امام حسين عليهالسلام و
عليهمت بناري حادثه كربلا از منظر تربيت فرزندان
حادثه كربلا، جاودانهترين رويدادي است كه زمانه در بستر خود مانند آنرا نديده است. حادثهاي كه آثارش در حصار مرزهاي اسلامي محدود نگشته و خورشيد فروزانش همه گيتي را تا ابد درخشان گردانيد. همه كساني كه پيرامون اين حادثه به تأمل نشستهاند، به فراخور شناخت خويش از آن درس گرفته، مبارزان درس مبارزه، آزادگان درس آزادگي، شهادت طلبان درس شهادت و مصلحان اجتماعي درس اصلاح گرفتهاند.اين واقعه بينظير زواياي بيانتهايي دارد كه تنها اندكي از آنها شناخته شده و زواياي ناشناختهاش بسي بيش از شناخته شده است. بيگمان با گسترش دانش بشري در حوزه علوم انساني، اميد كشف آنها دور از انتظار نيست، از جمله زواياي اين واقعه عظيم تأمل از منظر روانشناسي و تربيت است. نگارنده معتقد است هدف سيره و سنت ائمه اطهار عليهمالسلام قبل از هر چيز، هدايت و تربيت است، زيرا آنان بزرگترين مربيان بشريتاند و بايد تفسير تربيتي از حوادث زندگي آنان ارائه شود.ذكر اين نكته مفيد است كه، گوناگوني شرايط زماني ائمه اطهار عليهمالسلام باعث گشته تا آنان با وجود آرمان مشترك، در عرصه دعوت و تربيت شيوههاي گوناگون داشته باشند. در ميان امامان شيعه، امام حسين عليهالسلام شرايط ويژه خود را داشت. بنابراين ضمن آنكه همه زندگي و سيره حضرت سرمشقي كامل، از حيات طيبه، براي پيروانش است سيره تربيتي آن حضرت در حادثه كربلا هم براي كسانيكه زندگيشان به شرايط زماني آن حضرت شباهت بيشتري دارد و ميخواهند حسيني باشند، اهميت بيشتري دارد.توجه به نيازهاي فرزندان
موجودات عالم براي ادامه حيات نيازهايي دارند كه بدون بر آوردن آنها ادامه حيات نا ممكن و يا همراه با سختي است اين احتياج در غير انسان به نيازهاي مادي و جسماني محدود است؛ اما در انسان نياز امور مادي، رواني و معنوي فراواني را شامل ميشود كه تنها در سايه رفع نياز از همه امور به رشد كامل جسماني و رواني ميرسد. توجه به نيازهاي گوناگون از نكات مهم تربيتي است، نيازهايي كه در قالبهاي زيستي، عاطفي، رواني و معنوي جلوهگر ميشود. در واقعه كربلا نيز با وجود همه مسايل و شيوهاي كه امام حسين عليهالسلام در پيش روي خود داشته، از توجه به نيازهاي مادي و معنوي فرزندان و همراهان خود غافل نماند.الف: نيازهاي مادّي
نيازهاي مادي احتياج اوليه هر انسان است. و بدون تأمين آن، قادر به ادامه حيات نيست. نياز به رفع تشنگي از اين جمله است كه در كربلا به خاطر وضعيت ويژهاي كه دشمن براي كاروان كربلا به وجود آورد، به نيازهاي حياتي تبديل شد و ايشان را به تلاش، براي رفع آن از راههاي ممكن، واداشت؛ از اينرو، آنگاه كه حضرت عباس عليهالسلام از برادر اجازه مبارزه با دشمن طلبيد، حضرت از او خواست براي كودكان آب فراهم نمايد و فرمود:«فاطلب لهولاء الاطفال قليلاً من الماء» پس كمي آب براي اين كودكان فراهم كن...(1)اين توجه حضرت آنگاه به اوج ميرسد كه فرزند شيرخوارهاش را بر بالاي دست ميگيرد و از دشمن برايش آب ميخواهد. در مقتل ابي مخنف آمده است:امام حسين عليهالسلام به سوي ام كلثوم آمد و فرمود: خواهر! تو را در بارهفرزند شيرخوارهام به نيكي سفارش ميكنم، او شير خواره است و شش ماه بيشتر عمر ندارد. ام كلثومبه برادر جواب داد: سه روز است اين طفل آب ننوشيده است. برايش آبي طلب فرما، حضرت طفل را گرفت و در مقابل دشمن از نهضت حسيني عليهالسلام مبارزان درس مبـارزه، آزادگان درس آزادگي، شهادت طلبان درس شهادت و مصلحان اجتماعي درس اصــلاح گرفتهاند.ايستاد و آنگاه فرمود: «اي قوم شما برادر و فرزندانم را به شهادت رسانديد و جز اين طفل باقي نمانده و او از تشنگي دهان را باز ميكند و ميبندد، به او جرعه آبيدهيد...»(2)ب : نيازهاي عاطفي و رواني
گرچه در طبقهبندي نيازها در روانشناسي، نيازهاي زيستي جزء نخستين نيازها به حساب ميآيد، اما نقش نيازهاي عاطفي و رواني نيز با اهميت و تعيين كننده است. زيرا هر چند نياز جسمي محسوس و آشكار است و فقدانش جسم را متأثر ميگرداند، اما نيازهاي روحي و رواني نا محسوساند و عدم پاسخگويي به آنها روان آدمي را آزرده ميسازد. كودكان و نوجوانان به خاطر موقعيت سني آسيب پذيري در برابر مشكلات نياز دو چندان به بر آوردن نيازهاي عاطفي و رواني دارند، اين نيازها، بخصوص در شرايط ويژه، از دست دادن والدين، هنگام بيماري و... چنان شدّت مييابد كه بيتوجهي به آنها حيات رواني و عاطفي كودك را به مخاطره مياندازد.اين شرايط ويژه به كاملترين شكل در كربلا براي فرزندان امام حسين عليهالسلام جلوه نمود. فرزندان و همراهان آن حضرت در ميدان مبارزه، در سختترين حالات، امام عليهالسلام را صدا ميزدند و در واپسين لحظات، اوج نياز عاطفي خويش را به نمايش ميگذارند. در كربلا بيماري چون عليبن الحسين عليهالسلام حضور دارد كه تقدير الهي بر بقاء وجودش تعلق گرفت. و از دست دادن پدر و امام خويش را تجربه نمود. اين وضعيت خاص قطعاً توجه ويژهاي را ميطلبيد و اينجا است كه آن حضرت به گونههاي مناسب به نياز فرزندان پاسخ ميدهد و نسبت به فرزنداني كه به ميدان مبارزه آمدهاند به گونهاي، به يگانه فرزندش زين العابدين عليهالسلام به گونهاي ديگر. و در مورد يتيمان و داغديدگان پس از شهادت خويش به شكلي ديگر سفارش ميفرمايد.رفتار حضرت با فرزندان و نو جوانان در ميدان جنگآنچه از مقاتل بر ميآيد اين است كه حضرت نسبت به فرزندان و برادرزادگانش كه به ميدان مبارزه ميرفتند، رفتارهاي گوناگوني داشت. نخست در هنگام رفتن به ميدان با در آغوش گرفتن آنان و اظهار علاقه و محبت صحنههاي زيبايي از عاطفه و محبت را به نمايش ميگذاشت. درمورد «قاسم بن الحسن» آمده است: «قاسم در حالي كه نوجواني غير بالغ بود، سوي خيمههاي طرف ميدان خارج شد. وقتي امام حسين عليهالسلام نگاهش به قاسم افتاد، او را به آغوش كشيد. آن دو دست به گردن هم آويختند و چنان گريستند كه بيهوش شدند.»(3)در مرحله بعد، وقتي آنان در ميدان مبارزه، در مقابل شرايط نابرابر، گرماي شديد و تشنگي قرار گرفتند، آن حضرت آنان را به صبر دعوت كرد و به آنان دلداري داد و اظهار همدردي نمود در مورد «احمد بن حسن» نوشتهاند: «بعد از آنكه در ميدان جنگ شرايط مبارزه توان را از او گرفت، نزد عمويش حسين عليهالسلام آمد و پرسيد: عمو (جان) آيا جرعه آبي هست تا جگر خود را با آن خنك كنم و براي مبارزه با دشمنان خدا و رسولش توان بيشتري پيدا كنم؟امام عليهالسلام فرمود: «يابنيّ اصبر قليلاً حتي تلقي جدّك رسول اللّه صلياللهعليهوآله ، فيسقيك شربة من الماء لاتظمأ بعدها ابداً»فرزندم! كمي صبر كن تا جدّت رسول خدا را ملاقات كني، او چنان شربت آبي به تو بنوشاند كه هرگز تشنه نشوي.(4)در مورد «علي اكبر» نيز آمده است؛ بعد از مبارزهاي بيامان و كشتن تعدادي از دشمنان در حالي كه جراحات زياد بر بدن داشت، عطش بر او بسيار ناگوار آمد. پس نزد پدر آمد و عرض كرد: «يا ابه العطش قد قتلني و ثقل الحديد قد اجهدني فهل الي شربة من ماء و سبيل اتقوّي بها علي الاعداء؟ فبكي الحسين عليهالسلام و قال يا بنيّ يغزُّ علي محمد و علي و علي ابيك ان دعوهم فلا يجيبونك و تستغيث بهم فلا يغيثونك...»(5)اي پدر، عطش مرا از پاي در آورد و سنگيني اسلحه مرا ناتوان كرد، آيا شربت آبي هست تا با نوشيدن آن، توان بيشتر، با دشمنان مبارزه كنم؟امام فرمود: فرزندم بر محمد و عليو پدرت سخت است كه آنان را بخواني و به تو پاسخ ندهند و به ياري بخواهي و آنان فرياد رس تو نباشند... .در مرحله سوم، آنگاه كه بعد از مبارزه بيامان فرزندان توسط دشمن مجروح گشته و بر زمين افتادند، حضرت به سرعت خود را بر بالينشان رسانيد و آنها را در آغوش گرفت. در آن لحظات حساس كه فرزندان نياز بيشتري به تسلّي خاطر داشتند، با آنان ابراز همدردي نمود... . آنگاه كه «قاسم بن الحسن» بر زمين افتاد و عموي خود را صدا زد، امام حسين عليهالسلام چون باز شكاري خود را بر بالين فرزند برادر رساند و مانند شير خشمگين بر دشمن حمله نمود. وقتي گردو غبار فرو نشست، ديدند امام عليهالسلام بر بالين قاسم نشسه و به قاسم عليهالسلام كه در حال جان دادن بود، فرمود: عزّ واللّه علي عمّك ان تدعوه فلا يجيبك او يجيبك فلا يعنك او يعنك فلا يغني عنك بعداً لقوم قتلوك»(6)به خدا سوگند، بر عموي تو سخت است كه او را بخواني پاسخ ندهد، يا اجابت نمايد ولي نتواند كمك كند يا كمك كند اما به تو سودي نبخشد. (از رحمت) خداوند دور باد قومي كه تو را كشت.رفتار حضرت نسبت به فرزند بيمارش زين العابدين عليهالسلام خواست الهي بر اين تعلق گرفت كه علي بن الحسين حجت او بعد از امام حسين عليهالسلام ، بيمار باشد تا جهاد بر او واجب نشود و همچنان زمين از حجت اللهي خالي نگردد و اين وضعيت جلوه ديگري از تربيت حسيني را ميطلبيد. در حاليكه شدّت مبارزه و مصبيتهاي پياپي كربلا انسان معمولي را چنان به خود مشغول ميكند كه همه چيز را فراموش ميكند، مربيّ بزرگ كربلا از مسئوليت بزرگ تربيت غافل نماند و چون فرزند خود را نيازمند توجه و مراقبت ديد، بر بالينش آمد و گفتگويي صميمانه به پرسشهاي او در در مورد حوادث كربلا پاسخ داد. در منابع تاريخي ميخوانيم:« ... حضرت به سوي خيمه فرزندش زين العابدين آمد و در حالي كه فرزندش بر فرشي از پوستين استراحت مينمود و زينب عليهاالسلام از او پرستاري ميكرد، فرزندش را عيادت نمود، وقتي زين العابدين عليهالسلام نگاهش به پدر افتاد، خواست از بستر بر خيزد. اما از شدّت بيماري قادر به برخاستن نبود. از عمهاش زينب عليهاالسلام خواست كه او را كمك كند، زينب خود را تكيه گاه او قرار داد.امام حسين عليهالسلام از وضعيت بيماري فرزندش سئوال كرد و زين العابدين عليهالسلام حمد و سپاس خداوند رابه جا آورد و از پدر پرسيد در اين روز با اين قوم منافق چگونه رفتاري كردي؟پدر فرمود: «فرزندم شيطان بر آنان مستولي گشت و آنان را از ياد خدا غافل كرد... »(7)رفتار حضرت نسبت به خانواده و فرزندان در لحظه وداعامام عليهالسلام در واپسين لحظههاي زندگي خويش شرايط ناگواري خانواده و فرزندان غصه يتيمي و از دست دادن نزديكترين عزيزان از يك طرف، طي مسير كربلا تا شام و از شام به مدينه، همراهي دشمنان سنگدل، از طرف ديگر را مجسم كرد. در چنين شرايطي امام عليهالسلام شيوه دعوت به صبر و برد باري و توجه دادن به نصرت الهي را برگزيد تا با دم حسيني خود روح خسته آنان را توان دوباره ببخشد و عزمشان براي دست يابي به همه اهداف، تقويت نمايند. در مقاتل آمده است: «هنگامي كه امام عليهالسلام همه يارانش را ديد كه شهيد شدهاند، براي وداع به خيمهها آمد و ندا داد: «اي سكينه، اي فاطمه، اي زينب، اي امكلثوم، درود و سلام من بر شما باد» سكينه صدا زد: اي پدر آيا تن به مرگ دادهاي؟فرمود: كسي كه ياور ندارد، چگونه تن به مرگ ندهد.(8)طبق نقل ديگر فرمود: «اي نور چشم من كسي كه ياوري ندارد، چگونه تسليم مرگ نشود، (فرزندم) رحمت و نصرت خداوند در دنيا و آخرت به همراه شما است، پس بر قضاء الهي، صبر پيشه كن و زبان به شكوه مگشاي، زيرا دنيا از بين رفتني و آخرت ماندگار است.»(9)طبق نقل سوم آن حضرت به فرزندان و خواهران چنين توصيه نمود: «خودتان را براي گرفتاري آماده كنيد و بدانيد خداوند نگهدار و ياور شما است و شما را از شرّ دشمنان نجات ميبخشد و عاقبت امرتان را به خير خواهد كرد، دشمنانتان را با انواع بلاها عذاب خواهد نمود و به شما، در برابر اين گرفتاري، انواع نعمت و كرامت عطاء خواهد كرد. پس زبان به شكوه مگشاييد و سخني مگوييد كه از منزلت و ارزش شما بكاهد.»(10)فرزندان و همراهان آن حضرت در ميدان مبارزه، در سختترين حالات، امام عليهالسلام را صدا ميزدند و در واپسين لحظات، اوج نياز عاطفي خويش را به نمايش ميگذارند.كودكان در مقطعي از سن، چنان والدين را «سؤال باران» ميكنند و آنها را به ستوه ميآورند و هرچه رشد عقلاني بيشتري مييابند، سئوالات جدّيتري خواهند داشت.سفارش به فرزندان يتيم و بازماندگان
بي شك از تلخترين لحظات براي فرزندان خرد سال، لحظهي از دست دادن والدين است. چنين وضعيتي بر فرزندان بسيار ناگوار و طاقت فرسا مينمايد. در چنين شريطي آنان نيازمند توجه و عاطفهاند، نيازمند محبت و تسلّي خاطراند.فرزندان و بازماندگان كاروان كربلا هم نظاره گر دل خراشترين صحنهها بودهاند. لذا به توجهي عميق نياز داشتند. از اين رو امام حسين عليهالسلام با همه گرفتاريهايي كه داشت، وضعيت روحي و رواني فرزندان را پس از شهادت خود پيش بيني كرد و در واپسين لحظات، تنها فرزند بازمانده از خود زين العابدين عليهالسلام را به توجه و مراقبت و درك وضعيت روحي آنها سفارش كرد و آنچنان شرايط رواني و روحي آنها را ترسيم كرد و مشاورههاي لازم تربيتي را به ايشان ارائه نمود كه شخصي آشنا به مسائل روانشناسي و تربيتي را به شگفتي وا ميدارد. امام عليهالسلام فرمود: «... يا ولدي انت اطيب ذريّتي و افضل عترتي و انت خليفتي علي هؤلاء العيال و الاطفال فانهم غرباءٌ مخذولون قد شملتهم الذلّة و اليتم و شماتة الاعداء و نوائب الزمان، سكتّهم اذا صرخوا و آنِسهُم اذا استوحشوا و سلّ خواطرهم بلين السلام فانهم مابقي من رجالهم من يستأنسون به غيرك و لا احدٌ عندهم يشكون اليه حزنهم سواك دعهم يشمّوك و تشمّهم، و يبكوا عليك و تبكي عليهم.»(11)فرزندم تو پاكيزه ترين ذريه و با فضيلتترين خاندان من هستي، بعد از من تو سر پرست كودكان و اهل بيت هستي، آنان غريب هستند. خواري و يتيمي و شماتت دشمنان و مصيبتهاي زمان آنها را در بر گرفته است. هرگاه ناله و گريه شان بلند شد، آرامشان گردان، در هنگام ترس همراهشان باش، با سخنان نرم تسلي خاطرشان بده. از مردان آنها، جز تو كسي كه مايه انس و آرامششان باشد، زنده نمانده است و جز تو كسي را كه شنواي شكوهها و درد دلهايشان باشد، ندارند....»(12)پاسخگويي به پرسشهاي فرزندان
فرزندان وقتي دوران نوزادي و كودكي را پشت سر ميگذارند، بر اثر ارتباط بيشتر با اشياء پيرامون و برخورد با موقعيتهاي جديد، سئوالاتي در ذهنشان به وجود ميآيد در مقطعي از سن، چنان والدين را «سئوال باران» ميكنند كه آنها را به ستوه ميآورند. كودكان هرچه رشد عقلاني بيشتري مييابند، سئوالات جدّيتري خواهند داشت، بويژه در دوره نوجواني و آغاز جواني، شرايط جديد، تغيير و تحولات، تصميمات بزرگ در زندگي والدين سئوالات بيشتري را در ذهن آنان ايجاد ميكند، در چنين وضعيتي بر والدين بصير و آگاه است كه زمينه پرسشگري را براي فرزندانشان فراهم كنند و پاي صحبتهاي آنان بنشينند و با صبر و حوصله به پرسشهاي آنان پاسخ مناسب دهند و ابهامات را مرتفع سازند. حادثه كربلا، كه موقعيت جديدي در زندگي امام حسين عليهالسلام محسوب ميشد، پرسشهايي را در ذهن فرزندان و ديگر همراهان حضرت ايجاد كرد و ذهن كنجكاو آنان را به پرسشگري وا داشت. حسين بن علي عليهالسلام با درك موقعيت آنها، به سئوالاتشان پاسخهاي مناسب و در خور شأنشان ميداد. به دو نمونه از پاسخگويي حضرت اشاره ميكنيم:1 ـ هنگامي كه حضرت به همراه اصحابش، هنگام ظهر در ثعلبية فرود آمد، خواب كوتاهي بر آن حضرت مستولي شد. پس از اندكي حضرت با چشم گريان از خواب بيدار شد. فرزندش «علي» كه متوجه اين صحنه بود، پرسيد: اي پدر! چرا گريه ميكني؟ خداوند چشم تو را نگرياند.حضرت فرمود: «فرزندم اين لحظه، وقتي است كه رؤيا در آن دروغ نميباشد. من در خواب سوارهاي را ديدم كه كنارم ايستاد و گفت: «اي حسين شما به سرعت حركت ميكنيد و مرگ به سرعت شما را به بهشت ميرساند و آگاهي يافتم كه مرگ ما فرا رسيده است.»عليپرسيد: اي پدر! آيا ما بر حق نيستيم؟فرمود: «فرزندم به خداوندي كه همه بندگان به سوي او بر ميگردند، ما بر حق هستيم»علي عرض كرد: در اين صورت ترسي از مرگ نداريم.امام فرمود: خداوند بهترين پاداش پدر به فرزند را به تو عطا فرمايد.»(13)2 ـ بعد از آنكه حضرت، در شب عاشورا، حوادث روز عاشورا و شهادت ياران را ترسيم كرد، قاسم بن حسن عليهالسلام در باره شهادت خود پرسيد. امام عليهالسلام به او مهرباني كرد و پرسيد:فرزندم مرگ نزد تو چگونه است؟پاسخ داد: عمو(جان) مرگ نزد من از عسل شيرينتر است.حضرت بعد از آنكه ظرفيت و توان درك قاسم را نمايان ساخت و پاسخ زيباي او را شنيد، فرمود: عمويت به فدايت گردد! به خدا قسم! تو از كساني هستي كه بعد از آزمايش بزرگ به همراه من شهيد ميشوند.نقش آزادي و انتخاب در تربيت فرزندان
خداوند انسان را آزاد آفريد و قدرت اراده و انتخاب به او بخشيد تا پرتو آن از ميان راههاي مختلف مسير صحيح را برگزيند. آنچه انسان در پرتو شناخت و بدون اكراه و اجبار برگزيد، در راه تحقق و دستيابي به آن تا پاي جان ميايستد، عنصر آزادي به جا و انتخاب درست در تربيت، عنصري گرانبها و كار آمد است، در تربيت فرزندان اجبار ثمري نميبخشد، والدين و مربيان بايد چنان زمينه را آماده كنند كه فرزندان خود راه صحيح را بر گزينند تا بر آنچه به حق برگزيدهاند، پايبند و استوار باشند، از جلوههاي تربيتي حادثه عاشورا، صحنه آزادي و انتخاب راه بود. امام حسين عليهالسلام با اينكه در كربلا به شدت نيازمند داشتن ياور بودند، با كمال صداقت و راستي فرزندان و ديگر ياوران خود را در ادامه مسير آزاد ميگذارد و با اينكه بر فرزندان خود حق بزرگ دارد اما هيچگاه راه مبارزه و همراهي خود را بر آنان تحميل نميكند و از اينروست كه ميبينيم آنان نيز كه آگاهانه همراهي پدر و امام خويش را برگزيدند در راهش تا آخرين نفس ايستاده و جان خويش را فداي راهش نمودهاند. ابي حمزهثمالي از عليبن الحسين عليهالسلام نقل ميكند كه در شب عاشورا پدرم اهل و فرزندان خود و اصحاب را جمع نمودند و خطاب به آنان فرمود: «اي اهل و فرزندان و اي شيعيان من، از فرصت شب استفاده كنيد و جانهاي خود را نجات دهيد... شما در بيعتي كه با من بستهايد آزاد هستيد. ...»نيز آن حضرت هنگامي كه عبداللّه فرزند مسلم نزد ايشان آمد و اجازه ميدان طلبيد فرمود: «شما در بيعت با من آزاد هستي، شهادت پدرت كافي است. تو دست مادرت را بگير و از اين معركه خارج شو» عبد اللّه عرض كرد: «بخدا سوگند من از كساني نيستم كه دنيا را بر آخرت مقدم دارم.»(14)1 ـ بحار الانوار، ج 45، ص 41؛ موسوعه كلمات الامام الحسين، ص 3-472، به نقل از الدمعة الساكبة، ج 4، ص 322 و العوالم، ج 2، ص 284.
2 ـ مقتل ابي مخنف، ص 130، (منشورات الرضي)؛ موسوعة كلمات الامام الحسين، ص 9-478.
3 ـ بحار الانوار، ج 45، ص 34؛ ترجمه نفس المهموم، ص 147؛ موسوعة كلمات الامام الحسين، ص 464، به نقل از العوالم، ح 17، ص 278 و الدمعة الساكبة، ج 4، ص 317.
4 ـ مقتل ابي مخنف، ص 126؛ موسوعة كلمات الامام الحسين، ص 469، به نقل از ينابيع المودة، ص 415، الدمعة الساكبة، ج 4، ص 318؛ معالي السبطين، ج 1، ص 455؛ ناسخ التواريخ، ج 2، ص 331.
5 ـ بحار الانوار، ج 45، ص 43؛ ترجمه نفس المهموم، ص 141؛ منتهي الآمال، ج 1، ص 691؛ مقتل المقرم، ص 325؛ موسوعة كلمات الامام الحسين، ص 461؛ به نقل از مقتل الحسين خوارزمي، ج 2، ص 30، العوالم، ج 17، ص 285، (با اندكي اختلاف»
6 ـ بحار الانوار، ج 45، ص 35؛ ترجمه نفس المهموم، ص 148؛ منتهي الآمال، ج 1، ص 699، موسوعة كلمات الامام الحسين، ص 465؛ به نقل از مقتل خوارزمي، ج 2، ص 27، العوالم، ج 17، ص 278؛ والدمعة الساكبة، ج 4، ص 317.
7 ـ موسوعة كلمات الامام الحسين، ص 485؛ به نقل از الدمعة الساكبة، ج 4، ص 351؛ معالي السبطين، ج 2، ص 22؛ و ذريعةالنجاة، ص 139.
8 ـ بحار الانوار، ج 45، ص 47؛ منتهي الآمال، ج 1، ص 448؛ موسوعة كلمات الامام الحسين، ص 490؛ به نقل از منتخب التواريخ، ص 440؛ و الدمعة الساكبة، ج 4، ص 336.
9 ـ موسوعة كلمات الامام الحسين، ص 490؛ به نقل از اسرار الشهادة، ص 423؛ و ناسخ التواريخ، ج 2، ص 360 با كمي اختلاف.
10 ـ منتهي الآمال، ج 1، ص 455؛ موسوعة كلمات الامام الحسين، ص 491؛ به نقل از الدمعة الساكبة، ج 4، ص 346 و نا سخ التواريخ، ج 2، ص 380.
11 ـ موسوعة كلمات الامام الحسين، ص 486؛ به نقل از الدمعة الساكبة، ج 4، ص 351؛ معالي السبطين، ج 2، ص 22؛ و ذريعة النجاة، ص 139.
12 ـ موسوعة كلمات الامام الحسين، ص 5-344؛ به نقل از مقتل خوارزمي، ج 1، ص 226؛ الفتوح، ج 5، ص 79؛ بحار الانوار، ج 44، ص 367؛ اعيان الشيعه، ج 1، ص 595؛ و نيز با كمي تفاوت در موسوعة كلمات الامام الحسين، ص 368، به نقل از تاريخ طبري، ج 3، ص 309؛ الكامل فيالتاريخ، ج 2، ص 554؛ بحار الانوار، ج 44، ص 379، العوالم، ج 17، ص 229، نقل شده است.
13 ـ موسوعة كلمات الامام الحسين، ص 2-401؛ به نقل از مدينة المعاجز، ج 4، ص 214؛ نفس المهموم، ص 230؛ و ناسخ التواريخ، ج 2، ص 220.
14 ـ موسوعة كلمات الامام الحسين، ص 401؛ به نقل از نفس المهموم، ص 230؛ مدينة المعاجز، ج 4، ص 214؛ و نا سخ التواريخ، ج 2، ص 220.
15 ـ همان،ص 469؛ به نقل از معالي السبطين، ج 1، ص 402؛ و ناسخ التواريخ، ج 2، ص 317.