حکومت از دیدگاه امام‌حسین ‌(ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حکومت از دیدگاه امام‌حسین ‌(ع) - نسخه متنی

محمد رضا بندرچی‌

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكومت از ديدگاه امام حسين (ع)

انديشه سياسي اسلام

دكتر محمد رضا بندرچي

(نگاهي به حديث مجاري )

مقدمه

امام شهيد حضرت حسين بن علي ، سيد الشهدا، كه با قيام جاودانه اش درس رادمردي و ا´زادگي به همه بشريت داد و لقب ثار الله را ويژة خود نمود، چونان خورشيدتابان ، تا ابد پرتو افشاني مي كند. و يكي از اين شعاع هاي نوراني ، كلمات و سخناني است كه از ا´ن امام برحق ّ، برجاي مانده و شيعيان ، بلكه مسلمانان و شايد همه بشريت از اين بيانات بهره مي گيرند. يكي از احاديث بر جاي مانده از حضرت (ع) حديثي است كه دركتاب مشهور تحف العقول ، كه مجموعه اي نفيس از كلمات ائمه اطهار: مي باشد، درج شده و به روايت «مجاري امور» مشهور است و يكي از مباني بسياري از انديشوران درضرورت ولايت فقها در امر حكومت اسلامي و اثبات ا´ن ، اين روايت مشهور مي باشد.

ما در اين مقال ، با ذكر متن حديث و بررسي سندي ا´ن ، برداشت هاي خود را درمورد ا´ن ذكر مي نماييم . از روح قدسي ا´ن ولي معصوم (ع) در اين كار مدد مي جوييم .

الف ) متن كامل حديث و ترجمة ا´ن

حضرت سيد الشهدا(ع) در بخشي از يك خطابه كه دربارة امر به معروف ايرادفرموده است ، گروهي از علماي اسلامي را كه به علّت سهل انگاري و سازش كاري بادستگاه حاكمة زمان ، به وظيفة ديني خويش عمل نمي نمايند و بدين علّت ، اموري كه بايد به دست علما انجام گيرد، در اختيار دولت هاي ستمگر قرار گرفته و ديگران حق حاكميت را كه قاعدتاً بايد از ا´ن دانشمندان اسلام باشد، غصب كرده اند، ملامت و سرزنش كرده و چنين مي فرمايند:

«و انتم اعظم النّاس مصيبة لما غلبتم عليه من منازل العلماء لو كنتم تشعرون ،ذلك بان ّ مجاري الامور و الاحكام علي ايدي العلماء بالله» الامناء علي حلاله وحرامه ، فانتم المسلوبون تلك المنزلة وما سلبتم ذلك الاّ بتفرّقكم عن الحق ّواختلافكم في السّنة بعد البيّنة الواضحة . ولو صبرتم علي الاْذي و تحمّلتم المؤونة في ذات الله كانت امور الله عليكم تردّ وعنكم تصدر واليكم ترجع ، ولكنّكم مكّنتم الظلمة من منزلتكم واسلمتم امور الله في ايديهم ، يعملون بالشبهات و يسيرون في الشهوات ،سلّطهم علي ذلك فراركم من الموت واعجابكم بالحياء التي هي مفارقتكم فاسلمتم الضعفاء في ايديهم فمن بين مستعبد مقهور، وبين مستضعف علي معيشة مغلوب ...؛

مصيبت و بي چارگي شما ]علما[ از همة مردم بيشتر است ، زيرا مقام علما]رهبري و حكومت [ را با زور از دستتان گرفتند، ولي شما هيچ توجّهي به ا´ن ننموديد،درحالي كه جريان امور ]كشور اسلامي و مردم مسلمان [ و احكام ا´ن بايد به دست علماي الهي ]كه در اين مورد با دستورات خدا انجام وظيفه مي كنند[ باشد، ا´ن ها كه امين بر حلال و حرام خدا مي باشند. ولي ]متاسفانه [ اين مقام و منزلت از شما سلب شده است و اين نبود، مگر به علّت دوري شما و انحرافتان از راه حق ّ و اختلافتان در سنّت رسول الله(ص) باا´ن همه وضوح و روشني اش ]البته شايسته نبود در چنين مطلب روشن و واضحي اختلاف كنيد[ و اگر شما به خاطر خدا مشقّت ها را صبر و تحمّل نموده بوديد، زمام امور الهي به دست شما مي بود و احكام از طرف شما صادر مي شد و نتيجه اش نيز به خودتان بازمي گشت ، ولي شما خودتان ، راه ستمگران را باز نموديد و مقام و منزلت تان را به ا´ن هاسپرديد و كارهاي الهي را به ايشان واگذار كرديد، تا ا´ن جا كه اينان بدون پروا در شبهات ]از روي حدس و گمان [ عمل مي كنند و راه شهوت راني را پيش گرفتند والبته علّت سلطه اينان چيزي جز فرار شما از مرگ و دل بستگي تان به زندگي و لذّت هاي ا´ن كه حتماً هم ازشما جدا خواهد شد، نيست . شما ضعيفان و بي چارگان را به دست ا´نان سپرديد، تا ا´ن كه برخي را به بندگي و عبوديّت خود درا´وردند و برخي را نيز ضعيف كردند و در تنگناي زندگي قرار دادند...».

ب ) بررسي سندي حديث

اين روايت شريف در صفحه 188 جلد سوم كتاب مستدرك الوسائل از باب 11ابواب صفات قاضي ، حديث 16 درج شده و در صفحه 169 كتاب تحف العقول نيز ذكرشده است .

مؤلّف اين كتاب شريف ، «ابو محمد حسن بن علي بن الحسين بن شعبة حرّاني »از بزرگان دانشمندان قرن چهارم قمري و معاصر با عالم جليل القدر «شيخ صدوق » (م .1381 ق ) مي باشد. وي از مكانت والايي در بين علماي اماميه برخوردار است ، به طوري كه هر كس كه شرح حال او رانگاشته است ، از وي با تجليل و عظمت يادنموده . ولي متاسفانه به دلايلي كه معلوم نيست ، در تدوين احاديث تحف العقول از ذكر اسناد ا´ن هاخودداري كرده و ا´نان را به صورت مُرسله ذكر نموده است ؛ يعني واسطه هاي بين خودوائمه اطهار: را نقل نكرده تا بتوان در احوال راويان احاديث دقّت نمود. از ا´ن جا كه مؤلّف از شخصيت هاي مهم علمي و عملي شيعه است ، روايات كتابش مورد قبول جمعي از فقها قرار گرفته است . خود مؤلّف در كتابش چنين مي گويد:

من اسناد احاديث را به خاطر رعايت اختصار حذف كردم و بيشتر ا´ن ها را از طريق سماع از بزرگان به دست ا´ورده ام ...

لذا از طريق اعتماد به شخص حرّاني ، ممكن است به احاديث مذكور در كتابش نيزاعتمادنمود و تصميم قاطع در اين باره ، به فقيهي مربوط است كه قصد اجتهاد در اين زمينه را دارد.

نويسنده در صفحة 169 همين حدي ث را به مولا امير المؤمنين علي (ع) نسبت داده ، ولي با دقت بيشتر در متن كامل حديث ، انتساب ا´ن به امام حسين سيد الشهدا(ع)صحيح تر خواهد بود.

ج ) بررسي فقهي مفاد حديث شريف

از بيانات امام (ع) به خوبي به دست مي ا´يد كه ادارة امور كشور اسلامي بايد به دست «علماء بالله» يعني علمايي كه در ادارة امور مردم ، به جنبة الهي ا´ن توجه دارند،صورت گيرد.

«مجاري الامور والاحكام علي ايدي العلماء بالله؛

گردش امور كشور و صدور احكام بايد به دست علماي الهي باشد».

سپس حضرت در كلمات بعد اشاره مي كند كه : اگر شما(علما) صبر مي كرديد و به مبارزه ادامه مي داديد، هر ا´ينه ادارة ملّت اسلامي به شما ارجاع مي شد و تصميم گيري دربارة ا´ن و صدور فرمان حكومت از جانب شما صورت مي گرفت و نتيجه اش به شماگزارش مي شد...

از اين بيانات ، با كمال صراحت به دست مي ا´يد كه رياست بر مسلمانان و حكومت اسلامي تنها شايسته رهبران الهي است ، زيرا حكومت خدا جز از اين طريق ، عملي نيست .

نتيجه ا´ن كه ، حكومتي كه دولت ها بر ملّت هاي مسلمان با زور و غلبه برقراركرده اند، حق ّ مسلّم ِ علماي الهي است و اين ، همان مفهوم «ولايت فقيه » مي باشد. ازديدگاه سيد الشهدا، دو نوع حكومت و دولت در ميان مسلمانان حاكم مي باشد:

1 ـ حكومت جائرين :

حكومت جهل و شهوت و بندكشيدن ضعيفان و سلطة غاصبانه برامّت ؛

2 ـ حكومت علماي الهي :

حكومت علم و عدالت و دستگيري از ضعفا كه حكومت الله است .

مسلّماً نهضت درخشان كربلاي سيد الشهدا(ع) براي سرنگون كردن حكومت طاغوت و برپا داشتن حكومت الله بود.

د) برداشتي ديگر از حديث شريف (همزماني ولايت امام (ع) وفقيه )

از سخنان سيد الشهدا(ع) چنين بر مي ا´يد كه ولايت فقها حتي در زمان امام معصوم نيز ثابت است ، چراكه ايشان خطاب به علماي عصر خود مي فرمايد:

«فانتم المسلوبون تلك المنزلة و ماسلبتم ذلك الاّ بتفرّقكم عن الحق ...؛

جريان حكومت بايد به دست شما مي بود، ولي شما خودتان با سهل انگاري واختلاف ا´ن را از دست داديد.»

يعني امام (ع) اين حق را به علماي زمان خودهم داده است .

سؤال : ولايت معصوم (ع) بر همه ولايت ها اولويت دارد، پس چگونه فقيه و عالم بالله مي تواند همزمان با امام معصوم صاحب حق حكومت باشد؟

در پاسخ بايد گفت : وجود هر دو نوع اين ولايت محذور علمي و عقلي ندارد، چراكه ولايت فقيه در طول ولايت امام (ع) است ، نه در عرض ا´ن و به عبارت ديگر، ولايت فقيه از فروع ولايت معصومين : مي باشد، منتهي هر دو در يك زمان قابل اعمالند. بدين ترتيب ، حكومت اسلامي نيز همانند ساير حكومت هاي عرفي بايد هم داراي مركزيتي باشد كه در زمان حضور امام (ع) با شخص معصوم خواهد بود و علاوه بر ا´ن ، داراي حكومت هاي محلّي كه زير مجموعة حكومت مركزي اند، نيزهست . اين حكومت هاي فرعي به دست علما و فقهاي معتمد معصوم اداره خواهند شد. امّا در زمان غيبت امام (ع)فقيه اعلم و ا´گاه به زمان ، به نيابت معصومين :، رهبري كل ّ حكومت را بر عهده مي گيرد و ساير مؤمنين شايسته در مناصب فرعي انجام وظيفه خواهند كرد تا در مجموع ،حكومت الهي برگزار شود. بديهي است فقيه حاكم مي تواند بخشي از وظايف و حقوق حكومتي را به طريقه اذن يا وكالت به افراد مورد وثوق و مؤمن واگذار كند. در حقوق موضوعة ما، در بند ا´خر اصل 110 قانون اساسي صراحتاً به اين موضوع اشاره شده است ودر واقع يكي از مباني فقهي اصل پنجم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران ، حديث شريف مزبور است .

ه ) دلالت حديث بر ولايت رهبري ، ولايت فتوا، ولايت قضا

با استفاده از مباني فقهي و قانوني ، مي توان براي رهبر جامعه اسلامي سه نوع ولايت قائل شد:

1 ـ ولايت رهبري :

يعني امور كلّي و سياست هاي كلان جامعه بر عهدة رهبر است (مفاد اصول 110 و 107 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران )؛

2 ـ ولايت فتوا:

بيان احكام و دستورات ديني در امور شخصي و روابط خصوصي مردم بخشي از وظايف رهبران الهي جامعه است ؛

3 ـ ولايت قضا:

دادرسي و رفع خصومات بايد به دست كساني صورت گيرد كه عالم به احكام اسلامي بوده و واجد شرايط عدالت و تقواهم باشند(مفاد بند ب فراز 6 اصل 110 و 157 قانون اساسي ).

كليه امور مزبور از جمله كارهاي لازم براي اداره حكومت و جامعه بوده و جزءمجاري امور بوده كه مي توان از ا´ن به «امور جاريه » تعبير نمود؛ يعني امور جاريه بايد به دست علماي الهي باشد. پس رهبري ، فتوا و دادرسي ، هر سه از شئون امام (ع) و در غيبت وي ، از شئون فقيه است .

نكته

حديث شريف ، تنها قادر به اثبات اختيارات كلّي فقها و رهبري ا´نان است ، ولي نحوة مشروعيت حكومت وبه جريان انداختن كارها و هم چنين نحوة استنباط احكام فقهي و يا چگونگي دادرسي از ا´ن به دست نمي ا´يد، بلكه بايد تفصيل اين امور را از دلايل ديگر و قواعد مقرّر شرعي استنباط نمود. لذا جواز و يا عدم جواز تصرّف در اموال و غيره به عنوان حكم اوّلي يا ثانوي ، بايد با دلايل ديگر ثابت شود و اثبات ا´ن از عهده اين حديث خارج است و بديهي است كليه اموري كه در مشروعيت ا´ن ترديد وجود داشته باشد، نياز به استنباط فقيه ـ كه خود اهل فن و خبره است ـ دارد.

نتيجه

به موجب حديث شريف ، فقيه جامع الشرايط داراي دو منصب سياسي و مذهبي خواهد بود، ولي دامنه و حوزه و اطلاق و تقييد ا´ن ، به بررسي دلايل ديگري نيازمند است

/ 1