جلوههاي تربيتي قيام عاشورا
محمد منصور نژاد
نوشتار حاضر تحت عناوين زير سامان يافته است:
الف) مقدمه؛
ب) ابعاد تربيت در قيام عاشورا؛
ج) روشهاي تربيتي در قيام عاشورا؛
د) جمعبندي و نتيجهگيري.
مقدمه:
1ـ تعريف تربيت: تربيت كلمهاي عربي و معادل « Education » انگليسي استكه در فارسي به «آموزش و پرورش»، ترجمه ميشود. واژه تربيت از «رَبَوَ»، اخذ شده است.در «المنجد»، ربو، گاه به معناي غذا دادن (ربه الوالد: اي غذاه و جعله يربوا) و گاه به معنايتهذيب و پاك ساختن اخلاق فرد از آلودگيها (ربه الوالد اي هذّبه و هذّب الرجل، اي طهراخلاقه مما يعيبها) به كار رفته است. و «راغب اصفهاني» در «مفردات»، ذيل كلمه «رب»تربيت را حركت تدريجي چيزي به سوي كمال تعريف نموده است. (انشاء الشي حالاً فيلد الي حد التمام). مرحوم «دهخدا» در «لغتنامه» تربيت را به معاني زير آورده است:پروردن، پرورانيدن، پروردن كودك تا بالغ شود، پروردن و آموختن.
2ـ از تربيت در اصطلاح، تعريف واحدي وجود ندارد. از شاخصهها و ويژگيهايامر تربيتي آن است كه گرچه «تعليم» شرط لازم آن است، كافي نيست و از اينروآموختهها را محقق كردن، بار آوردن، شكوفا نمودن و به ثمر نشاندن از مميزات امورتربيتي است. بالتّبع حصول به چنين غايتي، مسئلة روش تربيت موضوعيت مييابد.«مربي» اهميت ويژه مييابد، در حدي كه كسي ممكن است معلم خوب و موفقي باشد،اما مربي شايستهاي نباشد. از ويژگيهاي تربيت آن است كه هرسه حوزه «جسم»،«عقل» و «قلب» (دل) آدمي را شامل ميشود. مفروض در تربيت آن است كه چون نشو ونما دادن چيزي مطرح است. پس متعلق تربيت بايد داراي استعداد دروني بالقوه برايبالفعل شدن باشد.
3ـ از نهضت حسيني و قيام عاشورا در بعد تربيتي سخن اندكي رفته است و حالآن كه از قيام عاشورا هم در «ابعاد مختلف تربيت»، فردي و جمعي (سياسي، اجتماعي،اقتصادي، فرهنگي و...) بهرههاي فراوان ميتوان برد و هم از «روشهاي تربيتي» درموارد بسياري ميتوان استفاده نمود و هم...
طرح همه مباحث تربيتي مربوط به امام حسين (ع) در حد يك مقاله نميگنجد؛مثلاً از خاستگاههاي تربيتي امام حسين (ع) و از تأثيرهاي خانوادگي ميتوان سخنگفت. از خصايص تربيتي و روحي امام حسين (ع) ، ظلمستيزي بود. او فرزند پدري استكه حتي در حال احتضار و پس از ضربت خوردن از ابن ملجم و در وصيتش به فرزندانش(امام حسن و امام حسين) ميآموزد. «كونا للظالم خصماً و للمظلوم عوناً» ؛ دشمن ظالمو ياور مظلومان باشيد.
يا در كودكي، حركت پيچيدة تربيتي امام حسين (ع) همراه با برادرش را در اصلاحنقص وظيفه ديني پيرمردي را ديديم كه وقتي وضوي با اشكالش را ديدند، از پيرمردخواستند كه به داوري درباره وضوي آن دو بنشيند تا ببيند كدام يك زيباتر وضو ميگيرند (قالا ايّنا يحسن؟) و پيرمرد متوجه شد كه اين كاربراي رفع نقيصه او بود و...
حدود و نقطه تمركز اين مقال، بر نكتههاي تربيتي است كه در نهضت حسيني ازمدينه آغاز و در كربلا با قيام عاشورا به خاتمه رسيده و سپس پيامهاي سازنده و جلوههايمؤثر آن توسط ادامه دهندگان نهضت به گوش اعصار براي هميشه رسيده است.
4) نهايتاً، نوشتار مختصر حاضر در گزينش نكات تربيتي از نهضت حسيني و قيامعاشورا نظر به مسائل عصر، شبهات مبتلابه و پرسشهاي نسل جديد در فضاي امروزايران دارد. از اينرو، اگر امروزه مطرح ميگردد كه از دين پيامهاي سياسي نبايد جست وانتظار داشت و «سكولاريسم» مدافعان جدي دارد، در اين مقاله از تربيت سياسي درنهضت كربلا، زياد سخن خواهد رفت. يا اگر مسئله زن و حضور سياسياش در جامعه وحقوق بانوان از نگاه ديني با مطرح شدن پرسشهاي «فمينيستها» پرسش جدي روزماست؛ از اين رو از تربيت بانوان و زنان در نهضت عاشورا سخن به ميان ميآيد.
ابعاد تربيت در قيام عاشورا
در يك نگاه تربيت را در دو سطح «فردي» و «جمعي» ميتوان به تحليل نشستو هريك خود اقسام و زير مجموعههاي خاص خود را خواهد داشت؛ مثلاً «تربيتاخلاقي» از زيرمجموعههاي تربيت فردي است و حال آن كه «تربيت سياسي»، «تربيتاجتماعي»، «تربيت فرهنگي»، «تربيت اقتصادي» و... در ذيل تربيت جمعي دستهبنديميشود. در ادامه مباحث جهت رعايت اختصار، در بحث تربيت از بعد فردي و از مصاديقتربيت اخلاقي به «عزت مداري» در قيام عاشورا اشاره شده و در تربيت جمعي نيز تنهاجلوههاي تربيت سياسي مداقه و بررسي ميشوند:
1) تربيت اخلاقي:
عزت مداري و ذلت ستيزي، براي اين كه با اختصار مباحث مربوط به عزت درفرهنگ عاشورا مطرح گردند، مجموع مباحث در نكتههاي زير عرضه ميشوند:
اول: از بين همه فضايل اخلاقي و تربيتي امام حسين در بعد فردي و شخصي،بدين دليل بر روي «عزت» تأكيد شده كه به تعبيري اين مفهوم اخلاقي در هيچ يك ازمعصومين : به اندازه اباعبدالله الحسين (ع) تكرار نشده و عزت، كليد شخصيت امامحسين (ع) است. عزت، مدار و معبر و ميزان و مبنا و مجراي كلام و سيرة حسيني است ودر نهضت عاشورا موج ميزند.
دوم: شرايط عصر و نظام بين الملل به گونهاي است كه جامعه ما نياز به تقويتعزت مداري و ذلتگريزي دارد، زيرا اگر شرايط پس از جنگ سرد در نظام بين الملل را ازجهت حساسيت و نقطه عطف به سه مقطع «جنگ سرد» كه تا سال 1991 و سقوط اتحادشوروي ادامه يافت و سپس مقطع جهاني شدن كه پس از سقوط اتحاد شوروي تا 2001ميلادي و حادثة 11 سپتامبر استمرار يافت و مقطع سوم از 11 سپتامبر 2001 (شهريور1380) به بعد تقسيم كنيم، در فضاي جنگ سرد جهان با چالش آمريكا و شوروي مواجهبود و در مقطع بعدي، امريكا كوشيد كه در مدت يك دهه «نظم نوين بين المللي» راتعريف كند، اما تلاشهاي «بوش» (پدر) و «كلينتون» كاملاً قرين با توفيق نبود، اما درمقطع سوم با حادثة 11 سپتامبر 2001 بوش (پسر) بهانه لازم را به دست آورد كه برايدنيا رجز بخواند و از جمله رجزهايش آن است كه در سخنراني در كنگره اين كشور (29ژانويه 2002) ايران را در كنار عراق و كره شمالي، «محور شيطاني يا محور شرارت» بنامدو تهديد كند كه «من منتظر حوادث نخواهم ماند، چرا كه زمان آبستن مخاطرات بيشترياست. ما به انتظار پليدي، كه هرلحظه نزديكتر و نزديكتر ميشود، نخواهيم نشست.ايالات متحده آمريكا به خطرناكترين رژيمهاي جهان معاصر اجازه نخواهد داد كه بابهرهگيري از مخرّبترين تسليحات ممكن به تهديدي براي ما بدل شوند...».
در چنين فضايي كه ايران اسلامي عزت، شرف، افتخاراتش در معرض خطر است،نياز به تقويت روحية عزت طلبي و كرامت خواهي دارد و از اين رو امسال از سوي مقاممعظم رهبري، به سال «عزت و افتخار حسيني» نام گذاري شده است، تا با تمسك بهعزت و افتخار حسيني و با توسل به «هيهات منا الذلة» عاشوراييان، تن به ذلت ندهيم. باتوجه به اين عطش و نياز، تمركز پژوهش حاضر در تربيت اخلاقي به مدار بحث عزت درقيام عاشورا تنظيم شده است.
سوم: از عزت در نهضت حسيني، حداقل از دو زاويه ميتوان به بحث نشست:يكي، مراجعه استقرايي به كلمات امام حسين (ع) در مواردي كه در طي نهضتش از كلمهعزت و يا مفهوم متضادش، ذلّت بهره برده است و ديگري، با مراجعه به سيره آن حضرت،بر اساس شاخصههايي عملكردي و مواضعي كه به عزت و كرامت آن حضرت و نهضتشمنجر ميگردد، بحث نمود.
در بعد ذلت ستيزي با مراجعه به سير نهضت كربلا بارها از امام حسين (ع) زيربارذلت نرفتن براي حفظ عزت و شرافت شنيده شده است. چنان كه آن حضرت در كلامحماسي و مشهورشان ميفرمايند:
«الا و ان الدّعي ابن الدّعي قدر كزني بين اثنتين، بين السلّه والذلّه و هيهات مناالذله؛ آگاه باشيد اين فرومايه ]ابن زياد[ و فرزند فرومايه مرا بين دو راهيِ شمشير و ذلتقرار داده است و هيهات كه ما به زير بار ذلت برويم».
و يا در سخنراني آن حضرت در روز عاشورا، وقتي كه «قيس ابن اشعث» با صدايبلند گفت: يا حسين، چرا با پسر عمويت بيعت نميكني، كه در اين صورت با تو به نرميرفتار خواهد كرد و كوچكترين ناراحتي متوجه تو نخواهد بود؟ امام عزيزانه در پاسخفرمودند: «لا والله لا اعطيهم بيدي اعطاء الذليل ولا اقرّ اقرار العبيد.» نه به خدا سوگند!نه دست ذلت در دست آنان ميگذارم ونه مانند بردگان فرمانبردارشان خواهم شد.
هم چنين وقتي يكي از بستگان امام در جريان نهضت كربلا، پس از گفت وشنودي، خبر شهيد شدن آن حضرت را از زبان پدرش مطرح كرد و سپس گفت: آري،كاش از آنها كناره نميگرفتي و تن به بيعت ميدادي!»، امام فرمود: پدرم از رسول خدا (ص) نقل ميكرد كه آن حضرت به ايشان اين گونه فرموده بود كه من و او (علي) هردو به تيغكينه و ستم، كشته ميشويم و مزارمان نزديك يك ديگر است. آيا تو فكر ميكني، آنچه راكه تو ميداني، من نميدانم؟ سپس اين كلام ماندگار در تاريخ را فرمودند: «والله لا اعطيالدنيه عن نفسي ابداً؛ همانا من هرگز تن به ذلت نخواهم سپرد».
سيرة آن حضرت نيز مقرون و محفوف به عزت طلبي و ذلت ستيزي است. تمامسخن يزيد و عمالش را در يك جملة بيعت امام حسين (ع) با يزيد ميتوان خلاصه كرد وتمام موضعگيريهاي امام حسين (ع) از مدينه به مكه و از مكه تا كربلا را نيز در يكجمله ميتوان خلاصه كرد كه در پاسخ پيشنهاد محمد حنفيه برادرش كه معتقد بود: خوباست امام در شهر خاصي اقامت نكند و در عين حال نمايندگاني براي جذب نيرو بفرستدتا ببيند شرايط چگونه است، زيرا نگران بود كه امام كشته شود، امام فرمود:
«يا اخي لولم يكن في الدنيا ملجأً ولا مأوي لما بايعت يزيد بن معاويه؛ برادر، اگردر تمام اين دنياي وسيع هيچ پناهگاه و ملجأ و مأوايي نباشد، بازهم با يزيد بن معاويهبيعت نخواهم كرد».
از «سيرِ امام» در طول نهضت، اين اصل كليدي به عنوان «سيره» آن حضرتقابل استخراج است، كه مشي اخلاقي، وصف شخصيتي و ويژگي نفساني امام حسين (ع) زندگي عزيزانه و شرافتمندانه و جوانمردانه و آزاديمدار است، نه زندگي ضعيف و قرين باهر نوع پستي و ذلت براي زندگي ظاهري.
چهارم: اما پرسش اساسي آن است كه بحث از ويژگي «عزت» در شخصيتامامحسين (ع) و نهضت كربلا با تربيت چه ارتباطي دارد؟ اگر بتوان بحث عزّت نفس وكرامت آدمي را مهمترين مبحث تربيتي و يا حداقل يكي از مباحث مهم تربيتيپذيرفت، در آن صورت بايد بين اصل عزت در نهضت كربلا و آثار تربيتي آن برايسايرين پل زد. براي برقراري اين دو مبحث، ميتوان از بحث «طرح اسوهها و الگوها» درسازندگي و بازسازي تربيتي بهره برد.
امروزه در مباحث تربيتي، بحث اسوهها و الگوها مورد عنايت است؛ مثلاً درمكاتب روانشناسي معاصر هم نسبت به الگوها سخن رفته و «بندورا» در نظريةيادگيري اجتماعياش، به شكل گستردهاي بر يادگيريهايي كه در نتيجه مشاهده الگوهاپديد ميآيد، تأكيد ورزيده است. همين طور «ساليوان» در نظريه شخصيتي كه تحتعنوان، «روان پزشكي تأثير متقابل اشخاص» عرضه كرده است، از تأثير تعيين كنندةالگوها بر رفتار آدمي ياد ميكند.
با نگاهي گذرا به قرآن به اسوههاي متعددي برميخوريم. حضرت ابراهيم (ع) اسوة بت شكني است. اصحاب كهف، سمبل و اسوة مهاجرين في سبيل الله و حضرتيوسف، اسوة ايستادگي در برابر شهوات و حضرت رسول (ص) اسوة حسنه است. پس اگرميتوان از اسوهها در امر تربيت از نگاه مكتبهاي روان شناسي و تربيتي و نيز در تربيتديني بهره برد، با اين مفروض از امام حسين (ع) و يارانش به عنوان اسوهها و الگوهايتربيتي ميتوان بهرهبرد و با توجه به بحث حاضر، ميتوان از عزت و كرامت حسيني،براي القا، تلقين و تقويت عزت مداري براي ديگران استفاده نمود و از ذلت گريخت و ذلتستيزي آنان الهام بخش شيعيان و پيروانش باشد كه در مقابل تهديد، ارعاب و زورمداريديگران بتوانند نه بگويند و فرياد هيهات منا الذله سردهند.
پنجم: همان گونه كه از اسوهها ميتوان درس تربيتي نيكو و مناسب آموخت، درصورت تحريف اهداف، سخنان، برنامه و نتايج تلاشهاي آنان، ميتوان به غايتيتربيتي نامناسب و نامطلوب دست يافت. نهضت عاشورا نيز علي رغم آن كه ميتواند بارمثبت فراون تربيتي را حامل باشد، اما متأسفانه به علت تحريف اهداف و شعارهاينهضت، گاه به جاي اين كه بتوانيم پيامهاي عزت بخش آن حادثه حيات بخش را آويزةگوش كنيم، از آن پيامهاي منفي و غيرسازنده و حتي گاه ضد اهداف نهضت برداشتميكنيم. اين جاست كه معلمان ديني و مربيان متعهد و مفسران اين حركتها بايدهشيارانه وارد عمل شوند و نهضت حسيني را از تحريفهاي آراسته پيرايش نمايند. ازپيامهاي غلط و خطرناكي كه گاه از قيام عاشورا گرفته شده و آثار ضد تربيتي جدي نيزدارد، آن است به جاي اين كه از راه و رسم عزيزانة آن حضرت درس عزت بگيريم، بهجاي اين كه از اسوهها و الگوهاي كربلا، درس پايداري، مقاومت، صلابت، حماسه و ايثاربياموزيم و به جاي اين كه بدانيم امام حسين (ع) به ما آموخته و در عمل مارا بدين طريقهدايت نموده كه در راه حفظ عزت و شرافت از هزينه كردن جان و مال نهراسيم، بدانسمت كشانده ميشويم كه به نهضت بار عاطفي شديد داده و آن را در گريه كردن وسوگواري تنها خلاصه كنيم و در نتيجه، به جاي حركت، توجيهگر وضع موجود باشيم.اينگونه نگرش، قطعاً تحريف معنوي اهداف نهضت حسيني است، زيرا امام در وصيتنامهشان،هدف نهضت را اصلاح امت اسلامي و احياي اصل امر به معروف و نهي از منكر و اعادةسيرة نبوي و علوي ذكر ميكنند. تربيتي كه نتيجهاش بي توجهي به سرنوشت جامعه ودين باشد، تربيتي حسيني نيست و با وصاياي آن حضرت در تعارض است.
ششم: اگر قرار بود كه از كربلا درس آموخت و از عاشورا تعليم گرفت، كار سهلتر ازآن بود كه ادعا كرد كربلا آثار و جلوههاي تربيتي دارد. قطعاً كربلا درسهاي فراواني برايآموختن دارد و جنبة تعليمي عاشورا عميق است و به قول «اقبال لاهوري» در مثنوي «درمعناي حريت اسلامي و سه حادثه كربلا»
تيغ بهر عزت دين است و بس
رمز قرآن از حسين آموختيم
ز آتش او شعلهها اندوختيم
مقصد او حفظ آئين است و بس
ز آتش او شعلهها اندوختيم
ز آتش او شعلهها اندوختيم
اگر از اهداف نهضت امام خميني (از 15 خرداد 42 تا بهمن 57) و نيز دفاع مقدسهشت ساله را نفي ستم و ذلتپذيري و حفظ و كسب و تثبيت عزت خواهي بدانيم،ميبينيم كه تأثير عزت و افتخار حسيني بر نهضت امام خميني و نيز نظام اسلامي تا چهحد عميق است. به تعبيري «بدء انقلاب اسلامي، دوام آن، محورهاي اصلي پيامهايرهبر انقلاب، وصيتها و توصيههاي بنيانگذار جمهوري اسلامي بعد از پيروزي انقلاب،در جريان نهضت جهاني سالار شهيدان خلاصه ميشد.»
حاصل آن كه هم آثار تربيتي كربلا، خصوصاً عزت طلبي و ذلت گريزي به صورتمشخص در ميان ملت ما در دهههاي اخير مشهود است و هم اين كه چگونه اين نهضتتا اين حد ميتواند مؤثر باشد مشخصاً بايد به اصل شهادت و شيوة شهادت بازگردد كهخود شهادت طلبي از عوامل و شاخصههاي عزت طلبي است، زيرا فرد يا ملتي كه از مرگنهراسد، آن گاه ميتواند در مقابل همه قلدرها نه بگويد و عزيز بماند.
2ـ تربيت سياسي در نهضت كربلا:
چنان كه اشاره شد، در اقسام تربيت جمعي (تربيت اجتماعي، تربيت فرهنگي،تربيت اقتصادي و...) براي رعايت حجم مقاله و اختصار، تنها به تربيت سياسي اشارهميشود و حداقل پيام مقاله نافي ديدگاه آناني است كه مدعياند كه دين براي سياستپيامي ندارد. چون «قول، فعل و تقرير معصوم حجيت دارد» و اگر امام حسين در سياستمداخله نموده و مربي سياسي بود، پس چگونه يك نفر شيعي ميتواند مدعي نفي ارتباطدين و سياست باشد؟ اما نكتههاي قابل بحث در اين قسمت:
اول: جداي از اين كه از قيام عاشورا در بعد تربيت سياسي سخني نرفته است، درجامعه بحث «تربيت سياسي» از سوي متوليان امر تعليم و تربيت مورد غفلت قرار گرفته ومثلاً در آموزش و پرورش به عنوان متولي رسمي تربيت كودكان و نوجوانان، تربيتسياسي مغفول مانده است. هم چنين تعريف تربيت سياسي نيز مورد تأمل جدي قرارنگرفته است. در اين نوشتار، مراد از تربيت سياسي آن است كه اگر در سياست مشاركت ويا نظارت بر دولت، حكومت و قدرت سياسي موضوعيت دارد. تربيت سياسي عبارت استاز فعاليتي منظم و مستمر براي شكوفا نمودن استعدادهاي آدميان جهت توليد، كسب،حفظ و توزيع قدرت سياسي، دولت و حكومت و نيز نظارت بر آن.
دوم: ارزش كار تربيت در بعد سياسي در نهضت كربلا آن جا بيشتر نمايان ميشودكه بدانيم نظام حاكم عصر به سركردگي يزيد با انتخاب شيوه مستبدانه، حق گزينش وانتخاب را از افراد سلب نموده و آثار تربيتي نامطلوبي را بر جامعه به بار ميگذاشته و جامعهاز تربيت صحيح و سالم و همه جانبه تهي بوده است. براي مردم قدرت و جرأت مقابله باسياستهاي حاكم وجود نداشت و هرگونه اعتراضي به شدت در نطفه خفه ميشد. (شاهدآن، قيام عبدالله زبير در مكه). در چنين فضايي امام حسين از روز اول در مقابل پيشنهادبيعت حاكم مدينه نه گفت و ايستاد و تا آخر نيز سخنش و شيوه كارش ايستادن در مقابلقدرت سياسي عصر بود.
سوم: اما اين كه آيا جنسيت (زن و يا مرد بودن) در تربيت سياسي دخيل استيانه؟ آيا زنان حق مشاركت در سياست را دارند تا براي شيوه حضور و مديريت، تربيتشوند؟ پاسخ اين سؤال را بسياري از متفكران بزرگ جهاني و ايراني ـ اسلامي منفيدادهاند. از فلاسفه قديم يونان قديم، «ارسطو» دلاوري مرد را در فرمانروايي و دلاوري زنرا در فرمانبرداري ميديد و يا «امام محمد غزالي» معتقد بود كه زنان، حق اميري،حكومت و قضاوت ندارند و...
اما در فرهنگ عاشورا در سيرة امام معصوم، حضور فعالانه زنان در مسائل سياسيو مداخله در مورد دولت و قدرت عصر، پذيرفته شده و از اينرو اگر زنان بايد در عرصهسياسي حضور داشته باشند، تربيت سياسي نيز ضرورت پيدا ميكند. امام حسينميتوانست از مدينه خارج شود، اعتراضش را در مكه به جهان اسلام اعلام كند. در راهكربلا در روز عاشورا به شهادت برسد، اما اهل بيتش را همراه نداشته باشد. آيا اين پرسشدر اذهان نميجوشد كه چرا در اين مبارزه سياسي امام حسين (ع) زن و فرزندان را با خودهمراه نمود، با اين كه در هر زمان و مكان خطر آنها را تهديد ميكرد؟ اما تصميم امام وزنان همراهش خلق نهضتي در كنار يك ديگر بوده است. «عمان ساماني» در قالب اشعارو گفت گويي اين مطلب را بدين نحو سروده است: (گفت گوي امام حسين وحضرتزينب)
شه سراپا گرم شوق و مست
بر فلك دستي و دوستي بر عنان
زن مگو مرد آفرين روزگار
هرچه باشد تو علي را دختري
تربيت بوده است بر يك دوشمان
تو شهادت جستي اي سبط رسول
زن مگو بنت الجلال اخت الوقار...
ماده شيرا كي كم از شير نري...
پرورش در جيب يك آغوشمان
من اسيري را به جان كردم قبول
من اسيري را به جان كردم قبول
ديد مشكين مويي از جنس زنان
نازگوشه چشمي به آنسو كرد باز
با تو هستم جان خواهر همسفر
گفت زينب در جواب آن شاه را
تا كنيم اين راه را مستانه طي
من اسيري را به جان كردم قبول
تو بپا اين راه تو بي من بسر
كاي فروزان كرده مهر و ماه را
هردو از يك جام خوردستيم مي
من اسيري را به جان كردم قبول
من اسيري را به جان كردم قبول
ثالثاً: اگر در مباحث تربيتي با اسوه و الگو ميتوان بيشترين تأثير را گذاشت، زينبو ساير زنان حاضر در قيام عاشورا، الگوهاي مناسب و جامعي هستند براي زنان مسلمانو شيعي براي مشاركت سياسي، حضور در عرصههاي نهضت، سرزنده و با نشاط و هشياربودن و از اوضاع تحليل سياسي مناسب داشتن. ممكن است نظريه پردازي بگويد كهخوب است و رواست كه زنان در سياست مداخله كنند، اما زينب با حضورش در كنارحسين و ادامه دادن پيام نهضت به صورت عيني اثبات كرد كه از نگاه ديني زنانميتوانند و بايد در مسائل سياسي مداخله كنند و چه خوب است اين مشاركت هشيارانه ومقرون به تعليم و تربيت مناسب سياسي باشد. اين جاست كه جلوههاي چگونه مشاركتكردن و چگونه حفظ روحيه نمودن را با الهام از جلوههاي تربيت سياسي كربلا ميتوان بهزنان آموخت.
چهارم: اگر فرد دين دار شيعي بگويد كه اگر چه آدميان نياز به تربيت سياسي برايمشاركت صحيح و سنجيده در سياست را دارند، از آن جا كه نصوص ديني درباره مباحثسياسي و مشاركت سياسي ساكت است، لذا اين تربيت نبايد جوهرة ديني داشته باشد. درپاسخ با تمسك به كلمات قرآن و حديث و كلام معصومين و در اين جا سخنان و مواضعامام حسين ميتوان پاسخ داد كه تربيت سياسي بايد پشتوانه ديني نيز داشته باشد؛ يعنيعلاوه بر بهرهبردن از تجارب بشري، علوم روز، دستاورد انساني، روشهاي مطلوب برايتربيت مناسب سياسي، از نصوص ديني و سيره معصومين حداقل براي تعيين اهداف وغايات و حدود و... مشاركت سياسي ميتوان نكتههاي مفيدي دربارة سياست و تربيتسياسي استخراج نمود.
از جمله كلمات امام حسين كه شاهد بارز دخالت در سياست به عنوان وظيفة يكمسلمان است، سخنراني آن امام با تمسك به كلام رسول خدا است كه ميفرمايد:
«ايها الناس ان رسول الله قال من راي سلطانا جائراً مستحلاً لحرام الله، ناكثاًعهده مخالفاً لسنة رسول الله، يعمل في عباد الله بالاثم والعدوان فلم يغيّر عليه بفعل ولاقول كان حقاً علي الله ان يدخله مدخله الا و انّ هولاء قدلزموا طاعة الشيطان و تركواطاعة الرحمن و اظهروا الفساد و عطّلوا الحدود و استأثروا بالغي واحلوا حرام الله وحرموا حلاله و انا احق ممن غيّر و قد اَتَتْني كتبكم و قدمت عليّ رسلكم ببيعتكم انكملاتسلّموني ولاتخذلوني فان اتممتم علي بيعتكم تصيبوا رشدكم...؛ مردم! پيامبرخدا (ص) فرمود: هر مسلماني با سلطان زورگويي مواجه گردد كه حرام خدا را حلال نموده وپيمان الهي را درهم ميشكند، با سنت و قانون پيامبر از در مخالفت درآمده، در ميانبندگان خدا راه گناه و معصيت و عدوان و دشمني در پيش ميگيرد، ولي او در مقابل چنينسلطاني با عمل و يا با گفتار اظهار مخالفت ننمايد، بر خداوند است كه اين فرد را به محلهمان طغيان گر و آتش جهنم داخل كند. مردم! آگاه باشيد، اينان ]بنياميه[ اطاعت خدارا ترك و پيروي از شيطان را بر خود فرض نمودهاند. فساد را ترويج و حدود الهي را تعطيلنموده، فيء را به خود اختصاص دادهاند. حلال و حرام و اوامر و نواهي خداوند را تغييردادهاند و من به هدايت و رهبري جامعه مسلمانان و قيام عليه اين همه فساد و مفسدينكه دين جدّم را تغيير دادهاند از ديگران شايستهترم. گذشته از اين حقايق، مضموندعوتنامههايي كه از شما به دست من رسيده و پيام پيكهايي كه از سوي شما به نزد منآمدهاند، اين بود كه شما با من بيعت كرده و پيمان بستهايد كه مرا در مقابل دشمن تنهانگذاريد و دست از ياري برنداريد. اينك اگر بر اين پيمان خود باقي و وفادار باشيد بهسعادت و ارزش انساني خود دست يافتهايد...».
در اين كلام، امام حسين آنچه را كه در عمل در حين انجام است، براي لشگريان«حر» توضيح ميدهد و آنها را متذكر شده و تعليم داده و ذهنيتشان را شكوفا ميكند كهچه از جهت ديني و چه از جهت انساني، او بايد نسبت به شرايط سياسي موجود و سلطانجائر ساكت نباشد. از جهت ديني، آنها را تربيت ميكند و روشنگري ميكند كه طبقحديث نبوي نبايد در مقابل سلطان جائر و... ساكت بود و الاّ مسئوليت شرعي داشته ودوزخ هم جايگاه اوست. از جهت انساني نيز مسئله وفاي به عهد و پيمانها بسيار واجداهميت است. شما از من خواستهايد كه به كوفه بيايم و من به بهاي بيعت و پيمان شما پادر مبارزه سياسي گذاشتهام.
در اين كلام، هم تعامل دين و سياست از نگاه ديني مستتر است و هم يكمسلمان را تعليم داده و تربيت مينمايد كه در چه صورتي بايد سكوت نكند و دست بهقيام بزند و هم ميآموزاند كه وفاي به عهد در مبارزات سياسي تا چه حد واجد اهميتاست. با اين نگاه محصول تربيت سياسي در يك جامعه ديني، «سياست گريزي» و«سياست ستيزي» نيست، بلكه حساس و هشيار در صحنه حاضر شدن و نسبت به حكامو دولت مردان عصر موضع داشتن است. البته اين نكته به معناي «سياست زدگي» و همهمسايل را سياسي ديدن و يا ابزار دست سياسيها شدن نيست. شناخت حريم دخالت وعدم دخالت در سياست و معرفت نسبت به مسائل حياتي و كم اهميت سياسي و آشناييبا وظايف نسبت به ميزان مشاركت در مورد يك حادثه، رويداد و امر سياسي، لزوماً تربيتسياسي دقيق ميطلبد. اين جاست كه اگر مداخله در سياست از نگاه ديني و يا غير ديني،امري ضروري و اساسي باشد، تربيت سياسي از لوازم آن است و از حادثه كربلا هم اصلدخالت در سياست و هم ضرورت تربيت سياسي را ميتوان استنتاج نمود. زيرا چه بساافراد زيادي در حادثة كربلا با نيت دخالت در قدرت و سياست به قصد ادايِ وظيفه واردصحنه شدند، اما به جهت فقدان تربيت سياسي در جمع لشگريان يزيد قرار گرفتند. اينجاست كه سخنراني نقل شده امام حسين براي لشكريان حر و يا سخنراني ايشان در روزعاشورا، آشنا نمودن مخاطبان با وظيفه درست و تكليف صحيح براي مواجهه با قدرت ودولت است. پس ميتوان نتيجه گرفت كه اگر در تربيت ديگران عامل بودن مربي مؤثراست، امام حسين در يك حركت سياسي عليه حكام وقت، در حالي كه جان و مال وخانواده و دوستانش را به خطر انداخته، آن گاه دست به تعليم و تربيت سياسي مخاطباندر روز عاشورا و قبل از آن ميزند.
ج) روشهاي تربيتي در قيام عاشورا:
از آن جا كه در بحث تربيت، توجه به روشها نسبت به مباحث محتوايي، بيشترمتكي به علم و دانش بشري است. از اين رو در مكاتب، جوامع و كشورهايي كه علم راجديتر گرفتهاند، به مسئله روش نيز توجه خاصي مبذول داشتهاند. امروزه روش و شيوه وبستهبندي كار به اندازة محتوا و مضمون واجد اهميت است و چه بسا محتوايي مطلوب براثر ارائه با شيوه و روش نامطلوب، ضايع گردد و چه بسا مباحث و نكتههاي ضغيفتري رادر قالب و روشهاي جذاب، بهتر عرضه كرده و توفيق بيشتر داشتهاند.
از جمله حوزههايي كه دربارة نهضت عاشورا جاي بررسي و تحقيق فراوان دارد،روشهاي تربيتي به كار گرفته شده در اين نهضت توسط رهبر و پيروان، زنان و مرداناست. در اين نوشتار كوتاه، تنها به تعدادي از روشها با توجه به مستندهايي از آن حركتحيات بخش اشاره ميگردد. اهم روشهايي كه در اقسام تربيت فردي و جمعي در نهضتكربلا به كار گرفته شدهاند، عبارتند از:
1) روش موعظه و نصيحت:
گرچه آدمي فطرتي خدا آشنا و آگاه به خوب و بد دارد، ولي اشتغالات فراوان روزمرهو توجه به امور و شئونات گوناگون زندگي غالباً سبب ميشود كه از اين آگاهي و شناختغفلت نمايد. اين جاست كه بايد به طريقي او را متذكر ساخت و موعظه چنين خاصيتيدارد. موعظه غفلت را از بين ميبرد، آدمي را بيدار ميسازد و ضمير و باطن را از آلودگيميزدايد و جلا ميدهد.
در عين حال، با توجه به اين كه متربي در چه شرايطي باشد و فضاي قلبي وروحياش چگونه باشد، ممكن است موعظه در جانش اثر بكند و يا نكند. اين جاست كهگاه كلمات معصومين كه يك پا در آسمان نيز داشتند، بر قلبهاي ديگران مؤثر نميافتاد،چون قابل در قابليتش مشكل داشت. به نظر ميرسد كه حضرت امام حسين (ع) درنهضت كربلا از اين شيوه فراوان بهرهبرد و گاه كارش نتيجه مطلوب داد و گاه نداد. ازشواهدي كه موعظه امام ثمري نداد وقتي بود كه آن حضرت با «عبيدالله بن حر جعفي»سخن گفت. در منزل بني مقاتل به امام اطلاع دادند كه «عبيدالله حر جعفي» نيز در اينمنزل اقامت گزيده است. امام، نخست سفيري را نزد وي فرستاد و او را به ياري امامدعوت كرد، اما او نپذيرفت. سپس خود امام با چند تن از اصحابش به نزد عبيدالله آمد. اواز امام استقبال نمود و خوش آمد گفت. عبيد الله ميگويد از محاسن مشكي امام پرسيدمو پس از تعارفات و سخنان معمولي، امام خطاب به وي فرمود: پسر حر، مردم شهر شما(كوفه) به من نامه نوشتهاند كه همه آنان بر نصرت و ياري من اتحاد نموده و پيمانبستهاند و از من درخواست كردهاند كه به شهرشان بيايم، ولي حقيقت امر بر خلاف آناست كه آنان به من نگاشتهاند و تو در دوران عمرت گناهان زيادي را مرتكب شده وخطاهاي فراواني از تو سرزده است. آيا ميخواهي توبه كني و از آن خطاها و گناهها پاكگردي؟
عبيدالله گفت: مثلاً چگونه توبه كنم؟ امام فرمود: فرزند دختر پيامبرت را ياريكرده و در ركاب وي با دشمنانش بجنگي... اما عبيدالله با توجيهاتي نهايتاً گفت كه من ازمرگ سخت گريزانم و پيشنهاد كرد كه امام اسب تيز رو او را بگيرد كه امام نپذيرفت وتوصيه كرد كه سعي كن تا ميتواني از ما فاصله بگيري تا صداي استغاثه ما را نشنوي كهدر آن صورت اگر ما را ياري نكني، خدا او را در آتش جهنم قرار خواهد داد.
اما همين شيوه در خصوص «زهيربن قين» بين مكه و كربلا به كار گرفته شد وجانِ زهير را آتش زد. زهيري كه حتي مايل نبود با امام حسين چهره به چهره شود و پساز مكه به ناچار در يكي از منازل با امام حسين فرود آمدند و نقل شده: «ما غذا ميخورديمكه ناگهان فرستادة امام رسيد و سلام كرد و گفت: اي زهير حسين بن علي تو راميخواهد. زهير و همراهان در تحيّر فرو رفته بودند كه همسر زهير به او گفت: فرزند رسولخدا تو را ميطلبد و تو از رفتن نزد وي دريغ ميداري؟ زهير با بي ميلي رفت و اندكي بعد باچهرهاي كه آثار شادماني و روشني ضمير از آن هويدا بود بازگشت و دستور داد تا خيمه اورا به خرگاه امام ملحق كنند و هم او به قدري متأثر از روش تربيتي حسين (ع) ميشود كهدر شب عاشورا وقتي امام او را مخيّر بين ماندن و رفتن ميكند، ميگويد: به خدا سوگند،اي پسر پيامبر! دوست دارم كه كشته شوم، سپس دوباره زنده شده و هزار بار اين گونه درراه تو جان فشاني نمايم، اما خداوند در عوض مرگ را از تو و از جوانان تو كه برادران وفرزندان و خانواده تواند دور كند.
2) روش ملاطفت و ملايمت:
نكته اساسي در اِعمال اين روش اين نيست كه آيا در روشهاي تربيتي بايد ازاصل خشونت و سختگيري نيز بهره برد يا خير؟ چون تشويق و تنبيه ملاطفت ومسامحت و نيز خشونت و غلظت هردو لازمة تربيت صحيحاند. اما مهم آن است كه ازهردوي خشونت و ملاطفت در روش تربيتي كدام يك اصل است و كدام يك در حاشيه؟اگر به عنوان يك اصل موضوعه و بدون پرداختن وسيع بپذيريم كه اولاً: در تربيت صحيحو انساني اصل بر ملاطفت است و خشونت در حاشيه است و ثانياً: حتي در مواقعي كهاعمال خشونت ضروري است، بايد مراتب آن از سهل به سخت رعايت شود؛ ثالثا:خشونت به عنوان آخرين راهكار به كار گرفته ميشود؛ رابعاً: بدانيم كه روش مبتني برخشونت اثري در خلاقيتها، شكوفايي استعدادها ندارد و تنها در اصلاح كجرويهايتربيتي نقش عامل بازدارنده را دارد.
اگر قرار باشد مربي خشونت را در كارهاي تربيتي اصل قرار ندهد، لاجرم ابزارشبه شيوههاي توجيهي، فرهنگي، زباني و سعةصدر و تحمل نقاط ضعف ديگران فروكاستهميشود. اگر مربي با خشونت مأنوس نباشد، لاجرم از جنگ، زد و خورد، كشمكش،اختلاف و شكافها اقبال نميكند. به همين دليل است كه در كربلا با اين كه روحيةحماسي و شهادت طلبي امام حسين و يارانش بالا بود، با اين كه از مبارزه و كشته شدنهراسي نداشتند، اما هرگز عجلهاي براي حمله، جنگ و آغاز عمليات از خود نشان نداده وبا اين كه دشمن روز تاسوعا را روز آغاز جنگ اعلام كرد، اما امام حسين (ع) از آنان فرصتگرفت كه شبي جنگ را به عقب بيندازند. در صبح عاشورا نيز امام حسين به جاي اين كهدست به عمليات نظامي بزند، با عمليات فرهنگي و سخنراني و توجيه كار را آغاز كرد.
از مصاديق بارز ملايمت و ملاطفت، شيوة مواجهه حضرت و يارانش با لشگريان«حر» است كه براي جنگ با آنها آمده بودند. وقتي تشنگي آنها را امام ديد نه تنها به حر ولشگريانش، حتي به اسبانش در آن بيابان خشك و بي آب، آب داد و سپس با آنها بهموعظه و تذكر و گفت گو پرداخت.
اگر براي تأثير كار تربيتي، تصرف قلب متربي از لوازم آن باشد، حسن روشنمبتني بر ملاطفت و ملايمت آن است كه مناسبترين شيوه تصرف در قلوب است و اگر بااين شيوه نتوان قلبي را تسخير كرد، مطمئناً شيوههاي مقرون به خشونت به طريق اوليبراي آن افراد مؤثر نيست. اگر امام حسين با استفاده از اين شيوه و با عزت و آزادگي ويژهخودش نتوانست قلب لشكر حر و ساير لشگريان عمر سعد را تسخير كند، حكايت از حادبودن مشكل در مخاطبان به سبب ويژگيهاي فردي و شرايط اجتماعي آن عصر دارد وآسيبشناسي شرايط روحي و اجتماعي و سياسي و اقتصادي آن عصر موضوعيت دارد.
3) روش روشن گري و اعطاي بينش:
در روش روشن گري و اعطاي بينش، مفروض آن است كه آدميان واجد نعمتيعظيم و خداداد به نام «عقل» هستند و انسانها با تكيه و اعتماد به چنين منبع درونيميتوانند راه را از چاه، صحيح را از سقيم و صواب را از ناصواب بازشناسند. با اين نگاهاست كه در صورتي به افراد آگاهيهاي لازم داده شده و از جهل بيرون آيند، از بين خوب وخوبتر، دوّمي را و از بين بد و بدتر اولي را برميگزينند.
البته از آن جا كه انسان فقط واجد قوة دروني عقل نيست و ساير غرايز و قوا نيز درآنها فعالند، ممكن است با روشن گري نيز انسان به تبع غرايز به جاي راه، چاه را برگزيند.ولي اولياي خدا و مربيان الهي موظفند كه از مردم جهل زدايي كنند و به عقل، انتخاب وگزينش آنها احترام بگذارند و با بهرهبردن از ابزار زبان و گفتار روشن گري بكنند و حقگزينش را به ديگران واگذارند.
شايد بارزترين روشن گري امام حسين در طول نهضت در شب عاشورا و برايياران خودشان باشد. از جهت نظامي، معمولاً بايد شبهاي عمليات به نيروها روحيه داد،نقاط ضعف دشمنان را برشمرد، بر پيروزي آينده مانور داد و مجموعاً نيروها را براي رزمآماده نمود. اما شيوهاي كه امام حسين (ع) برگزيده است، شيوه روشن گرانه براي اعطايبينش به يارانش ميباشد، زيرا چون شب شد، امام حسين (ع) اصحاب خويش را جمعنمود، پس از حمد و ثناي الهي، روي به ايشان نموده و فرمود:
به درستي كه من نه اصحاب و ياراني بهتر از شما سراغ دارم و نه اهلبيتي بهتر ازاهلبيت خويش؛ خداوند به همه شما جزاي خير دهد. اكنون كه شب چونان پردهاي سياههمه چيز را در بر گرفته است، شما هم شبانه حركت كنيد و هريك دست يكي از افرادخاندان مرا گرفته و دور شويد و مرا با اين قوم تنها گذاريد. زيرا آنها غير از من، با كسديگر كاري ندارند. (هولاء القوم فانهم لا يريدون غيري)
اگر امروزه در سطح جهان نيروهاي نظامي، چريكي، شبه نظامي، انتظامي،اطلاعاتي، امنيتي و حراستي تربيت ميكنند و دانشكدههاي نظامي و انتظامي واطلاعاتي تأسيس ميكنند، در كدام يك از اين روشهاي تربيتي، اين چنين رابطهاي رابين فرمانده و نيروها، رهبر و اعضا تعريف ميكنند؟ در كجا تا بدين حد به نيروها حقتأمل، تعقل، گزينش داده و به نيروها در فضاي رزم اين قدر اطلاعات از وضعيت خودي وخطرهايي كه در پيش رو هست، ميدهند؟ اين مكتب تربيتي حسين (ع) و فضايتربيتي عاشوراست كه رابطهاي انساني، سالم، صادقانه و دوستانه بين فرماندهي و نيروهادر حادترين شرايط برقرار كرده است و نيروها محقند جداي از فشارهاي عاطفي، ديني،انساني، آزادانه و با چشم باز دست به انتخاب بزنند. چنين شيوه تربيتي محاسني دارد كهاز جمله آن تسويه نيروها و همراهان خالص از ناخالص است. در چنين فضايي سره ازناسره به راحتي باز شناخته ميشود و نيز از مزاياي اين شيوة تربيتي، آن است كهنيروهايي كه آگاهانه و مختارانه و عاشقانه، راه را برگزيده و در شيوة مبارزه و تصميمگيريمشاركت داشتهاند و با وجود همه خطرها تا پاي جان استقامت نمود، و در وظيفة محوله نهتنها سهلانگاري نكنند، بلكه امثال مسلم بن عوسجه در فضاي كربلا بگويند:
«آيا ما تو را در حالي كه اين همه دشمن پيرامونت را فرا گرفته، رها كنيم و برويم؟نه، به خدا سوگند! خداوند چنين عمل زشتي را روزي و قسمت من نگرداند كه من دستبه اين كار بزنم. من تا پايان كار با تو هستم. تا لحظهاي كه نيزهام را در سينه آنها بشكنمو تا زماني كه شمشير در دست من است، با شمشير با آنان خواهم جنگيد و اگر سلاحي دردست نداشته باشم، با پرتاب سنگ با آنها ميجنگم و از تو جدا نخواهم شد، تا در ركاب توشربت شهادت را بنوشم». (ولم افارقك او اموت دونك).
4) روش تربيتي مبتني بر آزادگي محوري:
امر تربيت امري قديمي، سابقهدار و همه زماني و همه مكاني است. هم رژيمهايسياسي، نظام تربيتي خاص خود را دارند. رژيمهاي غير مرد سالار و مستبد نيز آحادجامعه را تربيت ميكنند، اما به ندرت در نظامهاي سياسي و مكتبهاي تربيتي، حتي اگرمدعاي آن را نيز داشته باشند، رعايت آزادي و آزادگي و حريت افراد موضوعيت دارد. دربسياري از مكتبهاي تربيتي كه براساس نگاههاي واقع بينانه، قدرت، ثروت و... را اصيلميبينند، فريب، تظاهر، دروغ و... را تئوريزه و نهادينه ميكنند.
در نهضت كربلا و قيام عاشورا، تلقين، تشويق، ترغيب و تبليغ به حرّيت و آزادگيموج ميزند كه جهت رعايت اختصار تنها به يك شاهد اكتفا ميگردد. از عصر عاشورا نقلشده كه: امام حسين پيوسته ميچنگيد تا در كشاكش جنگ لشكر ميان امام (ع) وخيمهها، فاصله انداختند، فريا برآورد: واي بر شما اي پيروان و شيعيان خاندان ابيسفيان! اگر دين نداريد از روز قيامت نيز نميترسيد، حداقل در دنيا آزادمرد باشيد (فكونوااحراراً في دنياكم هذه)
اگر قدرت مندان و زورمداران و تزوير پيشگان، با انواع حيل و طرق، ميخواهندديگران را عبد بسازند و تربيت بكنند، در نهضت حسيني تمام تلاش بر آن است كه برشيوة حريت مداري نبرد مديريت شود، ياران توجيه شوند، اهل بيت به صبر دعوت شوند وحتي دشمن نيز بر مبناي اين روش، جنگ را تدبير كند.
د) جمعبندي و نتيجهگيري:
از مجموعة مباحث فوق به اني نتيجه ميرسيم كه:
1) از قيام عاشورا در بعد تربيت، در حد شايسته سخن به ميان نيامده و حال آن كهاين حركت نكتههاي تربيتي قابل توجه و ماندگاري را در خود مستتر دارد. در مقالة حاضر،به بعضي از نكتههاي تربيتي قريب به يك سال آخر زندگي حضرت توجه شده و درانتخاب گزينهها نيز به شبهههاي عصر، پرسشهاي روز و نياز زمان توجه جدي قرار شدهاست.
2) در يك نگاه ابعاد تربيت را به فردي و اجتماعي ميتوان فروكاست. در ايننوشتار، در بعد فردي تنها به عزت مداري و ذلتگريزي با توجه به سال عزت و افتخارحسيني عنايت شده و ديديم كه از نهضت عزت مدار حسيني ميتوان درسهاي عزيزانهفراوان در بعد اخلاقي گرفت.
در بعد تربيت جمعي، تنها به تربيت سياسي در نهضت كربلا عنايت شده تا به اينشبهه به صورت مستقيم و غير مستقيم پاسخ داده شود كه نميتوان هم حسيني بود وزيست و هم بر جدايي دين از سياست حكم داد.
در هردو مورد نيز اگر امام حسين به عنوان معصوم براي شيعيان اسوه و الگوست وقول، فعل و تقريرش حجيت دارد، مبناي تربيت بايد عزيزانه و حساس نسبت به دولتمردان و قدرت هاي سياسي عصر باشد. و الا تربيت ذليلانه و يا انزوا طلبانه و يا تفكيكدين از سياست با الگوي عاشورا نميسازد.
3) اگر بحث روشهاي تربيتي نيز از مباحث اساسي در اين موضوع است، حد اقلروشهاي متكي بر موعظه و نصيحت، روش ملايمت و ملاطفت، روش روشنگري واعطاي بينش و روش تربيتي مبتني بر آزادگي از روشهاي مشهود حاكم بر فضايتربيتي نهضت كربلاست.
از چهار روش مورد بحث، دو روش متكي بر موعظه و ملايمت، ثقل توجه به حوزهقلب و دل مخاطبان است و در روش روشن گري و اعطاي بينش، توجه مربي بهتأثيرگذاري بر حوزة عقل متربي و مخاطبان است و در روش آزادگي، همزمان عقل و قلبمورد اهتمام مربي است. پس ميتوان مدعي شد كه روشهاي تربيتي قيام عاشوراذوابعاد، جامعنگر و مبتني بر ملاحظه همه قابليتهاي آدميان است و به دنبال آن استكه همه استعدادهاي خداداد و امكانات دروني انسانها به صورت موزون و متعادل شكوفاشده و ثمر بدهند.
منابع
1 ـ آيتي، محمد ابراهيم، بررسي تاريخ عاشورا، نشر كتابخانه صدوق، (بيتا)
2 ـ ارسطو، سياست، ترجمه حميد عنايت، انتشارات آموزش انقلاب اسلامي، چاپ سوم،1371.
3 ـ جوادي آملي، عبدالله، بنيان مرصوص امام خميني، نشر اسراء، 1375.
4 ـ حاجيده آبادي، محمد علي، درآمدي بر نظام تربيتي اسلام، نشر دفتر تحقيقات وتدوين متون درسي مركز جهاني علوم اسلامي، 1377.
5 ـ ساماني، عمان، گنجينه اسراء، انتشارات حقبين، قم، 1372.
6 ـ لهوف، سيدبن، طاوس، ترجمه عباس عزيزي، انتشارات صلوه، چاپ دوم، 1381.
7 ـ شعاري نژاد علي اكبر، فرهنگ علوم رفتاري، انتشارات اميركبير، چاپ دوم، 1375.
8 ـ غزالي، محمد، نصيحه الملوك، تصحيح جلال الدين همايي، انتشارات بابك، 1361.
9 ـ قائمي، علي، نقش زنان در تاريخ عاشورا، انتشارات شفق قم (بيتا).
10 ـ كانت، امانوئل، تعليم و تربيت، ترجمه غلامحسين شكوهي، انتشارات دانشگاهتهران،
11 ـ كواكبي، عبدالرحمن، طبيعت استبداد، ترجمه عبدالحسين ميرزاي قاجار، مركزانتشارات دفتر تبليغات اسلامي، 1363.
12 ـ ماكياول، شهريار، ترجمه داريوش آشوري، نشر مركز، 1375.
13 ـ مطهري، مرتضي، فلسفه اخلاق، ناشر بنياد 15 خرداد، چاپ چهارم، 1362.
14 ـ معاونت پژوهشي و تربيت بدني وزارت آموزش و پرورش، منشور تربيت سياسي،مؤسسه فرهنگي منادي تربيت، 1373.
15 ـ منصور نژاد، محمد، رد پاي عقل در كربلا، انتشارات راستي نو، 1377.
16 ـ ــــــــــــ ، مسأله زن، اسلام و فمينيسم، برگ زيتون، 1381.
17 ـ منطقي، مرتضي، روانشناسي تربيتي، نشر جهاد دانشگاهي دانشگاه تربيت معلم،1372.
18 ـ نجمي، محمد صادق، سخنان امام حسين از مدينه تا كربلا، دفتر انتشارات اسلامي،چاپ سوم، 1362.
19 ـ وجداني. م، حديث اخلاق از سخنان امام معصوم، انتشارات پيام آزادي، چاپ پنجم،1370.
20 ـ يوسفي الغروي محمد هادي، وقعة الطف، مؤسسه النشر الاسلامي، 1367.