امام حسين(ع) و تربيت ديني
محمد علي قاسمي مقدمه
مهمترين امتياز انسان از ساير موجودات عالم، قابليت رشد و استعداد كمال دروجود اوست و هويت انسان در پرتو همين ويژگي معنا پيدا ميكند،چه اين كه ارزش واقعياو در گرو پيمودن مسير كمال و به فعليت رساندن استعدادها و شكوفايي خلاقيتهايباطني او ميباشد، و از اين روست كه آفريدگار جهان، همه موجودات هستي را در مسيررشد و به خاطر پرورش و تكامل وي آفريده است. در اين راستا، اگر انسان در ساية عوامل تربيتي، راه رشد و تربيت صحيح رابپيمايد به بالاترين درجه فضايل و كمالات انساني خواهد رسيد، به گونهاي كه ملائك ازرسيدن به مقام وي عاجز ميشوند. و اگر از روش تربيتي مستقيم منحرف شود،بهموجودي پست و بي ارزش تبديل خواهد شد. از سوي ديگر، به حكم آفرينش يكي از اوصافي كه در نهاد هر انساني به وديعهگذارده شده،خصلت «الگوپذيري»است، زيرا هر كسي ميكوشد به نوعي ازشخصيتهايي كه در انديشه او بزرگ و كامل هستند، پيروي كند و شيوه و مقام آنان راسرمشق خود قرار دهد. اكنون بايد فرد الگوپذير را در شناخت شخصيتهاي كامل و جامع كه ميتوانندراهنماي او باشند،ياري نمود، تا در مسير پر پيچ وخم و از ميان هزاران الگويساختگي،خيالي و درست و يا نادرست راه درست را بيابد. قرآن بهترين قانون تربيت وانسانساز،به اين نكته عنايت دارد و براي تربيت وپرورش درست انسانها،به معرفي چهرههاي نيك ميپردازد.از اين رو ميفرمايد: (و قدكانت لكم اسوة حسنة في ابراهيم) و(لكم في رسول الله اسوة حسنة). بنابراين، داشتن مقتدا و الگو براي پذيرش و پيمودن راه درست، امري ضرورياست.اگر چه نهضت عاشورا بسي تلخ و اسفبار بود و دل انسانهاي آزاده را جريحهداركرد،ولي يك حادثه معمولي نبود،بلكه با تمام وقايع تاريخ تفاوتي بس عظيم داشت. زيرارهبرش عصارة نبوت و رسالت پنجمين نفر اصحاب كسا،تجسم حق و اسلامراستين،انسان كامل و تربيت شدة دامان رسول خدا(ص) است. امام حسين(ع) انسانيالهي ،با هدف است كه افكار بلندش در جاي جاي اين قيام و حركت، تبلوري ويژه يافتهاست كه در بيان نغزش نيز تبيين شده است،كه فرمود:«و لكم في اسوة؛ در من براي شماالگويي است». اكنون ما در اين پژوهش با عنوان «امام حسين و تربيت ديني» به ترسيم دوجنبةالگويي در اين زمينه ميپردازيم كه عبارتند از: 1 - از آن جايي كه سيرة تربيتي پيشوايان معصوم(ع) را ميتوان به عنوانبهترين و كاملترين شيوه و مدل تربيت،ارائه نمود،نوشتار حاضر به برخي از روشهايتربيتي امام حسين ميپردازد. 2 - از سوي ديگر، نهضت عاشورا از آغاز تا انجام،مجموعهاي از الگوهايارزشمند در زمينة اخلاق وتربيت ديني است. در اين كاوش كوتاه به جنبههاي ويژهاي ازالگوهاي فرهنگ عاشورا اشاره خواهيم نمود.بنابراين آنچه در اين مقال بررسي ميشود،در دو بخش شيوههاي تربيتي امام حسين(ع) و الگوهاي تربيتي نهضت عاشورا تدوينميگردد. گفتار اول: شيوة تربيتي امام حسين(ع)
از آن جايي كه پايگاه عصمت، كاملترين انسان بر عالم خاكي است، امامحسين(ع) نيز به حكم آيه: (انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركمتطهيرا). از همه پليديها مبرا و به همة صفات نيكويي كه ممكن است يك بشر داراي آنباشد،موصوف است.افزون بر اين كه خويشتن متصف به همه نشانههاي كمالهستند،آمدهاند تا ديگران را نيز با شيوههاي تربيتي خود به كمالي افزونتر هدايتگرشوند.روش آموزش فضايل اخلاقي در عمل و گفتار ايشان جلوهاي قابل توجه دارد. 1 - رضا و تسليم
رضايت در مقابل آنچه خدا براي انسان ميخواهد نتيجة توكل و صفات درونيسالك طريق است. توكل در شخصي چون امام حسين(ع) جلوههاي گوناگونيمييابد،آن جا كه او هر آنچه از اموال به دستش ميرسد در راه محتاجان صرفميفرمودند و هيچگاه كسي از او چيزي درخواست نكرد، مگر آن حضرت به او عنايتفرمودند. ودر شعر خويش به اين توجه ميدهند: و ان تكن الارزاق قسماًمقدرافقلة حرص المرء في الكسب اجمل و ان تكن الاموال للترك جمعهافمابال متروك به المرء يبخل - و اگر روزي و رزق تقسيم شده و مقدار، از سوي خداست، پس حرص كمتر انساندر كسب و اكتساب نيكوتر است. - و اگر جمع كردن اموال براي ترك كردناست،بنابراين،به آنچه ترك خواهد شد چرا بايد بخل ورزيد و آن را صرف نكرد. بخل، نتيجه احتياج و كمبيني است و آن كه در اوج قلة توكل سير ميكند، هيچ گاهبه كسي بخل نميورزد و در همة لحظات زندگي مادي و معنوي و زندگي و مرگ تسليم وراضي به امر خداوند است. آنچه امام(ع) دربارة خويش ميگويد به گونهاي براي تربيت و آموزش ديگراناست،چه اين كه در منزل «غريب الهجانات» چهار تن به نامهاي «عمرو بن خالد»خادمعمر بن خالد،«مجمع بن عبدالله»و«نافع بن هلال»به همراهي «طرماح بن عدي» كه ازكوفه حركت كرده بودند؛ با امام مواجه گرديدند و امام پس از شنيدن شعر «طرماح» در مدحو ستايش آن حضرت فرمودند: «انا والله لارجوا ان يكون خيرا ما اراد الله بنا قتلنا ام ظفرنا؛ به خدا سوگند!اميدوارم كه اراده و خواست خدا دربارة ما خير باشد، خواه كشته شويم يا پيروز گرديم». اكنون به جلوههاي آشكارتري از تسليم و رضايت آن حضرت در سخنان ايشاناشاره ميكنيم: الف) در كنار مرقد جدّش رسول الله(ص) از خداوند ميخواهد آنچه براي او پيشميآيد سبب رضايت او باشد: «اَسئلك يا ذالجلال و الاكرام، بحق هذا القبر و من فيه الا اخترت لي ما هو لكرضيً و لرسولك رضي؛ اي خداي صاحب جلال و كرامت بخش،به حق اين قبر و كسيكه در ميان آن است، از تو درخواست ميكنم كه راهي را در پيش روي من بگذاري كه موردخشنودي تو و پيامبرت باشد.» ب) وقتي «ابوبكر بن عبدالرحمن» نصيحت ميكند كه امام حسين(ع) به عراقنرود و شمهاي از سرشت و فرهنگ مردم كوفه را بيان ميكند،امام ضمن تشكر از اوميفرمايند: «آنچه خداوند مقدر نموده باشد انجام ميشود.» ج) در گفت و گويي با «امهاني»خواهر امام علي(ع) هنگام هجرت امام ازمدينه،سرشار از عاطفه و اشك با امام چنين ميگويد: «شنيدهام كه به سوي كشته شدنميروي؟» امام(ع) در پاسخ ميفرمايند: «كلُ الذي مقدر و هو كائن لامحالة؛ هر چه خداوند مقدر كرده است به ناگزيرانجام ميشود.» د) امام حسين(ع) در وصيتنامة معروف خود كه منشور انقلاب عاشورا محسوبميشود، مينويسد: «و ما توفيقي الا بالله عليه توكلت و اليه انيب؛توفيقي براي من نيست مگر ازخداوند، و من بر او توكل ميكنم و به او شكايت ميبرم.» ه) وقتي «عبدالله بن مطيع»درباره مردم كوفه و تجربة آن مردم، سخن ميگويد،امام به او ميفرمايد: «يقضي الله ما احب؛ خداوند آنچه را دوست دارد مقدر ميكند.» و) امام در همه برخوردهاي خويش درس رضايت و تسليم در مقابل خداوند رامطرح مينمايد، تا آن جا كه در دعاي پاياني خويش در حالي كه بيش از ياران خود،زخمشمشير و تير و سنگ برداشته است ميگويد: «صبراً علي قضائك يا رب لااله سواك،يا غياث المستغيثين،مالي رب سواك ولامعبود غيرك،صبراً علي حكمك؛ بر قضاي خود شكيبا هستم!پروردگارا معبودي جز تونيست،اي پناه بي پناهان،من غير تو پروردگار و معبودي ندارم،بر خواست و ارادة تو شكيباهستم.» 2 - ايجاد خودباوري و تقويت عزت نفس
بسياري از مشكلات انسانها، به ويژه جوانان از نداشتن روحية اعتماد به نفس وخودباوري،ناشي ميشود و براساس گفتار امامان معصوم: كسي كه داراي عزت نفساست،در جلوگيري و انجام ندادن خواستههاي نفس اماره،قويتر است. ترس از ورود بهاجتماع و اظهار انديشهها،نپذيرفتن مسئوليت و بسياري از ناكاميها و شكستهاعوارضي است كه پيامد حقارت و ذلت نفس است. بنابراين امامان شيعه به عنوان بهترينمربيان تربيت انسانها شيوههايي را براي تقويت شخصيت انسانها، به ويژه جوانان ونوجوانان ارائه نمودهاند،كه برخي از آنها عبارتند از: الف) احترام و محبت به كودكان
پيامبر اكرم(ص) بارها امام حسن و امام حسين را در دوران كودكي مورد محبت واحترام قرار داده و بدين وسيله آموزشي براي ديگران و راهي براي بالابردن روحية اعتمادبه نفس را در شخصيت آنان ترسيم مينمودند. روزي پيامبر(ص) نشسته بودند كه دو كودك وارد شدند،پيامبر به احترام آن دو ازجاي خود برخاستند و به انتظار ايستادند، لحظاتي طول كشيد،آنان نرسيدند. رسولگرامي اسلام به طرف كودكان پيش رفتند و از آنان استقبال نمودند،بغل باز كردند و هر دورا بر شانة خود سوار كردند و به راه افتاده فرمودند: «نعم المطّي مطيكما و نعم الراكبان انتما؛ فرزندان عزيزم مركب شما چه خوبمركبي است و شما چه سواران خوبي هستيد.» آنان كه در دامان چنين رسولي به تكامل رسيدهاند، هم چنان كه از خانوادههايخود عشق و محبت آموختهاند در بذل آن به فرزندان و تقويت شخصيت آنان دريغنميورزند. عبدالله بن عتبه ميگويد: «روزي در خدمت سيدالشهداء(ع) بودم كه فرزند كوچك آن حضرت (امامسجاد(ع)) وارد شد امام او را پيش خواند و به سينهاش چسبانيد،پيشانياش را بوسيد وفرمود: «بابي انت ما اطيب ريحك و احسن خلقك؛پدرم به فدايت باد! چقدر خوشبو وزيبايي!» آنچه تاكنون به قلم آمد تنها گوشهاي از درياي محبت آنان به ديگران به ويژهكودكان است. ب)گزينش نام زيبا
نام هر شخصي، نشانگر اعتقادات، فرهنگ، مليت او و خانوادهاش ميباشد.افزونبر اين، نام هر كسي هميشه و تا پايان بلكه بعد از آن همراه اوست،صاحب نام زيبا وستودني، درآينده به آن افتخار ميكند و احساس شخصيت مينمايد، در مقابل، صاحباننامهاي نامناسب در آينده احساس حقارت كرده و رنج خواهند برد، روش عمليامامحسين(ع) گواه روشني بر اين نكتة مهم تربيتي است،نام فرزندان آن حضرتعبارت است از: علي اكبر،علي اوسط، علي اصغر، جعفر، عبدالله، محمد، سكينه، فاطمه،محسن، رقيه. نام زيبا سبب ميشود ديگران،او را به خاطر نامش تحسين كرده،در مورد او فالنيكو بزنند، و اين سبب تقويت شخصيت او ميشود و اين نكته برايش،فرحانگيز ونشاطبخش است،هنگامي كه جنازة خونين «حر» را در آخرين لحظات زندگي به محضرامام حسين(ع) آوردند،امام در حالي كه با دستان مبارك،صورت او را نوازش ميداد و خونچهرهاش را پاك مينمود،فرمود: «بخ بخ لك يا حر، انت حر كما سميت في الدنيا و الاخرة،و الله ما اخطأت امكاذ سمتك حرا، فانت و الله حرّ في الدنيا و سعيد في الاخرة؛ به به !احسنت اي حر!تو آزادمردي، چنان كه در دنيا و آخرت آزاده خوانده ميشوي،سوگند به خدا! مادرت در ايننامنهادن اشتباه نكرده است،به خدا قسم تو در دنيا آزادمرد و در آخرت سعادتمندخواهيبود.» گاه نام زيبايي كه برگرفته از بزرگان مكتب است، سبب احترام به وي ميشود و درتصميمگيريهاي سرنوشتساز موثر است،هنگامي كه «حسن مثني» فرزند ارشد اماممجتبي(ع) يكي از دختران امام حسين(ع) را خواستگاري نمود،امام انتخاب را به اوواگذار كرد و زماني كه حضرت،سكوت حياآميز او را مشاهده كردند، فرمودند:«با دخترمفاطمه كه هم نام مادرم و شبيه اوست ازدواج كن». ج) احترام به افكار جوانان
همان گونه كه پيشتر گفته شد، آن روز كه حسن مثني فرزند امام مجتبي(ع) ازيكي از دختران امام حسين(ع) خواستگاري كرد،امام فرمودند: «اختر يا بني احبّهما اليك؛فرزندم !هر كدام را بيشتر دوست داري انتخاب كن.درباره امام حسن(ع) نيز نقل شده است،كه روزي «معاوية بن خديج»به عنوانخواستگاري به منزل ايشان آمد،امام به وي فرمودند: «انا قوم لانُزّوج نساءنا حتي تستامرَهنّ؛ما قومي هستيم كه دخترانمان را بدوننظر و مشورت با خودشان،شوهر نميدهيم.» د) سلام كردن بالحني محبتآميز
«سلام كردن» از بهترين آموزههاي دينِ مبين اسلام است،سلام يك نوع آغازارتباط اجتماعي با ديگران است. سلام نمودن به كودكان، سبب رشد شخصيت و تقويتعزت نفس در آنان ميشود،امام حسين(ع) ميفرمايند: «للسلام سبعون حسنة،تسع و ستون للمبتدي و واحدة للراد؛سلام كردن هفتادحسنه دارد،شصت و نه حسنة آن براي سلام كننده و يك حسنه و پاداش، براي پاسخدهنده است.» و پيامبر اكرم(ص) ميفرمايند: «پنج چيز را تا لحظه مرگ ترك نميكنم كه يكي ازآنها سلام كردن به كودكان است، تا بعد از من نيز به عنوان رسمي رايج باقي بماند.» و امام حسن(ع) ميفرمايند: از مروت و جوانمردي،انسان اين است... كه حقوقديگران را بپردازد و با بانگ رسا و دلپذير سلام گويد.» 3 - توجه و احترام به همسر
به گونهاي اجتنابناپذير بايد قبول كنيم كه شخصيت همسر ميتواند سبب رشد وتكامل يا انحطاط خانواده و فرزندان گردد. احترام به همسر از مواردي است كه در تربيتفرزندان، تأثيري قابل اطمينان دارد. مادري كه در خانه مورد احترام شوهرش قرار گيرد،باروحي سرشار از عاطفه و آرامش و احساس، فرزندان خويش را تربيت ميكند، و در مقابل،اگر روح او مورد تهاجم قرار گيرد و به شخصيت وي در منظر فرزندان تحقير و اهانتشود،بديهي است كه از روان سالمي نخواهد داشت.بنابراين آرامش خود را از دستميدهد و اضطراب و نگراني او در فرزندان نيز اثر ميكند. مبتني بر چنين نكتة ژرفي و براساس تحقق حق همسر است كه روش تربيتي گفتاري و عملي امامان شيعه(ع) در اينباره شكلي از بهترين برخوردها با همسر است. در روز عاشورا هنگامي كه«هلال بن نافع»عازم جنگ بود،همسر جوانش از رفتناو ناراحت شده و به شدت ميگريست،امام حسين(ع) متوجه او شده و چنين فرمودند: «ان اهلك لايطيب لها فراقك،فلو رأيت ان تختار سرورها علي البراز؛ اي هلال!همسرت جدايي تو را نميپسندد، تو آزادي و ميتواني خشنودي او را بر مبارزه باشمشيرها مقدم بداري.» نمونة ديگري كه بيانگر،ارج گذاري پيشواي شهيدان است،جايي كه امامحسين(ع) تكريم و گرامي داشتِ همسر را به دوستانش سفارش ميكند و در پاسخاعتراض آنان كه به فرشها و پردههاي نو در منزل آن حضرت اعتراض ميكردند،فرمود: «انا نتزوج النساء فنعطيهن مهورهن فيشترين بها ما شئن ليس لنا فيه شيء؛ ماپس از ازدواج، مهرية زنان را پرداخت ميكنيم، پس آنان هر چه را دوست داشته باشندميخرند و ما دخالتي نميكنيم.» جالب توجهتر از همة مطالب گذشته،ابراز محبتي است كه امام حسين(ع) بهفرزند وهمسرشان مينمايد،آن جا كه در اشعاري، بالاترين سطوح تكريم فرزند و همسررا به تصوير ميكشد و ميفرمايند:
لعمرك انني لاحب داراًتكون بها سكينه و الرباب
احبها و ابذل جلّ ماليوليس لعاتب عندي عتاب
احبها و ابذل جلّ ماليوليس لعاتب عندي عتاب
احبها و ابذل جلّ ماليوليس لعاتب عندي عتاب