نقد و بررسى تفسير رشيدرضا از آيه ولايت
علىاوسط باقرىمقدمه
تفسير المنار يكى از مهمترين تفاسير سده چهاردهم است كه با نگاهى نو و رويكردى هدايتجويانه به تفسير قرآن پرداخته است.المنار از ابتدا تا تفسير آيه 125 سوره نساء حاصل درسهاى تفسير امام محمد عبده در الازهر مصر است كه به خامه شاگرد مبرزش، محمد رشيدرضا، به رشته تحرير درآمده است و ادامه آن (تا تفسير آيه 52 سوره يوسف) تماما از رشيدرضا مىباشد. اين تفسير داراى ويژگىهايى چند است كه گرايش اجتماعى، عقلمدارى و گرايش هدايتى از مهمترين آنها مىباشد، گو اينكه در هر كدام از زمينههاى يادشده از افراط مصون نمانده است.يكى از نواقص عمده المنار، كه به شدت از عظمتش فرو كاسته و در نگاه خواننده منصف تعصب بر باطل و روىگرداندن از حق را نمايان مىسازد، گرايشهاى ضدشيعى و وهابيگرى آن است.اين گرايش در انكار شفاعت، توجيه برخى معجزات قرآن و تفسير بىپايه آيات مرتبط با ولايت و امامت نمود پيدا كرده است. بىتوجهى كامل به تفاسير استوار مفسران بزرگى همچون امين الاسلام طبرسى و شيخ طوسى - از مفسران بزرگ شيعه - و حتى چشم فرو بستن بر رويكرد ديگر تفاسير اهل سنت در تفسير آيات نازل شده در شان اهلبيت عصمت و طهارت عليهم السلام نشانهاى از فرط تعصب پديدآورندگان المنار است.در اين نوشتار، براى نمونه، ابتدا تفسير مرحوم شيخ طوسى و مرحوم طبرسى از آيه «ولايت» بيان گرديده، سپس با نقل و نقد تفسير المنار از آيه ياد شده، معلوم خواهد گرديد كه رشيدرضا بدون توجه و يا با تغافل از تفاسير تبيان شيخ طوسى و مجمع البيان شيخ طبرسى - كه منابعى در دسترس بودهاند - اشكالات سستى را مطرح ساخته كه پيشتر بدانها پاسخهاى مقتضى داده شده بود.آيه «ولايت»
"انما وليكم الله و رسوله والذين ءامنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم ركعون(مائده: 55) ; ولى و سرپرستشما فقط خداست و فرستادهاش و كسانى كه ايمان آوردهاند; آنان كه نماز را برپا مىدارند و زكات مىدهند، در حالى كه در ركوعند. در آيه يادشده، كه از آن به آيه «ولايت» تعبير مىشود، بحثهايى مطرح است; از جمله اينكه: - مراد ازولايتدروليكم اللهچيست؟ آيا مراد از آن ولايت نصرت و محبت ستيا ولايت در تصرف؟ - مراد ازالذين آمنواكيست؟ آيا مراد همه مؤمنانند يا آنكه فرد خاصى مقصود است؟ - ركوع در جملهو هم راكعونبه چه معناست؟ به معناى خضوع و خشوع است و يا به معناى ركنى از اركان نماز؟تفسير مفسران شيعه
مفسران شيعه برآنند كه مراد ازولايتدر آيه شريفه، اولويت در تصرف و مقصود از «الذين آمنوا» علىبن ابىطالب عليه السلام است و نيز ركوع در جمله «وهم راكعون» را ركنى از اركان نماز مىدانند.در ذيل به اين موارد پرداخته شده است:الف.ولايت در تصرف:
مفسر و فقيه ارجمند شيعه، شيخ الطائفه، شيخ طوسىرحمه الله، در تفسير اين آيه شريفه، مىفرمايد: «ولى در آيه شريفه، به معناى اولويت و احقيت در تصرف است.ايشان در تبيين اينكه مراد از «ولايت» اولويت در تصرف است، دو دليل اقامه مىكنند: دليل اول: خداوند با «انما» ، كه دال بر حصر است، ولايت غيرخدا، رسول و «الذين آمنوا» را نفى كرده است، در حالىكه اگر مراد از «ولايت» موالات در دين بود، اختصاص به كسان ياد شده در آيه نداشت; زيرا ولايت در دين در حق تمام مؤمنان جارى است. «والمؤمنون و المؤمنات بعضهم اولياء بعض» (توبه: 71) ; و مردان و زنان مؤمن دوستان و ياوران يكديگرند. (1) دليل دوم: مضافاليه در «وليكم» تمام مؤمنان را شامل مىشود.آيه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله را از مضافاليه خارج ساخت. «الذين آمنوا» نيز بايد از مضافاليه خارج باشد تا مخاطبان آيه غير از صاحبان ولايتباشند در غير اينصورت، لازم مىآيد كه مضاف و مضافاليه يكى باشند; چون قطعا «الذين آمنوا» ولى مىباشد.اگر در ضمن «كم» در «وليكم» نيز باشد - يعنى «الذين آمنوا» در مضاف (ولى) و مضافاليه (كم) داخلاست.همچنين عدم اخراج «الذين آمنوا» از «كم» مستلزم آن است كه ولى و مولى عليه يكى باشند; يعنى كسانى كه ايمان آوردهاند (الذين آمنوا)، هم ولى باشند و هم مولى عليهم و اين محال است. (2) با بيان مزبور، نتيجه مىگيريم كه مراد از «الذين آمنوا» همه مؤمنان نيست; زيرا مؤمنان مخاطب آيهاند و اگر مراد از «الذين آمنوا» تمام مؤمنان باشد، لازم مىآيد آيه مخاطبى نداشته باشد; زيرا تمام مؤمنان براساس بيان مزبور از مضاف اليه «وليكم» خارجند.بنابراين، «ولايت» در آيه شريفه، به معناى دوستى و يارى كه در رابطه با همه مؤمنان است، نمىباشد، بلكه مقصود سرپرستى است كه ويژه خدا و رسول و برخى از مؤمنان مىباشد.ب.مصداق (الذين آمنوا) :
مراد از «الذين آمنوا» در آيه ولايت على بن ابى طالب عليه السلام است.مفسر سترگ شيعه، شيخ طوسى، در بياناينكهمراداز «الذينآمنوا» على عليه السلاماست، سهوجهبيان مىكند: الف) هر كس «ولى» را در آيه به معناى اولويت در تصرف گرفته است، آن را به خداوند، پيامبراكرم صلى الله عليه وآله و على بن ابىطالب عليه السلام اختصاص داده است.و ثابتشد كه «ولايت» در آيه، به معناى اولويت در تصرف است.پس مراد از «الذين آمنو» علىبنابىطالب عليه السلام است. ب) روايات متعددى از طريق شيعه و اهل تسنن اين آيه را در شان اميرالمؤمنين عليه السلام مىدانند كه در پى انفاق انگشترى در حال نماز، اين آيه شريفه درباره آن حضرت نازل گشت. ج) خداوند براى «الذين آمنوا» اوصافى ذكر نموده كه فقط در حضرت على عليه السلام جمع است. امت اسلام اتفاق دارند كه فقط على عليه السلام در حال نماز انفاق كرد و انگشتر به فقير داد و اين آيه مىفرمايد: مراد از «الذين آمنوا» كسانى هستند كه نماز به پا مىدارند و در حال ركوع زكات مىدهند، بنابراين، از آنجا كه اين اوصاف منحصر در امام على عليه السلام است، معلوم مىگردد كه مراد از «الذين آمنوا» فقط آن حضرت است. (3)دو پرسش و پاسخ:
مرحوم شيخ طوسى سپس دو سؤال را مطرح كرده، بدانها پاسخ مىگويد: 1) آيا نمىتوان «هم راكعون» را صفتى مستقل قرار داد و نه حال براى فاعل «يؤتون الزكوة» ؟ 2) آيا نمىتوان ركوع را در «و هم راكعون» به معناى خضوع گرفت تا معناى آيه اينگونه باشد: در حال خضوع و خشوع زكات مىپردازند؟ ايشان در رد احتمال اول مىگويد: چنين احتمالى برخلاف فهم عرب است; زيرا اگر گويندهاى بگويد: لقيت فلانا و هو راكب، مىفهمند ملاقات در حال ركوب شخص بوده است، نه آنكه «هو راكب» خود يك وصف مستقلى باشد. در رد احتمال دوم هم مىفرمايد: «ركوع» در لغت، به معناى خم شدن است و در شرع به معناى ركن خاصى از نماز به كار رفته و استعمال آن در خضوع و خشوع استعمال مجازى است.اصل بر اين است كه لفظ را بر معناى حقيقىاش حمل كنيم. ايشان در پايان، در رد اينكه مراد از «ولى» در آيه شريفه، ولايت در نصرت باشد، مىنويسد: ما استعمال «ولى» به معناى «ناصر» در لغت عرب را انكار نمىكنيم، اما از آنجا كه آيه شريفه دلالتبراختصاصولايت دارد وولايتدرنصرتاختصاصبه بعضى از مؤمنان ندارد، معلوم مىشود كه در آيه شريفه، به آن معنا نيست. (4) همانگونه كه ملاحظه شد، شيخ طوسى از حصر موجود در آيه استفاده كرده است كه «ولايت» به معناى موالات در دين و نيز ولايت در نصرت نمىباشد و لا محاله به معناى «ولايت در تصرف» است; زيرا اقوال در معناى ولايت در آيه از اين سه قول خارج نيستند. شيخالطائفه اين بيانها را در تلخيص الشافى به گونهاى مفصلتر آورده و ثابت كرده كه آيه در شان حضرت على عليه السلام است. (5) مرحوم طبرسى نيز در تفسير مجمعالبيان به شيوه شيخ طوسى، به تبيين ديدگاه شيعه در تفسير اين آيه شريفه پرداخته است. (6)شان نزول آيه در منابع اهل سنت:
در منابع متعددى از اهل سنت، نزول آيه در شان امام على بن ابىطالب عليه السلام ذكر شده است كه به برخى از آنها اشاره مىشود: 1.ابوعبدالرحمن نسائى (م 303 ق) در سنن نسائى; بايد توجه داشت كه در چاپهاى جديد سنن نسائى، اين روايات حذف شده است، ولى ابوالحسن رزين العبدرى الاندلسى (م 535 ق) در الجمع بين الصحاح الستة به نقل از نسائى آنها را آورده است. (7) 2.ابن جرير طبرى (م 310 ق)، جامع البيان عن تاويل آى القرآن، ج 4، ص390، چاپ دارالفكر; 3.ابوالقاسم طبرانى، (م 370 ق)، المعجم الاوسط، تحقيق دكتر محمود الطحان، رياض، مكتبةالمعارف، 1415 ق/1995 م، ج 8، ص 129، 130، ح 6228; 4.زمخشرى، الكشاف، قم، مكتب الاعلام الاسلامى، 1414 ق، ج 2، ص 649; 5.ابوبكر الجصاص الرازى، (م 370) احكام القرآن، بيروت، دارالكتب العلميه، 1415 ق/1994 م، ج 2، ص 558، 559 6.ابوالحسن واحدى نيشابورى (م 468 ق)، اسباب نزول القرآن، تحقيق بسيونى، بيروت، دارالكتب العلميه، 1411 ق/1991 م، ص 201، 202; 7.ابوالقاسم الحاكم الحسكانى (م 490 ق)، شواهد التنزيل، تحقيق و تعليق محمدباقر محمودى، تهران، وزارة الثقافة و الارشاد الاسلامى، 1411 ق/1990 م، ج 1، ص 209 8.عمادالدين محمد الطبرى معروف به كياالهراسى (م 504 ق)، احكام القرآن، الطبعة الثانيه، بيروت، دارالكتب العلميه، 1405 ق/1985 م، ج 3و 4، ص 84; 9.ابن عساكر، تاريخ مدينة دمشق، بيروت، دارالفكر، 1415 ق/1995 م، ج 42، ص 356، 357 10.جلالالدين سيوطى (م 911 ق)، اسباب النزول، دمشق، دارالهجرة، 1410 ق/1990 م، ص 147، 148 براى اطلاع از منابع ديگر، ر.ك: علامه امينى، الغدير، چاپ دوم، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1366 ق، ج 3، ص 221 به بعد/تعليقات آيةالله العظمى نجفى بر احقاق الحق قاضى نورالله تسترى، ج 2، ص 399 به بعد و ج 3، ص 502 به بعد و ج 20، ص 2 به بعد.آيتالله نجفى منابع متعددى را ذكر كردهاند كه برخىازآنهاخطى هستند، نسخه خطىيا مصور برخى منابع چاپ نشده در كتابخانه عمومى آيةالله نجفى در قم موجود مىباشد.تفسير رشيدرضا از آيه ولايت و نقد آن
اكنون تفسير رشيدرضا از آيه ولايت و انتقادهاى وى بر تفسير موردنظر شيعه را درسهمحوربيانكردهوبهنقدوبررسى آن مىپردازيم:الف.معناى «ولايت» :
رشيد رضا بر آن است كه «ولايت» در آيه شريفه به معناى «ولايت در نصرت» است.تنها دليلى كه او ارائه مىكند، دليل سياق است; وى مىگويد: از آنجا كه آيات پيشين درباره تمايل منافقان به يهود و نصارى براى يارى خواستن از آنهاست، مشخص مىشود كه مقصود از «ولايت» در اين آيه نيز ولايت در نصرت است; يعنى اى مؤمنان; ياريگر شما فقط خدا و رسول خدا صلى الله عليه وآله و مؤمنان هستند. (8) نقد و بررسى: اولا، در جايى مىتوان به قرينه سياق تمسك جست كه آيات باهم نازل شده باشند، ولى آنجا كه آيهاى جدا از آيات ديگر نازل شده باشد، هرچند در پى آنها قرار گرفته باشد، نمىتوان به سياق استناد كرد; زيرا آيهاى كه جدا از آيات پيشين نازل شده كلام مستقلى است و براى فهم آن، در نظر گرفتن ارتباطش با آيات قبل لازم نيست. (9) در آيه مورد بحث نيز به يقين، نزول اين آيه در زمانى غير از نزول آيات پيشين است; زيرا براى آيات پيشين شان نزولى ذكر كردهاند و براى اين آيه شان نزولى ديگر كه اين خود نشانگر تعدد نزول است. ثانيا، قرينه سياق وقتى مؤثر در معناى آيه است كه قرينهاى و دليلى بر خلافش نداشته باشيم و از آنجا كه با بررسى خود آيه فهميديم «ولايت» نمىتواند به معناى ولايت در نصرت باشد، سياق نمىتواند تاثيرگذار در معنا باشد. جاداشت رشيدرضا به بيان مرحوم شيخ طوسى در تفسير تبيان و تلخيص الشافى و نيز بيان مرحوم طبرسى و ديگر مفسران شيعه بپردازد، نه آنكه استدلال شيعه را فقط مبتنى بر روايات بداند; آنگاه به دليل سياق، روايات را طرح كند.ب.مقصود از «الذين آمنوا» :
رشيدرضا معتقد است كه مراد از «الذين آمنوا» مؤمنان راستين مىباشد.تنها وجهى كه رشيدرضا در اشكال بر ديدگاه شيعه دارد، اين است كه تعبير از مفرد به «الذين آمنوا» ، كه جمع است، در كلام فصحاى عرب به كارنمى رود، چه رسد به قرآن كه كلام خداست.نقد و بررسى:
درست است كه ظاهر «الذين آمنوا» جمع است، ولى وقتى اثبات كرديم مقصود از «ولايت» ، ولايت در تصرف است و نيز اين مطلب را ضميمه كرديم كه چنين ولايتى براى فرد ديگرى جز امام على عليه السلام ادعا نشده است، مىفهميم مراد از آن مفرد است.ولى آيا چنين كاربردى خلاف فصاحت است؟ اگر چنين كاربردى خلاف فصاحتبود، بايد مفسر بليغى همچون زمخشرى بدان تمسك مىكرد.زمخشرى پس از اشاره به نزول آيه در شان امام على عليه السلام مىگويد: اگر بگويى: چگونه صحيح است آيه در شان على عليه السلام باشد، در حالىكه «الذين آمنوا» جمع است، مىگويم: گرچه سبب نزول يك نفر است، ولى تعبير جمع به كار رفته است تا ديگران در انجام عملى كه در آيه ذكر شده، رغبت نمايند و در پى آن به ثواب نايل آيند. همچنين جمع آوردن «الذين آمنوا» مىتواند وجه ديگرى نيز داشته باشد و آن اينكه مؤمنان بايد تا اين حد در انفاق بر نيازمندان حريص باشند و آن را به تاخير نيندازند، گرچه در حال نماز باشند. (10) مرحوم شرفالدين وجه ديگرى را نيز اضافه نموده است و آن اينكه اگر لفظ مفرد به كار مىرفت، دشمنان على عليه السلام حساسيت نشان مىدادند; زيرا هيچ اميدى بر اينكه اوصاف ذكر شده بر كس ديگرى منطبق شود، نداشتند و اين نااميدى ممكن بود موجب اسائه ادب آنها به پيامبراكرم صلى الله عليه وآله شود و آن حضرت صلى الله عليه وآله را به فاميلبازى متهم نمايند; (11) همانگونه كه هنگام درخواست قلم و دوات براى كتابت وصيت، حضرت صلى الله عليه وآله را به هذيانگويى متهم ساختند! (12) علاوه بر اين، ميان استعمال لفظ جمع در مفرد و انطباق عنوان جمع بر يك فرد تفاوت است.در آيه شريفه، «الذين آمنوا» با توجه به اوصافى كه براى آن ذكر شده است، فقط بر على بنابىطالب عليه السلام منطبق مىشود و يك مصداق بيشتر ندارد و اين بدان معنا نيست كه جمع در مفرد به كار رفته است. (13) اطلاق جمع و اراده مفرد: در برخى زبانها، گاهى لفظ به صورت جمع به كار مىرود، ولى مراد مفرد است; مثلا، در فارسى براى احترام، فعل جمع به كار مىبرند; مثلا مىگويند: «آقاى مدير از مدرسه رفتند.» با اينكه مدير يك نفر است، از فعل «رفتند» استفاده شده است. در زبان عربى نيز گاه صيغه جمع به كار مىرود، ولى مفرد مراد است.شاعر مىگويد: جاء الشتاء و قميصى اخلاق شرآذم يضحك منها التواق در بيت مزبور، شاعر اخلاق (جمع خلق به معناى كهنه) گفته ولى مرادش مفرد است. (14) حدادى پس از ذكر برخى آيات، كه در آنها صيغه جمع به كار رفته ولى مفرد مراد است، مىنويسد: «در زبان عربى جايز است كه واحد به لفظ جمع ذكر شود، همانگونه كه ذكر جمع به لفظ واحد و تثنيه به لفظ جمع و نيز ذكر جمع به لفظ تثنيه جايز مىباشد» . (15) زركشى در نوع چهل و دوم البرهان، كه در شناخت انواع خطابهاى قرآنى است و نيز در نوع چهل و ششم، كه در شناخت قالبهاى بيانى قرآن است، برخى آياتى را كه در آنها صيغه جمع به كار رفته ولى مفرد مراد مىباشد، بررسى كرده است. (16)در ذيل برخى آيات كه در آنها لفظ جمع آمده، ولى مفرد مراد است، بيان مىگردد:
1. «فترى الذين في قلوبهم مرض يسارعون فيهم يقولون نخشى ان تصيبنا دآئرة» (مائده: 2) ; كسانى را كه در دلشان بيمارى - شك و نفاق - است، مىبينى كه در [دوستى] آنان (يهود ونصارا) مىشتابندومىگويند: مىترسيمكهمارارويدادبدىرسد. (17) در برخى تفاسير آمده است كه اين آيه درباره عبدالله بن ابى بن سلول، سر كرده منافقان مدينه مىباشد.پس از جنگ بدر، عبادة بن صامتخدمت پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله رسيد و از دوستى و همپيمانى با يهوديان تبرى جست، ولى عبدالله بن ابى گفت: من از هم پيمانى با يهود برائت نمىجويم; زيرا ترس آن دارم كه رويداد بدى بر ما رسد و همپيمانى با آنها به كارمان آيد.خداوند به دنبال اين سخن عبدالله بن ابى آيه شريفه را نازل نمود. درباره نزول آيه در ارتباط با سخن عبدالله بن ابى ر.ك: ابن كثير، تفسيرالقرآن العظيم، رياض، دارطيبة، 1418 ق/1997 م، ج3، ص1190، 1191/ابن ابى حاتم رازى، تفسير القرآن العظيم، مكة المكرمه - الرياض، مكتبه نزار مصطفى الباز، 1417 ق/1997 م، ص 1157/واحدى نيشابورى، اسباب نزول القرآن، ص 201 2. «لقد سمع الله قول الذين قالوا ان الله فقير و نحن اغنياء» (آل عمران: 81) عكرمه، سدى و مقاتل گفتهاند: گوينده اين سخن فنخاص بن عازوراء مىباشد و حسن بصرى بر آن است كه مراد حيى بن اخطب است (18) در هر حال، با آنكه در قرآن صيغه جمع به كار رفته، مراد يك شخص بيش نيست. 3. «يسئلونك ماذا ينفقون» (بقره: 215) پرسش كننده يك نفر بيشتر نبوده، ولى در آيه شريفه صيغه جمع به كار رفته است. (19) 4. «يستفتونك قل الله يفتيكم فى الكلالة» (نساء: 176) برادر و خواهر ميتى را كه پدر و مادر و فرزند نداشته باشد، «كلاله» گويند. (20) بسيارى از مفسران شان نزول آيه شريفه را سؤال جابر بن عبدالله انصارى دانستهاند.هنگام مرگ جابر، فقط خواهرانش زنده بودند، جابر در بستر بيمارى از پيامبراكرم صلى الله عليه وآله از ارث خواهرانش سؤال كرد و به دنبال آن، آيه مزبور، كه از آن به آيه «فرائض» تعبير مىشود، نازل گشت. (21) گرچه سؤال كننده يك نفر است، در آيه صيغه جمع (يستفتونك) به كار رفته است. علامه امينى بيست آيه را كه در آن لفظ جمع به كار رفته ولى مفرد مراد است، برشمرده است. (22)ج.معناى «ركوع» :
رشيدرضا مىگويد: «ركوع» به معناى خضوع يا ضعف است; به اين معنا كه آنان در حال خضوع و نه از سر ريا يا ترس، زكات مىدهند و يا در حالى كه خود ضعيف و ناچيزند بر ديگران انفاق مىنمايند. رشيدرضا در تاييد كلام خود، به لغت استناد مىكند و از اساس البلاغة نقل مىكند كه عرب هر كس را كه به خداوند ايمان داشت و بتها را نمىپرستيد، «راكع» مىناميد.نيز آنها مىگويند: «ركع الى الله» ; يعنى فقط به او اعتماد كرد.ركوع مجازا در ضعف نيز به كار رفته است.عرب مىگويد: «ركع الرجل» وقتى كه به فقر دچار گشته، از نظر مالى ضعيف شود.نقد و بررسى:
اولا، معناى اصلى و حقيقى «ركوع» انحنا است و كاربردش در ايمان به خدا و نفى عبادت بتان، يكى از كابردهاى خاص آن است.زمخشرى در اساس البلاغة - كه رشيدرضا به كلام او استناد كرده است - چنين مىگويد: شيخ راكع: منحن من الكبر و شيوخ ركع و منه ركوع الصلاة.سپس مىنويسد: وكانت العرب تسمى من آمن بالله و لم يعبد الاوثان راكعا. (23) از مقدم كردن معناى انحنا معلوم مىشود كه از نظر اساس اللغة، معناى اصلى ركوع انحنا است.لغويان ديگر به اينكه معناى اصلى و حقيقى ركوع انحنا است، تصريح نمودهاند. (24) بر اين اساس، ركوع در آيه را به ركوع در نماز معنا مىكنيم. ثانيا، كلمه ركوع (به صورت فعلى و اسمى) در آيات ديگرى از قرآن نيز به كار رفته است كه در بيشتر آن موارد، مراد ركنى از اركان نماز است و مفسران در جايى كه قرينهاى برخلاف نبوده است ركوع را به معناى انحنا در نماز دانستهاند.بله، در برخى آيات، به معناى خشوع و خضوع گرفته شده است، ولى براى آن قرينهاى ارائه دادهاند. (25) درباره آيه مورد بحث نيز مىگوييم: بر پايه كاربردهاى قرآنى اين كلمه، بايد ركوع را به معناى ركن نماز معنا كنيم و هيچ قرينهاى بر حمل آن به معناى خضوع نداريم. بلكه قرينه بر حمل به معناى اصلى وجود دارد; زيرا از طرق متعدد نقل شده است كه آيه شريفه در شان اميرالمؤمنين عليه السلام و پس از اعطاى انگشترى از سوى آن حضرت عليه السلام به فقير در حال نماز، نازل گشته است.1- ترجمه از سيدجلال الدين مجتبوى 2- 3- ر.ك.به: شيخ طوسى (محمدبن حسن)، التبيان فى تفسير القرآن، قم، مكتب الاعلام الاسلامى، ج 3، ص 563 4- همان، ص 563- 564 5- همو، تلخيص الشافى، الطبعة الثالثة، قم، منشورات العزيزى، 1394 ق/1974 م، ج 2، ص 1، به بعد 6- فضل بن حسن الطبرسى، مجمعالبيان فى تفسير القرآن، بيروت، دارالكتب العلمية، 1418 ق/1997 م/ج 3، ص 275 7- ر.ك: قاضى تسترى، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج 2، ص 399 و ج 3، ص 505 8- رشيدرضا، المنار، بيروت، دارالمعرفة، 1404 ق/1984 م، ج 6، ص 443 9- براى بحثبيشتر و اينكه آيا اگر ولايت را به معناى احقيت درتصرف بگيريمازحيثسياق با آيات پيشين ناهماهنگ استيا سازگار، ر.ك: سيدمحمدحسينطباطبائى، تفسيرالميزان، قم، انتشارات اسماعيليان، ج6، ص 6 10- زمخشرى، كشاف، ج 1، ص 649 11- ر.ك: سيدعبدالحسين شرف الدين، المراجعات، الطبعه الثانيه، قم، اسوه، 1416 ق، ص 236 12- ر.ك: ابن جرير الطبرى، تاريخ الطبرى، بيروت، مؤسسه الاعلمى، ج 2، ص 436 13- ر.ك: تفسير الميزان، ج 6، ص 9/محمدتقى مصباح يزدى و ديگران، الامامة والولاية فى القرآن الكريم، ص 72:يجب ان نميز بين استعمال لفظ الجمع فى المفرد و بين انطباق العنوان الجمعى على الواحد الذى تحقق من افراد العنوان الجمعى مع امكان انطباق هذا العنوان على افراد آخرين يفرض تحققهم. 14- ر.ك: ابوالنصر احمد بن محمد السمرقندى المعروف بالحدادى، المدخل لعلم تفسير كتاب الله تعالى، دمشق، دارالقلم/بيروت، دارالعلوم، 1408 ق/1998 م، ص 285، 286 15- همان، ص 283 16- ر.ك: بدرالدين الزركشى، البرهان فى علوم القرآن، الطبعة الثانية، دارالمعرفة، بيروت، 1415 ق/1994 م، ج 2، ص 361 به بعد (خطاب الواحد بلفظ الجمع) ; همان، ج 3، ص 94، 95 (اطلاق الجمع واراده الواحد) 17- ترجمه از سيدجلالالدين مجتبوى 18- ر.ك: قرطبى، الجامع لاحكام القرآن، ج 2، الجزءالرابع، ص 275/على بن محمد بن ابراهيم البغدادى، لباب التاويل فى معانى التنزيل، بيروت، دارالكتب العلميه، 1415 ق/1995 م، ج 1، ص 326/واحدى، اسباب نزول القرآن، ص 137 و 138/ابن كثير، تاريخ مدينة دمشق، ج 1، ص 434 19- الجامع لاحكام القرآن، ج 2، ص 35: نزلت الآيه فى عمروبن الجموح و كان شيخا كبيرا فقال.يا رسولالله، ان مالى كثير، فبماذا اتصدق وعلى من انفق؟ فنزلت (يسالونك...) /على بن محمد بن ابراهيم البغدادى الشهير بالخازن، تفسير الخازن/ (لباب التاويل فى معانى التنزيل)، ج 1، ص 144 20- طبرسى پس از بيان اختلاف در معناى «كلاله» مىگويد: «والمروى عن ائمتنا ان الكلاله الاخوة والاخوات. (مجمعالبيان، ج 3، ص 26) 21- ر.ك: الجامع لاحكام القرآن، ج 3، ص 388/ابن كثير، تفسير القرآن الكريم، ج 2، ص 482 (ابن كثير شان نزول آيه را از مسند احمدبن حنبل، ج 3، ص 298 و صحيح بخارى، ديثشماره 6743 و صحيح مسلم، حديثشماره 1616 نقل كرده است) /على بن محمد الخازن، تفسير الخازن/ (لباب التاويل فى معانى التنزيل)، ج 1، ص 454 22- ر.ك: علامه امينى، الغدير، ج 3، ص 163 به بعد 23- الزمخشرى، اساسالبلاغة، تحقيقعبدالرحيممحمود، ص177 24- العين:كل شىء ينكب لوجهه فتمس ركبته الارض اولا تمسها بعد ان يطاطىء راسه فهو راكعمعجم مقاييس اللغة:الراء والكاف و العين اصل واحد يدل على انحناء فى الانسان و غيره.يقال: ركع الرجل اذا انحنى، و كل منحن راكعمصباح اللغة،ركع ركوعا: انحنى، ركع: قام الى الصلاة 25- در 9 آيه از قرآن كريم، «ركوع» (به صورت اسمى و فعلى) به كار رفته است.در 6 آيه «ركوع» به معناى خم شدن در نماز است.مفسران در مواردى كه قرينهاى براى حمل ركوع به غير ركن نماز وجود نداشته است، «ركوع» را به معناى ركن نماز گرفتهاند.در آيات 48 سوره مرسلات (77)، 43 آل عمران (3)، و 43 بقره (2)، كه درباره غيرامت پيامبراكرم صلى الله عليه وآله تعبير ركوع به كاررفته، به قرينه عدم وجود ركوع در نماز آنها، ركوع را به معناى خضوع حمل كردهاند.البته در برخى از اين آيات نيز معناى غير ركن فقط به صورت احتمال ذكر شده است، گو اينكه در همين موارد هم سعى دارند كاربرد ركوع در معناى خم شدن را به گونهاى تصحيح نمايند. (ر.ك: الكشاف، ج4، ص682/ابوحيانالاندلسى، بحرالمحيط، ج1، ص336; ج 8، ص 399.)