حسين بن علي مذبوح گناه - حسین بن علی (ع) مذبوح گناه نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
حسين بن علي مذبوح گناه
(بررسي علت فاجعه كربلا)
مسعود شفيعي كيا مقدمه:
چه شد كه كار امت اسلامي به آن جا كشيده شد كه حسين بن علي فرزندپيامبر اسلام يكّه وتنها در مقابل جمهور واكثريت غالب آنان قرار گرفت وبه دستآنان به شهادت رسيد؟ آن چيزي كه بديهي است تأمل ودقت در اين قضيه، انسان را به هوشياريوعبرتگيري از تاريخ فرا ميخواند چرا كه قرآن كريم در ارتباط باتاريخ گذشتگانميفرمايد: فَأعْتَبِرُوا يا اُوليِ الابْصار قرآني كه در زمينه داستان وتاريخ هايي كه از جهت عظمت كم اهميتتروسطحيتر از اين قضيه عظيم هستند دعوت به تجربه گيري واعتبار مي نمايد، مطمئناًدر بارة داستان تكان دهنده وفاجعه عاشورا كه حرارت وگرماي آن هيچ گاه از دل مؤمنانراستين خارج نمي شود ـ مارا به اعتبار وپند آموزي بيشتري دعوت مي نمايد. لذا مقاممعظم رهبري نيز در اين راستا بارها در مناسبت هاي مهم، جامعه را به عبرت گيري ازاين ماجرا فرا خواندهاند. بنابر اين در اين مباحث بر آن شديم كه مقداري در مورد اين مسئله حياتي كهتداوم انقلاب اسلامي نيز به آن وابسته است يك بررسي اجمالي بنماييم تا ديگر بار درتاريخ انقلاب اسلامي شاهد اين ظلمها وستمها نباشيم معضل سرپيچي از اولو الامر
مسئله سر پيچي از اولو الامر حادثهاي نبود كه تنها در زمان حضرت سيدالشهداء وجود داشته باشد، بلكه به صورت يك بلا ومعضل بشري در جوامع مدنيوغير مدني وجود داشته است ودر دوران مصلحين وپيامبران پيش از اسلام نيز مشهودبوده است كه قرآن نيز در قصص خود به ذكر بعضي از آنان پرداخته وحتي در زمان پيامبراكرم و در دوران امير المؤمنين وامام حسن مجتبي وجود داشته ودارد، ليكن اينمعضل وبيماري فرهنگي در دوران حضرت حسين بن علي به اوج خود رسيد .وليروي هم رفته اگر ريشه اصلي وروانشناسانه تمام اين مسائل را پيگيري نماييم، به يكوجه مشتركي خواهيم رسيد كه در اين مقام براي اين كه بررسي وتحقيق كار شناسانهايداشته باشيم ناچاريم از نظرات روانكاوانة قرآن كريم استفاده نموده تا در زلال آيات روحافزا واحياگر آن طهارت جانمان حاصل آيد: علت سرپيچي از اولو الامر
در بيان روشن گر قرآن حكيم، خداوند متعال علت ناساز گاري مردم با پيامبراكرم را مطرح ميفرمايند ( ) اگر در خواست هايت را (اي پيامبر) اجابت نكردند بدان كه به تحقيق تبعيتهواهاي نفساني خود را نمودهاند . در اين جا تنها علت سر پيچي را دنباله روي خواهش هاي نفساني آنها مي داند.در مناسبتي ديگر، انگيزه روي گرداني وتمّرد مردم از فرامين رسول معظم اسلام درجنگ احد را نيز اين گونه بيان مي فرمايد: آنان كه در روز جنگ (احد) به شما (اي پيامبر) پشت كردند وسر پيچي نمودند،تحقيقاً اين تمردشان به خاطر گناهانشان بود كه شيطان آنان را لغزاند. در اين جا نيز تنها علت سركشي ونافرماني مسلمين از دستورات حضرت پيامبررا، گناهان وتابعيت خواهش نفساني دانسته است. چون گناهان، روح عبوديت را در انسانمسخ مي گرداند. بنابر اين اطاعت از اولو الامر مصداق بزرگ عبادت وبه فرموده خداوندمتعال ملاك دوستي خداوند مي باشد: بگو (اي پيامبر) اگر خدا را دوست داريد، از من پيروي كنيد تا خدا دوستتان بداردوگناهانتان را ببخشد. لذا درون آلوده ودل ناپاك از اين عبادت عظمي سر باز مي زند وناخواسته مرتد ميگردد، زيرا مركز گرايشات انسان (قلب) باصرار بر گناه ودوري از توبه وانابه تيره وتار ميشود. بنابر اين چون سنخيتي بانور ندارد نمي تواند دوستار نور وآيات نوراني خدا (اولوالامر)، باشد وبر عكس رفته رفته به ولي نعمتان خود پشت ميكند وبا آنها به عداوت برمي خيزد كه اين مطلب نيز قرآن كريم باالفاظ اعجازي خود اين گونه بيان مي فرمايد: پس عاقبت كساني گناه كارند اين است كه تكذيب آيات خداوند را مي نمايد وكافرمي شوند وآيات الهي را به استهزاء ومسخره مي گيرند. در اين آيه شريفه خداوند متعال صراحتاً نتيجه گناه وهواپرستي را به كفر رسيدنمي داند، امير المؤمنين هم در ارتباط با تبعيت از هواي نفس فرمودهاند: «أمْاَ اتّباعُ الْهَويفَأِنَّهُ يَصُدُّ عَنْ الْحَقِّ». « اما، تبعيت از هواي نفس، پس قطعاً انسان را از حق دور مي كند.» با اين تفاصيل روشن شد كه نفس هوا پرستي كه به شكل رذائلي از قبيل شهوتراني، حرام خواري، خود خواهي، عصبيت، مقام پرستي وامثال اينها ظهور ميكند، زمينهساز تكذيب ومقابله باحق مي باشد. اگر چه انسان علي الظاهر نماز خوان ومسلمانومؤدب به آداب اسلامي باشد، ليكن در باطن تدريجاً ميل به باطل پيدا مي كند واز حقدور مي شود نهايتاً حق واهل (آن را) تكذيب مي نمايد وحتي تحمل وادب شنيدن حرفحق را هم ندارد. لذا در داستان پرسوز كربلا وقتي سيد الشهداء در روز عاشورا حينايراد خطبه باپاي كوبي و هلهله قوم مواجه شد علت گوش نگرفتن سخنانشان را توسطاهل كوفه، اين چنين بيان مي فرمايند: رواي بر شما كه گوش نمي دهيد به من وگفتارم را نمي شنويد در صورتي كهتحقيقاً من شما را به راه هدايت فرا مي خوانم. تمام شما نسبت به من نافرمان هستيدوسخنان مرا گوش نمي دهيد. پس به تحقيق شكم هاي شما از مال حرام پر شده استوبر قلب ها ودل ها شما مهر خورده كه ديگر كلام حق را نمي فهميد). حضرت با ديد امامتي خود علت عصيان مسلمين كوفه را با وجود اين كه تاحدودي حقانيت حضرت را مي دانستند، حرام خوري كه در نتيجه اباحه گري وتساهلآنان به وجود آمده بود بر مي شمارد. اين حرام خوارگي بود كه موجب كور شدن بصيريت وروشنايي دل آنها گشته ودرمقابل سخنان پر ارزش حضرت به پاي كوبي ودست افشاني پرداختند واز نصايح آنحضرت بهرهاي نبردند، زيرا هواطلبي وشهوت راني مركز بينش آنان (عقل) را نابودساخته وقدرت تفكر كه بالاترين وظيفه آدمي است را از آنان سلب نموده بود، لذا از شرفهدايت بي بهره بودند. در اين باره به سخنان وخطابه آتشين حضرت فاطمه زهرا بايد اشاره كرد كه ايشان در باز گويي علت بي تفاوتي وعدم كمك وياري مسلمين به اميرالمؤمنين در قضيه غصب خلافت ميفرمايد: «اي مردم! كه براي شنيدن حرف باطل وبيهوده شتابانيد وكردار زشت وزيان آور راناديده مي گيريد، نهي از منكر نمي كنيد آيا در قرآن نمي انديشيد يا آن كه بر دل ها مهرزده شده؟ خير بلكه آنچه از اعمال زشت انجام دادهايد وگناهانتان تيرگي بر دل هاي شمازده است وگوش ها وچشمايتان را گرفته است.» روي هم رفته اثر فرديِ گناه كه بازده اجتماعي نيز دارد، دور كردن انسان از حقواهل حق مي باشد. به فرموده مقام معظم رهبري در دو بُعد اثر آن تجلي مي كند: يكي در بعد معنويروح انسان را كدر مي سازد واز حقيقت واهل آن دور كرده وفهم وادراك شخص را دچارركود مي كند وديگر در بعد مبارزات اجتماعي وحركت زندگي است كه نياز به اقتدارواستقامت دارد. چون روح شخص گناه كار اسير هوا و هوس است نمي تواند آزادانهوقهرمانانه در صحنههاي سر نوشت ساز و رويا رويي حق و باطل حضور داشته باشد، بلكهدر اين ميدان مغلوب مي باشد. وچنان كه مولاي متقيان علي (ع) «عَبْدُ الشَّهْوَةِ أَذَلُّ مِنْ عَبْدِ الرَّقِ» «پند شهوت ذليلتر از برده واسير مي باشد.» بر هواهاي خود غالب شويد واز آن فرار كنيد كه حتماً اگر شما گرفتار هوا وهوسگرديد شما را به هلاكت باز نگشتني دچار خواهد نمود). بنابر اين علت پس زدن و جواب ندادن بشريت به اولو الامر آلودگي آنان در شهواتو هواپرستي مي باشد كه پاگير اراده هايشان و لغزاننده گامهايشان مي شود كه اينواقعيت در خصوص حضرت ابا عبدالله ظهور تام، وتجلي بسياري يافت تاجايي كهبرخي از صحابه پيامبر اكرم وجماعتي از مسلمانان نماز خوان وحافظ قرآن ـ كهتلاوت زيبايي هم داشتند ـ در مقابل حضرت وخاندان مطهرش قرار گرفته و بر آن مظلومشمشير عداوت وكينه كشيدند. لذا به اين مطلب نيز حضرت زينب كبري در جواب يزيد بن معاويه (عليهاللعنة) هنگامي كه با خيزران برلب و دندان حضرت سيد الشهداء مي كوبيد فرموده: (ألْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعالَمينَ وَصَلّياللهُ عَليرَسُولِهِ وَالِهِ أَجْمَعَينْ. صَدَقَ اللهُ سُبْحانَهُحَيْثُ يَقُولُ:(ثُمَّ كانَ عاقِبَةُ الَّذينَ أساؤا السُّوآي أَنْ كَذَّبُوا بِاياتِ اللهِ وَكانُوا يَسْتَهزِؤُنْ؛ حمد وسپاس مخصوص و ويژه خدايي است كه پرودگار جهانيان است وخدارحمت ودرود فرستد بر فرستاده خدا و بر خويشاوندان او. خدايي كه از هر عيب ونقصيپاك ميدانم. راست گفت آن جايي كه مي فرمايد: پس عاقبت كساني كه گناه كارند اين است كه تكذيب آيات خداوند رامي نمايند وكافر ميشوند وآيات الهي را به استهزاء ومسخره مي گيرند.» همان طور كه ذكر شد حضرت زينبكبريبا اشاره به اين آيه، علت گستاخي وبي حيايي ملت را در مقابل ولي امر خود،همان گناه كرداري وطغيان وبدكرداري آنان دانسته است. پديده گناه وتغيير قضاي جامعه
با اين حال مي توان نقش گناه وهوا پرستي را در حادثه كربلا با تمام وجود لمسكرد وعلت اساسي وريشه هاي آن را درك نمود. البته به پديده گناه تاثير آن در كربلا ازمنظر ديگر نيز مي توان نگريست وآن تاثير در قضاي الهي ومقدرات زندگي است. چرا كهطبق نص صريح قرآن، خداوند تقديرات اقوام را به واسطه اعمال آنها تغيير مي دهد تحقيقاً خداوند تغيير نمي دهد احوال قومي را مگر اين كه خود آن قوم احوال خودرا تغيير دهند. هم چنين فرموده وَاءنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ ثُمَّ لايَكُونُوا أَمْثالَكُمْ ؛ اگر روي گردانيد، به جاي شما قومي ديگر را كه مانند شما نباشند جايگزين مينماييم. از آن جايي كه ثابت شد گناه موجب روي گرداني وسر پيچي از اوامر الهي ميگردد، اين سرپيچي ها و تمردها باعث مي شوند كه خداوند نعمت وبركت پاسداري از دينوميزباني ار اولو الامر را از يك قوم بگيرد وقضا را تغيير دهد. در تفسير همين آيه شريفه، حضرت امام باقر وامام صادق فرمودهاند: «پشتكردن مردم عرب تحقق پيدا كرد وخداوند به جاي آنها موالي يعني ايرانيان را فرستادهوآنها از جان ودل اسلام را پذيرفتند» همان طور كه تاريخ امم وملل شاهد بر اين ادعاست كه قوم بني اسرائيل وعرب ازهمين قبيل اند. هر قومي كه شرف وتبليغ وصيانت از دين را نداشت وبه دستورات اولوالامر بي توجه وبي اعتنا شدند، خداوند افتخار ولياقت حفظ دينش را از آنان خواهد گرفتوبه ديگران تفويض مي نمايد كه اين قاعده در ارتباط باقوم فارس (ايرانيان) نيز صدقمي كند كه خداي نكرده ممكن است بامبتلا شدن به خلقيات جاهلانه وآلوده شدن بهمنكرات وناشايست ها نعمت وشرف امانت داري دين الهي را از دست بدهند ولايقحكام مفسد شوند واز سعادت رهبري خوبان وصالحان محروم گردند. لذا در حديث قدسيكه حضرت ختمي مرتبت روايت كرده، خداوند مي فرمايد: اگر كسي از خلق من كه مرا مي شناسد وخدا شناس است. گناه ومعصيت نمايد براو مسلط وحاكم مي كنم از خلق خودم خدا نشناسي را.) هم چنين به فرموده اميرالمؤمنين : بر شما حاكم مي شوند وحكومت مي كنند آن گونه كه هستيد.) وما اگر بخواهيم اهل دياري را هلاك بسازيم مال اندوزان فاسق وزياده طلبِ آنكشور را بر آنان مسلط مي كنيم. وبه آنان امر مي كنيم كه راه فسق وفجور را در پيش گيرند. پس اين گفتار سنگيناست براي آنان. لذا اين گونه آنان را زير ورو وهلاك ميسازيم. به اين صورت خداوند تغيير نعمت مي دهد وچنين امت وجامعهاي را به جاي اميرالمؤمنين وائمه اطهار ورهبران فقيه وعادل، معاويه ها ويزيد ها را مسلط ميگرداند ولياقت امت. امام را در سرنوشت خود رقم ميزند. گناه وبي بصيرتي
گناه نقش كليدي وتعيين كننده اي در مظلوميت ومذبوح شدن حضرت ابا عبدالله داشته ولي در اين ميان علت هاي ديگري نيز در طول ودر ارتباط با اين معضل وجود داشته است كهبه نحوي از به گناه ومعصيت ربط دارد. يكي از آن علت ها كه به نوبه خود علت مهمي نيز هست بي بصيرتي وعدم ديدالهي مي باشد كه منجر به عدم شناخت موقعيت حضرت سيد الشهداء ودر نتيجهعدم ياري ونصرت حضرت در آن برهه حساس شد. اگر به اين پديده نيز عميقانه وژرفبنگريم خواهيم فهميد كه مسبب اصلي بي بصيرتي نيز تبعيّت از شهوات وهواهاينفساني بوده كه ريشه اصلي آن دوري از تقواي الهي مي باشد واين را قرآن اين گونه بيانمي فرمايد: پس آيا ديدي كسي كه هوا پرستي كرد وخداوند بنا به علمش آن را گمراه نمود وبرگوش وقلبش مهر زد وبر بصيرت و بينايي اش پرده افكند؟ پس چه كسي او را هدايت ميكند بعد از خدا آيا متذكر نمي شويد؟ بـي تقوايي وهواپرستي، عقل وبصيرت را كور مي نمايد؛ چنان كه علي فرموده: از بين رفتن عقل باهمكاري هواپرستيوشهوت راني ممكن ميشود.» دشمن عقل، هواي نفس ميباشد.» عقل وشهوت باهم يك جا جمع نمي شوند.» بر عكس، تقوا روشنكننده بصيرت ها مي باشد وبه فرموده قرآن: اءِنْ تَتَّقوُا اللهَ يَجْعََلْ لَكُمْ فرُقْاناً ؛ اگر تقواي خدا را داشته باشيد خداوند براي شما راه تميز حق وباطل را عنايتميفرمايد. به فرموده امير المؤمنين : « اءعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ يَتَّقِ اللهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً مِنْ الْفِتَنِ وَنُورا مِنْ الظُّلَمِ»؛ بدانيد كه تحقيقاً هر كس تقواي الهي را پيشه نمايد خداوند منّان براي او راه گريزاز فتنه ها ونور وروشنايي دروني براي خروج از تاريكي هاي جهل قرار مي دهد.» به راستي اگر انسان داراي تقواي راستين باشد واز تقوا فقط جانماز آب كشيدنوظاهر سازي را نفهميده باشد وروح تقوا وروح عبادت وخالصانه زندگي كردن در وي حلولنمايد محال است كه در فتنه هاي زمانه گمراه شود بلكه همان تقوا نيز او را به انجامواجبات ـ كه در رأس آن واجبات، معرفت امام زمان (عج الله فرجه) مي باشد ـ فرا ميخواند. لذا در زمان ابا عبد الله اگر مي بينيم عدهاي ظاهراً باتقوا هستند ولي بهحضرت كمك و ياري نميرسانند و برخي هم در مقابل ايشان قرار ميگيرند تقو ايشانتقوايناقص وتحريف شده مي باشد، چرا كه روايت نبوي معروفي كه در بين تماممسلمين حتي در آن زمان نيز مشهور بوده، چنين مي فرمايد: « مَنْ ماتَ وَلَنْ يَعْرِف اِمامَ زَمانِهِ ماتَ ميتَةً جاهِلِيّة ؛ اگر كسي بميرد وامام زمان خود را نشناسد مردن او مثل مرگ جاهليت خواهد بود). بنابر اين اگر تقواي آنان تقواي راستين بوده در پي واجب خود بلكه واجب واجبات،(معرفت امام زمان ) ميرفتند وحتماً هم در اين راه يابنده بودند، زيرا به فرموده قرآن: وَالَّذينَ جاهَدوُا فينا لَنَهْديِنَّهُمْ سُبُلَنا ؛ وكساني كه در راه ما (خداوند) تلاش وجهاد نمايد ما حتماً آنان را هدايت نموده،وبه راه وخط خود آشنا مي كنيم . مبارزه، با رفاه طلبي سازگار نيست
در اين جا بايد خاطر نشان كرد كه شهوت مباح وطلب دنيا ـ ولو حلالش ـ نيز چنانچه از حد تعادل واعتدال خارج شده وبه افراط كشيده شود همين خاصيت را دارد وبهفرموده حضرت امير المؤمنين : « ضَياعُ العُقوُلِ فيِ طَلَبِ الْفُضُولِ ؛ ضايع شدن ومضمحل شدن عقلها در زياده طلبي وتجمل گرايي است.» بيشترين لغزشگاه هاي عقل در هنگام شعله ورشدن هرس وطمع هاست.» بنابر همين روايات حضرت امام (ره) فرمود: در جايي ديگر مي فرمايند: اگر فكر وذكر انسان فقط به دنبال كسب وتجارت باشد، هر چند آن كسب حلالباشد ليكن وقتي از حد اعتدال ومقدار ضرورت خازج شود وبه حد زياده خواهي وعافيهطلبي برسد موجب كج فهمي وكند ذهني انسان از درك حقايق زمانش مي شود. همچنين باعث مي شود كه شخص نتواند در وقت لازم تصميم درست را بگيرد واز وظيفهغافل بماند. بنابر همين مطلب حضرت صادق فرمودهاند: سلسله جنبان ورئيس همه خطايا ولغزش ها حب ودوستي دنيا مي باشد.» قرآننيز در باب خصوصيت مؤمنان راستين مي فرمايد: رَجالٌ لاتُلْهِيِهمْ تِجارَةٌ وَلابَيْعٌ عَنْذِكْرِ اللهِ . مردماني هستند كه تجارت وكسب وكارشان ومشغله روز مره شان آنان را از يادوذكر خدا غافل نمـي كند. لذا در احياء واعتلاء كلمه الله سستي وكاهلي نمي كنند ودر مبارزه باكجي ها سهلانگار نيستند، چرا كه از مصاديق ذكر خداوند متعال برخورد باكفر وشرك وناعدالتيها ميباشد. بنابر اين خداوند متعال هنگامي كه حضرت موسي را به سوي فرعون گسيلداشت فرمود: تو وبرادرت با آياتي كه به شما عنايت كردم برويد ودر ذكر من سستي نكنيد. بااين تفاصيل مشخص مي شود كه شخص ولايت مَدار بايد از خيلي مباحاتوحلال ها هم چشم بپوشد. عامل بازدارنده تكرار تاريخ
اگر بخواهيم از قضيه عاشورا عبرت بگيريم بايد دانست كه هوا پرستي وخودخواهي وآلوده بودن به رذائل اخلاقي آدمي را از حق دور ودر مقابل مناديان حق ورهبرانالهي قرار مي دهد واين قانون الهي استثنا بردار وقابل اغماض نيست. پس غفلت از آنباعث گمراهي مي گردد. بنابر اين فرهنگ اسلام ناب عوامل بازدارنده بروز رذائل وگناهچه در جنبه فردي وچه در جنبه اجتماعي واجب دانسته شده است كه در اين ميان تقوا دربُعد فردي اصل مترقي امر به معروف ونهي از منكر در بُعد اجتماعي واجب گشته است. از سوي ديگر ترك آنبسيار مذمت شده تا آن جا كه امير المؤمنين هدف دين را اين اصل مي داند وميفرمايد: هدف دين امر به معروف ونهي از منكر وبرپا داشتن واقامه حدود است.» در بابترك اين واجب نيز رسول اكرم مي فرمايد: قال : خداوند نسبت به مومن ضعيفي كه دين ندارد، خشم دارد، سؤال شد، مومنضعيفي كه دين ندارد كيست؟ حضرت فرمودند: كسي كه نهي از منكر نميكند.» بهفرموده امير المؤمنين در وصيت خود به حسنين : «لاتَتْركُوُا اْلاَمْرَ بِالْمَعْروُفِ وَالنَّهْي عَنْ اْلمُنْكَرِ فَيوُليّعَلَيْكمُ شِراركُمْ ثُمَّ تدَعُونَفَلايُسْتَجابُ لَكُمْ ؛ امر به معروف ونهي از منكر را ترك نكنيد، چرا كه در اين صورت اشرار وافراد پستامت بر شما مسلط وحاكم مي شوند ودر اين حال هر چه دعا كنيد مستجاب نمي شود.»حضرت امام رضا نيز فرمود كه رسول خدا پيوسته وبارها مي فرمود: اگر امت من امر به معروف را به عهده هم ديگر گذارند بايد در انتظار عذابخداباشند. احاديث واخبار فراوان ديگري بر حياتي بودن واجب الهي دلالت دارد كه باگذربرتاريخ عصر حضرت ابا عبد الله ونگرش بر اجتماع آن روز در خواهيم يافت كه در آنجامعه نهي از منكر وامر به معروف به بهانه هاي مختلف وواهي به فراموشي سپرده شدهبود واباحه گري وتسامح وترويج دين سمحه وسهله وتحريف شده موجب تعطيلي اينواجب اساسي گشته بود كه به بروز حادثه كربلا منتهي گشت . علت تأخير ظهور ولي عصر (عج)
حضرت ولي عصر ـ ارواحنا فداه ـ در قسمتي از نامه وتوفيعشان به شيخ مفيدفرمودهاند: «... وَلَوْ أَنَّ أَشْياعَنا وَفَّقَهُمُ اللهُ لِطاعَتِهِ عَلياءِجْتمِاعٍ مِنْ الْقُلوُبِ فيِ الْوَفاءٍ بِالْعَهْدِعَلَيهْمْ لَمّا تَأَخَّر عَنَهْمُ اْلْيُمْنُ بِلِقائِنا... فَما يَحْبِسُنا عَنْهُمْ اءلاّ ما يَتَّصِلُ بِنامِمَّا نَكْرَهُهُ وَلانُؤثِرُهُمِنْهُمْ... ؛ اگر شيعيان ما ـ كه خدا بر طاعتش توفيقشان دهد ـ در وفاي به عهد وپيماني كه بردوش آنهاست هم داستان ويك دل مي شدند سعادت ديدار ما از آنان به تأخير نميافتاد... پس ما را از آناننهان نمي دارد، مگر رفتار ناشايستي (گناهان) كه خبرش به ما مي رسد وما را مي آزارد.»با اين فرمايش وادله، ديگر روشن مي شود كه علت اصلي غيبت نيز گناهان وزشت كاريها مي باشد واين بامسئله مملو شدن زمين از ظلم وجور منافاتي ندارد، بلكه يك اقليتيزبده، باايماني ارزنده ووالا لازم است تا در ركاب حضرت قرار گيرند. همان طور كه شهيدمطهري در بارة اين موضوعي فرمودهاند: «معلوم مي شود در عين اشاعه ورواج ظلموفساد، زمينه هايي عالي وجود دارد كه چنين گروه زبده را پرورش مي دهد... اين نبوده كهجناح حق وعدل وايمان بايد يك سره درهم بشكند ونابود شود واثري از صالحانومتقيان باقي نماند تا دولت مهدي ظاهر شود، بلكه آن را به صورت پيروزي جناح صلاحوعدل وتقوا بر جناح فساد وظلم وبي بند وباري تلقي مي كردهاند.» آري جناح صلاح واقليت شيعه بايد در كوره تقوا واجتناب از گناه آن قدر آبديدهشده باشند كه مانند پاره هاي آهن وفولاد، شكافندة سينه ظالمين وفُسّاق باشندومصداق فرموده امير المؤمنين باشند كه فرمود: يارانمهدي موعود زاهدان شب وشيران روز مي باشند.» لذا اين را هم بايد مد نظر قرار دهيمكه همان گونه كه گناه ومعصيت، دشمن اولياي الهي وخاصه حضرت سيدالشهداء بود. دشمن ومانع ظهور واستقرار دولت كريمه حضرت صاحب الزمان نيز ميباشد وتا اين عامل بر انداز (گناه ومعصيت) در شيعيان وخواص مسلمين باشد ظهور آنحضرت محال است، چون اگر قرار باشد اين آخرين درّ صدف خلقت وحجت الهي نيز سرنوشتي مانند پدران خود داشته باشد حكمت الهي اقتضا مي نمايد كه اين طاووسبهشتيان در سراپرده غيب بماند . بنا بر اين اگر مي بينيم هنوز عده اي برخلاف استدلالات عقلي ونقلي جامع،باولايت مطلقه فقيه مخالفت ميكنند، همه از عدم برخورداري آنان از تقوا وتزكيه نفسناشي مي شود وتا وقتي گرفتار هواي نفس است دل ناپاكش نمي تواند پذيراي نورولايت باشد. لذا امام راحل در ارتباط باتداوم نظام جمهوري اسلامي ايران فرمودند: « جمهوري اسلامي محتاج به تربيت وتزكيه است» در آخر اميد آن را داريم كه بالحاظ اين هشدارهاي تاريخي وبا مدد از انوار فروزانقرآن وسنت در عصر انقلاب اسلامي نگذاريم تاريخ كربلا بامذبوح شدن ولايت تكرارشود ودر ادامه انقلاب جهاني خميني كبير بااطاعت از ولي امر مسلمين به انقلاب جهانگشاي مهدي منتظر، برسيم وآمادگي درك امامتي آن حضرت را داشته باشيم: