى حقايق شوق و رغبت را در آنان افزون ساخت ازاين روى از من خواستند كتابى بسازم كه اين حقايق بازگويد و سرچشمه هاى گفتار را در تاويل آيات باز شناساند. من ازاين كار سرباز مى زدم ولى آنان در مراجعه اصرار مى ورزيدند و در راه تحقق بخشيدن به اين آرزو به عالمان اهل توحيد و عدل پناه برده آنان را واسطه قرار مى دادند تا من به اين كار تن در دادم و حقايقى از سوره توحيد و بقره را به تفصيل باز گفتم ... و بالاخره ديگر بار تفسير قرآن رااز سر گرفتم ولى شيوه اختصار را برگزيدم بااين تعهد كه فوائد بسيارى در لابلاى آن عرضه كنم] 4 .بدينسان زمخشرى تفسير را بعنوان پاسخى مثبت به برادران دينيش از معتزليان مى نگارد. و گويا مسووليت دفاع ازاصول و مبانى اعتزال را دوش مى كشد واين وظيفه را هرگز در تمام تفسير فراموش نمى كند. در ادامه بحث به اين نكته خواهيم پرداخت .بارى تفسير زمخشرى در ميان آثار تفسيرى از جايگاه بلند و مقام رفيعى برخورداراست . علامه شهيد استاد مرتضى مطهرى در ضمن معرفى برخى از تفاسيراهل سنت درباره آن چنين نوشته اند:اين كتاب معروفترين و متقن ترين تفاسير اهل سنت است از نظر نكات ادبى بالخصوص نكات بلاغتى در ميان همه تفاسير ممتازاست . مولف اين تفسير ... چون سالها مجاور بيت الله بود 5به[ جارالله] معروف كشت و ظاهرا در همان وقت تفسير كشاف را نوشت .گويا نگارش[ كشاف] در مكه معظمه قطعى است . زمخشرى پس از مقدمه اى كه درانگيزه نگارش تفسير آورده به مدت زمان نوشتن تفسيراشاره مى كند و آنگاه براى نشان دادن اهميت آن مى گويد: نگارش اين كتاب كار بيشتراز سى سال بود و توفيق نگارش آن در اين مدت كوتاه از بركات اين[ بيت معظم] است. 6 زمخشرى براى تفسير[ كشاف] ارزش فوق العاده اى قائل بود.ازاين روى به آن اهميت مى داد و مى باليد. وى از جمله درباره آن گفته است :ان التفاسير فى الدنيا بلاعدد و ليس فيها لعمرى مثل كشافى :ان كنت تبغى الهدى لا لزم قراءته فالجهل كالداء والكشاف كالشافى 7 تفاسير قرآن در دنيا بيشماراست اما - به جانم سوگند - دراين ميان[ كشاف] من بى ماننداست .اگر جستجوگر هدايتى پيوسته آن را بخوان كه نادانى چونان درداست و [كشاف] من به سان داروئى شفا بخش .بهرحال تفسير زمخشرى با قطع نظراز جنبه هاى كلامى آن وافراطها و تندپوئيهائى كه وى در تطبيق نابهنجار آيات و باانديشه و آراء اعتزاليان كرده است تفسيرى است گرانقدر و بسيار سودمند كه پس از نگارش و نشر آن بسيارى از عالمان و دانشمندان را به خود جلب كرده و در نگارشهاى قرآن پس از خود تاثير بسزائى نهاده است و ما پس از اين به آنهااشاره خواهيم كرد.شيوه تنظيم زمخشرى در تفسير آيات ابتداء بخشى از آيات را مى آورد و به تبيين و توضيح جملات آن مى پردازد و در ضمن آن در قالب پرسشها و پاسخها ( ان قلت قلت ) و ... به تشريح و تفسيرادامه مى دهد. و در راستاى توضيح آيات به جنبه هاى بلاغى نحوى ادبى و قرائتى آيات بدقت رسيدگى كرده و شان نزول آيات و ديگر و يژه گيهاى كلام الاهى را بررسى مى كند. برخى از فهرست نگاران در شيوه تنظيم[ كشاف] چنين نگاشته اند:طرزاين تفسير آن است كه قسمتهائى از آيات قرن را ذكر و خصوصيات نحوى و صرفى و لغوى و معانى بيانى و قرائتى و شان نزول و ديگر خصوصيات آن را بيان نموده و بر سر تفسير قسمت ديگر مى رود و بهمان نحو مذكور پيش مى رود تا قرآن كريم به آخر مى رسد. و به مناسبت به اشعار وامثال بزرگان اهل ادب كه قول آنها حجت است استشهاد مى كند.افزون بر آنچه گذشت زمخشرى در تفسير آيات به حل معضلات اعتقادى پرداخته و براى عقل جايگاه بلندى در تفسير آيات معتقد شده است كه در سطور آينده اين مقاله به ابعاد مختلف[ كشاف] اشاراتى خواهيم داشت .كشاف در گفتار عالمان چنانكه پيشتر آورديم متفكران و عالمان اسلامى در چگونگى و جايگاه تفسير زمخشرى گونه گون سخن گفته اند. برخى از آن را ستوده و گروهى بشدت به آن حمله كرده اند و عالمانى نيز از سرانصاف بدان نگريسته و نقاط قوت و ضعف آن را نشان داده اند. ابن خلكان از جمله درباره تفسير زمخشرى چنين آورده است :[آثار بديع و زيبائى تصنيف كرد كه يكى از آنها[ كشاف] است در تفسير قرآن كه همانندى پيش ازاو نگاشته نشده بود] 9 .شيخ احمد هروى يكى از حاشيه نگاران كشاف در تبيين جايگاه آن در ميان تفسير چنين نگاشته است :تفسير كشاف از جايگاهى بلند و منزلتى عظيم برخورداراست . تفسيرى همانند آن در ميان آثار پيشينيان و متاخران ديده نشده است . آگاهان و چيره دستان فن تفسير به متانت واستوارى متن چينش زيبا و ظريف مطالب و شيوه دلپسند و شگفت انگيز آن اتفاق دارند.او در بكارگيرى قوانين تفسير و پيرايش واستوارسازى و تمهيد مقدمات و قواعداستدلال كوتاهى نكرده است . تفاسيرى كه پس از وى نگاشته شده است نه زيبائى آن را دارند و نه در حد آن از حلاوت و شيرينى بهره مندند10 ابن خلدون دراثر گرانقدرش[ مقدمه تاريخ العبر] ضمن بحث درباره تفسيرنگارى و شيوه هاى آن چنين آورده است :[گونه دوم تفسير بزبان مى گردد مانند شناخت لغت واعراب و بلاغت در اداى معنى بر حسب مقاصد واسلوبها... و بهترين تفسيرهائى كه مشتمل براين فن مى باشد كتاب كشاف زمخشرى است . ولى زمخشرى پيرو عقايد معتزله مى باشد و در نتيجه هر جا در آيات قرآن به شيوه هاى بلاغت در برخورد از مذاهب و معتقدان فاسدايشان استلال مى كند و به همين سبب محققان مذهب سنت از آن دورى مى جويند و به سبب دامگاههائى كه در آن نهفته است عامه مردم رااز آن برحذر مى دارند ولى بااينهمه محققان مزبور به رسوخ قدام وى در مسائلى كه به زبان و بلاغت متعلق است اعتراف دارند... پس بايد مطاعه آن را مغتنم شمرد چه كتاب مزبور درانواع فنون زبان داراى شگفتى هائى است] .تاج الدين ابونصر عبدالوهاب سبكى ضمن انتقاداز جنبه هاى اعتزالى [كشاف] درباره آن چنين گفته است :[كشاف در زمينه تفسير قرآن كتاب بسيارارزنده و مولف آن در فن خود پيشوا و مقلداست .امااو بدعتها آورده و متجاهر به آنهاست . و نسبت به اهل تسنن و جماعت بى احترامى روا مى داد. لذا بايستى تمام اين حشوهااز كشاف حذف شود. آنگاه سبكى مى افزايد: مخالف و موافق برآنند كه تفسير كشاف دريايى است از علوم معقول و منقول]. 12 تفسير پژوه معاصر عرب دكتر محمدحسين ذهبى درارزيابى تفسير كشاف از جمله نوشته است :[ اين تفسير - با قطع از جنبه هاى اعتزالى آن - تفسيرى است بى سابقه بخاطر تلاشى كه مفسر آن در پرده برگيرى از چهره اعجاز آميز آيات قرآن بكار بسته و زيبائى هاى نظم و ترتيب آيات قرآن و شگفتيهاى بلاغتش را روشن ساخته است .زمخشرى تنها كسى بود كه توان آن را داشت كه از جمال زيبائى قرآن پرده برگيرد و سحر بلاغت آن را عرضه كند چرا كه او در بسيارى از دانشها مربوط به تفسير زبردست بود. بويژه با ژرفكاويهائى كه در لغت عرب داشت واز آگاهيهاى گسترده اى كه درارتباط بااشعار عرب و علوم بلاغت و بيان واعراب بهره مند بود.اين نبوغ علمى وادبى چنان جامعه زيبائى برقامت[ تفسير كشاف] كشيد كه ديدگان عالمان را خير ساخته و دلهاى مفسران را به آن وابسته كرده است] 13 .بجز آنچه از گفتار عالمان درباره[ تفسير كشاف] آورديم اظهارنظرها انتقادها و بزرگداريهائى فراوانى در آثار شرح حال نگاران و كتابشناسان درباره زمخشرى و تفسير وى توان يافت .جايگاه عقل در[ كشاف] تفسير زمخشرى در رده بندى تفاسير در رديف تفاسيرى است كه به [تفسير به راى] مشهورند.انديشه ورى استدلال تاويل و تلاش براى بازيابى معانى آيات با كنكاش عقلانى از سراسر[ كشاف] بروشنى پيداست . زمخشرى جايگاه عقل را مقدم بر هر چيز مى شمرد و در ذيل آيه 111از سوره يوسف آنجا كه قرآن مى فرمايد:[دراين آيات شرح و تفصيل هر آنچه كه پايه سعادت انسان است آمده است] .به صراحت مى گويد:[قرآن قانونى است كه سنت اجماع و قياس بعدازادله عقل بدان مستند هستند]. 14 در مقامى ديگر مى گويد:[تدبر در آيات انديشيدن و تامل كردن است كه به بازيابى معانى ماوراء ظاهر آيات منجر شود و به تاويلات درست و معانى نيكو و زيباى قرآن رهنمون شود و گر نه آنان كه به ظاهر آيات بسنده مى كنند به حقايق سودمندى دست نخواهند يافت]. 15 زمخشرى در ذيل آيه 13از سوره سباكه چنين است :[يعملون له مايشاء من محاريب و تماثيل]... .سؤال و جوابى را بدينسان مطرح كرده است :[ اگر بگوئى چگونه سليمان چهره سازى تصوير و تمثيل را روا دانسته است مى گويم :اين از جمله مسائلى است كه اختلاف شرايع مختلف در آن رواست . چون از مسائلى نيست كه عقل به زشتى آن حكم كند مانند ظلم و كذب]. 16 بهرحال زمخشرى در جاى جاى تفسيرش براى تقديش عقل وارج گذارى به تعقل و تدبر و بهره گيراز كاوشهاى عقلانى در تفسير آيات و رسيدن به حقايق تاكيد ورزيده واز تقليد و حركتهاى ناآگاهانه و بدون تعقل و تدبر بر حذر داشته است .از جمله در ذيل آيه 16از سوره[ طه] پس از تفسير آيه مى گويد:[ اين آيه انسان را به عمل با دليل بر مى انگيزد و بروشنى از تقليد كوركورانه باز مى دارد و هشدار مى دهد كه هلاكت و پستى هماره با مقلدان سطحى نگر همراه خواهد بود]. 17 از جلوه هاى بسيار روشن كاربرد عقل در تفسير آيات در[ كشاف] سوال انگيزيها و پاسخهائى است كه در تمامت صفحات آن به پاسخ آن مى پردازد.اين شيوه پسنديده بجز آن كه در تبيين آيات سودمنداست به خلاقيت ذهنى خواننده و سوال انگيزى در تفكر مراجعه كننده يارى مى رساند.ازاين مهمتر و قابل توجه تر تلاشى است كه زمخشرى در حل آيات به ظاهر متناقض بكار بسته است .بسيارى از كسان كه در مقابل آفتاب سپيده گشاى قرآن چونان خفاش به انكار پرتوانوار درخشان آن پرداخته اند از جمله براى سرپوش نهادن به زيبائيها و عظمتهاى قرآن به آياتى استناد جسته اند كه به ظاهر متناقض مى نمايد. عالمان و مفسران در ضمن تفسير آن آيات بگستردگى از آن ادعاها پاسخ داده اند و دراين ميدان زمخشرى مصاف دهنده استوار و پيروزى است .از جمله تناقض تراشان چنين پنداشته اند كه بين آيات متعددى كه سخن از غرق شدن و بهلاكترسيدن فرعون است 18 با آيه 92 از سوره يونس تناقض است كه فرمود [فاليوم ننجيك ببدنك لتكون لمن خلفك آيه وان اكثيرا من الناس عن آياتنا غافلون] .آنان چنين پنداشته اند كه فعل[ ننجيك] به معناى[ ترا نجات داديم] است .ازاين پندار غلط نجات فرعون را نتيجه گرفته و مالا مدلول اين آيات را با آياتى كه بدانهااشاره رفت در تناقض يافته اند. زمخشرى در تفسير آيه مى گويد:[ننجيك ببدنك] يعنى ترا به مكان بلندى از زمين خواهيم افكند واز كسانت كه به ژرفاى دريافرو غلتيده اند دور خواهيم ساخت.زمخشرى درادامه تفسير آيه مى گويد:[ببدنك] حال است و معناى آيه اين است كه[ در حالى كه روح در بدن نداشتى ترا به زمين بلندى افكنديم . و[ لمن خلفك آيه] كه در دنباله آيه آمده است قرينه است براى اين كه[ ننجيك] از ماده نجات نيست تا تناقضى با آيات غرق شدن فرعون داشته باشد چرا كه معنى عبارت[ لمن خلفك آيه] اين است : فرعون كه در نظر آنان برتراز آن بود كه غرق شود غرق شد تا آيتى باشد براى ديگران]. 19 ازاين موارد در تفسير كشاف بسياراست 20 كه زمخشرى با توجه به رموز بلاغت و ظرافتهاى تعبيرات قرآنى به حل مشكلات آيات پرداخته و پرسشهاى گونه گونه را درباره قرآن پاسخ گفته است .بدينسان زمخشرى با تدبر و تعقل به تفسير و تبيين آيات الاهى مى پردازد واگر گاه باانديشه ورى و كنكاش عقلانى در پاسخ پرسشهاى مربوط به آيات ره بجائى نسپرد آن را به حكمت الاهى مستند كرده مى گذرد مثلا در ذيل آيه 59از سوره فرقان[ الذى خلق السموات و الارض و ما بينهما فى سته ايام]... ضمن تفسير آيه درباره[ عدد شش] مى گويد:[ انگيزه گزينش اين عدداز ميان اعداد بى گمان براساس حكمتى بوده است چرا كه مى دانيم فعل خداوند بدون حكمت نيست و گر چه ما بر آن حكمت راه نيابيم واز چگونگى آن مطلع نشويم] 21 .آنگاه به موارد ديگرى ازاين قبيل اشاره مى كند.امااين نكته نيز گفتنى است كه زمخشرى چون عنان انديشه را رها مى كند و عقل گرائى را مهار نمى زند و هر آنچه را مى دانديشد به قلم مى آورد گاه به لغزشهاى ناروائى دچار مى شود.او آيه 43از سوره توبه را بگونه اى تفسير مى كند كه هرگز درشان پيامبر گرامى نيست و خداوند نيز هرگز بدانسان كه زمخشرى آيه را تفسير مى كند با رسولش سخن نمى گويد 21 و همينگونه است آنچه زمخشرى در ذيل آيه 26از سوره هود آورده است . و در پاسخ پرسشى كه مطرح كرده است نداء نوح[ ع] را - نعوذبالله از سر نادانى و بى خبرى دانسته و كلماتى افزوده كه بهيج روى شايسته مقام آن پيامبر بزرگوار نيست 22 . چرا زمخشرى گاه به اين وادى مى غلطد و چهره هاى منور و مطهر را بدينسان مطرح مى كند و از سوى ديگر - چنانكه خواهيم گفت - بگونه شگفتى به تقديس جريان اعتزال و چهره هاى معتزليان مى پردازد؟ آيااين جريانى انديشيدن در تفسير قرآن نيست ؟ و در تفسير به راى پا رااز ميعارهاى شايسته فراتر نهادن نيست ؟ آرى![ ان الجواد قديكبو]اسب خوشرو نيز هنگامى خورداسكندرى . 23 جايگاه نقل در كشاف پيشتر آورده ايم كه جرين تفاسير نقلى (تفسير به ماثور) يعنى تفسير آيات قرآن به ظاهر آيات و روايات - و فراتراز آن در ديدگاه برخى از مفسران - به اقوال صحابه و تابعان كهنترين جريان تفسيرى است . آن سلسله از مفسران هم كه تفسير به ميدان نقد و بررسى كشانده اند ازاين جنبه غفلت نورزيده اند. زمحشرى بااستناد به جمله معروف[ القرآن يفسر بعضه بعضا] و نيز با تكيه بر روايت [ اسدالمعانى ما دل عليه القرآن] 24 در تفسير قرآن بيشتراز هر چيز به تفسير قرآن به قرآن مى پردازد. و با توجه به حجيت قول پيامبر و سنت رسول گرامى اسلام واصحاب آن حضرت بااستناد به قرآن و حديث [ اصحابى كالنجوم بايهم اقتديتم اهتديتم] 25 در تفسير آيات به روايات واقوال صحابه و تابعان نيز استناد جسته و درشان نزولها تفسير واژه ها و بررسى اقوال به اينها تكيه مى كند. 26 او دراين بخش بارهاى بار به روايات على[ ع] امام جعفرالصادق[ ع] على ابن الحسين[ ع] و نيز زيد بن على استناد كرده است . 27 زمخشرى به اقوال مفسران كهن يكسراعتماد نمى كند بلكه گاه به نقد و بررسى آنها پرداخته كلمات آنان را رد مى كند.او در ذيل آيه 43از سوره انفال در تفسير واژه[ منامك] سخن حسن بصرى را - كه بيشترين نقش را در نقل اقوال در تفسير زمخشرى دارد - نقل مى كند و موردانتقاد قرار مى دهد. 28 بدينسان تفسير زمخشرى در بعد نقلى نيزاز تفاسير سودمند و كار آمداست .كشاف واسرائيليات در ذيل اشاره به جنبه هاى نقلى[ كشاف] اشاره اى به چگونگى اسرائيليات در كشاف لازم است . زمخشرى در نقل اسرائيليات بااحتياط پيش مى رود. برخى از آنچه را در تفاسير آمده با[ روى] نقل مى كند تا نشانگر[ ضعف] روايت باشد و در پايان برخى با جمله و[ والله اعلم بصحته] ترديدش را مى نمايند و گاه نيز به نقد و بررسى قصص پرداخته آنه را با موازين علمى واسلامى منافات دارد رد مى كند.اما با اينهمه گاهى هم برخى از ياوه هاى اسرائيليات آفرينان را بدون هيچ نقد و تعليقى مى آورد و با گزارش جعليات آنان چهره تفسيرش را آلوده مى سازد مثلا در ذيل آيه 35از سوره نمل[ وانى مرسله اليهم بهديه]... .[ملكه سبا به مشاوران خود گفت هديه گرانبهائى براى آنها مى فرستيم تا ببينم فرستادگان من چه خبر آورده اند].آنچه را مفسران در چگونگى هيئت اعزامى ملكه سبا نوشته اند كه بى گمان از بافته هاى افسانه سرايان است آورده اما با لفظ[ روى] 29 .و در ذيل آيه 38از سوره قصص در چگونگى باى ساختمانى كه هامان وزير فرعون بدستور فرعون ساخته بود مطالبى آورده و در پايان مى گويد:[ والله اعلم بصحته] 31 .اما در ذيل آيات مربوط به حضرت داوود بااين كه داستان معروف [قطعى الجعل] را رد مى كند و بااستناد به روايتى از على[ ع] آن را اتهام به داوود تلقى كرده با نبوت آن حضرت در تنافى مى يابد. به اينهمه آنچه را كه مى پذيرد و بدان خستو مى شود نيز ساخته ذهن بيمار همان اسرائيليات آفرينان مفسده جوست . گر چه زمخشرى سعى مى كند با توجهى و تاويل آنچه را نقل كرده و پذيرفته صحيح جلوه دهد اما به پندار ما زمخشرى[ از چاه در آمده و به چاله افتاده] 31 . و بالاخره زمخشرى گاهى هم با تكيه به مبانى عقيدتى واصول كلامى ضمن گزارش برخى از داستانها و قصه ها آنها را در ترازوى نقد نهاده و هوشمندانه به آنچه خرافه وافسانه بوده خط بطلان كشيده است مثلا آنه را برخى از مفسران باالهام ازافسانها واسرائيليات در ذيل آيه 34 از سوره[ ص] درباره حضرت سليمان و آزمايش وى آورده اند با عصمت انبياء در تنافى يافته و رد كرده است . و در ذيل آيه 24از سوره يوصف منقولات مفسران كهن را كه بسيارى از مفسران بعدى در دام آن افتادند مى آورد و آنگاه هوشمندانه با تكيه بر تعابير آيات همان سوره و عصمت انبياء و جايگاه بلند يوسف در ميان رسولان به نقد و رد آن مى پردازد 33 .اما بااينهمه چنانكه بيشتراشاره كرديم زمخشرى نيز از دام گسترده افسانه سازان يكسر رهائى نيافته و گاه آنچه را آنان بافته اند و وى يافته در تفسيرش آورده است مثلا در ذيل آيه 107از سوره اعراف در چگونگى معجزه حضرت موسى يعنى اژدهائى كه سحر ساحران را بلعيد همان ياوه هاى مفسران كهن را بهم بافته است 34 و در ذيل آيه 248از سوره بقره :[ و قال لهم نبيهم ان آيه ملكه ان ياتيكم التابوت فيه سكينه] درباره[ تابوت] و چگونگى هاى آن آنچه راافسانه سازان آورده اند بدون هيچ نقد و تحليلى آورده است . 35ازاين نمونه ها در تفسير زمخشرى در[ قصص] امتهاى پيشين بسياراست واين جاى شگفتى بسيارى دارد كه زمخشرى مفسرى عقلانى كه در سرتاسر تفسير عقل را بكار گرفته و باابزارانديشه به نقد و تحليل آراء اقوال و انديشه ها رفته چسان دراين موارد تسامح مى ورزد و روايات و آثارى را كه جعل و وضع بروشنى در آنها پيداست گزارش مى كند.دكتر مصطفى صاوى نويسنده كتاب سودمند [منهج الزمخشرى ى تفسيرالقرآن] مى گويد:[با توجه به شيوه تفسيرنگارى زمخشرى انتظار مى رفت كه در مقابل قصص واسرائيليات موضعى نقادانه داشته باشد امت آنچه در[ كشاف] است درست بعكس آن است زمخشرى در[ كشاف] در نگارش قصص سهل انگاراست و در نقل اساطير خرافات و قصه هاى موهوم تا آنجا كه به عصمت پيامبران و آراءاعتزاليان ضربه نزند هيچ منافاتى نمى بيند. بدينسان شيوه قصه نگارى زمخشرى با روش عقلانى او در تفسير كاملا متضاداست] 36 .زمخشرى ومكتب اعتزال قبل از آن كه به جنبه هااعتزالى تفسير زمخشرى بپردازيم لازم است با نگاهى گذرا چگونگى بوجود آمدن آثار گونه گون تفسيرى از جمله تفاسير معتزله را مطرح كنيم و با گزارش برخى از تفاسير مفسران معتزلى از يكسو جايگاه زمانى[ كشاف] را روشن ساخته و از ديگر سو موقعيت ارزشى تفسير زمخشرى را تبيين كنيم .گسترش فتوحات اسلامى وامتزاج انديشه هاى گوناگون با تفكرات اسلامى جرانيهاى مختلف و شيوه هى گوناگونى را در مسائل عقيدتى پديد آورده بيگمان تمام مسلمانان كه قرآن را بعنوان سنگ زيرين عقايد و معارف خود شناختند تلاش مى كردند تا با آيات قرآن آنچه را بدان مى انديشيدند مستدل سازند.بدينسان به نگارش تفسير و تاويل آيات مى پرداختند تا آراء وانديشه هاى خود را موجه سازند. تنوع بيان قرآن در تبيين حقائق بويژه مسائل مربوط به[ هستى] نيز نگارش هاى قرآنى را گونه گون مى ساخت چرا كه هر كسى از جمع بندى آيات به نتيجه اى خاص دست مى يافت .از سوى ديگر بسيارى از آيات قرآن كه سوال انگيز بود و ظواهر آنها شبهه آفرينان زمينه و فرصت مى داد تا به تبليغات سوء عليه قرآن دست يازند. روشن است كه در مقابل اين جريان تمام كسانى كه بگونه اى انديشه خود را برخاسته از قرآن مى دانستند و به آن مى باليدند در دفاع ازاين هجومها به سراغ تفسير و تبيين آيات مى رفتند تا پرده ابهام رااز چهره قرآن برگيرند و غبار نقص و ناهنجارى رااز بسترند. اهل البيت[ ع] كه تنها آگاهان ژرفنگر و شايسته به قرآن بودند چه با برخوردهاى حضورى مباحثه ها و مشاجره ها و ... و چه با تربيت متكلمان و متفكران بزرگى دراين وادى گامهاى بلندى برداشتند. معتزليان نيز دراين ميدان از جايگاه قابل توجهى برخوردارند. آنان بجزاز تطبيق آيات براصول و مبانى فكرى خود آثار بلند و شايسته اى در دفاع از حريم قرآن و مقابله با هجوم ملحدان و معاندان عليه اسلام نگاشته اند.برخى از آثار معتزليان قبل از[ كشاف] ازاين قراراست :1. قاسم بن ابراهيم الرسى (م 246) بنيانگذار حكومت زيديه در يمن و صاحب آثار متعدد كه حاكم جشمى درباره نوشته ها و كتابهايش مى گويد:[كتابهاى وى سرشاراست مباحث توحيد و عدل .او و فرزندانش همه از معتقدان به توحيد عدل بودند].او كتابى نگاشت در تفسير قرآن و تبيين آيات ناسخ و منسوخ و نيز تفسيرى در شرح[ آيه الكرسى] 38 .2. عبدالرحمن بن كيان (م 235) معروف به[ ابى بكراهم] از معتزليان قرن سوم كه قاضى عبدالجبار درباره تفسيرش گفته است :[تفسيرى است زيبا و شگفت آور].ابى على جبائى به تفسير وى عنايت داشته و در تفسيرنگارى بدان اعتماد مى كرده است . 39 .3. موسى الاسوارى وى مردى فوق العاده خوش حافظه بوده است . آورده اند كه سى سال به تفسير قرآن پرداخت ولى تفسيرش پايان نپذيرفت . در محفل درس او عربان و مواليان مى نشستند.او براى همگان با زبان خودشان تفسير مى گفت . آنچنان فصيح سخن مى گفت تشخيص داده نمى شد كه در كدامين زبان فصيح تراست . 40 4. يوسف بن عبيدالله بن السحام (م 267) معروف به[ ابى يعقوب السحام] از معتزليان بصره و از اصحاب ابى الهذيل كه قاضى عبدالجبار به تفسيرش تصريح كرده است و تفسير وى از جمله ماخذابى على جبائى بوده است . 41 5.ابى على جبائى (م 203) از چهره هاى برجسته معتزليان . نوشته اند كه وى تفسيرى نگاشت در صد جزء كه پيشينيان او همانندش را ننوشته بودند.ابوالحسن اشعرى از پيشوايان اشاعره رد مفصلى بر اين تفسير نگاشت با عنوان[ تفسيرالقرآن والرد على من حالف الافك و البهتان] . 42!6.ابى القاسم بلخى كعبى پيشواى فرقه[ معبيه] از معتزله . قاضى عبدالجبار مى گويد:كعبى تفسيرى دارد كه به نيكوئى سامان يافته است 43 .7. محمد بن بحرابى مسلم الاصفهانى (م 307) وى تفسيرى نگاشت با عنوان[ جامع التاويل لمحكم التنزيل] در چهار مجلد 44 . تفسيرابى مسلم اصفهانى از تفاسير مهم فرهنگ اسلامى به شماراست . عالمان و مفسران بدان توجه داشتند و در نگارشهاى تفسيرى از آن بهره مى جستند. مرحوم سيدمرتضى در[ امالى] به آن استناد كرده 45 و شيخ ضمن شتايش از تفسير وى در[ تبيان] از آن بهره برده است 46 . فخررازى در[ تفسير كبير] 47 . ضمن آن كه در برخى از آراء وى مناقشه مى كند از تفسيرش استفاده فراوانى كرده است .8. على بن عيسى ابى الحسن الرمانى (م 384) وى تفسيرى نگاشته با عنوان اجماع فى علم العم القرآن . رمانى خود درباره تفسيرش گفته است :[تفسير من بوستانى را ماننده است . كه جستجوگران هر چه خواهند مى توانند بدان دست يازند].مرحوم شيخ طوسى در مقدمه[ تبيان] اين تفسير را ستوده است .از صاحب ابن عباد پرسيدند كه چرا تفسير نمى نويسى ؟ گفت : على بن عيس با نگاشتن تفسير[ الجمامع]... چيزى براى ما باقى نگذاشته است . رمانى بجزاين تفسير آثار ديگرى نيز درباره قرآن دارد قاضى عبدالجبار (م 415) از معتزليان بصره وازاصحاب ابى هاشم جبائى .او كه مدتى پيشواى بلا منازع معتزله بود و آثارش مورداعتماد معتزليان تفسيرى نوشت با عنوان[ المحيط] و در علوم قرآن كثارى نگاشت از جمله:[ تنزيه القرآن عن المطاعن] و[ متشابه القرآن] 51 .10. محمد بن محسن معروف به حاكم جثمى وى از معتزليان قرن پنجم هجرى واز محققان و متفكران خراسانى است آثار بسيارى ازابعاد مختلف فرهنگ اسلامى نگاشته است از جمله :[ التهذيب فى التفسير] كه بگفته برخى از پژوهشگران گزينش هوشمندانه اى است از تفاسير معتزليان قرن 3 و 4 هجرى بويژه تفسيرابى على جبائى وابى مسلم اصفهانى 52 . . [تهذيب فى التفسير]از آثار برجسته معتزليان است كه مولف با تلاشى وسيع در آن به تبيين و تحكيم مبانى معتزله پرداخته است .آنچه تا بدينجا آمد گزارشى بوداز برخى تفاسير معتزليان و در همين راستا قرار دارد تفسير عظيم[ كشاف] ك هدر قرن ششم و با بهره ورى ازاين آثار پديد آمده است .بارها دراين نوشته به تعصب شديد زمخشرى نسبت به آراء و انديشه هاى معتزليان اشاره كرده ايم . تفسير زمخشرى بدانسان كه از مقدمه آن نيز پيداست [ دفاعنامه اى] است ازاصول وانديشه هاى معتزليان و شايد بيشترين برخوردها را با[ كشاف] همين جنبه آن بوجود آورده باشد. زمخشرى دراين تفسير تمام توان و معلومات خود را براى تطبيق آيات به آراءاعتزاليان مكه مى گيرد. با تكيه به قرائت قاريان آثار فرهنگ نويسان و لغويان نكته هاى بلاغى وادبى و حتى احاديث ضعاف سعى مى كنداز هر موقعيتى به نفع اصول فكرى معتزله بهره گيرد.او چنانكه پيشتر آورديم معتزله را[ فرقه ناجيه] مى داند. و در ذيل آيه 18از سوره آل عمران پس از تفسير آيه و آوردن پرسشها و پاسخها مى گويد:اگر بپرسى مراداز[ اولوالعلم] كه خداوند آنان را بزرگ داشته و با خود و ملائكه در شهادت بر يگانگيش هم رديف ساخته - كيستند؟ جواب مى دهم آنان كسانى هستند كه عدالت و يگانگى خداوند را با براهين قاطع واستدلالهاى درخشنده و پرتوافكن به ثبوت رسانده اند. آرى آنان عالمان عدل و توحيدند. 53 و روش است كه اين تعبير در قلم زمخشرى يعنى عالمان معتزله .زمخشرى چنانكه هيچ فرصتى را تاييد آراء معتزله از دست نمى دهد از هيچ موقعيتى نيز براى حمله به مخالفان انديشه هاى اعتزالى چشم نمى پوشد.او در ذيل آيه اى كه آورديم و جواب سوالى كه مطرح كرده است بصراحت مخالفين انديشه خود را خارج از دين تلقى مى كند. دكتر مصطفى صاوى كه پروهشى ارزشمند را درباره[ كشاف] سامان بخشيده است مى گويد:[زمخشرى تفسيرش ار منبرى ساخته است براى هجوم به مخالفان و حمله به دشمنانش و دراين راه از هيچ تلاشى بازنايستاده است]. 54 زمخشرى با شجره خبيثه امويان نيز دشمنى آشكارى دارد واز مناسبتهاى مختلف براى ارائه چهره پليد و زشت آنان بهره مى جويد.او در ذيل آيه 59از سوره نساء بعداز آن كه تاكيد مى كند[ اولى الامر] حاكمان عادل هستند 55 و حاكمان جائر واجب الاطاعه نيستند و قرآن به اطاعت حاكمانى امر كرده است كه شيوه حق برگزينند عدالت بگسترند و آمر معروف و ناهى از منكر باشند. آنگاه آورده است كه :[مسلمه ابن عبدالملك به ابى حازم گفت : مگر نه اين است كه شما به مصداق آيه[ ... و اولى الامر منكم]... به اطاعت از ما مامور هستيد؟ پاسخ داد كه اين اطاعت به مصادق[ فان تنازعتم فى شيئى]... منتفى شده است چون شما به مخالفت با حق برخاسته ايد]. 56 و در ذيل آيه 26از سوره[ ص] آورده است :[ يكى از خلفاء بنى مروان به زهرى محمدبن شهاب گفت : آنچه درباره خليفه رسيده است شنيده اى ؟ گفت آن چيست ؟ گفت : حكمى بر خليفه نوشته نشده و معصيتى عليه او ثبت نمى شود. زهرى جواب داد: خلفاء برترند يا پيامبران ؟ و آنگاه خواند: يا داودانا جعلناك خليفه فى الارض فاحكم بين الناس بالحث] 57 .بارى سخن بر سر جنبه هاى اعتزالى تفسير[ كشاف] بود و موضع گيريهاى زمخشرى عليه مخالفان انديشه ها و آراءاعتزالى با بهره ورى از قرآن . جلوه هاى اين حقيقت در تفسير[ كشاف] آنسان زياداست كه جمع آورى آن كتابى بزرگ خواهد شد. مى دانيم كه اصول اعتزال عبارت است از 1. توحيد 2. عدل 3. وعد و وعيد 4.المنزله بين المنزلين 5.امر به معروف و نهى از منكر. 58 زمخشرى در مناسبتهاى مختلف آياتى را در تاييد و تحكيم اين اصول تفسير كرده است . 59 معتزليان براختيارانسان و نفى جبر تاكيد مى ورزند. زمخشرى در ذيل آيه 22از سوره ابراهيم مى گويد:[ اين آيه دليل است براين كه انسان خود راه سعادت و يا شقاوت را مى گزيند و خداوند تنها قدرت فعل را دراختياراو نهاده و شيطان نيز جز تزئين فعل نقشى ندارد] 60 .معتزليان معتقدند كه :انجام دهندگان گناهان بزرگ نه مسلمانند و نه كافر بلكه تا وقتى از كرده خود پشيمان نشه و بر طبق شرايط مخصوص توبه نكرده اند در مقامى بين كفر واسلام قرار دارند كه گاه از آن به[ فاسق] تعبير مى كنند.زمخشرى در ذيل آيه 3از سوره بقره مى گويد:[مومن راستين آن است كه به حق باور داشته باشد و با زبان از آن سخن بگويد و در عمل به آن ملتزم شود اگر به اعتقاد اخلال ورزد و گر چه عمل كند و گواهى دهد منافق است واگر به گواهى دادن اخلال كند كافراست واگراز عمل روى گرداند فاسق است]. 61 معتزليان رويت خداوند را - چنانكه حق همين است - محال مى دانند. زمخشرى براين عقيده پاى مى فشارد و تفسير در آيات متعددى از آن سخن مى گويد و آيات بظاهر مخالف بااين ديدگاه را هوشمندانه توجيه مى كند. 62 معتزليان بر[ عدل] الاهى بدين معنى كه همه كارهاى خداوند نيكوست و خداوند هيچ كار بدى انجام نمى دهد تاكيد دارند. بديگر سخن آنان معتقدند:اگرانسان همه كارها و پديده ها و آفريدگان اين جهان را از نظر بگذارند و عقل را دراين نگرش بداورى بخواند خواهد ديد كه براستى[ خطا بر قلم صنع] نرفته است . :63 زمخشرى براين اصل اصرار مى ورزد و مبانى و بنيادهاى آن را در آيات متعددى تبيين مى كند. 64 معتزله[ كلام خدا] را حادث مى دانستند از اين رو به[ خلق قرآن] معتقد بودند. براساس اين اعتقاد و در مقابل آن ديدگاه اشاعره مساله[ حدوث] قرآن و يا[ قدم] آن سالهاى سال يكى از فته انگيزترين مباحث و مسائل جامعه اسلامى بود. 65 زمخشرى براين مساله اصرار مى ورزد واز آيات قرآن بر تحكيم يارى مى گيرد 66 .بهرحال تفسير زمخشرى افزودن بر جنبه هاى سودمند كارآمد و گرانقدرى كه دارد يك[ اعترزالنامه] نيز هست و دراين مقاله مجال ارائه نمونه هاى بيشترى نيست .كشاف واهل البيت پيشتر گفتيم : تفسير زمخشرى توجه ويژه اى به نقل احاديث دارد و جنبه هاى نقلى تفسير وى نيز قابل توجه است و يادآورى كرديم كه او در شان نزولها قرائتها و ... گاهى از على[ ع] و فرزندان بزرگوارش روايت نقل مى كند.اما در تفسير آياتى كه درباره على[ ع] و فرزندان بزرگوارش روايت نقل مى كند. اما در تفسير آياتى كه درباره على[ ع] است و يا مصداق اعلاى آنها بر اساس روايت فريقين على[ ع] است گاه رعايت انصاف را نموده و به نزول آن درباره على[ ع] تصريح كرده و گاه به سكوت واگذار كرده و يا سوگمندانه دست به تحريف زده است .او از آيه 3 سوره مائده [ اليوم يئس الذين]... با تفسيرى تحريفگرانه گذشته 67 و با آيه 67ازاين سوره يعنى آيه تبليغ نيز چنان كرده است . 68 آيه 207 سوره بقره را:[ و من الناس من يشرى]... درباره صهيت بن سنان دانسته كه بيگمان درباره على[ ع] است و تحريف گران براساس سياست [تكذيب و تحريف] چنان كرده اند 69 واز كنار آيه[ انذار] با بى توجهى گذاشته و چنان منقولات را بهم بافته كه خواننده مى پندارداين آيه مربوط به فتح مكه و ورود پيامبر به مكه است !! و در تفسير آيه 43از سوره رعد [ و من عنده علم الكتاب] كه قطعا مراد على(ع) است با اشاره به اين كه گفته شد: آيه درباره برخى ازاهل كتاب است كه ايمان آورده بودند به جنبه هاى ادبى آيه پرداخته و بر حقيقت سرپوش افكنده است 71 . بااينهمه گاه زمخشرى روايت مربوط به يات نازله درباره على[ ع] واهل البيت[ ع] را آورده است .او در ذيل آيه[ مودت] افزون بر تصريح به نزول اين آيه درباره على[ ع] روايات بسيارى ار در لزوم مودت و همراهى با آل على[ ع] آورده است .از جمله روايت روايت مفصلى آورده است كه بخشى از آن چنين است :الامن مات على حب آل محمد مات مغفورا له الامن مات على حب آل محمد مات مومنا متسكمل الايمان ...الا و من مات على بغض آل محمد جاء يوم القيامه مكتوب بين عينيه آيس من رحمه الله .و در ذيل آيه 274از سوره بقره :الذين ينفقون اموالهم بالليل و النهار و... تصريح مى كند كه آيه درباره على[ ع] نازل شده است . 73 و در ذيل آيه 55از سوره مائده:[ انما وليكم الله]... تصريح مى كند كه شان نزول آيه على[ ع] است . و به اشكال معروف دراين آيه : كه دراين صورت چرا؟ لفظ جمع آمده است اشاره مى كند واز آن پاسخ مى گويد. 74 زمخشرى در ذيل آيه[ مباهله] داستان را آورده و براى تبيين و تفسير جريان نكات سودمندى راافزوده آنگاه در پايان مى گويد:[ اين آيه قويترين دليل برترى[ اصحاب كساء] عليهم السلام چنانكه برهان روشن صحت نبوت پيامبر[ص] نيز تواند بود] 75 .ازاين نمونه ها در تفسير[ كشاف] بسيار توان يافت كه مطمئنا تا حدودى نشانگر محبت و مودت وى به على[ ع] واهل البيت است .كشاف و علوم بلاغى مهمترين ويژگى تفسير زمخشرى جنبه هاى بلاغى ادبى واعجازى آن است . بكارگيرى دانش بلاغت در تفسير آيات و تبيين و تشريح جنبه هاى بلاغى قرآن در تفسير[ كشاف] آنچنان هنرمندانه عالمانه و ژرفنگرانه است كه مخالفين سرسخت سرسخت زمخشرى را نيز به اعتراف واداشته است و آنان نيز ازاين جهات تفسير وى را ستوده اند. زمخشرى در مقدمه[ كشاف] مى گويد:[ فقيه گر چه دراحكام فقهى بر همگنان خود پيشى گيرد و متكلم در دانش كلام بر مردم دنيا چيره گردد ناقل آثار و راوى قصص و گر چه از[ اين القريه] 76 در حفظ قصص مسلط تر باشد واعظ اگر چه در سخنورى از حسن بصرى برتر و نحوى در دانش[ نحو]از سيبويه فراتر رود هيچكدام ازاينان راههاى رسيدن به اعماق مفاهيم قرآن را نيابند و در غواصى ژرفناى درياى معارف قرآن را نيابند مگر 77اين كه در دو دانش ويژه قرآن - معانى و بيان زبردست شوند اين بيان بروشنى جايگاه بلند دانش بلاغت را در بازكاوى مفاهيم قرآن و بازشناسى زيبائيهاى آيات الاهى در ديدگاه زمخشرى نشان مى دهد. محققان و پژوهشگرانى ازاين جنبه به تفسير زمخشرى پرداخته و آثار مقالات گران ارجى دراين وادى سامان داده اند. مولف كتاب ارجمند [ البلاغه القرآنيه فى تفسيرالزمخشرى]... ازاين ديدگاه پژوهش گسترده اى را سامان داده وابعاد مختلف دانش بلاغت در تفسير[ كشاف] را نشان داده است . مثلا زمخشرى در ذيل آيه[ ختم الله على قلوبهم]... [ختم دلها] رااز باب[ استعاره] و[ تمثيل] دانسته و با تكيه براين نكته بلاغى به سوال ازاين كه چگونه ختم دلها به خدا نسبت داده شده است پاسخ گفته است .زمخشرى در جاى جاى تفسير راز و رمز تعبيرها تصويرها تكرارها و ... را گشوده است . در همين آيه اشاره مى كند كه تكرار حرف جر ( على ) براى نشان دادن شدت[ ختم] است . و تعبير به[ عذاب عظيم] به جاى [عذاب كبير] براى آن است كه عظيم نقيض حقيراست و كبير نقيض صغير ازاين روى عظيم مهمتراست از كبير چنانكه حقيراز صغير ناچيزتر.او در ذيل آيه[ يوم يكشف عن ساق و يدعون الى السجود فلايستطعون] 79 مى گويد:[تصوير و تمثيلى است از شدت و سختى صحنه هاى قيامت و گرنه در آنجا نه[ كشف] است و نه[ ساق] واضافه مى كند كه : نكرد آوردن[ ساق] دلالت مى كنداين كه امر مبهم بسيار مهمى است خارج از محدوده آنچه مالوف و معروف است] . 80 در ذيل آيه 24از سوره اسراء :[واخفض لهما جناح الدل]... مى گويد:[ از باب مبالغه در فروتن و خاكسارى براى پدر و مادر بطور[ استعمار مكنيه] براى[ ذل] [ جناح خفيض] آمده است يعنى با پدر و مادر تواضع كن واين استعاره لطيفى است] 81 .او در ذيل آيه 224از سوره بقره :[ نساء كم حرث لكم]... به لطافت استعاره اشاره مى كند و نكات سودمندى را مى آوردواضافه مى كند كه اين تعبير نشانگر آن است كه آهنگ اصلى انسان از زن بايد دست يافتن به فرزند باشد و زن نبايد فقط از ديدگاه شهوانى حيوانى نگريست 82 .بهرحال اينك و دراين مقال مجال بازگوئى اندكى از موضوعات دلنشين بلاغى كشاف نيز نيست و گردآورى آن در خور كتابى دراز دامن است .يكى ديگراز جنبه هاى ارزشمند[ كشاف] مسائل صرفى و نحوى آن است . زمخشرى افزون بر تبيين جايگاه ادبى واژهها و جمله ها در آيات با هنرمندى و چيره دستى آياتى را كه به ظاهر برخلاف قواعد صرف و نحو مى نمايند توجيه كرده است مثلا در ذيل آيه :[ وان طائفتات من المومنين اقتتلوالله] مى گويد:[ اين كه در قرآن به[ اقتلوالله] تعبير شده است و نه به[ اقتتلا] بدانجهت است كه در آيه به معنى توجه شده و نه بلفظ و[ طائفتين] به معناى[ قوم] و مردم هست]. 83 نكات ادبى و نحوى و صرفى[ كشاف] نيز مورد توجه مفسران و علمان بوده و كم تفسيرى است كه پس از زمخشرى ازاين جنبه هاى[ كشاف] بهره نبوده باشد.كشاف و مسائل فقهى مسائل فقهى در تفسير زمخشرى جلوه چندانى ندارد. زمخشرى حنفى مذهب است 84 و در تفسير نيز گاهى دراين راستااظهار نظرهائى كرده است . وى گاهى مسائل فقهى را عنوان مى كند بدون اين كه اظهار و نظر نمايد مثلا در ذيل آيه 185 سوره بقره در مسائل روزه ضمن تفسير آيه مسائل فقهى را يادآورى كرده است بدون اين كه اظهار نظر كند.اما در ذيل آيه 196از سوره بقره در مسائل مربوط به[ حج و عمره] ضمن نقل واقوال به اظهار نظر مى پردازد و براى قولى كه اختيار كرده است استدلال مى كند. 86 زمخشرى گاهى در تفسير آيات به انديشه ورى فقيهانه پرداخته و آگاهى گسترده اش رااز مسائل فقهى واشراف بر فتاواى فقهاء نشا نداده است . در ذيل آيه 78از سوره انبياء در قضاوت داوود و سليمان[ ع] كه در قرآن به اجمال آمده است پس از نقل چگونگى حكم آن بزرگواران به تحليل فقهى پرداخته براى هر كدام از دو حكم ازاقوال فقهاء نظير آورده است 87 . و در ذيل آيات 27 .28 كه شعيب پيشنهادازدواج يكى از دو دخترش را - بدون تعيين - به حضرت موسى مطرح مى كند از ديدگاه فقهى وارد بحث موسى مطرح مى كند از ديدگاه فقهى وارد بحث شده وابعاد مساله را با توجه به آراء فقهاء بررسى مى كند. 88 و بالاخره گاهى در نقد و بررسى آراء فقهى به حكمت تشريع احكام فقهى مى پردازد مثلا در ذيل آيه 4 و 5از سوره[ نور]: والذين يرمون المحصنات ثم لم ياتوااربعه شهداء فاجلدوهم ثمانين جلده]... ضمن تفسير آيه و بررسى اقوال مختلف واظهار نظر بدانسان كه مى انديشد حكمت تشريع را يادآورى مى كند و به مسائل اجتماعى و حكومتى بحث نيز مى پردازد. 89 بهرحال تفسير زمخشرى ازاين ديدگاه نيز بااين كه به تفصيل وارد نشده و گزيده گوئى را پيشه ساخته است سودمند و كارآمداست . بويژه با توجه به اين كه او گاهى از نكات ادبى و بلاغى بخوبى درارتباط با مسائل فقهى بهره مى گيرد.مصادر و منابع[ كشاف] زمخشرى با آگاهيهاى گسترده واطلاعات وسيعى كه از فرهنگ اسلامى و آثار محققان و متفكران اسلامى داشته است بيگمان در نگارش تفسيرش از آثار و نوشته هاى پيشين خود بهره برده است . زمخشرى همانند ديگر محققان و مولفان پيشين غالبا مصادر و منابع كارش را يادآورى نمى كند.اما در همان بخشهائى هم كه يادآورى كرده نشانگر وسعت اطلاع و گسترده آگاهيهاى اواز متون فرهنگ اسلامى است . دكتر مصطفى صلاح صاوى در كتاب [منهج الزمخشرى فى تفسيرالقرآن] در ضمن فصل مفصلى كه بعنوان[ روش تفسيرى زمخشرى] نگاشته است از مصادر و منابع زمخشرى ياد كرده است .در قراآت افزون برافوال صحابه و تابعين از مصحف عبدالله ابن مسعود ابن كعب مصاحف مردم حجاز و شام و عراق و ... بهره گرفته است . در لغت و نحو به[ الكتاب سيبوبه] [ اصلاح المنطق] اين سكيت [ الكامل] مبرد [ التمام] ابن جنى [ الحجه] ابوعلى فارسى و آراء كسائى يونس خليل واصمعى و ... نظريه داشته است . در منابع ادبى از[ الحيوان] جا حظ و آثارادبى خودش همانند[ نوابغ الكلم] [ نصائح الصغار] [ حماسه] [نوابغ الكم] [ نصائح الصغار] [حماسه] ابوتمام و ...توان ياد كرد. در فقه و حديث از صحيح مسلم و سنن ابوداوود ياد شده و به آراء فقهاء بويژه ابوحنيفه و شافعى بسيار استناد شده است . در ميان تفاسير از تفسير[ مجاهد] عمر و بن عبيد معتزلى] از تفسير[ مجاهد] عمر و بن عبيد معتزلى] [ قتاده] [نظم القرآن] جاحظ[ معانى القرآن] حاج [ ابوبكراصعم معتزلى] [ تفسير رمانى] و بگفته دكتر صاوى از تفسير علويان على[ ع] امام صادق على به الحسين زيدابن على و ...استفاده كرده است .بيشترين بهره زمخشرى در تبيين واژه ها و نيز گاهى در بيان آيات از تفسير زجاج است كه مولف كتاب ياد شده موارد بسيارى را آورده و بين تفسير زمخشرى و زجاج مقاييه كرده است .افزون بر آنچه نويسنده نام برده ياد كرده است بايداز دو تفسير ديگر بعنوان منبع زمخشرى ياد كرد: يكى از پژوهشگران كه كتاب مفردى درباره زمخشرى و تفسيرش نگاشته است 90 در ضمن مقاله اى درامكان بهره ورى زمخشرى از[ تبيان] مرحوم شيخ طوسى چنين نگاشته است :[ و ديگراز تفاسيرى كه امكان دارد زمخشرى بر آن آگاهى يافته باشد تفسير تبيان است كه از نظر سبك و روش كار مانند تفسير رمانى مى باشد و در آن مباحث لغوى و بلاغى و كلامى و فقهى قرآن بحث مى كند واز آنجا كه شيعه و معتزله در پاره اى ازاصول عقايد با هم نزديكى دارند هيج مستبعد نيست كه زمخشرى ازاين كتاب استفاده كرده باشد و يا لااقل بگوئيم كه طوسى و زمخشرى هر دواز يك منبع يعنى تفسير رمانى اقتباس كرده باشند]. 91 تفسير ديگرى كه قطعا زمخشرى از آن استفاده فراوانى كرده تفسير حاكم جشمى است با عنوان [ التهذيب فى التفسير]. زمخشرى نزد حاكم درس خوانده و در نشر آثار وى سعى بليغى داشته است 92 . برخى از نويسندگان درارتباط[ كشاف] با[ تهذيب] نوشته اند 94[ تفسير[كشاف] همان تفسير[ تهذيب] است كه زمخشرى با تغيير عبارات به تعقيد متن آن افزوده است] . 93 اين داورى بيگمان بدورازانصاف است [دكتر عدنان زرزور] پس از نقل اين جمله آن را يك اتهام تلقى كرده و مقايسه مفصلى را بين [كشاف] و[ تهذيب] بعمل آورده و در نهايت نتيجه گرفته است كه : زمخشرى از حاكم استفاده كرده و به تفسيراو نظر داشته ولى آنچه را هم كه فرا گرفته است بازسازى كرده و با نظم و تنسيق ديگرى عرضه كرده است .تاثير[ كشاف] در تفاسير ديگر چنانكه پيشتر يادآورى كرديم كم تفسيرى است كه پس از[ كشاف] نگاشته شده باشد و بگونه اى از تفسير كشاف الهام نگرفته باشد.مرحوم طبرسى پس از[ مجمع البيان] دو تفسير مى نگارد كه در هر دو تحت تاثير[ كشاف ]است . وى در مقايسه[ جوامع الجامع] مى گويد:پس از آن كه از نگارش كتاب بزرگم در تفسير:[ مجمع البيان فى علوم القرآن] فارغ شدم به كتاب[ كشاف] علامه جارالله دست يافتم .از معانى بديع والفاظ دلپسند و مبانى بى نظير آن در كتابى جامع گزينش كردم و آن را به [ الكاف الشاف] ناميدم . 95 پس از آن مرحوم طبرسى جوامع الجامع را نگاشته است كه آن نيز گزينشى است از [كشاف] و پس ازاين درباره آن سخن خواهيم گفت . نظام الدين حسن بن محمد نيشابورى قمى نيز در مقدمه كتاب خود تصريح مى كند كه تفسيرش جامع تفاسير عمده از جمله قسمت اعظم تفسير[ كشاف] است كه غالب احاديث و وجوه قراآت[ كشاف] را آورده است . 96 محمدبن محمدابى السعود عمادى حنفى نيز در مقدمه كتاب خود يادآورى مى كند كه در نگارش تفسيرش از[ كشاف] و[ انوارالتنزيل] بهره برده است . 97 بالاخره همانگونه كه پيشتر يادكورى كرديم كم مفسرى مى توان يافت كه در نگارش تفسير بويژه در جنبه هاى بلاغى وادبى آن از[ كشاف] بهره نبرده باشد. قهرمان بزرگ تفسر علامه طباطبائى نيز در تبيين معانى آيات تشريح صور بلاغى اعرابى وادبى و توضيح واژه ها و جمله هاى قرآنى فراوان به[ كشاف] مراجعه كرده است .البته علامع بزرگوار با شيوه هميشگى و دقتى كه خاص چنوابر مردى بود جاى جاى به نقد آراء وانديشه هاى زمخشرى نيز پرداخته است . 97 كارهاى انجام شده درباره[ كشاف] همانگونه كه در آغاز مقاله ياد كرديم [ كشاف] زمخشرى بسبب برجستگيها و ويژگيهاى والا و نيز موضع گيريهاى حاداعتزاليش هماره مورد توجه عالمان بوده است .برخى به نقد و رد آن پرداخته اند و بعضى حاشيه و تعليقه بر آن نگاشته اند و گروهى به شرح آن همت گماشتند و بالاخره تنى چنداز عالمان و مفسران نيز به تلخيص و گزينش آن دست يازيده اند و در سده هاى اخير و با گسترش پژوهشهاى قرآنى و تفسيرى برخى از پژوهشگران نيز درباره روش واسلوب تفسيرى زمخشرى كنكاش و تحقيق كرده اند كه تنعا ياد كرد همه آنها در خور مقاله اى دراز دامن است ازاين روى به برخى از آنهااشاره مى كنيم :الف : گزينشها 1. پيشتراز[ الكاف الشاف] مرحوم طبرسى ياد كرديم كه گزينشى است از تفسير زمخشرى . تفسير[ جوامع الجامع] وى نيز كه مولف يكى از انگيزه هايش را در نگارش آن چگونگيهاى تفسير زمخشرى ياد كرده است بگونه اى تلخيص كتاب[ كشاف] است . محقق بزرگوار آقاى دكترابوالقاسم گرجى كه پژوهشى وسيع وارزشمندى را درباره[ جوامع الجامع] سامان داده اند و دو جلد آن چاپ شده است درارتباط[ جوامع الجامع] و [كشاف] چنين نوشته اند:[بيشتر بلكه نزديك به همه مطالب اين كتاب از تفسير كشاف اخذ شده است و حتى در مواردى كه زمخشرى از تفسير آيه اى سكوت كرده است و يا قرائت غير عاصم رااصل قرار داده و بر قرائت عاصم ترجيح داده و يا عبارت آيه را بنحوى تغيير داده و يا كارهاى ديگرى ازاين قبيل نموده باز طبرسى ازاو پيروى كرده است] . 98 آنگاه آقاى گرجى امتيازات اين تفسير را شمرده اند از جمله : آوردن آراء كلامى و روايات شيعى و...2. انوارالتنزيل واسرارالتاويل عبدالله ابن عمر بيضاوى معروف به تفسير بيضاوى كه آن را[ سيدالمختصرات] ناميده اند 99 كه در مقالات آينده درباره آن گفتگو خواهيم كرد.3.تقريب التفسير علامه قطب الدين محمد شيرازى .وى جنبه هاى اعتزالى تفسير را پيراسته و برخى از زياده روى هاى زمخشرى راانداخته و بر مواضع مشكل و مغلق آن تبيين و تشريحى افزوده است. [ تقريب التفسير] كتابى است كوچك كه در آن مولف به اختصار كوشيده و فقط اهم مطالب كشاف را آورده و مطالب لطيف وارزشمندى به آن افزوده است . على ابن عمرارزنجانى بهنگام فرا گرفتن اين كتاب حاشيه لطيفى به آن نگاشته با عنوان[ توضيح مشكلات التقريب] . 100 ب : شرحها 1.فتوح الغيب فى الكشف عن قناع الريب شرف الدين حسن ابن محمد طيبى .اين كتاب مفصل ترين شح[ كشاف] است . حاج خليفه درباره آن آورده است :[او در تبيين وجوه قرآن تصحيح احاديث و روايات و تحقيق واژهها و ژرفنگرى در نكته هاى كشاف از هيچ كوششى باز نايستاده است و در تقرير و تشريح مسائل آن تلاش وسيع بكار بسته است]101 .2.شرح الكشاف قطب الديم محمد تحتانى رازى .حاج خليفه مى گويد:اين كتاب تمام نيست و گزينشى است ا شرح طيبى به اضافه اعتراضات وايراداتى بر موغلف .اين شرح مورد نقد وانتقاد قرار گرفته است و برخى به آن تعليق و حاشيه نگاشته اند. 102 3.شرح شواهدالكشاف خضرابن محمد موصلى در دو جلد كه تنها اشعار كتاب را شرح و شواهدادبى آن را تبيين كرده است 103 .4. انموذج الكشاف شمس الدين محمد كرمانى از شاگردان قاضى عضدالدين يحجى واز علماى نامور شافعيه . 104 كتاب وى شرحى است توضيحى بر تفسير[ كشاف] و رد وايراد برخى از حاشيه هاى ديگر[ كشاف] و رد وايراد برخى از حاشيه هاى ديگر[ كشاف] مولف ابتدا آيات را مى آورد آنگاه عين عبارت متن[ كشاف] و حاشيه نگاران را و بعد به نقد و تحليل و رد وايراد و توضيح مى پردازد.5. الكشف عن مشكلات الكشاف سراج الدين عمر بن عبدالرحمن فارسى حاشيه توضيحى مفصلى است با عنوان[ قوله] ... بر تفسير كشاف كه مولف آن بخواهش يكى از محتشمان آن عصر نگاشته است . 106اين شرح در حوزه هاى علوم اسلامى مورد توجه بوده و بعنوان كتاب درسى از آن بهره مى گرفتند. در ديوان حافظ به اين نكته اشارتى است . 107 ج : نقدها واعتراضها [ الاتصاف] احمدابن محمداسكندرى مالكى .اين كتاب تندترين و تعصب آميزترين رد و نقدى است كه بر[ كشاف] نگاشته شده است . وى گفتار زمخشرى را زير عنوان[ قال محمود] مى آورد و آنگاه نقدها واعتراضات خود را با عنوان[ قال احمد] در پى آن مى نگارد.اسكندرى نوشته خود را صريحا بعنوان انتقامجوئى از زمخشرى بخاطر هجومها و جملات وى به [ اهل سنت] معرفى مى كند 108 و نگاشته اش را كه دفاعى ازاسلام و مسلمانان پنداشته و خدمتى عظيم مى انگارد از آنجا كه مقابله بااهل بدعت است همسنگ جهاد فى سبيل الله تلقى مى كند. 109او نه تنها جنبه هاى اعتزالى[ كشاف] را مورد هجوم قرار داده كه بسيارى از جنبه هاى ادبى و بلاغى آن را نيز به نقد كشيده است . بهرحال نوشته وى با آميختگى شگفتى كه با عنادورزى دارد همراه با نقد وانتقاد يك [ناسزانامه] نيز هستند.بااينهمه اسكندرى گاه تحت تاثير ژرفنگريهاى زمخشرى قرار مى گيرد مثلا درذيل آيه .91از سوره انعام مى گويد:[ اين نيز نتيجه ژرف انديشى زمخشرى در كتاب الاهى و تعمق او در آثار قرآن و بركشيدن زيبائيهاى آن است] 110 كتاب اسكندرى همراه چاپهاى متعددى از[ كشاف] به چاپ رسيده است . تند پوئيها و زياده رويهاى اسكندرى باعث شده است كه برخى بر كتاب او خورده گيرند و بعضى آثارى در نقد وايراد آن بنويسند. 111 2.الدراللقيط من البرح المحيط] ابوحيان توحيدى اندلسى . وى در ضمن تفسير بزرگ خود[ بحرالمحيط] به نقد وايراد تفسير زمخشرى پرداخته امااز ستايش و بزرگدارى آن خوددارى نكرده است . پس از وى شيخ تاج الدين احمد معروف به ابن مكتوم اين مناقشات را گرد آورده و با عنوان ياد شده عرضه كرده است . 112 در راستاى تلاشهاى گونه گون درباره[ كشاف] اثراين حجر عسقلانى محدث و محقق قرن نهم ياد كردنى است كه در آن به تخريج احاديث كشاف پرداخته است . با عنوان[ الكاف الشاف فى تخريج احاديث الكشاف] .اين كتاب نيز غالبا در ذيل[ كشاف] به چاپ رسيده است 113 .د: تحقيقات و پژوهشها:
در ضمن پژوهشهاى تفسير پژوهان در قرن اخير [ تفسير كشاف] تنى چنداز محققان را بخود معطوف داشته است كه از ميان اين پژوهشها به دو كتاب سودمنداشاره مى كنيم :1 -[البلاغه القرآنيه فى تفسيرالزمخشرى واثرها فى الدراسات البلاغه] اين كتاب در دو باب و خاتمه سامان يافته است باب اول داراى 7 فصل است . فصل اول در گزارش از تحقيقات بلاغى قبل از كشاف فصل دوم با عنوان[ النظم فى الكشاف] مفهوم بلاغى نظم و جايگاه آن را در[ كشاف] مفهوم بلاغى نظم و جايگاه آن را در[ كشاف] باز كرده است و در فصل سوم چگونگى نظم در مفردات آيات را با بحث در چرائى گزينش واژهها مثلا چرا[ غير ذى عوج] آمده و[ غير معوج] و يا[ غيرمستقيم] نيامده است چرااز قرآن به [عربيا مبينا] تعبير كرده و ...از ديدگاه زمخشرى بحث راادامه داده . در فصل چهارم بحث از[ نظم در جمله] است و راز و رمزاستفهامها تعفجبها تاكيدها و .. فصل پنجم بحث از خود جمله هاست : فصل و وصل تكرارها التقامها اختصارها و ... در فصل ششم گفتگواز صور بيان است : تشبيها تمثيلها تصويرها مجاز و كنايه و بالاخره فصل هفتم سخن از محسنات بديعيه است . همانند:المثاكله التوريه المقابله و ...و در باب دوم از تاثير[ كشاف] در بحثهاى بلاغى گفتگو شده بويژه از تاثير آن در[ مفتاح] سكاكى[ مثل السائر] شبيانى جزرى و ... به تفصيل سخن رانده است.[ البلاغه القرآينه]... كتابى است بسيار سودمند و آكنده از بحثهاى گرانقدر و كارآمد.2.[ منهج الزمخشرى فى تفسيرالقرآن و بيان اعجازه] دكتر مصطفى صاوى جوينى دارالمعارف مصر 309 صفحه .مولف درابواب و فصول مختلف كتاب به ابعاد گوناگون تفسير زمخشرى پرداخته است .8 در باب اول و در ضمن چهار فصل از خوارزم زندگانى زمخشرى مسافرتها و حركتهاى فكرى و علمى او گفتگو كرده و در باب دوم از مدرسه معتزله در تفسير و شيوه تفسيرى (شيوه تفسيرى وى جايگاه نقل در آن مصادر و منابع زمخشرى نمونه هاى اعتزالى آن و ...)[ كشاف] بحث كرده است .باب سوم بحثى است درباره اعجاز قرآن و شيوه بيانى زمخشرى درباره آن و بالاخره باب چهارم در دو فصل بحثى دارد بسيار سودمند درباره نقش[ كشاف] در تحركهاى فكرى و پژوهشهاى قرآنى و نقد و بررسيهاى بعمل آمده درباره آن تبيين موقعيت فكرى واجتماعى زمان نگارش[ كشاف] و ...اين كتاب در شناخت ابعاد مختلف تفسير[ كشاف] اثرى است سودمند و كارآمد. ما در نگارش اين مقاله از جمله ازاين كتاب بهره برده ايم .چاپهاى[الكشاف] تفسير زمخشرى بارهاى بار در بلاد مختلف به چاپ رسيده است كه به برخى از آنهااشاره مى كنيم :1. چاپ چهار جلدى : بقطع وزيرى همراه با[ الاتصاف] منيراسكندرى [ الكافى الشاف فى تخريج احاديث الكشاف] ابن حجر عسقلانى [ حاشيه شيخ محمدعليان مرزوقى ] [مشاهدالانصاف على شواهدالكشاف] شيخ محمد عليان اين چاپ بهترين چاپهاى كشاف است دراين چاپ آيات شماره گذارى شده و در بالاى صفحات شماره آياتى كه در آن صفحه تفسير شده اند آمده است .2. چاپ چهارجلدى بقطع رحلى همراه با[ حواشى سيد شريف جرجانى] كه از حواشى متقن وارزشمند كشاف است و[ الانتصاف] و درپايان كتاب [تنزيل الايات على شواهدالابيات] محب الدين افندى دراين چاپ آيات شماره ندارند در بالاى صفحات آيات قرار گرفته اند و در ذيل آن تفسير كشاف و حواشى سيدشريف .3. چاپ چهار جلدى با ويژه گيهاى گذشته بدون حواشى سيد شريف .مولف الكشاف.محمودابن عمرابن محمد زمخشرى معروف به[ جارالله] از عالمان متفكران متكلمان و مفسران بزرگ قرن پنجم و ششم هجرى است .زمخشرى به سال 467 در خوارزم بدنيا آمد و مقدمات تحصيل را همانجا در محضر پرفيض پدر دانشمندش و ديگر عالمان آن ديار فرا گرفت آنگاه براى گسترش آگاهيها و تعميق يافته هايش دست به سفر زد وابتداء به بخارا رفت . در بخارااز محضر عالمان اديبان و محققان بزرگى بهره برد و جايگاه بلندى يافت . زمخشرى پس از بخارا به خوارزم برگشت .او اميدوار بود كه حاكمان آن ديار دراو به عظمت بنگرند ولى چون توجه شايسته اى از آنان نديد آهنگ خراسان كرد و در مرو رحل قامت افكند و پس از اندك مدتى راهى[ مكه] شد و در مسير راه در عراق مدتى بماند واز عالمان اديبان و محدثان آنجااستفاده كرد.زمخشرى مدت زيادى در مكه اقامت كرد و با همه عشق و شيفتگى كه به آن ديار مقدس داشت بالاخره به سوى ديارش بازگشت امااز فراق مكه بى قرار بود و با بى تابى ويژه غمنامه اين جدائى را مى سرود.اين علقه عظيم او را دوباره به مكه كشاند و سالها در آنجا بماند و براى دومين باراز مكه به سوى زادگاهش آهنگ سفر كرد و در[ گرگانج] 114 به سال 538 زندگى را بدرود گفت . 115 زمخشرى درابعاد گونه گون فرهنگ اسلامى آگاهيهاى گسترده اى داشت و در تحقيق و تاليف زبردست و سختكوش بود. شرح حال نگاران و معاصران وى او را به گستردگى دانش و سعت اطلاع و كم نظيرى در فنون ادب و ادبيات عرب ستوده اند.قفطى مى گويد:[زمخشرى - خداوند رحمتش كناد - ضرب المثل علوم عرب و دانش نحو و لغت بود] 116 .ياقوت حموى در ستايش او نوشته است :او در تفسير نحو وادبيات آگاهيهاى گسترده اى داشت واز جايگاه بلندى برخوردار بود و در دانشهاى بسيارى زبردست بود]. 117 زمخشرى شاعرى زبر دست نيز بود و ديوان شعرى ازاو باقى است .او درادبيات عرب استاد چيره دستى بود كه بسيارى براى بهره گرفتن از محضرش بسويش مى شتافتند. آثار گرانقدر و عظيم وى درابعاد مختلف فرهنگ اسلامى از مكانت عظيمى برخوردارند. زمخشرى [ معتزلى الاصول] و [حنفى الفروع] بود. برخى از شرح حال نگاران بااستناد به برخى از اشعار و رواياتى كه در آثارش آورده اند - تمايل وى به تشيع و حتى استبصاراو را در فرجام زندگيش احتمال داده اند. 118 مورخ معتمد مرحوم حاج شيخ عباس قمى در ضمن شرح حال وى نوشته اند:[و روى الزمخشرى باسناده عن النبى صلى الله عليه و آله : قال : فاطمه مهجه قلبى وايناها ثمره فودى و بعلها نور بصرى والائمه من ولدهاامناء ربفى وصل ممدود بيشه و بين خلقه من اعتصم بهم نجى و من تخلف عنهم هوى] 119 .صاحب[ روضات الجنات] نيز رواياتى دراين مضمون از كتاب مهم گرانسنگ زمخشرى[ ربيع الابرار] آورده است 120 . بهرحال او خدمات بزرگى به فرهنگ اسلامى نموده و آثار بلندى از خود بجاى گذاشت . 121 1 .[ كشف الظنون] ج 2.145 به بعد [منهج الزمخشرى فى تفسيرالقرآن] 278 - 272 درادامه مقاله به برخى ازاين نوشته هااشاره خواهيم كرد2 . منهج الزمخشرى فى تفسيرالقرآن و بيان اعجاز الدكتور مصطفى الصاوى الجوينى دارالمعارف عصر 309 صفحه[ البلاغه القرآنيه فى تفسيرالزمخشرى واثرها فى الدراسات البلاغيه] دكتر محمدحسنين ابوموسى دارالفكرالعربى بيروت 772 صفحه.[ الزمخشرى لغويا و مفسرا]مرتضى آيه الله زاده شيرازى .