تبلور عزت خواهى در شعارهاى عاشورا
خدامراد سليميان
خواهى اگر به كوى حقيقتسفر كنى
هرگز به طوف كعبه جانان نمىرسى
روى اميد نيستبه آن آستان تو را
گر بگذرى ز ظلمتحس و خيال و وهم
چون آفتاب از افق عقل سر كنى
بايد زشاهراه طريقت گذر كنى
تا آنكه در مناى وفا ترك سر كنى
تا آستين زدامنه اشك تر كنى
چون آفتاب از افق عقل سر كنى
چون آفتاب از افق عقل سر كنى
الف) عزت:
در زبان عرب به زمين غيرقابل نفوذ و سخت «ارض عزاز» گويند كه هيچگونه ابزارى در آن اثر نكند و «عزت» نيز از همين ريشه گرفته شده است; از اين رو به حالتى كه انسان را از شكستخوردن و مغلوب شدن حفظ مىكند، «عزت» مىگويند . (1) بدون ترديد يكى از اميدهاى بشر - كه به نوعى برخاسته از فطرت پاك اوست - دستيابى به قله شكست ناپذيرى و صلابت و پايدارى در برابر نيروهاى شكننده بيرونى است و اين اميد همواره با واكنشهايى كه انسان در برابر حوادث از خود نشان مىدهد تحقق مىيابد . حقيقت عزت تجلى همين فطرت متعالى انسانى است كه به وسيله هدايتهاى بيرونى متكامل و جهتدار مىشود، انسان را از مقهور شدن و مغلوب گشتن باز مىدارد و او را در پناه مىگيرد و محافظت مىنمايد و از تن دادن به ذلت و خوارى و شكستن و تسليم شدن ايمن مىسازد . اگر چنين شد، انسان نه تنها در برابر نيروهاى بيرونى راه رسيدن به حقيقت را از دست نخواهد داد، بلكه فشارهاى درونى همچون هوى و هوس نيز او را از ادامه راه در مسير حق باز نخواهد داشت و در برابر هر دو عامل درونى و بيرونى سرفراز و پيروز خواهد گشت و به سوى منزلگه مقصود كه همانا كمال مطلوب است رهنمون خواهد شد . ب) عاشورا:
عاشورا عبارت است از روز دهم ماه محرم الحرام كه اگرچه از ديرباز مورد توجه و احترام بوده ولى در فرهنگ شيعه به خاطر شهادت سومين پيشواى شيعيان و فرزندان و اصحاب او در سرزمين كربلا از جايگاه بسيار رفيع و ارزشمندى برخوردار است . (2) اين روز در تاريخ جاهليت عرب، از روزهاى عيد رسمى و ملى بوده و در آن روزگار در چنين روزى، روزه مىگرفتند و جشن و شادمانى برپا مىكردند، اما با رخداد قيام سيد الشهداء عليه السلام در بين دوستداران اهل بيت عليهم السلام به عظيمترين روز سوگوارى و ماتم تبديل شد . امام صادق عليه السلام در توصيف آن روز و شدت مصيبتهايى كه بر خاندان رسالت رسيد، اين گونه فرمود: «واما يوم عاشورا، فيوم اصيب فيه الحسين عليه السلام صريعا بين اصحابه واصحابه حوله صرعى عراة; (3) و اما روز عاشورا، پس آن روزى است كه در آن حسين عليه السلام ميان يارانش كشته بر زمين افتاد و ياران او نيز اطراف او بر خاك افتاده و عريان بودند .» همواره امامان شيعه جهت زنده نگه داشتن ياد و خاطره آن روز بزرگ، شيعيان را به سوگوارى و عزادارى توصيه فرمودهاند . امام رضا عليه السلام در اينباره مىفرمايد: «من ترك السعى فى حوائجه يوم عاشوراء قضى الله له حوائج الدنيا والآخرة ومن كان عاشوراء يوم مصيبته وبكائه جعل الله عزوجل يوم القيامة يوم فرجه وسروره; (4) هر كس تلاش در رفع حوايجش را در عاشورا [به خاطر عظمت و به پا داشتن عزاء] ترك كند، خداوند حوايج دنيا و آخرتش را برآورده سازد . و هر كس كه عاشورا روز مصيبت و گريهاش باشد، خداوند تبارك و تعالى روز قيامت را روز شادى و خوشحالى او قرار دهد .» دشمنان و مخالفان اهل بيت عليهم السلام اين روز را به جشن و سرور سپرى مىكردند، كه در اينباره مىخوانيم: «اللهم هذا يوم تبركتبه بنوا امية وابن آكلة الاكباد; (5) خدايا! اين روزى است كه بنى اميه و فرزند خورنده جگرها (هند كه جگر حمزه سيد الشهداء را به دندان گرفت) به آن تبرك جستهاند .» از اين رو امامان شيعه علاوه بر توصيه شيعيان به زنده نگهداشتن اين روز، خود نيز در حد امكان با برپايى مجالس و محافل سوگوارى ياد و خاطره مظلوميت جد بزرگوار خود را زنده نگه مىداشتند . ج) شعار:
شعار را در كتابهاى لغتبه آنچه شخص در ميدان كارزار جهت معرفى خود به كار مىگيرد (6) معنا كردهاند كه عمدتا اين معرفى به صورت كلامى انجام مىشود . اين كلام ممكن استبه صورت كلام منظوم و يا به صورت نثر باشد . اين معرفى از آن جهت صورت مىگرفت كه شخص علاوه بر تقويت روحى و روانى خود، با ذكر ويژگيها و برجستگيهاى خود در روح و روان دشمن خويش نيز تاثير مىگذاشت و از آن به رجز نيز تعبير مىشود . البته اين واژه در محاورات امروزى وقتى اضافه به عاشورا مىشود، مقصود از آن مجموعه سخنانى است كه در طول قيام عاشورا از طرف حسين بن على عليهما السلام و ياران آن حضرت ايراد شده و داراى ويژگيها و پيامهاى ماندگار است، به گونهاى كه در هر عصر و زمان قابل استفاده و متابعت مىباشد . بنابراين لزوما معناى لغوى شعار مقصود نيست، اگر چه آنها را نيز شامل مىگردد . اما اينكه شعار در هنگام رزم و جنگ از چه زمانى مرسوم شده، به طور قطع مشخص نيست، ولى قدر يقين اين است كه اين شعار دادن هنگام كارزار از صدر اسلام و جنگهاى نخستين پيامبر صلى الله عليه و آله مورد توجه طرفين جنگ بوده است . اين شعار دادن و رجز خوانى در عاشورا نيز جزء عناصر بسيار مهم قيام امام حسين عليه السلام محسوب مىگردد، چه اينكه علاوه بر بيان عمق احساسات گوينده، مشتمل بر بلندترين معارف و پيامهايى است كه تنها از خاندان رسالت انتظار مىرود . اگر چه مجموعه شعارهاى عاشورا داراى مضامين بسيار بلند و معارف ارزشمند است، اما آنچه از لبهاى مبارك امام حسين بن على عليهما السلام بيان شده، ويژگى و اهميت فراوانى دارد . از اين جهت در اين مجموعه تنها به برخى از فرمايشات آن حضرت اشاره مىشود . با گذرى كوتاه در بوستان كلام آن حضرت در طول حركت و نهضتخونين عاشورا موضوعات ذيل به خوبى به چشم مىخورد . 1- معرفى شخصيت و جايگاه خود به عنوان فرزند آخرين پيامبر الهى و امام بر حق جامعه . 2- تبيين اهداف و رسالتهاى خود به عنوان جانشين رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله . 3- پرده بردارى از روح حاكم بر دولتمردانى كه به دروغ خود را جانشين پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله قلمداد مىكردند . عمدتا اين شعارها با مضامين فوق در سه بخش اساسى كلام آن حضرت تجلى يافت . اين سه بخش عبارت بودند از: الف) خطبهها:
منظور از خطبهها، سخنانى است كه آن حضرت در برابر ديگران ايراد فرمود . اين خطبهها كه در تبيين ماهيت قيام امام حسين عليه السلام و اهداف آن حضرت نقش دارند، بخشى در ابتداى قيام و در طول راه و بخشى در ميدان كارزار بيان شده است . در ذيل به نمونههايى از بيانات آن حضرت اشاره مىشود . آن حضرت هنگام خروج از مكه به سوى عراق فرمودند: «خط الموت على ولد آدم مخط القلادة على جيد الفتاة; (7) به راستى مرگ براى فرزندان آدم همان اندازه زيباست كه گردنبند بر گردن دختران جوان .» از الفباى بر جسته نهضت عاشورا و از روحيات والاى حسين بن على عليهما السلام و يارانش كه از همان ابتداى راه به خوبى به چشم مىخورد، عنصر «شهادتطلبى» يعنى مرگ در راه خدا بود . و اين يعنى اتصال به عزيز مطلق و دميدن روح عزتخواهى در جوامع انسانى . امام حسين عليه السلام در اين كلام نورانى به اين حقيقتبزرگ به نحوى تصريح كرده است كه اين نحو مردن، بهترين نوع مردن است . و همين حقيقت را در مواجهه با فرزدق اينگونه تصوير نموده است: فان تكن الدنيا تعد نفيسة فدار ثواب الله اعلى وانبل وان تكن الابدان للموت انشات فقتل امرء بالسيف فى الله افضل (8) «گرچه دنيا نفيس شمرده مىشود ولى خانه ثواب خداوند بلندتر و بزرگ مرتبهتر است . و گرچه بدنها براى مرگ خلق شدهاند ولى كشته شدن مرد با شمشير در راه خدا با فضيلتتر است .» امام حسين عليه السلام پس از برخورد با سپاه حر، اهداف حكومتخود را با صراحت تمام اين گونه بيان كرد: «انه قد نزل من الامر ما قد ترون وان الدنيا قد تغيرت وتنكرت وادبر معروفها . . . الا ترون ان الحق لا يعمل به والباطل لا يتناهى عنه; (9) چيزى پيش آمد كه مىبينيد و بىگمان دنيا دگرگون و زشتشده است و نيكى آن پشت كرده [و از بين رفته] است . . . آيا نمىبينيد كه به حق عمل نمىشود و از باطل دورى نمىشود؟» آن حضرت، حركتسياسى خود بر ضد حكومتيزيد را به تكليف شرعى و امر به معروف و نهى از منكر و احياى سنت پيامبر صلى الله عليه و آله پيوند داد، تا ضمن مشروعيتبخشيدن به قيام خود، تعريضى به نامشروع بودن خلافتيزيد و تعارض آن با سنت نبوى داشته باشد و به همين دليل در جاى ديگر فرمود: «انا لله وانا اليه راجعون وعلى الاسلام السلام اذ قد بليت الامة براع مثل يزيد; (10) «انا لله و انا اليه راجعون» . زمانى كه امت گرفتار سرپرستى چون يزيد شوند، با اسلام بايد وداع كرد .» چرا كه در فرهنگ عاشورا، حاكميت ظلم يزيدى بزرگترين منكر اجتماعى است و مبارزه براى حاكم ساختن حق و قطع سلطه و ستم، معروفى عظيم است .
از حسين اكتفا به نام حسين
بلكه بايد كه خلق دريابند
كشته شد زير بار ظلم نرفت
بهر احياى دين شهادت يافت
زنده شد نام دين زنام حسين
نبود در خور قيام حسين
علت اصلى قيام حسين
به به از قدرت تمام حسين
زنده شد نام دين زنام حسين
زنده شد نام دين زنام حسين
ب: رجزها:
بخشى از شعارهاى عاشورا در قالب رجزهاى امام حسين عليه السلام در ميدان كارزار بيان شده است . «رجز» نام يكى از انواع شعر عربى است كه نوعى تحرك و روانى در آن وجود دارد . در دوران جاهليت از اين وزن شعر، بيشتر در اشعارى كه جنبه مبارزه، دشنام يا تفاخر داشت استفاده مىشد . بكارگيرى اين وزن و آهنگ در شعرهاى حماسى كه مبارزان در ميدانهاى جنگ مىخواندند سبب شده كه به آن اشعار رجز گويند . برخى از رجزهاى حضرت امام حسين عليه السلام عبارتند از:
الموت خير من ركوب العار
والعار خير من دخول النار (14)
والعار خير من دخول النار (14)
والعار خير من دخول النار (14)
انا الحسين بن على
احمى عيالات ابى
امضى على دين النبى (15)
آليت ان لا انثنى
امضى على دين النبى (15)
امضى على دين النبى (15)
منم حسين بن على
حامى اولاد على
مجرى دستور نبى
پشت نسازم به دنى
مجرى دستور نبى
مجرى دستور نبى
ج: اشعار غير رجز:
اگرچه بخشى از اشعار امام حسين عليه السلام به عنوان رجز مطرح شده است، ولى برخى ديگر از اشعار آن حضرت نيز به عنوان شعار مطرح است و شمردن آنها جزو رجز كار مشكلى است . كوتاه سخن اينكه ازحسين بن على عليه السلام نيز شعرهاى فراوانى غير از رجز نقل شده است . يكى از شعرهاى آن حضرت چنين است:
انا ابن على الطهر من آل هاشم
وجدى رسول الله اكرم من مضى
وفاطمة امى من سلالة احمد
وفينا كتاب الله انزل صادقا
ونحن امان الله للناس كلهم
ونحن ولاة الحوض نسقى ولاتنا
وشيعتنا فى الناس اكرم شيعة
بنا بين الله الهدى من ضلالة
اذا ما اتى يوم القيامة ظامئا
امام مطاع اوجب الله حقه
فطوبى لعبد زارنا بعد موتنا
بجنة عدن صفوها لا يكدر (16)
كفانى بهذا مفخرا حين افخر
ونحن سراج الله فى الارض نزهر
وعمى يدعى ذوالجناحين جعفر
وفينا الهدى والوحى بالخير يذكر
نسر بهذا فى الانام ونجهر
بكاس رسول الله ما ليس ينكر
ومبغضنا يوم القيامة يخسر
ويغمر بنا آلاءه ويطهر
الى الحوض يسقيه بكفيه حيدر
على الناس جمعا والذى كان ينظر
بجنة عدن صفوها لا يكدر (16)
بجنة عدن صفوها لا يكدر (16)
منم زاد على پاك و از هاشم نژاد من
نياى من رسولالله گراميتر ز هر فردى
مرا مادر بود زهراى اطهر بضعه احمد
بما نازل كتاب الله از روى درستى شد
امان الله كل مردميم از عامى و عالم
زبهر دوستان بر حوض كوثر ما همه ساقى
نباشد در بشر از شيعيان ما گراميتر
عدوى ما خسارتمند باشد در صف محشر
مرا اين فخر بس باشد همين شد افتخار من
سراج الله خلقيم و درخشيدن شعار من
عمويم جفعر طيار و دارد انتظار من
به ما وحى آمد است و رهبرى گرديده كار من
همين گفتار پنهان من و هم آشكار من
بود جام رسول الله اندر اختيار من
عدوى ما خسارتمند باشد در صف محشر
عدوى ما خسارتمند باشد در صف محشر
اذ المرء لايحمى بنيه وعرضه
ومن دون ما ينعى يزيد بنا غدا
ونضرب ضربا كالحريق مقدما
اذا مارآه ضيغم فر مهربا (17)
وعترته كان اللئيم المسببا
نخوض بحار الموت شرقا ومغربا
اذا مارآه ضيغم فر مهربا (17)
اذا مارآه ضيغم فر مهربا (17)
يا دهر اف لك من خليل
من صاحب او طالب قتيل
وانما الامر الى الجليل
وكل حى سالك السبيل
كم لك بالاشراق والاصيل
والدهر لا يقنع با لبديل
وكل حى سالك السبيل
وكل حى سالك السبيل
اف به تو اى روزگار، يار ستمگر
بركنى از يار و دوست افسر و هم سر
كار همان استسوى حضرت داور
هر كه بود زنده راه من رود آخر
چند به صبح و پسين چو گرگ تناور
نيست قناعت و را به اندك و كمتر
هر كه بود زنده راه من رود آخر
هر كه بود زنده راه من رود آخر
1) ر . ك: راغب اصفهانى، المفردات، ص332 . 2) ر . ك: ثقة الاسلام كلينى، الكافى، دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1365، 8 جلد، ج1، ص463 . 3) همان، ج4، ص147 . 4) شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا عليه السلام، انتشارات جهان، 1378 ه . ق، 2 جلد، ج1، ص298 . 5) شيخ طوسى، مصباح المتهجد، مؤسسة فقه الشيعه، 1411 ه . ق، ص 774 . 6) ر . ك: لسان العرب، ج4، ص413 . 7) سيد بن طاوس، اللهوف، انتشارات جهان، 1348 ه . ق، ص60 . 8) همان، ص 32; بحار الانوار، ج 44، ص 374 . 9) على بن عيسى اربلى، كشف الغمه، مكتبة بنى هاشم، تبريز، 1381 ه . ق، ج2، ص32 . 10) اللهوف، ص24 . 11) محمد بن شهرآشوب مازندرانى، مناقب آل ابى طالب، موسسه انتشارات علامه، 1379 ه . ق، 4 جلد، ج4، ص68 . 12) شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص97 . 13) اللهوف، ص97 . 14) المناقب، ج4، ص68 . 15) علامه مجلسى، بحارالانوار، ج45، ص49 . 16) ابومنصور احمد بن على طبرسى، الاحتجاج، نشر مرتضى، ج2، ص301 . 17) مقتل الحسين لابى مخنف، ص25; ينابيع المودة، ص402 .