تبلور عزت خواهی در شعارهای عاشورا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تبلور عزت خواهی در شعارهای عاشورا - نسخه متنی

خدامراد سلیمیان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تبلور عزت خواهى در شعارهاى عاشورا

خدامراد سليميان




  • خواهى اگر به كوى حقيقت‏سفر كنى
    هرگز به طوف كعبه جانان نمى‏رسى
    روى اميد نيست‏به آن آستان تو را
    گر بگذرى ز ظلمت‏حس و خيال و وهم
    چون آفتاب از افق عقل سر كنى



  • بايد زشاهراه طريقت گذر كنى
    تا آنكه در مناى وفا ترك سر كنى
    تا آستين زدامنه اشك تر كنى
    چون آفتاب از افق عقل سر كنى
    چون آفتاب از افق عقل سر كنى



در بررسى تاريخ خونبار عاشورا يكى از موضوعات بسيار مهم و اساسى كه همواره مورد توجه و امعان نظر انديشمندان شيعى قرار داشته «شعارهاى عاشورا» بوده است; بويژه اينكه اين شعارها مشتمل بر اركان قيام حسين بن على عليه السلام از جمله عزتمندى و عزت خواهى آن سرور شهيدان بوده است .

شعارهاى عاشورا آينه‏اى صاف و تمام‏نماست كه با نگاه در آن اعصار و قرون در نورديده شده، حقايق تابناك بزرگترين قيام تاريخ در چشم ما مى‏نشيند .

قبل از بررسى كوتاه و اجمالى برخى از شعارهاى عاشورا مناسب است‏به توضيح مختصرى درباره واژه‏هاى عنوان نوشتار بپردازيم كه به عنوان مقدمه نيز لازم و مفيد است .

الف) عزت:

در زبان عرب به زمين غيرقابل نفوذ و سخت «ارض عزاز» گويند كه هيچگونه ابزارى در آن اثر نكند و «عزت‏» نيز از همين ريشه گرفته شده است; از اين رو به حالتى كه انسان را از شكست‏خوردن و مغلوب شدن حفظ مى‏كند، «عزت‏» مى‏گويند . (1)

بدون ترديد يكى از اميدهاى بشر - كه به نوعى برخاسته از فطرت پاك اوست - دستيابى به قله شكست ناپذيرى و صلابت و پايدارى در برابر نيروهاى شكننده بيرونى است و اين اميد همواره با واكنشهايى كه انسان در برابر حوادث از خود نشان مى‏دهد تحقق مى‏يابد .

حقيقت عزت تجلى همين فطرت متعالى انسانى است كه به وسيله هدايتهاى بيرونى متكامل و جهت‏دار مى‏شود، انسان را از مقهور شدن و مغلوب گشتن باز مى‏دارد و او را در پناه مى‏گيرد و محافظت مى‏نمايد و از تن دادن به ذلت و خوارى و شكستن و تسليم شدن ايمن مى‏سازد .

اگر چنين شد، انسان نه تنها در برابر نيروهاى بيرونى راه رسيدن به حقيقت را از دست نخواهد داد، بلكه فشارهاى درونى همچون هوى و هوس نيز او را از ادامه راه در مسير حق باز نخواهد داشت و در برابر هر دو عامل درونى و بيرونى سرفراز و پيروز خواهد گشت و به سوى منزلگه مقصود كه همانا كمال مطلوب است رهنمون خواهد شد .

ب) عاشورا:

عاشورا عبارت است از روز دهم ماه محرم الحرام كه اگرچه از ديرباز مورد توجه و احترام بوده ولى در فرهنگ شيعه به خاطر شهادت سومين پيشواى شيعيان و فرزندان و اصحاب او در سرزمين كربلا از جايگاه بسيار رفيع و ارزشمندى برخوردار است . (2)

اين روز در تاريخ جاهليت عرب، از روزهاى عيد رسمى و ملى بوده و در آن روزگار در چنين روزى، روزه مى‏گرفتند و جشن و شادمانى برپا مى‏كردند، اما با رخداد قيام سيد الشهداء عليه السلام در بين دوستداران اهل بيت عليهم السلام به عظيم‏ترين روز سوگوارى و ماتم تبديل شد .

امام صادق عليه السلام در توصيف آن روز و شدت مصيبتهايى كه بر خاندان رسالت رسيد، اين گونه فرمود: «واما يوم عاشورا، فيوم اصيب فيه الحسين عليه السلام صريعا بين اصحابه واصحابه حوله صرعى عراة; (3)

و اما روز عاشورا، پس آن روزى است كه در آن حسين عليه السلام ميان يارانش كشته بر زمين افتاد و ياران او نيز اطراف او بر خاك افتاده و عريان بودند .»

همواره امامان شيعه جهت زنده نگه داشتن ياد و خاطره آن روز بزرگ، شيعيان را به سوگوارى و عزادارى توصيه فرموده‏اند .

امام رضا عليه السلام در اين‏باره مى‏فرمايد: «من ترك السعى فى حوائجه يوم عاشوراء قضى الله له حوائج الدنيا والآخرة ومن كان عاشوراء يوم مصيبته وبكائه جعل الله عزوجل يوم القيامة يوم فرجه وسروره; (4)

هر كس تلاش در رفع حوايجش را در عاشورا [به خاطر عظمت و به پا داشتن عزاء] ترك كند، خداوند حوايج دنيا و آخرتش را برآورده سازد . و هر كس كه عاشورا روز مصيبت و گريه‏اش باشد، خداوند تبارك و تعالى روز قيامت را روز شادى و خوشحالى او قرار دهد .»

دشمنان و مخالفان اهل بيت عليهم السلام اين روز را به جشن و سرور سپرى مى‏كردند، كه در اين‏باره مى‏خوانيم: «اللهم هذا يوم تبركت‏به بنوا امية وابن آكلة الاكباد; (5)

خدايا! اين روزى است كه بنى اميه و فرزند خورنده جگرها (هند كه جگر حمزه سيد الشهداء را به دندان گرفت) به آن تبرك جسته‏اند .»

از اين رو امامان شيعه علاوه بر توصيه شيعيان به زنده نگهداشتن اين روز، خود نيز در حد امكان با برپايى مجالس و محافل سوگوارى ياد و خاطره مظلوميت جد بزرگوار خود را زنده نگه مى‏داشتند .

ج) شعار:

شعار را در كتابهاى لغت‏به آنچه شخص در ميدان كارزار جهت معرفى خود به كار مى‏گيرد (6) معنا كرده‏اند كه عمدتا اين معرفى به صورت كلامى انجام مى‏شود . اين كلام ممكن است‏به صورت كلام منظوم و يا به صورت نثر باشد .

اين معرفى از آن جهت صورت مى‏گرفت كه شخص علاوه بر تقويت روحى و روانى خود، با ذكر ويژگيها و برجستگيهاى خود در روح و روان دشمن خويش نيز تاثير مى‏گذاشت و از آن به رجز نيز تعبير مى‏شود .

البته اين واژه در محاورات امروزى وقتى اضافه به عاشورا مى‏شود، مقصود از آن مجموعه سخنانى است كه در طول قيام عاشورا از طرف حسين بن على عليهما السلام و ياران آن حضرت ايراد شده و داراى ويژگيها و پيامهاى ماندگار است، به گونه‏اى كه در هر عصر و زمان قابل استفاده و متابعت مى‏باشد .

بنابراين لزوما معناى لغوى شعار مقصود نيست، اگر چه آنها را نيز شامل مى‏گردد . اما اينكه شعار در هنگام رزم و جنگ از چه زمانى مرسوم شده، به طور قطع مشخص نيست، ولى قدر يقين اين است كه اين شعار دادن هنگام كارزار از صدر اسلام و جنگهاى نخستين پيامبر صلى الله عليه و آله مورد توجه طرفين جنگ بوده است . اين شعار دادن و رجز خوانى در عاشورا نيز جزء عناصر بسيار مهم قيام امام حسين عليه السلام محسوب مى‏گردد، چه اينكه علاوه بر بيان عمق احساسات گوينده، مشتمل بر بلندترين معارف و پيامهايى است كه تنها از خاندان رسالت انتظار مى‏رود .

اگر چه مجموعه شعارهاى عاشورا داراى مضامين بسيار بلند و معارف ارزشمند است، اما آنچه از لبهاى مبارك امام حسين بن على عليهما السلام بيان شده، ويژگى و اهميت فراوانى دارد . از اين جهت در اين مجموعه تنها به برخى از فرمايشات آن حضرت اشاره مى‏شود .

با گذرى كوتاه در بوستان كلام آن حضرت در طول حركت و نهضت‏خونين عاشورا موضوعات ذيل به خوبى به چشم مى‏خورد .

1- معرفى شخصيت و جايگاه خود به عنوان فرزند آخرين پيامبر الهى و امام بر حق جامعه .

2- تبيين اهداف و رسالتهاى خود به عنوان جانشين رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله .

3- پرده بردارى از روح حاكم بر دولتمردانى كه به دروغ خود را جانشين پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله قلمداد مى‏كردند .

عمدتا اين شعارها با مضامين فوق در سه بخش اساسى كلام آن حضرت تجلى يافت .

اين سه بخش عبارت بودند از:

الف) خطبه‏ها:

منظور از خطبه‏ها، سخنانى است كه آن حضرت در برابر ديگران ايراد فرمود . اين خطبه‏ها كه در تبيين ماهيت قيام امام حسين عليه السلام و اهداف آن حضرت نقش دارند، بخشى در ابتداى قيام و در طول راه و بخشى در ميدان كارزار بيان شده است . در ذيل به نمونه‏هايى از بيانات آن حضرت اشاره مى‏شود .

آن حضرت هنگام خروج از مكه به سوى عراق فرمودند: «خط الموت على ولد آدم مخط القلادة على جيد الفتاة; (7)

به راستى مرگ براى فرزندان آدم همان اندازه زيباست كه گردنبند بر گردن دختران جوان .»

از الفباى بر جسته نهضت عاشورا و از روحيات والاى حسين بن على عليهما السلام و يارانش كه از همان ابتداى راه به خوبى به چشم مى‏خورد، عنصر «شهادت‏طلبى‏» يعنى مرگ در راه خدا بود . و اين يعنى اتصال به عزيز مطلق و دميدن روح عزتخواهى در جوامع انسانى .

امام حسين عليه السلام در اين كلام نورانى به اين حقيقت‏بزرگ به نحوى تصريح كرده است كه اين نحو مردن، بهترين نوع مردن است .

و همين حقيقت را در مواجهه با فرزدق اينگونه تصوير نموده است:

فان تكن الدنيا تعد نفيسة

فدار ثواب الله اعلى وانبل

وان تكن الابدان للموت انشات

فقتل امرء بالسيف فى الله افضل (8)

«گرچه دنيا نفيس شمرده مى‏شود ولى خانه ثواب خداوند بلندتر و بزرگ مرتبه‏تر است . و گرچه بدنها براى مرگ خلق شده‏اند ولى كشته شدن مرد با شمشير در راه خدا با فضيلت‏تر است .»

امام حسين عليه السلام پس از برخورد با سپاه حر، اهداف حكومت‏خود را با صراحت تمام اين گونه بيان كرد:

«انه قد نزل من الامر ما قد ترون وان الدنيا قد تغيرت وتنكرت وادبر معروفها . . . الا ترون ان الحق لا يعمل به والباطل لا يتناهى عنه; (9) چيزى پيش آمد كه مى‏بينيد و بى‏گمان دنيا دگرگون و زشت‏شده است و نيكى آن پشت كرده [و از بين رفته] است . . . آيا نمى‏بينيد كه به حق عمل نمى‏شود و از باطل دورى نمى‏شود؟»

آن حضرت، حركت‏سياسى خود بر ضد حكومت‏يزيد را به تكليف شرعى و امر به معروف و نهى از منكر و احياى سنت پيامبر صلى الله عليه و آله پيوند داد، تا ضمن مشروعيت‏بخشيدن به قيام خود، تعريضى به نامشروع بودن خلافت‏يزيد و تعارض آن با سنت نبوى داشته باشد و به همين دليل در جاى ديگر فرمود: «انا لله وانا اليه راجعون وعلى الاسلام السلام اذ قد بليت الامة براع مثل يزيد; (10) «انا لله و انا اليه راجعون‏» . زمانى كه امت گرفتار سرپرستى چون يزيد شوند، با اسلام بايد وداع كرد .»

چرا كه در فرهنگ عاشورا، حاكميت ظلم يزيدى بزرگترين منكر اجتماعى است و مبارزه براى حاكم ساختن حق و قطع سلطه و ستم، معروفى عظيم است .




  • از حسين اكتفا به نام حسين
    بلكه بايد كه خلق دريابند
    كشته شد زير بار ظلم نرفت
    بهر احياى دين شهادت يافت
    زنده شد نام دين زنام حسين



  • نبود در خور قيام حسين
    علت اصلى قيام حسين
    به به از قدرت تمام حسين
    زنده شد نام دين زنام حسين
    زنده شد نام دين زنام حسين



امام حسين عليه السلام در كربلا خطاب به ياران خود، يكى ديگر از پرده‏هاى اسرار قيام خود را اين‏گونه كنار زده مى‏فرمايد: «انى لا ارى الموت الا سعادة والحياة مع الظالمين الا برما; (11)

من مرگ را جز خوشبختى و زندگى با ستمكاران را جز بدبختى نمى‏بينم .»

بدون ترديد شهادت مظلومانه امام حسين عليه السلام و يارانش در كربلا تاثير شگرفى در بيدارى و حركت آفرينى جامعه اسلامى داشت و خونى تازه در رگهاى جامعه اسلامى دواند و جو نامطلوب را شكست و امتداد آن حماسه، در طول تاريخ جاودانه ماند .

و اين همان سعادت راستين است كه امام حسين عليه السلام آن را در شهادت مى‏بيند . آن حضرت، همين مضمون را در كلامى ديگر اين‏گونه بيان كرد: «لا اعطيكم بيدى اعطاء الذليل ولا اقر اقرار العبيد; (12)

دست‏خود را مانند انسان ذليل به شما نمى‏دهم و مانند بردگان اقرار نمى‏كنم .»

آرى از مهمترين درسهاى نهضت كربلا، آزادگى و حريت و تن به ظلم ندادن و اسير ذلت نشدن است .

آن حضرت با اين بيانات راه خويش را به همگان معرفى كرد و خود را از قبول ذلت مبرا و حقيقت عزت را در رفتار و سخنان خود متجلى ساخت و چنان تصويرى از آزادگى و عزت بر صفحه تاريخ به رشته تحرير درآورد كه تا قيام قيامت مقصد و ماواى عزت خواهان جهان در هر مكتب و مذهبى باشد .

و آنگاه آن شعار جاودانه تاريخ شرف صدور يافت كه: «هيهات منا الذلة; (13) ذلت از ما دور است .»

و اين شعار هرگز در قفس تنگ زمان و مكان نگنجيد، كه فريادى برخاسته از عمق فطرت عزتخواهى انسانهاى حقيقت طلب است و همچنان با تاسى به آن رادمرد تاريخ، همواره آن را شعار پرچم قيامشان قرار داده‏اند .

و به راستى اين شعار است كه مى‏تواند تحقق بخش آزادى و آزادگى در بين جوامع بشرى، در عصر تاريكيها و ذلتها باشد .

اگر امروزه عاشورا از زنده‏ترين شعارهاى شيعه محسوب مى‏شود، بخشى را مرهون شعارهاى تابناك و حيات بخش حسين بن على عليهما السلام و ياران آن حضرت است .

ب: رجزها:

بخشى از شعارهاى عاشورا در قالب رجزهاى امام حسين عليه السلام در ميدان كارزار بيان شده است .

«رجز» نام يكى از انواع شعر عربى است كه نوعى تحرك و روانى در آن وجود دارد .

در دوران جاهليت از اين وزن شعر، بيشتر در اشعارى كه جنبه مبارزه، دشنام يا تفاخر داشت استفاده مى‏شد . بكارگيرى اين وزن و آهنگ در شعرهاى حماسى كه مبارزان در ميدانهاى جنگ مى‏خواندند سبب شده كه به آن اشعار رجز گويند .

برخى از رجزهاى حضرت امام حسين عليه السلام عبارتند از:




  • الموت خير من ركوب العار
    والعار خير من دخول النار (14)



  • والعار خير من دخول النار (14)
    والعار خير من دخول النار (14)



«مرگ بهتر از پذيرش ننگ است و ننگ و عار بهتر از داخل شدن در آتش است .»




  • انا الحسين بن على
    احمى عيالات ابى
    امضى على دين النبى (15)



  • آليت ان لا انثنى
    امضى على دين النبى (15)
    امضى على دين النبى (15)



مضمون اين شعر، به شعر فارسى چنين است:




  • منم حسين بن على
    حامى اولاد على
    مجرى دستور نبى



  • پشت نسازم به دنى
    مجرى دستور نبى
    مجرى دستور نبى



ج: اشعار غير رجز:

اگرچه بخشى از اشعار امام حسين عليه السلام به عنوان رجز مطرح شده است، ولى برخى ديگر از اشعار آن حضرت نيز به عنوان شعار مطرح است و شمردن آنها جزو رجز كار مشكلى است . كوتاه سخن اينكه ازحسين بن على عليه السلام نيز شعرهاى فراوانى غير از رجز نقل شده است .

يكى از شعرهاى آن حضرت چنين است:




  • انا ابن على الطهر من آل هاشم
    وجدى رسول الله اكرم من مضى
    وفاطمة امى من سلالة احمد
    وفينا كتاب الله انزل صادقا
    ونحن امان الله للناس كلهم
    ونحن ولاة الحوض نسقى ولاتنا
    وشيعتنا فى الناس اكرم شيعة
    بنا بين الله الهدى من ضلالة
    اذا ما اتى يوم القيامة ظامئا
    امام مطاع اوجب الله حقه
    فطوبى لعبد زارنا بعد موتنا
    بجنة عدن صفوها لا يكدر (16)



  • كفانى بهذا مفخرا حين افخر
    ونحن سراج الله فى الارض نزهر
    وعمى يدعى ذوالجناحين جعفر
    وفينا الهدى والوحى بالخير يذكر
    نسر بهذا فى الانام ونجهر
    بكاس رسول الله ما ليس ينكر
    ومبغضنا يوم القيامة يخسر
    ويغمر بنا آلاءه ويطهر
    الى الحوض يسقيه بكفيه حيدر
    على الناس جمعا والذى كان ينظر
    بجنة عدن صفوها لا يكدر (16)
    بجنة عدن صفوها لا يكدر (16)



شاعرى پارسى‏گو مضمون اين فرمايشات را اينگونه بازگردان كرده است:




  • منم زاد على پاك و از هاشم نژاد من
    نياى من رسول‏الله گراميتر ز هر فردى
    مرا مادر بود زهراى اطهر بضعه احمد
    بما نازل كتاب الله از روى درستى شد
    امان الله كل مردميم از عامى و عالم
    زبهر دوستان بر حوض كوثر ما همه ساقى
    نباشد در بشر از شيعيان ما گراميتر
    عدوى ما خسارتمند باشد در صف محشر



  • مرا اين فخر بس باشد همين شد افتخار من
    سراج الله خلقيم و درخشيدن شعار من
    عمويم جفعر طيار و دارد انتظار من
    به ما وحى آمد است و رهبرى گرديده كار من
    همين گفتار پنهان من و هم آشكار من
    بود جام رسول الله اندر اختيار من
    عدوى ما خسارتمند باشد در صف محشر
    عدوى ما خسارتمند باشد در صف محشر



علاوه بر اهدافى كه مورد اشاره قرار گرفت، يكى ديگر از اهداف حسين بن على عليه السلام حمايت از عرض و ناموس و عترت خويش بود كه ضمن اشعارى در اين‏باره چنين مى‏فرمايد:




  • اذ المرء لايحمى بنيه وعرضه
    ومن دون ما ينعى يزيد بنا غدا
    ونضرب ضربا كالحريق مقدما
    اذا مارآه ضيغم فر مهربا (17)



  • وعترته كان اللئيم المسببا
    نخوض بحار الموت شرقا ومغربا
    اذا مارآه ضيغم فر مهربا (17)
    اذا مارآه ضيغم فر مهربا (17)



«وقتى كه انسان براى فرزندان و آبرو و خاندانش حامى نيابد، شخص لئيم باعث آن است . در مقابل آنچه يزيد فردا از ما طلب خواهد كرد، شناگر درياهاى مرگ در مشرق و مغرب خواهيم بود . چنان ضربتى آتشين فرود مى‏آوريم و مى‏زنيم كه اگر شيرى آن را ببيند پا به فرار گذارد .»

سخن را با اين كلام نورانى از آن حضرت به پايان مى‏بريم كه فرمود:




  • يا دهر اف لك من خليل
    من صاحب او طالب قتيل
    وانما الامر الى الجليل
    وكل حى سالك السبيل



  • كم لك بالاشراق والاصيل
    والدهر لا يقنع با لبديل
    وكل حى سالك السبيل
    وكل حى سالك السبيل



شاعرى خوش بيان اين سوز دل حسين بن على عليه السلام را اين‏گونه به رشته نظم كشيده است:




  • اف به تو اى روزگار، يار ستمگر
    بركنى از يار و دوست افسر و هم سر
    كار همان است‏سوى حضرت داور
    هر كه بود زنده راه من رود آخر



  • چند به صبح و پسين چو گرگ تناور
    نيست قناعت و را به اندك و كمتر
    هر كه بود زنده راه من رود آخر
    هر كه بود زنده راه من رود آخر



بدون ترديد بقاء و جاودانگى نهضت‏خونين حسينى در پرتو همين تعليمات نورانى و آرمانهاى الهى است كه اين‏گونه در تاريخ ثبت و ضبط شده است و چه خونهايى كه براى پاسداشت اين نهضت جهانى بر زمين ريخت و اينك برماست كه گوهر تابناك اين شعارها را در تمام زواياى زندگى خويش تابنده سازيم .

1) ر . ك: راغب اصفهانى، المفردات، ص‏332 .

2) ر . ك: ثقة الاسلام كلينى، الكافى، دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1365، 8 جلد، ج‏1، ص‏463 .

3) همان، ج‏4، ص‏147 .

4) شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا عليه السلام، انتشارات جهان، 1378 ه . ق، 2 جلد، ج‏1، ص‏298 .

5) شيخ طوسى، مصباح المتهجد، مؤسسة فقه الشيعه، 1411 ه . ق، ص 774 .

6) ر . ك: لسان العرب، ج‏4، ص‏413 .

7) سيد بن طاوس، اللهوف، انتشارات جهان، 1348 ه . ق، ص‏60 .

8) همان، ص 32; بحار الانوار، ج 44، ص 374 .

9) على بن عيسى اربلى، كشف الغمه، مكتبة بنى هاشم، تبريز، 1381 ه . ق، ج‏2، ص‏32 .

10) اللهوف، ص‏24 .

11) محمد بن شهرآشوب مازندرانى، مناقب آل ابى طالب، موسسه انتشارات علامه، 1379 ه . ق، 4 جلد، ج‏4، ص‏68 .

12) شيخ مفيد، الارشاد، ج‏2، ص‏97 .

13) اللهوف، ص‏97 .

14) المناقب، ج‏4، ص‏68 .

15) علامه مجلسى، بحارالانوار، ج‏45، ص‏49 .

16) ابومنصور احمد بن على طبرسى، الاحتجاج، نشر مرتضى، ج‏2، ص‏301 .

17) مقتل الحسين لابى مخنف، ص‏25; ينابيع المودة، ص‏402 .

/ 1