برخي از آيات قرآني كه طبق نقل اهل سنت، در عظمت امام حسين و عترت وپيامبر اكرم : نازل شده است: 1 ـ آية مباهله؛ عالمان و مفسران اهل سنت در ذيل آيه تصريح نمودهاند كهاين آيه دربارة اهل بيت پيامبر نازل شده است و مراد از ابنائنا حسن و حسين 8ميباشد. 2 ـ آية تطهير؛ به عقيدة اهل سنت و به موجب احاديث وارده، اهل بيت عبارتاز فاطمه، حسن و حسين، علي است : و نه زنان پيامبر(ص) 3 ـ در آية موده في القربي؛ فخررازي در تفسير اين آية شريفه از زمخشريصاحب تفسير «الكشاف» نقل ميكند، پس از نزول اين آيه، از پيامبر سؤال شدخويشاوندان تو كيانند كه مودت آنان بر ما واجب است. فرمود: «علي و فاطمه و ابناهما؛علي وفاطمه و دو پسر آندو» زمخشري اشعاري از شافعي نقل ميكند از جمله: ان كان رفضاً حبّ آل محمدفليشهد الثقلان اني رافضي اگر محبت آل محمد، نشانة رافضي بودن است، پس تمام جن و انس شهادتبدهند كه من رافضيم.
برخي از روايات وارده از پيامبر اكرم(ص) در عظمت امام حسين (ع)
1 ـ حسين مني و انا منه 2 ـ الحسن و الحسين سيدا شباب اهل الجنة 3 ـ الحسن و الحسين ابنا من احبهما احبني، و من احبني، احبه الله، ادخله الجنة ومن ابغضهما ابغضني و من ابغضني ابغضه و من ابغضه ادخله النار.
طبق روايات زيادي كه از نظر مضمون، در حد تواتر معنوي است، پيامبر اسلام(ص) از شهادت فرزندش حسين ((ع)) در كربلا و لزوم ياري نمودن آن حضرت خبر دادهاست. 1 ـ ابن سعد و طبري از عايشه روايت نمودهاند كه پيامبر فرمود: «اخبرني جبرئيلانّ ابني الحسين يقتل بأرض الطف...و أخبرني ان فيها مضجعه.» 2 ـ «اءنّ ابني هذا يعني الحسين ـ يقتل من ارض العراق يقال لها كربلا فمن شهدذلك منهم فلينصره» 3 ـ استرجاع در بين راه مكه به كربلا.
فصل دوم: موجبات نهضت عاشورا
هر چند حوادث ريشه داري در پيدايش واقعة خونين عاشورا مؤثّر بوده، ولي هدفما در اين مقاله تنها ياد آوري برخي علل و اسباب موجود در دوران حكومت معاويه وفرزندش ميباشد كه موجب نهضت تاريخي عاشورا شده است. با اشاره به آن بر آنيم تاماهيّت حكومتها، آشكارتر گردد.
الف ـ مواردي از ماهيت اعتقادي و جاهطلبي معاويه
1 ـ خواندن نماز جمعه در روز چهارشنبه 2 ـ مراحل نقشة معاويه براي تحكيم قدرت خويش و تبديل خلافت به سلطنت 3 ـ قتل امام حسن مجتبي (ع) 4 ـ تشكيل باند سياسي حامي، با جذب عناصري از قبيل عمروعاص، مغيره بنشعبه، زيادبن أبيه... 5 ـ كشتار مردان بزرگي از قبيل حجر بن عدي آن هم با قتل صبر «اوّل من قتلصبراً في الاسلام» كه بنابه گفتة حسن بصري، چهار خصلت در معاويه وجود داشت كهاين چهار گناه بزرگ موجب هلاكت او بود از جمله كشتن حجر بن عدي و ياران حجر. 6 ـ ايجاد جوّ رعب و وحشت و كشتار مردم بي گناه با اعزامِ لشكرياني به فرماندهينعمان بشير، سفيان بن عوف، ضحاك بن قيس، بسرة بن ارطاة. 7 ـ رفع موانع وليعهدي يزيد با شهيد كردن امام حسن مجتبي(ع) و كشتن سعدبن ابي وقاص، عبد الرحمان بن وليد. 8 ـ انتخابِ نمايشيِ يزيد به عنوان وليعهد، با زد و بندهاي سياسي و دينفروشي.
ب ـ مواردِ تظاهر به فسق و فجور و ماهيت اعتقادي يزيد
1 ـ ميگساري «و كان يزيد صاحب طرب و جوارح و كلاب و قرود و فهود و منادمةعلي الشراب». 2 ـ براي يزيد معايب فراواني است، از جمله ميگساري، كشتن فرزند پيامبر (ص)،لعن نمودن وصي پيامبر و.... 3ـ بوزينهاي داشت آن را ابو قيس ميخواند و لباس حرير و زيبايي ميپوشاند وكلاه رنگارنگي بر سرش ميگذاشت و در كنار خود و بالاتر از رجال كشوري و لشكريمينشاند. اظهارات هيئت اعزامي مدينه به شام، پس از مراجعت، مبني بر اين بود كه يزيددين ندارد و مردي شارب الخمر و عياش، سگ باز و بي بند و بار است. 4ـ قتل عام مردم مدينه و هتك نواميس مسلمين لذا عالماني از اهل سنت،مانند آلوسي، تفتازاني. شوكاني ، جاحظ و ابن عماد حنبلي حكم به كفر يزيد نمودهاند. با توجه به آنچه گفته شد، هرگز يك مسلمان متعهد، حاضر به تسليم و بيعت باحاكم متجاهر به فسقي چون يزيد نميشود، چه رسد به امام حسين (ع) كه موظف بهحفظ دين و اجراي آن در جامعه بوده است.
فصل سوم: هدف از نهضت عاشورا
به موجب سخنان امام حسين (ع) هدف از نهضت عاشورا، احياء دين و اصلاحامور جامعة مسلمين ميباشد. در وصيت نامه آن حضرت آمده است: «اني لم اخرج اشراً و لا بطراً و لا مفسد اولاظالماً و انما خرجت لطلب الاصلاح في امة جدي، اريد ان امر بالمعروف و انهي عنالمنكر؛ من براي خود سري و خوشگذراني، فساد و ستمگري، از مدينه خارج نشدم،بلكه براي اصلاح امت جدم قيام نمودم. ميخواهم امر به معروف و نهي از منكر كنم». در نامهاي كه امام حسين (ع) براي بزرگان بصره نوشته است، فرمود: «من شما رابه كتاب خدا و سنت رسول خدا (ص) فرا ميخوانم كه به راستي سنت، مرده وبدعت، زندهشده است».
فصل چهارم: آثار و نتايج نهضت عاشورا
الف: اداي وظيفة ديني در برابر حاكم فاسد كه در صورت عدم انجام وظيفه،خداوند او را با حاكم فاسد محشور مينمايد. ب: معرفي ماهيت كريه و زشت بني اميه. ج: پيدايش نفرت عمومي عليه يزيد. بهطوري كه يزيد ناچار ميشود، گناه واقعةكربلا را متوجه ابن زياد نمايد و صريحاً اعلام كند: خداوند پسر مرجانه را لعنت نمايد. بهخدا سوگند كه اگر من با حسين ميبودم، هر چه از من ميخواست، دريغ نميكردم و باتمام تواني كه داشتم، مرگ را از او دفع مينمودم، هرچند به قيمت مرگ بعضي از فرزندانمتمام شود.
د ـ بيداري جامعه و پيدايش انقلابها و تعرضها، عليه حكومت بني اميه ازقبيل:
1 ـ انقلاب توابين؛ 2 ـ انقلاب مردم مدينه؛ 3 ـ قيام مختار ابي عبيده ثقفي؛ 4 ـ انقلاب زيد بن علي بن الحسين(ع)؛
نوگرايي در ميان اهل سنت
با زوال حكومتهاي متعصب شيعه مانند صفويه كه همواره بين جامعه شيعي واهل سنت، با تندرويهاي بي مورد درباره مسائل تاريخي، دشمني و نفرت ايجادميكردند و نيز حكومتهاي اهل سنت كه مانع تفكر آزاد مسلمانان سني بودند، نخستينگام براي تأليف قلوب شيعيان و سنيان برداشته شد و همين نيز عاملي مؤثر براي اظهارهمدردي جامعه سني با جامعة شيعي در خصوص فاجعة كربلا گرديد. علاوه بر اينعامل، ظهور چهرههاي نوگرا در ميان متفكران شيعه كه با روش سخيفانه و اختلافافكنانه نويسندگان سنتي پيشين به معارضه برخاسته و به تحليل واقع گرايانة حادثهعاشورا پرداختند؛ اين عامل ديگري براي نزديكي جامعه اهل سنت و تأثير پذيري شديدسنيان از نهضت عاشورا شد. در اين ميان، ظهور چهرههاي نوگرا در ميان اهل سنت، به نزديكي جامعة تسننبه فرهنگ عاشورا كمك بيشتري كرد. آنان بانوشتههاي خود در مورد امام حسين(ع)، بهسرعت جامعه اهل سنت را با نهضت عاشورا و امام حسين (ع) آشنا ساخته و خود نيز ازاين روند براي تحريك روحية استقلالطلبي و آزاديخواهي ملتهاي خود بهره بردند. عاشورا هم در ميان شيعيان و هم در ميان سنيان نوگرا، صرف نظر از اين كه يكحادثه است و عاملي براي تخاصم بوده، به صورت يك ايدئولوژي منسجم و توانمندسياسي ـ اجتماعي در آمده و امروزه ديگر نه تنها عاملي براي تخاصم و تصفيةحسابهاي تاريخي شيعه و سني نيست، بلكه موجب شده آن دو گروه، موقعيت خود رابهتر درك كرده و در كنار هم براي رويارويي با دشمنان اصلي خود آماده و تقويت شوند. در ميان جهان تسنن نويسندگان نوگرايي پيدا شده كه تصوير نسبتاً قابل قبول ويا در خور تأملي را از نهضت امام حسين (ع) به دست ميدهند. اين نويسندگان بر خلافنويسندگان سلف خويش مانند محي الدين العربي عارف معروف اهل سنت (560 ـ631هـ) كه به تمجيد از يزيد و تقبيح قيام امام حسين ميپرداخت و يا ابن خلدون (732 ـ806) مورخ و جامعه شناس مشهور اسلامي كه شخصيت و لياقت امام را قبول داشت وليحركت را نسنجيده و اشتباه و حساب نشده قلمداد ميكرد؛ هرگز قيام امام حسين (ع) وشخصيت او را تخطئه و از يزيد دفاع نميكنند. ليكن در پارهاي از موارد از جمله در اهدافقيام امام (ع) و مسائلي از اين قبيل با نويسندگان شيعه اختلاف نظر دارند. مازني، عباسمحمود عقاد، دكتر طه حسين، عبدالرحمن شرقاوي و برخي ديگر از نويسندگان نوگراياهل سنت هستند كه به تحليل نهضت امام حسين پرداختهاند. امام حسين در قرن اخير، خصوصاً پس از پيدايش احزاب و نهضتهاي سنيمذهب، اهميت مضاعف و جديدي براي نوگرايان اهل سنت و پيروان احزاب چپ پيداكرده است. از نظر اين گروه، ماجراي حسين نه تنها يك حادثه كوچك و بدون هدف كه درآن بدون اطلاع خليفه، امام را به شهادت رسانده باشند، نيست، بلكه عاشورا و شهادتامام حسين (ع) اساساً تقابل صريحي بين دو ايدئولوژي و نگرش، نسبت به سرنوشتطبقات محروم و ستمديدة جامعه است. بنابراين قيام امام حسين (ع) بيش از آن كه ازمنظر مذهبي تبيين و تحليل شود، بايد از جهت اصول يك مبارزة طبقاتي براي رهاييمحرومين از سلطة حكومتي ـ سرمايه داري مورد بررسي قرار گيرد. از نظر نويسندگان چپ و به خصوص در نوشتههاي راديكالتر، امام حسين عضوجبههاي است كه از آغاز حكومت ابوبكر، با تسلط عناصر سنتي راست گرا بر اقتصاد وسياست جامعه، مخالف بودهاند و با آنها به معارضه برخاستهاند. از نظر اين طيف فكري،اگر امام حسين (ع)، با حكومت فاسد يزيد مماشات ميكرد، در واقع به مذهب و بهمبارزات عدالت خواهانه خيانت كرده بود . همچنين امام حسين (ع) عليرغم آگاهي ازشكست ـ پس از شهادت مسلم ـ نميتوانست با حكومت سازش كند چرا كه او حتي درصورت شكست نيز ميخواست امت اسلامي را منقلب كند و در آينده، الهام بخشمسلمانان و نيز نمونة كامل براي آنها جهت تداوم عقيدتي و ضد طبقاتي باشد و اين جزبا فداكاري و شهادت امام حسين(ع) ممكن نبود. شهادت امام حسين (ع) در نوشتههايراديكالها نيز پيروزي بزرگي براي نيروهاي آگاه و روشنفكر قلمداد ميشود، زيرا در هرحال با بيدار كردن وجدانهاي خفتة اعراب، سقوط بني اميه را در مدتي كمتر از هفتادسال تحقق بخشيد. در اينجا به اجمال به آثار اين نوگرايان نظر ميافكنيم:
1 ـ عبد الرحمن شرقاوي
شرقاوي را بايد نخستين نويسنده نوگرابه شمار آورد كه با تلقي چپ گرايانه بهبررسي نهضت عاشورا پرداخته است. او در نمايشنامة منظوم دو جلدي تحت عنوان«الحسين ثائراً الحسين شاهداً » صريحاً امام حسين ((ع)) را رهبر و الهام بخش تمامنهضتهاي اسلامي چپ معرفي ميكند. از نظر اين نويسندة مصري، امام حسين (ع) چهرهاي كاملاً متفاوت با آنچه درآثار سنتي شيعه در باره سيماي او ترسيم شده پيدا كرده است. حسيني كه در اينگونه آثارنوگرايانة جهان تسنن ديده ميشود و به خصوص از منظر نوگرايان چپي چون شرقاوي نهموجد اغتشاش است و نه خواستار خون ريزي و نه طالب حكومت وقدرت سياسي، بلكهحسيني است كه ميخواهد اساس بي عدالتي توسط بني اميّه را از جامعه ريشه كن كند.
2 ـ عباس محمود العقاد
در ميان نوشتههاي نوگرايان اهل تسنن كه تفسيرشان از ماجراي عاشورا تاحدودي متفاوت از نظرات چپ گرايان ميباشد، نوشتة عباس محمود العقاد تحت عنوانابوالشهداء حسين بن علي: بيش از همه اشتهار و اهميت يافته است. از نظر عقاد، امام حسين (ع) و يزيد از دو فاميل بودند: امام حسين (ع) واجد جميعفضائل هاشمي بود يزيد واجد صفات مادي و زشت امويها بود. بنابر اين قيام امام در مقابل يزيد، بيش از آن كه، هرگونه تفسير و توجيه ديگريداشته باشد. نمادي كامل از دو سيستم و حكومت را نشان ميدهد. در يك طرفامامحسين (ع) مظهر امامت و رهبري مشروع مذهبي در طرف ديگر، يزيد سمبل يكنظام غير مذهبي بود و دولت يزيد ابتداي كار، بنا را بر سب علي و آل علي گذاشت و اگرامام حسين (ع) بيعت ميكرد، ناچار بود وفا كند و نسل به نسل مورد قبول واقعميشد.علاوه بر همه اُرينب دختر اسحاق كه بسياري از مورخين نقل كردهاند، در عميقترشدن اختلافات يزيد و امام حسين (ع) بي تأثير نبوده است. عقاد معتقد است كه هم سپاه يزيد و هم ياران امام حسين به آخرت عقيده وايمان داشتهاند، ولي عقيده و ايمان در يك طرف در روحي كريم و بزرگوار موجود بوده و ازطرف ديگر در روحي لئيم و پست؛ آنها بالطبيعه ايده آليست و صاحب هدف بودهاند واينها بالطبيعه منفعت پرست. او همچنين ياران معاويه را با ياران يزيد مقايسه ميكند و ياران معاويه راسياستمدار و اهل شور ميداند، ولي ياران يزيد را جلاد و سَكان ولگردي ميشمارد كهبراي صيد بزرگي رها شده بودند. از نظر عقاد، موضوع نسب امام حسين (ع) و محبت شديد پيغمبر (ص) به ايشان رانبايد در تحليل واقعة عاشورا از ياد برد. زيرا ما با اين معيار ميتوانيم بفهميم سپاه يزيدمردمي بدون ايده و منفعت پرست بودند و چگونه عليرغم احترامي كه برايامامحسين(ع) در دل قائل بودند، عمل كردند. عباس محمود عقاد، نهضت عاشورا را از دوجهت مورد بررسي و امعان نظر قرار داد: اول از جهت انگيزه؛ دوم از زاويه آثار و نتايج. او معتقد بود كه امام حسين (ع) داراي انگيزه كاملاً الهي و معنوي براي نجات دينبود كه نتايج مورد نظر نهضت نيز بزودي به دست آمد؛ يعني يزيد پس از چهار سال دركمال ذلت مرد و عاملان فاجعة عاشورا به سزاي اعمالشان رسيدند و سلسلة بني اميه نيزدر مدتي اندك از لحاظ تاريخي سقوط كرد. ازنظر عقاد، امام حسين در تمام مدت نهضت خود طرفدار صلح بود و نه جنگ وشدت عمل و هيچ گاه نيز نميخواست به تدابير فريبنده كه امكان پيروزي او را بر دولتاموي صد چندان ميكرد، متوسل شود. مازني از ديگر نوگرايان اهل سنت است كه شايد براي نخستين بار در قرن اخير باتفاسيري كه پيرامون نهضت عاشورا و علل و اهداف آن ـ كه چه در جامعة شيعي و چه درميان اهل سنت وجود داشت ـ به معارضه برخاست.
3 ـ ابراهيم عبد القادر مازني
از نظر مازني، امام حسين، بندة مؤمن و فداكار خداوند بود كه به هيچ وجه خلافتصورات موجود در باره وي، هرگز خيال پرور و رويايي نبوده تا يك خواب عادي بر سرتربت پيغمبر(ص) او را براي قيام عليه بني اميه مصمم سازد، بلكه علت قيام را بايد درماهيت رژيم بني اميه جستجو كرد. امام حسين به دليل فاسد بودن رژيم بني اميه بود كهمانند يك انقلابي شرافتمند ـ علي رغم آگاهي اش از شرايطي كه همگي به زيان بود ـخود را براي قيام عليه آن مجبور ميديد. اگر چه قيام او نه براي ساقط كردن بني اميه،بلكه براي از پا در آوردن آن طراحي شده بود. امام حسين از نظر مازني، حتي عليرغم شكست و كشته شدن مظلومانهاش،موفق شد كينهاي عميق عليه دستگاه بني اميه در دل تودهها ايجاد كند و پس از شهادتامام «هر قطرة خون او، هر حرف از او و نام او، و هر ذكر و خاطرة او» به صورت نقبي در زيربنياد دولت بني اميه در آمد و سرانجام آن را نابود ساخت
4 ـ طه حسين
حسين از ديگر نوگرايان اهل سنت و متفكر نابيناي مصري است. طه حسين دركتاب علي و فرزندانش براي ماجراي كربلا، سابقة تاريخي قائل ميشود. از نظر او فاجعةعاشورا تقابل صريحي بين خاندان پيامبر اكرم (ص) و اشرافيت قريش است كه اكنون بهنام خلافت بني اميه توسط خلفاء بني اميه جانشين خلافت پيامبر و علي (ع) شده و درصدد، گرفتن انتقام كشتههاي خود در بدر بر آمده است طه حسين، صريحاً اين نظريه را رد ميكند كه امام حسين (ع) با قيام خود بر آنبوده كه زمام سياسي جامعه را به دست گيرد و يزيد مقابله نموده تا رفع تفرقه كند و درنهايت بين آنها جنگ رخ داده است؛ زيرا اگر اين تصور باشد، لااقل يكي از پيشنهادهايامام حسين (ع) كه بازگشت به حجاز بود، ميبايد پذيرفته شود و بدين گونه جنگ و تفرقهرخ ندهد. از نظر او در فاجعة كربلا كه نظير آن در تاريخ اسلام و بلكه در تاريخ جهان وجودندارد، نه تنها امام حسين(ع) و ياران او بي گناه كشته شدند، بلكه مقدسات مورد بياحترامي و تجاوز قرار گرفت. يزيد با ارتكاب فاجعة عاشورا دلهاي شيعيان را پر از نفرت نمود و دلهاي اهلسنت و جماعت را هم مملو از كينه ساخت و خود نيز در حالي كه خيلي جوان بود، بهوضعيننگين هلاك شد. او به قدري جنايت و فجايع مرتكب شده بود كه نه تنها دينازاعمال زشت و پليد او متنفر است، بلكه سياست و روش معروف عربي نيز از آنبيزاراست.
5 ـ محمّد كامل البناء
در ميان نويسندگان اهل سنت كه نوگرانيز هستند، اگر نوشتهاي شايستگي ذكروبررسي داشته باشد، نوشتههاي محمد كامل البناء است. او طي مقالهاي كه دربارة نهضت عاشورا نوشته؛ معتقد است كه حسين (ع) هرگزباب مخامصه را با يزيد نگشود، ولي از لحاظ روان شناختي تمايل فطري بيشتري برايشورش داشت؛ چون نوة پيغمبر (ص) و پسر علي(ع) بود. اين قضاوت او در پارهاي ازنوشتههاي كلاسيك شيعة نيز وجود دارد، او همچنين به مانند نويسندگان سنت گرايشيعة معتقداست كه حسين از سرنوشت خود از همان ابتداي امر آگاه بود و شهادت خود رادرست از همان هنگامي كه در خواب با پيامبر حرف زد، پيش بيني كرده بود.
6 ـ محمّد خالد
خالد از ديگر نويسندگان مذهبي نوگراست كه كارهاي او شايد پس از نوشتههايكامل البناء در رديف دوم باشد. او در كتاب مستقلي كه زير عنوان ابناء الرسول من كربلا تأليف كرده است، بانگاهي آرمان گرايانه به بررسي نهضت عاشورا پرداخته است. درس بزرگ كربلا از نظر خالد محمد، بايد براي هميشه سرمشق مسلمانان باشد ومورد ستايش قرار گيرد. حسين نيز بايد فرصتي باشد براي شادماني و نه سوگواري، درستهمانند عيد بزرگ مسلمين، (عيد قربان) كه خاطرهاي از فداكاري است و با جشن و سرورهمراه باشد.
7 ـ سيد علي جلال حسيني
حسيني از نويسندگان مذهبي اهل سنت مصر، كتابي ذيل عنوان امام حسين(ع)نوشت. او امام حسين را راد مردي ميداند كه روحي ممتاز داشته و از شرافت خانوادگيبرخوردار بوده است. امام حسين(ع) مركز همة فضايل اخلاقي و اعمال پسنديده بودهاست. او در زمان حيات، رايت روشن و بعد از شهادت نيز براي جويندگان راه درست،الگويي نوراني و روشن بود. حماسة عاشورايي امام (ع) نيز اگر چه شنيدنش هر مسلمانيرا اندوهگين ميسازد و هر خردمندي را به خشم ميآورد. اما نتايج ارزشمند بسياري همداشته است. در مورد توابين مينويسد: شگفتي از شيعه است كه پيشواي خود را در زمان حياتخوار كردند و پيش از شهادت ياري ننمودند. آنان پس از كشتن نوادة رسول خدا از كردةخود پشيمان شدند و خويشتن را توّابين نام نهادند و به خونخواهي وي قيام كردند امّا راهروشن را نيافتند.
8 ـ محمّد غزالي
غزالي از نويسندگان نوگراي بسيار بزرگ مصري است كه عمدتاً با ديدراديكاليستي به تحليل واقعة عاشورا پرداخته است. از نظر وي امام حسين(ع) با مرگقهرمانانة خويش راه جديدي به عدالت جويان تاريخ نشان داد و آن دفاع از آرمان خود،حتي با پذيرش شكست ظاهري بود.
9 ـ اقبال لاهوري
از نويسندگان مذهبي و يا غير مذهبي اهل سنت هم كه بگذريم، چهرة زنده يادعلامة اقبال لاهوري در ميان شاعران اهل سنت كه به ستايش از امام حسين (ع) ونهضت عاشورا پرداخته، بيشتر از همه ميدرخشد و اين اثر بخشي بسيار شديد و عميق،نهضت عاشورا را در تفكر نوي سياسي اهل سنت و هنر و ادبيات آنان نشان ميدهد. شايد اقبال در قرن اخير بيش از هر شاعر اهل سنت ديگر، نهضت حسيني را باملاحظاتي تفكرآميز به ادب منظوم فارسي وارد كرده است. امام حسين از نظر اقبال، يكشخص كامل براي برانگيختن و بيدار ساختن ملتهاي خوابيده مسلمان و نيز مبارزهمؤثر و شهادت فداكارانهاش، تفسير كننده رازهاي پنهان قرآن ميباشد. هر كه پيمان با هو الموجود بستگردنش از بند هر معبود رست تيغ بهر عزت دين است و بسمقصد او حفظ آئين است و بس خون او تفسير اين اسرار كردملّت خوابيده را بيدار كرد. رمز قرآن از حسين آموختيمزآتش او شعله اندوختيم.و همچنين اقبال به مادران امروز توصيه ميكند كه فرزنداني حسين وار تربيت كنند. هوشيار از دستبرد روزگارگير فرزندان خود در كنار تا حسين (ع) شاخ تو بار آوردموسم پيشين به گلزار آورد. براي اقبال امام حسين (ع) مركز پركار عشق و كاروان سالار عشق است. مريم از يك نسبت عيسي عزيزاز سه نسبت حضرت زهرا 3 عزيز مادر آن مركز به كار عشقمادر آن كاروان سالار عشق.