تأثير قرآن در انديشه امام علي (ع)
علوم قرآني / امام علي (ع) و قرآنسيد موسي صدر«و ان الکتاب لمعي ما فارقته مذ صحبته.» کتاب خدا با من است و از آن زمان که با آن همنشين شدم از آن جدا نشدم.جمله کوتاه اما پر معناي فوق، بيانگر پيوند ژرف و استوار امام عي (ع) با قرآن است. پيوندي که نه تنها بر عمل و رفتار امام که بر ساحتهاي احساس و عاطفه و فکر و انديشه او نيز سايه افکنده است. امام در حقيقت نمونه کامل کسي است که خود در توصيف او فرمود: «قد أمکن الکتاب من زمامه، فهو قائده و امامه، يحلّ حيث حلّ ثقله، و ينزل حيث کان منزله.»خود را در اختيار کتاب خدا نهاده و آن را راهبر و پيشواي خود قرار داده. هر جا که گويد بار گشايد و هر جا که فرمان دهد فرود آيد.در اين نوشتار در پي بررسي تمام ابعاد اين ارتباط و پيوستگي نيستيم، که فرصت بيشتر و توان فزونتري ميطلبد، بلکه سعي ما بر اين است تا اندکي زواياي اين پيوند را در بعد فکري و نظري جست و جو کنيم و به اجمال و اختصار از چگونگي آن سخن بگوييم، با اين اميد که توانسته باشيم گوشهاي از تأثير قرآن بر فکر و انديشه امام علي (ع) و شکلگيري شخصيت فکري آن امام در پرتو قرآن را نمايانده باشيم.پيش درآمد
نگاهي گذرا به نهج البلاغه به عنوان تجليگاه فکر و انديشه امام علي (ع) نشان ميدهد که سرچشمههاي فکري و منابعي که امام در ساختمان فکرياش از آنها بهره گرفته است، متعدد و متنوع بوده است. برخي از افکار و انديشهها ناشي از مشاهده و تجربه مستقيم واقعيتهاي پيرامونش ميباشد، مانند تحليلهاي امام از اوضاع و احوال موجود جامعه خود و برداشتهايي که راجع به افراد، جريانها و به طور کلي واقعيت موجود دارد،که بيشتر نامههاي امام و بخشي از خطبههاي نخستين نهج البلاغه در همين زمينه قابل تبيين هستند. بعضي ديگر از افکار و باورها، برگرفته از تعليمات و آموزههاي پيامبراکرم (ص) رسول امّي است و سخن من با گفته او يکي است. رساننده خبر دروغ نگفته و شنونده نادان نبوده، گويي مردي را ميبينم سخت گمراه ـ دينش در راه دنيا تباه ـ که از شام بانگ بردارد و در تازد و درفشهاي خود را پيرامون کوفه بر پا سازد و ...» «به خدا سوگند، کلمهاي از حق را نپوشاندم و دروغي بر زبان نراندم؛ که از چنين حال و چنين روزي آگاهم کردهاند.» «و جز اين، علمي است که خدا آن را به پيامبرش آموخت و او مرا ياد داد، و دعا کرد که سينه من آن را فرا گيرد و دلم آن علم را در خود پذيرد.» «به خدا اگر بخواهم هر يک از شما را خبر دهم که از کجا آمده و به کجا رود و سرانجام کارهاي او چه بود توانم. ليکن ميترسم که درباره من به راه غلو رويد و مرا بر رسول خدا (ص) تفضيل نهيد. من اين راز را با خاصگان در ميان ميگذارم که بيمي بر ايشان نيست و به آنان اطمينان دارم. به خدايي که او را به حق برانگيخت و بر مردمان برتري بخشيد، جز سخن راست بر زبان نميآرم. و رسول خدا مرا از اين حادثهها آگاه ساخته است و هلاکت آن کس را که هلاک شود و رهايي آن را که نجات يابد به من گفته است، و از پايان کار خبر داده است، و چيزي که در خاطرم ميگذشت باقي نگذاشت، جز آن که آن را گوشم فرو خواند و سخن آن را با من راند ...» از همين گونه انديشهها ميتوان به پندهاي حکيمانهاي اشاره کرد که امام در ضمن سخنان خود از پيامبراکرم نقل و بر اساس آن مطالبي را بيان ميکند. بخش ديگري از انديشههاي امام دستاورد تأمل و تفکر عقلاني بر پايه نوعي استدلال عقلي است، مانند مطالعات و تأملاتي که در آفرينش موجودات کرده است، و يا مواردي که در مقام مشورت دهي راهنماييهايي فرموده است.امام در نامهاي که به امام حسن (ع) نوشته است ميفرمايد:«پسرکم! هر چند من به اندازه همه آنان که پيش از من بودهاند نزيستهام، اما در کارهايشان نگريستهام و در سر گذشتهايشان انديشيده و در آنچه از آنان مانده، رفته و ديدهام، تا چون يکي از ايشان گرديدهام، بلکه با آگاهي که از کارهاشان به دست آوردهام گويي چنان است که با نخستين تا پسينشان به سر بردهام.» و گاهي که از تفکر و انديشيدن نتيجه نميگيرد اظهار عجز کرده ميفرمايد:«چه روزگاران که براي دانستن راز اجل کنجکاويها نمودم، ولي مشيت خداي تعالي آن بود که هر بار پوشيدهترش دارد. هيهات، دانشي است در خزانه اسرار.» اما در ميان منابع گوناگوني که انديشههاي امام از آنها سرچشمه گرفته است آنچه که بيشترين تأثير را بر فکر و روح امام گذاشته و امام بيش از هر چيز ديگر از آن بهره برده، قرآن کريم است. و البته اين امري طبيعي است، چه آن که امام از زمان کودکي در دامان پيامبراکرم (ص) تربيت شد و روح و جانش در پرتو وحي شکل گرفت. در اينجا جهت اثبات اين مدّعا خطوط کلي تأثيرپذيري امام از قرآن را اندکي به بحث ميگيريم.گونههاي تأثيرپذيري
به طور کلي دو نوع تأثيرپذيري از قرآن در کلمات امام ديده ميشود؛ يکي تأثيرپذيري مستقيم، و ديگر تأثيرپذيري غير مستقيم.مقصود از تأثيرپذيري مستقيم، حضور و چيرگي قرآن بر ذهن و انديشه امام با همان الفاظ و ساختار قرآني است، بدون هيچ گونه تحليل و تصرّفي در آن. تمام مواردي که آيات قرآن به صورت دليل يا تمثيل يا تضمين در سخنان امام مطرح ميشوند، از اين گونهاند؛ مانند:«و قد جعل الله سبحانه الاستغفار سبباً لدرور الرزق و رحمة للخلق، فقال سبحانه: «استغفروا ربّکم انّه کان غفاراً. يرسل السماء عليکم مدراراً. و يمددکم بأموال و بنين و يجعل لکم جنّات و يجعل لکم انهاراً.» «و بالقيامة تزلف الجنة و تبرّز الجحيم للغاوين.» «فلسنا نعلم کنه عظمتک، الّا انّا نعلم انّک حيّ قيّوم، لاتأخذک سنة و لانوم، لمينته اليک النظر، و لميدرکک بصر، و احصيت الاعمال، و اخذت بالنواصي و الاقدام.»و موارد ديگري از اين دست (ر.ک: خطبه 3، 18، 163، 176) که در همه آنها محتواي قرآن در همان قالب قرآني ذهن و انديشه امام را قبضه کرده است. اما قسمت عمده تأثير قرآن بر انديشه امام، تأثير غير مستقيم يا به عبارت ديگر محتوايي است؛ بدين معني که قرآن در کليتش به لحاظ محتوا و شيوه طرح مطالب، خاستگاه پيدايش يک سلسله انديشهها و باورهايي براي امام شده است که به رغم وجود بستر قرآني براي آن انديشهها، استناد صريحي به قرآن صورت نگرفته است. اين گونه تأثيرپذيري که در سراسر نهج البلاغه و در زمينههاي گوناگون مشهود است، در دو محور عمده قابل دستهبندي هستند:1. به دست دادن ديدگاههاي کلي
2. تبيين مفاهيم و معارف. اينک به توضيح اين دو محور ميپردازيم.
يک. به دست دادن ديدگاهها
برخي ديدگاههاي کلي در انديشه امام وجود دارد که به مثابه زير ساخت همه دستگاه فکري و نظري او به شمار ميآيد، به گونهاي که تمام تحليلها، توصيفها و توصيههاي امام بر پايه آن شکل گرفته و از آن سرچشمه ميگيرد. در حقيقت اين ديدگاهها روح کلي است که در قالب انديشهها و افکار ظهور و تجلي پيدا کرده است. و آنچه که در اين زمينه پيش از هر چيز توجه پژوهشگر را جلب ميکند سلطه قرآن بر ضمير امام در پيدايش اين ديدگاههاست. در اينجا بر حسب استقراء به هفت ديدگاه کلي به صورت گذرا ميپردازيم.1. بينش ازرشگذاري
يکي از تأثيرات عميقي که قرآن به فکر و انديشه امام گذاشته و شايسته است که به عنوان نخستين اثر تلقي شود، بينش ارزشگذاري است؛ يعني چگونگي نگاه به امور از نظر ضرورت و اولويت.درک اين مطلب که چه اموري در زندگي اهميت فوقالعاده دارد و به اصطلاح در اولويت اول قرار دارد و چه اموري از اهميت کمتر برخوردار است و چه اموري بياهميت است، نقش عمده و اساسي در شيوه زندگي و هدفگيري انسان دارد. چه آن که بخشي از لغزشها و انحرافات، از عدم درک ضرورتها و اولويتها پديد ميآيد. حال اگر معيار تعيين ضرورت و اولويت را دين قرار بدهيم و نگاه دين را در ارزشگذاري رعايت کنيم ضرورت و بايستگي چنين شناختي دو چندان ميگردد.از تکيهها و تأکيدهاي قرآن کريم بر موضوعات معين ميتوان نوع نگاه و ديدگاه قرآن را در ارزشگذاري به دست آورد. قرآن کريم در جهت هدايت انسانها به رغم تنوع بيانها و گوناگوني زمينههايي مانند تشريع، قصص، انذار و تبشير، بيان معارف و ... سه محور را هميشه مورد تأکيد قرار داده است، گو آن که هدف قرآن بيان همين سه مطلب بوده است و ديگر مسائل همه مقدمات يا پيامدهاي اين سه مطلب به شما ر ميآيد.اولين محور، حضور خداوند در هستي است. کمتر آيهاي را ميتوان يافت که به صورت مستقيم يا غير مستقيم بيانگر حضور خداوند در هستي و ايجاد اين احساس در انسان نباشد. اگر از آفرينش آسمانها و زمين سخن ميگويد، اگر نعمتهاي دنيوي يا اخروي را بر ميشمارد، اگر از مظاهر خشم و عقوبت خداوند در امتهاي گذشته يا آينده ياد ميکند، اگر از تشريع و قانونگذاري براي هدايت انسان سخن ميگويد، همه و همه در راستاي بيان حضور همه جانبه خداوند در هستي و ايجاد اين احساس در انسان است. محور دوم، ضرورت عبوديت و تسليم و به تعبير عامتر تقواست، که در حقيقت نتيجه و پيامد مطلب نخست به شمار ميآيد. در قرآن کريم با بيانهاي گوناگون اين موضوع مورد تأکيد قرار گرفته است: «و لقد خلقت الجنّ و الانس الّا ليعبدون» ذاريات/ 56«و لقد بعثنا في کلّ امه رسولاً أن اعبدوا الله» نحل/ 36 «و ما کان الله ليضلّ قوماً بعد إذ هداهم حتي يتبيّن لهم ما يتقون» توبه/ 115«کذلک يبيّن الله آياته للناس لعلهم يتقون» بقره/ 187«قل من يرزقکم من السماء و الأرض أمّن يملک السمع و الأبصار و من يخرج الحيّ من الميّت و يخرج الميّت من الحيّ و من يدبّر الأمر سيقولون الله فقل أفلاتتقون» يونس/31محور سوم بيان مهمترين زمينه لغزش و انحراف انسان در مسير عبوديت و تقواست که قرآن با عنوان دنياگرايي و با تعبيراتي همانند حبّ دنيا، اطمينان کردن به دنيا، رضايت به دنيا و امثال آن ياد ميکند.«يا ايها الناس ان وعد الله حق فلاتغرنّکم الحياه الدنيا» فاطر/ 5 «ذلک بأنّهم استحبوا الحياه الدنيا علي الآخره» نحل/ 107 «ان الذين لايرجون لقائنا و رضوا بالحياه الدنياو اطمئنّوا بها» يونس/ 87«و ذر الذين اتخذوا دينهم لعباً و لهواً و غرتهم الحياه الدنيا» انعام/ 70اگر حجم آياتي که راجع به سه محور ياد شده سخن گفته است به درستي تبيين و اندازهگيري شود، به خوبي اهميت و جايگاه ويژه اين محورها و نظام ارزشگذاري قرآن آشکار ميگردد.امام علي (ع) نخستين کسي است در تاريخ اسلام که به خوبي اين نگاه قرآني را دريافت و در ارزيابي و اهميت دادن امور به کار بست. حجم مباحث مطرح شده در نهج البلاغه پيرامون اين سه موضوع گواه بر درستي اين ادّعاست. کمتر خطبهاي وجود دارد که سخن از حضور خداوند در آن نباشد و کمتر متني از سخنان امام هست که بر تقوا و عبوديت تکيه نشده باشد. و سرانجام کمتر خطبهاي از نهج البلاغه ميتوان يافت که پيرامون دنيا و دنياگرايي سخني نگفته باشد.2. نگاه آينهاي به هستي
از شيوه ارزشگذاري که بگذريم و اندکي عينيتر بررسي کنيم ميبينيم يکي از ديدگاههاي کلي که انديشههاي امام در قالب آن شکل گرفته است، نگاه آينهاي به هستي است. امام تمام هستي را آينه وجود، قدرت، حکمت و تدبير خداوند ميبيند. ستارگان درخشان، خورشيد فروزان، رويش گياهان، توالي شب و روز، حرکت ابرها، ريزش باران، کيفيت آفرينش جانداران، هدايت غريزي موجودات، هدايت تشريعي انسانها، دگرگوني جامعهها، صعود و سقوط آدميان و در يک سخن همه آنچه که هستي را صورت و شکل بخشيده است، از نگاه امام جلوهگاه وجود و تدبير خداوند است. حاکميت و سلطه اين ديدگاه بر ذهن و سخن امام در سراسر نهج البلاغه به گونهاي آشکار است که نيازي به اطاله سخن احساس نميشود. در اين جا تنها به يک نمونه از سخنان امام بسنده ميکنيم. امام در خطبه 185 ميفرمايد: «اگر مردم در عظمت قدرت خدا و بزرگي نعمتهاي او ميانديشيدند به راه راست باز ميگشتند و از آتش سوزان ميترسيدند، اما دلها بيمار و چشمها معيوب است. آيا به آفريدههاي کوچک خدا نمينگرند که چگونه آفرينش آنها را استحکام بخشيد و ترکيب اندام آن را برقرار کرد و گوش و چشم براي آن پديد آورد و استخوان و پوست متناسب خلق کرد؟ به مورچه و کوچکي جثه آن بنگريد که چگونه لطافت خلقت او با چشم و انديشه انسان درک نميشود. نگاه کنيد که چگونه روي زمين راه ميرود و براي به دست آوردن روزي خود تلاش ميکند ... .اگر انديشهات را به کارگيري تا به راز آفرينش پي برده باشي دلايل روشن به تو خواهند گفت که آفريننده مورچه کوچک همان آفريدگار درخت بزرگ خرماست، به جهت دقتي که جدا جدا در آفرينش هر چيزي به کار رفته و اختلاف و تفاوتهاي پيچيدهاي که در خلفت هر پديده حياتي نهفته است. همه موجودات سنگين و سبک، بزرگ و کوچک، نيرومند و ضعيف در اصول حيات و هستي يکسانند و خلفت آسمان و هوا و بادها و آب يکي است. پس انديشه کن در آفتاب و ماه و درخت و گياه و آب و سنگ و اختلاف شب و روز و جوشش درياها و فراواني کوهها و بلنداي قلهها و تفاوت زبانها که نشانههاي روشن پروردگارند ... .»از سوي ديگر هر کس اندک آشنايي با قرآن داشته باشد ميداند که اين نوع نگاه از خود قرآن سرچشمه ميگيرد؛ اين قرآن است که با تکيه بر آيت بودن پديدهها و رويدادها به انسان القا ميکند که به جهان با نگاه آيهاي و آينهاي بنگرد.«ان في خلق السموات و الأرض و اختلاف الليل و النهار و الفلک التي تجري في البحر بما ينفع الناس و ما انزل الله من السماء من ماء فأحيا به الأرض بعد موتها و بثّ فيها من کلّ دابّه و تصريف الرياح و السحاب المسخّر بين السماء و الأرض لآيات لقوم يعقلون» بقره/ 164 «ان في اختلاف الليل و النهار و ما خلق الله في السموات و الأرض لآيات لقوم يتقون» يونس/ 6«ان في السموات و الارض لآيات للمؤمنين. و في خلقکم و ما يبثّ من دابّه آيات لقوم يوقنون. و اختلاف الليل و النهار و ما أنزل الله من السماء من رزق فأحيا به الأرض بعد موتها و تصريف الرياح آيات لقوم يعقلون» جاثيه/ 3ـ 5در همين راستا ميتوان از آيات متعدد ديگري ياد کرد که کفر به آيات خدا و اعراض از آنها و جدي نگرفتن آنها را مورد نکوهش قرار ميدهد که از مجموع آنها تأکيد قرآن بر القاء بينش آيهاي به هستي به دست ميآيد.3. نگاه تسليم گونه نسبت به خداوند
ديدگاه کلي ديگري که از سخنان امام استفاده ميشود و تا اندازهاي بر افکار و انديشههاي آن حضرت سايه افکنده، نگاه تسليمي در برابر خداوند است. در جاي جاي سخنان امام اين مطلب مطرح شده است که انسان همچون ساير موجودات و پديدههاي جهان هستي تحت تدبير و اراده خداوند قرار دارد و مشيّت و علم او در همه چيز نافذ است. بنابراين شايسته است که انسان در هيچ حالتي از زيّ عبوديت بيرون نرود و هميشه در برابر اراده و قضاي الهي تسليم باشد.اين نگاه که يکي از بنياديترين ديدگاههاي امام درباره رابطه انسان با خداست در مباحث زيادي تأثير گذاشته است، که از آن جمله ميتوان به بحث قضا و قدر، ابتلاهاي انسان، و مباحث اخلاقي همچون توکل، قناعت، زهد، صبر و ... اشاره کرد. در تمام اين موضوعات روح تبيينها و تحليلها را همين ديدگاه شکل ميدهد. به عنوان نمونه امام در خطبه 23 نهج البلاغه ميفرمايد: «اما بعد، فإنّ الامر ينزّل من السماء الي الأرض کقطر المطر الي کلّ نفس بما قسم لها من زيادة او نقصان، فاذا رأي احدکم لأخيه غضيره في اهل او مال او نفس فلاتکوننّ له فتنه ...»اما بعد، تقدير الهي همانند قطرههاي باران براي هرکس که مقدر شده خواه اندک و خواه بسيار از آسمان به زمين ميآيد. پس اگر کسي مال و منال برادر خود را بيش از خود بيابد که بر او رشک برد ...يا در خطبه 37 ميفرمايد: «رضينا عن الله قضائه و سلمنا لله امره.»و همچنين در خطبه 160 ميفرمايد:«امر قضاء و حکمة، و رضاه امان و رحمة، يقضي بعلم و يعفو بحلم، اللهم لک الحمد علي ما تأخذ و تعطي و علي ما تعافي و تبتلي.»و درجاي ديگر ميفرمايد:«و ان صبّت عليهم المصائب لجأوا الي الاستجاره بک، علماً بأنّ ازمّه الامور بيدک و مصادرها عن قضائک.» همانگونه که پيش از اين نيز اشاره شد يکي از محورهاي عمده که قرآن بر آن تأکيد دارد ايجاد روح عبوديت و تسليم در برابر خداوند است. آياتي که به اطاعت يا عبادت ترغيب ميکند، يا به شکر و صبر دستور ميدهد و يا سنتهاي الهي را راجع به انسان بيان ميکند، همه و همه در راستاي اين هدف قرار دارد که تدبير حکيمانه خداوند را نسبت به جهان و انسان بنماياند و روح تمرّد، اعتراض و شکايت را از دل انسان بزدايد.«فابتغوا عند الله الرزق و اعبدوه و اشکروا له» عنکبوت/ 17«و اصبر لحکم ربّک فانّک بأعيننا» طور/ 48«و مازادهم الّا ايماناً و تسليماً» احزاب/ 22«اذ قال له ربّه أسلم قال أسلمت لربّ العالمين» بقره/ 131«و من يسلم وجهه الي الله و هو محسن فقد استمسک بالعروه الوثقي» لقمان/ 22«و ما خلقت الجنّ و الانس الّا ليعبدون» ذاريات/ 564. نگاه ابزاري به دنيا
از ديدگاههايي که امام سخت بدان پايبند است و همواره بر آن تأکيد داشته، نگاه ابزاري به دنيا و زندگي دنياست. در نگاه امام علي (ع) دنيا يک مسير است و نه مقصد و زندگي؛ فرصتي است که بايد از آن براي رسيدن به هدف اصلي که همان قرب الهي و حيات جاودانه آخرت است، بهره گرفت. حجم عظيمي از مباحث نهج البلاغه که درباره ويژگيهاي دنيا مطرح شده يا از آخرت و جاذبههاي بهشت يا رنجهاي دوزخ سخن به ميان آمده، همه بيانگر همين ديدگاه است.اين نگاه که جايگاه مهمي در انديشه امام دارد، از لحاظ ساختار فکري مبنا و پايه مباحث متعدد اجتماعي و اخلاقي در نهج البلاغه قرار گرفته است؛ به عنوان نمونه بحث عدالت، بحث فلسفه نبوت، بحث تقوا و موضوعات اخلاقي ديگري مانند زهد، تزکيه و ... از موضوعاتي هستند که بر پايه همين ديدگاه تحليل شده است.«اي بندگان خدا شما را وصيت ميکنم که اين دنيا را ترک گوييد، که دنيا شما را ترک خواهد گفت، هر چند راضي به ترک آن نباشيد ... و جسمتان را کهنه ميسازد، هر چند شما خواستار تازه بودن آن باشيد. مثل شما و دنيا مثل مسافراني است که به راهي ميروند، و تا به خود آيند ببينند که آن را پيمودهاند ...» «ايها الناس انما الدنيا دار مجاز، و الآخره دار قرار، فخذوا من ممرّکم لمقرّکم.» «أفهذه تؤثرون، ام اليها تطمئنّون، ام عليها تحرصون، فبئست الدار لمن لميهتمّها و لميکن فيها علي وجل منها.» «فانّ الدنيا لمتخلق لکم دار مقام، بل خلقت لکم مجازاً، لتزوّدوا منها الاعمال الي دار القرار.» «فتزوّدوا في الدنيا ما تحرزون به انفسکم غداً.» ناگفته پيداست که امام براي رسيدن به اين ديدگاه، وامدار قرآنکريم است، زيرا يکي از سه محور عمدهاي که قرآن بر آن تأکيد دارد، همين گذرا بودن دنيا و بيارزش بودن آن در برابر آخرت و حيات اخروي است. «تريدون عرض الدنيا و الله يريد الآخره» انفال/ 67«أرضيتم بالحيوه الدنيا من الآخره فما متاع الحياه الدنيا في الآخره الّا قليل» توبه/ 38«يا قوم انّما هذه الحيوه الدنيا متاع و انّ الآخره هي دار القرار» مؤمن/ 39«و ما هذه الحيوه الدنيا الّا لهو و لعب و ان الدار الآخره لهي الحيوان» عنکبوت/ 64«قل متاع الدنيا قليل و الآخره خير لمن اتقي» نساء/ 775. نگاه عبرتآميز به تاريخ
پنجمين ديدگاه کلي که بر انديشه و فکر امام علي (ع) سيطره دارد و بخشي از تحليلها و اندرزهاي ايشان از آن سرچشمه ميگيرد، نگاه عبرتآموز به تاريخ است. تاريخ از نظر امام آينهاي است که سنتهاي الهي در تعامل با رفتار انسانها در آن تجلي کرده است. و از آنجا که اين سنتها تغيير ناپذير است، تاريخ گذشتگان راهنماي خوبي براي چگونگي زيستن انسانها در آينده به شمار ميآيد. بنابراين بايد تاريخ را به دقت مطالعه کرد و از آن پلي ساخت براي گذر به آينده. «اگر خردمنديد چرا در آثار پيشينيان و آنچه بر نياکانتان گذشته است نمينگريد و عبرت نميگيريد و باز نميايستيد؟ آيا نميبينيد که رفتگان باز نميگردند؟ آيا نميبينيد که بر جاي ماندگان را بقايي نيست؟ آيا نميبينيد که مردم دنيا شب را به روز نميآورند و روز را به شب ميرسانند، و هر يک در حالي ديگر هستند؟ ...»«کجايند عمالقه و فرزندان عمالقه؟ کجايند فراعنه و فرزندان فراعنه؟ صاحبان شهرهاي «رسّ» کجا رفتند؟ آنان که پيامبران را ميکشتند و چراغهاي سنتهاي پيامبران را خاموش ميکردند و سنتهاي جباران را زنده ميساختند کجايند؛ آنان که لشگرگاهها روانه ميکردند و هزاران تن را منهزم ميساختند، آنها که لشگرگاهها ساختند و شهرها پي افکندند؟»«فاعتبروا بما أصاب الأمم المستکبرين من قبلکم من بأس الله و صولاته و وقائعه و مثلاته، و اتعظوا بمثاوي خدودهم و مصارع جنوبهم.» «و اعرض عليه أخبار الماضين، و ذکّره بما أصاب من کان قبلک من الأولين، و سرهم في ديارهم و آثارهم، فانظر فيما فعلوا و عمّا انتقلوا و اين حلّوا و نزلوا، فانّک تجدهم قد انتقلوا عن الأحبّه و حلّوا ديار الغربه، و کأنّک عن قليل قد صرت کأحدهم، فأصلح مثواک و لاتبع آخرتک بدنياک ...» «و اعتبر بما مضي من الدنيا لما بقي منها، فإنّ بعضها يشبه بعضاً، و آخرها لاحق بأوّلها.»اين سخنان که از عمق تأثير نگاه عبرت بينانه به تاريخ در انديشه امام پرده بر ميدارد، بستر بس گستردهاي در قرآنکريم دارد. اگر به حجم آياتي که بيانگر تاريخ گذشتگان و چگونگي برخورد امتهاي گذشته با پيامبرانشان و همچنين جريان سنتهاي الهي در برابر رفتار انسانهاست نگاهي بياندازيم، خواهيم ديد که تا چه اندازه قرآن بر عبرتگيري و نگاه پندآموز به تاريخ اهميت داده است.«لقد کان في قصصهم عبرة لاولي الالباب» يوسف/ 111«تلک القري نقصّ عليک من أنبائها و لقد جائتهم رسلهم بالبيّنات فما کانوا ليؤمنوا بما کذّبوا من قبل کذلک يطبع الله علي قلوب الکافرين» اعراف/ 101«ألم يأتهم نبأ الذين من قبلهم قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهيم و اصحاب مدين و المؤتفکات أتتهم رسلهم بالبيّنات فما کان الله ليظلمهم و لکن کانوا انفسهم يظلمون» توبه/ 70«و لقد کذّبت رسل من قبلک فصبروا علي ما کذّبوا و اوذوا حتّي اتيهم نصرنا و لامبدّل لکلمات لله و لقد جائک من نبأ المرسلين» انعام/ 346. نگاه هدفمند به انسان
از ديدگاههايي که امام سخت بدان تأکيد دارد و همواره در سخنانش از آن ياد ميکند، نگاه هدفمند به انسان است. در نگاه امام انسان آفريده شده و امکانات مادي و معنوي در اختيارش قرار داده شده است تا به سوي هدف مشخص حرکت کند. بيهودگي و حيرت در آفرينش او جاي ندارد.«لميخلقکم عبثاً و لميترککم سدي.» «و اعلموا عباد الله انّه لميخلقکم عبثاً و لميرسلکم هملاً.» «فما خلق امرء عبثاً فيلهو و لاترک سدي فيلغو.» از نظر امام فلسفه نبوت و آمدن پيامبران از سوي خداوند براي همين است که به انسانها هدفدار بودن را يادآور شوند و هدف را تبيين کنند تا در جهت خلاف آفرينش خود به بيهودگي و سردرگمي گرفتار نشوند. «فانّ الله سبحانه لميخلقکم عبثاً، و لميترککم سدي، و لميدعکم في جهالة و لاعمي، قد سمّي آثارکم و علم اعمالکم و کتب آجالکم، و انزل عليکم الکتاب تبياناً لکل شيء، و عمّر فيکم نبيّه ازماناً، حتي اکمل له و لکم فيما انزل من کتابه دينه الذي رضي لنفسه، و انهي اليکم علي لسانه محابّه من الاعمال و مکارهه و نواهيه و اوامره، و ألقي الکم المعذره، و اتخذ عليکم الحجه، و قدّم اليکم بالوعيد، و أنذرکم بين يدي عذاب شديد ... .»اين ديدگاه يکي از دو پايه و مبنايي است که از نظر امام اخلاق بر آنها شکل ميگيرد. ديدگاه نخست ابزاري بودن دنياست و ديدگاه دوم هدفمندي انسان. امام بر اساس همين دو واقعيت، اخلاق را پايهگذاري ميکند. در اين زمينه کافي است که گذري به مجموعه توصيههاي اخلاقي امام بيندازيم، خواهيم ديد که ريشه همه توصيهها تأکيد بر يکي از آن دو مطلب ياد شده است. و ناگفته پيداست چنان که تعبيرات امام نيز نشان ميدهد، اين ديدگاه برگرفته از قرآن و آيات وحي است؛ آياتي همانند: «أفحسبتم انّما خلقناکم عبثاً و انّکم الينا لاترجعون» مؤمنون/ 115«أيحسب الانسان ان يترک سدي» قيامه/ 36 «و ما خلقت الجنّ و الانس الّا ليعبدون» ذاريات/ 56«ربّنا ما خلقت هذا باطلاً» آلعمران/ 191و آيات مشابه ديگر همه بيانگر غايتمندي و هدفداري آفرينش و انسان است. 7. آزموننگري زندگي
از ديدگاههاي کلي که در سخنان امام بازتاب داشته و خود مبناي برخي انديشهها و افکار قرار گرفته، نگاه آزمايشي به زندگي است. از نظر امام، زندگي آزمايشگاهي است که انسان در آن آزموده و واقعيت وجودياش آشکار ميشود. سنت آزمايش در تحولات زندگي چنان جايگاه و اهميت دارد که حتي کيفرها و پاداشهاي اخروي نيز معلول و تابع فرايند آزمايش و آزمودن است. سخنان امام در اين زمينه که گاه همراه با استناد به قران مطرح شده است، به خوبي از اهميت اين ديدگاه و تأثير گسترده آن در تحليل موضوعات گوناگون معرفتي، اجتماعي و اخلاقي، پرده بر ميدارد. به چند نمونه از اين سخنان بنگريد: «و لسنا للدنيا خلقنا، و لا بالسعي فيها امرنا، و انّما وضعنا فيها لنبتلي بها.» «و قدّر الارزاق فکثّرها، و قلّلها و قسّمها علي الضيق و السعه، فعدل فيها ليبتلي من اراد بميسورها و معسورها، و ليختبر بذلک الشکر و الصبر من غنيها و فقيرها.» «و لو فعل لسقط البلاء و بطل الجزاء، و اضمحلت الانباء، و لما وجب للقابلين اجور المبتلين، و لااستحق المؤمنون ثواب المحسنين، و لالزمت الأسماء معانيها ...» «ألاترون أن الله سبحانه اختبر الاولين من لدن آدم صلوات الله عليه الي الآخرين من هذا العلم، بأحجار لاتضرّ و لاتنفع و لاتبصر و لاتسمع، فجعلها بيته الحرام الذي جعله للناس قياماً ... و لکن الله يختبر عباده بأنواع الشدائد، و يتعبدهم بأنواع المجاهد، و يبتليهم بضروب المکاره، اخراجاً للتّکبّر من قلوبهم، و اسکاناً للتذلّل في نفوسهم، و ليجعل ذلک ابواباً الي فضله، و اسباباً ذللاً لعفوه.»«و الصيام ابتلاءً لاخلاص الخلق.»اين سخنان به خوبي ريشههاي سنت امتحان و آزمايش الهي را در بينش امام درباره زندگي و دگرگونيهاي مثبت و منفي آن نشان ميدهد؛ همان حقيقتي که قرآن بر آن تأکيد فراوان کرده است: «کلّ نفس ذائقة الموت و نبلوکم بالشر و الخير فتنه» انبياء/ 35«و اعلموا انّما اموالکم و اولادکم فتنه و انّ الله عنده اجر عظيم» انفال/ 28«الذي خلق الموت و الحياه ليبلوکم ايّکم احسن عملاً» ملک/ 2«انا جعلنا ما علي الارض زينه لها لنبلوهم ايّهم احسن عملاً» کهف/ 7«و لنبلونّکم بشيء من الخوف و الجوع و نقص من الأموال و الأنفس و الثمرات» بقره/ 155آنچه تاکنون ياد شد ديدگاههاي بنيادي بود که در انديشه امام وجود دارد و شالوده همه انديشههاي وي به شمار ميآيد؛ امام در واقع در قالب همين ديدگاهها به جهان، انسان و زندگي مينگرد و تحليلها و توصيههاي اجتماعي و اخلاقي را مطرح ميکند.دو. تبيين معارف ديني
محور دوم در تأثيرپذيري امام از قرآن، تبيين معارف ديني است. در اين بخش امام با بهرهگيري از محتواي قرآن به توضيح يا تبيين معارف ديني ميپردازد. زمينههاي تأثيرپذيري در اين بخش به گستردگي تمام معارف ديني است؛ از توحيد و نبوت و معاد گرفته تا دستورات اخلاقي و احکام تشريعي همه مورد بحث امام قرار گرفته است، اما از نظر شيوه بحث و چگونگي بهرهگيري از قرآن، در سه نوع قابل دستهبندي است: 1. تعريف و توضيح حقايق ديني2. توصيف تحليلي از موضوعات ديني
3. استدلال براي اثبات حقايق دينياينک به توضيح فشرده اين عناوين ميپردازيم.