امام‌ حسين‌ (ع) در آيينة‌ شعر و ادب‌ <p/> - امام حسین (ع) در آینه شعر و ادب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

امام حسین (ع) در آینه شعر و ادب - نسخه متنی

محمد اسماعیل‌ زاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

امام‌ حسين‌ (ع) در آيينة‌ شعر و ادب‌

محمد اسماعيل‌ زاده‌

امام‌ حسين‌ (ع) شخصيت‌هاي‌ بزرگي‌ است‌. كه‌ در هر عصر و زماني‌ به‌ هر لحن‌ وزباني‌ او را ستوده‌اند و اشعار زيادي‌ در وصف‌ او سروده‌اند.

واقعة‌ عاشوراي‌ حسيني‌، مهم‌ ترين‌ اثري‌ بود كه‌ در دگرگوني‌ ادب‌ و شعر فارسي‌ وعربي‌ نقش‌ داشت‌ ؛ به‌ طوري‌ كه‌ مي‌توان‌ آن‌ را مبدأ رستاخيز درخشان‌ ايران‌ و ايراني‌دانست‌. شرح‌ جزئيات‌ اين‌ ايستادگي‌ در راه‌ حقيقت‌، كه‌ انسان‌ را بالاتر از فرشتگان‌ ونزديك‌ تر به‌ روح‌ وحدانيت‌ الهي‌ قرار مي‌دهد.

يكي‌ از علل‌ اصلي‌ بي‌ شمار بودن‌ سروده‌هاي‌ شاعران‌ در مدح‌ و رثاي‌ امام‌ حسين‌،ترغيب‌ و تشويق‌ اهل‌ بيت‌ پيامبر بوده‌ است‌، كه‌ به‌ برخي‌ از كلمات‌ اهل‌ بيت‌: در بيان‌ارزش‌ و مقام‌ شعر و شاعران‌ اشاره‌ مي‌شود.

امام‌ صادق‌ ـ (ع) ـ مي‌فرمايد: هر كس‌ شعري‌ براي‌ حسين‌ بن‌ علي‌ (ع) بگويد وپنجاه‌ نفر را بگرياند بهشت‌ بر اوست‌.

هر كس‌ شعري‌ براي‌ امام‌ حسين‌ (ع) انشاد كند و بگريد و بگرياند و يا خود راغمگين‌ نشان‌ دهد. بهشت‌ بر اوست‌.

امام‌ صادق‌ فرموده‌اند: در شأن‌ و فضيلت‌ ما بيت‌ شعري‌ گفته‌ نمي‌شود، مگر آن‌ كه‌مؤيد به‌ تأييد (الهي‌) و روح‌ القدس‌ باشد.

مرثيه‌هاي‌ مذهبي‌ در مدح‌ امام‌ حسين‌ (ع) بدان‌ دليل‌ كه‌ بدون‌ هيچ‌ چشم‌داشتي‌سروده‌ شده‌، از احساس‌ وصداقت‌ فراواني‌ برخوردار است‌.

شايد بتوان‌ قديمي‌ترين‌ مرثية‌ مذهبي‌ را از «دعبل‌ خزاعي‌» دانست‌ كه‌ در شهادت‌امام‌ موسي‌ كاظم‌ (ع) سروده‌ است‌ . شاعر اين‌ مرثيه‌ را در حضور امام‌ رضا (ع) انشاد كرده‌است‌. قصيده‌ مزبور با مطلع‌:

تجاوبن‌ باالذنان‌ و الزفرات‌نوائح‌ عجم‌ الفظ‌ و النطقات‌مشتمل‌ بر يكصد بيت‌ است‌ كه‌ تمامي‌ آن‌ در «مجالس‌ المؤمنين‌» قاضي‌ نور اللهشوشتري‌ آمده‌ است‌.

اما در ادبيات‌ فارسي‌، مراثي‌ و مديحه‌ سرايي‌ را بايد بي‌ترديد محور مرثية‌ سرايي‌مذهبي‌ دانست‌. اين‌ مطلب‌ به‌ مقدار قابل‌ توجهي‌ در ادبيات‌ عرب‌ نيز صادق‌ است‌، زيراشاعران‌ نام‌ آور بسياري‌ در رثاي‌ مظلومان‌ واقعة‌ كربلا در مضامين‌ گران‌ قدر سروده‌اند:

«ديك‌ الجن‌» از جمله‌ شاعران‌ مشهور عرب‌ است‌، كه‌ مرثيه‌ اي‌ در شهادت‌ امام‌حسين‌ دارد. قاضي‌ نور الله چند بيت‌ از اين‌ مرثيه‌ را در كتاب‌ خود آورده‌ است‌:




  • جاوا برأسك‌ يا ابن‌ بنت‌
    و كانما بك‌ يا ابن‌ بنت‌
    قتلوك‌ عطشاناًو لم‌ يترقبوا
    في‌ قتلك‌ التنزيل‌ و التلاويلا



  • محمدمترملا بدمانه‌ ترميلا
    محمدفتلوا جماداًعامدين‌
    في‌ قتلك‌ التنزيل‌ و التلاويلا
    في‌ قتلك‌ التنزيل‌ و التلاويلا



عبدالجليل‌ قزويني‌ صاحب‌ كتاب‌ النقض‌ از شاعران‌ عرب‌ زبان‌ اهل‌ سنت‌ نيز عده‌بسياري‌ را معرفي‌ مي‌كند كه‌ اشعاري‌ در رثاي‌ حضرت‌ امام‌ حسين‌ سروده‌اند و تعداد اين‌گونه‌ شاعران‌ در ميان‌ پيروان‌ شافعي‌ و ابوحنيفه‌ كم‌ نيستند. نويسندة‌ مذكور مي‌نويسد:شافعي‌ در حق‌ امام‌ حسين‌ (ع) و شهداي‌ كربلا مراثي‌ بسيار گفته‌ است‌، از جمله‌قصيده‌اي‌ است‌ با مطلع‌:

ارثي‌ الحسين‌ و ارثي‌ منه‌ جحجاناًمن‌ اهل‌ بيت‌ رسول‌ الله مصباحاًو نيز قصيده‌اي‌ است‌ با مطلع‌:

تاوب‌ عمي‌ فالفؤاد كيب‌و ارق‌ نومي‌ فالرقاد عجيب‌.به‌ نوشتة‌ النقض‌، شافعي‌ اين‌ مراثي‌ را سروده‌ است‌ كه‌ ديگران‌، قادر به‌ خلق‌ امثال‌ آن‌معاني‌ نيستند. همين‌ نويسنده‌، تعداد سرايندگان‌ مراثي‌ شهيدان‌ كربلا در ادبيات‌ عرب‌ رابي‌ عدد و نهايت‌ مي‌داند و فقط‌ عده‌اي‌ از آنها را نام‌ مي‌برد. هم‌ چنين‌ در مجالس‌المؤمنين‌ از شاعراني‌، چون‌ ابووقب‌ بن‌ وهيب‌ بن‌ زيفة‌ الحجمي‌ القرشي‌ و سليمان‌ بن‌قبة‌ الخزاعي‌ نام‌ برده‌ شده‌ است‌ كه‌ اشعاري‌ در رثاي‌ شهيدان‌ كربلا دارند.

مراثي‌ مذهبي‌ در سوگ‌ سالار شهيدان‌

امام‌ حسين‌ (ع) تولدش‌، زندگي‌اش‌ وشهادتش‌ باعث‌ دگرگوني‌هاي‌ عظيم‌ درتاريخ‌ بشر بوده‌ است‌. واقعة‌ سترگ‌ و هولناك‌ روز عاشورا و نبرد ميان‌ حق‌ و باطل‌، موضوع‌اصلي‌ تمام‌ مراثي‌ مذهبي‌ است‌. كلمات‌ مرثيه‌ و نوحه‌ آن‌چنان‌ با واقعة‌ جان‌ سوز و شهادت‌امام‌ حسين‌ (ع) عجين‌ گشته‌ كه‌ هر گاه‌ مرثيه‌ و نوحه‌ مطلق‌ آورده‌ مي‌شود همة‌ اذهان‌متوجه‌ مصيبت‌هاي‌ آن‌ حضرت‌ مي‌شود.

دكتر سيد حسن‌ سادات‌ در مقدمه‌ خود بر تركيب‌ بند مولانا محتشم‌ كاشاني‌ درتعريف‌ رثاء و مرثيه‌ چنين‌ گفته‌اند: اظهار تألم‌ و اندوه‌ به‌ زبان‌ و شعر در ماتم‌ عزيزان‌ وسروران‌ و ذكر مصايب‌ پاكان‌ راستين‌، به‌ ويژه‌ حضرت‌ مولي‌ الكونين‌ ابي‌ عبدالله الحسين‌ابن‌ علي‌ (ع) سيدالشهدا و ياد ذكر مناقب‌ و فضايل‌ و تجليل‌ از مقام‌ و منزلت‌ شخص‌متوفا، بزرگداشت‌ واقعه‌ و تعظيم‌ و دعوت‌ ماتم‌ زدگان‌ را به‌ گريه‌ و شيون‌ و گاه‌ به‌ اقتضاي‌مقام‌، به‌ صبر و سكون‌ و معاني‌ ديگري‌ از اين‌ دست‌ها را رثا، مرثيه‌ و سوگ‌ نامه‌ گويند.

عصر شاعران‌

شاعران‌ دل‌ سوخته‌اي‌ كه‌ در رثاي‌ امام‌ حسين‌ شعر سروده‌اند، در چند دوره‌ قابل‌تقسيم‌ هستند:

قرن‌ چهارم‌ هجري‌

اولين‌ دوره‌ قابل‌ بررسي‌ قرن‌ اول‌ تا چهارم‌ هجري‌ است‌، در طول‌ سه‌ قرن‌ و اندي‌از زمان‌ شهادت‌ امام‌ حسين‌ (ع) تا زمان‌ حيات‌ اولين‌ شاعر حسيني‌، كسايي‌ مروزي‌،هيچ‌ شاعر دل‌ سوخته‌اي‌ اين‌ مصيبت‌ عظما را درك‌ نكرده‌ و اهميت‌ فاجعه‌ عاشورا راناديده‌ گرفته‌. علت‌ اساسي‌ چيست‌؟

علت‌ آن‌ است‌ كه‌ در آن‌ روزگاران‌ سياه‌ و وحشت‌ بار، دشمنان‌ شيعه‌ و خط‌ آل‌پيامبر، رهبري‌ امامان‌ معصوم‌: را مزاحم‌ تداوم‌ سلطه‌ گري‌ خود مي‌ديدند و همواره‌براي‌ نابودي‌ تشيّع‌ و آثار تشيع‌ تلاش‌ مي‌كوشيدند؛ امامان‌ معصوم‌ را به‌ شهادت‌مي‌رساندند، آثار ارزندة‌ شيعيان‌ را نابود مي‌كردند و با فرمان‌ و بخشنامه‌، همه‌ را، مخصوصاًكارگزاران‌ حكومتي‌ را بسيج‌ مي‌كردند، آن‌ گاه‌ با زندان‌ و چوبة‌ دار، شمشير و زنجير، بدن‌هارا به‌ خاك‌ و خون‌ مي‌كشيدند و با تهمت‌ و شايعه‌ و جعل‌ و تحريف‌، به‌ فرهنگ‌ اهل‌ بيت‌ وتشيع‌ و آثار علوي‌ هجوم‌ مي‌آوردند. از يك‌ طرف‌، كتابخانه‌هاي‌ دانشمندان‌ شيعه‌ را به‌آتش‌ مي‌كشيدند و از طرفي‌، با پخش‌ و نشر و كتاب‌ها و مقاله‌هاي‌ سراسر جعل‌ و تحريف‌به‌ افكار و عقايد مردم‌ حمله‌ ور مي‌شدند و انحراف‌ ها و فرقه‌ گرايي‌ و گروه‌ تراشي‌ را دامن‌مي‌زدند. شاعران‌ پارسي‌ زبان‌ شيعي‌ اگر بوده‌اند، از اين‌ محيط‌ و جامعه‌ جدا نبوده‌اند و ازاين‌ رو مشكلات‌ فراواني‌ بر سر راه‌ آنان‌ قرار داشت‌ كه‌ به‌ برخي‌ از آنها اشاره‌ مي‌شود.

برخي‌ از مشكلات‌ شاعران‌ شيعي‌ از آغاز تا قرن‌ چهارم‌

1ـ شيعيان‌ كتاب‌ها و اشعار علوي‌ را از ترس‌ پنهان‌ مي‌كردند؛

2ـ برخي‌ از آثار در دل‌ خروارها خاك‌ دفن‌ و به‌ تدريج‌ از بين‌ رفت‌؛

3ـ برفرض‌ سرودن‌ اشعار پارسي‌، جرئت‌ اظهار سرودها و رواج‌ آن‌ را نداشته‌اند؛

4ـ بسياري‌ از مداحان‌ و شاعران‌ اهل‌ بيت‌، حب‌ اهل‌ بيت‌ را انكار مي‌كردند؛

5ـ شاعران‌ شيعي‌ به‌ پنهان‌ كاري‌ و مخفي‌ شدن‌ و تقيه‌ روي‌ مي‌آوردند؛

6ـ مهاجرت‌هاي‌ غم‌ بار شاعران‌ شيعي‌ در ترويج‌ آثار علوي‌؛

7ـ عدم‌ وجود مركزيت‌ براي‌ شاعران‌ شيعي‌، پراكندگي‌، عدم‌ امكانات‌ اقتصادي‌،روزگار هجرت‌ و سرگرداني‌، انزوا، فقر و تهي‌ دستي‌؛

8ـ اختناق‌ حاكم‌.

ترغيب‌ و تشويق‌ بر شاعران‌ اهل‌ بيت‌، به‌ ويژه‌ حسيني‌ در كار نبود. در مقابل‌تهديدها و تكفيرهاي‌ دشمنان‌، آنان‌ را مأيوس‌ مي‌ساخته‌؛ همان‌ شاعراني‌ كه‌ در همه‌ جابر سر مبارك‌ آنان‌ جايزه‌ تعيين‌ مي‌گشت‌ و چوبة‌ دارشان‌ همه‌ جا بر افراشته‌ بود.

دانشمندان‌ و شاعران‌ و اديبان‌ شيعه‌ را به‌ شهادت‌ رساندند؛ آرام‌ نگرفته‌، حتي‌ به‌قبر حضرت‌ امام‌ حسين‌ (ع) نيز هجوم‌ آوردند. متوكل‌ دستور داد قبر امام‌ حسين‌ و منازل‌و بناهاي‌ اطراف‌ را خراب‌ كنند و پس‌ از شخم‌ زدن‌، گندم‌ بكارند. تا آثار ظاهري‌ قبرها دركربلا از بين‌ برود و بخشنامه‌اي‌ صادر كرد مبني‌ بر اين‌ كه‌ زيارت‌ ممنوع‌ است‌.

از قرن‌ چهارم‌ تا هفتم‌ (هشتم‌) هجري‌

شاعران‌ اهل‌ بيت‌: اشعاري‌ در مدح‌ شيعه‌ مي‌سرودند و شاعران‌ دوستدار اهل‌بيت‌ با احساس‌ اين‌ نياز به‌ مرثيه‌ سرايي‌ مي‌پرداختند. سرودن‌ مراثي‌ مذهبي‌ در قرن‌ششم‌ گام‌هاي‌ تازه‌اي‌ بود كه‌ مي‌توانست‌ نياز منقبت‌خوانان‌ و مرثيه‌ گويان‌ را تأمين‌ كند وبه‌ گونه‌اي‌ باشد كه‌ به‌ كار تبليغ‌ و جلب‌ قلوب‌ و احساس‌ توده‌ها آيد. به‌ تعبير زيباي‌ نصراللهامامي‌ در تاريخ‌ مرثيه‌ سرايي‌ فارسي‌، قرن‌هاي‌ ششم‌ تا هشتم‌ هجري‌ را بايد قرون‌تجربة‌ تازه‌ در مراثي‌ شناخت‌. چنان‌ كه‌ در دورة‌ بعد به‌ شاعراني‌ خواهيم‌ رسيد كه‌ مراثي‌مذهبي‌ را به‌ اوج‌ بلاغت‌ و فصاحت‌ رسانده‌ و محور اصلي‌ موضوع‌ حسين‌ بن‌ علي‌ (ع) وماجراي‌ نينوا و عاشورا مي‌باشد. از مشاهير شعراي‌ حسيني‌ (ع) در قرون‌ ششم‌ قوامي‌رازي‌ است‌. اگر چه‌ سنايي‌ غزنوي‌ نيز (نيمه‌ اول‌ قرن‌ پنجم‌ (437 ـ 525 ه . تا اواسط‌ نيمة‌اول‌ قرن‌ ششم‌) با قوامي‌ هم‌ دوره‌ و معاصر بوده‌ است‌.

مقايسه‌اي‌ كه‌ بين‌ شعراي‌ اين‌ عصر صورت‌ مي‌گيرد، بيانگر صعود و اوج‌ و رواج‌مرثيه‌ سرايي‌ از آغاز تاكنون‌ بوده‌است‌. شعراي‌ حسيني‌ اين‌ عهد عبارتند از: سنايي‌غزنوي‌ (437 ـ 525)، قوامي‌ رازي‌ (م‌ نيمه‌ اول‌ قرن‌ 6 ه)، انوري‌ ابيوردي‌ (م‌ 583)، جمال‌الدين‌ عبدالرزاق‌ (م‌ 588) و ظهير فاريابي‌ (م‌ 598).

مذهب‌ تشيع‌ در قرن‌ هفتم‌ و هشتم‌ هجري‌، به‌ سرعت‌ راه‌ قدرت‌ مي‌پيمود و ازمقدماتي‌ كه‌ در قرن‌ ششم‌ و اوايل‌ هفتم‌ براي‌ نيرومندي‌ آن‌ فراهم‌ آمده‌ بود، تا به‌ تدريج‌به‌ صورت‌ مذهب‌ غالب‌ در ايران‌ درآيد.

تظاهرات‌ عادي‌ اهل‌ تشيع‌ در ايام‌ سوگواري‌ براي‌ ساختن‌ و خواندن‌ اشعاري‌ درمرثية‌ امامان‌ و شهيدان‌ هم‌ در اين‌ دوره‌ بر اوج‌ خود قرار بود و از نمونة‌ خوب‌ اين‌ اشعار،قصيده‌اي‌ از سيف‌ فرغاني‌ عارف‌ و شاعر بزرگ‌ است‌ كه‌ براي‌ كشتة‌ كربلا سرود،قصيده‌اي‌ بسيار روان‌ و حزين‌ با اين‌ مطلع‌:




  • اي‌ قوم‌ درين‌ عزا بگرييد
    اشك‌ از پي‌ چيست‌ تا بريزد
    چشم‌ از پي‌ چيست‌ تا بگريد



  • بر كشته‌ كربلا بگرييد
    چشم‌ از پي‌ چيست‌ تا بگريد
    چشم‌ از پي‌ چيست‌ تا بگريد



در قرن‌ هفتم‌ و هشتم‌ بيشتر سروده‌هاي‌ شاعران‌ مسلمان‌، ذكر با مراثي‌اهل‌بيت‌: مي‌باشد. از شعراي‌ حسيني‌ اين‌ دوره‌، سيف‌ فرغاني‌، اوحدي‌ مراغه‌اي‌،سلمان‌ ساوجي‌، خواجوي‌ كرماني‌ و ابن‌ تميين‌ مي‌باشند و شعرايي‌، همچون‌ عطار ومولوي‌ و كمال‌ اسماعيل‌ اصفهاني‌، اشاراتي‌ به‌ وقايع‌ كربلا دارند.

قرن‌ نهم‌ هجري‌

ذكر مناقب‌ آل‌ رسول‌ و ائمه‌ اطهار در اشعار اين‌ عهد هم‌ امري‌ رايج‌ است‌. نه‌ تنهادر قصايد غزالي‌ از شاعران‌ اين‌ زمان‌، مانند ابن‌ حسام‌ كاتبي‌، لطف‌ الله نيشابوري‌، اميرشاهي‌، حاج‌ حسيني‌ جنايدي‌، كمال‌ الدين‌ غياث‌ شيرازي‌، نظام‌ استر آبادي‌، فغاني‌شيرازي‌ و لساني‌ جز آناني‌، مدايحي‌ و ذكر مناقب‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ و اولاد اوداريم‌، بلكه‌ از سنيّان‌ متعصبي‌، مانند جامي‌ هم‌ اظهار احترام‌ وافر در اشعار و خاصة‌ درمثنويات‌ نسبت‌ به‌ اهل‌ بيت‌ مي‌شود... اين‌ها همه‌ علائم‌ و نشان‌هاي‌ تمايلي‌ است‌ كه‌طرفداران‌ سنت‌ و جماعت‌ به‌ تدريج‌ به‌ طرف‌ تشيع‌ و پيروان‌ آن‌ پيدا مي‌كردند.

شيعه‌ كه‌ در حلول‌ قرن‌ نهم‌ هجري‌ بر قوت‌ خود مي‌افزودند؛ گويا همين‌ ماية‌ نفوذ وپيشرفت‌ را كافي‌ نمي‌دانستند و بر آن‌ بودند با رسميت‌ مذهب‌ خود را مسجل‌ سازند ومي‌بينيم‌ كه‌ وقايع‌ قرن‌ نهم‌ هجري‌ مقدمة‌ سودمندي‌ شد براي‌ قيام‌ نهايي‌ و غلبه‌ قطعي‌آنان‌ در آغاز قرن‌ دهم‌ هجري‌ است‌.

در ادبيات‌ فارسي‌، مراثي‌ مذهبي‌، تازه‌ترين‌ مرثيه‌ سرايي‌ است‌، كه‌ در قرن‌ نهم‌شكل‌ خاصي‌ به‌ خود مي‌گيرد.

اين‌ سخن‌ بدان‌ معنا نيست‌ كه‌ شاعران‌ شيعه‌ در مدح‌ و رثاي‌ سيدالشهدا وجودنداشته‌اند و يا مراثي‌ مذهبي‌ نسروده‌اند، بلكه‌ كيفيت‌ زمان‌ و سخت‌ گيري‌ها نسبت‌ به‌اهل‌ تشيع‌ به‌ صورتي‌ بوده‌ است‌ كه‌ اين‌ گونه‌ اشعار ظاهر نشده‌ يا حتي‌ پاره‌اي‌ از آنهاضايع‌ گرديده‌ است‌. اگر شيعيان‌ مي‌توانستند به‌ آزادي‌، سروده‌هاي‌ خود را در اين‌ زمينه‌آشكار كنند و ضبط‌ نمايند. شايد اكنون‌ مجموعه‌اي‌ عظيم‌ از مراثي‌ به‌ جاي‌ مانده‌ بود.

به‌ گواهي‌ تاريخ‌، شيعيان‌ در ابتدا از آزادي‌ نسبي‌ و مختصري‌ برخوردار بودند. ازدورة‌ سلطان‌ محمود غزنوي‌ به‌ بعد، سياست‌ ضد تشيع‌ بسيار شديد و شيعيان‌ به‌ گونه‌هاي‌مختلف‌ مورد تجاوز و آزار قرار گرفتند. اين‌ سياست‌ ضد تشيع‌، اگر چه‌ نتوانست‌ مدت‌زيادي‌ دوام‌ آورد، به‌ هر صورت‌ مانعي‌ بر سرودن‌ شاعران‌ شيعه‌ بود. در اواخر سلطنت‌ ملك‌شاه‌ سلجوقي‌، با سقوط‌ نظام‌ الملك‌، شيعيان‌ به‌ تدريج‌ در امور سياسي‌ و مملكتي‌ نفوذيافتند. اين‌ نفوذ در اواخر قرن‌ ششم‌ و اوايل‌ قرن‌ هفتم‌ به‌ آن‌ جا كشيد كه‌ سلطان‌ محمدخوارزمشاه‌ و يكي‌ از علويان‌ به‌ نام‌ علاء الملك‌ را از تِرفِد براي‌ خلافت‌ نامزد كرد و ائمه‌مملكت‌ را واداشت‌ تا بر بي‌استحقاقي‌ آل‌ عباس‌ به‌ خلافت‌ فتوا دهند و به‌ مستحق‌ بودن‌سادات‌ حسيني‌ اعتراف‌ كنند.

در اواخر دورة‌ سلجوقي‌ كه‌ شيعيان‌ به‌ آزادي‌ عمل‌ نسبي‌ دست‌ يافتند و حتي‌ آماده‌تبليغ‌ در بلاد مختلف‌ شدند. منقبت‌ خوانان‌؛ يعني‌ كساني‌ كه‌ مدايح‌ ائمه‌ را به‌ آواز در كوي‌و برزن‌ مي‌خواندند، تربيت‌ و به‌ كار گماشته‌ شدند.

پس‌ از حملة‌ مغول‌، با از بين‌ رفتن‌ تعصبات‌، بسياري‌ از شاعران‌ اهل‌ سنت‌ نيزمانند شيعيان‌ متعصب‌، در مدح‌ اهل‌ بيت‌ و ائمه‌ هدي‌ به‌ سرودن‌ شعر مي‌پرداختند، كه‌ ازجمله‌ اين‌ افراد، كافي‌ ظفر همداني‌ كه‌ سني‌ مذهب‌ بود، اشعاري‌ در مدح‌ علي‌ و آل‌ علي‌داشت‌.

گرچه‌ علماي‌ شيعه‌ سابقه‌ سرودن‌ مناقب‌ و مراثي‌ را از قرون‌ نخستين‌ مي‌دانند،تلاش‌ آشكار در اين‌ زمينه‌ از قرن‌ ششم‌ هجري‌ آغاز شد. از آن‌ پس‌، شيعيان‌ - حتي‌پيش‌ از عهد آل‌ بويه‌ - در روز عاشورا رسم‌ تعزيت‌ را اقامه‌ مي‌كردند و مصيبت‌ شهداي‌كربلا را تازه‌ مي‌نمودند. در اين‌ روز بر منبرها ذكر مصايب‌ اهل‌ بيت‌ گفته‌ مي‌شد و علما،سر برهنه‌ مي‌ساختند و عوام‌، جامه‌ چاك‌ مي‌زدند و زنان‌ مويه‌ كنان‌ روي‌ مي‌خراشيدند.

هر چند عبدالجليل‌ قزويني‌ در النقض‌، فردوسي‌ را قديمي‌ترين‌ شاعر فارسي‌ گوي‌شيعه‌ مي‌دانسته‌ است‌ و پيش‌ از همة‌ شاعران‌ به‌ او اشاره‌ دارد. اما تصور مي‌شود كه‌كهن‌ترين‌ مراثي‌ مذهبي‌ موجود، بايد متعلق‌ به‌ قوامي‌ رازي‌ شاعر قرن‌ نيمة‌ اول‌ قرن‌ششم‌ باشد.

دكتر ذبيح‌ الله صفا درباره‌ او مي‌نويسد: قوامي‌ رازي‌ مردي‌ شيعي‌ مذهب‌ و در ميان‌شاعران‌ معروف‌ بوده‌ است‌. نه‌ تنها نام‌ او در كتاب‌ النقض‌، در شمار شاعران‌ شيعي‌ ذكرشده‌، بلكه‌ در آثار او اشعار كثيري‌ در منقبت‌ خاندان‌ رسالت‌ و مرثيت‌ آنان‌ نيز ديده‌مي‌شود.

دو مرثيه‌ از قوامي‌ رازي‌ وجود دارد كه‌ نخستين‌ آن‌ قطعه‌اي‌ در شش‌ بيت‌ است‌، باعنوان‌ در مرثيت‌ امامزاده‌ گفته‌ و با اين‌ بيت‌ آغاز مي‌شود:

ميرو امامزاده‌ چون‌ او نيافريدتا از عدم‌ خداي‌ عمر بنده‌ آوردمحقق‌ و دانشمند فقيد، محدث‌ ارموي‌، منظور از امامزاده‌ را حسين‌ بن‌ علي‌ (ع) مي‌داند وبهترين‌ دليل‌ براي‌ سخن‌ خود را آخرين‌ بيت‌ از همين‌ مرثيه‌ ذكر مي‌كند. آن‌ جا كه‌مي‌گويد:




  • آرد به‌ زعفران‌جا هر سال‌ گريه‌ها
    آن‌ زعفران‌ كه‌ خاصيتش‌ خنده‌ آورد



  • آن‌ زعفران‌ كه‌ خاصيتش‌ خنده‌ آورد
    آن‌ زعفران‌ كه‌ خاصيتش‌ خنده‌ آورد



توضيح‌ آن‌ كه‌ ـ زعفران‌جا ـ مكاني‌ در قم‌ بوده‌ است‌ كه‌ شيعيان‌ هر سال‌ در ايام‌محرم‌ و موسم‌ عاشورا در آن‌جا براي‌ سيدالشهداء(ع) اقامة‌ عزا مي‌كرده‌اند.

دومين‌ مرثيه‌ در ديوان‌ قوامي‌ رازي‌ قصيده‌اي‌ است‌ با عنوان‌ در مرثيت‌سيدالشهدا(ع) و ذكر مصايب‌ آن‌ حضرت‌ و اهل‌ بيت‌: اين‌ قصيده‌ 59 بيت‌ و مطلع‌ آن‌چنين‌ است‌:

روز دهم‌ ز ماه‌ محرم‌ به‌ كربلاظلمي‌ صريح‌ رفت‌ بر اولاد مصطفا

قصيده‌ مذكور، مرثيه‌اي‌ است‌ كه‌ در كمال‌ عذوبت‌ و سادگي‌، بيان‌ آن‌ روايي‌ وتصويرهايش‌ عادي‌ و عبارتي‌، از صور خيال‌ عاري‌ است‌؛ گويي‌ شاعر قصد آن‌ داشته‌ است‌تا واقعة‌ عاشورا را با حفظ‌ جزئيات‌ روايت‌ كند. نفس‌ ماجرا به‌ اين‌ مرثيه‌ جنبة‌ عاطفي‌مي‌بخشد و گرنه‌ قوامي‌ در اين‌ امر تأثير چنداني‌ ندارد. در هر حال‌، مراثي‌ مذهبي‌ قوامي‌رازي‌ به‌ جهت‌ فضل‌، تقدم‌ آن‌ اهميت‌ دارد.

عبدالجليل‌ قزويني‌ از شاعران‌ شيعة‌ ديگري‌ نيز نام‌ مي‌برد كه‌ در منقبت‌ و مرثيت‌ائمه‌ هدي‌: اشعاري‌ به‌ زبان‌ فارسي‌ داشته‌اند، كه‌ البته‌ بسياري‌ از اينان‌ از درج‌ اين‌ گونه‌اشعار در ديوان‌هاي‌ خويش‌ خودداري‌ كرده‌اند تا به‌ رفض‌ متهم‌ نشوند. اشعار گروه‌ كثيري‌از اين‌ عده‌ نيز به‌ دست‌ معاندان‌ از ميان‌ رفته‌ است‌، قاضي‌ نور الله شوشتري‌ مي‌نويسد:حتي‌ بسياري‌ از اشعار قوامي‌ رازي‌ در رهگذر همين‌ تعصبات‌ خام‌ نابود شده‌ است‌.

قاضي‌ نورالله، خواجوي‌ كرماني‌ را نيز از جملة‌ شاعران‌ شيعه‌ مي‌داند كه‌ در موضوع‌شهادت‌ حسين‌ (ع) داراي‌ مرثيه‌اند. وي‌ قطعه‌اي‌ از خواجو را در اين‌ باره‌ ذكر مي‌كند كه‌ بااين‌ بيت‌ آغاز مي‌شود.

در حـق‌ بـاب‌ شمـا آمـد علـي‌ بابهاهر كجا فضلي‌ در اين‌ باب‌ است‌ در باب‌ شماست‌

اين‌ ابيات‌ بر گرفته‌ از قصيده‌ بلندي‌ است‌ از سلمان‌ ساوجي‌، كه‌ قاضي‌ نوراللهابيات‌ ديگر آن‌ را نقل‌ نكرده‌ است‌. علاوه‌ بر آنچه‌ در مجالس‌ المؤمنين‌ آمده‌ است‌، درديوان‌ خواجو به‌ تركيب‌ بندي‌ برمي‌خوريم‌ با عنوان‌ في‌ التوحيد و النعت‌ و مناقب‌ الخلفاءالراشدين‌ - رضوان‌ الله عليهم‌ اجمعين‌. تركيب‌ بند چنين‌ آغاز مي‌شود.




  • الهي‌ از تو پرگهر كف‌ درياي‌ پرخروش‌
    هندوي‌ درگهت‌ شب‌ شامي‌ فروش‌



  • هندوي‌ درگهت‌ شب‌ شامي‌ فروش‌
    هندوي‌ درگهت‌ شب‌ شامي‌ فروش‌



سه‌ بند از اين‌ تركيب‌ به‌ مرثيه‌ هايي‌ در حق‌ امام‌ حسن‌ (ع) و امام‌ حسين‌ (ع) وحضرت‌ حمزه‌ سيدالشهدا اختصاص‌ دارد. گرچه‌ شكل‌ تازه‌ و بديعي‌ است‌ كه‌ هر بندي‌ باموضوع‌ خاص‌ از مدح‌ و وصف‌ و مرثيه‌ و غير آن‌ اختصاص‌ يابد، اما موضوع‌ چندان‌ بي‌سابقه‌اي‌ هم‌ نيست‌، حتي‌ گويا چنين‌ بوده‌ است‌ كه‌ گاهي‌ تنها بخشي‌ از يك‌ قصيده‌ درموضوع‌ مرثيه‌ باشد و بقية‌ قسمتها درباره‌ موضوع‌هاي‌ ديگري‌ سروده‌ شود؛ مثلاً درالنقض‌ پيرامون‌ قصيده‌ شافعي‌ در رثاي‌ امام‌ حسين‌ (ع) با اين‌ مطلع‌




  • تاوب‌ عمي‌ فا لفؤاد كيب
    ‌و ارق‌ نو مي‌ فالرقاد عجيب‌



  • ‌و ارق‌ نو مي‌ فالرقاد عجيب‌
    ‌و ارق‌ نو مي‌ فالرقاد عجيب‌



كه‌ پيش‌ از اين‌ از آن‌ سخن‌ رفت‌، آمده‌ است‌: تا آخر تمام‌ مرثيه‌ است‌». و يا در يكي‌از نسخة‌ بدلها، اين‌ عبارت‌ ذكر شده‌ است‌ تا آخر قصيده‌، همة‌ مرثيه‌ است‌» و اين‌مي‌رساند كه‌ قصايدي‌ رسم‌ بوده‌ كه‌ همه‌ آن‌ در مرثية‌ نبوده‌ و فقط‌ بخشي‌ از آن‌ به‌ مرثيه‌اختصاص‌ داشته‌ است‌.

اينك‌ به‌ تركيب‌ بند خواجوي‌ بر مي‌گرديم‌: سه‌ بند مورد نظر از مرثية‌ خواجو ، به‌ويژه‌ رثاي‌ حضرت‌ حمزه‌ - رضوان‌ الله عليه‌ ـ در مراثي‌ مذهبي‌ فارسي‌ در اين‌ دوره‌ تازگي‌دارد. بسيار پر احساس‌ و عالي‌ است‌. درباره‌ مراثي‌ خواجو ـ به‌ ياري‌ خدا ـ در جاي‌ خود به‌گونه‌اي‌ مستقل‌ و مفصل‌ سخن‌ خواهيم‌ گفت‌.

گذشته‌ از خواجو، سلمان‌ ساوجي‌ نيز از جمله‌ شاعراني‌ است‌ كه‌ در اين‌ دورة‌ موردبحث‌، مراثي‌ متعددي‌ در رثاي‌ حضرت‌ حسين‌ (ع) و يارانش‌ داشته‌ و با وجودي‌ كه‌بسياري‌ از آنها در منابع‌ ديگر آمده‌ است‌. متأسفانه‌ در متن‌ چاپي‌ ديوان‌ وي‌ موجودنيست‌. آنچه‌ از مراثي‌ مذهبي‌ سلمان‌ در ديوان‌ چاپ‌ تهران‌ مندرج‌ است‌، قصيده‌اي‌است‌ با مطلع‌:




  • خاك‌ خون‌ آغشتة‌ لب‌ تشنگان‌ كربلاست‌
    آخر اي‌ چشم‌ بلابين‌ جوي‌ خون‌ پايت‌ كجاست‌



  • آخر اي‌ چشم‌ بلابين‌ جوي‌ خون‌ پايت‌ كجاست‌
    آخر اي‌ چشم‌ بلابين‌ جوي‌ خون‌ پايت‌ كجاست‌



سلمان‌ ساوجي‌ در اين‌ قصيده‌ كه‌ در كمال‌ فخامت‌ و استواري‌ سروده‌ شده‌ است‌،ضمن‌ اعتراف‌ به‌ تشيع‌، خود از حضرت‌ اميرالمؤمنين‌ علي‌ (ع) و ابا عبدالله (ع) طلب‌شفاعت‌ مي‌كند.

از مقايسة‌ مراثي‌ قوامي‌ رازي‌ با آنچه‌ شاعران‌ پس‌ از او از جملة‌ سلمان‌، و خواجوسروده‌اند پي‌ مي‌بريم‌ مراثي‌ مذهبي‌ در قرن‌ ششم‌، گام‌ تازه‌اي‌ بود كه‌ نياز منقبت‌ خوانان‌و مرثيت‌ گويان‌ را تأمين‌ مي‌كرد و در كار تبليغ‌ و جلب‌ قلوب‌ و برانگيختن‌ احساسات‌توده‌ها مؤثر بود.

در تاريخ‌ مرثيه‌ سرايي‌ فارسي‌، بايد قرن‌ ششم‌ تا هشتم‌ هجري‌ را قرن‌هاي‌تجربه‌هاي‌ تازه‌ در مراثي‌ مذهبي‌ شناخت‌ و ضمن‌ اين‌كه‌ در دوره‌ بعد به‌ شاعراني‌ برمي‌خوريم‌ كه‌ مراثي‌ مذهبي‌ را به‌ اوج‌ رساندند و پر سوزترين‌ اشكال‌ مرثيه‌ در ادبيات‌فارسي‌ به‌ وجود آورد.

مرثية‌ مذهبي‌ در ديوان‌ خواجو

آنچه‌ در رثاي‌ حضرت‌ امام‌ حسين‌ (ع) سروده‌، گرايش‌ به‌ مدح‌ دارد و تنها گريزي‌به‌ ميدان‌ كربلا و تشنه‌ شهيد شدن‌ آن‌ حضرت‌ دارد:

آن‌ گوشوار عرش‌ كه‌ گردون‌ جوهري‌با دامني‌ پر از گهرش‌ بود مشتري‌

در صورتش‌ معين‌ و در سيرتش‌ مبين‌انوار ايزدي‌ و صفات‌ پيغمبري‌

در بحر شرع‌ لؤلؤ شهوار و همچون‌ بحردر خويش‌ غرقه‌ گشته‌ ز پاكيزه‌ گوهري‌

اقراركرده‌ حر يزيدش‌ به‌ بندگي‌و آنكه‌ طفيل‌ خاك‌ درش‌ خشكي‌ و تري‌

از كربلا بدو همه‌ كرب‌ و بلا رسيدآري‌ همين‌ نتيجه‌ دهد ملك‌ پروري‌

سلمان‌ ساوجي‌ و مرثية‌ مذهبي‌

از جملة‌ مراثي‌ سلمان‌ ساوجي‌، قصيده‌اي‌ است‌ كه‌ در منقبت‌ و رثاي‌ شاه‌ شهيدان‌و سرور آزادگان‌ حضرت‌ حسين‌(ع) سروده‌ مشتمل‌ است‌ بر 24 بيت‌ با اين‌ مطلع‌:

خاك‌ خون‌ آغشتة‌ لب‌ تشنگان‌ كربلاست‌آخر اي‌ چشم‌ جهان‌ بين‌ اشك‌ خونينت‌ كجاست‌

اگرچه‌ سلمان‌، در منقبت‌ حضرت‌ علي‌ (ع) و به‌ مناسبت‌ زيارت‌ نجف‌ مي‌گويد:

مي‌كنم‌ اقرار و دارم‌ اعتراف‌ آن‌ كه‌ نيست‌در ره‌ دين‌ رهبري‌ همچون‌ تو بعد از مصطفي‌

و يا در جاي‌ ديگر مي‌گويد:

كوري‌ چشم‌ مخالف‌ حسيني‌ مذهبم‌راه‌ حق‌ اين‌ است‌ نتوانم‌ نهفتن‌ راه‌ راست‌

اما رسوخ‌ اعتقاد وي‌ به‌ دلايلي‌ مورد ترديد است‌ و براي‌ آگاهي‌ بيشتر از اين‌ امر به‌مقدمة‌ كليات‌ ديوان‌ رجوع‌ شود.

قصيده‌ سلمان‌ در نسخه‌هاي‌ چاپي‌ ديوان‌ شاعر، آشكارا به‌ عنوان‌ سوگواري‌معرفي‌ شده‌. اما مفهوم‌ و رثا در آن‌ بسيار ضعيف‌ است‌ و بيش‌ از آنچه‌ مرثيه‌ باشد، مديحه‌سرايي‌ است‌. اين‌ قصيده‌ بايد ظاهراًزماني‌ سروده‌ شده‌ باشد كه‌ سلمان‌ به‌ زيارت‌ مرقدمطهر امام‌ حسين‌ مشرف‌ شده‌ و آن‌ را به‌ عنوان‌ تحفه‌اي‌ تقديم‌ آستان‌ آن‌ حضرت‌ كرده‌است‌. همان‌ گونه‌ كه‌ گفته‌ شد، بخش‌ اندكي‌ از قصيده‌ التفات‌ پيدا مي‌كند و آن‌ نيز در جايي‌است‌ كه‌ شاعر اشاره‌اي‌ گذرا به‌ تشنه‌ لب‌ شهيد شدن‌ سرور آزادگان‌ دارد. ضمن‌ آن‌ كه‌شاعر در پايان‌ قصيده‌ از حضرتش‌ تقاضاي‌ عنايت‌ مي‌كند. گرچه‌ تشيع‌ سلمان‌ اندكي‌ترديدآميز است‌. اما در اين‌ قصيده‌ بوي‌ صداقت‌ و اخلاص‌ همراه‌ با نوعي‌ جوهر احساسي‌به‌ خوبي‌ ديده‌ مي‌شود. قصيده‌اي‌ در سوگواري‌ امام‌ حسين‌ دارد كه‌ قسمتي‌ از آن‌ رامي‌آوريم‌.




  • خاك‌ و خون‌ آغشتة‌ لب‌ تشنگان‌ كربلاست‌
    جز به‌ چشم‌ و چهره‌ مسپر خاك‌ در اين‌ در،
    از دل‌ بر جسم‌ من‌ آرام‌ گير اين‌ جا دمي
    اين‌ سواد خوابگاه‌ قرة‌ العين‌ علي‌ است
    روضه‌ پاك‌ حسين‌ است‌ آن‌ كه‌ مشكين‌ زلف‌ حور
    ز آب‌ چشم‌ زائران‌ روضه‌اش‌ طوبي‌ لهم
    شمع‌ عالمتاب‌ عيسي‌ مظهر اسرار لطف
    مهبط‌ انوار عزت‌، مظهر اسرار لطف
    اي‌ كه‌ زوار ملايك‌ را جنابت‌ مقصد است‌
    تابي‌ از نور جبنيت‌ شمع‌ تابان‌ صباح‌
    ناسزايي‌ كاتش‌ قهر تو در وي‌ شعله‌ زد
    يا امام‌ المتقين‌ ما مفلسان‌ طاعتيم
    يا شفيع‌ المذبين‌ در خشكسال‌ مختيم
    يا اميرالمؤمنين‌ عام‌ است‌ خوان‌ رحمتت
    يا امام‌ المسلمين‌ از ما عنايت‌ وامگير
    نسبت‌ من‌ با شما اكنون‌ بدين‌ ابيات‌ نيست‌
    روضه‌ات‌ را من‌ هوا دارم‌ به‌ جان‌ قنديل‌
    خدمتي‌ لايق‌ نمي‌آيد زما بهر نثار
    هركسي‌ را دست‌ بر چيز و ما بر دعاست‌وه‌ مكن‌
    يا ابا عبدالله از لطف‌ تو حاجات‌ همه‌چو روا شد
    گر برآيد حاجت‌ من‌ رواست‌قرن‌ دهم‌ هجري‌



  • آخر اي‌ چشم‌ جهان‌ بين‌ اشك‌ خونينت‌ كجاست‌
    كان‌ همه‌نرگس‌ چشم‌ گل‌ رخسار آل‌ مصطفاست‌
    ‌كاندرين‌ جا منزل‌ آرام‌ جان‌ مرتضاست‌
    ‌وين‌ حريم‌ بارگاه‌ كعبه‌ عز و علاست‌
    خويشتن‌ را بسته‌ بر جاروب‌ ابن‌ جنت‌ سرا
    ‌شاخ‌ طوبي‌ را به‌ جنت‌ نشو و نماست‌
    ‌هر صباح‌ از پرتو قنديل‌ زرينش‌ ضياست‌
    ‌منزل‌ آيات‌ رحمت‌، مشهد آل‌ عباست‌
    وي‌ كه‌ مجموع‌ خلايق‌ را ضميرت‌ پيشواست‌
    تاري‌ از زلف‌ سياهت‌ خط‌ مشكين‌ مساست‌
    تا قيامت‌ هيمة‌ دوزخ‌ شد و اينش‌ سزاست‌
    ‌يك‌ قبولت‌ چوما را تا ابد برگ‌ و نواست‌
    ‌ز ابر احسان‌ تو ما را تا ابد برگ‌ و نواست‌
    ‌مستحق‌ بينوا را بر درت‌ بانك‌ صلاست‌
    خود تو داني‌ كه‌ سلمان‌ بنده‌ آل‌ عباست‌
    مصطفي‌ فرمود سلمان‌ هوز اهل‌ بيت‌ ماست‌
    وارآتش‌ دل‌ در برم‌ دايم‌ معلق‌ بر هواست‌
    خرده‌اي‌ آورده‌ام‌ و آن‌ درّ منظوم‌ شماست‌
    چون‌ دست‌ اين‌ درويش‌ مسكين‌ در دعاست‌
    گر برآيد حاجت‌ من‌ رواست‌قرن‌ دهم‌ هجري‌
    گر برآيد حاجت‌ من‌ رواست‌قرن‌ دهم‌ هجري‌



در قرن‌ دهم‌ هجري‌ ما بوضوح‌ مي‌بينيم‌ كه‌ در عهد صفوي‌ كمتر شاعري‌ رامي‌توان‌ يافت‌ كه‌ قصيده‌ و ترجيع‌ بند در ستايش‌ پيامبر اكرم‌ (ص) و امام‌ شيعه‌ نسروده‌باشد. ابن‌ حسام‌ بيشترين‌ اشعارش‌ در ذكر و مناقب‌ و كرامات‌ پيشروان‌ تشيع‌ و فضائل‌ وخصائص‌ امام‌ علي‌ است‌. به‌ حدي‌ كه‌ از مجموع‌ نعوت‌ و مناقب‌ و مراثي‌ پيشوايان‌ دين‌ديواني‌ خاص‌ به‌ وجود آورده‌ است‌. ابن‌ حسام‌ يك‌ ديوان‌ كامل‌ از قصايد و تركيبات‌ وتربيعات‌ و تخميسات‌ و تديسات‌ و تثمينات‌ در توحيد و ستايش‌ رسول‌ و اهل‌ بيت‌: و يادر مراثي‌ بعضي‌ از آنان‌ دارد.

چنين‌ به‌ نظر مي‌آيد كه‌ شاعران‌، اين‌ كار را ذكات‌ طبع‌ و قريحة‌ خود بشمارمي‌آورند و از گذراندن‌ آن‌ به‌ عنوان‌ يك‌ وظيفة‌ محترم‌ ديني‌، غفلت‌ نداشتند.

در همين‌ عهد محتشم‌ كاشاني‌ سمبل‌ مرثيه‌ سرايي‌ مي‌شود و در رثاي‌ امام‌حسين‌ دوازده‌ بند معروف‌ خود را به‌ اقتضاء هفت‌ بند حسن‌ كاشي‌ مي‌سرايد چنان‌كه‌ ازاين‌ ميان‌ مرثية‌ شهيدان‌ كربلاء ديگر شرف‌ و قبوليتي‌ بالاتر يافت‌، اگر چه‌ چند تن‌ ازشاعران‌ بعد از او كوشيدند، نظير آن‌ را بياورند ليكن‌ هنوز تركيب‌ بند محتشم‌ بهترين‌ ومؤثرترين‌ شناخته‌ مي‌شود.

ساختن‌ مرثيه‌ درباره‌ سيدالشهدا پس‌ از اين‌ نيز در ادب‌ فارسي‌ دامنه‌ پيدا كرد و به‌ويژه‌ در دهه‌ و عهد قاجاريه‌ توسعه‌ يافت‌.

كه‌ در پايان‌ مقالة‌ گزارشي‌ از شعراي‌ حسين‌ ارائه‌ دهيم‌ بايد بگوييم‌:

مجدالدين‌ كسائي‌ مروزي‌، ناصر خسرو قبادياني‌، ابوالمجد سنائي‌ غزنوي‌،بدرالدين‌ رازي‌، انوري‌ ابيوردي‌، عبدالرزاق‌ ظهير فاريابي‌، عطار نيشابوري‌، كمال‌اسماعيل‌ اصفهاني‌، مولانا جلال‌ الدين‌ مولوي‌، سيف‌ فرغاني‌، سلمان‌ ساوجي‌، اوحدي‌مراغه‌اي‌، خواجوي‌ كرماني‌، فرير مدي‌ ابن‌ يمين‌، درويش‌ ناصر بخارائي‌، ابن‌ حسام‌خوسفي‌، نورالدين‌ جامي‌ خراساني‌، سيد نظام‌ داعي‌ شيرازي‌، بابا فغان‌ شيرازي‌، محمداعلي‌ شيرازي‌، محمد وحشي‌ بافقي‌، محتشم‌ كاشاني‌، محمد علي‌ موذن‌ خراساني‌،نطبري‌ نيشابوري‌، زلالي‌ خراساني‌، محمد رفيع‌ واعظ‌ قزويني‌، محمد عابد تبريزي‌،دعوتي‌ داعي‌ همداني‌، متين‌ اصفهاني‌، محمد عاشق‌ اصفهاني‌، سليمان‌ صباحي‌ بيدگلي‌،فتحعلي‌ خان‌ صباي‌ كاشاني‌، محمد نامي‌ كرمانشاهي‌، نشاط‌ اصفهاني‌، مفيد شيرازي‌،سروش‌ اصفهاني‌، خاموش‌ يزدي‌، حسن‌ ارموي‌...

/ 1