نگرشى به آيه تطهير
كبرى خزعلى اشاره: در قسمت اول اين مقاله پس از بررسى اجمالى موارد استعمال كلمه «اهلبيت» و ديگر لغات مشابه با آن، در قرآن، معنا و مفهوم و شان نزول آيه تطهير مورد بررسى قرار گرفت و سخن به اينجا رسيد كه ابن ابىالحديد در شرح خطبه نهجالبلاغه، «عترت» پيامبر را على، عليهالسلام، و فرزندان ايشان دانسته و آيه تطهير را مؤيد نظر خود قرار داده است. تصريح به عصمتو عترت على(ع)
سپس ابن ابىالحديد ادامه مىدهد: اگر كسى بگويد: اين سخن از آن حضرت، مشعر به اين است كه عترت معصوماند، پس طرفداران تو از معتزله، در خصوص عصمت آنان چه خواهند گفت؟ پاسخ مىدهيم: «ابومحمد بن مثويه» در كتاب «كفاية» تصريح نموده استبر اين كه على، عليهالسلام، معصوم است، هر چند كه عصمت واجب نبوده و شرط در امامت هم نباشد، ليكن ادله صريح بر عصمت آن حضرت دلالت دارند. و اين عصمت مخصوص به آن امام، عليهالسلام، است، و غير از آن امام، عليهالسلام، از ساير فرق را در آن حقى نيست. و اين فرق بسيار ظاهر و روشن است كه بگوييم: زيد معصوم است. يا اينكه بگوييم: زيد واجبالعصمة است. زيرا كه امام است و از شرايط امامت اين است كه معصوم باشد پس قول اول [يعنى اينكه بگوييم: على، عليهالسلام، معصوم استبدون اينكه عصمتشرط يا واجب باشد.] قول مذهب ما (معتزله) است، و قول دوم [يعنى اينكه بگوييم: على، عليهالسلام، معصوم است و عصمتش شرط امامت و واجب است.] قول مذهب اماميه است.اقرار صحابى به فضايل اهلبيت
«عبدالكريم بن روح» با اسناد خود از «شريك بن عبدالله» در كتاب «مناقبالفاخرة فىالعترةالطاهرة» روايت كرده است كه گويد: «روزى اميرالمؤمنين على، عليهالسلام، را ديدم، ايستاده و اصحاب رسول خدا، صلىاللهعليهوآله، نشسته بودند و آن حضرت فرمود: شما را سوگند مىدهم به آن كسى كه از همه عظيمتر است! آيا در ميان شما غير از من كسى هست كه با رسول خدا، صلىاللهعليهوآله، برادر باشد؟ همگى گفتند: خير. شما را به خدا سوگند مىدهم! آيا در ميان شما كسى غير از من هست كه پيش از همه به پيامبر، صلىاللهعليهوآله، ايمان آورده باشد؟ همه گفتند: نه. شما را به خدا! در ميان شما كسى هست كه قبل از من به دو قبله نماز خوانده باشد؟ و قبل از من، دو بيعت كرده باشد؟ همه گفتند: نه. شما را به خدا! در ميان شما غير از من كسى هست كه عمويى مانند حمزه داشته باشد كه شير خدا، شير رسول خدا و سيد شهدا است و كسى است كه ملائكه او را غسل دادند؟ همه گفتند: نه. شما را به خدا! آيا در ميان شما كسى است كه همسرى همانند همسر من، سليله مصطفى، صلىاللهعليهوآله، اصل پاك و بزرگوار، والا مرتبه بزرگوار، فاطمه زهرا، عليهاالسلام، بانوى زنان عالميان داشته باشد؟ همه گفتند: نه. شما را به خدا! كسى از شما هست كه او را فرزندى باشد، مانند فرزندان من، حسن و حسين كه سادات جوانان بهشتاند؟ همه گفتند: نه. شما را به خدا! در ميان شما كسى هست كه، منزلت او نزد رسول خدا، صلىاللهعليهوآله، نزديكتر از منزلت من به آن حضرت باشد؟ همه گفتند: نه. شما را سوگند مىدهم به خدا، آيا در ميان شما كسى غير از من هست كه رسول خدا، صلىاللهعليهوآله، را غسل داده باشد؟ همه گفتند: نه. شما را سوگند مىدهم به خدا، آيا در ميان شما كسى غير از من هست كه چشمان رسول خدا، صلىاللهعليهوآله، را موقع جان دادن بسته باشد؟ همه گفتند: نه. شما را سوگند مىدهم به خدا، آيا در ميان شما كسى غير از من هست كه جانش را براى رسول خدا، صلىاللهعليهوآله، فدا كرده و در خوابگاه خوابيده و از جان خود گذشته باشد؟ همه گفتند: نه. شما را سوگند مىدهم به خدا، آيا در ميان شما كسى غير از من هست هرگاه در ميدان جنگ كارزار كند، جبرئيل از جانب راست و ميكائيل از جانب چپ او همراه باشند؟ همه گفتند: نه. شما را به خدا سوگند، آيا در ميان شما كسى جز من هست كه خداوند در آيه شريفه مودت «قل لا اسئلكم عليه اجرا الاالمودة فىالقربى» (1) به دوستى و مودت او امر كرده باشد؟ همه گفتند: نه. شما را به خدا سوگند مىدهم، آيا در ميان شما كسى جز من هست كه خداوند در كتاب خود، در آيه شريفه تطهير « انما يريدالله عنكمالرجس اهلالبيت و يطهركم تطهيرا» (2) آنها را پاك و پاكيزه كرده باشد؟ همه گفتند: نه. شما را به خدا، آيا در ميان شما كسى جز من هست كه رسول خدا، صلىاللهعليهوآله، در روز غدير دست او را گرفته و فرموده باشد: «من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من اولاده و عاد من عاداه وانصر من نصره و اخذل من خذله»؟ همه گفتند: نه. شما را به خدا سوگند مىدهم، آيا در ميان شما كسى غير از من وجود دارد كه خداوند، پيامبرش، صلىاللهعليهوآله، را دستور مىدهد، تا درهاى همه حجرههايى كه به مسجد باز مىشدند، ببندد، ولى باب حجره مرا باز بگذارد؟ حتى عمويم عباس بلند شد و گفت: يا رسولالله چه امرى باعثشد كه دستور دادى درهاى حجرههاى ما بسته شود ولى در حجره على را باز گذاشتى؟ حضرت رسول، صلىاللهعليهوآله، فرمود: به خدا سوگند، من اين كار را به دلخواه خود انجام ندادم بلكه اين كار خداوند متعال بود كه در حجره على را باز گذاشت و على را در مسجد اسكان داد ولى درهاى حجرههاى شما را بسته و شماها را از مسجد بيرون كرد؟ همگى گفتند: نه كسى جز تو نبود. آنگاه امام رو به درگاه خداوند برداشت و عرض كرد: بار خدايا شاهد و گواه باش. و از نظر شهادت، شهادت خداوند كافى است.» (3)شمول لفظ «اهلبيت» بهساير ائمه
در اينجا اين پرسش مطرح مىشود كه: اگر، «اهل بيت» تنها پنج نفر ممتاز «آلكساء» هستند، پس ساير ائمهاطهار، عليهمالسلام، نبايد جزء اهلبيت، عليهمالسلام، باشند و مشمول عنايت آيه تطهير قرار گيرند در صورتى كه ساير ائمه در موارد مختلف خود را مشمول آيه تطهير دانسته و از «اهلبيت» ناميدهاند؟ براى يافتن پاسخ پرسش مزبور بايد به سراغ كلمات پيامبر اكرم و ائمه معصومين، عليهمالسلام، رفت. آنچه از پيامبر، صلىاللهعليهوآله، در اين زمينه حكايتشده، به دو صورت است: 1. پيامبر اكرم، صلىاللهعليهوآله، در برخى از رواياتى كه در ذيل آيه تطهير نقل شدهاند مىفرمايد: «اين آيه، درباره پنج نفر است: خودم، على، فاطمه، حسن و حسين، عليهمالسلام.» 2. در برخى ديگر از روايات آمده است كه ايشان پس از نزول آيه تطهير فرمود: «اين گردآمدگان زير پوشش، اهلبيت منند». (4) چنانكه ملاحظه مىشود، پيامبر اسلام در روايات بالا اهل بيتياد شده در آيه تطهير را، منحصر در همان پنج نفرى كه در زير عبا جمع شده بودند، دانستهاند و امام صادق، عليهالسلام، نيز در روايتى همين گفته را، تاييد مىنمايد. ايشان در پاسخ عبدالرحمن بن كثير فرمود: «اين آيه، درباره پيامبر، اميرالمؤمنين، حسن، حسين و فاطمه، عليهمالسلام، نازل گشته است و اهل بيت، همين پنج نفرند.» اما ديگر ائمه، با استمداد از آيهاى ديگر از قرآن كريم، كه مىفرمايد: «و اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض فى كتاب الله; خويشان و اقرباى نسبى، در كتاب خداوند، به همديگر ولايت دارند.» (15) مورد عنايت پروردگار واقع شدهاند و اين آيه، تطهير را شامل ساير ائمه اطهار، عليهمالسلام، نموده است (6) . در «تفسير الصافى» نيز به نقل از «عللالشرايع» از امام صادق، عليهالسلام، چنين روايتشده است: «اين آيه، درباره پيامبر، اميرالمؤمنين، حسن، حسين و فاطمه، عليهمالسلام، نازل شد هنگامى كه پيامبر از دنيا رفتند، اميرالمؤمنين، عليهالسلام، سپس حسن، عليهالسلام، و پس از او حسين، عليهالسلام، بود، سپس تاويل اين آيه: «و اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض فى كتاب الله»، واقع شد كه علىبنالحسين، عليهالسلام، بود، اطاعت از خدا و معصيت و نافرمانى از آنها، نافرمانى خداست.» (7) بنابراين، آيه تطهير، ساير ائمه را از فيض تطهير و زدودن رجس، محروم نكرده است، بلكه آنها هم مورد اين عنايت ويژه خداوند هستند; و به آنها هم «اهل بيت» گفته مىشود، گرچه، «اهل بيت» بنا به فرموده امام صادق، عليهالسلام، از نظر تنزيل، جز پنج نفر انسانهاى ممتاز را فرا نمىگيرد ولى ساير ائمه را از نظر تاويل آيه، شامل مىشود كه تاويل آيه تطهير هم، همان آيه: «و اولوا الارحام ...» است. و از نظر لفظ و اطلاق لفظ، «اهل بيت» از آن پنج نفر تجاوز نمىكند وگرنه امام صادق، عليهالسلام، استناد به آيه «و اولوا الارحام...» نمىفرمود كه از طريق تاويل، شامل ساير ائمه شود. به عبارت واضحتر، آيه تطهير، از نظر شمول، دو جنبه دارد: يكى جنبه تنزيل ديگرى جنبه تاويل; از نظر تنزيل، آيه تطهير، در جنبههاى زدودن رجس، اثبات طهارت واطلاق تعبير «اهل بيت» تنها و تنها به پنج نفر آل كساء (پيامبر، على، فاطمه، حسن، حسين، عليهمالسلام) اختصاص دارد. اما از نظر تاويل، به ائمه ديگر (فرزندان امام حسين، عليهالسلام) نيز به استناد آيه «و اولوا الارحام» كه شارح آيه تطهير است، شامل مىشود; و ائمه اطهار (نه نفر از اولاد حسين، عليهالسلام) نيز مشمول جنبههاى اذهاب رجس، اثبات طهارت و اطلاق تعبير «اهلبيت، عليهمالسلام» مىشوند منتها از طريق تاويل آيه تطهير، كه آيه دوم آن را شرح كرد و مورد تاويل را همچون مورد تنزيل مشمول مورد توجه و تلطف و عنايتخاص پروردگار اعلام گردد.اساس اولويت ائمه، عليهمالسلام
امام صادق، عليهالسلام، در روايت مفصلى كه در «الكافى» آمده است، اساس اولويت ائمه و چگونگى شمول آيه تطهير نسبتبه آنها را شرح دادهاند كه ما در اينجا آن را نقل مىكنيم: «ابو بصير گويد: از امام صادق، عليهالسلام، درباره قول خداوند تعالى: «اطيعوالله و اطيعواالرسول و اولىالامر منكم» (8) پرسيدم، فرمود: درباره اميرالمؤمنين على بن ابىطالب، حسن و حسين، عليهمالسلام، نازل شده است. گفتم مردم مىگويند: چرا نام على، عليهالسلام، و اهل بيتش در كتاب خدا ذكر نشده است؟ فرمود: به آنها بگو: آيه نماز، بر پيامبر اكرم نازل شد، ولى سه ركعتى و چهار ركعتى آن نام برده نشد، تا اينكه پيامبر، صلىاللهعليهوآله، خود براى مردم بيان مىكرد آيه «اطيعواالله» هم درباره على، حسن، حسين، عليهمالسلام، نازل شد، پس پيامبر، صلىاللهعليهوآله، درباره على، عليهالسلام، فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه» و نيز فرمود: درباره كتاب خدا و اهل بيتم به شما سفارش مىكنم; من از پروردگارم، خواستهام كه ميان آنها جدايى نيندازد، تا آنها را در سر حوض [كوثر] به من رساند، خدا خواسته مرا عطا كرد; و نيز فرمود: شما به آنها چيزى نياموزيد كه آنها از شما داناترند و باز فرمود: آنها شما را از هدايتبيرون نكنند و در گمراهى وارد نسازند. اگر پيامبر، صلىاللهعليهوآله، درباره اهل بيتش، ساكت مىشد و بيان نمىكرد، آل فلان و آل فلان آن را براى خود ادعا مىكردند ولى خداى عزوجل براى تصديق پيامبرش، بيان آن حضرت را در كتابش نازل كرد: « انما يريدالله ليذهب عنكمالرجس اهلالبيت و يطهركم تطهيرا» جز پيامبر، صلىاللهعليهوآله، على، حسن، حسين و فاطمه، عليهمالسلام، بودند; پيامبر، صلىاللهعليهوآله، على، فاطمه و حسنين، عليهمالسلام، را زير عبا گرد آورد و سپس گفت: خدايا هر پيامبرى اهل و حشمى داشت، اهل و حشم من هم، اينها هستند; امسلمه گفت: من از اهل شما نيستم؟ فرمود: تو به خوبى مىگرايى، ولى اينها اهل و حشم من هستند. هنگامى كه پيامبر، صلىاللهعليهوآله، وفات يافت، براى پيشوايى مردم، على، عليهالسلام، از همه، سزاوارتر بود، به خاطر اولويتهاى زيادى كه پيامبر، صلىاللهعليهوآله، درباره على، عليهالسلام، فرموده بود دست على را گرفته و در ميان مردم بپا داشته بود; چون على، عليهالسلام، درگذشت، براى جانشينى خود، نمىتوانست پسران ديگر خود، مانند: محمد، عباس، و يا غير آنها، جز حسن و حسين، عليهماالسلام، را تعيين كند، و آن ديگران را داخل در اهل بيت نمايد; زيرا در آن صورت، حسن و حسين، عليهماالسلام، [به پدرشان] مىگفتند: خداوند: آيه اهل البيت را درباره ما نازل فرمود، همچنانكه درباره تو نازل كرد و مردم را به اطاعت ما و تو امر كرد، پيامبر درباره ما و تو اولويتها را ابلاغ كرد و خدا ناپاكى و پليدى را هم از ما و هم از تو دور كرد; (پس آن اولويتى كه براى رهبرى تو داشتى، ما هم داريم ولى فرزندان ديگرت آن امتيازات را ندارند.) به هر حال بعد از على، عليهالسلام، امام حسن، عليهالسلام، به خاطر اولويتهاى بزرگسالى، عهدهدار امامت گرديد. وقتى امام حسن وفات يافت، نمىتوانستبه استناد آيه «و اولوا الارحامبعضهم اولى ببعض فى كتاب الله»; خويشاوندان در كتاب خدا به يكديگر سزاوارترند. امر امامت را در ميان فرزندانش قرار دهد، و اقدام هم نكرد; زيرا در آن صورت، حسين، عليهالسلام، [به برادرش حسن] مىگفت: خدا مردم را به اطاعت من، تو و پدرت به يك نحو امر فرموده است، پيامبراكرم، صلىاللهعليهوآله، درباره هر سه نفرمان (من، تو و پدر) اولويتها را تبليغ كرده است، و خدا از هر سه نفر ما (من، تو و پدرت) رجس و پليدى را دور نموده است. (پس بنابراين، اولويت امامتبا من است و تا من بر اساس اولويتهاى آيه تطهير هستم، نمىتوان به استناد آيه «و اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض فى كتاب الله» امامت را به اولاد خود واگذار كنى). هنگامى كه امامتبه امام حسين، عليهالسلام، رسيد، هيچ يك از اهل بيت و خانواده او، نمىتوانستبر او ادعا كند، همچنان كه اگر پدر و برادرش، امامت را به او، نمىدادند، او مىتوانستبر پدر ادعا كند [چون او هم مانند پدر و برادرش، مشمول تنزيلى آيه تطهير بود]. امامتبه امام حسين رسيد [اولويتهاى تنزيلى آيه تطهير، با امام حسين به پايان مىرسيد، لذا] معنى و تاويل آيه «و اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض فى كتاب الله ...» جارى گشت، و به استناد همين آيه بعد از امام حسين، عليهالسلام، امامتبه على بنالحسين، عليهالسلام، رسيد. و بعد از او به محمد بن على، عليهالسلام، رسيد; آنگاه امام صادق، عليهالسلام، فرمود: مقصود از «رجس» همان شرك است، به خدا كه ما درباره پروردگار خود هرگز شك نكرده و نمىكنيم.» (9) با دقت نظر در اين روايت مفصل به طور دقيق و صريح ثابت مىشود كه تنها «پيامبر، على، فاطمه، حسن و حسين، عليهمالسلام» بر حسب تنزيل آيه تطهير مشمول اين آيه هستند; ولى ائمه بعدى بر حسب تاويل آيه تطهير مشمول اين آيه هستند و اين تاويل را آيه «و اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض» تفسير مىكند.1. سوره شورى (42)، آيه23.
2. سوره احزاب (33)، آيه33.
3. البحرانى، السيد هاشم غايةالمرام حجةالخصام عن طريقالخاص و العام، ص292-287 و ترجمه آن: كفايةالخصام، ترجمه شيخ محمدتقى دزفولى، ص382-376.
4. العروسىالحويزى، عبدعلى بن جمعة، ج4، ص276و277.
5. سوره انفال (8)، آيه 75.
6. العروسىالحويزى، عبدعلى بن جمعة، همان، ص273.
7. الفيضالكاشانى، محمدمحسن، تفسيرالصافى، ج4، ص189.
8. سوره نساء (4)، آيه59.
9. الكلينى، محمد بن يعقوب، الاصول منالكافى، ج1، ص287، ح1.