نگرشى به آيه تطهير - نگرشی به آیه تطهیر (2) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نگرشی به آیه تطهیر (2) - نسخه متنی

کبری خزعلی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نگرشى به آيه تطهير

كبرى خزعلى

اشاره:

در قسمت اول اين مقاله پس از بررسى اجمالى موارد استعمال كلمه «اهل‏بيت‏» و ديگر لغات مشابه با آن، در قرآن، معنا و مفهوم و شان نزول آيه تطهير مورد بررسى قرار گرفت و سخن به اينجا رسيد كه ابن ابى‏الحديد در شرح خطبه نهج‏البلاغه، «عترت‏» پيامبر را على، عليه‏السلام، و فرزندان ايشان دانسته و آيه تطهير را مؤيد نظر خود قرار داده است.

تصريح به عصمت‏و عترت على(ع)

سپس ابن ابى‏الحديد ادامه مى‏دهد:

اگر كسى بگويد: اين سخن از آن حضرت، مشعر به اين است كه عترت معصوم‏اند، پس طرفداران تو از معتزله، در خصوص عصمت آنان چه خواهند گفت؟ پاسخ مى‏دهيم: «ابومحمد بن مثويه‏» در كتاب «كفاية‏» تصريح نموده است‏بر اين كه على، عليه‏السلام، معصوم است، هر چند كه عصمت واجب نبوده و شرط در امامت هم نباشد، ليكن ادله صريح بر عصمت آن حضرت دلالت دارند. و اين عصمت مخصوص به آن امام، عليه‏السلام، است، و غير از آن امام، عليه‏السلام، از ساير فرق را در آن حقى نيست. و اين فرق بسيار ظاهر و روشن است كه بگوييم: زيد معصوم است. يا اينكه بگوييم: زيد واجب‏العصمة است. زيرا كه امام است و از شرايط امامت اين است كه معصوم باشد پس قول اول [يعنى اينكه بگوييم: على، عليه‏السلام، معصوم است‏بدون اينكه عصمت‏شرط يا واجب باشد.] قول مذهب ما (معتزله) است، و قول دوم [يعنى اينكه بگوييم: على، عليه‏السلام، معصوم است و عصمتش شرط امامت و واجب است.] قول مذهب اماميه است.

اقرار صحابى به فضايل اهل‏بيت

«عبدالكريم بن روح‏» با اسناد خود از «شريك بن عبدالله‏» در كتاب «مناقب‏الفاخرة فى‏العترة‏الطاهرة‏» روايت كرده است كه گويد:

«روزى اميرالمؤمنين على، عليه‏السلام، را ديدم، ايستاده و اصحاب رسول خدا، صلى‏الله‏عليه‏وآله، نشسته بودند و آن حضرت فرمود:

شما را سوگند مى‏دهم به آن كسى كه از همه عظيم‏تر است! آيا در ميان شما غير از من كسى هست كه با رسول خدا، صلى‏الله‏عليه‏وآله، برادر باشد؟ همگى گفتند: خير.

شما را به خدا سوگند مى‏دهم! آيا در ميان شما كسى غير از من هست كه پيش از همه به پيامبر، صلى‏الله‏عليه‏وآله، ايمان آورده باشد؟ همه گفتند: نه.

شما را به خدا! در ميان شما كسى هست كه قبل از من به دو قبله نماز خوانده باشد؟ و قبل از من، دو بيعت كرده باشد؟ همه گفتند: نه.

شما را به خدا! در ميان شما غير از من كسى هست كه عمويى مانند حمزه داشته باشد كه شير خدا، شير رسول خدا و سيد شهدا است و كسى است كه ملائكه او را غسل دادند؟ همه گفتند: نه.

شما را به خدا! آيا در ميان شما كسى است كه همسرى همانند همسر من، سليله مصطفى، صلى‏الله‏عليه‏وآله، اصل پاك و بزرگوار، والا مرتبه بزرگوار، فاطمه زهرا، عليهاالسلام، بانوى زنان عالميان داشته باشد؟ همه گفتند: نه.

شما را به خدا! كسى از شما هست كه او را فرزندى باشد، مانند فرزندان من، حسن و حسين كه سادات جوانان بهشت‏اند؟ همه گفتند: نه.

شما را به خدا! در ميان شما كسى هست كه، منزلت او نزد رسول خدا، صلى‏الله‏عليه‏وآله، نزديك‏تر از منزلت من به آن حضرت باشد؟ همه گفتند: نه.

شما را سوگند مى‏دهم به خدا، آيا در ميان شما كسى غير از من هست كه رسول خدا، صلى‏الله‏عليه‏وآله، را غسل داده باشد؟ همه گفتند: نه.

شما را سوگند مى‏دهم به خدا، آيا در ميان شما كسى غير از من هست كه چشمان رسول خدا، صلى‏الله‏عليه‏وآله، را موقع جان دادن بسته باشد؟ همه گفتند: نه.

شما را سوگند مى‏دهم به خدا، آيا در ميان شما كسى غير از من هست كه جانش را براى رسول خدا، صلى‏الله‏عليه‏وآله، فدا كرده و در خوابگاه خوابيده و از جان خود گذشته باشد؟ همه گفتند: نه.

شما را سوگند مى‏دهم به خدا، آيا در ميان شما كسى غير از من هست هرگاه در ميدان جنگ كارزار كند، جبرئيل از جانب راست و ميكائيل از جانب چپ او همراه باشند؟ همه گفتند: نه.

شما را به خدا سوگند، آيا در ميان شما كسى جز من هست كه خداوند در آيه شريفه مودت «قل لا اسئلكم عليه اجرا الاالمودة فى‏القربى‏» (1)

به دوستى و مودت او امر كرده باشد؟ همه گفتند: نه.

شما را به خدا سوگند مى‏دهم، آيا در ميان شما كسى جز من هست كه خداوند در كتاب خود، در آيه شريفه تطهير « انما يريدالله عنكم‏الرجس اهل‏البيت و يطهركم تطهيرا» (2)

آنها را پاك و پاكيزه كرده باشد؟ همه گفتند: نه.

شما را به خدا، آيا در ميان شما كسى جز من هست كه رسول خدا، صلى‏الله‏عليه‏وآله، در روز غدير دست او را گرفته و فرموده باشد: «من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من اولاده و عاد من عاداه وانصر من نصره و اخذل من خذله‏»؟ همه گفتند: نه.

شما را به خدا سوگند مى‏دهم، آيا در ميان شما كسى غير از من وجود دارد كه خداوند، پيامبرش، صلى‏الله‏عليه‏وآله، را دستور مى‏دهد، تا درهاى همه حجره‏هايى كه به مسجد باز مى‏شدند، ببندد، ولى باب حجره مرا باز بگذارد؟ حتى عمويم عباس بلند شد و گفت: يا رسول‏الله چه امرى باعث‏شد كه دستور دادى درهاى حجره‏هاى ما بسته شود ولى در حجره على را باز گذاشتى؟ حضرت رسول، صلى‏الله‏عليه‏وآله، فرمود: به خدا سوگند، من اين كار را به دلخواه خود انجام ندادم بلكه اين كار خداوند متعال بود كه در حجره على را باز گذاشت و على را در مسجد اسكان داد ولى درهاى حجره‏هاى شما را بسته و شماها را از مسجد بيرون كرد؟ همگى گفتند: نه كسى جز تو نبود.

آنگاه امام رو به درگاه خداوند برداشت و عرض كرد: بار خدايا شاهد و گواه باش. و از نظر شهادت، شهادت خداوند كافى است.» (3)

شمول لفظ «اهل‏بيت‏» به‏ساير ائمه

در اينجا اين پرسش مطرح مى‏شود كه: اگر، «اهل بيت‏» تنها پنج نفر ممتاز «آل‏كساء» هستند، پس ساير ائمه‏اطهار، عليهم‏السلام، نبايد جزء اهل‏بيت، عليهم‏السلام، باشند و مشمول عنايت آيه تطهير قرار گيرند در صورتى كه ساير ائمه در موارد مختلف خود را مشمول آيه تطهير دانسته و از «اهل‏بيت‏» ناميده‏اند؟

براى يافتن پاسخ پرسش مزبور بايد به سراغ كلمات پيامبر اكرم و ائمه معصومين، عليهم‏السلام، رفت. آنچه از پيامبر، صلى‏الله‏عليه‏وآله، در اين زمينه حكايت‏شده، به دو صورت است:

1. پيامبر اكرم، صلى‏الله‏عليه‏وآله، در برخى از رواياتى كه در ذيل آيه تطهير نقل شده‏اند مى‏فرمايد: «اين آيه، درباره پنج نفر است: خودم، على، فاطمه، حسن و حسين، عليهم‏السلام.»

2. در برخى ديگر از روايات آمده است كه ايشان پس از نزول آيه تطهير فرمود: «اين گردآمدگان زير پوشش، اهل‏بيت منند». (4)

چنانكه ملاحظه مى‏شود، پيامبر اسلام در روايات بالا اهل بيت‏ياد شده در آيه تطهير را، منحصر در همان پنج نفرى كه در زير عبا جمع شده بودند، دانسته‏اند و امام صادق، عليه‏السلام، نيز در روايتى همين گفته را، تاييد مى‏نمايد. ايشان در پاسخ عبدالرحمن بن كثير فرمود:

«اين آيه، درباره پيامبر، اميرالمؤمنين، حسن، حسين و فاطمه، عليهم‏السلام، نازل گشته است و اهل بيت، همين پنج نفرند.»

اما ديگر ائمه، با استمداد از آيه‏اى ديگر از قرآن كريم، كه مى‏فرمايد: «و اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض فى كتاب الله; خويشان و اقرباى نسبى، در كتاب خداوند، به همديگر ولايت دارند.» (15)

مورد عنايت پروردگار واقع شده‏اند و اين آيه، تطهير را شامل ساير ائمه اطهار، عليهم‏السلام، نموده است (6)

.

در «تفسير الصافى‏» نيز به نقل از «علل‏الشرايع‏» از امام صادق، عليه‏السلام، چنين روايت‏شده است:

«اين آيه، درباره پيامبر، اميرالمؤمنين، حسن، حسين و فاطمه، عليهم‏السلام، نازل شد هنگامى كه پيامبر از دنيا رفتند، اميرالمؤمنين، عليه‏السلام، سپس حسن، عليه‏السلام، و پس از او حسين، عليه‏السلام، بود، سپس تاويل اين آيه: «و اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض فى كتاب الله‏»، واقع شد كه على‏بن‏الحسين، عليه‏السلام، بود، اطاعت از خدا و معصيت و نافرمانى از آنها، نافرمانى خداست.» (7)

بنابراين، آيه تطهير، ساير ائمه را از فيض تطهير و زدودن رجس، محروم نكرده است، بلكه آنها هم مورد اين عنايت ويژه خداوند هستند; و به آنها هم «اهل بيت‏» گفته مى‏شود، گرچه، «اهل بيت‏» بنا به فرموده امام صادق، عليه‏السلام، از نظر تنزيل، جز پنج نفر انسانهاى ممتاز را فرا نمى‏گيرد ولى ساير ائمه را از نظر تاويل آيه، شامل مى‏شود كه تاويل آيه تطهير هم، همان آيه: «و اولوا الارحام ...» است. و از نظر لفظ و اطلاق لفظ، «اهل بيت‏» از آن پنج نفر تجاوز نمى‏كند وگرنه امام صادق، عليه‏السلام، استناد به آيه «و اولوا الارحام...» نمى‏فرمود كه از طريق تاويل، شامل ساير ائمه شود.

به عبارت واضح‏تر، آيه تطهير، از نظر شمول، دو جنبه دارد: يكى جنبه تنزيل ديگرى جنبه تاويل; از نظر تنزيل، آيه تطهير، در جنبه‏هاى زدودن رجس، اثبات طهارت واطلاق تعبير «اهل بيت‏» تنها و تنها به پنج نفر آل كساء (پيامبر، على، فاطمه، حسن، حسين، عليهم‏السلام) اختصاص دارد. اما از نظر تاويل، به ائمه ديگر (فرزندان امام حسين، عليه‏السلام) نيز به استناد آيه «و اولوا الارحام‏» كه شارح آيه تطهير است، شامل مى‏شود; و ائمه اطهار (نه نفر از اولاد حسين، عليه‏السلام) نيز مشمول جنبه‏هاى اذهاب رجس، اثبات طهارت و اطلاق تعبير «اهل‏بيت، عليهم‏السلام‏» مى‏شوند منتها از طريق تاويل آيه تطهير، كه آيه دوم آن را شرح كرد و مورد تاويل را همچون مورد تنزيل مشمول مورد توجه و تلطف و عنايت‏خاص پروردگار اعلام گردد.

اساس اولويت ائمه، عليهم‏السلام

امام صادق، عليه‏السلام، در روايت مفصلى كه در «الكافى‏» آمده است، اساس اولويت ائمه و چگونگى شمول آيه تطهير نسبت‏به آنها را شرح داده‏اند كه ما در اينجا آن را نقل مى‏كنيم:

«ابو بصير گويد: از امام صادق، عليه‏السلام، درباره قول خداوند تعالى: «اطيعوالله و اطيعواالرسول و اولى‏الامر منكم‏» (8)

پرسيدم، فرمود: درباره

اميرالمؤمنين على بن ابى‏طالب، حسن و حسين، عليهم‏السلام، نازل شده است. گفتم مردم مى‏گويند: چرا نام على، عليه‏السلام، و اهل بيتش در كتاب خدا ذكر نشده است؟ فرمود: به آنها بگو: آيه نماز، بر پيامبر اكرم نازل شد، ولى سه ركعتى و چهار ركعتى آن نام برده نشد، تا اينكه پيامبر، صلى‏الله‏عليه‏وآله، خود براى مردم بيان مى‏كرد آيه «اطيعواالله‏» هم درباره على، حسن، حسين، عليهم‏السلام، نازل شد، پس پيامبر، صلى‏الله‏عليه‏وآله، درباره على، عليه‏السلام، فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه‏» و نيز فرمود: درباره كتاب خدا و اهل بيتم به شما سفارش مى‏كنم; من از پروردگارم، خواسته‏ام كه ميان آنها جدايى نيندازد، تا آنها را در سر حوض [كوثر] به من رساند، خدا خواسته مرا عطا كرد; و نيز فرمود: شما به آنها چيزى نياموزيد كه آنها از شما داناترند و باز فرمود: آنها شما را از هدايت‏بيرون نكنند و در گمراهى وارد نسازند.

اگر پيامبر، صلى‏الله‏عليه‏وآله، درباره اهل بيتش، ساكت مى‏شد و بيان نمى‏كرد، آل فلان و آل فلان آن را براى خود ادعا مى‏كردند ولى خداى عزوجل براى تصديق پيامبرش، بيان آن حضرت را در كتابش نازل كرد: « انما يريدالله ليذهب عنكم‏الرجس اهل‏البيت و يطهركم تطهيرا» جز پيامبر، صلى‏الله‏عليه‏وآله، على، حسن، حسين و فاطمه، عليهم‏السلام، بودند; پيامبر، صلى‏الله‏عليه‏وآله، على، فاطمه و حسنين، عليهم‏السلام، را زير عبا گرد آورد و سپس گفت: خدايا هر پيامبرى اهل و حشمى داشت، اهل و حشم من هم، اينها هستند; ام‏سلمه گفت: من از اهل شما نيستم؟ فرمود: تو به خوبى مى‏گرايى، ولى اينها اهل و حشم من هستند.

هنگامى كه پيامبر، صلى‏الله‏عليه‏وآله، وفات يافت، براى پيشوايى مردم، على، عليه‏السلام، از همه، سزاوارتر بود، به خاطر اولويتهاى زيادى كه پيامبر، صلى‏الله‏عليه‏وآله، درباره على، عليه‏السلام، فرموده بود دست على را گرفته و در ميان مردم بپا داشته بود; چون على، عليه‏السلام، درگذشت، براى جانشينى خود، نمى‏توانست پسران ديگر خود، مانند: محمد، عباس، و يا غير آنها، جز حسن و حسين، عليهماالسلام، را تعيين كند، و آن ديگران را داخل در اهل بيت نمايد; زيرا در آن صورت، حسن و حسين، عليهماالسلام، [به پدرشان] مى‏گفتند: خداوند: آيه اهل البيت را درباره ما نازل فرمود، همچنانكه درباره تو نازل كرد و مردم را به اطاعت ما و تو امر كرد، پيامبر درباره ما و تو اولويتها را ابلاغ كرد و خدا ناپاكى و پليدى را هم از ما و هم از تو دور كرد; (پس آن اولويتى كه براى رهبرى تو داشتى، ما هم داريم ولى فرزندان ديگرت آن امتيازات را ندارند.) به هر حال بعد از على، عليه‏السلام، امام حسن، عليه‏السلام، به خاطر اولويتهاى بزرگسالى، عهده‏دار امامت گرديد.

وقتى امام حسن وفات يافت، نمى‏توانست‏به استناد آيه «و اولوا الارحام‏بعضهم اولى ببعض فى كتاب الله‏»; خويشاوندان در كتاب خدا به يكديگر سزاوارترند. امر امامت را در ميان فرزندانش قرار دهد، و اقدام هم نكرد; زيرا در آن صورت، حسين، عليه‏السلام، [به برادرش حسن] مى‏گفت: خدا مردم را به اطاعت من، تو و پدرت به يك نحو امر فرموده است، پيامبراكرم، صلى‏الله‏عليه‏وآله، درباره هر سه نفرمان (من، تو و پدر) اولويتها را تبليغ كرده است، و خدا از هر سه نفر ما (من، تو و پدرت) رجس و پليدى را دور نموده است. (پس بنابراين، اولويت امامت‏با من است و تا من بر اساس اولويتهاى آيه تطهير هستم، نمى‏توان به استناد آيه «و اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض فى كتاب الله‏» امامت را به اولاد خود واگذار كنى).

هنگامى كه امامت‏به امام حسين، عليه‏السلام، رسيد، هيچ يك از اهل بيت و خانواده او، نمى‏توانست‏بر او ادعا كند، همچنان كه اگر پدر و برادرش، امامت را به او، نمى‏دادند، او مى‏توانست‏بر پدر ادعا كند [چون او هم مانند پدر و برادرش، مشمول تنزيلى آيه تطهير بود].

امامت‏به امام حسين رسيد [اولويتهاى تنزيلى آيه تطهير، با امام حسين به پايان مى‏رسيد، لذا] معنى و تاويل آيه «و اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض فى كتاب الله ...» جارى گشت، و به استناد همين آيه بعد از امام حسين، عليه‏السلام، امامت‏به على بن‏الحسين، عليه‏السلام، رسيد. و بعد از او به محمد بن على، عليه‏السلام، رسيد; آنگاه امام صادق، عليه‏السلام، فرمود: مقصود از «رجس‏» همان شرك است، به خدا كه ما درباره پروردگار خود هرگز شك نكرده و نمى‏كنيم.» (9)

با دقت نظر در اين روايت مفصل به طور دقيق و صريح ثابت مى‏شود كه تنها «پيامبر، على، فاطمه، حسن و حسين، عليهم‏السلام‏» بر حسب تنزيل آيه تطهير مشمول اين آيه هستند; ولى ائمه بعدى بر حسب تاويل آيه تطهير مشمول اين آيه هستند و اين تاويل را آيه «و اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض‏» تفسير مى‏كند.


1. سوره شورى (42)، آيه‏23.

2. سوره احزاب (33)، آيه‏33.

3. البحرانى، السيد هاشم غاية‏المرام حجة‏الخصام عن طريق‏الخاص و العام، ص‏292-287 و ترجمه آن: كفاية‏الخصام، ترجمه شيخ محمدتقى دزفولى، ص‏382-376.

4. العروسى‏الحويزى، عبدعلى بن جمعة، ج‏4، ص‏276و277.

5. سوره انفال (8)، آيه 75.

6. العروسى‏الحويزى، عبدعلى بن جمعة، همان، ص‏273.

7. الفيض‏الكاشانى، محمدمحسن، تفسيرالصافى، ج‏4، ص‏189.

8. سوره نساء (4)، آيه‏59.

9. الكلينى، محمد بن يعقوب، الاصول من‏الكافى، ج‏1، ص‏287، ح‏1.

/ 1