اهل بيت و اسباب نزول (2)ـ سبب نزول آيه ولايت - سبب نزول آیه ولایت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سبب نزول آیه ولایت - نسخه متنی

حسن حکیم باشی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اهل بيت و اسباب نزول (2)ـ سبب نزول آيه ولايت

فصلنامه پژوهشهاي قرآني تابستان 1374 ، سال اول ـ شماره مسلسل 2

علوم قرآني ـ اسباب نزول

حسن حکيم باشي

«انّما وليکم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزکاة و هم راکعون»

مائده/ 55

همانا ولي شما خدا و پيامبرش و کساني اند که نماز به پا مي دارند و در حال رکوع، زکات مي پردازند.

اين آيه در اصطلاح آيه ولايت ناميده مي شود و بسياري از اهل تفسير و روايت و تاريخ، از آن به همين عنوان ياد کرده اند، البتّه در برخي موارد، آيه «زکات به خاتم» نيز ناميده شده است.

اين تعبير از سخن امام علي (ع) در يکي از احتجاجهاي آن حضرت استفاده شده است .

آيه ولايت يکي از نُه آيه اي است که در آنها از علي (ع) به عنوان «مؤمن» ياد شده و خداوند مراتب ايمان راستين او را مورد امضا و تأييد خود قرار داده است.

در اين باره حسّان بن ثابت انصاري شاعر معروف صدر اسلام چنين سروده است:




  • من کان في القرآن سمّي مؤمنا
    في تسع آيات تلين غزارا



  • في تسع آيات تلين غزارا
    في تسع آيات تلين غزارا



کيست که در نه آيه از قرآن که همواره تلاوت مي شود، مؤمن ناميده شده باشد؟

علامه اميني پس از نقل اين اشعار مي نويسد:

«ما در اين باره بر ده آيه دست يافته ايم و علت تعبير حسّان بن نُه آيه مشخص نيست».

و سپس آيات ده گانه را با توضيحات و مدارک لازم آن مي آورد . بعضي نيز چون معاويه بن صعصعة شمار اين آيات را سي آيه دانسته، چنين مي سرايد:




  • و من نزلت فيه ثلاثون آية
    تسميّه فيها مؤمنا مخلصا فردا



  • تسميّه فيها مؤمنا مخلصا فردا
    تسميّه فيها مؤمنا مخلصا فردا



و کسي که درباره او سي آيه نازل گرديده که در اين آيات او را فردي مؤمن و مخلص مي نامد.

از ميان اين آيات، نخست بيه تبيين آيه ولايت مي پردازيم.

آيه ولايت از ديدگاههاي مختلف از سوي اهل تفسير، کلام، تاريخ، فقه و حديث مورد بحث و بررسي قرار گرفته است، از جلمه:

سبب نزول آيه و اثبات نزول آن درباره علي (ع) و اين که مراد از «الذين آمنوا» چه فرد يا افرادي است و اوصاف يادشده در آيه «يقيمون الصلاة و يؤتون الزکاة و هم الراکعون» آيا به مصداقي خاص نظر دارد يا قابل انطباق بر مصداقهاي گوناگون است؟

جهت ياد شده در برگيرنده بخش عمده مباحث تفسيري درباره آيه است. براي روشن شدن اين جهت، سه راه در پيش رو داريم:

1. از آن رو که در آيه از شخصي نام برده نشده و تنها به ذکر اوصاف و نمودارهايي اکتفا گرديده است، بنابراين، آيه در ظاهر مجمل خواهد بود و در جاي خود روشن است که براي فهم مجملات قرآن، بايد به رسول گرامي و اهل بيت او که وارثان علم او و قائمان در مقام اويند، مراجعه کرد:

«و ما يعلم تأويله الّا الله و الراسخون في العلم»

و نمي داند تأويل آن را جز خداوند و راسخان در علم.

«و انزلنا اليک الذکر لتبيّن للناس»

قرآن را بر تو فرو فرستاديم تا آن را براي مردم روشن سازي.

اکنون مي بينيم پيامبر بر اساس نقل هر دو گروه، آشکارا فرموده که مراد از «الذين آمنوا» در آيه، علي (ع) است.

همچنانکه امامان اهل بيت (ع) نيز در بسياري از سخنان و احتجاجهاي خويش بر اين مهم تأکيد کرده اند. اين نخستين راه براي فهم درست آيه خواهد بود.

2. اثبات سبب نزول آيه از راه عقلي و با استفاده از سياق آيه، با توجه به اين نکته که عناوين و اوصاف ياد شده در آيه عنوان موضوعي و عام ندارد، بلکه اشاره به شخص معيّني دارد، بااين ويژگي که همانند رسول و شايسته برخورداري از مقام ولايت باشد و مسلّماً چنين شخصي جز امام علي (ع) نمي تواند باشد. شرح اين دليل نيز نيازمند مجالي گسترده است که اکنون ما در صدد پرداختن به آن نيستيم.

3 ـ اثبات نزول آيه درباره علي (ع) از طريق سبب نزول آيه است که اين راه ، مورد نظر ما در اين نوشتار است .

بسياري از بزرگان، نزول اين آيه را درباره علي (ع) مورد اجماع شيعه و سني دانسته و خلافي در اين زمينه بين مفسّران نمي بينند.

امام هادي (ع) در نامه اي به اهل اهواز در پاسخ مسأله جبر و تفويض مي فرمايد:

«اهل دانش بر اين نکته اتفاق دارند که آيه مذکور درباره علي (ع) نازل شده که در حال رکوع انگشتري خويش را صدقه داده است. پس خداوند اين عمل او را سپاس گزارد و اين آيه را نازل فرمود.»

علامه حلّي، در اشتهار اين سبب نزول ميان علماي امّت مي نويسد:

«علماي اسلام، بر نزول آيه درباره علي (ع) اجماع کرده اند و اين در صحاح ستّه نيز مذکور است که چون علي (ع) در نماز خويش و در حضور صحابه انگشتري خود را به مسکين صدقه داد، اين آيه فرود آمد.»

و در جاي ديگر مي نويسد:

«مفسّران اتّفاق کرده اند بر اين که مراد از «انّما وليکم الله ...» علي (ع) است، زيرا هنگامي که علي (ع) در حال رکوع انگشتري خويش را تصدق داد اين آيه درباره او نازل شد و در اين اختلافي نيست.»

سيّد مرتضي مي نويسد:

«اهل نقل اتفاق کرده اند بر اين که زکات دهنده در رکوع نماز، علي (ع) است.»

شيخ مفيد چنين اظهار داشته است:

«و چون ثابت گرديد که ولايت ياد شده در آيه، براي کسي که در حال رکوع زکات پرداخته واجب و ثابت است و هيچ کس از اهل قبله جز براي اميرمؤمنان پرداخت زکات در حال رکوع را ادعا نکرده، پس لاجرم مقصود و مراد از «الذين آمنوا» در اين آيه، آن حضرت است.»

ابن شهر آشوب يادآور شده است:

«امّت اجماع کرده اند بر اين که اين آيه درباره علي (ع) و هنگامي که انگشتري خود را در حال رکوع صدقه داد، فرود آمده است و در اين، خلافي ميان مفسّران نيست.»

آلوسي، مفسّر معروف اهل سنّت نيز نوشته است:

«غالب اخباريان [اهل حديث] برآنند که آيه درباره علي، کرّم الله وجهه، نازل شده است.»

علّامه سيد شرف الدين عاملي مي نويسد:

«نزول آيه [ولايت] درباره علي (ع) از جمله چيزهايي است که مفسّران بر آن اجماع کرده اند و اين اجماع را جمعي از اعلام اهل سنّت، چون: امام قوشجي، در مبحث امامت از شرح تجريد نقل کرده اند.»

در ميان اهل سنّت، فردي چون ابن تيميّه، در کتاب «منهاج السنّه» اظهار داشته است که روايات سبب نزول که آيه ولايت را در شأن علي (ع) مي دانند، جعلي و موضوع هستند.

علامه اميني در پاسخ وي نوشته است:

«در صحّت اين حديث جاي هيچ گونه شک و شبهه اي نيست و آنچه بعضي چون: ابن تيميّه ادعا کرده اند که داستان اعطاي خاتم و نزول آيه ولايت درباره آن، از سوي برخي دروغگويان جعل شده و اجماع علما را بر دروغ بودن حديث ياد شده ادعا کرده، قطعاً مردود و بي اساس است. چگونه اين حديث مي تواند دروغ و ساخته و پرداخته باشد و حال اين که بسياري از ائمّه و حفّاظ آن را نقل کرده، سند آن را به بزرگان صحابه چون: اميرمؤمنان، ابن عباس، ابي ذر، عمار، جابر انصاري، ابورافع، انس بن مالک، سلمة بن کهيل و عبدالله بن سلام مي رسانند و بسياري تصريح بر صحّت آن کرده اند. چگونه دروغ خواهد بود و حال اين که بسياري از اهل علم به آيه شريفه و حديث آن در مباحث فقهي استدلال کرده و گفته اند: فعل قليل، مبطل نماز نيست و ... و به اين شکل آيه را از آيات الاحکام شمرده اند و اين خود نمايانگر اتّفاق آنان بر صحّت حديث است و شاهد بر اين اتّفاق نظر، اين است که ايراد برخي متکلّمان و بحث و گفت و گوي آنان در نحوه دلالت آيه بوده و اصل سند از نظر ايشان اشکالي نداشته است. بلي هستند کساني که حديث را به مفسّران عامّه نسبت داده و سپس به نقد در دلالت آن پرداخته اند و اين به روشني، دلالت بر هماهنگي مفسّران و متکلّمان و فقها بر صدور اين حديث دارد.»

دو نکته در اين جا شايان توجه است:

1. در کلماتي که از بزرگان آورديم همه جا اشاره به اتفاق و اجماع اهل نقل از شيعه و سني به چشم مي خورد و اين نشان مي دهد که پيشينيان از عالمان شيعي مسأله را اجماعي مي دانسته اند و اين سبب شده است تا معارضاني چون: فخر رازي و ابن حجر و ابن تيميّه و ديگران بر اجماعي بودن قضيّه بتازند و با نقل گفته هاي ناسازگار، در صدد انکار اجماع برآيند.

2. علّامه حلي، در سخني که نقل شد، مي نويسد:

«نزول آيه درباره علي (ع) و در قصه انگشتري در صحاح ستّه موجود است.»

امّا در حال حاضر اثري از آن در بسياري از اين صحاح ديده نمي شود و اين ممکن است نشانگر حذف روايت ياد شده از چاپهاي اخير صحاح باشد. و بر اهل تحقيق است که در اين زمينه نسخه هاي کهن صحاح را مورد بازبيني قرار دهند.

نزول آيه ولايت درباره علي (ع) به استناد روايات

محدثان و مفسّران، نزول آيه ولايت درباره علي (ع) را با راهها و اسناد پر شمار و گوناگوني از صحابه نقل کرده اند. در ميان اين صحابه چهره هايي چون: ابن عباس، ابي ذر، عمار بن ياسر، جابر بن عبدالله انصاري، ابي رافع، انس بن مالک، سلمة بن کهيل، عبدالله بن سلام، مقداد بن اسود کندي، عمر بن خطّاب، عثمان بن غفان، زبير بن عوام، عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابي وقاص، طلحة بن عبدالله، خليل بن مرّه و بالاخره خود اميرمؤمنان (ع) ديده مي شوند.

حاملان و حافظان حديث در موسوعات روايي، اين حديث را آورده، گروهي تصريح بر حجيّت آن نيز دارند. علامه اميني، 66 نفر از اين جمله را با مدرک و نام کتابهاي آنان ياد کرده است .

آيه الله نجفي مرعشي نيز نزول آيه را از 31 مصدر و منبع که در دسترس بوده نقل کرده و منابع ياد شده را همراه با ذکر آدرس، قيد کرده است .

حسکاني، عالم و محدث بزرگ اهل سنّت نيز در اين باره 28 روايت در شواهد التنزيل نقل کرده که در بين راويان آنها، شش نفر از بزرگان صحابه: علي (ع) و عمار، ابوذر، مقداد، جابر و ابن عباس، به چشم مي خورند .

سيّد بحراني نيز نزول آيه را درباره علي (ع) به 24 طريق از اهل سنت و 19 طريق از شيعه روايت کرده است که هر طريق متفاوت با ديگري است .

سيد بن طاووس پس از نقل چند آيه که درباره علي (ع) نازل شده از کتاب «تأويل ما انزل من القرآن الکريم في النبي (ص)» تأليف ابن جحام (ابي عبدالله محمد بن عباس بن علي بن مروان جحام) مي نويسد:

«با وجود اين که آيه «انّما وليّکم الله و ...» درباره مولا علي (ع) مشهور است، از آن جهت آن را آوردم که صاحب کتاب ياد شده، آن را با افزونيهايي از آنچه ما مي دانستيم روايت کرده است، به اين گونه که آن را از 90 طريق با اسانيدي که همه يا بيشتر متصل هستند، از رجال مخالفين اهل بيت (ع) روايت کرده است. و از جمله راويان حديث که صاحب اين کتاب نام برده، عبارتند از: مولي علي (ع)، عمر بن خطاب، عثمان بن عفان، زبير بن عوام، عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابي وقاص، طلحة بن عبدالله، عبدالله بن عبّاس، ابورافع غلام رسول الله، جابر بن عبدالله انصاري، ابوذر، خليل بن مرّه، علي بن الحسين (ع)، ابو جعفر محمد بن علي (ع)، جعفر بن محمد (ع)، ابوهاشم عبدالله بن محمد بن حنفيّه، مجاهد بن جبير مکّي، محمد بن اسدي، عطاء بن سائب و عبدالرزاق. اين که گفته است 90 طريق، زيرا هر يک از اين احاديث متفاوت با ديگري است.»

ابن شهر آشوب مي نويسد:

«ثعلبي، ماوردي، قشيري، قزويني، رازي، نيشابوري، فلکي، طوسي و طبري در تفاسير خود نزول آيه را درباره علي (ع) از سدّي، مجاهد، حسن، اعمش، عتبة بن ابي حکيم، غالب بن عبدالله، قيس بن ربيع، عبابه ربعي، عبيدالله بن عباس و ابي ذر غفاري نقل کرده اند.»

واحدي در «اسباب النزول» به دو طريق و طبري در تفسير خود «جامع البيان عن تأويل آي القرآن» به سه طريق و ابن کثير با شش طريق و سيوطي در تفسير خود «الدر المنثور في التفسير بالمأثور» با حدود بيست طريق و همچنين در لباب النقول، نزول آن را درباره علي (ع) و به مناسبت قصه اعطاي خاتم نقل مي کنند .

علامه طباطبايي در تفسير الميزان مي نويسد:

«ائمّه تفسير روايي [تفسير به ماثور] مانند: احمد، نسائي، طبري، طبراني، عبد بن حميد و ديگر حفاظ و ائمه حديث، بدون هيچ گونه ردّ، بر نقل آن اتّفاق کرده اند و متکلّمان نيز صدور روايت را پذيرفته اند و فقها آن را در مسأله انجام عمل زياد در باب نماز و در مسأله اين که «آيا صدقه تطوع، زکات ناميده مي شود يا خير» نقل کرده اند.»

علاوه بر اين اتّفاق نظرها، ثبت جريان اعطاي خاتم و پرداخت زکات، در ديوان ادب و در اشعار شاعران نامي صدر اسلام، خود گواه ديگري بر درستي اين حديث و ديرينه تاريخي آن در ميان امّت اسلام است که از جمله اين شاعران، «حسّان بن ثابت» را مي توان نام برد که شعر خود را پس از نزول آيه و بدون فاصله زماني سروده است.

زمينه هاي نزول آيه ولايت

حاکم حسکاني در «شواهد التنزيل» و ثعلبي در تفسير «الکشف و البيان» به اسناد خود از عبايه ربعي، چنين روايت کرده اند:

«روزي عبدالله بن عباس در کنار چاه زمزم نشسته بود و از رسول خدا، نقل حديث مي کرد. در اين هنگام مردي با عمامه و چهره اي پوشيده سر رسيد، پس هر گاه ابن عباس مي گفت: رسول خدا چنين فرمود، او نيز مي گفت رسول خدا چنين فرمود ... .

ابن عبّاس رو بدان مرد کرده، گفت: سوگند به خدا تو که هستي؟

مرد، دستار از چهره گشود و گفت: هر کس مرا شناخته که شناخته و هرکس مرا نمي شناسد، من جندب بن جناده بدري، ابوذر غفاري هستم، با گوشهاي خود و بدون واسطه، از پيامبر شنيدم ... که مي فرمود:

«علي پيشواي نيکان و کشنده کافران است، هرکس او را ياري کند ياري شده خداست و هرکس او را واگذارد، واگذاشته خداست.»

هان بدانيد که من همراه رسول خدا (ص)، روزي از روزها، نماز ظهر را به جاي آوردم که سائلي در مسجد از مردم درخواست کمک کرد و کسي به او چيزي نداد. پس سر به طرف آسمان برداشته، گفت: خدايا شاهد باش که در مسجد پيامبر خدا کمک خواستم و کسي چيزي به من نبخشيد. علي بن ابي طالب که در حال رکوع بود با انگشت کوچک دست راست خويش که در آن انگشتري مي کرد به سوي آن مرد اشاره کرد. مرد پيش آمد و انگشتري را از انگشت او گرفت و اين در پيش چشم پيامبر بود. پس چون پيامبر از نماز خويش فارغ گرديد سر به سوي آسمان برداشته، عرض کرد: «خدايا برادرم موسي (ع) از تو درخواستي کرد و گفت: پروردگارا سينه مرا بگستران و کار مرا آسان گردان و گره از زبانم بگشا تا سخنم را بفهمند و وزيري از کسانم براي من قرار ده. هارون برادرم را، پشتم را بدو محکم گردان و او را در کارم يار و همراه ساز. پس تو بر او پيامي گويا نازل فرمودي: به زودي بازوي تو را به برادرت محکم خواهيم کرد. بار خدايا من نيز محمّد، پيامبر و برگزيده توام، خدايا سينه ام را بگستران و کارم را آسان کن و وزيري از کسانم برايم قرار ده، علي برادرم را، پشتم را به او محکم گردان.»

ابوذر گفت: پس به خدا قسم پيامبر (ص) سخن خود را به انجام نرسانيده بود که جبرئيل از نزد حق بر او فرود آمد و گفت:

اي محمّد! گوارا باد بر تو آنچه خدا درباره برادرت عنايت کرد.

پيامبر گفت: آن چيست اي جبرئيل؟

جبرئيل پاسخ داد: خدا امت تو را به موالات او تا روز قيامت امر نمود و آيه اي بر تو نازل فرمود که چنين است

«انما وليکم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزکاة و هم راکعون.»

اين روايت را با همين سند، ابن بطريق حلّي در خصائص الوحي المبين و حمّوئي در فرائد السمطين همراه با سندي ديگر و سبط ابن جوزي در تذکره الخواص و شبلنجي در نورالابصار و زرندي در نظم درر السمطين نقل کرده اند و ذيل آن را فخر رازي در تفسير خود آورده است .

بزرگان و مفسّران شيعه نيز از جمله، طبرسي در مجمع البيان از ثعلبي و حسکاني آن را روايت کرده اند.

در روايتي ديگر حسکاني از ابن عباس نقل کرده است:

«عبدالله بن سلام همراه جمعي از قوم خود که به پيامبر ايمان آورده بودند، بر آن حضرت وارد شدند و گفتند: اي پيامبر خدا! خانه هاي ما از اين جا دور است و از آن گاه که به تو ايمان آورده ايم، قوم ما، رهايمان کرده و با هم پيمان بسته اند که با ما همنشيني و ازدواج نکرده و سخن نگويند و اين بر ما بسيار گران آمده است. پس پيامبر فرمود:

«انما وليکم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزکاة و هم راکعون»

همانا ولي شما خدا و پيامبرش و کساني اند که نماز به پا داشته و زکات مي پردازند در حالي که رکوع به جا مي آورند.

پس پيامبر به طرف مسجد بيرون رفت و در حالي که مردم برخي در حال قيام و برخي ديگر در حالي رکوع بودند، سائلي را ديد و از او پرسيد

آيا کسي چيزي به تو عطا کرده است؟

گفت: بلي، انگشتري از طلا.

پيامبر فرمود: چه کسي آن را به تو بخشيد؟

گفت: اين مرد که ايستاده است و با دست خود به سوي علي (ع) اشاره کرد.

پيامبر پرسيد: در چه حالي به تو عطا کرد؟

سائل گفت: در حال رکوع به من بخشيد.

پس پيامبر تکبير گفت و اين آيه را خواند:

«و من يتول الله و رسوله و الذين آمنوا فان حزب الله هم الغالبون» مائده / 56

و کسي که خدا و رسولش و آنان را که ايمان آورده اند، به ولايت برگزيند، پس حزب و دسته خدا پيروزند.

بعد از اين آيه بود که حسّان ثابت شروع به سخن کرد و اشعاري سرود ...»

اين روايت را خوارزمي نيز در مناقب خود و حمّوئي در فرائد السمطين، با اسناد خود و حافظ ابونعيم با دو سند ديگر در ما نزل من القرآن في عليّ و واحدي در اسباب النزول و سيوطي در الدر المنثور و ابن بطريق در خصائص الوحي المبين و ديگران نقل کرده اند و بسياري از اعلام شيعه در کتابهاي تفسير و روايت آن را آورده اند.

روايت ديگري نيز حسکاني از ابن عباس نقل مي کند که تفاوت اندکي با اين نقل دارد که در ابتداي آن از همراهان عبدالله بن سلام، اسد و اسيد و ثعلبه را نام برده و در آخر آن پيامبر به جاي آيه «و من يتولّ الله و رسوله» آيه ولايت را خوانده است .

همچنين فخر رازي مي نويسد:

«روايت شده که عبدالله بن سلام، هنگامي که اين آيه نازل شد، گفت: اي پيامبر خدا! من علي را ديدم که انگشتري خويش را به نيازمندي صدقه بخشيد، در حالي که رکوع کرده بود. پس ما او را به ولايت بر مي گزينيم.»

روايتي ديگر در اين زمينه از طرق خاصه وارد شده که تفاوت چشمگيري با آنچه گذشت، دارد:

شيخ صدوق در امالي و ابن شهر آشوب در مناقب آل ابي طالب از امالي شيخ صدوق از بي الجارود از امام باقر (ع) روايت مي کند که فرمود:

«جماعتي از يهود که اسلام آورده بودند، از جمله: عبدالله بن سلام، اسيد، ثعلبه، بنيامين، سلام و ابن صوريا گفتند: اي پيامبر خدا، همانا موسي، يوشع بن نون را وصيّ خويش قرار داد. پس اي پيامبر وصيّ تو کيست؟ و وليّ پس از تو کيست؟ در اين هنگام آيه فرود آمد.

رسول خدا (ص) فرمود: برخيزيد، پس همه برخاسته، به مسجد در آمدند. در اين هنگام سائلي بيرون مي آمد.

فرمود: اي مرد سائل، آيا کسي به تو چيزي عطا نکرد؟

گفت: چرا يان انگشتري را.

فرمود: چه کسي آن را به تو داد؟

گفت: اين مرد که نماز مي خواند آن را به من بخشيد.

فرمود: در چه حالي آن را به تو بخشيد؟

گفت: در حال رکوع.

پس پيامبر (ص) تکبير گفت و اهل مسجد نيز تکبير گفتند.

پس از آن پيامبر (ص) فرمود: علي بن ابي طالب وليّ شما پس از من است و آنان گفتند ما راضي شديم به پروردگاري خدا و ديانت اسلام و رسالت محمّد (ص) و ولايت علي (ع).

آن گاه خداوند اين آيه را فرو فرستاد:

«و من يتولّ الله و رسوله و الذين آمنوا فانّ حزب الله هم الغالبون»

و هرکس خدا و رسولش و آنان را که ايمان آوردند وليّ بداند پس حزب خدا رستگارانند.»

روايت فوق را بسياري ار مفسّران و محدثان شيعه در کتابهاي خود آورده اند

نکاتي درباره داستان اعطاء خاتم

در زمنيه داستان يادشده، نکاتي داراي اهميّت مي نمايد:

1. از آنچه گذشت، به دست مي آيد که اين تعبير: «گفته شده آيه درباره عبدالله بن سلام نازل شده و گفته شده درباره علي (ع) نازل شده» نادرست و ناشي از بي دقّتي در روايات وارده در اين مقام و يا دست کم، سهل انگاري در تعبير خواهد بود. بلکه بايد گفت سبب نزول آيه، جريان بخشش خاتم از سوي علي (ع) در رکوع نماز بود و اين همزمان با گلايه عبدالله بن سلام و همراهانش نزد رسول خدا (ص) از برخورد يهود با آنان و يا درخواست نصب وليّ و وصيّ از آن جناب بوده است. و اين هر دو، يک سبب نزول است.

و به عبارت ديگر مخاطب در «انما وليّکم ...»، عبدالله بن سلام و همراهان او و مراد از «الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة ...» امام علي (ع) بوده است. زيرا همان طور که گذشت، تاکنون کسي از اين امّت، موصول در آيه («الذين آمنوا ...») را بر فرد خاصّي جز آن بزرگوار منطبق ندانسته است.

بنابراين، سخن بعضي که اعتقاد به نزول آيه درباره عبدالله بن سلام را ناسازگار با قول به نزول آن درباره علي (ع) دانسته و آن قول را نقض کننده اجماع بر اين قول مي شمارند، بي پايه و به دور از واقعيّت است.

همچنين مي توان گفت از آن جا که داستان، يک واقعه و سبب نزول واحد است، بنابراين، هر که نزول آيه را درباره عبدالله بن سلام دانسته است، به اشاره و در ضمن، نزول آيه را درباره علي (ع) را نيز گفته و بدان اعتراف دارد، اگر چه تصريح نکرده يا ذيل روايت را ياد نکرده باشد.

بار ديگر يادآور مي شود که نتيجه فوق پس از بررسي و همه سنجي دقيق و همه جانبه روايات و عبارات مختلفه نقل شده در اين زمينه به دست مي آيد.

2. مولّفان کتابهاي روايي و تفسيري از اهل سنت که روايت را نقل کرده اند بر چند دسته اند. برخي چون طبري روايت را بدون هيچ گونه قضاوت و يا تحليلي آورده اند. برخي ديگر صحّت آن را نيز به صراحت يا به اشاره اعلام داشته اند و برخي آن را تضعيف کرده و اين سبب نزول را مردود دانسته و سب نزولهايي را که پس از اين خواهد آمد محتمل دانسته اند. جمعي از مفسران نيز بدون اشکال در سند آن، تنها به مناقشات دلالي پرداخته اند و اين خود دليل بر اين است که روايت را صحيح مي دانسته اند و نزول آيه ولايت را درباره اميرمؤمنان (ع) باور داشته اند. همچنانکه بسياري از مفسران به مناقشه درباره اجماعي بودن نزول آيه درباره علي (ع) پرداخته اند.

از نقطه نظر ديگر نيز در برابر استدلال به آيه بر امامت اميرمؤمنان (ع) ديدگاههاي گوناگوني ابراز شده و يا جهت ياد شده مورد سکوت واقع شده است. و بسياري نيز بر اساس سبب نزول آيه، دو فرع فقهي را که پيش از اين، بدان اشاره شد از آيه استفاده کرده اند.

بايد دانست که تطبيق «الذين آمنوا» بر امام علي (ع) را دسته اي از مفسّران، منکر شده اند و مراد از آن را عامّه مؤمنان و يا مهاجر و انصار دانسته اند. اين دسته با کمال شگفتي، روايات متواتر و متعدد و معتبر را که در اين زمينه وارد شده به بهانه هاي واهي منکر شده و با اقامه بعضي از دليلهاي عقلي آيه را عام مي دانند. بررسي اين ادعاي آنان در بخش پاسخ به اشکالات وارده بر سبب نزول آيه به شرح خواهد آمد.

3. بنابراين که آيه در آمدن جمعي از يهود به همراه عبدالله بن سلام به حضور پيامبر نازل شده باشد، در برخي از روايات چنين آمده بود که آن جمع از برخورد يهود و سعي آنان در به انزوا کشيدن ايشان گلايه داشتند و بنابر برخي ديگر از روايات، براي درخواست نصب وليّ و وصيّ و جانشين آمده بودند که از اين دو، روايت دوم با سياق آيه و صورت حال، بسيار مناسب تر مي نمايد، خصوصاً که بر طبق آن پس از نزول آيه، گفتند: راضي شديم به پروردگاري خدا ... و به علي (ع) به عنوان ولي، پس اين آيه فرود آمد: «و من يتولّ الله و رسوله و الذين آمنوا ...». همچنانکه احتمال هر دو جهت نيز مي رود؛ يعني اين که ايشان در ابتدا از يهود شکايت کرده و سپس درخواست انتصاب ولي و جانشين از سوي پيامبر (ص) کرده باشند نيز بسيار محتمل است، بويژه آن که هر دو نقل به سند معتبر وارد شده است.

نظريه هاي ديگر در سبب نزول آيه ولايت

دومين نظريّه اي که در سبب نزول آيه ولايت مطرح شده، نزول آن درباره عبادة بن صامت است.

نزول آيه درباره او را طبري به عنوان يکي از اقوال و بدون هيچ گونه اظهار نظر در تفسير خود ياد کرده و نوشته است.

«گفته شده است که آيه درباره عبادة بن صامت و در هنگام برائت جستن او از ولايت يهود بني قينقاع و از پيمان با آنان به سوي رسول خدا و مؤمنان، نازل شده است.»

ابن کثير نيز در تفسير خود، پس از اين که چند روايت را درباره نزول آيه در شأن علي (ع) آورده و بعضي از طرق آن را غير قابل خدشه دانسته، ولي علي رغم اين اظهار نظر مي نويسد:

«هيچ يک از اين روايات صحيح نيست، زيرا اسناد آن ضعيف و رجال آن ناشناخته اند.»

آن گاه مي نويسد:

«در احاديثي که پيش از اين آورديم گذشت که همه اين آيات [آيه ولايت و چند آيه پيش از آن] درباره عبادة بن صامت و در تبرّي او از پيمان يهود و رضايت او به ولايت خدا و رسول و مؤمنان نازل شده است و به همين جهت، خداي تعالي پس از اين همه مي فرمايد: «و من يتولّ الله و رسوله و الذين آمنوا فانّ حزب الله هم الغالبون»

سيوطي نيز از طبري و ابن ابي حاتم از عطية بن سعد نزول اين آيه را درباره عبادة بن صامت نقل مي کند .

و ابن کثير نيز همان گونه که گذشت، آن را ادعا کرده است .

در هيچ يک از ديگر تفاسير مهم پيشينيان اهل سنّت ذيل آيه ولايت سخني از نزول آن درباره عبادة بن صامت به چشم نمي خورد. سيوطي و ابن کثير نيز نقل و روايتي در اين زمينه ندارند، حتي فخر رازي و آلوسي که به تفصيل، تمسّک شيعه را به آيه براي اثبات امامت علي (ع) مورد نقد قرار داده اند، نزول آن را درباره عباده روايت نکرده اند. تنها طبري روايتي را به دو طريق آورده که تفصيل آن چنين است:

«روايت کرد براي ما ... اسحاق بن يسار از عبادة بن صامت که گفت: چون بني قينقاع به جنگ رسول خدا (ص) برخاستند، عبادة بن صامت نزد رسول خدا رفت و او از بني عوف بن خزرج بود که پيمان خود را با ايشان گسست و به سوي خدا و پيامبرش رو آورد و گفت: من خدا و پيامبرش را ولي خود مي دانم و از پيمان کفار و ولايت آنان بيزارم. آن گاه اين آيه درباره او نازل شد: «انما وليکم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزکاة و هم راکعون».

نقد حديث نقل شده درباره عبادة بن صامت

پس از بررسي و دقت نظر در شأن نزول اين آيه و آيات پيش از آن و در نظر گرفتن شواهد و قراين موجود، مي توان اطمينان يافت که نظريه نزول آيه ولايت درباره عبادة بن صامت، تنها مستند آن، سبب نزول گفته شده براي آيه 51 است. آيه يادشده که چهار آيه پيش از آيه مورد بحث واقع شده، اين آيه است:

«يا ايها الذين آمنوا لاتتخذوا اليهود و النصاري اولياء بعضهم اولياء بعض و من يتولّهم منکم فانه منهم ان الله لايهدي القوم الظالمين» مائده/ 51

اي کساني که ايمان آورده ايد، يهود و نصارا را به دوستي مگيريد. بعضي از ايشان دوستان بعضي ديگرند و هر که از شما آنان را ولي خود بداند، پس همانا او نيز از ايشان است. بدرستي که خداوند گروه ستمکاران را هدايت نمي کند.

«فتري الذين في قلوبهم مرض يسارعون فيهم يقولون نخشي ان تصيبنا فعسي الله ان يأتي بالفتح أو أمر من عنده فيصبحوا علي ما اسرّوا في أنفسهم نادمين» مائده/ 52

پس مي بيني کساني را که در دلشان بيماري است در دوستي آنان شتاب مي کنند، مي گويند مي ترسيم که به ما گزندي رسد، باشد که خداوند پيروزي يا دستوري از نزد خويش بياورد پس بر آنچه درـ دل ـ خويش پنهان داشته اند پشيمان گردند.

در سبب نزول دو آيه فوق، چند نظريه وجود دارد؛ از آن جمله:

عبادة بن صامت نزد رسول خدا (ص) آمد و گفت: اي پيامبر خدا! من دوستاني از يهود دارم که شمار آنان بسيار و در ياري من آماده اند، ولي من از ولايت ايشان روي گردانده و به سوي خدا و پيامبرش پناه آورده ام.

عبدالله بن ابيّ گفت: امّا من از گردونه ها و حوادث مي ترسيم و از ولايت يهود دست بر نمي دارم.

پيامبر (ص) فرمود: اي ابا الحباب (کنيه عبدالله بن ابي) آنچه از دوستي و ولايت يهود براي عباده بن صامت مي خواهي، براي خودت باشد؛ او آن را نمي خواهد ... آن گاه خداي تعالي درباره آن دو چنين نازل فرمود:

«يا ايّها الذين آمنوا لاتتخذوا اليهود و النصاري اولياء ... ».

سبب نزول فوق را بسياري از مفسّران فريقين آورده اند . و جمعي از آنان نيز آن را تلقّي به قبول کرده اند . و در کنار آن اقوال ديگري را در سبب نزول آيه نيز يادآور شده اند.

همان گونه که مشاهده مي شود سبب نزولي که براي نزول آيه ولايت درباره عبادة بن صامت ياد شده، همان سبب نزولي است که براي اين دو آيه گفته شده است و داستان همان داستان است: تبرّي عبادة بن صامت از ولايت يهود.

بنابراين، مي توان گفت تنها مستند نقل طبري و اشاره ابن کثير و اختيار اين دومي در ذيل آيه ولايت، همان سبب نزولي است که پيش از اين براي آن دو آيه ـ آيه 51 و 52 ـ نقل کرده اند، آن گاه بر همان اساس و با ادعاي اين که آيه ولايت نيز در همان واقعه و به دنبال آيه 51 نازل شده، آن را نيز مربوط به عبادة دانسته اند . از جمله شواهد اين سخن و اين برداشت، آن است که در برخي از روايات که سبب نزول آيه 51 بيان شده ، پس از ذکر داستان تبريّ عباده از يهود و گرايش عبدالله بن ابيّ به آنان، چنين آمده است:

پس نازل شد اين آيه (آيه 51) ... تا ايت آيه: «و الله يعصمک من الناس ...» (مائده/ 67) .

و در روايت ديگر پس از ذکر سبب نزول آيه چنين گفته شده:

پس درباره او و عبدالله بن ابيّ اين آيات از سوره مائده نازل شده: «يا ايها الذين آمنوا ...» تا «... و من يتولّ الله و رسوله و الذين آمنوا فان حزب الله هم الغالبون».

بنابر دو روايت ياد شده، در داستان عبادة بن صامت و عبدالله بن ابيّ، به همراه آيه 51، چند آيه ديگر نيز نازل شده که بنابر يکي، شانزده آيه و بنابر ديگري پنج آيه بوده است.

و به همين جهت ابن کثير در سخني که پيش از اين از او آورديم، بدون آن که داستان عباده را در ذيل آيه مورد بحث (آيه ولايت) ذکر کرده باشد، آن را نازل شده درباره عباده مي داند و اين دعوا را مستند به همان احاديثي که در ذيل آيه 51 نقل کرده بود، قرار مي دهد .

شاهد ديگر اين که بعضي از مفسّران که مدعي شده اند مراد از «الذين آمنوا» عموم مؤمنانند، براي توجيه اين ادّعا اين گونه ابراز کرده اند:

«زيرا آيه بر وفق سخن عبادة ابن صامت نازل شده».

يا:

«بر وفق قصّه عبادة بن صامت نازل شده است».

توضيح اين که: اگر آن گونه که ادّعا شده است، آيه ولايت همراه آيه 51 و در قصّه عباده (با همان سبب نزولي که گذشت نازل شده باشد، در اين صورت مقصود آيه، شناساندن وليّ و دوست به عباده و ديگر مؤمناني که از ولايت يهود دست کشيده اند، خواهد بود.

و در آن صورت، معناي آيه اين گونه است:

«همانا وليّ شما خدا و پيامبرش و کساني هستند که ايمان آورده نماز به پا مي دارند و ...».

بنابراين، منظور از «کساني که ايمان آورده اند» (موصول در آيه) همه مؤمنان واجد صفات ياد شده خواهند بود و نه خصوص عليّ بن ابي طالب (ع). ولي چنانکه آيه را نازل درباره علي (ع) و مربوط به داستان بخشش انگشتري بدانيم، مراد از «الذين آمنوا ...» تنها ايشان خواهند بود. اينک مفسّران ياد شده که ادّعا مي کند موصول در آيه عامّ است و مراد از «الذين آمنوا» عموم، مؤمنانند بايد اثبات کنند که آيه 55 (ولايت) نيز در قصّه عباده نازل شده است، تا تعميم مورد نظر را بتوانند ثابت کنند. لکن با کمال شگفتي مي بينيم در دو عبارتي که آورده شد، تعميم موصول در آيه را ادّعا کرده و دليل آن را تنها موافقت و سازگاري آيه ولايت، با سخن يا قصّه عبادة بن صامت دانسته اند و به همين مقدار اکتفا کرده اند.

اين خود شاهد بر اين است که مستند و مدرک نزول آيه ولايت درباره عباده، تنها همان سبب نزول آيه 51 است و دليل بر اين که اين آيه نيز به همراه آن نازل شده، فقط سازگاري مضمون آيه ولايت با قصّه عباده است و بس.

شاهد ديگر: با آن که نزول آيه 51 را درباره عبادة بن صامت، اکثر مفسران با سندهاي متعدد ذکر کرده اند (گر چه بسياري نپذيرفته اند)، ولي در ذيل آيه 55 همان گونه که گذشت روايتي در اين زمينه ندارند و چه بسا اشارتي نيز نکرده اند. و همان گونه که پيشتر نيز گفتيم از ميان تفاسير مهم، تنها طبري نقل و ابن کثير و سيوطي اشاره کرده اند.

جالب آن که در اين ميان، برخي به تفصيل در استدلال به آيه براي اثبات امامت علي (ع) مناقشه کرده و دليلها و استدلالها مي آورند که همگي پيرامون دلالت آيه است که خود حاکي از پذيرش نزول آيه درباره علي (ع) از سوي آنان است.

اکنون به بررسي ميزان صحت و سقم نظريّه نزول آيه ولايت درباره عبادة بن صامت مي پردازيم.

ردّ نظريّه نزول آيه ولايت درباره عبادة بن صامت

از آنچه گذشت به دست مي آيد که نزول آيه فوق درباره عبادة بن صامت هيچ گونه مستند و پايه علمي ندارد، مگر:

نخست اين که: اثبات شود آيه 51 درباره عبادة بن صامت نازل شده

دو ديگر: احراز گردد که آيه ولايت نيز همراه با آن آيه و در همان واقعه نازل گشته است.

سه ديگر: اشکالات ظاهري و سياقي آيات، که برخي از آنها خواهد آمد، بر طرف گردد. آن گاه اين نظريّه به عنوان يک قول در نزول آيه با نظريّه نخست (نزول آيه درباره حضرت علي) سنجيده شود. اکنون سخن در دو پايه اصلي اين استناد است.

1. نزول آيه 51 درباره عبادة بن صامت:

در سبب نزول آن چند قول وجود دارد. بنابراين، نزول آيه «يا ايها الذين آمنوا لاتتخذوا اليهود و النصاري اولياء ...» درباره عباده مورد اختلاف است. طبري و ابن کثير از اين اختلاف سخن به ميان آورده اند و اقوال گوناگون در اين زمينه را ذکر کرده اند. طبري مي نويسد:

«اهل تأويل در مقصود از اين آيه اختلاف کرده اند (هر چند طرف خطاب امر در آنها همه مؤمنانند) بعضي گفته اند عبادة بن صامت و عبدالله بن ابيّ بن سلول در داستان تبريّ عباده از پيمان يهود و تمسّک عبدالله بن ابيّ به آن پيمان، اراده شده اند. و ديگراني گفته اند بلکه مقصود، ابولبابة بن عبد المنذر است که به يهود بني قريظه اعلام کرد که معامله پيامبر با شما ذبح است (کنايه از آن که همه شما را خواهد کشت) ... .»

ابن کثير نيز در ذيل آيات 51 تا 53 مي نويسد:

«مفسّران در سبب نزول اين آيات کريمه اختلاف کرده اند. پس سدّي گفته است درباره دو مرد است که:

يکي پس از واقعه احد به دوست خود گفت: من نزد فلان يهودي خواهم رفت و به او پناه خواهم برد و يهودي خواهم شد، باشد که اگر قضيه اي يا حادثه اي پيش آيد مرا سود بخشد.

و ديگري گفت: من نزد فلان نصراني در شام خواهم رفت و به او پناه برده، به نصرانيّت خواهم گراييد.

پس خداوند چنين نازل فرمود: «يا ايها الذين آمنوا لاتتخذوا اليهود و النصاري اولياء ...».

و عکرمه گفته است درباره أبي لبابة بن عبد المنذر نازل شده است در آن هنگام که پيامبر او را به سوي بني قريظه فرستاد، پس پرسيدند پيامبر با ما چه خواهد کرد؟ او با دست خود به گلويش اشاره کرد؛ يعني رفتار او با شما ذبح است (کنايه از اين که همه شما را خواهد کشت). اين قول را ابن جرير روايت کرده است و گفته شده درباره عبدالله بن ابي بن سلول نازل شده همچنانکه ابن جرير از ... روايت کرده که عبادة بن صامت به نزد رسول خدا آمد ...»

و به دنبال آن، نزول آيه درباره عباده و عبدالله را به چند طريق نقل کرده است.

همان گونه که ملاحظه مي شود، در سبب نزول آيه اختلاف بسيار است.

طبري پس از نقل نظريّات گوناگون و روايات وارده درباره هر يک، همه اقوال را محتمل و ممکن دانسته، مي نويسد:

«در تأييد هيچ يک از اقوال سه گانه دليلي در دست نيست که يکي را بر ديگري ترجيح دهد. بنابراين درست خواهد بود که ظاهر تنزيل را عام بدانيم و آنچه را اهل تأويل گفته اند و علم به خلاف آن نداريم، محتمل بشماريم. بلي شکّي نيست که آيه درباره يک نفر منافق که از حوادث روزگار بر خود بيم داشته و با يهود و نصاري پيمان دوستي داشته، فرود آمده است. زيرا آيه پس از اين، شاهد بر اين سخن است: «فتري الذين في قلوبهم مرض يسارعون فيهم يقولون نخشي أن تصيبنا دائرة ...» .

علامه طباطبايي معتقد است که تطبيق آيه 51 مائده بر داستان عبادة بن صامت، اصولاً بر اساس تطبيق و اجتهاد راويان صورت گرفته و سبب نزول واقعي نيست.

از جمله شواهد نظر علامه اين است که در آيه نام يهود و نصارا با هم ذکر شده، حال اين که نصارا در قصّه بني قينقاع و برخوردهاي آنان با مسلمانان و بني قريظه و بني نظير هيچ گونه نقشي نداشته اند و اين جريان ارتباطي با نصارا پيدا نمي کند.

سپس علامه طبق ادله اي معتقد است که واژه ولايت در آيه 51 مائده به معناي محبّت و اعتماد است، ولي آنچه در قصّه عباده مطرح شده، ولايت به معناي نصرت، پيمان و قرارداد دوستي است. بر اين اساس، علّامه روايت نزول آيه درباره ابي لبابه را ترجيح مي دهد .

2. استمرار نزول آيات پس از آيه 51:

گفته شد که نزول آيه 51 درباره عباده بن صامت، ثابت و مسلّم نيست تنها يکي از نظريّه هاست. اينک بر فرض درستي اين نظريّه، بايد ثابت شود که آيه 55 (آيه ولايت) نيز همراه با آن آيه و در شأن عبادة بن صامت نازل شده است! در حالي که چنين چيزي به دلايلي، اثبات پذير نيست:

دليل نخست: در اين که آيه 51 مائده همراه با آيات پس از آن نازل شده باشد، اختلاف عميقي ميان نقلها وجود دارد که فشرده آن چنين است:

1. فقط آيه 51 درباره عبادة بن صامت و داستان او نازل شده است.

2. آيه 51 و 52 يکجا درباره عباده نازل شده است.

3. آيه 51 تا 56 مائده درباره يک موضوع نازل شده است.

4. آيه 51 تا 67 «و الله يعصمک من النّاس ...» در زمينه فوق نازل شده گشته است .

با وجود اين اختلاف نظرها، چگونه مي توان يکي را بر ديگري ترجيح داد و به اين نقلها بسنده کرد.

دليل دوم: در ميان آيات 51 ـ 56 يا 51 ـ 67 که ادّعا شده با هم و يکجا در شأن عباده بن صامت نازل شده، آياتي وجود دارد که حتي مدّعيان استمرار و پيوستگي نزول اين آيات، نزول آن را درباره ديگران نقل کرده اند!

از جمله آيه 54:

«يا ايها الذين آمنوا من يرتدّ منکم عن دينه فسوف ياتي الله بقوم يحبّهم و يحبّونه اذلّه علي المؤمنين اعزّة علي الکافرين يجاهدون في سبيل الله و لايخافون لومة لائم ذلک فضل الله يؤتيه من يشاء و الله واسع عليم»

اي کساني که ايمان آورده ايد هر که از شما از دين خود برگردد، پس خداوند گروهي خواهد آورد که آنان را دوست داشته آنان دوستش مي دارند. در برابر مؤمنان، ذليل و در برابر کافران، عزيزند. در راه خدا جهاد مي کنند و از ملامت هيچ ملامتگري نمي هراسند. اين است تفضّل خدا که به هرکس خواهد ببخشد و خدا داراي رحمت گسترده و دانايي بسيار است.

مفسّران اهل سنّت در سبب نزول اين آيه، آراي مختلفي دارند.

الف. روايتي از پيامبر (ص) نقل کرده اند که منظور از «قوم» در آيه، ابوموسي و همشهريان يمني اويند.

ب. گفته اند مراد از «قوم»، ابوبکر است که پس از رحلت پيامبر (ص) با اهل ردّه قتال کرد. در توجيه اين نظريه گفته اند: خداوند بر اساس علم غيب خود از قبل، اين آيه را درباره ابوبکر نازل کرده است!

ج. مقصود از «قوم»، انصار هستند.

د. منظور از «قوم»، مردماني از فارس هستند. زيرا وقتي از پيامبر (ص) درباره اين آيه سؤال شد، پيامبر (ص) دست بر شانه سلمان فارسي زد و فرمود: منظور از آن قوم که خدا ايشان را دوست دارد و آنان خداي را دوست دارند، اين مرد و بستگان اويند.

هـ . مراد، اهل قادسيّه اند.

و. منظور، اهل سبأ هستند.

ز. مقصود آيه از قوم محبوب خدا، علي ابن ابي طالب است.

امّا مفسّران شيعه بر اين نکته اتّفاق نظر دارند که آيه بر علي (ع) منطبق است. آنچه به عنوان مؤيّد نکته فوق ياد شده، اين است که پيامبر (ص) در جنگ خيبر فرمود:

«لاعطيّن الراية غداً رجلاً يحبّ الله و رسوله و يحبّه الله و رسوله»

به زودي پرچم را در فردا به دست مردي خواهم داد که خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسول او را دوست دارند.

رواياتي نيز از طريق شيعه و اهل سنّت وارد شده است که آيه ولايت همراه با آيه پيش از آن و آيه پس از آن را نازل شده درباره علي (ع) مي دانند .

تفصيل در اين مقوله، در مجال اين نوشته نيست و آنچه آورده شد، براي اين بود که معلوم گردد آيه 54 مربوط به عبادة بن صامت نخواهد بود و نمي توان سبب نزول آيه 51 را با آيه 55 (آيه ولايت) يکي دانست.

آيه 57 نيز داراي سبب نزول ويژه اي است غير از عبادة بن صامت.

«يا ايها الذين آمنوا لاتتخذوا الذين اتخذوا دينکم هزواً و لعباً من الذين اوتوا الکتاب من قبلکم و الکفار اولياء و اتقو الله ان کنتم مؤمنين»

اي کساني که ايمان آورده ايد آن دسته از اهل کتاب و کافران را که دين شما را به بازي و مسخره گرفتند، دوست مگيريد، و از مخالفت خدا پرهيز کنيد، اگر مؤمن هستيد.

گفته اند آيه فوق، درباره دوستي و همگرايي جمعي از مسلمانان با رفاعة بن زيد بن تابوت و سويد بن حارث که در ابتدا اظهار اسلام کردند و سپس نفاق ورزيدند، نازل شده است .

همچنين آيه 58:

«و اذا ناديتم الي الصلوة اتخذوها هزوا و لعبا ذلک بانّهم قوم لايعقلون».

و چون به نماز ندا مي داديد آن را بازيچه و مسخره مي گرفتند. اين بدان جهت است که ايشان مردمي هستند که نمي انديشند.

گفته اند: اين آيه درباره مردي از نصاراي مدينه نازل شده است که هرگاه نام پيامبر را در اذان مي شنيد، به آن حضرت جسارت مي کرد .

آيه 59 نيز شأن نزول خاصّي، جز عبادة بن صامت دارد.

«قل يا اهل الکتاب هل تنقمون منّا الّا ان آمنّا بالله ...».

در سبب نزول اين آيه گفته اند: جمعي از يهود از جمله ياسر بن اخطب و رافع بن ابي رافع و عاذر و زيد و خالد و ازار بن ابي ازار و اشيع به نزد رسول خدا آمدند، از ايشان پرسيدند به کدام يک از پيامبران ايمان داريد؟

فرمود: به خداوند و هر آن که او فرستاده ايمان دارم. چون عيسي را نام برد نبوّت او را انکار کردند، آن گاه اين آيه نازل گرديد.

و همچنين آيات پس از آن تا آيه 67 که اسباب نزول گوناگوني براي آن در کلام مفسّراني چون: طبري، واحدي، ابن کثير و سيوطي نقل شده است که ذکر همه اينها به طول مي انجامد و آخرين آيه از اين فراز نيز آيه 67 (آيه تبليغ) است که بنابر رايات فراوان سني و شيعه در غديرخم نازل شده و معرکه مباحثات کلامي و تفسيري از سوي عامه و خاصه است.

تمامي آنچه گذشت، شاهد بر اين است که آيات ياد شده به دنبال آيه 51 نازل نشده اند، بلکه نزول آنها به مناسبت جريانهاي جداگانه اي بوده و تشابه موضوع آيات، دليل وحدت سبب نزول آنها نيست.

در خور درنگ است که هيچ يک از مدّعيان نزول يکباره آيات 51 تا 67 ، در ذيل هيچ آيه اي از آيات اين فراز نامي از عبادة بن صامت به ميان نياورده اند، حتي به عنوان يک قول. امّا به آيه ولايت که رسيده اند نام عباده را مطرح کرده اند و اين از نظر محقق منصف ، حکايت از نوعي غرض ورزي دارد ، چه اين که آيه ولايت از نظر برخي متعصّبان بايد به هر حال از علي (ع) سلب شود، حال به قيمت! گاه با طرح سبب نزول ديگر و گاه با دستاويزهاي ديگر.

در اين راستاست که طبري و ابن کثير، علي رغم شرح و درازگويي در ساير موارد، وقتي نوبت به نقل فضايل علي (ع) رسيده، داستان آمدن عبدالله بن سلام و جمعي از يهود نزد رسول خدا (ص) را که مهم ترين و معروف ترين و با سندترين سبب نزول گفته شده براي آيه ولايت است و از سوي ائمه علم تفسير و حديث نقل شده است، اساساً بدان اشاره نکرده اند! در حالي که واحدي با همه خلاصه گويي در ساير موارد، داستان ياد شده را به دو طريق آورده و به نظريه ديگري اشاره نکرده است.

و سيوطي نيز آن را به طرق گوناگون روايت کرده است .

چند دليل ديگر در نقد نزول آيه ولايت درباره عبادة بن صامت

1. روايت ناظر به عبادة بن صامت در برابر رواياتي که نزول آيه ولايت را درباره علي (ع) دانسته است، ياراي مقاومت ندارد، زيرا ناقلان و قائلان به آن در برابر اين ناچيزند.

2. ظاهر آيه نيز احتمال نزول آن درباره عباده يا در ادامه آيات قبل را نفي مي کند. زيرا صدر آيه اثبات ولايت براي افراد معيّني کرده و ولايت را در آنان منحصر مي داند، حال آن که عباده تبرّي از ولايت يهود جسته و به هيچ گونه درخواست نصب ولي نکرده بود، تا آيه در پاسخ درخواست او نازل شده باشد.

3. در ذيل آيه ولايت ويژگيهايي آورده شده که بدون شک اشاره به شخصي معيّن و مصداقي خارجي دارد و اين ويژگيها ربطي به داستان عباده ندارد.

شيخ طوسي در پاسخ اين اشکال گفته اند آيه درباره عباده نازل شده است، مي نويسد:

«روايت نزول آن درباره عباده با روايات نزول آن درباره اميرمؤمنان تاب مقابله ندارد، زيرا اين روايت را همه اصحاب حديث از خاصّه و عامّه بر نقل آن اتفاق کرده اند و امّا حديث مربوط به عباده حداکثر مستند به يک شخص است که او نيز به غرض ورزي و تعصّب معروف است .

علاوه بر اين، اصولاً نزول آيه درباره عباده از نظر عقل موجّه نيست، زيرا محتواي آيه مناسبتي با جريان عباده ندارد و نزول آيه در واقعه اي که تناسب و مطابقت با آن ندارد، قابل پذيرش نيست.»

جمال الدين بن طاووس نيز در همين زمينه و پس از نقل دو قول متعارض، مي نويسد:

«آنچه ما روايت کرديم [روايت مربوط به علي (ع)] از جهاتي بر روايت ديگر [روايت مربوط به عباده] ترجيح دارد:

1. فراواني روايات آن و ناچيزي روايت ديگر.

2. پس از پيامبر (ص) حکومتهاي مختلفي بر سر کار آمدند؛ از جمله بني اميّه و عبدالله بن زبير که همگي، جز عمر بن عبدالعزيز، دشمنان علي (ع) بودند و معاويه تشويقي هاي بسياري براي تنقيص علي (ع) و دشنام به آن حضرت مي پرداخت و کودکان را در مکتب خانه ها با مطالب دروغي رشد مي داد که علي (ع) را در نظر آنان، مغضوب مي نمود!

تا آن جا که معاويه چهارصد درهم به سمرة بن جندب بخشيد که دو مطلب درباره علي (ع) و ابن ملجم جعل کند. او نيز اجابت کرد و اين آيه: «و من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله ...» را درباره عبدالرحمان بن ملجم و آيه «و اذا تولّي سعي في الارض ليفس فيها ...» را درباره علي (ع) قرار داد.

3. در روايت ابن عباس صورت و شاهد حال به چشم نمي خورد، ولي اين روايات صورت حال دارد و همين قرينه درستي آن است.

و امّا روايت ابن عباس (بر فرض صحّت انتساب روايت به او) چه بسا از غير ثقه آن را شنيده و نقل کرده باشد و يا به کسي که معتمد نبوده، اعتماد کرده باشد.»

شگفت اين جاست که ابن کثير در مقام تأييد نزول آيه درباره عباده در پي تبريّ او از پيمان يهود و اظهار رضايت او از ولايت خدا و رسول (ص)، مي نويسد:

«به همين جهت پس از اين آيات [آيه 51 تا 55] نازل شد:

«و من يتولّ الله و رسوله و الذين آمنوا فان حزب الله الغالبون

و هر که خدا و رسول و مؤمنان را متولّي گردد پس حزب خدا پيروزند.»

حال آن که اين پيامد با روايت ديگر بسيار مناسب تر است. زيرا در آن چنين بود که پس از نزول آيه «انما وليّکم الله و رسوله ...» عبدالله بن سلام گفت: راضي شديم به خدا و پيامبرش (ص) و علي (ع) به عنوان وليّ. پس اين آيه فرود آمد: «و من يتولّ الله و رسوله و الذين آمنوا ...» و نيز از عبدالله بن سلام روايت شده که چون آيه ولايت، نازل شد به رسول خدا گفتم: من علي (ع) را ديدم که انگشتري خود را به نيازمندي بخشيد در حالي که رکوع کرده بود، پس او را وليّ خود قرار مي دهيم.

جالب اين که ابن کثير خود در يکي از روايات نقل مي کند: پس از آن که پيامبر از سائل پرسيد انگشتري را که به تو بخشيد، او اشاره به علي (ع) کرد. پس پيامبر تکبير گفت و اين آيه را خواند: «و من يتولّ الله و رسوله و الذين آمنوا فان حزب الله هم الغالبون».

ملاحظه مي شود که در اين روايت، پيامبر (ص) به روشني «الذين آمنوا» در اين آيه را بر علي (ع) تطبيق مي کند. اتفاقاً ابن کثير پس از همين روايت مي نويسد:

«اين اسنادي است که اشکالي در آن نيست».

استشهاد به سياق آيات

از جمله شواهدي که براي نزول آيه درباره عباده گفته اند، وحدت سياق آيات است. برخي گفته اند چون آيات پيشين درباره عبادة بن صامت نازل شده است و آيه ولايت نيز در سياق آن آيات است، پس اين آيه هم درباره عباده نازل شده است .

اين ادّعا به دلايل مختلف مردود است:

1. در آيات ياد شده، سياق واحدي به چشم نمي خورد، زيرا مضامين آيات، گوناگون و متفاوت است.

2. بر فرض اين که ميان چند آيه از نظر مضمون، هماهنگي باشد، اين هماهنگي دليل بر يکي بودن سبب نزول آنها نيست، زيرا نظم و شکل چيده شدن آيات يک سوره دليل بر نزول آيات به همان صورت نيست و روشن است که نحوه نزول آيات با ترتيب فعلي آنها متفاوت است. با اين حال، غالباً نوعي هماهنگي ميان آيات يک سوره يا بخشي از آيات يک سوره مشهود است. بنابراين، سياق واحد يا هماهنگي چند آيه ممکن است مربوط به مرحله تدوين باشد، نه نزول.

3. بر فرض وجود وحدت سياق در مورد بحث و دليل بودن آن بر وحدت سبب نزول آيات اين فراز، باز هم مي بينيم نزول همان آيات پيشين درباره عبادة بن صامت، ثابت و مسلّم نيست که شرح آن گذشت.

4. بر فرض آن که از تمامي آنچه گذشت دست برداشته وحدت سياق را دليل بر نزول همه اين آيات درباره عباده بدانيم، باز اين دليل، معارض با آن دسته از رواياتي است که اين آيه را نازل درباره علي (ع) مي دانند و پر واضح است که سياق، هيچ گاه با روايات صحيح و صريح، قادر به معارضه نخواهد بود.

لازم است يادآور شويم که هدف کساني که وحدت سياق را در اين زمينه مطرح کرده اند تشکيک در مفهوم ولايت ياد شده در آيه بوده است و تمامي اين تلاشها در جهت اثبات اين پندار بوده که ولايت در آيه، به معناي نصرت و محبّت است که پاسخ و ردّ پندار ياد شده به طور مشروح در کتابهاي کلامي بزرگان آمده است. همچنين در زمينه وحدت سياق حق مطلب ادا شده است، از جمله علامه طباطبايي در تفسير «الميزان» آن را به طور مشرح مورد تحليل قرار داده است .

پندار نزول آيه درباره ابي بکر

نزول آيه ولايت درباره ابي بکر را اساساً نبايد نظريه به حساب آورد، زيرا به کسي که آن را گفته باشد بر نخورده ايم و بسياري از تفاسير مهم اهل سنّت نيز حتّي در حدّ اشاره هم متعرّض آن نشده اند . همين نکته در بي اساسي آن کافي است. ولي از آن جا که برخي در جهت نفي فضايل علي (ع) نزول اين آيه را درباره آن گرامي خواسته اند زير سؤال ببرند و روايت ابي بکر را مطرح ساخته اند، ما به اجمال نگاهي بدان خواهيم داشت.

فخر رازي و ابن حجر و چند تن ديگر پس از ذکر اقوال در نزول آيه، نوشته اند:

«و گفته شده که آيه درباره ابي بکر نازل شده است».

تنها مستند اين قول را سخن عکرمه دانسته اند و هيچ گونه سبب نزولي نقل نکرده و طريق و سندي به عکرمه نمي رسانند.

چنين نقلي چه بسا ارزش نقد و ردّ هم نداشته باشد، ولي به هر حال در ردّ آن به چند نکته اشاره مي کنيم:

1. انتساب اين قول به عکرمه ثابت نيست و تنها نقل قولي بدون سند و روايتي مرسل است.

2. منظور از نزول آيه درباره ابي بکر، اساساً مجمل و نامفهوم است و مشخص نيست که به چه صورت درباره او نازل شده است؟ آيا منظور از نزول آيه درباره او، اين بوده که مخاطب به ضمير خطاب در «وليّکم» بوده يا منظور از موصول در آيه و يا مشمول آن موصول بوده و يا ...! .

3. عکرمه افتخار داشته که در زمينه قرآن، علوم خود را از ابن عباس دريافت کرده است. با توجه به اين که آنچه از ابن عباس به طرق مختلف نقل شده، نزول آيه درباره علي (ع) است، اين روايت را يا اساساً عکرمه جعل کرده و به ابن عباس نسبت داده و يا ديگران جعل کرده اند و به عکرمه نسبت داده اند.

4. در وثاقت و عدم وثاقت عکرمه سخن بسيار است. جمعي او را متّهم کرده اند که داراي عقيده خوارج بوده است.

علّامه بلاغي مي نويسد:

«و اما عکرمه پس درباره او طعن بسيار است که او کذّاب و غير موثّق و معتقد به عقايد خوارج است.»

5. گذشته از همه اشکالها، اين سخن به عنوان يک قول و نظريّه، قولي مستند به يک نفر و به روايتي مرسل و بدون سند است، و چنين قولي در برابر روايات صحيحه و پر شمار که درباره نزول آيه در شأن علي (ع) وارد شده غير قابل عرضه بوده و به هيچ گونه با آن برابري نتواند کرد.

6. از طرق شيعه نزول آيه درباره علي (ع) از خود عکرمه نيز روايت شده است .

از آنچه گذشت، بي پايگي آنچه بعضي ادعا کرده اند که: «مراد از موصول در آيه تمامي مؤمنانند و فرد به خصوصي منظور نيست» ، به خوبي روشن مي شود. در واقع ادّعاي ياد شده، به طور کلّي انکار سبب نزول داشتن آيه خواهد بود و اين چيزي است که مدّعيان آن، خود بدان ملتزم نيستند.

در اين زمينه، تعميم در موصول آيه «الذين آمنوا ...» را بعضي چون طبري و فخر رازي و ابن کثير از امام باقر (ع) روايت کرده اند که از ايشان سؤال شد آيا منظور از «کساني که ايمان آورده نماز به پا مي دارند و زکات در حال رکوع مي پردازند» علي (ع) است؟ پس آن حضرت فرمود: علي (ع) از جمله ايشان است.

بسيار روشن است که اين روايت، موضوع و دروغين است و راويان آن تمامي از راويان اهل سنّت بوده و هيچ کس از راويان و محدّثان شيعي، آن را روايت نکرده اند.

به هر حال، بررسي ظاهر آيه همان گونه که روشن است، تعميم ياد شده را به شدّت نفي کرده و به روشني ظهور در مصداق خاص دارد. و ظاهراً ادّعاي ياد شده در جهت توجيه و تأويل، يا به عبارت درست تر، تحريف مفهوم ولايت است. و از آن جا که آيه به روشني و استحکام هر چه تمامتر، خلافت و امامت علي (ع) را ثابت مي کند، بسياري از مخالفان، مقام ولايت ثابت شده براي آن حضرت را تأويل کرده اند و آن را به معناي نصرت و محبّت گرفته اند و چون وجهي براي اختصاص ولايت به اين معني به خدا و رسول (ص) و علي (ع) نديده اند، سبب نزول را منکر شده و موصول در آيه را تعميم داده و گفته اند مراد عامة المؤمنين است و بدين سان امري روشن و مستند به روايات متواتره را انکار کرده اند و حال آن که به نظر علامه طباطبايي:

«اگر در تفسير آيه اي به وسيله اسباب نزول وارده، اعراض از چنين روايات فراوان و انبوهي روا باشد، ديگر به هيچ يک از اسباب نزول مأثوره در هيچ آيه اي از آيات قرآن نمي توان اعتماد کرد.»

تفصيل بيشتر در اين مجال نيازمند پرداختن به بعضي از بحثهاي کلامي و تفسيري است که فراتر از موضوع اين مقال است و متکلّمان و مفسّران بزرگوار شيعي، چونان: سيد مرتضي در شافي و شيخ طوسي در تلخيص الشافي و علّامه طباطبايي در الميزان، به خوبي از عهده اين مهم بر آمده اند.

اشکالات وارده بر نزول آيه ولايت درباره علي (ع)

از آنچه تاکنون گذشت، روشن شد که آيه ولايت به دلايل عقلي و نقلي درباره علي (ع) نازل شده است و شيعه معتقد است که امامت و ولايت مطلقه علي (ع)، از اين آيه به خوبي قابل استفاده است. امّا شبهاتي از سوي مخالفان بر اين عقيده وارد شده که به دو دسته تقسيم مي شود.

1. گفته اند واژه ولايت در اين جا به معناي نصرت و ياري است و نه سرپرستي و تصرف در امور.

از آن جا که اين شبهه اصولاً ارتباطي با سبب نزول ندارد و از حوزه سخن ما به دور است، پاسخ آن را به کتابهاي کلامي و اعتقادي وا مي نهيم.

2. گفته اند که نزول آيه درباره علي (ع) و داستان انگشتري نيست.

ارتباط اين سخن با سبب نزول آيه مي طلبد که آن را مطرح کرده و بررسي کنيم.

اشکال اول

گفته اند: «الذين آمنوا ...» جمع و اراده مفرد از آن، خلاف ظاهر است. بنابراين، بايد گفت آيه تمامي مؤمنان را شامل شده و صفات ياد شده، همچون: اقامه نماز و پرداخت زکات در رکوع، عنوان عام بوده که شامل همه مؤمنان و يا مهاجران و انصار بوده است .

پاسخ

اوّلاً اراده فرد از کلمه جمع از نظر اهل لغت و عرف، مشکلي ندارد. زيرا اين شيوه در محاورات عرفي و گفت و گوهاي معمولي در زبان عرب و ديگر زبانها از ابتدا تا کنون بسيار معمول بوده و هست و فراوان ديده شده که براي تعظيم و تفخيم يک فرد به جاي مفرد، واژه جمع به کار مي برند. چه اين که در همين سوره، سه آيه قبل از آيه ولايت مي خوانيم:

«فتري الذين في قلوبهم مرض يقولون نخشي ان تصيبنا دائرة » مائده/ 52

در اين جا (الّذين) جمع است، در حالي که با اتفاق همه مفسّران، آيه درباره شخص عبدالله بن ابيّ نازل شده است.

همچنين بيست مورد از اين گونه آيات را علامه اميني آورده که در تمامي آنها از لفظ جمع، شخص خاص اراده شده و روشن است که نمي توان آن همه را مجاز دانست .

در همين آيه نيز جماعتي از اهل سنت چون قوشجي و تفتازاني گفته اند به اتفاق مفسران منظور از «الذين آمنوا» علي (ع) بوده است .

ثانياً مراد از «الذين آمنوا ...» يا فرد خاص است و يا همه مؤمنان. امّا همه مؤمنان ممکن نيست اراده شده باشند، زيرا در آن صورت، مفاد آيه چنين خواهد شد:

اي کساني که ايمان آورده ايد، وليّ شما خدا و رسول و کساني هستند که ايمان آورده اند.

بنابراين همان کساني وليّ خواهند بود که وليّ براي ايشان تعيين شده است و به اصطلاح، اتّحاد وليّ و موليّ عليه پيش خواهد آمد که اين ممکن نيست . يا به عبارتي لازم خواهد آمد که هرکس وليّ خويش باشد و اين محال است. پس ناگزير بايد مخاطبان آيه جز صاحبان ولايت باشند .

و هيچ کس تاکنون ادّعا نکرده فردي خاص جز علي (ع) از «الّذين آمنوا» اراده شده است. بنابراين، به اتفاق مفسّران از اين لفظ، علي (ع) اراده شده است .

ثالثاً نزول آيه درباره علي (ع) را راويان بزرگ، که همه عرب اصيل بوده اند، بدون هيچ گونه تأمّل و تشکيک آورده اند و اهل نقل از پيشگامان علم حديث که جملگي اهل نحو و ادب بوده اند، بدون اندک نقدي ذکر کرده اند و اين خود، گواهي روشن بر درستي مدّعاي ما و اطلاق «الذين آمنوا» بر علي (ع) است .

رابعاً اساساً در اين جا لفظ جمع در مفرد استعمال نشده است، بلکه عنوان جمعي بر يکي از افراد تحقق يافته آن (در زمان نزول) منطبق گرديده و امکان انطباق آن بر ديگر افراد نيز (بر فرض تحقق) محفوظ مانده است. و بين اين دو کيفيّت و دو گونه استعمال، فرق بسيار است و آنچه از نظر اهل لغت ناشدني و نارواست، تنها صورت اوّل است .

زمخشري در اين باره مي نويسد:

«سبب نزول آيه، يک شخص است ولي آيه با لفظ جمع آمده تا مردم در انجام نيکيها ترغيب شوند و توجّه داده شوند که در نيکي و احسان و رسيدگي به فقيران، تأخير نورزند و حتي اگر در نماز بودند، اين مهّم را به تأخير نيندازند.»

بيضاوي مي نويسد:

«بنابر روايت صحيح، آيه درباره علي (ع) نازل شده است و با اين که حمل لفظ جمع بر مفرد، خلاف ظاهر است، ولي چه بسا آيه به لفظ جمع آمده تا مردم را بر مانند آن عمل [احسان و تصدق به فقير] برانگيزد و تشويق کند.»

وجوه ديگري نيز در اين ميان مطرح است؛ مانند اين که خداوند، علي (ع) را به منزله همه مؤمنان معرّفي کرده، همان گونه که در جنگ احزاب، هنگامي که علي (ع) به کارزار عمرو بن عبدودّ شتافت، پيامبر فرمود: «تمامي ايمان، با تمامي شرک رو به رو شد» يا اين که لفظ جمع، اشاره به مراتب عالي ايمان علي (ع) دارد. و يا اين که خداوند نام علي (ع) را به لفظ روشن و خاص نياورد، تا کينه هاي پنهان را بر نياشوبد و رقيبان را به رو در رويي نسازد و ناباوران را گران نيايد .

اشکال دوم

گفته اند: بيرون آوردن انگشتري و دادن آن به سائل، «فعل کثير» و باطل کننده نماز است. چگونه ممکن است علي (ع) با اين کار، نمازش را باطل کرده باشد.

پاسخ:

زمخشري مي نويسد:

«اين آيه درباره علي، کرّم الله وجهه، نازل شد آن هنگام که سائلي از او کمک خواست و او در رکوع نماز بود، پس انگشتري خويش را نزد او انداخت. گويا آن انگشتري براي انگشت او بزرگ بوده و بيرون آوردن آن مايه تکلف و کار زيادي که نماز را باطل کند، نشد.»

سبط ابن جوزي مي نويسد:

«جواب به دو گونه است: اول اين که: گفته اند او [علي (ع)] به سوي سائل اشاره کرد، پس سائل انگشتري از انگشت کوچک او گرفت و بيرون آورد. دوم اين که: سخن و فعل در نماز، نزد مسلمانان در ابتدا مباح بوده و سپس ممنوع گشته است.»

نيشابوري از مفسّران بزرگ عامه در تفسير خود: «غرائب القرآن و رغائب الفرقان»، مي نويسد:

«مگر اين که انگشتر به راحتي قابل بيرون آوردن بوده باشد يا اين که به سوي سائل اشاره کرده باشد، پس او آن را بيرون آورده باشد.»

اشکال سوم

آنچه به عنوان سبب نزول آمده، بخشش انگشتري است که صدقه اي مستحب است، ولي آنچه در آيه آمده، زکات است که فريضه و واجب است. پس داستان ياد شده را نمي توان سبب نزول آيه شمرد .

پاسخ:

معناي اصطلاحي زکات نزد اهل شريعت، معناي مستحدثي است، ويژه عرف اهل شريعت. ولي زکات در اصطلاح قرآن به هر انفاقي که در راه خدا باشد، اطلاق شده است؛ مال باشد يا تلاش و کردار و عمل، واجب باشد يا مستحب.

قرآن مجيد در مواردي زکات را به کار برده است. از قول عيسي مي فرمايد:

«و اوصاني بالصلوة و الزکوة» مريم/ 31

و سفارش فرمود مرا به نماز و زکات.

و در جاي ديگر مي فرمايد:

«و اوحينا اليهم فعل الخيرات و اقام الصلوة و ايتاء الزکوة» انبياء/ 73

و سفارش کرديم ايشان را به انجام نيکيها و به پا داشتن نماز و پرداختن زکات.

پس بدون شک مراد از زکات، انفاق در راه خدا و به خاطر اوست و صدقه دادن علي (ع) در داستان نزول آيه، از بارزترين مصاديق آن است.

اشکال چهارم

آيه مبارکه مي گويد: وليّ شما، خدا و پيامبر و کساني هستند که نماز به پا مي دارند و در حال رکوع، زکات مي پردازند. ظاهر آيه اين است که ولايت آنان بالفعل ثابت است، در حالي که ولايت به معناي امامت و تصرّف در امور، براي علي (ع) پس از رحلت پيامبر اثبات شده و نه پيش از آن .

پاسخ:

آنچه از آيه به دست مي آيد، وجوب اطاعت از دارندگان ولايت و شايستگي علي (ع) براي امامت است و اين در زمان حيات پيامبر (ص) حاصل بوده، هر چند تصرفات، موقوف به پس از وفات بوده است . به عبارت ديگر، قضيّه در اين جا به شکل حقيقيّه است نه خارجيّه، بنابراين، نظر به تحقق و عدم تحقق موضوع در خارج ندارد، پس فعليّت ولايت لازم نيست . بلکه اگر لازم نيز باشد از آن جا که لفظ وليّ مفرد است، مي توان استفاده کرد که ولايت خدا و رسول بالاصالة است که بالفعل متحقق است و همين مقدار کافي است و امّا ولايت اولوا الامر که بالتبع و از توابع همان ولايت است، لازم نيست فعلي باشد. علاوه بر آن که ولايت فعلي نيز براي علي (ع) ثابت بوده است، زيرا پيامبر خود اصحاب را به سلام بر علي (ع) به عنوان اميرمؤمنان امر فرمود و اين را خاصه و عامه آورده اند و نيز مي فرمود:

«هر که من مولاي اويم، پس علي مولاي اوست.»

اين حديث نيز مشهورتر از آن است که نيازمند اثبات باشد.

نکته ديگر: جمله ابتداي آيه اسميّه است و وليّ نيز صفت مشبّهه که دلالت بر دوام دارد. بنابراين، اثبات ولايت به گونه دوام است و مؤيّد آن، اين که پيامبر (ص) در غزوه تبوک علي (ع) را به جانشيني خويش در مدينه گمارد و او را تا زمان وفات از اين منصب عزل نکرد. پس اين انتصاب، شامل همه زمانها و همه شؤون خواهد بود، زيرا به اتفاق اهل سيره و تاريخ، تفصيل و تقسيمي در اين امور مطرح نبوده است. همچنين حديث منزلت نيز دليل بر ولايت علي (ع) در زمان پيامبر دارد، زيرا به مفاد آن همه اختيارات و شؤون ثابت براي پيامبر، به جز نبوّت، براي علي (ع) نيز ثابت بوده است .

اگر گفته شود: اجماع کرده اند بر اين که علي (ع) در زمان پيامبر، امامت و ولايت نداشته است!

خواهيم گفت: آيه، ولايت ايشان را در زمان حال و آينده، در حيات پيامبر و پس از وفات او، اثبات مي کند. ما به خاطر اجماع، نسبت به زمان حيات پيامبر، از مدلول آيه دست بر مي داريم. امّا پس از پيامبر، آيه بر دلالت و حجيّت خود باقي است .


اشکال پنجم

علي (ع) در بسياري از خطبه ها و سخنان خود به آياتي که درباره او نازل شده بود، عليه مخالفان و معارضان خويش استناد جسته و احتجاج مي فرمود و اگر اين آيه نيز درباره ايشان نازل شده و بر امامت ايشان دلالت مي داشت، بدان استدلال مي کرد و توسل مي جست و چنين چيزي ديده نشده است .

پاسخ:

احتجاج نکردن آن حضرت به آيه، عدم نزول آن را درباره ايشان ثابت نمي کند.

علاوه، آن حضرت چندين بار به اين آيه احتجاج فرموده است؛ از جمله در مناظره خود با ابي بکر و نيز مناظره ديگري با عثمان و زبير و عبدالرحمان بن عوف و سعد بن ابي وقاص در روز شوري. در اين دو مناظره فرمود:

شما را به خدا سوگند مي دهم، آيا آيه «انّما وليّکم الله ...» درباره من نازل نشده است؟

گفتند: چرا.

همچنين امامان معصوم (ع) نيز بدان احتجاج کرده اند که مرحوم سيد شرف الدين مي نويسد:

«احتجاج آنان به آيه، به تواتر رسيده است.»

اشکالات ديگري نيز در اين زمينه مطرح و پاسخ داده شده است که بيشتر به سفسطه و انکار بديهيّات شبيه است تا به اشکال، و بسياري از آنها برخاسته از تعصّبهاي کورکورانه است. به قول نيشابوري، مؤلف تفسير غرائب:

«با صحّت روايات وارده در سبب نزول، اين گونه مناقشات، زياده گويي بدون فايده است.»

کوتاه سخن اين که با وجود روايات روشن و معتبر و فراوان و متواتر، جاي هيچ گونه تأمل و ترديدي در نزول آيه درباره علي (ع) نيست، چونان که شيعه و اکثر اهل سنّت بدان اعتقاد دارند.

نتيجه:

از آنچه تاکنون گفته شد، نتايج زير به دست مي آيد:

1. آيه ولايت بر اساس روايات معتبر و فراوان که از سوي شيعه و سني نقل شده است و وجوه عقلي بسيار، در شأن علي (ع) و در جريان بخشش انگشتري از سوي آن حضرت به مرد سائل نازل شده است.

2. به کمک سبب نزول ياد شده محتواي آيه به خوبي روشن است. بنابراين شخص مورد نظر آيه که نام او به صراحت برده نشده و تنها اوصافي از او آمده، امام علي (ع) است.

3. بنابر مفاد آيه، ولايت بر مؤمنان تنها از آن خدا و رسول (ص) و امام علي (ع) است.

4. اين جهت که آيه مبارکه به درخواست کسي يا کساني نازل شده است يا نه و با آمدن عبدالله بن سلام و جمعي به حضور رسول خدا (ص) يا هرگونه رخداد ديگري همزمان شده است يا نه، تأثيري در مفهوم و محتواي آيه نخواهد داشت.

/ 1