معرفت درونى از مراتبى به شرح ذيل برخوردار است : 1- بخشى از آن مخصوص معصومان(ع) است كه همان «معرفت انحصارى» است و ويژگى آن طهارت و عصمت است كه خداوند متعال بر آن در آيه «مطهرون» اشاره نموده است: انه لقرآن كريم فى كتاب مكنون لايمسّه الا المطهّرون (واقعه/77-79) اين قرآنى ارجمند است كه در كتاب محفوظى جاى دارد و جز پاكان كسى از آن آگاه نيست. عبارت لايمسه الا المطهرون، بنابراين كه صفت قرآن باشد، اشاره بر آن دارد كه مس قرآن يعنى دستيابى به معرفت باطنى قرآن از آن معصوم(ع) است. پس معرفت معصومان(ع) كه همان مطهرون هستند، مختص آنان است . طباطبايى هم در اين خصوص مىگويد: «منظور از مس قرآن، علم به معارف آن است و مقصود از مطهرون، كسانى هستند كه خداى متعال، دلهايشان را از هر گونه رجس و پليدى، يعنى از رجس گناهان و پليدى ذنوب پاك كرده و بالاتر از آن - كه مرحلهاى عظيم و دقيقتر است - تطهير قلوب آنان از تعلق به غير خداى تعالى است و اين معنى از تطهير، با كلمه مس كه گفته شده به معنى علم است، مناسبتر از طهارت به معنى پاكى از حدث و خبث است» (الميزان، 19/137). بارزترين مصداق مطهرون، معصومان(ع) هستند كه در آيه مذكور و هم چنين آيه تطهير بدان اشاره شده و طباطبايى (همان) مىگويد: «مطهرون همان كسانى هستند كه خداى متعال دلهايشان را پاك نموده است مانند فرشتگان و كسانى كه از بشر برگزيده شدهاند چنان كه خداوند متعال مىفرمايد: إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهّركم تطهيراً (احزاب/33). از مفاد آيه تطهير كه بر طهارت و عصمت معصومان(ع) دلالت دارد و همچنين از مفاد آيه مَس كه بيان مىنمايد مَس يعنى علم و آن نيز مخصوص معصومان(ع) است، مىتوان استفاده كرد كه مراحلى از علم و معرفت قرآن، مخصوص مطهرون و معصومان(ع) است . اين مرتبه از معرفت كه اختصاصى و از آن معصومان(ع) است، در صورتى است كه شرايط طهارت، همواره باقى بماند و با تطهير نفوس و خودسازى، زمينه آن وجود داشته باشد و يا به عبارتى، چنين معرفتى منوط به حفظ طهارت نفس است كه البته در مورد معصومان(ع) چون چنين طهارتى، زمانمند و مكانمند نيست و همواره ادامه دارد، معرفت آنها نيز دائمى است و اين معرفت از طرف خداوند به لحاظ مسئووليت مهم آنان در هدايت بشر، به آنها الهام مىگردد تا ايشان در انجام مسئووليت خود موفق باشند . 2- بخش ديگرى از معرفت درونى، انحصارى نيست و از رتبهاى پايينتر از معرفت انحصارى برخوردار است كه آن را مىتوان معرفت باطنى غير معصومان(ع) از قرآن دانست و چنين معرفتى را، بسا كه مفسران عاليقدرى از آن بهرهمندند و با تدبّر و انديشه مخصوص بدان مىرسند كه مىتوان از معرفت انديشههاى تفسيرى عارفانى، مانند ملاصدرا، ميبدى ،امام خمينى و...در اين خصوص ياد كرد . چنين معرفتى انحصارى نيست و در سايه تقوى و تهذيب نفس براى هر مفسرى قابل حصول است و راه كسب و وصول آن، عمل به آيات، پيروى از اهل بيت(ع) و شيوه آنان در فهم قرآن، بهرهگيرى از نمونههاى توسل اهل بيت(ع)، استمداد از قرآن، استنطاق از قرآن، پرهيز از پيش داورى در مورد فهم آيات، تهذيب نفس و تحصيل تقوى به طور كامل است تا ملكه فهم آيات براى آنها حاصل شود. البته بررسى چنين راهكارها و شيوههاى فهم درونى قرآن براى غير معصومان(ع) خود نيازمند مطالعه ديگرى است؛ ولى به نظر مىرسد از مهمترين آنها، عمل به آيات است كه سبب فهم و معرفتهاى بيشتر درونى خواهد شد، چنان كه اَنَس از پيامبر(ص) روايت نموده كه هر كس بر آنچه (از قرآن) مىداند، عمل نمايد، خداوند علم و معرفت مواردى را هم كه نمىداند به او عطا مىكند (سيوطى، الدر المنثور، 2/123، الاتقان، 2/479؛ مجلسى، 68/363 ). بنابراين معرفت درونى داراى دو بخش است: معرفت انحصارى مخصوص معصومان(ع)، و آن هر معرفتى است كه غير آنها در هر مرحله از قرب نيز كه باشند، بدان دسترسى ندارند. معرفت باطنى غيرمعصومان(ع) كه مىتواند براى هر مفسرى در صورت فراهم كردن شرايط آن حاصل شود .