اصلاح جامعه بالندهترين يادگار امام حسين (ع)
حجة الاسلام و المسلمين صدقى هر سال كه ايام محرم فرا مىرسد حركتخود جوش مردم و عاشقان حسينى از نو شروع مىشود، عزادارىها براى اهل بيت رسولخدا (ص) و به خصوص خامس اهل كساء برپا مىگردد. اين عزادارىها بىشك مورد رضاى الهى و موجب خشنودى رسول خدا (ص) و ائمه اطهار و بويژه بانوى دو عالم حضرت صديقه طاهره عليهم السلام مىباشد علاوه بر اين، عزادارى امام حسين (ع) و تجديد آن در هر سال كه ائمه (ع) بر آن توصيه و اصرار دارند (1) براى آموزندگى آن است و به اين خاطر حادثه كربلا ضمن تجديد حيات طيبه در مؤمنان و شستن زنگار گناهان يك ساله، يك درس تاريخى بزرگ مىباشد. بنابراين جهت روشن شدن هدف اين درس لازم است عناصر پديد آورنده اين حادثه بررسى شود. عناصرى كه در به وجود آوردن اين حادثه مؤثر بودهاند زياد مىباشند و ممكن است هر يك به نحوى اثر داشته باشد كه مهمترين آنها را مىشود به ترتيب زير نام برد: 1- يزيد از كارگزار خود در مدينه خواست كه از امام (ع) بيعتبگيرد و امام (ع) از اين خواسته امتناع كرد و به سوى مكه حركت نمود كه اين آغاز حركت امام در حادثه كربلاست. 2- مردم كوفه بعد از اطلاع از مرگ معاويه و امتناع امام (ع) از بيعت و حركتش به سوى مكه از حضرتش دعوت كردند و خواستند كه حضرت به كوفه بيايد و زمام امور را به دست گيرد كه اين دعوت از سوى امام (ع) مورد پذيرش قرار گرفت و به سوى كوفه حركت كرد. 3- امام (ع) شرايط موجود در جامعه را قابل تحمل نمىبيند و مىخواهد امر به معروف و نهى از منكر كند لذا در موارد زياد مسئله امر به معروف و نهى از منكر را مطرح مىكند و اوضاع بسيار بد جامعه را متذكر شده و از تغيير ماهيت اسلام و حلال شدن حرام الهى و حرام شدن حلال، صحبت مىكند و بالاخره فساد حكومتيزيد و سرمنشا تمام گرفتارىها را يادآور شده بيان مىدارد كه در چنين شرايط وظيفه يك مسلمان اين است كه براى جلوگيرى از اين حوادث سكوت نكند. در بررسى تاريخى معلوم مىشود كه هر كدام از عوامل مذكور به نحوى در پيدايش حادثه كربلا دخيل بوده است ولى از بيانات امام (ع) به وضوح پيداست كه از همه مهمتر عامل امر به معروف و نهى از منكر مىباشد لذا امام (ع) بدون توجه به دو عامل ديگر و قطع نظر از اين كه يزيد بيعتخواسته و يا مردم كوفه دعوت نموده، بارها و با صراحت كامل مسئله امر به معروف و نهى از منكر را مطرح مىكند و آن را به عنوان يك اصل مستقل دينى و عامل اساسى ذكر مىنمايد، يعنى حتى اگر دو عامل ديگر نمىبودند، امام (ع) براى اجراى امر به معروف و نهى از منكر قيام مىكردند، لذا حضرت در ابتداء حركتخود يعنى هنگام حركت از مدينه در وصيت نامه خويش به برادرش محمد بن حنفيه چنين مىنويسد: «... و انى لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدى، اريد ان آمر بالمعروف وانهى عن المنكر و اسير بسيرة جدى و ابى على بن ابىطالب...; (2) ... من از مدينه به قصد تكبر و فساد و ستمگرى بيرون نيامدم، بلكه تنها براى طلب اصلاح در ميان امت جد بزرگوارم خارج شدم، مىخواهم امر به معروف و نهى از منكر بكنم و به روش جدم و پدرم على بن ابىطالب رفتار نمايم. به موجب اين وظيفه الهى امام (ع) يك مسلمان مطيع و مجرى فرمان خدا و معترض و منتقد است و فردى است مثبت و خواهان اصلاح، زيرا همه جا را فساد گرفته، حلال خدا حرام و حرام خدا حلال شمرده مىشود بسيار طبيعى است در چنين شرايط طبق احاديث پيامبربزرگوار اسلام و ائمه عليهم السلام، يك مسلمان نمىتواند ساكت نشسته و تماشاگر صحنه باشد و الا طبق حديث «كان حقا على الله ان يدخله مدخله (3) بر خدا فرض مىشود كه چنين فرد را گرفتار عذاب نمايد» . پيامبر خدا (ص) مىفرمايد: «اذا امتي تواكلوا الامر بالمعروف و النهى عن المنكر فلياذنوا بوقاع من الله; (4) هنگامى كه امت من امر به معروف و نهى از منكر را به عهده همديگر بگذارند - يعنى هر فرد به اميد اين كه ديگرى انجام خواهد داد اين وظيفه الهى را انجام ندهد و در نتيجه كارى انجام نگيرد - بايد آماده و منتظر عذاب الهى باشند.» قرآن كريم در يك مورد عذاب الهى را بدين نحو توضيح مىدهد: «قل هو القادر على ان يبعث عليكم عذابا من فوقكم او من تحت ارجلكم او يلبسكم شيعا ويذيق بعضكم باس بعض; (5) بگو خدا قادر است كه از بالاى سرتان بر شما عذاب بفرستد يا از زير پايتان عذاب بجوشاند يا شما را دسته دسته بكند يا اينكه زيان خودتان را بر خود شما برساند - به جان همديگر بيندازد!» در تفسير آمده است منظور از عذاب بالاى سر يعنى شما از مافوقها عذاب مىبينيد، عذاب از زير پا يعنى از طبقه مادون عذاب مىبينيد. (6) در اين مورد جملهاى از امام رضا (ع) وارد شده است كه بسيار قابل تامل استحضرت مىفرمايد: «يا بايد امر به معروف و نهى از منكر كنيد و يا ليستعملن عليكم شراركم فيدعوا خياركم فلايستجاب، يعنى اگر امر به معروف نكرديد اشرار جامعه بر گرده مردم سوار مىشوند در اين صورت خوبان دعا مىكنند ولى مورد اجابت قرار نمىگيرد.» (7) مرحوم شهيد مطهرى در معنى قسمت آخر حديث از غزالى مطلبى را نقل مىكنند بدين نحو: «غزالى گويد منظور از عدم اجابت دعاى خوبان جامعه يعنى اينكه وقتى مردم امر به معروف و نهى از منكر را ترك كردند آنقدر پست مىشوند. آنقدر رعبشان، مهابتشان و عزتشان از بين مىرود كه وقتى به درگاه همان ظالمان مىروند هر چه ندا كنند به آنها اعتنا نمىشود.» يعنى پيامبر مىفرمايد: اگر مىخواهيد عزت داشته باشيد و ديگران روى شما حساب كنند امر به معروف و نهى از منكر را ترك نكنيد و الا اولين مشكل ضعف خودتان است و آن پستى و زبونى شماست كه روى شما حساب نمىشود. (8) از ديدگاه رسول خدا (ص) نيز تمام بركات زندگى در گرو انجام اين وظيفه بسيار مهم است در حديثى مىفرمايد: «امت من همواره خير و بركتخواهند داشت تا زمانى كه امر به معروف و نهى از منكر كرده باشند ودر نيكى كردن همديگر را يارى كنند و اگر اين را انجام ندادند بركات زندگى از آنها برداشته شده، برخى بر برخى ديگر تسلط مىيابد و اينها نه در زمين و نه در آسمان ياورى نخواهند داشت.» (9) برادران و خواهران ايمانى بايد انصاف داد كه اصل امر به معروف و نهى از منكر كه يكى از فروع دين و واجبات بسيار مهم مىباشد آن طور كه بايد در ميان مؤمنان شناسايى نشده و مورد شناخت قرار نگرفته است. در اين مورد اگر تنها به قرآن مراجعه شود نه به احاديث و كتب فقه، متوجه خواهيم شد كه قرآن كريم اين اصل را چقدر مهم دانسته و بارها تكرار كرده است. در جايى امتبهتر بودن را منوط به انجام اين وظيفه الهى نموده و در موردى رستگارى جامعه و سعادت مردم را در گرو امر به معروف و نهى از منكر دانسته و در نهايتبا تحليل جامعه شناختى نمونههايى از ملل و جوامع گذشته را كه عاقبتى جز بدبختى و هلاكت نداشتهاند ارائه كرده و مىفرمايد علت اين هلاكتها بىتوجهى به امر به معروف و نهى از منكر بوده است. در آيه 110 سوره آل عمران مىخوانيم: (خطاب به مسلمانان) «كنتم خير امة اخرجت للناس تامرون بالمعروف وتنهون عن المنكر وتؤمنون بالله; شما بهترين امتى بوديد كه به سود انسانها آفريده شديد - چه اين كه - امر به معروف مىكنيد و نهى از منكر و به خدا ايمان داريد...» از اين بيان روشن مىشود مسلمانان تا زمانى يك امت ممتاز محسوب مىگردند كه دعوت به سوى نيكىها و مبارزه با فساد را فراموش نكنند و آن روز كه اين دو وظيفه فراموش شد نه بهترين امتند و نه به سود جامعه بشريتخواهند بود. در آيه 104 همان سوره سعادت و رستگارى مردم را در گرو انجام اين وظيفه الهى دانسته و مىفرمايد: «ولتكن منكم امة يدعون الى الخير ويامرون بالمعروف وينهون عن المنكر واولئك هم المفلحون; بايد از ميان شما جمعى دعوت به نيكى كنند و امر به معروف و نهى از منكر نمايند و آنها رستگارانند.» پس از ديد قرآن كريم تنها آن امت كه در ميان آنان دعوت به خير و امر به معروف و نهى از منكر وجود دارد مىتواند سرافراز، سعادتمند، مستقل، نمونه و در يك كلام رستگار باشد و الا هرگز براى رستگارى جامعه تضمينى وجود نخواهد داشت. از طرفى در آيات متعدد هلاكت و بدبختى ملل گذشته را بدين جهت دانسته است كه آنان دعوت به حق و مبارزه با فساد نداشتهاند در سوره هود آيه116 مىخوانيم: «فلولا كان من القرون من قبلكم اولوا بقية ينهون عن الفساد في الارض...; چرا در نسلهاى گذشته عدهاى از مردم صاحب مايه نبودند - عقل و فكرشان كار نمىكرد - كه با فساد در روى زمين مبارزه كنند تا منقرض و هلاك نشوند؟ !» در همين زمينه در آيه 79 مائده در مورد آنهايى كه مورد لعن پيامبران قرار گرفته مىفرمايد: «...كانوا لا يتناهون عن منكر فعلوه لبئس ما كانوا يفعلون; آنها از اعمال زشتى كه انجام مىدادند يكديگر را نهى نمىكردند چه بدكارى انجام مىدادند!؟» در تفسير اين آيه از امام صادق (ع) حديث نقل شده است كه: اين دسته كه خداوند از آنها مذمت كرده است هرگز در كارها و مجالس گناهكاران شركت نداشتند بلكه فقط هنگامى كه آنها را ملاقات مىكردند در صورت آنان مىخنديدند و با آنان مانوس بودند - گويا كار خلاف انجام ندادهاند. (10) انس گرفتن با فرد فاسد در حدى كه در آيه مباركه فوق آمده است نشانه ضعف ايمان است و شايد كمتر از آن، لذا پيامبر خدا (ص) در مورد آنكه دعوت به حق و معروف نمىكند و مبارزه با فساد و منكر ندارد مىفرمايد: «ان الله عزوجل ليبغض المؤمن الضعيف الذى لا دين له فقيل و ما المؤمن الضعيف الذى لا دين له؟ قال (ص) : الذى لاينهى عن المنكر.» (11)نكته مهم:
نكته بسيار مهمى كه از مطالب گذشته مىتوان به دست آورد اين كه گناه ترك اين دو وظيفه الهى بسيار سنگين است و از اين جهتبا گناهان ديگر تفاوت اساسى دارد زيرا گناهان ديگر هر اثر سويى داشته باشند به خود گناهكار برمىگردد ولكن ترك اين دو وظيفه الهى موجب خرابى جامعه شده و بلا و گرفتارى عمومى مىگردد و متقابلا اگر اين دو وظيفه الهى انجام بگيرد جامعه صالح مىشود و همه كارها سامان مىيابد. امام باقر (ع) مىفرمايد: «... ان الامر بالمعروف والنهى عن المنكر...، فريضه بزرگى است كه با آنها واجبات ديگر انجام مىگيرد و اگر ترك شوند خشم خداوند عزوجل لبريز شده و عقابش بر همه عموميت پيدا مىكند در نتيجه نيكان در جامعه اشرار و كوچكان در جامعه بزرگان، هلاك مىشود همانا امر به معروف و نهى از منكر راه انبياء و صلحاء است، فريضه بزرگى است كه فرائض ديگر به كمك آنها انجام مىگيرد و راهها امنيتيافته و كسب و كار حلال مىشود و حقوق پايمال شده برگردانده مىشود و زمين آباد مىگردد و دشمنان مجبور به انصاف مىشوند و كار درست مىشود...» (12) با توجه به اين همه آثار مهم، دعوت به معروف و مبارزه با فساد، امام حسين (ع) خود و خانواده و عزيزانش و ياران بسيار بزرگوارش را فداى زنده كردن اين دو فريضه الهى نمودند و با اين عمل خود، نشان دادند كه زنده نگاه داشتن آنها به قدرى مهم و با ارزش است كه در صورت لزوم حتى امام هم بايد فداى آنها شود. اما متاسفانه در فرصت عزادارىهاى محرم به اين بخش توجه بيشتر نمىشود و آن چه بيشتر تشريح مىگردد نحوه شهادت امام و ياران حضرتش است، گرچه تشريح نحوه شهادت و زنده نگاه داشتن حماسه بزرگ حسينى بسيار با ارزش است و همان طور كه گفتيم براى اين ائمه (ع) بسيار اهتمام داشتند به قدرى كه فرمودهاند : «نفس المهموم لنا تسبيح و همه عبادة; نفس كشيدن فردى كه به جهت مظلوميت اهل بيت رسول خدا (ص) غمگين است تسبيح است و غصه او عبادت است.» اما بديهى است آن چه بر اين حادثه بزرگ تاريخى هويتبخشيده و عظمت داده است هدف آن يعنى انجام امر به معروف و نهى از منكر است زيرا اباعبدالله الحسين (ع) براى اين قيام نمودند كه امت جدش از واقعيات دين فاصله گرفته بودند و آشكارا دين الهى را تحريف مىكردند و هوسبازان بنىاميه جهت رسيدن به مطامع پست نفسانى، آن را ملعبه قرار داده بودند، پس اگر زنده كردن عزادارىها و گريه بر حسين و يارانش بسيار مطلوب استحتما گريه كردن بر اين كه هدف حسين (ع) ترك شده استبيشتر از همه مطلوب خواهد بود. سؤال: در اين جا سؤالى پيش مىآيد و آن اين كه چطور شد امر بسيار عظيمى همانند امر به معروف و نهى از منكر با آن اهميتشگفت انگيزش در جامعهاى كه مردم آن سر تا پا حسينى اند چنان هضم شده و تحليل رفته است كه نه تنها انجام نمىگيرد - جز بسيار ضعيف - بلكه هر كس بخواهد انجام دهد مشكل پيدا مىكند؟ چگونه تكليفى كه دين الهى همانند نماز براى همه افراد جامعه فرض نموده است نه تنها ترك مىشود، بلكه جو لازم براى انجام آن در ميان مؤمنان وجود ندارد و اين در حالى است كه جامعه، فرهنگ، اخلاق، اقتصاد و... از ناحيه انجام نگرفتن اين وظيفه الهى هر روز متحمل ناهنجاريهاى زياد شده و مىشود!؟ پاسخ: به نظر مىآيد كه اين مشكل علل مختلفى داشته و دارد كه اينك به برخى از آنها اشاره مىشود: 1- ناآگاهى و يا كم آگاهى عمومى از توجه به اين فريضه الهى و در نتيجه عدم شناخت عمومى از معروفها و منكرها كه طبعا اين ناآگاهى موجب مىشود افراد در مقابل زمين ماندن فريضه و خطرات ناشى از آن حساسيت نشان ندهند، بنابراين بايد آگاهى عمومى بالا برده شود و اهميت موضوع توضيح داده شود. بديهى است در اين مساله وظيفه آگاهان و دانشمندان و صاحبان بيان و قلم بسيار سنگين است و اين گروهها با توجه به سئوليتسنگين الهى كه در مقابل نارسائىهايى جامعه به خصوص در مسائل فكرى دارند بايد آگاهى عمومى را بالا برده و خطرات ترك اين وظيفه مهم را گوشزد نمايند و از طريق ايجاد حساسيت لازم سعى كنند اين وظيفه ترك نشود. 2- گاه نگرانى و ترس از دست رفتن موقعيت اجتماعى يا ضررهاى مالى افرادى را از انجام اين وظيفه باز مىدارد يعنى ممكن است افرادى از معروفها و منكرها آگاهى داشته باشند ولى به اصطلاح مصلحت انديشى كرده و براى منافع دنيوى مصالح دينى و عموم را فدا مىكند و از انجام امر به معروف و نهى از منكر خوددارى مىنمايد بديهى است كه منشا چنين رفتار در نبودن يا ضعيف بودن ايمان افراد است. (13) ائمه (ع) در روايات متعدد چنين افراد را مورد توجه قرار داده مىفرمايند: «... واعلموا ان الامر بالمعروف والنهى عن المنكر لن يقربا اجلا و لن يقطعا رزقا...; (14) ... بدانيد كه امر به معروف و نهى از منكر هرگز مرگى را نزديك نمىكنند و رزقى را قطع نمىنمايند.» اسلام در ادوار مختلف آسيبهاى جبرانناپذير از چنين افراد ديده است كه تاريخ اسلام پر از خيانتهاى چنين افراد است و چارهاى نيست جز اين كه بايد به تقويت ايمان چنين افراد اقدام بشود. 3- روح اسلام و مسلمين مرده است! در جامعه ظاهرا اسلام هست، شعائر اسلامى وجود دارند ولى روح اسلام در جامعه مرده است، به بركت انقلاب و معنويت رهبرى آن حضرت امام (ره) در ايام انقلاب و در دوره جنگ تحميلى همانند صدر اسلام روحيه اسلامى در مسلمين زنده شد و لذا تحرك ايجاد كرد، شادابى آفريد، ولكن امروزه چنين نيستشايد مناسبترين تعبير براى امروز فرمايش اميرالمؤمنين (ع) است: «... لبس الاسلام لبس الفرو مقلوبا; مردم جامه اسلام را مانند پوستين وارونه پوشيدهاند.» (15) يعنى مردم اسلام را هم دارند - منتسب به اسلام هستند - ولى آن را وارونه دارند نتيجه اين كه اسلامى دارند بىخاصيت و بىاثر به قول مرحوم شهيد مطهرى: «اسلامى كه ديگر نمىتواند حرارت بدهد، نمىتواند حركت و جنبش ايجاد كند و نمىتواند بصيرت بدهد بلكه مثل يك درخت آفت زدهاى است پژمرده» (16) منشا چنين وضعيتى از اين است كه مردم ظاهر اسلام را مىگيرند، ولى لب آن را مىگذارند و يا قسمتى از دين را عمل مىكنند و قسمت ديگر را ترك مىكنند «نؤمن ببعض و نكفر ببعض» از نظر قرآن كريم چنين افرادى مردهاند اگر بخواهند زنده شوند بايد به فرمايش پيامبر خدا (ص) گوش فرا دهند. در آيه 24 سوره انفال آمده است كه: اى مردم مؤمن دعوت پيامبرتان را بپذيريد پيامبرى كه شما را به آن حقيقتى دعوت مىكند كه شما را زنده مىكند پس مؤمنين قبل از پذيرفتن كامل فرمايش پيامبر زنده نيستند ولو متحرك اند و در ميان مردم حركت مىكنند ولى مردهاى بيش نيستند زيرا آثار حيات، آگاهى و جنبش و حركت است كه وجود ندارد و يا بسيار ضعيف است و نيز از آثار ديگر حيات در يك مجموعه - جامعه - همبستگى ميان اجزاء آن است و خاصيت مردگى متلاشى شدن اجزاء و متفرق شدن اعضاء مىباشد آيا مردم ما امروز آگاهى و جنبش و تلاش لازم را دارند آيا همبستگى در چه حد در ميان افراد جامعه وجود دارد. اتحاد ميان مسلمانان جهان در چه اندازه وجود دارد؟ ! پس نياز مبرم و ضرورت جدى اين است كه جامعه اسلامى تفكر خود را زنده بكند و تلقى خود از اسلام را عوض كرده لباس اسلام را وارونه نپوشد. 4- عامل ديگر عدم برخورد مناسب آمرين به معروف و ناهيان از منكر و يا عامل نبودن خود آنان است كه در هر صورت انجام اين وظيفه الهى با اين كيفيت نه تنها نتيجه مورد نظر را نخواهد داد بلكه زمينهها را نيز خراب كرده و جو را آلوده مىكند زيرا مثلا در جايى كه امر به معروف و نهى از منكر كننده از انجام اين وظيفه برداشتخشونت كند و با چنين حالتبا ديگران برخورد كند نتيجه از پيش معلوم است كه چه خواهد بود و يا در جايى كه خود چنين فرد به گفته هايش عامل نباشد در پذيرش حرفهاى او از ديگران چه انتظار مىرود؟ لذا در اسلام براى انجام امر به معروف و نهى از منكر شرايط بسيار دقيق و ظريف در نظر گرفته شده است كه بايد افرادى كه متكفل چنين امرى مىشوند كاملا آمادگى لازم را داشته باشند. 5- عامل ديگر طرح مسائل و شبهات علمى و گاهى خلاف دين در رسانههاى عمومى و ايجاد شبهه در باورهاى دينى مردم است مثلا طرح مسئله تساهل در روزنامهها قطع نظر از اين كه چنين مسئلهاى در دين هستيا نه و قطع نظر از اين كه طراحان آن در روزنامهها نيت درست دارند يا نه، جز ايجاد شبهه در اعتقادات پاك مردم، فايده ديگر نخواهد داشت زيرا بسيار واضح است كه اكثريتخوانندگان روزنامهها در حدى نيستند كه مسائل را از منظر علمى - دينى تحليل كنند بنابراين طرح چنين مسائلى به نتيجه نخواهد رسيد و اين همان شبهه افكنى در باور دينى مردم است كه در نهايتحساسيت عمومى را نسبتبه مسائل دينى تضعيف يا از بين خواهد برد، بنابراين به نظر مىرسد براى حفظ حرمتحريم اعتقادات مردم و لطمه نديدن آن، بهتر است چنين شبهات كه نياز به بحث علمى دارند در مجامع علمى مطرح شوند و اگر قرار استبه رسانهها كشيده شود در مجلات علمى مطرح شوند. و از اين قبيل است مسائلى كه در فيلمها مطرح مىشوند به خصوص فيلمهايى كه پيام اجتماعى و فرهنگى دارند، سازندگان آنها نه تنها بايد از مسائل اطلاع كافى و درست داشته باشند از طرح مسائل شبههانگيز نيز پرهيز كنند. 6- عامل ديگر وسوسههاى شيطانى رسانههاى فرامرزى بيگانگان و دشمنان است كه عمدتا با بزرگ نمايى نارسائيهاى موجود با هدف اغفال مخاطبان ناآگاه به خصوص نسل جديد انجام مىگيرد معمولا اين تلاشها در افرادى كارگر مىافتد كه اطلاع كافى از سابقه افتخارات مذهبى و ملى خود ندارد و با آنها بيگانه است و از طرفى از شگرد وسوسههاى شيطانى دشمنان بىخبر استيعنى به نحوى در تحير قرار دارد و لذا در عالم بىخبرى حساسيت لازم را نسبتبه آنچه خود دارد نداشته و در مقام دفاع و امر به معروف و نهى از منكر بر نمىآيد بايد اذعان كرد كه متاسفانه دشمن اين نقطه ضعفها را خوب شناسايى كرده و در چند سال اخير در تهاجم فرهنگى و فكرى خود، بيشترين استفاده را نموده است و ضربههاى بسيارى را بر پيكر انقلاب وارد كرده است. اباعبدالله الحسين (ع) زمانى كه متوجه شدند مردم به خصوص حكومت، لباس اسلام را وارونه پوشيده است و هر روز فاصله از اسلام محمدى (ص) زيادتر مىشود و از شگردهاى مختلف در اغفال و انحراف مردم و زدودن حساسيت آنها نسبتبه دين استفاده مىشود و هر روز بيگانگى مردم از دين زيادتر مىشود سكوت را جايز نشمردند و براى اصلاح امت و دين جدش قيام نمودند و در اين مسير، جان خود و فرزندان و يارانش را فدا كردند و بعد از شهادت شهداء، اهل بيتبزرگوار امام (ع) كه تعليم يافته مكتب حسينى بودند مرگ عزيزان را پايان خط ندانستند، بلكه از همان لحظه شهادت پرچم امر به معروف و نهى از منكر را به دوش گرفتند، هرگز به صورت يك جمعيتشكستخورده درنيامدند آنان همانند خود امام (ع) زنده ماندن يا كشته شدن را پايان كار ندانستند، بلكه آن وضعيتبسيار دلخراش دوره اسارت را زمينه مناسب براى انجام وظيفه الهى خود قرار دادند و در هر لحظه هدف مقدس حسينى را دنبال كردند و چه نيكو انجام دادند تا آن جا كه حادثه كربلا نه تنها فراموش نشد و از تحريف مصون ماند، بلكه آن حادثه دلخراش را اهل بيت امام (ع) در تاريخ به نفع حقيقت و حقيقت جويان به ثبت رساندند و دغل بازان بنىاميه و يزيد را رسوا نموده، چهره كفرآلودشان را واضح نمودند و بدين وسيله درخت اسلام را تا ابد سيراب نمودند، به نحوى كه يزيدهاى ديگر جرات جسارت به دين را پيدا نكرده و نخواهند كرد. السلام على الحسين و على على بن الحسين و على اولاد الحسين و على اصحاب الحسين عليهم السلام اشهد انكم امرتم بالمعروف و نهيتم عن المنكر.1. منتهى الآمال، شيخ عباس قمى، ج1، ص289. 2. فرهاد ميرزا، قمقام زخار، ج1، ص266، چاپ اسلاميه، 1362، تهران. 3. ابن اثير، الكامل فى التاريخ، ج2، ص553، حوادث سال 61 در قسمت گفت و گوى امام (ع) با حر (ره) . 4. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج11، كتاب امر به معروف و نهى از منكر، باب1، حديث5، ص343. 5. سوره انعام، آيه65. 6. طبرسى، تفسير مجمع البيان، ج4، ص315. 7. وسائل الشيعه، همان، حديث4. 8. مطهرى، مرتضى، حماسه حسينى، ج2، ص45. 9. وسائل الشيعه، همان، حديث18، ص398. 10. تفسير نمونه، ج5، ص44، ذيل آيه مورد بحث. 11. وسائل الشيعه، همان، حديث13، ص397. 12. همان، حديث6، ص395. 13. همان، حديث13، ص397. 14. همان، حديث6 و 7، ص395 و حديث24، ص399. 15. نهج البلاغه، فيض الاسلام، خطبه107، جمله آخر خطبه. 16. مطهرى، مرتضى، حق و باطل، صدرا، ص78.