اصلاح جامعه بالنده‏ترين يادگار امام حسين (ع) - اصلاح جامعه بالنده‏ترین یادگار امام حسین (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اصلاح جامعه بالنده‏ترین یادگار امام حسین (ع) - نسخه متنی

صدقی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اصلاح جامعه بالنده‏ترين يادگار امام حسين (ع)

حجة الاسلام و المسلمين صدقى

هر سال كه ايام محرم فرا مى‏رسد حركت‏خود جوش مردم و عاشقان حسينى از نو شروع مى‏شود، عزادارى‏ها براى اهل بيت رسول‏خدا (ص) و به خصوص خامس اهل كساء برپا مى‏گردد. اين عزادارى‏ها بى‏شك مورد رضاى الهى و موجب خشنودى رسول خدا (ص) و ائمه اطهار و بويژه بانوى دو عالم حضرت صديقه طاهره عليهم السلام مى‏باشد علاوه بر اين، عزادارى امام حسين (ع) و تجديد آن در هر سال كه ائمه (ع) بر آن توصيه و اصرار دارند (1) براى آموزندگى آن است و به اين خاطر حادثه كربلا ضمن تجديد حيات طيبه در مؤمنان و شستن زنگار گناهان يك ساله، يك درس تاريخى بزرگ مى‏باشد. بنابراين جهت روشن شدن هدف اين درس لازم است عناصر پديد آورنده اين حادثه بررسى شود.

عناصرى كه در به وجود آوردن اين حادثه مؤثر بوده‏اند زياد مى‏باشند و ممكن است هر يك به نحوى اثر داشته باشد كه مهم‏ترين آنها را مى‏شود به ترتيب زير نام برد:

1- يزيد از كارگزار خود در مدينه خواست كه از امام (ع) بيعت‏بگيرد و امام (ع) از اين خواسته امتناع كرد و به سوى مكه حركت نمود كه اين آغاز حركت امام در حادثه كربلاست.

2- مردم كوفه بعد از اطلاع از مرگ معاويه و امتناع امام (ع) از بيعت و حركتش به سوى مكه از حضرتش دعوت كردند و خواستند كه حضرت به كوفه بيايد و زمام امور را به دست گيرد كه اين دعوت از سوى امام (ع) مورد پذيرش قرار گرفت و به سوى كوفه حركت كرد.

3- امام (ع) شرايط موجود در جامعه را قابل تحمل نمى‏بيند و مى‏خواهد امر به معروف و نهى از منكر كند لذا در موارد زياد مسئله امر به معروف و نهى از منكر را مطرح مى‏كند و اوضاع بسيار بد جامعه را متذكر شده و از تغيير ماهيت اسلام و حلال شدن حرام الهى و حرام شدن حلال، صحبت مى‏كند و بالاخره فساد حكومت‏يزيد و سرمنشا تمام گرفتارى‏ها را يادآور شده بيان مى‏دارد كه در چنين شرايط وظيفه يك مسلمان اين است كه براى جلوگيرى از اين حوادث سكوت نكند.

در بررسى تاريخى معلوم مى‏شود كه هر كدام از عوامل مذكور به نحوى در پيدايش حادثه كربلا دخيل بوده است ولى از بيانات امام (ع) به وضوح پيداست كه از همه مهم‏تر عامل امر به معروف و نهى از منكر مى‏باشد لذا امام (ع) بدون توجه به دو عامل ديگر و قطع نظر از اين كه يزيد بيعت‏خواسته و يا مردم كوفه دعوت نموده، بارها و با صراحت كامل مسئله امر به معروف و نهى از منكر را مطرح مى‏كند و آن را به عنوان يك اصل مستقل دينى و عامل اساسى ذكر مى‏نمايد، يعنى حتى اگر دو عامل ديگر نمى‏بودند، امام (ع) براى اجراى امر به معروف و نهى از منكر قيام مى‏كردند، لذا حضرت در ابتداء حركت‏خود يعنى هنگام حركت از مدينه در وصيت نامه خويش به برادرش محمد بن حنفيه چنين مى‏نويسد:

«... و انى لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدى، اريد ان آمر بالمعروف وانهى عن المنكر و اسير بسيرة جدى و ابى على بن ابى‏طالب...; (2) ... من از مدينه به قصد تكبر و فساد و ستمگرى بيرون نيامدم، بلكه تنها براى طلب اصلاح در ميان امت جد بزرگوارم خارج شدم، مى‏خواهم امر به معروف و نهى از منكر بكنم و به روش جدم و پدرم على بن ابى‏طالب رفتار نمايم.

به موجب اين وظيفه الهى امام (ع) يك مسلمان مطيع و مجرى فرمان خدا و معترض و منتقد است و فردى است مثبت و خواهان اصلاح، زيرا همه جا را فساد گرفته، حلال خدا حرام و حرام خدا حلال شمرده مى‏شود بسيار طبيعى است در چنين شرايط طبق احاديث پيامبربزرگوار اسلام و ائمه عليهم السلام، يك مسلمان نمى‏تواند ساكت نشسته و تماشاگر صحنه باشد و الا طبق حديث «كان حقا على الله ان يدخله مدخله (3) بر خدا فرض مى‏شود كه چنين فرد را گرفتار عذاب نمايد» .

پيامبر خدا (ص) مى‏فرمايد:

«اذا امتي تواكلوا الامر بالمعروف و النهى عن المنكر فلياذنوا بوقاع من الله; (4) هنگامى كه امت من امر به معروف و نهى از منكر را به عهده همديگر بگذارند - يعنى هر فرد به اميد اين كه ديگرى انجام خواهد داد اين وظيفه الهى را انجام ندهد و در نتيجه كارى انجام نگيرد - بايد آماده و منتظر عذاب الهى باشند.»

قرآن كريم در يك مورد عذاب الهى را بدين نحو توضيح مى‏دهد:

«قل هو القادر على ان يبعث عليكم عذابا من فوقكم او من تحت ارجلكم او يلبسكم شيعا ويذيق بعضكم باس بعض; (5) بگو خدا قادر است كه از بالاى سرتان بر شما عذاب بفرستد يا از زير پايتان عذاب بجوشاند يا شما را دسته دسته بكند يا اينكه زيان خودتان را بر خود شما برساند - به جان همديگر بيندازد!»

در تفسير آمده است منظور از عذاب بالاى سر يعنى شما از مافوق‏ها عذاب مى‏بينيد، عذاب از زير پا يعنى از طبقه مادون عذاب مى‏بينيد. (6)

در اين مورد جمله‏اى از امام رضا (ع) وارد شده است كه بسيار قابل تامل است‏حضرت مى‏فرمايد:

«يا بايد امر به معروف و نهى از منكر كنيد و يا ليستعملن عليكم شراركم فيدعوا خياركم فلايستجاب، يعنى اگر امر به معروف نكرديد اشرار جامعه بر گرده مردم سوار مى‏شوند در اين صورت خوبان دعا مى‏كنند ولى مورد اجابت قرار نمى‏گيرد.» (7)

مرحوم شهيد مطهرى در معنى قسمت آخر حديث از غزالى مطلبى را نقل مى‏كنند بدين نحو:

«غزالى گويد منظور از عدم اجابت دعاى خوبان جامعه يعنى اين‏كه وقتى مردم امر به معروف و نهى از منكر را ترك كردند آنقدر پست مى‏شوند. آنقدر رعبشان، مهابتشان و عزتشان از بين مى‏رود كه وقتى به درگاه همان ظالمان مى‏روند هر چه ندا كنند به آنها اعتنا نمى‏شود.»

يعنى پيامبر مى‏فرمايد: اگر مى‏خواهيد عزت داشته باشيد و ديگران روى شما حساب كنند امر به معروف و نهى از منكر را ترك نكنيد و الا اولين مشكل ضعف خودتان است و آن پستى و زبونى شماست كه روى شما حساب نمى‏شود. (8)

از ديدگاه رسول خدا (ص) نيز تمام بركات زندگى در گرو انجام اين وظيفه بسيار مهم است در حديثى مى‏فرمايد:

«امت من همواره خير و بركت‏خواهند داشت تا زمانى كه امر به معروف و نهى از منكر كرده باشند ودر نيكى كردن همديگر را يارى كنند و اگر اين را انجام ندادند بركات زندگى از آنها برداشته شده، برخى بر برخى ديگر تسلط مى‏يابد و اينها نه در زمين و نه در آسمان ياورى نخواهند داشت.» (9)

برادران و خواهران ايمانى بايد انصاف داد كه اصل امر به معروف و نهى از منكر كه يكى از فروع دين و واجبات بسيار مهم مى‏باشد آن طور كه بايد در ميان مؤمنان شناسايى نشده و مورد شناخت قرار نگرفته است.

در اين مورد اگر تنها به قرآن مراجعه شود نه به احاديث و كتب فقه، متوجه خواهيم شد كه قرآن كريم اين اصل را چقدر مهم دانسته و بارها تكرار كرده است. در جايى امت‏بهتر بودن را منوط به انجام اين وظيفه الهى نموده و در موردى رستگارى جامعه و سعادت مردم را در گرو امر به معروف و نهى از منكر دانسته و در نهايت‏با تحليل جامعه شناختى نمونه‏هايى از ملل و جوامع گذشته را كه عاقبتى جز بدبختى و هلاكت نداشته‏اند ارائه كرده و مى‏فرمايد علت اين هلاكت‏ها بى‏توجهى به امر به معروف و نهى از منكر بوده است.

در آيه 110 سوره آل عمران مى‏خوانيم: (خطاب به مسلمانان)

«كنتم خير امة اخرجت للناس تامرون بالمعروف وتنهون عن المنكر وتؤمنون بالله; شما بهترين امتى بوديد كه به سود انسانها آفريده شديد - چه اين كه - امر به معروف مى‏كنيد و نهى از منكر و به خدا ايمان داريد...»

از اين بيان روشن مى‏شود مسلمانان تا زمانى يك امت ممتاز محسوب مى‏گردند كه دعوت به سوى نيكى‏ها و مبارزه با فساد را فراموش نكنند و آن روز كه اين دو وظيفه فراموش شد نه بهترين امتند و نه به سود جامعه بشريت‏خواهند بود.

در آيه 104 همان سوره سعادت و رستگارى مردم را در گرو انجام اين وظيفه الهى دانسته و مى‏فرمايد:

«ولتكن منكم امة يدعون الى الخير ويامرون بالمعروف وينهون عن المنكر واولئك هم المفلحون; بايد از ميان شما جمعى دعوت به نيكى كنند و امر به معروف و نهى از منكر نمايند و آنها رستگارانند.»

پس از ديد قرآن كريم تنها آن امت كه در ميان آنان دعوت به خير و امر به معروف و نهى از منكر وجود دارد مى‏تواند سرافراز، سعادتمند، مستقل، نمونه و در يك كلام رستگار باشد و الا هرگز براى رستگارى جامعه تضمينى وجود نخواهد داشت.

از طرفى در آيات متعدد هلاكت و بدبختى ملل گذشته را بدين جهت دانسته است كه آنان دعوت به حق و مبارزه با فساد نداشته‏اند در سوره هود آيه‏116 مى‏خوانيم:

«فلولا كان من القرون من قبلكم اولوا بقية ينهون عن الفساد في الارض...; چرا در نسل‏هاى گذشته عده‏اى از مردم صاحب مايه نبودند - عقل و فكرشان كار نمى‏كرد - كه با فساد در روى زمين مبارزه كنند تا منقرض و هلاك نشوند؟ !»

در همين زمينه در آيه 79 مائده در مورد آنهايى كه مورد لعن پيامبران قرار گرفته مى‏فرمايد:

«...كانوا لا يتناهون عن منكر فعلوه لبئس ما كانوا يفعلون; آنها از اعمال زشتى كه انجام مى‏دادند يكديگر را نهى نمى‏كردند چه بدكارى انجام مى‏دادند!؟»

در تفسير اين آيه از امام صادق (ع) حديث نقل شده است كه: اين دسته كه خداوند از آنها مذمت كرده است هرگز در كارها و مجالس گناهكاران شركت نداشتند بلكه فقط هنگامى كه آنها را ملاقات مى‏كردند در صورت آنان مى‏خنديدند و با آنان مانوس بودند - گويا كار خلاف انجام نداده‏اند. (10)

انس گرفتن با فرد فاسد در حدى كه در آيه مباركه فوق آمده است نشانه ضعف ايمان است و شايد كمتر از آن، لذا پيامبر خدا (ص) در مورد آنكه دعوت به حق و معروف نمى‏كند و مبارزه با فساد و منكر ندارد مى‏فرمايد:

«ان الله عزوجل ليبغض المؤمن الضعيف الذى لا دين له فقيل و ما المؤمن الضعيف الذى لا دين له؟ قال (ص) : الذى لاينهى عن المنكر.» (11)

نكته مهم:

نكته بسيار مهمى كه از مطالب گذشته مى‏توان به دست آورد اين كه گناه ترك اين دو وظيفه الهى بسيار سنگين است و از اين جهت‏با گناهان ديگر تفاوت اساسى دارد زيرا گناهان ديگر هر اثر سويى داشته باشند به خود گناهكار برمى‏گردد ولكن ترك اين دو وظيفه الهى موجب خرابى جامعه شده و بلا و گرفتارى عمومى مى‏گردد و متقابلا اگر اين دو وظيفه الهى انجام بگيرد جامعه صالح مى‏شود و همه كارها سامان مى‏يابد.

امام باقر (ع) مى‏فرمايد:

«... ان الامر بالمعروف والنهى عن المنكر...، فريضه بزرگى است كه با آنها واجبات ديگر انجام مى‏گيرد و اگر ترك شوند خشم خداوند عزوجل لبريز شده و عقابش بر همه عموميت پيدا مى‏كند در نتيجه نيكان در جامعه اشرار و كوچكان در جامعه بزرگان، هلاك مى‏شود همانا امر به معروف و نهى از منكر راه انبياء و صلحاء است، فريضه بزرگى است كه فرائض ديگر به كمك آنها انجام مى‏گيرد و راهها امنيت‏يافته و كسب و كار حلال مى‏شود و حقوق پايمال شده برگردانده مى‏شود و زمين آباد مى‏گردد و دشمنان مجبور به انصاف مى‏شوند و كار درست مى‏شود...» (12)

با توجه به اين همه آثار مهم، دعوت به معروف و مبارزه با فساد، امام حسين (ع) خود و خانواده و عزيزانش و ياران بسيار بزرگوارش را فداى زنده كردن اين دو فريضه الهى نمودند و با اين عمل خود، نشان دادند كه زنده نگاه داشتن آن‏ها به قدرى مهم و با ارزش است كه در صورت لزوم حتى امام هم بايد فداى آن‏ها شود. اما متاسفانه در فرصت عزادارى‏هاى محرم به اين بخش توجه بيشتر نمى‏شود و آن چه بيشتر تشريح مى‏گردد نحوه شهادت امام و ياران حضرتش است، گرچه تشريح نحوه شهادت و زنده نگاه داشتن حماسه بزرگ حسينى بسيار با ارزش است و همان طور كه گفتيم براى اين ائمه (ع) بسيار اهتمام داشتند به قدرى كه فرموده‏اند :

«نفس المهموم لنا تسبيح و همه عبادة; نفس كشيدن فردى كه به جهت مظلوميت اهل بيت رسول خدا (ص) غمگين است تسبيح است و غصه او عبادت است.»

اما بديهى است آن چه بر اين حادثه بزرگ تاريخى هويت‏بخشيده و عظمت داده است هدف آن يعنى انجام امر به معروف و نهى از منكر است زيرا اباعبدالله الحسين (ع) براى اين قيام نمودند كه امت جدش از واقعيات دين فاصله گرفته بودند و آشكارا دين الهى را تحريف مى‏كردند و هوسبازان بنى‏اميه جهت رسيدن به مطامع پست نفسانى، آن را ملعبه قرار داده بودند، پس اگر زنده كردن عزادارى‏ها و گريه بر حسين و يارانش بسيار مطلوب است‏حتما گريه كردن بر اين كه هدف حسين (ع) ترك شده است‏بيشتر از همه مطلوب خواهد بود.

سؤال:

در اين جا سؤالى پيش مى‏آيد و آن اين كه چطور شد امر بسيار عظيمى همانند امر به معروف و نهى از منكر با آن اهميت‏شگفت انگيزش در جامعه‏اى كه مردم آن سر تا پا حسينى اند چنان هضم شده و تحليل رفته است كه نه تنها انجام نمى‏گيرد - جز بسيار ضعيف - بلكه هر كس بخواهد انجام دهد مشكل پيدا مى‏كند؟ چگونه تكليفى كه دين الهى همانند نماز براى همه افراد جامعه فرض نموده است نه تنها ترك مى‏شود، بلكه جو لازم براى انجام آن در ميان مؤمنان وجود ندارد و اين در حالى است كه جامعه، فرهنگ، اخلاق، اقتصاد و... از ناحيه انجام نگرفتن اين وظيفه الهى هر روز متحمل ناهنجاريهاى زياد شده و مى‏شود!؟

پاسخ:

به نظر مى‏آيد كه اين مشكل علل مختلفى داشته و دارد كه اينك به برخى از آنها اشاره مى‏شود:

1- ناآگاهى و يا كم آگاهى عمومى از توجه به اين فريضه الهى و در نتيجه عدم شناخت عمومى از معروف‏ها و منكرها كه طبعا اين ناآگاهى موجب مى‏شود افراد در مقابل زمين ماندن فريضه و خطرات ناشى از آن حساسيت نشان ندهند، بنابراين بايد آگاهى عمومى بالا برده شود و اهميت موضوع توضيح داده شود.

بديهى است در اين مساله وظيفه آگاهان و دانشمندان و صاحبان بيان و قلم بسيار سنگين است و اين گروه‏ها با توجه به سئوليت‏سنگين الهى كه در مقابل نارسائى‏هايى جامعه به خصوص در مسائل فكرى دارند بايد آگاهى عمومى را بالا برده و خطرات ترك اين وظيفه مهم را گوشزد نمايند و از طريق ايجاد حساسيت لازم سعى كنند اين وظيفه ترك نشود.

2- گاه نگرانى و ترس از دست رفتن موقعيت اجتماعى يا ضررهاى مالى افرادى را از انجام اين وظيفه باز مى‏دارد يعنى ممكن است افرادى از معروف‏ها و منكرها آگاهى داشته باشند ولى به اصطلاح مصلحت انديشى كرده و براى منافع دنيوى مصالح دينى و عموم را فدا مى‏كند و از انجام امر به معروف و نهى از منكر خوددارى مى‏نمايد بديهى است كه منشا چنين رفتار در نبودن يا ضعيف بودن ايمان افراد است. (13)

ائمه (ع) در روايات متعدد چنين افراد را مورد توجه قرار داده مى‏فرمايند:

«... واعلموا ان الامر بالمعروف والنهى عن المنكر لن يقربا اجلا و لن يقطعا رزقا...; (14) ... بدانيد كه امر به معروف و نهى از منكر هرگز مرگى را نزديك نمى‏كنند و رزقى را قطع نمى‏نمايند.»

اسلام در ادوار مختلف آسيب‏هاى جبران‏ناپذير از چنين افراد ديده است كه تاريخ اسلام پر از خيانت‏هاى چنين افراد است و چاره‏اى نيست جز اين كه بايد به تقويت ايمان چنين افراد اقدام بشود.

3- روح اسلام و مسلمين مرده است! در جامعه ظاهرا اسلام هست، شعائر اسلامى وجود دارند ولى روح اسلام در جامعه مرده است، به بركت انقلاب و معنويت رهبرى آن حضرت امام (ره) در ايام انقلاب و در دوره جنگ تحميلى همانند صدر اسلام روحيه اسلامى در مسلمين زنده شد و لذا تحرك ايجاد كرد، شادابى آفريد، ولكن امروزه چنين نيست‏شايد مناسب‏ترين تعبير براى امروز فرمايش اميرالمؤمنين (ع) است:

«... لبس الاسلام لبس الفرو مقلوبا; مردم جامه اسلام را مانند پوستين وارونه پوشيده‏اند.» (15)

يعنى مردم اسلام را هم دارند - منتسب به اسلام هستند - ولى آن را وارونه دارند نتيجه اين كه اسلامى دارند بى‏خاصيت و بى‏اثر به قول مرحوم شهيد مطهرى:

«اسلامى كه ديگر نمى‏تواند حرارت بدهد، نمى‏تواند حركت و جنبش ايجاد كند و نمى‏تواند بصيرت بدهد بلكه مثل يك درخت آفت زده‏اى است پژمرده‏» (16)

منشا چنين وضعيتى از اين است كه مردم ظاهر اسلام را مى‏گيرند، ولى لب آن را مى‏گذارند و يا قسمتى از دين را عمل مى‏كنند و قسمت ديگر را ترك مى‏كنند «نؤمن ببعض و نكفر ببعض‏» از نظر قرآن كريم چنين افرادى مرده‏اند اگر بخواهند زنده شوند بايد به فرمايش پيامبر خدا (ص) گوش فرا دهند. در آيه 24 سوره انفال آمده است كه:

اى مردم مؤمن دعوت پيامبرتان را بپذيريد پيامبرى كه شما را به آن حقيقتى دعوت مى‏كند كه شما را زنده مى‏كند پس مؤمنين قبل از پذيرفتن كامل فرمايش پيامبر زنده نيستند ولو متحرك اند و در ميان مردم حركت مى‏كنند ولى مرده‏اى بيش نيستند زيرا آثار حيات، آگاهى و جنبش و حركت است كه وجود ندارد و يا بسيار ضعيف است و نيز از آثار ديگر حيات در يك مجموعه - جامعه - همبستگى ميان اجزاء آن است و خاصيت مردگى متلاشى شدن اجزاء و متفرق شدن اعضاء مى‏باشد آيا مردم ما امروز آگاهى و جنبش و تلاش لازم را دارند آيا همبستگى در چه حد در ميان افراد جامعه وجود دارد. اتحاد ميان مسلمانان جهان در چه اندازه وجود دارد؟ ! پس نياز مبرم و ضرورت جدى اين است كه جامعه اسلامى تفكر خود را زنده بكند و تلقى خود از اسلام را عوض كرده لباس اسلام را وارونه نپوشد.

4- عامل ديگر عدم برخورد مناسب آمرين به معروف و ناهيان از منكر و يا عامل نبودن خود آنان است كه در هر صورت انجام اين وظيفه الهى با اين كيفيت نه تنها نتيجه مورد نظر را نخواهد داد بلكه زمينه‏ها را نيز خراب كرده و جو را آلوده مى‏كند زيرا مثلا در جايى كه امر به معروف و نهى از منكر كننده از انجام اين وظيفه برداشت‏خشونت كند و با چنين حالت‏با ديگران برخورد كند نتيجه از پيش معلوم است كه چه خواهد بود و يا در جايى كه خود چنين فرد به گفته هايش عامل نباشد در پذيرش حرف‏هاى او از ديگران چه انتظار مى‏رود؟ لذا در اسلام براى انجام امر به معروف و نهى از منكر شرايط بسيار دقيق و ظريف در نظر گرفته شده است كه بايد افرادى كه متكفل چنين امرى مى‏شوند كاملا آمادگى لازم را داشته باشند.

5- عامل ديگر طرح مسائل و شبهات علمى و گاهى خلاف دين در رسانه‏هاى عمومى و ايجاد شبهه در باورهاى دينى مردم است مثلا طرح مسئله تساهل در روزنامه‏ها قطع نظر از اين كه چنين مسئله‏اى در دين هست‏يا نه و قطع نظر از اين كه طراحان آن در روزنامه‏ها نيت درست دارند يا نه، جز ايجاد شبهه در اعتقادات پاك مردم، فايده ديگر نخواهد داشت زيرا بسيار واضح است كه اكثريت‏خوانندگان روزنامه‏ها در حدى نيستند كه مسائل را از منظر علمى - دينى تحليل كنند بنابراين طرح چنين مسائلى به نتيجه نخواهد رسيد و اين همان شبهه افكنى در باور دينى مردم است كه در نهايت‏حساسيت عمومى را نسبت‏به مسائل دينى تضعيف يا از بين خواهد برد، بنابراين به نظر مى‏رسد براى حفظ حرمت‏حريم اعتقادات مردم و لطمه نديدن آن، بهتر است چنين شبهات كه نياز به بحث علمى دارند در مجامع علمى مطرح شوند و اگر قرار است‏به رسانه‏ها كشيده شود در مجلات علمى مطرح شوند. و از اين قبيل است مسائلى كه در فيلم‏ها مطرح مى‏شوند به خصوص فيلم‏هايى كه پيام اجتماعى و فرهنگى دارند، سازندگان آنها نه تنها بايد از مسائل اطلاع كافى و درست داشته باشند از طرح مسائل شبهه‏انگيز نيز پرهيز كنند.

6- عامل ديگر وسوسه‏هاى شيطانى رسانه‏هاى فرامرزى بيگانگان و دشمنان است كه عمدتا با بزرگ نمايى نارسائيهاى موجود با هدف اغفال مخاطبان ناآگاه به خصوص نسل جديد انجام مى‏گيرد معمولا اين تلاش‏ها در افرادى كارگر مى‏افتد كه اطلاع كافى از سابقه افتخارات مذهبى و ملى خود ندارد و با آنها بيگانه است و از طرفى از شگرد وسوسه‏هاى شيطانى دشمنان بى‏خبر است‏يعنى به نحوى در تحير قرار دارد و لذا در عالم بى‏خبرى حساسيت لازم را نسبت‏به آنچه خود دارد نداشته و در مقام دفاع و امر به معروف و نهى از منكر بر نمى‏آيد بايد اذعان كرد كه متاسفانه دشمن اين نقطه ضعف‏ها را خوب شناسايى كرده و در چند سال اخير در تهاجم فرهنگى و فكرى خود، بيشترين استفاده را نموده است و ضربه‏هاى بسيارى را بر پيكر انقلاب وارد كرده است.

اباعبدالله الحسين (ع) زمانى كه متوجه شدند مردم به خصوص حكومت، لباس اسلام را وارونه پوشيده است و هر روز فاصله از اسلام محمدى (ص) زيادتر مى‏شود و از شگردهاى مختلف در اغفال و انحراف مردم و زدودن حساسيت آن‏ها نسبت‏به دين استفاده مى‏شود و هر روز بيگانگى مردم از دين زيادتر مى‏شود سكوت را جايز نشمردند و براى اصلاح امت و دين جدش قيام نمودند و در اين مسير، جان خود و فرزندان و يارانش را فدا كردند و بعد از شهادت شهداء، اهل بيت‏بزرگوار امام (ع) كه تعليم يافته مكتب حسينى بودند مرگ عزيزان را پايان خط ندانستند، بلكه از همان لحظه شهادت پرچم امر به معروف و نهى از منكر را به دوش گرفتند، هرگز به صورت يك جمعيت‏شكست‏خورده درنيامدند آنان همانند خود امام (ع) زنده ماندن يا كشته شدن را پايان كار ندانستند، بلكه آن وضعيت‏بسيار دلخراش دوره اسارت را زمينه مناسب براى انجام وظيفه الهى خود قرار دادند و در هر لحظه هدف مقدس حسينى را دنبال كردند و چه نيكو انجام دادند تا آن جا كه حادثه كربلا نه تنها فراموش نشد و از تحريف مصون ماند، بلكه آن حادثه دلخراش را اهل بيت امام (ع) در تاريخ به نفع حقيقت و حقيقت جويان به ثبت رساندند و دغل بازان بنى‏اميه و يزيد را رسوا نموده، چهره كفرآلودشان را واضح نمودند و بدين وسيله درخت اسلام را تا ابد سيراب نمودند، به نحوى كه يزيدهاى ديگر جرات جسارت به دين را پيدا نكرده و نخواهند كرد.

السلام على الحسين و على على بن الحسين و على اولاد الحسين و على اصحاب الحسين عليهم السلام اشهد انكم امرتم بالمعروف و نهيتم عن المنكر.

1. منتهى الآمال، شيخ عباس قمى، ج‏1، ص‏289.

2. فرهاد ميرزا، قمقام زخار، ج‏1، ص‏266، چاپ اسلاميه، 1362، تهران.

3. ابن اثير، الكامل فى التاريخ، ج‏2، ص‏553، حوادث سال 61 در قسمت گفت و گوى امام (ع) با حر (ره) .

4. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج‏11، كتاب امر به معروف و نهى از منكر، باب‏1، حديث‏5، ص‏343.

5. سوره انعام، آيه‏65.

6. طبرسى، تفسير مجمع البيان، ج‏4، ص‏315.

7. وسائل الشيعه، همان، حديث‏4.

8. مطهرى، مرتضى، حماسه حسينى، ج‏2، ص‏45.

9. وسائل الشيعه، همان، حديث‏18، ص‏398.

10. تفسير نمونه، ج‏5، ص‏44، ذيل آيه مورد بحث.

11. وسائل الشيعه، همان، حديث‏13، ص‏397.

12. همان، حديث‏6، ص‏395.

13. همان، حديث‏13، ص‏397.

14. همان، حديث‏6 و 7، ص‏395 و حديث‏24، ص‏399.

15. نهج البلاغه، فيض الاسلام، خطبه‏107، جمله آخر خطبه.

16. مطهرى، مرتضى، حق و باطل، صدرا، ص‏78.

/ 1