قبسات-شماره29
دكتر محسن قاسمپور
چكيده
دستيابي به فهم درست آيات قرآن، هدف اصلي مفسران قرآن است. پس از عهد تدوينِ تفسير، اين مهم با شيوههاي گونهگون به وسيلة آنان صورت گرفته است كه در مواضع يا مواضيعي، تفاوتهاي آشكاري با هم دارند. رمز و راز اين تباينها، به مباني نظري - معرفتي مفسران بر ميگردد كه در ساية آن، رويكردهاي تفسيري را رقم زده است. در اين بين، عترت پيامبر در جايگاه ترجمان قرآن، تا آن جا كه زمينه و ظرفيتهاي فرهنگي و اجتماعي اجازه داده، در زمان خود به تفسير آيات واپسين كتاب آسماني پرداختهاند.
نگاه آنان به قرآن، برگرفته از مبادي استوار و مباني محكمي چون جامعيت و برخورداري اين كتاب الاهي از جنبههاي ظاهري و باطني است.
در ساية اين اصول اساسي، آموزههاي تفسيري اهل بيت كه بيشتر در حوزة تفسير محتوايي و مفهومي است، بر روشهايي اتكا دارد. اين مقاله كوشيده است تا ابعاد آن را پژوهش كند.
واژگان كليدي: اهل بيت، تفسير، تأويل، روش تفسيري.
درآمد
قرآن، وحي نامة جاودانة الاهي است كه آموزههاي آن، زمانشمول و جهانشمول است. حقيقت نزول اين خداينامه به پيامبري اُمي و به زبان عربي مورد تصديق خود قرآن كريم است.
الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأُمٍّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكتُوباً عِندَهُم فِي التَّورَاةِ وَالاًِنجِيلِ يَأمُرُهُم ... (اعراف: (7): 157).
اًِنَّا جَعَلنَاهُ قُرآناً عَرَبِياً لَعَلَّكُم تَعقِلُونَ (زخرف (43): 3).
مسلمانان صدر اسلام، در شبه جزيرة عربستان به درك معاني و فهم مضامين بيشتر آيات قرآني قادر بودند؛ زيرا قرآن به زبان آنها بود؛ اما زماني هم آياتي به محمد9 نازل ميشد كه بيشتر آنان و حتي برخي صحابة نزديك حضرت، از شناخت معاني آن ناتوان بودند. در موارد نياز به فهم و درك مقاصد آيات الاهي، مسلمانان به پيامبر9 مراجعه كرده، به گونهاي، پاسخ پرسش خود را ميگرفتند. آية 44 نحل به اين مطلب اشاره دارد:
وَأَنزَلنَا اًِلَيَ الذٍّكرَ لِتُبَيٍّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزٍّلَ اًِلَيهِم وَلَعَلَّهُم يَتَفَكَّرُونَ.
براساس اين كريمةِ وحي، رسالت پيامبر9 تبيين و تفسير آيات قرآن است. شواهدي كه بر اين مطلب دلالت دارند، فراوانند؛ از جمله:
عبدا بن مسعود (متوفاي 32) گفته است: هر يك از ما كه ده آيه از قرآن را ميآموختيم، از آن نميگذشتيم تا اين كه معنا و شيوة عمل به آن را از پيامبر دريافت ميكرديم (جامع البيان: ج 1، ص 88).
بدين سان ميتوان گفت: تفسير قرآن عملاً از روزگار خود پيامبر9 آغاز شده، و بيگفتوگو، نخستين مفسر قرآن، رسول گرامي اسلام است.
نكتة در خور بيان آن كه بيان و شرح پيامبر9 همانند خود قرآن، وحياني است (ر.ك: جامع لاحكام القرآن: ج 1، ص 4). بر اساس روايت اوزاعي از حسام بن عطيه، وحي الاهي نازل ميشد و جبرئيل سنت را در تفسير و تبيين آن نيز بر رسول ا ميآورد (الكفاية في علم الروايه: ص 27).
تفسير در مرحلة آغازين خود به صورت تفسير به مأثور بوده، و آن چه به نام جريان تفسير به مأثور در تاريخ تفسير قرآن مطرح است، در ابتداي امر آن به روايت نبوي انحصار دارد. شيعه نيز به نص قرآن، قول پيامبر را در تفسير آيات قرآن حجت ميداند؛ اما براي اقوال صحابه و تابعين حجيتي قائل نيست (قرآن در اسلام: ص 57).
در اين ميان، اين كه آيا نخستين مفسر قرآن، همة آيات وحي را تفسير كرد يا از دنيا رحلت فرمود در حالي كه بخشي از آيات، تفسير ناشده باقي ماند، مطلبي اختلافي است، و مجال طرح آن در اين مقال نميگنجد.
براساس نظر يكي از شاگردان مرحوم شهيد صدر، پيامبر به دليل اختلاف سطح فكر مخاطبان، قرآن را دو نوع تفسير كرد: تفسير همة آيات و در سطح افرادي خاص چون علي7، و ديگر، تفسير بخشي از آيات و به قدر نياز مردم (علوم القرآن: ص 98).
دورة صحابيان، دومين مرحلة تفسير قرآن است. در اين مرحله، تفسير برمبناي روايت پيامبر9 است. علي7 سرآمد و داناترينِ مفسران صحابي بوده (المحرر الوجير: ج 1، ص 18) و در مراتب بعدي، عبدا بن عباس (ترجمان القرآن و حبر الامه) ابن مسعود و ابي بن كعب قرار دارند. هر كدام از اين مفسران، صاحب سبك ويژهاي در تفسير هستند.
از ويژگيهاي عمده و شاخصهاي كلي اين جريان تفسيري، سادگي و بيپيرايگي، سلامت و پيراستگي از جَدل و اختلاف، پرهيز از تفسير به رأي و نقلِ صرف است.
در عهد تابعين، تفسير با محوريت مفسران بزرگي چون مجاهد بن جبرمكي (متوفاي 104)، سعيد بن جبير (متوفاي 95) طاووس بنكيسان يماني (متوفاي 106)، عطأ بن ابيرياح (متوفاي 114) و ... ادامه يافته است (تفسير در اين دوره نيز ويژگيهاي خاص خود را دارا است). در اين مرحلة دامنة تفسير اندكي گسترده ميشود و جنبههاي ادبي و واژهشناسي، اجتهاد و اعمال نظر، مورد توجه مفسران قرار ميگيرد. شاخصة مهم در اين مرحله، نفوذ اسرائيليات و روايات موضوع به حوزة تفسير است كه منشأ اصلي آن، عالمان اهل كتابي هستند كه به اسلام گراييدهاند.