نگاهي به كتاب كرنليوس ورستيگ (1)
دستور زبان عربي و تفسير قرآن در نخستين سده هاي اسلامي
اين كتاب به تحقيق در ريشهِ پارهاي از مفاهيم و اصطلاحات صرف و نحو عربي ميپردازد و ميكوشد ردّ پاي آنها را در نخستين تفاسير قرآن تدوين يافته در دو قرن نخست هجري بيابد. مؤلف درصدد ارائه اين نتيجه است كه دانش صرف و نحو عربي، منشايي يگانه نداشته است، و بسياري از مفاهيم و اصطلاحات عربي كه ميپنداريم از منابع سرياني و يوناني اخذ شدهاند، خود در منابع عربي در دسترس لغويان، صرفيان و نحويان بوده است. به اعتقاد مؤلف يكي از مهمترين اين منابع نخستين تفاسير قرآني است و هم از اين رو، وي ميكوشد مفاهيم و اصطلاحات صرفي و نحوي در تفاسيري چون تفسير مقاتل و تفسير محمد بن سائب كلبي را با نمونه مشابه آنها در آثار نحويِ سيبويه و فرّاء مقايسه كند.كُرنليوس وِرستيگ، مؤلف كتاب (متولد 1947 در هلند)، استاد مطالعات عربي و اسلامي در دانشگاه نايمخن(2) (هلند) است و بيشتر كتابها و مقالات وي در حوزهِ ادبيات عرب (به ويژه شكلگيري اوليهِ دستور زبان عربي) است. وي علاوه بر تسلط كامل بر زبانهاي اروپايي، سامي و عربي، از آشنايي نزديكي با زبانهاي تركي، فارسي و سواحلي نيز برخوردار است. رسالهِ دكتري وي دربارهِ " تاثير عناصر يوناني بر زبانشناسي عربي" بود كه در سال 1977 توسط انتشارات بريل در ليدن به چاپ رسيده است.(3) لازم به ذكر است كه وي تاكنون آثار خود را با دو نام متفاوت كُرنليوس وِرستيگ (C.H.M. Versteegh) و كيس وِرستيگ (Kees Versteegh) منتشر كرده است و گاه در يك اثر خود اين هر دو نام را به كار ميبرد.نخست به دغدغههاي مؤلّف در تاليف كتاب گوش ميدهيم: در اولين سال اقامتم در قاهره، يكي از همكارانم به من خبر تصحيح و انتشار تفسير مقاتل بن سليمان را داد. كسي را براي خريد كتاب فرستادم؛ ناشر گفت كتاب چاپ شده، اما چون قيمت آن معين نشده است، هيچ نسخهاي از آن فروخته نميشود. بعدها خيلي زود فهميدم كه قصه اين نيست؛ چراكه برخي افراد در مصر پارهاي از محتواي اين كتاب را ناخوش داشتند و از عرضهِ آن جلوگيري ميكردند. بهدست آوردن نسخه كتاب چندان آسان نبود. سرانجام موفق شدم؛ اما اشتياق اوليهام در مطالعهِ آن مبدّل به نوميدي شد. اميد داشتم كه در اين كتاب انبوهي اصطلاحات جالب صرفي و نحوي بيابم، اما ظاهراً قسمت اعظم كتاب، به مطالب تفسيرياي پرداخته بود كه هيچ ربطي به مسائل زباني نداشت. وقتي كتاب را براي دومين بار مرور ميكردم، به گونهاي اتفاقي ديدم كه مؤلف در تفسير عبارتي از متن قرآن، اصطلاح نحوي "صله" را به كار برده است. همين امر مرا به كنجكاوي واداشت و تصميم گرفتم تمام كتاب را صفحه به صفحه بخوانم. نتيجهِ كار، فهرستي كوتاه، اما بسيار مهم، از اصطلاحات صرفي و نحوي بود كه با آن به بررسي روش مقاتل در تفسير قرآن پرداختم و مقالهاي را در مجلهِ اسلام منتشر كردم.(4)پس از تفسير مقاتل بن سليمان، تصميم گرفتم كه ديگر تفاسير را نيز بررسي كنم؛ خيلي زود تفاسير مجاهد، سفيان ثوري، و نسخ مخطوطي از تفاسير محمد بن سائب كلبي [= تفسير ابنعباس] و عبدالرزاق بن همّام صنعاني [از مَعمَر بن راشد] را به دست آوردم. از داشتن اين تفاسير بسيار مشعوف بودم و خوشحالتر اين كه اكنون ميتوانستم نتايج بررسيهاي خويش را با دستاوردهاي هارالد موتزكي در بررسي المصَنف عبدالرزاق صنعاني، به منظور اثبات وثاقت عمده روايات موجود در اين اثر روايي مقايسه كنم. دستاوردهاي علمي موتزكي مرا تشويق كرد كه در ادامهِ تحقيقات خود، با بهرهگيري از متون تفسيري اوليه، پاسخ يكي از پيچيدهترين مسائل تاريخ نحو عربي را بيابم. آن مساله اين است: منشاء يا خاستگاه اصطلاحات صرفي و نحوي كه در الكتاب سيبويه آمده است چيست؟اين جملات، توضيحات آقاي وِرستيگ، مؤلف كتاب دستور زبان عربي و تفسير قرآن در نخستين سدههاي اسلامي در مقدمهِ كتاب بود. امروزه تمامي محققان بر اين نكته اتفاق نظر دارند كه نخستين كوششها در تحليل و توصيف نظاممند زبان عربي را سيبويه (متوفاي 180 ق) در الكتاب خود انجام داده است. پيش از سيبويه، دانشمندان اسلامي صرفاً به توضيح و بيان متن قرآن كريم ميپرداختند. هدف اصلي آنها فهم معناي ظاهري قرآن به منظور پاسخگويي به مسايل و پرسشهاي روزمرهِ جامعه اسلامي بود. اما براي بحث علمي در اين كتاب آسماني، مجموعهاي از مفاهيم و اصطلاحات فني مورد نياز بود كه سيبويه با مطالعهِ روشمند در زبان قرآن و اشعار جاهلي، نخستين بار در الكتاب خود اين مفاهيم و اصطلاحات فني را به نحوي جامع و هماهنگ معرفي كرد.الكتاب سيبويه به گونهاي شگفتآور حاوي تفاصيل دقيق زبانشناختي و نامگذاري اصطلاحات و مفاهيم براي دستور زبان عربي است. اين پديدهِ شگفت دو گونه خاستگاه ميتواند داشته باشد: نخست خاستگاه بيروني، زيرا هيچ نشانهاي در سنّت عربي برايش سراغ نداريم؛ دوم خلاقيتي بومي و دروني، كه متكي به تلاشهاي اوليهِ عالمان همين سنّت باشد. غربيان انبوهي خاستگاه و نشانههاي جعل از فرهنگ و زبان يوناني، سرياني و حتي سانسكريت براي دستور زبان عربي برشمردهاند، اما وِرستيگ كليت و جامعيت هريك از اين نظريات را با ارائه شواهد خود از بين ميبرد. نكتهِ قابل توجه اين است كه مؤلف اين كتاب خود از نخستين نظريهپردازان منشاء يوناني براي دستور زبان عربي بوده است و چرخش 180 درجهاي وي در اين كتاب از يك خاستگاه بيروني به خاستگاهي دروني و بومي براي دستور زبان عربي شگفتي بسيار دارد.وِرستيگ معتقد است ريشهِ اين اصطلاحسازي - به گونهاي نيمهفني - در آثار نخستين مفسّران اسلامي پيش از سيبويه شكل گرفته است. از نظر وي، دستور زبان عربي، محصول طبيعي و جداييناپذير فهم قرآن در سدههاي نخست بوده است؛ يعني نخستين مفسّران اسلامي در فهم اين كتاب و حل مسائل علمي آن، نيازمند مجموعهاي از اين اصطلاحات ادبي و فني بودهاند. وي بر اين مدعاي خود شواهدي ذكر ميكند. فيالمثل، اكثر محققان غربي معتقدند كه اصطلاحِ "اِعراب" در عربي با اصطلاح يونانيِ "هلنيسموس " ِ(hellnis -ms) پيوندي نزديك دارد. پژوهش وِرستيگ نشان ميدهد كه كَلبي (متوفاي 146 ق) اين اصطلاح را به معناي "سخن گفتن صحيح به عربي همانند باديهنشينان عرب" به كار برده است. با اين همه بايد به خاطر داشت كه ريشه تمام اصطلاحات دستور زبان عربي را نميتوان در تفاسير اوليهِ اسلامي يافت. تاثير زبانشناسي يوناني (مثلاً در الگوي تفكيك اسم از فعل و اصطلاحاتي چون صرف، اعلال، كلام/قول، و فائده)، زبانشناسي سرياني (مثلاً در نامگذاري مصوٍّتها) و وامگيري از اصطلاحات فقهي (مانند بدل، عوض، لغو، حدّ، حجّت، اصل، دليل و نيت) همچنان هويداست؛ بنابراين به نظر مؤلف، بايد معجوني از عوامل مختلف را علاوه بر تلاشهاي فكري نخستين عالمان مسلمان، منشاء دستور زبان و زبانشناسي عربي بدانيم.فصل نخست كتاب (ص 1-40) با عنوان "نخستين ترمينولوژي و اصطلاحات زباني" به بحث دربارهِ اصطلاحات نحوي بهكار رفته در نخستين آثار نحويان مسلمان در پايان قرن دوم هجري ميپردازد و انواع نظريههاي مختلف دربارهِ خاستگاه و ريشهِ تكوين اين ترمينولوژي را بررسي ميكند.فصل دوم (41-62)، "متوني دربارهِ تفسير قرآن از نخستين سدههاي اسلامي" نام دارد و مؤلف در آن به معرفي منابع بهجامانده از اين دوره ميپردازد؛ اما مهمترين بحث در اين فصل، دربارهِ اعتبار و وثاقت متون تفسيري منسوب به دو قرن اول هجري و نيز ارائهِ تاريخچهاي از سير تحول تفسير قرآن در اين دوره است كه مؤلف پس از طرح نظريات شكاكانهِ گلدتسيهر، شاخت و وَنزبرو موضع معتدلتري در اينباره اتخاذ ميكند. البته وي بر اين نكته تاكيد ميكند كه وقتي وي گرايش فراگير و شكاكانه دربارهِ منابع و متون اوليه اسلامي را - كه در پارهاي حوزهها مُد روز شده است - مردود ميشمارد، اين بدان معنا نيست كه تمام محتواي تفاسير موجود را از نظر اسناد معتبر دانسته و آنها را دربست ميپذيرد. وي ادلهِ خويش بر پذيرش وثاقت اين منابع تفسيري را در اين فصل ارائه ميكند؛ گواينكه از نظر وي وثاقت منابع به معناي صحت و اعتبار تمام جزئيات آنها نيست، بلكه تنها جوهر و بنياد آنها موثقاند.فصل سوم و چهارم به بررسي و تحليل تفاسير ميپردازند. در فصل سوم (ص 63-95) با عنوان "موضوعات و روشهاي تفسيري"، مؤلف موضوعات و شيوههاي متفاوت تفسير در نخستين سدههاي اسلامي را بررسي ميكند. از نظر وي، اين نخستين مفسّران همگي با يك موضوع واحد سروكار نداشتهاند، بلكه غالباً وجوه مختلف متن قرآن را بنابر دغدغههاي متفاوت خويش تفسير كردهاند. دستهاي از ايشان، قرآن را بيشتر در پيوند با مسائل عيني جامعهِ اسلامي تفسير كردهاند؛ اما برخي ديگر مستقيماً به متن قرآن، اختلاف قرائات و معناي لغوي آيات آن پرداختهاند.فصل چهارم (ص 96-159) با عنوانِ "ترمينولوژي نحوي در تفاسير اوليه" بلندترين فصل كتاب است كه در آن مؤلف پارهاي ديگر از اصطلاحات نيمه فني دستور زبان عربي بهكاررفته در تفاسير كهن اسلامي را بررسي ميكند. اين اصطلاحات نيمه فني مربوط به "بيان معناي آيه"، "تقسيمات مختلف كلام"، "انواع متن"، و "روابط و اتصالات" هستند و برخي از آنها عبارتند از: معنا، كلام، قول، لغه`، اِضمار، صله، خبر، نعت، استفهام، تعجب، جحد، استثنا، معطوف، بدَل، جواب قسم، تقديم و تاخير. وي به تفكيك و تفصيل اين اصطلاحات را در تفاسير مُجاهد، سفيان ثوري، محمد بن سائب كلبي، مُقاتل و عبدالرزاق صنعاني بيرون ميكشد. در پايان بار ديگر مؤلف نتيجه ميگيرد كه نقطهِ عزيمت نخستين نحويان مسلمان، عناصر موجود در تفاسير قرآن بوده است و ايشان ترمينولوژي و دستگاه فني خود را از طريق توسعه و تكامل اين اصطلاحات نيمه فني بهدست آوردهاند.در فصل پنجم (ص 160-190) با عنوانِ "قرّاء، مفسّران و نحويان"، مؤلف به جستجو در كتب تراجم و شرح حالنگاريهاي اوليه ميپردازد و با بررسيِ گزارشهاي آنها دربارهِ زندگي و احوالات قرّاء و نحويان ميكوشد كه پيوندهاي ميان مفسّران قرن اول و دوم هجري و نحويان نيمهِ دوم قرن دوم را بيابد. آخرين فصل كتاب (ص 191-206) حاوي استنتاجات متعدد مؤلف دربارهِ جوانب مختلف شكلگيري دستور زبان عربي است و پس از آن ضمائمي (بيش از 20 صفحه) مشتمل بر فهرست منابع، نمايهِ اشخاص و آيات قرآن، فهرست كوتهنوشتها و نيز فهرست اصطلاحات فني آمده است.كتاب دستور زبان عربي و تفسير قرآن در نخستين سدههاي اسلامي را نبايد صرفاً پژوهشي در مفاهيم و اصطلاحات فني دستور زبان عربي دانست. مؤلف در اين كتاب به امور ديگري چون نقل حديث و انتقال علم در سدههاي نخست و نيز تكوين دو مكتب كوفي و بصري در علم نحو نيز ميپردازد. اعتقاد رايج اين است كه اين دو مكتب نحوي، ساخته و پرداخته ادباي متاخر در بغداد است كه چنان تفاصيل و اختلافاتي را به نحويان قديم كوفه و بصره نسبت ميدهند. خود وِرستيگ نيز زماني بر اين اعتقاد بوده است كه نحويان متاخر به تاكيد بيش از اندازه بر تفاوتهاي اين مكتب نحوي تمايل داشتهاند؛ اما وي اكنون بدين نتيجه ميرسد كه منابع كهن نشانههايي از اختلافهاي جوهري و بنيادين ميان اين دو ارائه ميدهند. فيالمثل، تفاوت روشني ميان واژگان و اصطلاحات فني مكتب نحوي بصري (در الكتاب سيبويه) و مكتب نحوي كوفي (در معاني القرآن فرّاء) وجود دارد.اين كتاب در چند سال گذشته توجه و اعتناي اسلامشناسان غربي، بهويژه پژوهشگران قرآن و ادبيات عرب را به خود جلب كرده است. علاوه بر بررسي آراي مؤلف در برخي از كتابهاي متاخر، چند نقد و معرفي كوتاه و بلند بر اين كتاب نوشته شده است كه مشخصات آنها چنين است.1. Mohammad Arkoun, Arabica 45iii (1998) pp 227-229.2. L. Bettini, Bulletin critique des annales islamologiques 13 (1997) pp. 3-8.3. Claude Gilliot, Zeitschrift der Deutschen Morgenlجndischen Gelsellschaft 146 (1996) pp. 207-211.4. Claude Gilliot, Mإlanges de l'institut dominicain d'إtudes orientales du Caire 22 (1995) pp. 497-501.5. John L. Hayes, Journal of the American Oriental Society 117iv (1997) pp. 751-752.6. G. Humbert, Stadia Islamica 82 (1995) pp. 147-150.7. Miklos Muranyi, Zeitschrift fدr Arabische Linguistik 32 (1996) pp. 92-96.8. Andrew Rippin, Der Islam 72ii (1995) pp. 310-323.9. Solomon I Sara, Islam and Christian-Muslim Relations 8i (1997) pp. 107-108.10. R. Talmon, Jerusalem Studies in Arabic and Islam 20 (1996) pp. 286-292.1- Cornelius H. M. Versteegh, Arabic Grammar and Qur'a¦nic Exegesis in Early Islam. Leiden: Brill, 1993 (Studies in Semitic Languages and Linguistics, 19). 230pp.
2- University of Nijmegen
3- Kees Versteegh, Greek Elements in Arabic Linguistic Thinking, Leiden: E. J. Brill, 1977.
4- Cornelius H. M. Versteegh, »Grammar and exegesis: the origins of Kufan grammar and the Tafsir Maqa¦til « . Der Islam 67 (1990) pp. 206-242.