زن و خانواده, در پرسشها و پاسخهای قرآنی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زن و خانواده, در پرسشها و پاسخهای قرآنی - نسخه متنی

مرکز فرهنگ و معارف قرآنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



زن و خانواده, در پرسشها و پاسخهاى قرآنى


مركز فرهنگ و معارف قرآنى


مركز فرهنگ و معارف قرآن دفتر تبليغات اسلامى كه از سالها پيش بر محور تفسير و معارف قرآن فعاليت مى كند و تا كنون آثار چندى را منتشر ساخته, بخشى از فعاليت خود را نيز به پاسخگويى به پرسشهاى قرآنى اختصاص داده است و كليه پرسشهايى را كه از سراسر كشور در زمينه موضوعات قرآنى مى رسد پاسخ مى دهد. آنچه مى خوانيد بخشى از پرسشها و پاسخهايى است كه از جمله در موضوع زن و خانواده گزينش شده است و با حذف مشخصات سوال كننده تقديم علاقه مندان مى شود. خوانندگان محترم مى توانند سوالهاى مورد نظر را به نشانى: ((قم, ص.پ 3775 ـ 37185, مركز فرهنگ و معارف قرآن)) ارسال كنند.


پرسش:


مهمترين حقوق زن و شوهر نسبت به همديگر از ديدگاه قرآن چيست؟


پاسخ:


مهمترين حقوق زن و شوهر نسبت به يكديگر عبارتند از:


1. ايجاد جوى سالم بر مبناى صلح و دوستى و محبت به جاى قهر و اعراض از يكديگر; (نسإ, ;128 روم,21)


2. احترام متقابل, انجام دادن وظيفه و رعايت حقوق يكديگر; (بقره, 221)


3. حفظ يكديگر از انحرافات, عيب پوشى و رعايت مساوات; (بقره, 187)


4. قرار دادن قاضى تحكيم از خويشان براى جلوگيرى از تشديد اختلاف و نيز رسيدن به صلح; (نسإ, 35)


5. اهتمام به معنويات و عبادات در زندگى زناشويى از سوى يكديگر; (احزاب, 35)


6. نجات يكديگر از آتش جهنم با گناه نكردن و تعليم و تعلم و ادب و امر به معروف و نهى از منكر كردن يكديگر; (تحريم, 6)


7. رازدارى نسبت به يكديگر; (تحريم, 3)


حقوق ديگرى نيز در قرآن آمده كه به خاطر اختصار از ذكر آنها خوددارى مى كنيم.


پرسش:


با توجه به حديث يكى از امامان(ع) كه فرمودند: ((مومن واقعى فرصت سرگرمى و تفريح, جز به ياد خدا را ندارد)); آيا مسلمانى كه به موقع نماز و قرآن مى خواند و تا حد امكان عمل صالح انجام مى دهد و تا حد امكان از ارتكاب گناهان جلوگيرى مى كند و در زندگى اش سرگرميهايى دارد, مومن واقعى محسوب نمى شود؟


پاسخ:


درست است كه بنا به فرمايش معصومان(ع) فرد مومن در همه حالات مشغول ذكر و ياد خداست;(1) ولى اين مطلب به اين معنا نيست كه فرصت نداشته باشد كه حتى به تفريح و سرگرميهاى سالمى كه او را از ياد خداوند متعال غافل نمى كند, مشغول شود; چرا كه هيچ منافاتى ندارد كه در حال سرگرمى سالم نيز, مشغول ذكر خداوند متعال باشد.


اميرالمومنين(ع) در نهج البلاغه مى فرمايد: مومن را سه ساعت است: ساعتى كه در آن با پروردگارش به راز و نياز است و ساعتى كه در آن زندگانى خود را كارساز است و ساعتى كه در حلال و نيكو با لذت نفس دمساز است و خردمند را نسزد كه جز در پى سه چيز رود: زندگى را سر و سامان دادن يا در كار معاد گام نهادن يا لذت بردن از چيزهاى غير حرام.(2)


پرسش:


ما مى گوييم خالق تمام هستى و مخلوقات, خداوند متعال است. آيا درست است بديها و زشتيها را مخلوق كسى ديگر ((نعوذ بالله)) غير از خداوند بدانيم؟ در حالى كه اگر بگوييم خالق بديها شيطان است, ((نعوذ بالله)) در يكتا بودن خداوند, نقص وارد مى شود!؟


پاسخ:


1. عدمى بودن شر:

آنچه ((شر)) شناخته مى شود, از نوع ((عدميات)) است; پس ماهيت آنها از نوع عدم و نيستى است; مثلا مرض و بيمارى از آن جهت نامطلوب به شمار مى رود كه سبب مى شود شخص بيمار, فاقد صحت و عافيت باشد; همچنين واقعيت نابينايى و ناشنوايى همان فقدان و نداشتن بينايى و شنوايى است و واقعيتى جز همين امر عدمى ندارد.


پس هر كجا كه سخن از بدى است, پاى نوعى فقدان و نيستى كه از هر فاعل و آفريننده اى بى نياز است, در ميان مى باشد و تمام بديها و زشتيها از آن نظر بد و زشت شمرده مى شود كه فاقد هستى و يا مستلزم نيستى است. هر كدام از درندگان و گزندگان و بلاها و آفتها, از آن نظر بد است كه منجر به فقدان بخشى از هستى مى شود; بنابراين, هستى هايى هستند كه مستلزم نيستى و عدمند و اگر همين شرور, چنين نتايجى را در بر نداشت, هيچ گاه زلزله و آفتهاى نباتى و حيوانى, بد و زشت و يا ((شر)) شمرده نمى شود.


خلاصه آن كه, ((در جهان, يك نوع موجود بيش نيست و آن خوبيهاست.)) بديها, همه, از نوع نيستى است و نيستى, مخلوق نيست; پس خالق نمى خواهد.


2. نسبى بودن ((شر)):

بديها و شرور از ((امور نسبى)) هستند; نه ((حقيقى)); يعنى هيچ موجودى در ذات خود بد نيست; بلكه بدى, نوعى حالت است كه در هنگام مقايسه ميان دو شىء پديد مىآيد; به عبارت ديگر در اوصاف نسبى, تا شىء را با چيز ديگرى مقايسه نكنيم و پاى موجود ديگرى را به ميان نياوريم, هيچ گاه نمى توانيم آن را اين گونه وصف كنيم; مثلا سم مار, زهر عقرب و ... براى خود آنها بد نيست و با وجود آنها كمال سازگارى را دارد و مايه تكامل و بقاى زندگى آنهاست و تنها از آن نظر بد است كه مايه فناى انسان و آسيب پذيرى اوست.


به عبارت صحيح تر, وجود هر چيزى دو اعتبار دارد:


الف) اعتبار فى نفسه و لنفسه


ب) اعتبار لغيره; يعنى اشيا از آن نظر كه خودشان براى خودشان وجود دارند, حقيقى هستند و از اين نظر بد نيستند. هر چيزى خودش براى خودش خوب است; اگر بد است, براى چيز ديگر است. پس بد بودن يك شىء در هستى, فى نفسه آن نيست, در وجود بالاضافه آن است, از طرف ديگر, شكى نيست كه آنچه حقيقى و واقعى است, وجود فى نفسه هر چيز است. وجودات بالاضافه, امورى نسبى اند و چون نسبى اند, واقعى نيستند; يعنى واقعا در نظام وجود قرار نگرفته اند و هستى واقعى ندارند تا از اين جهت بحث شود كه چرا اين وجود ـ يعنى وجود نسبى ـ به آنها داده شده است.


3. سختيها مقدمه كمال هستند:

بنا بر فرمايش قرآن كريم: ((لقد خلقنا الانسان فى كبد; (بلد,4) همانا انسان را در رنج و سختى آفريديم)), وجود مصايب و سختيها و بلاها براى تكامل بشر ضرورى است و انسان بدون آنها تباه مى شود; آدمى در برخورد با آنها, از خواب غفلت بيدار شده, هستى لايق خود را مى يابد. خداوند متعال بندگان باايمانش را به وسيله سختيها و بلاها مى پروراند. امور منفى و بلاها نقش موثر در سازندگى انسان دارد; چون راحتى و خوشى (امور مثبت) انسان را بى اراده بار مىآورد. اگر فقر و مرض و مرگ نبود, هيچ نيرويى نمى توانست انسان را تسليم كند. بلاها بهترين وسيله براى پيشرفت علوم است; چرا كه قابليتها را براى جبران مافات تحريك كرده, نقصها را جبران مى كند و فكر لوازم مبارزه با آن (شرور) را در آدمى آماده مى كند و ... .


اميرالمومنين على(ع) فرمود: ((در ناز و نعمت زيستن و از سختيها دورى گزيدن, موجب ضعف و ناتوانى مى گردد و بر عكس, زندگى كردن در شرايط دشوار و ناهموار, آدمى را نيرومند و چابك مى سازد و جوهر هستى او را آبديده و توانا مى گرداند. ))(3)


پرسش:


با توجه به اينكه گفته اند: ((زنان خوب براى مردان خوب)) پس چرا فرعون با آسيه ازدواج كرده است؟


پاسخ:


((و الطيبون للطيبت)) (نور, 26) بيان يك حقيقت است; يعنى اينكه بايد زنان خوب براى مردان خوب باشند. همان گونه كه حقيقت اين است كه حضرت على(ع) جانشين پيامبر است, اما گاهى واقعيت و آنچه كه اتفاق مى افتد ـ به دليل ظاهرسازى, فريب و ... ـ منطبق بر حقيقت نيست و حضرت على(ع) از خلافت كنار گذاشته مى شود و گاهى زنان خوب به ازدواج مردان بد يا بالعكس در مىآيند.


ديگر اينكه همسر فرعون در آغاز كه با فرعون ازدواج كرد, به حضرت موسى ايمان نياورده بود; چون آن حضرت هنوز متولد نشده بود; بعد كه حضرت موسى مبعوث شد, ايمان آورد و چاره اى جز ادامه زندگى توإم با مبارزه نداشت; مبارزه اى كه سرانجامش شهادت اين زن باايمان بود.(4)


پرسش:


چرا سوره ((الرحمن)) را ((عروس)) قرآن مى گويند؟


پاسخ:


زيرا از پيامبر(ص) نقل شده كه فرمود: ((لكل شىء عروس و عروس القرآن سوره الرحمن; براى هر چيزى عروسى است و عروس قرآن سوره الرحمن است.))(5)


همچنين اين سوره به طور كلى, بيانگر نعمتهاى مادى و معنوى خداوند است كه بر بندگان ارزانى داشته است, از طرفى تكرار آيه ((فبإى ءالإ ربكما تكذبان)), در مقطعهاى كوتاه, آهنگ جالب و زيبايى به سوره داده و اين آهنگ وقتى با محتواى آيات (بيان نعمتهاى خدا) آميخته شود, جاذبه بيشترى پيدا مى كند; به همين جهت آن را عروس قرآن مى گويند.(6)


پرسش:


مهمترين راههاى جلوگيرى از ندامت و پشيمانى و جلوگيرى از عذاب چيست؟


پاسخ:


مهمترين راهها براى جلوگيرى از ندامت و عذاب عبارتند از:


1. توبه از گناهان گذشته و انجام ندادن گناهان در آينده:


((و ءاخرون اعترفوا بذنوبهم خلطوا عملا صلحا و ءاخر سيئا عسى الله إن يتوب عليهم ان الله غفور رحيم)) (توبه, 102) كلمه ((عسى)) در آيه شريفه ـ كه براى اميدوارى به پيروزى توإم با احتمال عدم پيروزى است و البته جنبه اميدوارى آن غلبه دارد ـ اشاره به اين دارد كه علاوه بر توبه و ندامت و پشيمانى, گذشته را با اعمال نيك آينده خود جبران كنند;


2. تقويت ايمان و تقوا و انجام دادن اعمال صالح فراوان و هدر ندادن فرصتها;


3. اطاعت از اوامر و نواهى خداوند و حفظ حريمها و از همه مهمتر, خلوص در نيت و عمل; چرا كه هر عملى براى غير خدا باشد, فانى مى شود و پشيمانى به بار مىآورد; اما آنچه براى خدا باشد, باقى مى ماند: ((ما عندكم ينفد و ما عند الله باق)). (نحل, 96)


پرسش:


در آيه شريفه ((و استعينوا بالصبر و الصلوه; (بقره, 45) از صبر و نماز استعانت بجوييد)) چگونه از چيزى كه نداريم كمك بگيريم؟ ما كه صابر نيستيم; پس چگونه از صبر كمك بگيريم و صابر شويم؟ چرا نفرموده: صبر كنيد و نماز بخوانيد؟ در ضمن چرا در ادامه آيه شريفه آمده است اين كار سنگين است, مگر براى خشوع كنندگان؟ چرا ((خاشعين)) آمده و ((متقين)) ((مومنين)) و ... نيامده است؟


پاسخ:


الف) اين آيه شريفه, به دو ركن اساسى اشاره نموده است و تنها راه پيشرفت و پيروزى بر مشكلات را دو چيز مى داند: استقامت كردن در برابر مشكلات و ارتباط پيدا كردن با خداوند متعال به وسيله نماز, چون ((صبر)) هر بلا و حادثه عظيمى را كوچك و ناچيز كند و ((نماز)) روى آوردن و التجإ به خداست كه باعث مى گردد روح ايمان زنده شود و به آدمى مى فهماند به جايى تكيه كرده كه انهدام پذير نيست و به ريسمانى چنگ زده كه پاره شدنى نيست. كسانى كه از اين دو ركن بهره مند هستند, مى توانند با توجه به آثار و فوايدى كه اين دو ركن در بر دارند, خود را براى عمل به آن آماده سازند; چرا كه ((نماز)) نوعى سپاسگزارى است كه مى توان با آن وظيفه بندگى را برابر خوبيهاى خداوند بيان كرد و به تكامل روحى رسيد و از قدرت نامتناهى خداوند استمداد طلبيد; مهاركننده غرايز سركش و روح طغيان در آدمى است و خلاصه آنكه نماز او را به مبدإ لايزال الهى پيوند مى دهد. صبر يك امر اكتسابى است و انسان مى تواند ـ اگر چنان كه ندارد ـ آن را به دست آورد. ((صبر)) زمينه ايستادن و مقاومت در مقابل گناهان و تكاليف و مصايب را در نفس انسان فراهم مى كند; با انجام دادن اين دو ركن انسان به رستگارى و پيروزى قطعى مى رسد.


ب) كلمه ((استعانت)) به معناى طلب كمك است و اين در وقتى صورت مى گيرد كه نيروى انسان به تنهايى نمى تواند حادثه اى را كه پيش آمده بر وفق مصلحت خود برطرف كند در حالى كه اگر مى فرمود: ((صبر كنيد)) و ((نماز بخوانيد)) اين معنا را براى مخاطب نمى فهماند.


ج) ((خشوع)) يكى از صفات برجسته ((مومنان)) و ((متقين)) به شمار مىآيد و به معناى حالت تواضع و ادب جسمى و روحى است كه در برابر شخص بزرگ يا حقيقت مهمى در قلب انسان به وجود مىآيد و آثارش در بدن ظاهر مى شود با اين حالت, نماز از حالت الفاظ و حركات بى روح و فاقد معنا و خسته كننده و سنگين خارج مى شود.(7)




1ـ ميزان الحكمه, محمد رىشهرى, ص207, ح1428, كتاب الايمان, دارالحديث.


2ـ نهج البلاغه, حكمت 390.


3ـ نهج البلاغه, نامه 45 / ر.ك: تفسير نمونه, ناصر مكارم شيرازى و ديگران, ج27, ص459, ج2, ص365, دارالكتب الاسلاميه / مجموعه آثار استاد شهيد مرتضى مطهرى(ره), ج1, ص148 ـ 212, نشر صدرا / الالهيات, جعفر سبحانى, ج1, ص273 ـ 286, مركز العالمى للدراسات الاسلاميه.


4ـ ر.ك: تفسير نمونه, ج14, ص425.


5ـ ترجمه الميزان, سيدمحمدباقر موسوى همدانى, ج19, ص155, دفتر انتشارات اسلامى.


6ـ تفسير نمونه, ناصر مكارم شيرازى و ديگران, ج23, ص91 ـ 92, دار الكتب الاسلاميه.


7ـ ر.ك: تفسير نمونه, ناصر مكارم شيرازى و ديگران, ج1, ص218, ج14, ص194, دارالكتب الاسلاميه / الميزان, علامه طباطبايى, ج1, ص152, نشر اسلامى / پرسشها و پاسخهاى مذهبى, جعفر سبحانى, ج3, ص41, نسل جوان / اخلاق در قرآن, محمدتقى مصباح يزدى, ج1, ص412, موسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى(ره).


ماهنامه پيام زن ـ شماره 111 ـ خرداد 1380

/ 1