قرآن برخلاف اكثر كتابهاى ديگر، از دو گونه معرفت برخوردار است : الف، معرفت ظاهرى. معرفت ظاهرى قرآن، برخاسته از ظاهر كلمات آن است و به دست آوردن آن براى هر كسى كه از شرايط و علوم آن برخوردار باشد، مقدور است. هر مفسرى، خواه شيعه يا اهل سنت براى تفسير آيات، نياز به علومى دارد كه فراگيرى آنها لازم است. سيوطى علوم مورد نياز مفسر را چنين گزارش مىنمايد: علم لغت، نحو، صرف، اشتقاق، معانى، بيان، بديع، قرائت، اصول دين، اصول فقه، اسباب نزول، ناسخ و منسوخ، فقه، احاديث، موهبت (الاتقان، 4/2). ب، معرفت درونى. معرفت درونى و عميق قرآن كه از آن تعبير به «بطون» قرآن شده، نزد مفسران امرى مسلم است و اعتقاد بر آن، برخاسته از رواياتى است كه مجلسى، بخشى از آن را در كتاب القرآن از بحارالانوار در باب 8 ، زير عنوان «ظاهر و باطن»، آورده است، به دو مورد از آنها اشاره مىشود : 1- فضيل بن يسار مىگويد: از امام باقر(ع) در مورد اين روايت سؤال كردم كه: هيچ آيهاى از قرآن نيست مگر آن كه داراى ظاهر و باطن است... حضرت فرمود: ظاهر آن تنزيل و باطن آن تأويل است؛ برخى از مصاديق تأويل قرآن روشن شده و برخى هنوز آشكار و روشن نشده است (مجلسى، 89/94). 2- جابر بن يزيد جعفى مىگويد: از امام محمد باقر(ع) در مورد تفسير آيهاى سؤال كردم و حضرت پاسخ من را داد. من مجدد و در روزى ديگر از همان آيه سؤال كردم و حضرت جواب ديگرى را دادند؛ به حضرت عرض كردم: فدايت شوم، قبلا پاسخ ديگرى داده بوديد. حضرت فرمود: اى جابر! قرآن داراى بطن و هر بطنى از آن نيز داراى بطن ديگرى است (همو، 89/91). از روايات مذكور چنين استفاده مىشود كه قرآن علاوه بر فهم ظاهرى آن ، از فهم و معرفت درونى و باطنى و عميق نيز برخوردار است. اين دو گونه فهم در واقع دو مرتبه از معرفت قرآن است. معرفت درونى، از ويژگيهاى قرآن مجيد است و از آن، در زبان معصوم به بطن آن تعبير شده است و هر بطنى نيز داراى بطن ديگر است. اين چنين خصوصيّتى در مورد ديگر كتابها، كمتر وجود دارد. برخوردارى از بطون با اين گستردگى از اختصاصات قرآن است و موجب جاودانگى قرآن گرديده است .
آسان يا دشوار بودن فهم قرآن
در مورد آسان و يا دشوار بودن فهم قرآن، اين پرسش براى محققان مطرح است كه آيا فهم قرآن، آسان و براى همگان قابل فهم است و يا دشوار و پيچيده است؟ با توجه به اينكه قرآن هدايت كننده همه انسانها است، اين مسأله اهميت خود را نشان مىدهد. با تأمّل در آيات قرآن مىتوان گفت: خداوند از طرفى در قرآن مىفرمايد: نزل به الروح الامين على قلبك لتكون من المنذرين بلسان عربى مبين، قرآن را جبرئيل بر قلب تو فروآورد تا از بيم دهندگان باشى و آن را به زبان عربى آشكار، فروآورد (شعراء/193-195). مفهوم آيه مذكور، نشان از آن دارد كه فهم قرآن، آسان و براى همگان روشن است؛ از طرفى، خداوند در آيه ديگرى مىفرمايد: و رتّل القرآن ترتيلاً انّا سنلقى عليك قولا ثقيلاً. قرآن را با دقت و تامّل بخوان، كه ما به زودى سخنى سنگين به تو القاء خواهيم كرد (مزمل/5)؛ اما اين آيه، نشان از آن دارد كه برخى از آيات، سنگين و فهم آن در طاقت همه نيست . از اين رو طباطبايى در معنى آن مىفرمايد: ممكن است مقصود از سنگينى، دريافت معانى آن باشد كه به دليل الهىبودن كلام هر كسى طاقت درك آن را ندارد، مگر جانهاى پاكيزه؛ يا سنگينى، مربوط به تحقق عملى آن است كه اجراى پيوسته آن، موجب زحمت و رنج است (الميزان، 20/62) حاصل دو آيه مذكور و همچنين آيات ديگرى نيز كه بر فهم قرآن اشاره دارد، چنين است كه فهم ظاهرى قرآن، آنجا كه برخاسته از الفاظ عربى آن است، آسان و آشكار است، ولى فهم درونى و نهانى قرآن، آنجا كه مربوط به متن و باطن آن است، حتى بر پيامبر(ص) نيز سنگين و دشوار است، چه برسد به ديگران كه از ويژگيها و امتيازات پيامبر(ص) و امامان معصوم(ع) برخوردار نيستند. در واقع، همانطور كه اشاره شد، قرآن، داراى دو گونه معرفت است: معرفت درونى كه همان «سنگين و دشوار» است و مخصوص مخاطبان خاص آن و معرفت ظاهرى كه همان «روشنگر و آسان» است و براى همگان مقدور است . در واقع عبارات قرآن، حاصل الفاظى است كه معانى آنها براى پيامبر(ص) و هر شخص ديگرى كه بر زبان عربى، آشنا باشد، آشكار و مبين است، ولى همان الفاظ دربردارنده معانى نهفته و حقايقى درونى است كه آنها سنگين و گرانبار است و دريافت آنها، ظرفيت، تحمّل و دانش خاص خود را مىطلبد .