قرآن ، باید با خود قرآن تفسیر شود نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قرآن ، باید با خود قرآن تفسیر شود - نسخه متنی

حسین پیری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

قرآن ، بايد با خود قرآن تفسير شود

حسين پيري

روش تفسيري آيت الله سبزواري در « مواهب الرحمن »

آيت‌الله‌ العظمي‌ سيد عبدالاعلي‌ موسوي‌ سبزواري، فقيه‌و مفسر و قرآن‌پژوه‌ بزرگ‌ جهان‌ تشيع‌ و از مفاخر علمي‌ و برجسته‌ اسلام‌ در دورهِ‌معاصر است‌ كه‌ عمر شريف‌ خويش‌ را در نشر و گسترش‌ معارف‌ اسلام‌ و قرآن‌ مصروف‌داشت.

وي‌ در هيجدهم‌ ذي‌حجه‌ 1328 هـ.ق. - مصادف‌ با عيد غدير خم‌ - در سبزوار ديده‌ به‌ جهان‌ گشود. دوران‌كودكي‌ و نوجواني‌ را تحت‌ سرپرستي‌ پدر بزرگوارش‌ طي‌ نمود و مقدمات‌ ادبيات‌ عرب‌و فقه‌ و اصول‌ و... را از پدر و عمويش، آيت‌الله‌ سيد عبداللّه‌ برهان‌ (م‌ 1384هـ.) فراگرفت‌ و تا سن‌ چهارده‌سالگي‌ در زادگاه‌ خود به‌ تحصيل‌ مقدمات‌ علوم‌اسلامي‌ و عربي‌ پرداخت.

در سال‌ 1342 هـ. ق. به‌ مشهد مقدس‌ رفت‌ و در آنجا از محضر بزرگاني‌ چون:

علاّمه‌حاج‌ ميرزا عبدالجواد اديب‌ نيشابوري‌ (م‌1344 هـ.)، ميرزا عسكر شهيدي، معروف‌ به‌‹‹آقابزرگ‌ حكيم›› (م‌ 1354 هـ.)، آيت‌الله‌ سيدمحمّد عصّار لواساني‌ (م‌1356هـ.) و حاج‌ شيخ‌ علي‌اكبر نهاوندي‌ (م‌ 1369هـ .) بهره‌ برد.

سبزواري‌ پس‌ از حدود هشت‌ سال‌ اقامت‌ در مشهد، براي‌ تكميل‌ درس‌سطح‌ فقه‌ و اصول‌ و نيز فلسفه‌ و تفسير و ديگر علوم‌ اسلامي‌ عزم‌ سفر نجف‌ اشرف‌نمود و در آن‌ شهر در درس‌ آيات‌ عظام: مرحوم‌ نائيني‌ (م‌ 1355 هـ.)، آقاضياءالدين‌ عراقي‌ (م‌ 1361 هـ.)، شيخ‌ محمّدحسين‌ اصفهاني، معروف‌ به‌ ‹‹كمپاني››(م‌ 1361 هـ.)، آقاي‌ سيد ابوالحسن‌ اصفهاني‌ و آقاسيد حسين‌ بادكوبه‌اي‌ (م‌ 1358 هـ) و... شركت‌ نمود و آموخته‌هاي‌ فقهي‌ و فلسفي‌ خويش‌ را تكميل‌ كرد.

وي‌ تفسير قرآن‌ و مناظره‌ و كلام‌ را با حضور در جلسات‌ تفسيري‌ علامه‌ محمدجوادبلاغي‌ فراگرفت. او همچنين‌ از علاّمه‌ مامقاني‌ (م‌ 1351 هـ.) و حاج‌ شيخ‌ عباس‌ قمي‌ (م‌ 1359 هـ.) و ديگر مشايخ‌ واستادان‌ خود اجازات‌ روايتي‌ و اجتهادي‌ كسب‌ نمود و در حالي‌ كه‌ 36 سال‌ داشت،در سال‌ 1365 هـ. ق. خود عهده‌دار تدريس‌ خارج‌ فقه‌ و اصول‌ شد و به‌ تربيت‌شاگردان‌ و دانشوران‌ پرداخت.

آيت‌الله‌ سبزواري، در كنار فقيه‌ برجسته‌ اهل‌بيت، آيت‌الله‌ العظمي‌سيد ابوالقاسم‌ خوئي‌ (م‌ 1413 هـ.) خدمات‌ شاياني‌ به‌ حوزهِ‌ نجف‌ اشرف‌ نمود وچراغ‌ فقاهت‌ را در آن‌ حوزه، نوراني‌ نگه‌داشت‌ و خود چيزي‌ كمتر از يك‌ سال‌ -بعد از آيت‌الله‌ خوئي‌ - عهده‌داررياست‌ آن‌ حوزه‌ علمي‌ شد.

ايشان‌ مردي‌ متواضع، بردبار، قليل‌الكلام‌ و دائم‌الذكر و از حافظان‌ قرآن‌ كريم‌ بود. وي‌ در فعاليتهاي‌ سياسي‌و اجتماعي‌ ايران‌ و عراق‌ نقش‌ داشت‌ و از انقلاب‌ اسلامي‌ ايران‌ و رهبر آن‌ -حضرت‌ امام‌ خميني(رض) - كمال‌حمايت‌ و پشتيباني‌ را نمود. در زمان‌ اقامت‌ امام‌ در نجف، در كنار ايشان‌ بود واز امام‌ و نهضت‌ وي‌ حمايت‌ مي‌كرد. چندين‌ بار درس‌ خويش‌ را براي‌ توجّه‌ دادن‌حوزه‌ علميهِ‌ نجف، به‌ وقايع‌ انقلاب‌ اسلامي‌ ايران‌ تعطيل‌ نمود و به‌ هنگام‌همه‌پرسي‌ نظام‌ جمهوري‌ اسلامي، در فروردين‌ 1358 ش. پيامي‌ مبني‌ بر حمايت‌ ازآن‌ صادر فرمود.

وي‌ همواره‌ حامي‌ مردم‌ مظلوم‌ و مسلمان‌ عراق‌ بود و در جنبش‌ وقيام‌ معارضان‌ عراقي‌ در سال‌ 1370 ش. نقش‌ هدايت‌ و رهبري‌ داشت. او هرگز بارژيم‌ بعث‌ حاكم‌ بر عراق‌ سازش‌ ننمود و چند بار منزلش‌ به‌ محاصرهِ‌ نظاميان‌بعث‌ درآمد و رژيم‌ بعث‌ برايش‌ محدوديتهايي‌ قائل‌ شد.

سرانجام‌ اين‌ فقيه‌ فرزانه‌ و مفسر عاليقدر تشيع‌ و عالم‌ وارسته،بعد از عمري‌ تدريس‌ و تحقيق‌ و تأ‌ليف‌ و مجاهدت‌ در روز دوشنبه‌ 25 مرداد 1372ش. (27 صفر 1414 هـ.) - مصادف‌ با شب‌ رحلت‌ رسول‌ خدا(ص) و شهادت‌ امام‌ حسن‌مجتبي(ع) - در نجف‌ اشرف‌ درگذشت‌ و به‌ ديدار حق‌ شتافت. برخي‌ معتقدند كه‌ وي‌توسط‌ رژيم‌ بعث‌ عراق‌ مسموم‌ و شهيد شده‌ است.

از آثار و تأ‌ليفات‌ ارزشمند وي‌ مي‌توان‌ به‌ كتابهاي‌ زير اشاره‌كرد:

1- ‹‹ مواهب‌ الرحمن‌ في‌ تفسير القرآن››
، در تفسير قرآن‌ كه‌ مفسر طرح‌ آن‌ را در 30 جلد ريخته‌ بود و تاكنون‌قريب‌ به‌ 12 جلد آن‌ به‌ چاپ‌ رسيده‌ و متأ‌سفانه‌ باقي‌ مجلدات‌ در صورت‌ وجود،چاپ‌ و منتشر نشده‌ است.

اين‌ تفسير به‌ عربي‌ است‌ و نخستين‌بار تا جلد چهارم‌ آن، در‹‹مطبعه`‌ الاداب›› نجف‌ به‌ سال‌ 1404 هـ. به‌ چاپ‌ رسيد و در سال‌ 1409 هـ. مؤ‌سسهِ‌اهل‌البيت‌ بيروت‌ آن‌ را تجديدچاپ‌ كرد.

چاپ‌ ديگر آن‌ در همان‌ سال‌ در ‹‹مطبعه`‌ الديوان›› بغداد صورت‌پذيرفت. امّا چاپ‌ بهتر و با حروف‌چيني‌ و تحقيق‌ جديد، با اشراف‌ فرزند مفسر، درسال‌ 1414 هـ. انجام‌ گرفت‌ كه‌ متأ‌سفانه‌ با درگذشت‌ وي‌ در همان‌ جلد اول‌ توقف‌يافت‌ و بعد با همكاري‌ ‹‹مؤ‌سسه`‌ المنار›› حدود 12 جلد آن‌ به‌ چاپ‌ رسيد.

2- ‹‹ مهذب‌الاحكام‌ في‌ بيان‌ الحلال‌ و الحرام››
، در فقه‌ امامي‌ و شامل‌ يك‌ دورهِ‌ كامل‌ فقه‌ استدلالي‌ در 30 جلدوزيري‌ در مطبعه`‌ الاداب‌ نجف‌ به‌ سال‌ 1982 م. چاپ‌ شد.

3- ‹‹ تهذيب‌ الاصول››، يك‌ دوره‌ اصول‌ فقه، به‌ صورت‌ فشرده، ولي‌ روان‌ در 2 جلد كه‌ به‌طبع‌ رسيده‌ است.

4- ‹‹‌ لباب‌ المعارف››، در علم‌ كلام‌ و دفاع‌ از عقايد شيعه‌ و از جمله‌ اولين‌ آثار آيت‌الله‌سبزواري‌ است‌ كه‌ در 2 جلد به‌ عربي‌ تأ‌ليف‌ شده‌ است.

5- ‹‹ افاضه`‌ الباري‌ في‌ نقد ما ا‌لّفه‌ الحكيم‌السبزواري››، در نقد و بررسي‌ آثارفلسفي‌ حكيم‌ حاج‌ ملّاهادي‌ سبزواري‌ (م‌ 1289 هـ.).

6- ‹‹ رفض‌ الفضول‌ عن‌ علم‌ الاصول››، در علم‌ اصول.

7- ‹‹منهاج‌ الصالحين››، در فقه.

8- ‹‹مناسك‌ الحج››، در مسائل‌ حج.

9- ‹‹رسالهِ‌ توضيح‌ المسائل››،3 به‌ فارسي

10- حاشيه‌ بر بسياري‌ از كتابهاي‌ شيعه‌ چون: عروه`‌الوثقي،وسيله`‌النجاه`، حدائق‌الناظره، جواهرالكلام، مستندالشيعه، اسفار، تفسير صافي، شرح‌منظومهِ‌ حكيم‌ سبزواري، و...

11- مجموعه‌اي‌ در رسائل‌ فقهي‌ و... از ديگر آثارعلمي‌ آن‌ دانشي‌مرد است‌ كه‌ نشر و گسترش‌ احكام‌ اسلامي‌ و معارف‌ قرآني‌ راسرلوحه‌ خود كرده‌ بود.

روش‌ تفسيري‌ ‹‹مواهب‌ الرحمن››

‹‹ مواهب‌ الرحمن‌ في‌ تفسير القرآن›› آيت‌الله‌ سبزواري، تفسيري‌است‌ ارزشمند، با عبارات‌ ساده‌ و روان، كه‌ به‌ زبان‌ عربي‌ سليس‌ نگارش‌ يافته‌و مفسر پس‌ از يك‌ مقدمهِ‌ مختصر، به‌ ترتيب‌ مصحف‌ شريف، به‌ شرح‌ و تفسير سوره‌هاي‌قرآن‌ كريم‌ پرداخته‌ است. ايشان‌ در همان‌ مقدمهِ‌ كوتاه، با انتقاد از شيوه‌بسياري‌ از مفسران‌ گذشته، مي‌نويسد:

‹‹بعد از مراجعه‌اي‌ كه‌ به‌ تفاسير قرآن‌ داشتم، برايم‌ روشن‌ شد كه‌هر گروه‌ از دانشمندان‌ اسلامي، به‌ همان‌ شيوه‌اي‌ كه‌ مأ‌نوس‌ بوده، به‌ تفسيرقرآن‌ پرداخته‌اند. فلاسفه‌ و متكلمان‌ به‌ طريقهِ‌ خويش‌ با آراء فلسفي‌ و كلامي،و عرفا و صوفيه‌ نيز به‌ روش‌ خود، قرآن‌ را تفسير نموده‌اند.

فقها بيشتر به‌تفسير آيات‌الاحكام‌ توجّه‌ كرده‌ و محدّثين، منحصراً به‌ تفسير آياتي‌ پرداخته‌اندكه‌ از سنّت‌ شريفه‌ در آن‌ باره‌ روايت‌ رسيده‌ است. همين‌طور، اديبان‌ فقط‌ به‌جنبهِ‌ ادبي‌ قرآن‌ اهتمام‌ ورزيده‌اند.

شگفتا كه‌ هرچه‌ در بارهِ‌ اين‌ وحي‌ مبين‌ و نور عظيم‌ (قرآن‌كريم)، از اين‌گونه‌ تفاسير زيادتر مي‌شود، باز در گذر زمان، بر درخشش‌ و تلا‌لؤ‌قرآن، افزوده‌تر مي‌شود.(1)

با اين‌ وصف، آيت‌الله‌ سبزواري‌ شيوهِ‌ تفسيري‌ علماي‌ گذشته‌ رانپسنديده‌ و در اين‌ تفسير، به‌ شيوه‌اي‌ ديگر به‌ تفسير قرآن‌ پرداخته‌ است. روش‌تفسيري‌ وي‌ در مواهب‌ الرحمن، ‹‹قرآن‌ به‌ قرآن››، است.

مي‌دانيم‌ كه‌ تفسير ‹‹قرآن‌ به‌ قرآن››، از روشهاي‌ تفسيري‌ است‌ كه‌اخيراً توجه‌ بسياري‌ از مفسران‌ معاصر را به‌ خود جلب‌ كرده‌ است. در اين‌ روش،مفسر با كمك‌ گرفتن‌ از خود قرآن، به‌ تفسير آيات‌ شريفه‌ مي‌پردازد؛ چرا كه‌‹‹القرآن‌ يُفَسٍّرُ بَعضَهُ بَعضَاً››(2) (پاره‌اي‌ از قرآن، پاره‌اي‌ ديگر راتفسير مي‌كند) و به‌ قول‌ امام‌ علي(ع)، ‹‹يَنطِقُ بَعضُهُ بِبَعضِ وَ يَشهَدُبَعضُهُ علي بَعضٍ...››(3) (پاره‌اي‌ از قرآن، پاره‌اي‌ ديگر را بيان‌ مي‌كند وبرخي‌ به‌ برخي‌ ديگر گواه‌ است).

شيوهِ‌ اين‌گونه‌ تفسير، به‌ زمان‌ خود رسول‌ خدا(ص) بازمي‌گردد.(4) همچنين‌ائمه‌ معصوم(ع) نيز در تفسير قرآن‌ از اين‌ روش‌ بهره‌ برده‌اند.(5) امّا اين‌ روش‌تفسيري‌ در طول‌ تاريخ‌ تفسير، كمتر مورد توجه‌ بود تا اينكه‌ در قرن‌ چهاردهم،بزرگ‌ پرچمدار منهج‌ و روش‌ تفسيري‌ قرآن‌ به‌ قرآن، - علاّمه‌ طباطبايي‌ (رحمه`‌اللّه‌عليه)- در تفسير ‹‹الميزان›› اين‌ روش‌ را احياء كرد.(6)

از جمله‌ كساني‌ كه‌ اين‌روش‌ تفسيري‌ را پسنديده‌ و در تفسير خويش‌ از آن‌ بهره‌ برده، آيت‌الله‌ سبزواري‌است‌ كه‌ در تفسير ‹‹مواهب‌ الرحمن›› از اين‌ روش‌ بهره‌ گرفت.

وي‌ معتقد است‌ كه‌ قرآن‌ بايد به‌ وسيلهِ‌ خود قرآن‌ و آياتي‌ كه‌داراي‌ قرائن‌ هستند، با پرهيز از تفسير به‌ را‌ي‌ و با كمك‌ احاديث‌ صحيحه‌معصومين(ع) - كه‌ شارحان‌ و مفسّران‌ واقعي‌ قرآن‌ كريم‌اند - تفسير شود.

دربارهِ‌ علت‌ گزينش‌ اين‌ روش‌ استدلال‌ شده‌ كه‌ قرآن‌ نور و بيان‌است(7) و تبيان‌ هر چيزي(8)، پس‌ اولي‌ و سزوارتر است‌ كه‌ ‹‹تبيان›› و ‹‹بيان››براي‌ خود نيز باشد. بنابراين، خود قرآن، خودش‌ را تفسير مي‌كند.(9)

اين‌ مفسر گرانقدر شيعه‌ - كه‌ خود حافظ‌ قرآن‌ كريم‌ است‌ - ، درتفسير هر آيه، مجموعه‌اي‌ از آيات‌ را به‌ قدر متيقن‌ كه‌ به‌ فهم‌ آيه‌ كمك‌ مي‌كند،مي‌آورد و در تبيين‌ و تفسير آيه، از آيات‌ ديگر كمك‌ مي‌گيرد و در اين‌ باره‌ مي‌نويسد:

‹‹ به‌ قدر ممكن، از آيات‌ مباركه‌ - كه‌ داراي‌ قرائن‌ معتبر هستند- كمك‌ گرفته‌ام.››(10)

در مقايسه‌اي‌ كه‌ بين‌ دو تفسير ‹‹الميزان›› و ‹‹مواهب‌ الرحمن›› صورت‌پذيرفته، حد مشترك‌ اين‌ دو تفسير، در اين‌ است‌ كه‌ هر دو ‹‹تفسير قرآن‌ به‌قرآن›› مي‌باشند.(11)

امّا سبزواري‌ در تفسير شريف‌ مواهب‌ الرحمن، از شيوه‌ قرآن‌به‌ قرآن‌ به‌ نحو كاملتري‌ بهره‌ برده‌ و در تفسير خود، كمتر نكته‌اي‌ را در رابطه‌با كلمات‌ و تفسير قرآن‌ به‌ قرآن‌ ناگفته‌ و ناتمام‌ گذاشته‌ است. وي‌ در بسياري‌از موارد، با رعايت‌ ايجاز و با استفاده‌ از ساده‌ترين‌ عبارات‌ در تفسير آيات،مطالبي‌ را ذكر كرده‌ كه‌ در تفسير الميزان‌ حتي‌ در حد تفسيري‌ مختصر هم‌ نيامده‌و مفسر بزرگ‌ الميزان، يا تنها به‌ ذكر مختصر آنها اكتفا كرده‌ و يا با اينكه‌ جاي‌بحث‌ آن‌ مطالب‌ در همان‌جا بوده، به‌ مجلّدات‌ بعدي‌ موكول‌ كرده‌ است.

از آن‌جمله‌ ‹‹در سورهِ‌ حمد، در تفسير كلمهِ‌ ‹‹رب›› - كه‌ از امّهات‌ اسماء الهي‌ است‌- مؤ‌لف‌ (الميزان)، بسيار مختصربحث‌ نموده‌ و در تفسير كلمه‌ ‹‹يوم›› در ‹‹يوم‌الدين›› و اينكه‌ ‹‹الرحمن›› و‹‹الرحيم›› بعد از ‹‹العالمين››، چرا تكرار شده، توضيحي‌ داده‌ نشده‌ است، در عوض‌در تفسير مواهب‌ الرحمن، اين‌ كلمات‌ به‌ نحو بسيار عميقي‌ مطرح‌ شده‌ و با اثبات‌اينكه‌ ‹‹بسم‌اللّه‌ الرحمن‌ الرحيم›› جزء سوره‌ است، تكرار دوم‌ آن‌ را در اين‌سوره‌ اثبات‌ كرده‌ است.(12)

در سوره‌ بقره، با اينكه‌ اين‌ سوره‌ به‌ ‹‹سنام‌ قرآن›› يعني‌ قلّه‌رفيع‌ و بلند قرآن‌ تعبير شده، مفسر ‹‹الميزان›› از بسياري‌ از آيات‌ آن‌ به‌اختصار گذشته‌ است‌ و حتي‌ گاهي‌ بيش‌ از بيست‌ آيه‌ و يا بيشتر را ذكر كرده‌ و ازبعضي‌ از آن‌ آيات، بدون‌ تفسير و از برخي‌ ديگر فقط‌ با تفسير لغت، آن‌ هم‌ در حدمعني‌ كردن‌ آن‌ مي‌گذرد و به‌ بحث‌ روايي‌ مختصر قناعت‌ مي‌كند.

در مقايسه‌ تفسير آيات‌ در اين‌ دو تفسير، تا جلد 6 الميزان، 772 آيه‌تفسير شده، درحالي‌كه‌ در مواهب‌الرحمن‌ در اين‌ جلد، فقط‌ 444 آيه‌ كه‌ اين‌ امرنشانگر سرعت‌ گذر در تفسير الميزان‌ مي‌باشد.

در مجموع، در محتوا، تفسير ‹‹الميزان›› در تفسير قرآن‌ به‌ قرآن‌ به‌شيوهِ‌ ‹‹فلسفي›› نزديك‌ شده‌ و بافت‌ فلسفي‌ مي‌گيرد، درحالي‌كه‌ تفسير ‹‹مواهب‌الرحمن››،شامل‌ مباحث‌ گسترده‌اي‌ چون: مباحث‌ فلسفي، اخلاقي، كلامي، تاريخي، اجتماعي،فقهي، ادبي‌ و دلالي‌ و.. است‌ و محتواي‌ تفسير را به‌ سوي‌ ‹‹تفسير جامع›› كشانده‌و اين‌ امر بر اهميّت‌ تفسير افزوده‌ است. با اين‌ وجود تفسير ‹‹مواهب‌الرحمن››تفسير قرآن‌ به‌ قرآن‌ است. آيت‌ الله‌ سبزواري‌ در تفسير هر سوره، جمعي‌ از آيات‌را ذكر كرده، به‌ واژه‌شناسي‌ و بحث‌ دقيق‌ الفاظ‌ قرآن‌ پرداخته، از آيات‌ وروايات‌ و اشعار عرب‌ و علوم‌ بلاغت‌ و صرف‌ و نحو و... بهره‌ جسته، تا پيام‌ آيه‌و آيات‌ را بهتر ارائه‌ دهد.

ايشان‌ با بيان‌ مباحث‌ اخلاقي، اجتماعي، فلسفي، تاريخي، فقهي‌ و ازهمه‌ مهمتر ‹‹بحث‌ دلالي›› متناسب‌ با مفاهيم‌ آيه، اين‌ تفسير را پرداخته‌ و ازتك‌بُعدي‌ كردن‌ آن‌ پرهيز نموده‌ است.

مباحث‌ تفسيري‌ متعددي‌ كه‌ مفسر آنها را تحت‌ عنوان‌ ‹‹بحوث‌المقام›› ذكر نموده‌ شامل‌ مباحث‌ زير است:

1- بحث‌ روايي‌

معمولاً آيت‌الله‌ سبزواري، در تفسير خويش، يك‌ دسته‌ از آيات‌ راتفسير كرده‌ و در بحث‌ روايي، روايات‌ مربوط‌ به‌ آن‌ آيات‌ را از منابع‌ مهم‌شيعه‌ و اهل‌ سنّت‌ ذكر مي‌كند. او در شرح‌ و تفسير آيات‌ از روايات‌ معصومين‌ (ع)بهره‌ جسته، و اقوال‌ شاهدان‌ نزول‌ قرآن، مانند صحابه‌ را نيز مي‌آورد و از نظرات‌تفسيري‌ تابعين‌ همانند سعيد بن‌ جبير، قتاده، مجاهد، سُدّي‌ و... استفاده‌ مي‌نمايد.روايات‌ و احاديث‌ اهل‌ سنت‌ را از منابع‌ خودشان‌ ذكر مي‌كند و موارد اتفاق‌ نظرشيعه‌ و اهل‌ سنت‌ را يادآور مي‌شود.(13)

و خود، به‌ نقد احاديث‌ پرداخته، از نقل‌روايات‌ جعلي‌ و اسرائيلات‌ به‌ شدّت‌ پرهيز مي‌نمايد، اگر برخي‌ از اين‌ دسته‌ ازروايات‌ را نقل‌ مي‌كند، به‌ خاطر نقد و ابطال‌ آنهاست‌ و او در اين‌ روش، از منهج‌‹‹تفسير اجتهادي›› و عقلي‌ بهره‌ مي‌جويد و اين‌ از امتيازات‌ ‹‹مواهب‌الرحمن››است.

معمولاً در مواهب‌الرحمن‌ از روايات‌ بلند و قصّه‌پردازي‌هايي‌ كه‌ديگر مفسران‌ متقدّم‌ دارند، خبري‌ نيست. او قصه‌ها را در حدود همان‌ مطالب‌ قرآن‌و روايات‌ صحيحهِ‌ اهل‌بيت(ع) بيان‌ مي‌كند و وارد جزئيات‌ قصّه‌ها نمي‌شود و فقط‌به‌ نكات‌ تربيتي‌ و عبرت‌آموز آنها اشاره‌ مي‌كند.

2- بحث‌ كلامي

مرحوم‌ سبزواري‌ كه‌ جامع‌ منقول‌ و معقول‌ بوده‌ و در علم‌ كلام‌اسلامي‌ نيز سررشته‌ داشته‌ است، در تفسير خويش‌ به‌ مناسبت‌هايي‌ مباحث‌ كلامي‌را ذكر مي‌كند و با توجّه‌ به‌ آيات‌ و روايات، عقايد صحيح‌ اسلامي‌ و شيعي‌ رابازگو كرده، سعي‌ در رفع‌ خرافات‌ و شبهات‌ دارد.

مثلاً در بحث‌ شفاعت‌ كه‌ ازموضوعات‌ مهم‌ كلامي‌ است‌ به‌ تفصيل‌ سخن‌ مي‌گويد و آن‌ را از نظر لغوي‌ واصطلاحي‌ بررسي‌ نموده، مباحثي‌ چون‌ شفاعت‌ در اسلام، ثبوت‌ آن، ديدگاه‌ قرآن،سنت، عقل‌ و اجماع‌ در مورد شفاعت‌ و ديگر بحث‌هاي‌ مربوط‌ به‌ آن‌ را به‌ طورمفصّل‌ تبيين‌ مي‌كند.(14)

3- بحث‌ فلسفي‌

سبزواري‌ در تفسير خويش، به‌ بحث‌هاي‌ فلسفي‌ توجّه‌ داشته‌ و در بيان‌ مسائل‌ فلسفي‌ پيرو ملا صدراي‌شيرازي‌ و روش‌ فلسفي‌ او، يعني‌ ‹‹حكمت‌ متعاليه›› است. او آراء ابوعلي‌سينا،ملاصدرا، حكيم‌ سبزواري‌ و... را نقل‌ مي‌كند و گاه‌ براي‌ بيان‌ آراي‌ فلاسفهِ‌متقدّم‌ از عنوان‌ و عبارت‌ ‹‹بعض‌ اكابر الفلاسفه›› بهره‌ مي‌جويد.

وي‌ پس‌ ازبيان‌ آراء، به‌ نقد و بررسي‌ آنها پرداخته، نظريات‌ فلسفي‌ خويش‌ را دربارهِ‌موضوع‌ آن‌ آيه‌ بيان‌ مي‌كند و با مشرّبي‌ اجتهادي‌ و عقلگرايانه، به‌ تفسير آيه‌يا آيات‌ مي‌پردازد.

وي‌ شريعت‌ را با مقياس‌ عقل‌ سليم‌ مي‌سنجد و حقّانيّت‌ آن‌ را ازاين‌ راه‌ نيز اثبات‌ مي‌كند. غالباً مسائل‌ اعتقادي‌ و كلامي‌ را با محك‌ عقل‌ ونقل‌ مي‌سنجد و از افراط‌ و تفريط‌ در عقلگرايي‌ و يا اخباريگري‌ مي‌پرهيزد.

4- بحث‌ فقهي‌

مفسر گرانقدر شيعه‌ كه‌ خود فقيهي‌ اصولي‌ و مجتهدي‌ مسلم‌ است‌ وعمري‌ بالغ‌ بر هفتاد سال‌ در خدمت‌ فقه‌ جعفري‌ و نشر آن‌ سپري‌ كرده، در تفسير‹‹مواهب‌الرحمن›› نيز، مباحث‌ فقهي‌ را در ذيل‌ آيات‌الاحكام‌ (آياتي‌ كه‌ احكام‌شرعي‌ دارند) به‌ بحث‌ نهاده‌ است.

دقّت‌ نظر و توجّه‌ وي‌ در بيان‌ مباحث‌ شرعي‌و فقهي‌ بسيار است‌ و از طرفي‌ از تطويل‌ كلام‌ مي‌پرهيزد و مباحث‌ را مختصر و موجز ذكر مي‌كندو آنجا كه‌ نياز به‌ بحث‌ طولاني‌ است، خواننده‌ را به‌ كتاب‌ ‹‹مهذب‌الاحكام››خويش‌ - كه‌ يك‌ سري‌ كامل‌ فقه‌ استدلالي‌ است‌ - رجوع‌ مي‌دهد. مثلاً در ذيل‌ آيه‌ 275-279 سورهِ‌ بقره‌ كه‌دربارهِ‌ حرمت‌ ربا است، 12 نكته‌ فقهي‌ جالب‌توجّهي‌ را آورده‌ و بيان‌ كرده،امّا تفصيل‌ بحث‌ را به‌ كتاب‌ ‹‹مهذّب‌الاحكام›› خويش‌ ارجاع‌ داده‌ است.(15)

از آنجا كه‌ پايه‌ و اساس‌ مباحث‌ فقهي، بر ‹‹اصول‌ فقه›› استواراست، مفسّر گرامي‌ به‌ ضرورت‌ به‌ بحث‌هاي‌ اصولي‌ نيز اشاره‌ دارد و تفصيل‌ بحث‌ را همواره‌ به‌ كتاب‌ خويش‌‹‹تهذيب‌الاصول›› ارجاع‌ مي‌دهد.

5- بحث‌ اخلاقي‌

بحث‌هاي‌ اخلاقي‌ كه‌ از مهم‌ترين‌ مباحث‌ تفسيري‌ است، در تفسير‹‹مواهب‌الرحمن›› در بسياري‌ از جاها طرح‌ شده، مثلاً در تفسير آيهِ‌ 219 بقره، پس‌از بحثهاي‌ روايي‌ و فقهي، دربارهِ‌ شراب‌ و قمار در بحث‌ اخلاقي‌ به‌ بيان‌ مضرات‌فردي‌ و اجتماعي‌ اين‌ دو پديدهِ‌ شوم‌ در جامعه‌ پرداخته‌ و نكات‌ اخلاقي‌ تازه‌اي‌از آيات‌ قرآن‌ ارائه‌ مي‌دهد.

6- بحث‌ ادبي‌

آيت‌الله‌ سبزواري‌ در بحث‌ ادبي، به‌ مباحث‌ نحوي‌ و بلاغي‌ آيات‌مي‌پردازد و براي‌ بيان‌ دقيق‌ موضوع، به‌ اشعار عرب‌ استشهاد مي‌كند.(16) ازنحويان‌ بزرگي‌ چون‌ مبرّد و زجّاج‌ در تأ‌ييد قول‌ خود نيز استفاده‌ كرده، به‌قول‌ آنها استناد مي‌نمايد.

وي‌ به‌ مباحث‌ بلاغي‌ توجّه‌ دارد. مثلاً در ذيل‌ آيه‌ 15 سورهِ‌بقره، بحث‌ ‹‹التفات›› را پيش‌ مي‌كشد و به‌ طور مبسوط‌ به‌ بيان‌ و توضيح‌ آن‌ مي‌پردازد.(17)

همچنين‌ در بحث‌ ادبي، به‌ مبحث‌ قراءات‌ و اعراب‌ قرآن‌ نيزپرداخته، قراءات‌ مختلف‌ را بررسي‌ و نقد مي‌كند.(18)

7- بحث‌ دلالي‌

بحث‌ دلالي‌ در تفسير ‹‹مواهب‌الرحمن›› از امتيازات‌ اين‌ تفسير است‌كه‌ كمتر در تفاسير ديگر به‌ چشم‌ مي‌خورد.

آيت‌الله‌ سبزواري‌ در اين‌ بحث، برداشتهاي‌ خويش‌ را از آيه‌ و ياآيات‌ مطرح‌شده، بيان‌ مي‌كند. وي‌ در استنباط‌ نكات‌ تازه‌ از آيات، دقّت‌نظركافي‌ دارد و در كشف‌ اين‌ نكات‌ به‌ كنكاش‌ مي‌پردازد. تيزبيني‌ وي‌ در برداشتهاو كشف‌ نكات‌ تازه‌ از آيات‌ درخور توجّه‌ است‌ و اين‌ بحث‌ از جالب‌ترين‌ مباحث‌تفسير او به‌ شمار مي‌رود.

مثلاً در ذيل‌ آيهِ‌ 185 سورهِ‌ بقره، شش‌ نكته‌ فهرست ‌كرده‌ و يا در تفسير آيات‌ 196 تا 202 همان‌ سوره‌ - كه‌ پيرامون‌ حج‌ است‌ - به‌ 14 نكته‌ از نكات‌ آيات‌ اشاره‌ مي‌كند.از آن‌ جمله‌ در مورد آيهِ‌ ‹‹واعلموا انكم‌ اليه‌ تحشرون›› ، بازگشت‌ حجاج‌ به‌سرزمين‌هايشان‌ را ‹‹حشر كوچك›› دانسته‌ كه‌ يادآور ‹‹حشر بزرگ›› (قيامت) است.(19)

يكي‌ ديگر از بحث‌هاي‌ مطرح‌شده‌ در تفسير ‹‹مواهب‌الرحمن›› ‹‹بحث‌عرفاني›› است‌ كه‌ مفسر در آن‌ به‌ عرفان‌ صحيح‌ اسلامي‌ و سير و سلوك‌ عارف‌ وپيوند بين‌ خدا و انسان‌ اشاره‌ دارد.

او در ‹‹بحث‌ تاريخي›› به‌ نقل‌ مباحث‌ تاريخ‌ و اديان‌ گذشته‌پرداخته‌ و در ‹‹بحث‌ علمي›› وارد برخي‌ مباحث‌ علوم‌ قرآن، فلسفه‌ دعا، زمان‌شناسي،خَلق‌ قرآن‌ و... به‌ صورت‌ تحليلي‌ شده‌ و اين‌ بحث‌ او كاملاً با تفسير علمي‌جديد، در موضوع‌ و محتوا متفاوت‌ است؛ چرا كه‌ او هرگز قصد تفسير علمي‌ آيات‌ رانكرده‌ است.

در مجموع‌ تفسير مواهب‌الرحمن‌ شامل‌ ويژگي‌هاي‌ زير است:

1- جامع‌ بودن‌ در مباحث‌ مهم‌ عقلي‌ و نقلي‌ و استشهاد به‌ اقوال‌علما و بيان‌ نظرات‌ خود.

2- شرح‌ و تفسير عالمانه‌ و دقيق‌ آيات‌ به‌ روش‌ قرآن‌ به‌ قرآن.

3- بهره‌گيري‌ از روايات‌ صحيحهِ‌ اهل‌بيت(ع) كه‌ شارحان‌ واقعي‌قرآن‌اند.

4- توجّه‌ به‌ روايات‌ اهل‌ سنّت‌ و اقوال‌ صحابه‌ و تابعين‌ با نقدو بررسي‌ كافي.

5- پرهيز از ورود به‌ روايات‌ جعلي‌ و اسرائيليات‌ و غلويّات‌ ورواياتي‌ كه‌ داراي‌ ضعف‌ سند يا متن‌ هستند.

6- پرهيز از علم‌زدگي‌ و خودباختگي‌ در برابر علوم‌ جديد و اينكه‌ هرچيزي‌ از زاويهِ‌ تجربه‌ و علم‌ بررسي‌ و ثابت‌ شود.

7- عقلي‌ و اجتهادي‌ بودن؛ چرا كه‌ مفسّر در اين‌ تفسير به‌ رويكردعقل‌ و خردورزي، به‌ تفسير قرآن‌ پرداخته‌ و از تفسير به‌ را‌ي‌ پرهيز نموده‌ است.

8- دقّت‌ نظر كافي‌ در شرح‌ واژه‌ها و مفردات‌ قرآني.

9- پاسخ‌گويي‌ به‌ شبهات‌ پيرامون‌ اسلام، چون‌ قصاص‌ و ابطال‌ شبههِ‌معترضين.

10- سادگي‌ و رواني‌ در بيان‌ مطالب‌ و پرهيز از اطاله‌ كلام.

و فوايد و امتيازات‌ ديگر اين‌ تفسير است‌ كه‌ آن‌ را يكي‌ از بهترين‌تفاسير قرآن‌ كريم‌ و جامع‌ترين‌ آنها از لحاظ‌ فوايد لفظي‌ و معنوي‌ نموده‌است.(20)

امّا اين‌ تفسير گرانسنگ‌ شيعي، به‌ دلايلي‌ در غربت‌ افتاده‌ و درسطح‌ جامعهِ‌ علمي‌ ما به‌ ويژه‌ در حوزه‌ و دانشگاه‌ ناشناخته‌ مانده‌ كه‌ حتي‌نامش، در ذهن‌ بسياري‌ از فضلا و انديشمندان‌ علوم‌ اسلامي‌ و بالاخص‌ علوم‌ قرآني‌ناآشنا و غريب‌ است.

برخي‌ از دلايل‌ آن‌ عبارتند از:

1- عدم‌ آشنايي‌ كافي‌ از مفسّر، به‌ علّت‌ اينكه‌ وي‌ در خارج‌ ازمحيط‌ علمي‌ ايران‌ بود و مضافاً بر اينكه‌ حيات‌ علمي‌اش‌ تحت‌الشعاع‌ فقيه‌ بزرگ‌شيعه‌ آيت‌الله‌ خويي‌ در نجف‌ قرار داشت‌ و چيزي‌ كمتر از يك‌ سال‌ بعد از وي‌ به‌ديار باقي‌ شتافت.

2- ناقص‌ بودن‌ تفسير از لحاظ‌ چاپ‌ و مجلّدات‌ و تيراژ بسيار كم‌ آن‌در ايران.

3- وجود تفاسير دوره‌اي‌ كامل‌ با تيراژ بالا، به‌ ويژه‌ تفسير‹‹الميزان›› كه‌ انصافاً بهترين‌ و برترين‌ تفسير شيعه، بلكه‌ جهان‌ اسلام‌ و شهرت‌جهاني‌ يافته‌ و به‌ زبان‌هاي‌ مختلف‌ ترجمه‌ شده‌ است.

4- اطلاع‌رساني‌ ضعيف‌ متوليان‌ آثار مرحوم‌ سبزواري‌ و عدم‌ فعاليّت‌دفتر آن‌ مرجع‌ عاليقدر شيعه‌ پس‌ از رحلت‌ وي.

5- عدم‌ ترجمه‌ آن‌ به‌ فارسي‌ براي‌ استفادهِ‌ عموم‌ مردم‌ كشورمان.

و موارد ديگر...

اميد است‌ كه‌ با رفع‌ نواقص‌ آن‌ مانند چاپ‌ مجدّد و ارائه‌ مجلدات‌ديگر آن‌ و ترجمهِ‌ آن‌ به‌ فارسي‌ و نواقص‌ احتمالي‌ ديگر و نيز برگزاري‌ همايش‌هاي‌ويژه‌ براي‌ آن‌ مفسّر و فقيه‌ والامقام‌ و نگارش‌ كتاب‌ و مقالات‌ پيرامون‌ افكارو آثار وي، غبار مظلوميت‌ از چهرهِ‌ سترگ‌ آن‌ فقيه‌ عاليقدر و آن‌ مفسّرگرانمايهِ‌ اسلام‌ زدوده‌ شود و آثارش‌ به‌ ويژه‌ تفسير ‹‹مواهب‌الرحمن›› از غربت‌درآيد و ذخاير علمي‌ و معارف‌ بشري‌ كه‌ در اين‌ تفسير و ديگر آثارش‌ موج‌ مي‌زند،شناخته‌ و شناسانده‌ شود.

پي‌نوشت‌ها

در شرح‌ احوال‌ و آثار آيت‌الله‌ سبزواري‌ از منابع‌ زير بهره‌ برده‌ام:

الف) ‹‹آينهِ‌ پژوهش››، سال‌ چهارم، شمارهِ‌ 20، 1372 ش.

ب) ‹‹سبزوار، شهر دانشوران‌ بيدار››، محمود بيهقي، مشهد: انتشارات‌امام، دوّم، 1377ش.

ج) ‹‹سيماي‌ سبزوار، سرزمين‌ سربداران››، محمد ابراهيم‌ احمدي، قم:نشر نبوغ، اوّل، 1375ش.

د) ‹‹موسوعه`‌النجف‌ الاشرف››، بيروت: دارالضواء، اوّل، 1417 هـ.

هـ) ‹‹مستدركات‌ اعيان‌ شيعه››، (ج7)، حسن‌ امين، بيروت،دارالتعارف، بيروت، اوّل.

و) ‹‹طبقات‌ مفسران‌ شيعه››، (ج5)، عبدالرحيم‌ عقيقي‌ بخشايشي، نويداسلام، دوّم، قم، 1377ش.

ز) ‹‹المفسرون‌ حياتهم‌ و منهجم››، سيدمحمدعلي‌ ايازي، وزارت‌ فرهنگ‌و ارشاد اسلامي، تهران، اوّل، 1414 هـ.


1- ‹‹مواهب‌ الرحمن‌ في‌ تفسير القرآن››، بيروت: مؤ‌سسه`‌ اهل‌البيت،1409 هـ. ج1، ص6.

2- اين‌ عبارت، خبر مشهوري‌ است‌ كه‌ درباره‌اش‌ اختلاف‌ نظر است‌(الاتقان، 4 - 200، قانون‌ تفسير، كمالي‌ دزفولي، ص392.

3- ‹‹نهج‌البلاغه››، خطبه‌ 133. و نيز ر.ك. به‌ خطبهِ‌ 18.

4- مانند تفسير ‹‹ظلم›› در آيهِ‌ 82 سورهِ‌ انعام، به‌ ‹‹شرك›› درآيه‌ 13 سورهِ‌ لقمان، (ر.ك. به‌ صحيح‌ بخاري، ج‌ 388 و ‹‹البرهان›› زركشي، تحقيق‌محمد ابوالفضل‌ ابراهيم، المكتبه`‌ العصريه، بيروت، ج2، ص156 و ‹‹تفسير ابن‌كثير›› 4445. ج2، 195، دار ابن‌كثير، بيروت، اوّل، 1415 هـ.

5- مانند تفسير امام‌ حسن(ع) از آيه‌ 3 بروج: ‹‹و شاهد و مشهود››،‹‹شاهد›› را به‌ حكم‌ آيهِ‌ 45، سوره‌ احزاب، رسول‌ خدا(ص) تفسير نمود و به‌ حكم‌ آيه‌103، سوره‌ هود، ‹‹مشهود›› را روز قيامت‌ معرفي‌ كرد. (ر.ك‌ به‌ بحارالانوار،ج113).

6- ر.ك‌ به‌ مقدمه‌ ‹‹تفسير الميزان››، ج‌ 111 به‌ بعد.

7- در سورهِ‌ نساء 174 و مائده‌ 15 (به‌ نور بودن‌ قرآن) اشاره‌ دارد و سورهِ‌ آل‌ عمران‌ 138، قرآن‌ را ‹‹بيان›› معرفي‌ مي‌نمايد

8- سورهِ‌ نحل‌ 89.

9- ‹‹مواهب‌ الرحمن››، مقدمه، ج‌ 16.

10- همان‌ مأ‌خذ، همان‌ صفحه.

11- ر.ك‌ به‌ ‹‹مجلهِ‌ پژوهشي‌ دانشگاه‌ تربيت‌ معلم‌ سبزوار››،ش1،سال‌ اوّل،1376ش،صص7-9،مقالهِ‌ استاد دكتر احمد وحيد.

12- ‹‹مواهب‌الرحمن›› ج‌ 130.

13- منابع‌ و مصادر تفسير ‹‹مواهب‌الرحمن››، بالغ‌ بر پنجاه‌ عنوان‌از آثار مهم‌ شيعه‌ و اهل‌ سنت‌ است. سبزواري‌ از تفاسير شيعه، غالباً به‌ ‹‹مجمع‌البيان››طبرسي‌ و از تفاسير اهل‌ سنّت‌ به‌ ‹‹الدر المنثور›› سيوطي‌ نظر داشته‌ است.

14- ‹‹مواهب‌ الرحمن››،ج‌ 4 صص‌ 215-243.

15- همان‌ مأ‌خذ، ج4 صص‌ 441-444.

16- همان‌ مأ‌خذ، ج‌ 2114.

17- همان‌ مأ‌خذ، ج2 صص‌ 129 - 132.

18- همان‌ مأ‌خذ، ج131 و ج‌ 4 319 و...

19- ر.ك‌ به‌ همان‌ مأ‌خذ، ج3183 - 185.

20- ر.ك‌ به‌ ‹‹المفسرون‌ حياتهم‌ و منهجهم››، ص‌ 697.

Golestan Quran Weekly,Serial 136, No 92

هفته نامه گلستان قرآن سال چهارم شمارهپياپي 136 دوره جديد شماره 92 شنبه 3 آذر ماه 1380

/ 1