سيماى پيشوايان در آينه قرآن
قسمت اول
على كرمى اشاره
ترسيم سيماى پيشوايان دادپيشه، آرمانخواه، بشر دوست، آزاد منش و رعايتگر حقوق و حرمت انسان، و چهره نفرتانگيز سردمداران استبداد و پايمال كننده حقوق و كرامت بشر، از درسهاى جامعه ساز و از پيامهاى بينش تاريخى قرآن به عصرها و نسلهاست. در آيات تاريخى قرآن، هم سيماى بشردوستانه و عدالت خواهانه پيشوايان دادگر و راه و رسم مترقى مديريت معنوى و اسلوب مردم دارى بىنظير آنان نمايان شده است، و هم چهره دغل كارانه و ظالمانه سردمداران ستم و شگردهاى ابليسى و خشونت بار و فسادانگيز آنان. اين ترسيم از دو گروه تاريخ ساز به گونهاى آمده است، كه معيار و ميزانى باشد براى حقطلبان و توحيدگرايان و هوشمندان، تا در گذر تاريخ و كران تا كران جامعهها، هم گروه نخست را با نقش مترقى و رهايى بخش و تمدّن سازشان بشناسند، و هم گروه دوم را با خصلتهاى ضد بشرى و نفرت انگيزشان، و هم تكليف خود را در برابر هر كدام دريابند. با اين ديدگاه، به ترسيم اساسىترين نشانههاى هر يك از اين دو گروه از ديدگاه قرآن مىپردازيم: سيماى تابناك پيشوايان آزادى
خطوط اصلى سيماى پيشوايان پُر مهر و آرمانخواه و انسان دوست، بسى پرفروغ، زيبا و دوست داشتنى است. آنان از نظر بينش، گرايش، منش، مردم دارى و مديريت جامعه به راستى مشعلهايى فروزان فرا راه انسان، و الگوهايى درخشان براى زندگى سعادتمندانه و شرافتمندانهاند.الف) از منظر بينش و باور
1ـ توحيدگرايى
پيشوايان آزادى از نظر بينش، به راستى خدا باور و توحيد گرا و آزاد منشاند. توحيد گرايى و يكتا پرستى در همه ابعاد و جلوهها، راه و رسم درخشان آنان است؛ يكتاگرايى در عبادت و پرستش خدا؛ يكتاگرايى در اطاعات خدا و قانون گرايى؛ يكتاگرايى در تربيت پذيرى و پروردگارى؛ يكتاگرايى در حاكميت و فرمانروايى؛ يكتاگرايى در مالكيت و صاحب اختيارى؛ يكتاگرايى در الوهيت؛ يكتاگرايى در سپاس گويى و سپاسگزارى؛ يكتاگرايى در سررشته دارى؛ يكتاگرايى در مهر و عشق؛ يكتاگرايى در هدايت و راهنمايى؛ يكتاگرايى در اخلاصورزى و پاكانديشى و پاكمنشى و ... پيشوايان آزادى همه جا و هميشه توحيدگرايانى آزادمنش و كمالجو هستند، و همگان را از پرستشهاى ذلّت بار و بدون شناخت، هشدار مىدهند و به پرستش يكتا آفريدگار هستى رهنمون مىشوند. زنجيرهاى از ويژگيهاى انديشه و باور و منش آنان در سورههاى انعام، اعراف، نحل، اسراء، طه، شعراء، نمل، قصص، هود و ... تجلّى يافته است. قرآن در بيان اين حقيقت مىفرمايد: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِى كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ»(1) «و به يقين ما در ميان هر جامعه و مردمى پيام آورى برانگيختيم تا بگويد: هان اى مردم! خداى يكتا را بپرستيد و از طاغوت و زورمدار دورى جوييد.» 2ـ باور عميق به جهان ديگر و كيفر و پاداش عملكردها
آنان به راستى معاد و جهان پس از مرگ و حساب و كتاب و عدالت حاكم بر آن سرا را باور دارند و مىدانند كه نه ذرّهاى از اعمال نيك در زندگى، بى پاداش مىماند و نه ذرّهاى از ستم و استبداد و ضدّ ارزشها و جنايتهاى آشكار و نهان، بدون كيفر. پيشوايان آزادى همه جا و هميشه توحيدگرايانى آزادمنش و كمالجو هستند، و همگان را از پرستشهاى ذلّت بار و بدون شناخت، هشدار مىدهند و به پرستش يكتا آفريدگار هستى رهنمون مىشوند. بر اين بينش است كه آنان جز بر اساس رعايت حقوق و حرمتها برنامه نمىريزند و داورى و مديريت نمىكنند و جز بر اساس عدل و نيكى تصميم نمىگيرند و رفتار نمىنمايند. قرآن در اين مورد، منطق مسئولانه پيامبر را بيان مىدارد كه در برابر خواستههاى تاريك انديشان و ظالمان مىفرمايد: «اِنّى اَخافُ اِنْ عَصَيْتُ رَبّى عَذابَ يَوْمٍ عَظيمٍ»(2) «اگر من در برابر پروردگارم نافرمانى و قانون شكنى كنم، از عذاب روزى سهمگين مىترسم.» نيز فرمايد: «و هنگامى كه آيات روشن و روشنگر ما بر آنان خوانده مىشود، كسانى كه به روز رستاخير و ديدار پاداش و كيفر ما اميد نمىدارند، به پيامبر مىگويند: قرآن و برنامهاى جز اين كه آوردهاى بياور، يا مقررات و مفاهيم آن را به گونهاى كه با خواستههاى ما همساز باشد، تغيير ده. اى پيامبر! به آنان بگو: مرا نرسد كه واژهاى از آن كتاب آسمانى را از نزد خود دگرگون سازم. من تنها از چيزى كه بر من وحى مىشود، پيروى مىنمايم. من اگر پروردگارم را نافرمانى كنم، از عذاب روزى سهمگين مىهراسم.»(3) بدين سان قرآن در بينش تاريخىاش روشنگرى مىكند كه پيامبر و آورنده دين و آيين خدا نيز، هماره در قلمرو وحى و قانون، عمل مىنمود، نه فراقانونى و دلبخواه. نيز منطق و منش و عملكرد «نوح» را ترسيم مىكند كه مىفرمايد: «اِنّى أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَومٍ عَظِيمٍ»(4) «من از عذاب روزى سِتُرگ بر شما مىترسم!» 3ـ اخلاص و راستى در گفتار و كردار
پيشوايان آزادى و آزادگى به راستى از ويژگى اخلاص و راستى، به صورت وصف ناپذيرى برخوردارند. تمام زندگى آنان براى خدا و براى خشنودى اوست. آنان تنها به خدا چشم دارند و قيام، قعود، حركت، سكون، جنگ، صلح، قضاوت، شهادت، مديريت، و حتى خواب و بيدارى آنان، تنها براى خدا و در جهت هدايت و نجات و آسايش و سعادت بندگان اوست. گوهر گرانبهاى خلوص و راستى از آنها، شخصيتى شكستناپذير و به راستى قهرمان و آزادمنش مىسازد؛ قهرمان در برابر هواها و كششها، و شكستناپذير در برابر انبوه مشكلات و موانع و تاريك انديشيها براى رسيدن به هدفهاى والا و آزادمنشانه. قرآن در ترسيم اين ويژگى در زندگى يكى از آنان، براى نمونه مىفرمايد: «و آن زن كاخنشين ـ كه يوسف در خانهاش بود ـ بر خلاف خواست و ميل وى به سراغش مىرفت و با ناز و نرمش از او چيزى مىخواست كه زيبنده نبود! روزى، درها را محكم بست و گفت: هان پيش بيا كه برايت آمادهام! يوسف گفت: پناه بر خدا؛ چرا كه او پروردگار من است و جايگاه مرا نيكو ساخته است. به راستى كه بيدادگران رستگار نمىگردند. و به يقين آن زن بود كه آهنگ وى كرد و او نيز اگر برهان پروردگار خود را نديده بود، آهنگ او مىنمود؛ امّا برهان پروردگارش هماره او را از انديشه هر گونه لغزش و كارى كه در خور او نبود، باز مىداشت. و ما اين گونه برهان خود را به او نمايانديم، تا بدى و زشتكارى را از نزديك شدن به او بازگردانيم؛ چرا كه او از بندگان خالص و برگزيده ما بود.»(5) نيز مىفرمايد: «وَ اذكُرْ فى الكِتاب موسى إِنَّهُ كانَ مُخْلَصَاً»(6) «و در اين كتاب از موسى ياد كن، چرا كه او پاكدل بود.» ب) از منظر خُلق و خوى
1ـ توسعه روح و فراخى ظرفيت
از ويژگيهاى اخلاقى و انسانى آنان، شرح صدر و توسعه روح، گستردگى انديشه، دريادلى و بسيارى تحمل، مدارا و مديريت، فراخى ظرفيت و برخوردارى از آرامش وصفناپذير معنوى است؛ چيزى كه هيچ رهبر آزاد منش و مدير شايستهاى نمىتواند بدون بهرهگيرى از آن، به جنگ مشكلات برود و در فراز و نشيبهاى سخت و لغزاننده زندگى به زانو در نيايد. همان موهبت ارجدار و پرشكوهى كه قرآن از آراستگى وصفناپذير پيامبرِ اكرم ـ صلى الله عليه و آله و سلم ـ به آن گزارش مىهد: «أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ»(7) «آيا ما سينه تو را برايت گشاده نساختيم؟» و موسى پس از انگيزش آسمانى و دريافت فرمان حق، آن را براى انجام دادن شايسته و بايسته كارها، از بارگاه الهى مىجويد: «قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِى صَدْرِى وَ يَسِّرلى أَمرى»(8) «موسى گفت: پروردگارا! سينهام را گشاده كن و كارم را برايم آسان گردان.» 2ـ بردبارى و شكيبايى
شكيبايى در برابر موانع رشد و شكوفايى، و بردبارى و مدارا در رويارويى با ناملايمات و رنجهايى كه در راه اداى وظيفه بندگى خدا و زندگى خِردمندانه و بشردوستانه وجود دارد، از ديگر ويژگيهاى اخلاقى و از منش مترقى آنان است. آنان در برابر هواها و هوسها و وسوسهها و جاذبههاى رنگارنگ، قهرمان راستين شكيب و بردبارى و پايدارىاند. پيشوايان دادپيشه و دادگستر از نظر بشردوستى و مردم خواهى چنان هستند كه فراتر از خود و منافع و خواستههاى خود، به منافع واقعى و خداپسندانه همگان مىانديشند و به هدايت و نجات، رهايى و رفاه، آسايش و سعادت و زندگى شرافتمندانه تودهها فكر مىكنند. همين گونه شكيبايى و پايمردى در برابر مشكلات، كارشكنيها و نقشههاى ابليسى، از ويژگيهاى پيشوايان راستين آزادى است. قرآن در قالب رهنمود به برترين آنان در اين مورد روشنگرى مىكند: «فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُوْلُواْالْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ»(9) «پس همان گونه كه پيامبرانِ نستوه شكيبايى پيشه ساختند، تو نيز شكيبايى پيشه ساز!» چنان كه به پيروانشان نيز دستور شكيب مىدهد: «پس همان گونه كه فرمان يافتهاى پايدارى ورز، و هر كس به همراه تو روى توبه به بارگاه خدا آورده است، نيز بايد پايدارى پيشه سازد؛ و با نافرمانى خدا سركشى نكنيد كه او به آنچه انجام مىدهيد بيناست؛ و به كسانى كه بيداد، پيشه ساخته و ستم كردهاند تكيه نكنيد كه آتش شعلهور دوزخ به شما در مىرسد، و آن گاه برايتان در برابر خدا نه دوستان و يارانى خواهد بود، و نه از هيچ جا و از سوى هيچ كس يارى خواهيد شد. و در دو سوى روز ـ كه آغاز و انجام آن باشد ـ و نيز آغازين ساعت شب، نماز را برپا دار، چرا كه نيكيها و كارهاى شايسته آثار بديها را از ميان مىبرد. اين بيان، براى پندگيرندگان و كسانى كه درست مىانديشند، پندى سازنده است. و تو اى پيامبر ما! شكيبايى پيشه ساز كه خدا پاداش نيكوكاران را تباه نمىگرداند.»(10) 3ـ بشردوستى و مردمخواهى
منطق و منش مترقى آنان، مهرورزى به دوست، حتى به دشمن است. مهر به آشنا و بيگانه، به سياه و سفيد و به همه انسانها. كانون جان عطرآگين آنان، مالامال از رحمت، لطف و محبت به بندگان خداست. مردم را از دو حال خارج نمىنگرند: يا برادر در دين و يا برابر در آفرينش؛ و رابطه آنها با مردم، نه بر اساس زور، بلكه بر اساس عدل و محبت است، و همين، دلهاى خشن و زنگار گرفته و حقناپذير را نرم و گريز پايان را به مكتب انسان ساز و آزادپرور آنان جذب مىكند. قرآن در بيان راز پيروزى پيامبر و گرايش مردم به راه و رسم زيبا و انسانى او مىفرمايد: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظَّاً غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْلَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِى الاَْمْرِ فَاِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ اِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلينَ»(11) «پس اى پيامبر! تنها به بركت مهر و رحمتى از جانب خداست كه اين چنين با آنان نرمخو و پرمهر شدهاى؛ و اگر خشن و سخت دل بودى، بى ترديد آنان از گردت پراكنده مىشدند؛ بنابراين، از لغزشهاى آنان در گذر و برايشان از آفريدگارت آمرزش بخواه، و در كار تدبير امور و تنظيم شئون جامعه، با آنان مشورت نما؛ و هنگامى كه به انجام دادن كارى تصميم گرفتى، بر خدا توكّل كن، چرا كه خداوند توكّل كنندگان را دوست مىدارد.» درست بر اين باور است كه امير مؤمنان در منشور جاودانهاش چنين مىنويسد: «هان اى كارگزار! گستره قلب خود را كانون مهر مردم گردان و با آنها بر اساس محبت و بشر دوستى رفتار نما. مباد كه نسبت به آنان، چون درندهاى شكارافكن و خون آشام رفتار نمايى، كه دريدن و خوردنشان را غنيمت شمارى؛ نه، هرگز؛ چرا كه آنان دو گروه بيشتر نيستند: يا در انديشه و باورهاى دينى با تو برادر هستند يا در آفرينش با تو برابر و همانند. آنان در زندگى ممكن است دستخوش خطاها گردند و لغزشهايى از آنان سرزند و نارواييهايى از اجتماع، به عمد يا به خطا به آنان سرايت كند و به خلافى دست يازند؛ در اين صورت تو نسبت به آنان با گذشت و بخشش رفتار كن؛ همان گونه كه دوست دارى خدا با تو بر اساس گذشت و بخشايش رفتار كند؛ چرا كه تو در موقعيت و شرايط اجتماعى، مدير جامعه و مافوق آنهايى و فرمانرواى تو مافوق توست و خداوند مافوق كسى است كه تو را مدير جامعه آنان قرار داده و اوست كه حكومت را به تو سپرده و مردم را وسيله آزمون تو ساخته است.»(12) 4ـ احساس همه جانبه رنج و درد مردم
پيشوايان دادپيشه و دادگستر از نظر بشردوستى و مردم خواهى چنان هستند كه فراتر از خود و منافع و خواستههاى خود، به منافع واقعى و خداپسندانه همگان مىانديشند و به هدايت و نجات، رهايى و رفاه، آسايش و سعادت و زندگى شرافتمندانه تودهها فكر مىكنند. از گرفتارى و بدبختى، ستمديدگى و اسارت، و سرگشتگى و گمراهى مردم رنج مىبرند؛ به گونهاى كه در اين راه قرار و آرام ندارند. قرآن در بيان اين ويژگى پيامبر مىفرمايد: «لَقَدْ جَآءَكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَءُوفٌ رَّحِيمٌ»(13) «به يقين، براى شما مردم، پيامبرى از خود شما به سويتان آمد كه رنجهاى شما بر او دشوار است و بر هدايت و رستگارى شما سخت كوش و بىقرار، و نسبت به مؤمنان سخت دلسوز و مهربان.» 5ـ پيشگامى در كارهاى شايسته
پيشوايان آزادى و عدالت، تنها در عرصههاى انديشه و دانش و بينش، پيشتاز و نمونه نيستند؛ بلكه در ميدان گرايش به حق و منش و عمل بر اساس عدل و آزادگى و رعايت حقوق مردم نيز، گوى سبقت را مىربايند؛ درست بر خلاف سردمداران ستم و استبداد كه تنها اهل لاف و گزاف و گفتار و شعار فريبكارانهاند. از ويژگى پيشوايان عدالت گستر و آزادمنش اين است كه نعمت قدرت و مديريت و موهبت توان و امكانات گوناگون را وسيله برپايى عدل و داد و احياى حق و زنده كردن حقوق پايمال شده محرومان و ستمديدگان قرار مىدهند. پيشوايان آزادى و عدالت به انديشه و گفتار حكيمانه و بر حق خود، سخت باورمند و عامل هستند. گويى اين نداى تك تك آنان است كه از زبان سالار و آخرينشان با همه وجود و اخلاص طنين افكن است: «وَ أُمِرتُ لاِءَن أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِميِنَ»(14) «و من فرمان يافتهام كه نخستين قانونگرا و فرمانبردار بارگاه خدا باشم.» و نيز اين پيام و سخن حكيمانه خدا به آن حضرت است كه اى پيامبر! با همه وجود به اصلاحناپذيران روزگاران بگو: «منم كه پروردگارم مرا به راهى راست راهنموده است: به دين و آيينى پايدار، كه آيين ابراهيم است؛ همو كه به راستى حقگرا بود و از شركگرايان و حقناپذيران نبود. و نيز بگو بىگمان نماز من، عبادتهاى من، زندگى و مرگ من، همه و همه از آنِ خدا، پروردگار جهانيان است؛ آن كه برايش همتا و شريكى نيست و من به اين توحيدگرايى و حق پذيرىِ ناب فرمان يافتهام، و من نخستين حقگرا و مسلمانم.»(15) 6ـ دفاع از ستمديدگان و محرومان
پناه دادن به مظلوم، دفاع از حقوق ستمديده و نجات او از دام استبداد، از هدفهاى بلند و اساسى پيشوايان توحيد و آزادى و عدالت است. آنان در هميشه عمر خويش و در تمامى فراز و نشيبهاى حيات، مدافع حقيقى مظلومان، رنجديدگان و پايمان شدگان تاريخ بودهاند. براى نمونه قرآن در اين مورد اين سان گزارش مىهد: «وَ دَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلى حِينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها فَوَجَدَ فِيها رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شَيعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغاثَهُ الَّذِى مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِى مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسى فَقَضى عَلَيْهِ ...»(16) «و موسى روزى از كاخ فرعون بيرون آمد و وارد شهر گرديد در حالى كه مردم آن، سرگرم جشن و شادمانى و از آمدن او بى خبر بودند. پس دو مرد را ديد كه با هم درگير بودند و زد و خورد مىكردند: يكى از آن دو، از پيروان او و از بنى اسرائيل بود و ديگرى از دشمنانش. آن كس كه از پيروانش بود، ضدّ آن كه از دشمنانش بود و ستم مىكرد، از او يارى خواست، و موسى با مشت بر او زد و كارش را تمام كرد.» 7ـ عدم جانبدارى از جنايتكاران
از ويژگى پيشوايان عدالت گستر و آزادمنش اين است كه نعمت قدرت و مديريت و موهبت توان و امكانات گوناگون را وسيله برپايى عدل و داد و احياى حق و زنده كردن حقوق پايمال شده محرومان و ستمديدگان قرار مىدهند، و هرگز به هيچ بهانهاى از مجرمان و بدكاران و گردنكشان ـ كه مگسان دور شيرينى قدرت و دژخيمان روزگارند، گرچه از نزديكان و آشنايان آنها هم باشند ـ حمايت نمىكنند و آنها را در برابر بيدادشان به كيفر عادلانه مىرسانند و داورى و قضاوت دو گانه و تبعيضآميز ندارند. قرآن در بيان اين اصل داد پرور در منش و عملكرد آنان، مىفرمايد: «قَالَ رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَىَّ فَلَنْ أَكُونَ ظَهِيرا لِلْمُجْرِمينَ»(17) «موسى گفت: پروردگارا! به پاس نعمتى كه به من ارزانى داشتى، هرگز پشتيبان مجرمان نخواهم بود.» ادامه دارد 1ـ سوره نحل (16) آيه 36. 2ـ سوره انعام (6) آيه 15. 3ـ سوره يونس (10) آيه 10. 4ـ سوره اعراف (7) آيه 59؛ سوره شعراء (26) آيه 135. 5ـ سوره يوسف (12) آيه 23 و 24. 6ـ سوره مريم (19) آيه 51. 7ـ سوره انشراح (94) آيه 1. 8ـ سوره طه (20) آيه 25 و 26. 9ـ سوره احقاف (46) آيه 35. 10ـ سوره هود (11) آيات 112 ـ 115. 11ـ سوره آل عمران (3) آيه 159. 12ـ نهجالبلاغه، نامه 53. 13ـ سوره توبه (9) آيه 128. 14ـ سوره زمر (39) آيه 12. 15ـ سوره انعام (6) آيه 161 ـ 163. 16ـ سوره قصص (28) آيه 15. 17ـ سوره قصص (28) آيه 17.