جايگاه‌ اهل‌ بيت‌: در قرا´ن‌ و سنت‌ نبوي‌(ص) <p/> - جایگاه‌ اهل‌ بیت‌ در قرآن‌ و سنت‌ نبوی ‌(ص) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جایگاه‌ اهل‌ بیت‌ در قرآن‌ و سنت‌ نبوی ‌(ص) - نسخه متنی

عبدالله علائی‌ نیا

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جايگاه‌ اهل‌ بيت‌: در قرا´ن‌ و سنت‌ نبوي‌(ص)

عبدالله علائي‌ نيا (از برادران‌ اهل‌ سنت‌)




  • در مسلخ‌ عشق‌ جز نيكو را نكشند
    گر عاشق‌ صادقي‌ ز كشتن‌ مگريز
    مردار بود هر آن‌ كه‌ او را نكشند



  • لاغر صفتان‌ زشت‌ خو را نكشند
    مردار بود هر آن‌ كه‌ او را نكشند
    مردار بود هر آن‌ كه‌ او را نكشند



به‌ ميمنت‌ برگزاري‌ همايش‌ سراسري‌ امام‌حسين‌2 به‌ خود جسارت‌ دادم‌،مقداري‌ از كوتاهي‌ نمودن‌ جامعة‌ مسلمانان‌ در مورد ترويج‌ دين‌ اسلام‌، اهم‌ آن‌ را بيان‌دارم‌. بي‌ترديد در اثر نبودن‌ اتحاد و اتفاق‌ كه‌ منتج‌ عدم‌ رعايت‌ امر پروردگار است‌ كه‌فرمود: (و شاورهم‌ في‌ الْاَمْرِ) به‌ كار نگرفتن‌ تدبير و مشاوره‌ در حل‌ مشكلات‌ و معضلات‌عام‌ و خاص‌ و بي‌ تفاوتي‌ در انجام‌ مسئوليت‌ به‌ سفارش‌ نبي‌اكرم‌(ص) «كلكم‌ راع‌ و كلكم‌مسئول‌ عن‌ رعيته‌» بوده‌ كه‌ مي‌بايست‌ هر فردي‌ به‌ مقدار توان‌ خود در مقابل‌ هر گونه‌پيش‌آمدي‌ عهده‌ دار باشد.

چه‌ بسا در زمان‌ «غُرة‌ بَدَءَ الْاءسلام‌ُ غَريبًا و سَيَعُود غريبًا» گاهي‌ كه‌ اسلام‌ با مافاصله‌ گرفت‌، گروهي‌ از دشمنان‌ دين‌ خدا به‌ تفرقه‌ اندازي‌ و جدايي‌ ميان‌ مسلمانان‌شروع‌ نمودند آنان‌ از اقشاري‌ بودند كه‌ بدون‌ توجه‌ نمودن‌ به‌ وحدت‌ اسلامي‌ در اصول‌ دين‌و توحيد يك‌ مسير خاصي‌ را براي‌ خود انتخاب‌ كرده‌ و تنها آن‌ را بر حق‌ دانسته‌ و با افكار ونيت‌هاي‌ تحجّري‌ زمزمة‌ فراواني‌ را در جامعه‌ راه‌ انداختند و جز هوادارانش‌ همه‌ را گمراه‌دانسته‌ و ديگران‌ را نفرين‌ كردند و با پول‌ و سرمايه‌ هنگفت‌، دست‌هاي‌ پنهاني‌ وناشناخته‌اي‌ را در راه‌ منازعه‌ و مجادله‌، وحدت‌ مسلمانان‌ را به‌ بغض‌ و كينه‌ تبديل‌ كردند وبراي‌ رسيدن‌ به‌ اهداف‌ شوم‌ خود تصميم‌ گرفتند، به‌ كارهايي‌ دست‌ بزنند كه‌ باعث‌ ضعف‌و نابودي‌ اسلام‌ گردد و كليد تعالي‌ و رمز مؤفقيت‌ جامعه‌ را كه‌ در حكم‌ (و اعتصموابحبل‌الله جميعًا و لاتفرّقوا) است‌، با انواع‌ مكر و خدعه‌ از بين‌ برند، تا جايي‌كه‌ قرآن‌ كه‌قانون‌ خدا و انجام‌ دستورات‌ و احكام‌ آن‌ براي‌ پيشرفت‌ امور مادي‌ و معنوي‌ جامعه‌ واجب‌ وعمل‌ و به‌ كارگيري‌ آن‌ دل‌ مرده‌ را زنده‌ مي‌كند، با عملي‌ كه‌ آنان‌ انجام‌ دادند، تنها به‌عنوان‌ تبرك‌ و تيمن‌ براي‌ مرده‌ قرائت‌ مي‌شد و از نظر آنان‌ كساني‌ مسلمانان‌ واقعي‌اند كه‌در گوشة‌ مساجد بنشينند و در هيچ‌ كار و امري‌ دخالت‌ نكنند، تا جايي‌ در به‌ كاراندازي‌ اين‌هدف‌ منافقانه‌، موفق‌ شدند همه‌ ادارات‌ و مراكزي‌ كه‌ جواب‌گوي‌ مسائل‌ ديني‌ و اجتماعي‌بود ـ كه‌ يكي‌ از آنها بيت‌ المال‌ است‌ ـ را از بين‌ ببرند.

رهبران‌ لايق‌ اسلامي‌ را از رأس‌ حكومت‌ برداشتند؛ و حال‌ آن‌ كه‌ اهل‌ بيت‌رسول‌الله گل‌ سر سبد آفرينش‌اند و كه‌ حب‌ آنها بر هر فرد مسلمان‌ شيعه‌ و سني‌ واجب‌ وبزرگ‌ترين‌ افتخار مقلدان‌، مجتهدان‌ اربعة‌ اهل‌ سنت‌، طريقين‌ قادري‌ و نقشبندي‌ واساس‌ اجازه‌ نامة‌ علوم‌ معقول‌ و منقول‌ روحانيت‌ آنها انتساب‌ به‌ اهل‌ بيت‌ و در صدر آن‌حضرت‌علي‌2 است‌.

بي‌مناسبت‌ نيست‌ به‌ عنوان‌ پندگيري‌ با سه‌ بيت‌ شعر از مجتهد آگاه‌ و دانشمندحضرت‌امام‌ شافعي‌2 عيب‌ و منقصت‌ اقشار مسلمانان‌ را بيان‌ نمايم‌ كه‌ صحت‌ مثل‌ «ازماست‌ كه‌ برماست‌» عقوبت‌ اهانت‌ و توهين‌ از جانب‌ ما مسلمانان‌ در مورد هم‌ ديگر راافشا مي‌كند:




  • نُعيب‌ُ زَمَانَنَا وَ الْعَيْب‌ُ
    وَ نَهْج''وذا الزّمان‌ بغير ذنب‌ٍ
    وَ ليس‌ الذّئْب‌ُ يَاْكُل‌ لَحْم‌ ذئب‌ٍ
    وَ يَاْكل‌َ بَعْضُن''ا بَعْضًا عَي''انا



  • فينَاوَ مَا لِزَمَانِنَا عَيْب‌ٌ سِو''ان''ا
    و لو نَطَق‌َ الزَّم''ان‌ُ لَن''ا هَج''ان''ا
    وَ يَاْكل‌َ بَعْضُن''ا بَعْضًا عَي''انا
    وَ يَاْكل‌َ بَعْضُن''ا بَعْضًا عَي''انا



ـ ما روزگار را بد مي‌گوييم‌، در حالي‌ كه‌ روزگار نقصي‌ ندارد و آنچه‌ باشد از ما است‌.

ـ بدون‌ گناه‌ او رابد مي‌گوييم‌، اگر او به‌ سخن‌ مي‌آمد به‌ ما حمله‌ مي‌كرد.

ـ گرگ‌ كه‌ جاندار وحشي‌ است‌ گوشت‌ گرگ‌ ديگري‌ را نمي‌خورد، ولي‌ آشكاراگروهي‌ از ما گروه‌ ديگري‌ را مي‌خورد.

پس‌ جا دارد ما همة‌ مخالفان‌ دين‌ و تفرقه‌اندازان‌ را به‌ جاي‌ نفرين‌ و ناسزاگويي‌تذكر دهيم‌، تا آگاه‌ باشند طبق‌ دستور كتاب‌هاي‌ الهي‌ مفهوم‌ كلمة‌ انسان‌ (آدمي‌زاد) پيش‌از هر چيز، مكلف‌ به‌ ايجادِ علاقه‌ و ارتباط‌ و محبت‌ و مودت‌ با هم‌ باشند. به‌ روايت‌ كتاب‌مرصادالعباد مصداق‌ انسان‌ و انسانيت‌ را در محتواي‌ «سُمِّي‌َ الأنْس''ان‌ُ اِنسانًالِاَنَّه‌ُ اَنيس‌مصدِّق‌» انس‌گيري‌ و الفت‌ بوده‌ است‌.

همين‌ موجب‌ مي‌شود هر كسي‌ گوياترين‌ پندار نيك‌ و آسان‌ترين‌ كردار ـ كه‌ گفتارنيك‌ است‌ ـ را سرلوحة‌ عمل‌ خويش‌ قرار دهد. ادامة‌ اين‌ راه‌، نسل‌هاي‌ آينده‌ را از هرگونه‌حسادت‌ و كينه‌ و ناسزاگويي‌ و فسادكاري‌ منع‌ نموده‌ وبه‌ جاي‌ خسران‌گيري‌ درآية‌: (اِن‌َّالاِنْس''ان‌َ لَفي‌ خُسْرٍ) با ايمان‌ كامل‌ به‌ وحدانيت‌ پروردگار و اعتقاد صحيح‌ به‌ معاد و نبوت‌،جامعه‌ را به‌ گفتار و پندار نيك‌، تا صبر و مقاومت‌ هميشگي‌ سفارش‌ مي‌كند، به‌ قول‌مولانا:




  • نبيني‌ روي‌ دل‌ تا روي‌ دل‌ با اين‌ و آن‌ بيني
    سر روي‌ طمع‌ تا در متاع‌ اين‌ و آن‌ داري‌
    مكدر مي‌نمايد صورت‌ از آينـة‌ رنگين‌
    دل‌ خود صاف‌ كن‌ تا صافي‌ اهل‌ جهان‌ بيني‌



  • ‌نيابي‌ خويش‌ را تا خويشتن‌ را در ميان‌ بيني‌
    مراد خويش‌ را دائم‌ به‌ دست‌ اين‌ و آن‌ بيني‌
    دل‌ خود صاف‌ كن‌ تا صافي‌ اهل‌ جهان‌ بيني‌
    دل‌ خود صاف‌ كن‌ تا صافي‌ اهل‌ جهان‌ بيني‌



سال‌1381 كه‌ به‌ فرمودة‌ مقام‌ معظم‌ رهبري‌، به‌ سال‌ عزت‌ و افتخار حسيني‌ نام‌گذاري‌ شده‌، با اعتقاد به‌ اين‌ كه‌ فداكاري‌ آن‌ بزرگوار در راه‌ ابقا و ترويج‌ دين‌ و آيين‌محمدي‌ بر كسي‌ پوشيده‌ نبوده‌ و نيست‌. علاوه‌ بر اين‌ آشنايي‌ بيشتر با رفعت‌ و شخصيت‌امام‌حسين‌2 موجب‌ نوعي‌ معارفه‌ و تقبيح‌ هر گونه‌ انحراف‌ها و غلو در عقايد بوده‌است‌.به‌ اميد اين‌ كه‌ همة‌ مسلمانان‌ ـ اعم‌ از شيعه‌ و اهل‌ سنت‌ ـ از برگزاري‌ اين‌ همايش‌ها باتوسل‌ به‌ عشق‌ و علاقة‌ اهل‌ بيت‌ اتفاق‌ و وحدت‌ را تحكيم‌ سازند.

در آغاز، مناسب‌ است‌ به‌ بعضي‌ از اشعار صادقانة‌ امام‌ شافعي‌ اشاره‌ كنم‌:




  • ياا´ل‌َ بَيْت‌ِ رَسُول‌الله حُبُّكُم‌فَرَض
    يَكْفيكُم‌ْ مِن‌ْ عظيم‌ِ الفَخْرِ اَنَّكُم‌مَن‌ْ
    لم‌ يُصَل‌ِّ عَلَيْكُم‌ْ لا صلاة‌َ لَه‌ُ



  • مِن‌َاللهِ في‌ الْقُرْآن‌ِ اَنْزَلَه‌ُ
    لم‌ يُصَل‌ِّ عَلَيْكُم‌ْ لا صلاة‌َ لَه‌ُ
    لم‌ يُصَل‌ِّ عَلَيْكُم‌ْ لا صلاة‌َ لَه‌ُ



ـ اي‌ اهل‌ بيت‌ پيامبر(ص) برابر حكم‌ قرآن‌، محبّت‌ شما بر همه‌ واجب‌ است‌.

ـ براي‌ نشان‌ فضيلت‌تان‌ كافي‌ است‌ كسي‌ كه‌ به‌ شما درود نفرستد، نمازش‌ صحيح‌نيست‌.




  • اءذا في‌ مجلس‌ نذكر عليَّاو
    يق''ال‌ُ تَج''اوزوا يا قَوْم‌ ه
    بَرِئْت‌ُ الي‌ الْمَهَيْمَن‌َ مِن‌
    اُنَاس‌ٍيَرَوْن‌َ الرَّفْض‌َ حُب‌َّ الْف''اطميّة‌



  • سِبْطَيْه‌ِ وَ فاطمة‌َ الزَّكيّة‌
    ذافَه ذا مِن‌ْ حديث‌ِ الرّافِضيّة‌
    اُنَاس‌ٍيَرَوْن‌َ الرَّفْض‌َ حُب‌َّ الْف''اطميّة‌
    اُنَاس‌ٍيَرَوْن‌َ الرَّفْض‌َ حُب‌َّ الْف''اطميّة‌



ـ در هر جا از امام‌ علي‌2 و حسن‌ و حسين‌ و فاطمه‌ ـ رضي‌ اللهعنهم‌ ـبحث‌كنيم‌،

ـ مي‌گويند: اي‌ مردم‌ از ايشان‌ دوري‌ كنيد، اين‌ گفتار از گفتار رافضي‌ است‌.

ـ به‌ خدا پناه‌ مي‌برم‌ از كساني‌ كه‌ دوستي‌ اهل‌ بيت‌ را رافضي‌ مي‌دانند.




  • قالوا تَرَفّضْت‌َ قُلْت‌ُ كَلَّام
    اِن‌ْ ك''ان‌َ حُب‌ُّ الْوَلِي‌ِّ
    رفْضًافاءن‌َّ رَفْضي‌ اِلي‌'' الْعِب''ادِ



  • الِرَّفْض‌ُ ديني‌ وَ ل''ااعْتِق''ادي‌
    رفْضًافاءن‌َّ رَفْضي‌ اِلي‌'' الْعِب''ادِ
    رفْضًافاءن‌َّ رَفْضي‌ اِلي‌'' الْعِب''ادِ



ـ به‌ من‌ گفتند تو رافضي‌ شده‌اي‌، گفتم‌ خير به‌ رافضي‌ اعتقاد ندارم‌.

ـ ولي‌ با عقيده‌اي‌ ثابت‌ و بدون‌ شك‌ بهترين‌ هادي‌ و پيشوا را اختيار كرده‌ام‌.

ـ اگر دوست‌ داشتن‌ رهبر و پيشوا رافضي‌گري‌ است‌، پيش‌ مردم‌ اعلام‌ مي‌كنم‌رافضيم‌.




  • ياراكِبًاقِف‌ بالمحصب‌ مِن‌ منًي
    سحرًا اِذا فاض‌ الجحيج‌ اِل''ي‌ منًي
    اِن‌ْ ك''ان‌َ رفضًا حُب‌ّ ا´ل‌ محمدٍ
    فليشهد الثّقَل''ان‌ِ انّي‌ رافض‌



  • ‌وَاهْتِف‌ْ بِقاعِدِ حنيفها والناهض‌
    ‌فَيْضًا كمُلْتَطَم‌ الْفُرات‌ الْف''ائِض‌ِ
    فليشهد الثّقَل''ان‌ِ انّي‌ رافض‌
    فليشهد الثّقَل''ان‌ِ انّي‌ رافض‌



ـ اي‌ سواركار در مكان‌ محصب‌ از مني‌'' توقف‌ كن‌ بر كساني‌ كه‌ در دامنة‌ مني‌''نشسته‌ و يا در حال‌ حركتند. فرياد بزن‌ اگر محبت‌ آل‌ محمد رفض‌ محسوب‌ مي‌شود، پس‌جن‌ و انس‌ همه‌ شاهد باشند كه‌ من‌ رافضي‌ هستم‌.

آري‌، امام‌ شافعي‌2 به‌ اهل‌ بيت‌ عشق‌ مي‌ورزيد و به‌ طور قطع‌ عقيدة‌ هر مؤمن‌خيرانديش‌ و مسلمان‌ واقعي‌ چيزي‌ غير از اين‌ نيست‌، افزون‌ بر اين‌ كه‌ امام‌شافعي‌2تمام‌ ياران‌ رسول‌ خدا به‌ خصوص‌ خلفاي‌ راشدين‌ ـ رضي‌الله عنهم‌ ـ را منبع‌ نور و مصدرهدايت‌ مي‌داند و در جملات‌ بليغ‌ كه‌ بيانگر اعتقاد و انديشة‌ والايش‌ مي‌باشد بيان‌ مي‌كند.

از خداوند مي‌خواهم‌ اين‌ قلم‌ را ياري‌ فرموده‌ تا دور از هر گونه‌ تعصبات‌ در بيان‌روايات‌ مختلف‌ از جبهه‌گيري‌ها و جناح‌ بندي‌هاي‌ گمراه‌ كننده‌ محفوظ‌ بمانم‌. با اين‌ كه‌پيمودن‌ اين‌ راه‌ از توانايي‌ قلم‌ و طاقت‌ نويسندگان‌ نبوده‌ و نمي‌ باشد.ليكن‌ در اجراي‌حديث‌ «ردّ الكلام‌ كردّ السَّلام‌» واجب‌ است‌ در پاسخ‌ و اجابت‌ به‌ دعوت‌ اين‌ اقيانوس‌ بي‌انتها.

به‌ خاطر خسته‌ ننمودن‌ افكار شريف‌ خوانندگان‌ و تسريع‌ تفهيم‌ بيانات‌ شمّة‌ كوتاه‌و قاصر در «مَثَل‌ِ اَوْلي‌'' الْكَل''ام‌ م''ا قَل‌َّ و دَل‌َّ» به‌ حد و توانايي‌ در جاي‌گاه‌اهل‌بيت‌ـرضي‌اللهعنهم‌ ـ قلم‌ فرسايي‌ نموده‌ و اين‌ حقيقت‌ را يافتم‌ سرچشمة‌ جاي‌گاه‌اهل‌بيت‌ ـرضي‌اللهعنهم‌ ـ از آيات‌ قرآن‌ و احاديث‌ متواتر متفق‌ همة‌ مسلمانان‌ ـ اعم‌ ازتشيع‌ و تسنن‌ ـ بوده‌ و با الفاظ‌ مختلف‌ و مكرر از پيامبراسلام‌(ص) نقل‌ شده‌، خداوندمي‌فرمايد:

(اِنّما يريد الله ليذهب‌ عنكم‌ الرّجْس‌َ اَهْل‌َ اْلبَيْت‌ِ و يطهّرَكم‌ تَطْهيرًا) همانا پروردگارمي‌خواهد ناپاكي‌ را از شما اهل‌ بيت‌ ببرد و شما را پاكيزه‌ گرداند.

ابتدا اين‌ آيه‌ خطاب‌ به‌ جمع‌ مؤنث‌ است‌. سپس‌ آن‌ را ترك‌ فرموده‌ و به‌ ضمير«كم‌» جماعت‌ مذكر را خطاب‌ فرموده‌، تا براي‌ تغليب‌ شامل‌ زنان‌ خانة‌ پيامبراكرم‌(ص) وعموم‌ مردان‌ اقاربش‌ گردد.

پس‌ اولي‌ آن‌ است‌ كه‌ گفته‌ شود، اهل‌ بيت‌ عبارت‌ از همه‌ زنان‌ و فرزندان‌پيامبر(ص) و حضرت‌ علي‌2 به‌ واسطة‌ معاشرتش‌ با حضرت‌ فاطمه‌2 مي‌باشد.

از ترمذي‌2 روايت‌ شده‌، آية‌ (اِنَّم''ا يريدالله) در منزل‌ ام‌ سلمه‌ نازل‌ شد.پيامبراكرم‌(ص) فاطمه‌، حسن‌ و حسين‌ ـرضي‌اللهعنهم‌ را ندا داد و با عباي‌ خود آنها راپوشاند و حضرت‌ علي‌(رض‌ )را هم‌ در پشت‌ آنها قرار داد و بعد از پوشاندن‌ همه‌فرمود:«اَلّ''لهُم‌َّ هؤلاءِ اهل‌َ بيتي‌ فاذهَب‌ْ عَنْهُم‌ُ الرِّجْس‌َ وَ طَهِّرْهُم‌ْ تَطْهيرًا، پروردگارا اين‌ گروه‌خانوادة‌ من‌ را از ناپاكي‌ محفوظ‌ و آنان‌ را پاكيزه‌ نگه‌دار».

از حضرت‌ علي‌2 روايت‌ است‌: پيامبر اكرم‌(ص) دست‌ حسن‌ و حسين‌2 راگرفت‌ و فرمود:

مَن‌ْ اَحَبَّني‌ وَ اَحَب‌َّ ه''ذيْن‌ِ وَ اُمَّهُم''ا كان‌َ مَعي‌ في‌ دَرَجَتي‌ يوم‌َ القيَ''امة‌ِ؛ هر كس‌ من‌ واين‌ دو فرزند و مادرشان‌ را دوست‌ داشته‌ باشد، روز قيامت‌ با من‌ و هم‌پاية‌ من‌ است‌».

از زيدابن‌ ارقم‌2 روايت‌ است‌: پيامبراكرم‌(ص) به‌ علي‌، فاطمه‌، حسن‌ و حسين‌ ـرضي‌اللهعنهم‌ ـ خطاب‌ كرد و فرمود:

«اَنَا حَرْب‌ٌ لِمَن‌ْ ح''ارَبْتُم‌ْ وَ سِلْم‌ٌ لِمَن‌ْ سالَمْتُم‌ْ؛ من‌ دشمن‌ آنهايم‌ كه‌ با شما دشمن‌هستند و دوست‌ كساني‌ هستم‌ كه‌ با شما دوست‌اند.

خداوند در آية‌ 23 سورة‌ شوري‌ به‌ پيامبر مي‌فرمايد:(قُل‌ْ ل''ا اَسئلُكُم‌ْ عَلَيْه‌ِ اَجْرًا الّ''االْمَوَدَّة‌َ في‌ الْقُرْبي‌'') بگو من‌ از شما براي‌ رسالتم‌ مزد نمي‌خواهم‌، مگر دوستي‌ باخويشاوندان‌.

صاحب‌ كشاف‌ از پيامبراكرم‌(ص) نقل‌ كرده‌ كه‌ دربارة‌ اهل‌ بيت‌ و دوست‌ داشتن‌ آنهابه‌ قرار زير نويدهايي‌ فرمود:

دوستان‌ آل‌ محمد(ص) هر گاه‌ فوت‌ كنند، شهيدند. گناه‌ آنها بخشودني‌، توبة‌شان‌قبول‌ است‌. ملك‌ الموت‌ به‌ ايشان‌ مژده‌ بهشت‌ مي‌دهد. و كساني‌ كه‌ در حال‌ كينه‌ ودشمني‌ با آل‌ محمد(ص) فوت‌ كنند، با كفر مي‌ روند و روز آخرت‌ اين‌ نوشته‌ در رخسار آنهانمايان‌ است‌: «ا´يِس‌ٌ مِن‌ْ رَحْمَة‌ِ الله از رحم‌ خدا محرومند».

بنا به‌ دلايل‌ متعددي‌ كه‌ در مورد امّت‌ و محبت‌ پيامبر نازل‌ شده‌، بر همة‌ امت‌محبّت‌ اهل‌ بيت‌ همانند دوستي‌ و محبت‌ پيامبر لازم‌ و واجب‌ است‌: (قُل‌ْ اِن‌ْ كُنْتُم‌ْ تُحِبّون‌َاللهَ فَاتَّبِعُوني‌ يُحْبِبْكُم‌ْ).

اي‌ محمد! بگو اگر خدا را دوست‌ داريد، از من‌ پيروي‌ كنيد تا پروردگار هم‌ شما رادوست‌ داشته‌ باشد.

(و اتَّبِعُوني‌ لَعَلَّكُم‌ْ تَهْتَدُون‌َ) از او پيروي‌ كنيد، تا پروردگار هم‌ شما را دوست‌ داشته‌باشد.

(فَلْيَحْذَر الَّذين‌َ يُخ''الِفوُن‌َ عَن‌ْ اَمْرِه‌ِ) پس‌ بترسانيد آنان‌ را كه‌ از فرمان‌ خداسرپيچي‌ مي‌كنند.

(لَقَد'' ك''ان‌َ لَكُم‌ْ في‌ رَسُول‌ِ اللهِ اُسْوَة‌ٌ حَسَنَة‌ٌ)؛ همانا آنچه‌ براي‌ شما نيكو است‌،اقتدا نيكو كردن‌ به‌ رسول‌ خداست‌.

دليل‌ ديگر، عبارت‌ است‌ از قرار دادن‌ دعاي‌ رتبه‌ و بزرگي‌ براي‌ اهل‌ بيت‌ در تشهدنمازها به‌ گفتن‌: «اللّهم‌ صل‌ علي‌ محمد و علي‌ ا´ل‌ محمد و ارحم‌ محمدًا و ا´ل‌ محمد» كه‌اين‌ احترام‌ غير از آنان‌، براي‌ ديگري‌ مقرر نشده‌ و براي‌ اهل‌ نظر و دقت‌ جاي‌ سؤال‌ است‌كه‌ بگويند: علت‌ نام‌گذاري‌ دختر پيامبر(ص) به‌ فاطمه‌ چه‌ بوده‌ است‌؟ جواب‌: اين‌ كه‌ ريشة‌فاطمه‌ از «فطم‌» به‌ معناي‌ قطع‌ است‌.برابر روايت‌ ديلمي‌2 پيامبر(ص)فرمود:

«انَّم''ا سَمَّيْت‌ُ ابنتي‌ بف''اطِمَة‌َ لِاَن‌َّ الله تعالي‌'' فَطَمه''ا و مُحِبِّيْه''ا عَن‌ِ النَّارِ؛ نام‌ دخترم‌ را به‌اين‌ علت‌ فاطمه‌ گذاشتم‌، چون‌ خداوند او و دو فرزندش‌ را ـ حسنين‌2 ـ و دوست‌ داران‌فاطمه‌ را از آتش‌ و عذاب‌ دور ساخته‌ است‌». زماني‌ كه‌ آية‌:(قُل‌ْ ل''ا اَسأَلَكُم‌ اَجْرًا اِلّ''ا اْلمَوَدَة‌َفي‌ الْقُرْبي‌'') نازل‌ شد، گفتند: يا رسول‌الله، نزديكانت‌ چه‌ كساني‌ هستند كه‌ محبت‌ آنان‌ برما واجب‌ است‌؟ در جواب‌ فرمود: علي‌، فاطمه‌، و دو فرزند آنها حسن‌ و حسين‌(رضي‌اللهعنهم‌) «بُغْضُهُم‌ْ نِف''اق‌ٌ وَ حُبُّهُم‌ْ ايمان‌ٌ ؛كينه‌ با آنان‌ نفاق‌ و دوستي‌ آنها ايمان‌ است‌.

و در روايتي‌ مي‌فرمايد:

تا درود و سلام‌ بر آن‌ خانواده‌ نفرستيد، نبايد منتظراجابت‌ دعا باشيد.اگر منصفانه‌مسئله‌ را بنگريد، حديث‌ صحيح‌ و متواتر«أنّي‌ تارك‌ فيكُم‌ْ الَّثقَلَيْن‌ِ» براي‌ مودت‌ و دوستي‌اهل‌ بيت‌ كافي‌ است‌ و ديگر، جاي‌ نزاع‌ و تفرقه‌ باقي‌ نيست‌.

بنابراين‌ همة‌ قراين‌ نشان‌ مي‌دهد كه‌ محبت‌ و دوست‌ داشتن‌ آل‌ محمد(ص) برهمة‌ مسلمانان‌ واجب‌ بوده‌ و: «ألي‌'' ما لايتناهي‌''» مي‌باشد و مخالفان‌ آن‌ به‌ اتفاق‌مسلمانان‌ شيعه‌ و اهل‌ سنت‌ منافق‌ و از رحم‌ پروردگار محروم‌اند. از يزيد ابن‌ حبان‌2روايت‌ است‌: روزي‌ در غديرخم‌ پيامبراسلام‌(ص) به‌ پاخاست‌، خدا را سپاس‌ نمود وحاضران‌ را اين‌ چنين‌ وعظ‌ داد و فرمود:

«اَل''ا ي''ا ايّها النّاس‌ُ فَءِانَّم''ا اَن''ا بَشَرٌ يوشك‌ ان‌ يِاتي‌ رسول‌ ربّي‌ فأجيب‌ وَ اَن''ا ت''ارك‌ٌفيكم‌ ثَقَلَيْن‌ اَوَّلهُم''ا كتاب‌ٌ فيه‌ِ الْهُدي‌'' وَ النّور فَخُذُوا بكتاب‌ الله وَ اسْتِمْسِكوا بِه‌ِ فَحَث‌َ علي‌''كِتَاب‌ اللهِ وَ رَغَّب‌َ فيه‌ِ ثم‌ّ قَال‌ وَاَهْل‌ِ بَيْتي‌ اُذَكِرُكُم‌ُاللهَ في‌ اهل‌ بَيْتي‌ وَ لَن‌ْ يَتَفَرَّق''ا حتّي‌'' يَرداعَلَي‌ِّالْحَوْض‌؛ اي‌ مردم‌ بيدارباشيد من‌ هم‌ مانند شما انسانم‌، احتمال‌ هست‌ از طرف‌پروردگارم‌ فرمان‌ مرگ‌ برايم‌ صادر شود. من‌ دو چيز بزرگ‌ و سنگيني‌ برايتان‌ مي‌گذارم‌:اول‌، كتاب‌ خدا قرآن‌ مجيد كه‌ هدايت‌ و روشنايي‌ در آن‌ نمايان‌ است‌.پس‌ به‌ خاطر اقتدانمودن‌ آن‌ را به‌ دست‌ گيريد. دوم‌، اهل‌ بيت‌، يعني‌ خانوادة‌ من‌ است‌ كه‌ اين‌ دو هرگز از هم‌جدا نمي‌ شوند، تا در حوض‌ بر من‌ وارد شوند.»

هر آنچه‌ در كتب‌ احاديث‌ و تفاسير عامه‌ و خاصة‌ مسلمانان‌ اهل‌ تسنن‌ و تشيع‌تحقيق‌ و بررسي‌ شود، در مسئلة‌ حديث‌ ثقلين‌ راجع‌ به‌ قرآن‌ و عترت‌ اختلافي‌ نبوده‌ ونيست‌. پس‌ در باب‌ يادآوري‌ به‌ اتفاق‌ و وحدت‌ فرد به‌ فرد امت‌ اسلامي‌، شايسته‌ است‌ بامژده‌گيري‌ از پيام‌ اين‌ دو بيت‌ عارفانه‌ كه‌ مي‌فرمايد:




  • تا در مقام‌ صدق‌ و صفا پا گذاشتيم
    ما بندگان‌ درگه‌ عشقيم‌ زان‌ سبب
    ‌دستي‌ به‌ تاج‌ مهر و ثريا گذاشتيم‌



  • ‌پاي‌ بر فرق‌ عالم‌ بالا گذاشتيم‌
    ‌دستي‌ به‌ تاج‌ مهر و ثريا گذاشتيم‌
    ‌دستي‌ به‌ تاج‌ مهر و ثريا گذاشتيم‌



اين‌ تذكر امام‌ راحل‌؛ را فراموش‌ نكنيم‌ كه‌ در وصيت‌ نامه‌ مندرج‌ است‌،مي‌فرمايد:خودخواهان‌ و طاغوتيان‌ قرآن‌ كريم‌ را وسيله‌ كردند براي‌ حكومت‌هاي‌ ضدقرآني‌ و اقامة‌ جور و فساد و توجيه‌ ستمگران‌ و معاندان‌ حق‌ تعالي‌ و اين‌ كتاب‌ سرنوشت‌ساز نقشي‌ جز در گورستان‌ها و مجالس‌ مردگان‌ نداشت‌ و اخلال‌گران‌ و فسادكاران‌ نفاق‌ راتا جايي‌ بردند كه‌ در اين‌ عصر انقلاب‌ اسلامي‌ از وحشت‌ اجابت‌ اين‌ دعوت‌ به‌ نداي‌:«اِتّحِدوا اتّحِدوا ياللمسلمين‌» بنيان‌گذار جمهوري‌ اسلامي‌ ـ رحمة‌الله ـ؛ بازار آشوب‌ راداغ‌تر كرده‌ و مشغول‌ انواع‌ توطئه‌ چيني‌ها و اختلاف‌ سازي‌ ميان‌ مسلمانان‌ بوده‌ كه‌شناخت‌ آنان‌ براي‌ هر فردي‌ با ايمان‌ لازم‌ است‌، تا با قدرت‌ اتفاق‌ و اتحاد بلا را به‌ خودآنان‌ برگرداند. به‌ قول‌ عارفان‌:




  • چون‌ بد آيد هر چه‌ آيد بد شود
    آتش‌ از گرمي‌ فتد نور از فروغ‌
    كور گردد عقل‌ و چشم‌ كنجكاوب
    شكند گردونه‌اي‌ را شاخ‌ گاو



  • يك‌ بلا ده‌ گردد و ده‌ صد شود
    فلسفه‌ باطل‌ شود منطق‌ دروغ‌
    شكند گردونه‌اي‌ را شاخ‌ گاو
    شكند گردونه‌اي‌ را شاخ‌ گاو



مناقب‌ امام‌ حسين‌2 را با اين‌ بيت‌ آغاز مي‌كنم‌

اين‌ حسين‌ كيست‌ كه‌ عالم‌ همه‌ ديوانه‌ اوست‌اين‌ چه‌ شمعي‌ است‌ كه‌ جان‌هاهمه‌پروانه‌ اوست‌

نامش‌ حضرت‌ حسين‌2 فرزند علي‌ بن‌ابي‌ طالب‌ و فاطمة‌ زهرا ـ رضي‌ الله‌ عنهما ـو كنيه‌اش‌ ابوعبدالله بود. او دومين‌ فرزند پيامبراكرم‌(ص)، يكي‌ از آل‌ عبا است‌. برابر دوروايت‌ كه‌ در تاج‌ الاصول‌ جلد3 ص‌356 مندرج‌ است‌، وي‌ در چهارم‌ ماه‌ شعبان‌ سال‌چهارم‌ هجري‌قمري‌ به‌ دنيا آمد و در سال‌61 هجري‌ در سن‌ 57 سالگي‌ در كربلا به‌شهادت‌ رسيد. در حالي‌كه‌ تشنه‌ لب‌ در برابر مصائب‌ الهي‌ شكيبايي‌ مي‌نمود.از ابي‌سعيد2 روايت‌ است‌ كه‌ پيامبر(ص)فرمود:«الحسن‌ و الحسين‌ سيّدا شباب‌ اهل‌ الجنَّة‌ِ؛حسن‌ و حسين‌ از نظر رفعت‌، شكوه‌ و زيبايي‌ از همة‌ بهشتيان‌ بهترند».

از براء2 روايت‌ است‌ پيامبر(ص) به‌ حسن‌ و حسين‌ نگاه‌ كرد و فرمود: «اللّ''هم‌َّ اِنّي‌اُحِبَّهُما؛ پروردگارا من‌ اين‌ دو را دوست‌ دارم‌، تو هم‌ آنان‌ را دوست‌ دار». روايت‌ است‌ ازيَعْلي‌'' ابن‌مرّة‌ كه‌ رسول‌ خدا فرمود:

«حُسَيْن‌ٌ مِنّي‌ وَاَن''ا مِن‌ْ حُسَيْن‌ٍ اَحَب‌ّ اللهُ مَن‌ْ اَحَب‌َّ حُسَيْنًا حُسَيْن‌ٌ سِبْط‌ٌ مِن‌َ الاَسْب''اط‌ِ؛حسين‌ از من‌ و من‌ از حسينم‌، خداوند دوست‌ دارد كسي‌ كه‌ حسين‌ را دوست‌ داشته‌ باشد،حسين‌ نوه‌اي‌ از نوه‌هاي‌ من‌ است‌».

از سلمي‌'' ـ رضي‌اللهعنها ـ روايت‌ است‌: ام‌سلمه‌ را ديدم‌ مي‌گريست‌ به‌ او گفتم‌:علت‌ گريستن‌ تو چيست‌؟ گفت‌: پيامبر(ص) را در خواب‌ ديدم‌، سر و رويش‌ گل‌آلود بود، به‌ اوعرض‌ كردم‌: چه‌ چيزي‌ برايت‌ پيش‌ آمده‌، اي‌ فرستاده‌ خدا! در جواب‌ فرمود: اين‌ ساعت‌،شاهد شهادت‌ حسينم‌ بودم‌، همين‌ باعث‌ شده‌ غم‌ و تأسف‌ بزرگ‌ به‌ من‌ روي‌ آورد، در اثركشته‌ شدن‌ حسين‌2 و پراكندگي‌ خانوادة‌ او2.از ابن‌عباس‌2 روايت‌ است‌ كه‌ پيامبر(ص) حسين‌ را بر دوش‌ داشت‌، مردي‌ به‌ اوگفت‌:جوان‌ بر بهترين‌ مركب‌ سوار شده‌اي‌، پيامبر(ص) فرمود:او هم‌ بهترين‌ سوار است‌.روزي‌ رسول‌ اكرم‌(ص) نماز مي‌ خواند حسن‌ و حسين‌ ـرضي‌اللهعنهماـ آمدند و بر پشت‌ آن‌حضرت‌ سوار شدند، بعد از اين‌ كه‌ نماز تمام‌ شد، رسول‌ خدا آن‌ دو را گرفت‌ و به‌ دامن‌خويش‌ نهاد و آنها را بوسيد، جمعي‌ گفتند: اي‌ رسول‌ خدا! آن‌ دو را دوست‌ مي‌داري‌،حضرت‌ در جواب‌ فرمود: چرا دوست‌ نداشته‌ باشم‌ كه‌ آنها دو ريحانة‌ من‌ هستند.

فرزندان‌ آن‌ حضرت‌، شش‌ پسر و سه‌ دختر بود.بخشش‌ و بزرگ‌ منشي‌ آن‌ بزرگواردر حد شمارش‌ خارج‌ از بيان‌ بود. ليكن‌ براي‌ نشان‌ دادن‌ انعام‌ و اكرامش‌ بيان‌ اين‌ اندرزبراي‌ عاقلان‌ كافي‌ است‌ كه‌ فرمود: گاهي‌ دنيا، دارايي‌هاي‌ خود را در اختيار تو مي‌گذارد.تواين‌ دارايي‌ها را پيش‌ از آنكه‌ از دست‌ برود، بر مردم‌ ببخش‌ و مطمئن‌ باش‌ اگر دارايي‌ وتوانايي‌ مالي‌ به‌ تو روي‌ آورده‌ باشد، با بخشش‌ از بين‌ نخواهد رفت‌ و اگر از تو روي‌ گردان‌شده‌ باشد، بخل‌ ورزيدن‌ نيز نمي‌تواند آن‌ را براي‌ تو نگاه‌ دارد.

مهرباني‌

هنگامي‌ كه‌ مي‌خواستند جسد مطهرشان‌ را به‌ خاك‌ بسپارند متوجه‌ آثار زخم‌ بردوش‌ ايشان‌ شدند و علت‌ آن‌ را از امام‌ زين‌العابدين‌2 سؤال‌ كردند.ايشان‌ در جواب‌فرمودند:پدرم‌ پيوسته‌ براي‌ مستمندان‌ و يتيمان‌ غذا تهيه‌ مي‌كردند و خود ايشان‌ آن‌ را بردوش‌ مي‌كشيد.

تواضع‌

حضرت‌ تا جايي‌ فروتن‌ بود، كه‌ از كنار عده‌اي‌ بي‌نوا گذشت‌، بر سكويي‌ نشسته‌ و به‌خوردن‌ غذا مشغول‌ بودند از حضرت‌ تقاضا كردند كه‌ بنشيند و در غذا خوردن‌ با آنها شركت‌جويد.بي‌درنگ‌ خواستة‌ آنان‌ را اجابت‌ كرد و فرمودند: خدا خودپسندان‌ را دوست‌ ندارد.پس‌از پايان‌ يافتن‌ غذا اين‌ عده‌ را به‌ منزل‌ خود دعوت‌ كرد و به‌ همسر خود فرمودند:هر چه‌ درخانه‌ اندوخته‌ داريم‌، به‌ اين‌ بي‌نوايان‌ ببخشيد.

بردباري‌

بردباري‌ آن‌ عالي‌ مقام‌، تا جايي‌ بود كه‌ يكي‌ از خدمت‌كارانش‌ مرتكب‌ كار زشتي‌شد كه‌ بايد كيفر مي‌ديد.امام‌ دستور فرمود: به‌ او تازيانه‌ زده‌ شود.وي‌ عرض‌ كرد: سرورگرامي‌ خدا فرموده‌:(و الْك''اظِمين‌َ الْغَيْظ‌) آنان‌ كه‌ خشم‌ خود را فرو برند؛ حضرت‌ فرمود: اورا رها كنيد. خدمتكار بلافاصله‌ ادامة‌ آيه‌ را تلاوت‌ كرد(و الْع''افين‌ عن‌ّ النّاس‌ِ) كساني‌اندكه‌ مردم‌ را مورد عفو قرار مي‌دهند.

ظلم‌ ستيزي‌

ظلم‌ ستيزي‌ آن‌ حضرت‌ تا جايي‌ بود كه‌ از بيعت‌ با يزيد سر باز زد و اين‌ جنايت‌كارباده‌خور،كفر پيشه‌، ملحد و مسخره‌ كنندة‌ دين‌ كه‌ هم‌بازي‌ ميمون‌ها و سگ‌ها بود راشايستة‌ فرمانروايي‌ بر مسلمين‌ نشناخت‌ و به‌ مروان‌بن‌حكم‌ فرمود:

اگر فردي‌ چون‌ يزيد فرماندة‌ مسلمين‌ گردد و امّت‌ اسلامي‌ به‌ چنين‌ مرد پليدي‌گرفتار شود، بايد براي‌ آيندة‌ اسلام‌ اندوهگين‌ بود. براي‌ آن‌ حضرت‌، وحشت‌ و هراس‌ ازمرگ‌ معنا نداشت‌ و مي‌فرمود:«مَوْت‌ٌ في‌ عِزٍّ خَيْرٌ من‌ حَي''اة‌ٍفي‌ ذل‌ّ؛ مرگ‌ با عزت‌ پرارج‌تر اززندگي‌ با خواري‌ است‌». هم‌ چنين‌ با آغوش‌ گشوده‌ به‌ سوي‌ مرگ‌ مي‌رفت‌ و فرزندان‌ وخاندان‌ و يارانش‌ را همراه‌ خود مي‌برد، تا از دين‌ جدش‌ پاسداري‌ كند و با بخشندگي‌ وگذشت‌ جان‌ خويش‌ را در طبق‌ اخلاص‌ نهاده‌ و ندا مي‌دهد:

«اِن‌ْ ك''ان‌َ دين‌ُ مُحَمَّدٍ لَم‌ْ يَسْتَقِم‌ْ اِلَّا بقَتْلي‌ فَي''ا سُيُوف‌ُ خُذيني‌؛ اگر دين‌ محمد جز به‌كشته‌ شدن‌ من‌ با پرجا نمي‌ماند، پس‌ اي‌ شمشيرها مرا در يابيد.

شجاعت‌

درباره‌ شجاعت‌ اين‌ قهرمان‌ مبارز چه‌ مي‌توان‌ گفت‌: آيا در ميان‌ دليران‌ وجنگ‌آوران‌ بزرگ‌ كسي‌ را دليرتر از آن‌ بزرگوار مي‌شناسيد.بعضي‌ راويان‌ گفته‌اند: به‌ خداسوگند! هيچ‌ انساني‌ را چون‌ او نديدم‌ كه‌ ياران‌ و خويشاوندان‌ و برادرانش‌ به‌ شهادت‌رسيده‌ بودند، اما او با قلبي‌ محكم‌، روحي‌ قوي‌ و شجاعتي‌ كم‌نظير به‌ نبرد ادامه‌ مي‌داد، اوبود كه‌ در برابر پرتاب‌ نيزه‌ها و چكاچك‌ شمشيرها و ضربة‌ خنجرها ايستادگي‌ كرد، تا به‌آن‌ جا كه‌ بر لباس‌ شريف‌ حضرتش‌ صد و بيست‌ نيزه‌ ديده‌ مي‌شد و بر جسد مطهرش‌ سي‌و سه‌ تير و سي‌ و چهار زخم‌ شمشير وجود داشت‌ و خاندان‌ آن‌ حضرت‌ ـ اعم‌ از فرزندان‌،برادران‌، برادرزادگان‌ و عموزادگان‌ ـ را از نظر وفا به‌ عهد بايد برگزيدگان‌ زمين‌ دانست‌.آنان‌ هرگز از پيشواي‌ خود جدا نشدند. هنگامي‌ كه‌ آنان‌ را گرد آورد به‌ ايشان‌ فرمود: شمامي‌توانيد برويد. يك‌ صدا فرياد برآوردند. ما هرگز از شما جدا نخواهيم‌ شد. آيا سزاواراست‌ كه‌ ما زنده‌ بمانيم‌ و شما كشته‌ شويد.

در برپايي‌ مراسم‌ سوگواري‌ سالار شهيدان‌ اندرزهاي‌ زيادي‌ است‌: يكي‌ اين‌ كه‌ هرامتي‌ به‌ زندگاني‌ بزرگان‌ خود توجه‌ دارد، تاريخ‌ زندگاني‌ آنان‌ را ثبت‌ مي‌كند و از رويدادهاي‌زندگي‌ شان‌ درس‌ مي‌گيرد.خواه‌ اين‌ بزرگان‌ در يكي‌ از زمينه‌هاي‌ ديني‌ برجسته‌ باشند ويا در يكي‌ از امور دنيايي‌. اما امام‌ حسين‌2 پسر دختر پيامبراسلام‌ شاخه‌ گل‌ خوشبوي‌او، فرزند اميرالمؤمنين‌ علي‌2، بزرگ‌ شدة‌ خاندان‌ نبوت‌، رادمردي‌ است‌ كه‌ روح‌ ممتازداشته‌ و از راز شرافت‌ خانوادگي‌ نيز برخوردار بوده‌ است‌.

او مركز همة‌ فضايل‌ اخلاقي‌ و اعمال‌ پسنديده‌، همت‌ بلند، شجاعت‌ فوق‌ العاده‌ وبخشندگي‌ بي‌ حد است‌. وي‌ در راه‌ هدفي‌ بسيار برجسته‌، با انگيزة‌ پاك‌ قيام‌ نموده‌ وحركتي‌ را آغاز كرده‌ كه‌ نه‌ قبل‌ از او و نه‌ بعد از او هيچ‌ كس‌ جاي‌ او را نتواند گرفت‌. جان‌ ومال‌ و خاندان‌ خود را در راه‌ زنده‌ ماندن‌ اسلام‌ و رسوا كردن‌ منافقين‌ فدا كرد.مرگ‌ با عز وشرف‌ را از خواري‌ و ظلم‌ پذيري‌ برتر دانست‌ و شهادت‌ را در برابر فرمانبرداري‌ ازپست‌فطرتان‌ برگزيد. عزت‌ نفس‌، دليري‌، ظلم‌ ستيزي‌، شكيبايي‌، پايداري‌ و مقاومت‌اين‌ ابر مرد همه‌ را به‌ شگفتي‌ وا داشته‌ و خردمندان‌ را متحيّر ساخته‌ كه‌ عوامل‌ وزمينه‌هاي‌ نهضت‌ عاشورا، خود جاي‌ گاه‌ پا بر جاي‌ امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر است‌ كه‌رمز جاودانگي‌ اين‌ حماسه‌ براي‌ هميشه‌ درس‌ عزت‌ و شرافت‌ و كرامت‌ جهت‌ رساندن‌پيام‌ الهي‌ به‌ عموم‌ و خصوص‌ جامعه‌ با به‌ دست‌ آوردن‌ اهداف‌ معنوي‌ و فيض‌يابي‌ ازانديشه‌هاي‌ بديع‌ و محسّنات‌ اخلاقي‌ در مسير تربيت‌ و غيرت‌ ديني‌ و اداي‌ حقوق‌ انساني‌بوده‌ است‌.

نقش‌ عاشورا در هم‌بستگي‌ شيعه‌، پيروي‌ از پيشوايان‌ خود بوده‌ كه‌ در برگزاري‌مراسم‌ سوگواري‌ براي‌ امام‌ حسين‌2 جديت‌ داشته‌ و همه‌ ساله‌ به‌ ياد اين‌ مصيبت‌جانكاه‌ عزاداري‌ مي‌كنند؛ تا با كوشش‌ تمام‌ به‌ سفارش‌ پيشوايان‌ خود جامة‌ عمل‌بپوشانند و اين‌ امر بر هيچ‌ فردي‌ پوشيده‌ نيست‌. حماسة‌ عاشوراي‌ امام‌ حسين‌ 2 به‌همة‌ افراد مبارز آموخته‌ تا جان‌ در تن‌ داشته‌ باشند، با بدكاران‌ و بيدادگران‌ بجنگند و باآگاهي‌ از اين‌ حماسه‌، دريابند كه‌ به‌ خاطر ترويج‌ اسلام‌ و احياي‌ آيين‌ خدايي‌ از نثار خون‌نبايد دريغ‌ داشت‌.

گاهي‌ به‌ كشته‌ شدن‌ و گاهي‌ به‌ كشتن‌ است‌ترويج‌ دين‌ به‌ هر چه‌ زمان‌ اقتضا كند با توجه‌ به‌ اين‌ كه‌ ماانسان‌ها چنانچه‌ تمام‌ ساعات‌ و دقايق‌ در رمز اندرز مبارزات‌ امام‌حسين‌2مطالعه‌ و جست‌ و جو كنيم‌، به‌ اقيانوسي‌ مي‌رسيم‌ كه‌ روي‌ سفينة‌«ل''ايَذْكروني‌الّ''ابكاي‌» آن‌ اين‌ دو بيت‌ نمايان‌ است‌.




  • روزي‌ كه‌ دل‌ تو ازبلا خسته‌ بود
    در دام‌ بلا بسي‌ مثلها زده‌اند
    شايد كه‌ در آن‌ مصلحتي‌ بسته‌ بود



  • بايد كه‌ از آن‌ خروشت‌ آهسته‌ بود
    شايد كه‌ در آن‌ مصلحتي‌ بسته‌ بود
    شايد كه‌ در آن‌ مصلحتي‌ بسته‌ بود



جانم‌ فداي‌ آن‌ كه‌ دلش‌ بازبان‌ يكي‌ است‌.

در نهايت‌ نگارشم‌ به‌ عنوان‌ يك‌ روحاني‌ شافعي‌ مذهب‌ 2 به‌ همة‌ مسلمانان‌تسنن‌ و تشيع‌ عرض‌ مي‌كنم‌: مطمئن‌ باشند كساني‌ كه‌ به‌ وحدانيت‌ پروردگار و رسالت‌حضرت‌ محمد(ص) واصول‌ دين‌ ايمان‌ دارند، اگر چه‌ در سوگواري‌ شهادت‌ امام‌حسين‌2حاضر نباشند، مخالف‌ برگزاري‌ چنين‌ مراسمي‌ نيستند و هرگز به‌ خود اجازه‌ نمي‌دهند ازعزاي‌ مصيبت‌ سالار شهيدان‌ غافل‌ يا عمداً نشاط‌ و خرمي‌ نشان‌ داده‌ و جشن‌ و سرور برپاكنند ـ معاذالله ـ چنانچه‌ خداي‌ ناخواسته‌ كسي‌ به‌ يكي‌ از آن‌ مبارزان‌ برحق‌ ـ روز عاشورا ـاهانت‌ كند، ساير مسلمانان‌ به‌ عنوان‌ دفاع‌ از خانوادة‌ رسول‌ اكرم‌ (ص) او رانفرين‌ نموده‌ وواجب‌القتلش‌ مي‌دانند.

در عنايت‌ به‌ دفع‌ كينه‌ و سوءظن‌ ميان‌ بعضي‌ از دو فرقة‌ مسلمان‌ شيعه‌ و سني‌ كه‌اين‌ كار اهّم‌ اهداف‌ دشمنان‌ دين‌ و آيين‌ يكتاپرستي‌ است‌. به‌ عنوان‌ نشان‌ صحت‌عرايضم‌ خلاصه‌اي‌ را به‌ قرار زير معروض‌ مي‌دارم‌، با اين‌ كه‌ آشكار است‌ دشمنان‌ اهل‌بيت‌ و خانوادة‌ رسالت‌ دشمنان‌ خدا و پيامبر و مهدور الدَّم‌ مي‌باشند، لذا معلوم‌ است‌ هرفردي‌ كه‌ دشمن‌ آنان‌ نباشد، او هم‌ هرگز مسلمان‌ نبوده‌ و نيست‌ و او هم‌ مهدور الدم‌ است‌.سيماي‌ هر منطقه‌اي‌ مي‌تواند معرف‌ عقيده‌ و آيين‌ ساكنان‌ آن‌ جا باشد. گاهي‌ مي‌بينيم‌اسامي‌ فرزندان‌ آنها ـ اعم‌ از پسران‌ و دختران‌ ـ از نام‌هاي‌ خاندان‌ رسالت‌ بوده‌، ديگرترديدي‌ نمي‌ماند كه‌ اصل‌ و فرع‌ آنان‌ عاشق‌ عموم‌ و خصوص‌ آن‌ خانواده‌ اهل‌ بيت‌هستند و دشمنان‌ آنها را دشمن‌ سرسخت‌ دين‌ و آيين‌ خود مي‌دانند.

مطلب‌ ديگر اين‌ كه‌ در كوهستان‌هاي‌ منطقة‌ كردستان‌ كه‌ در فصل‌ بهار به‌ انواع‌گل‌هاي‌ رنگارنگ‌ و معطر مزين‌ مي‌شود، يك‌ نوع‌ بوته‌اي‌ هست‌ كه‌ گل‌هاي‌ سرخي‌ شبيه‌به‌ گل‌ خشخاش‌ دارد و در محل‌ آن‌ را(هلاله‌ برائيم‌ يالاله‌ برام‌) گويند؛ فارسي‌ آن‌ (لاله‌واژگون‌ يا نوعي‌ شقايق‌ النّعمان‌)نام‌ دارد كه‌ بيشتر مردم‌ به‌ عنوان‌ تأسي‌ از فرمودة‌ رسول‌اكرم‌(ص) كه‌ هر گياه‌ و درختي‌ نوعي‌ تسبيحات‌ دارد و چنانچه‌ بوته‌هاي‌ آن‌ در گورستان‌مسلمانان‌ باشد، ـ تسبيح‌ و ذكر آن‌ براي‌ شاد بخشي‌ روح‌ مردگان‌ بي‌ تأثير نيست‌ ـ ريشة‌آن‌ را از كوهستان‌ مي‌كنند و روي‌ گور عزيزان‌ خود مي‌كارند.گاهي‌ سبز مي‌ شود و بر روي‌گل‌هاي‌ سرخ‌ زيبايش‌ قطرات‌ آبي‌ نمايان‌ مي‌شود كه‌ چون‌ قطرة‌ اشكي‌ برروي‌ صورتي‌زيبا است‌. در اصطلاح‌ مردم‌ چنين‌ معروف‌ است‌ كه‌ قطره‌هاي‌ گل‌ اين‌ بوته‌ براي‌ شهادت‌امام‌ حسين‌2 اشك‌ مي‌ريزند.

از غريزة‌ مسلمانان‌ شيعه‌ و سني‌ اين‌ است‌ كه‌ اگر زماني‌ تحت‌ فشار ستمگران‌ واقع‌شوند و در برابر آنان‌ قدرت‌ مبارزه‌ نداشته‌ باشند، لاحول‌ گويان‌ به‌ ياد شجاعت‌ و حماسة‌ باعزت‌ امام‌ حسين‌2 مي‌افتند و با زبان‌ حال‌ و مقال‌ مي‌گويند: درود بر آن‌ رهبري‌ كه‌فرمود مرگ‌ با عزت‌، بهتر از زندگي‌ باخواري‌ است‌.

ناصرالدين‌ شاه‌ به‌ عنوان‌ مسابقة‌ فكري‌ و آگاهي‌ شاعران‌ عصرش‌ در تفسير بيت‌مشهور عارف‌ زمان‌ حافظ‌ شيرازي‌(بلبلي‌ برگ‌ گلي‌ خوشرنگ‌ در منقار داشت‌) سؤالي‌ طرح‌كرده‌ بود كه‌ در ميان‌ شعرا تنها شاعر آگاه‌ و عارف‌ كُرد مرحوم‌ شيخ‌ رضا طالباني‌ بود كه‌ دربه‌ دست‌ آوردن‌ رمز آن‌ موفق‌ شد. اكنون‌ خلاصه‌اي‌ از اين‌ غزل‌ مخمس‌ را در ضميمة‌مقاله‌ تقديم‌ شما سروران‌ مي‌كنيم‌:

در تفسير معناي‌ بيت‌ مشهور (بلبلي‌ برگ‌ گلي‌ خوش‌ رنگ‌ در منقار داشت‌)




  • شاه‌ والا وقت‌ طالع‌ روي‌ در ادبار داشت
    صاحبا در حالتي‌ كه‌ اين‌ بنده‌ غم‌ بسيار داشت‌
    گفته‌ بودي‌ مقصد حافظ‌ چه‌ بود از آن‌ كه‌ گفت‌
    تا سحر گرديدم‌ اندر بحر علم‌ ابجدي‌
    بلبلي‌ برگ‌ گلي‌ شد سيصد و پنجاه‌ و شش‌
    برگ‌ گل‌ سبز است‌ دارد او نشاني‌ از حسن‌
    رنگ‌ گل‌ سرخ‌ است‌ دارد او نشاني‌ از حسين‌
    بلبلي‌ باشد علي‌ كز فرقت‌ آن‌ هر دو يار
    دائمًا با آه‌ و افغان‌ ناله‌هاي‌ زار داشت‌



  • ‌اين‌ دل‌ غم‌ منزلم‌ را غرق‌ در اكرار داشت‌
    يادم‌ آمد از كلام‌ آن‌ جناب‌ اظهار داشت‌
    بلبلي‌ برگ‌ گلي‌ خوش‌ رنگ‌ در منقار داشت‌
    تا به‌ بينم‌ اين‌ صدف‌ آيا چه‌ در دربار داشت‌
    با حسين‌ و با علي‌ و با حسن‌ معيار داشت‌
    چون‌ كه‌ در روز شهادت‌ سبزي‌ رخسار داشت‌
    چون‌ كه‌ در حين‌ وفاتش‌ سرخي‌ رخسار داشت‌
    دائمًا با آه‌ و افغان‌ ناله‌هاي‌ زار داشت‌
    دائمًا با آه‌ و افغان‌ ناله‌هاي‌ زار داشت‌



/ 1