فضائل على(ع) در قرآن
تهيه و تنظيم فهيمه درّى ديماه 1376بسمه تعالىنظريّه
تلاش پژوهشگرمحترم در گردآورى و حسن نگارش در خور تقدير است.مگر اينكه ملاحظاتى بايد مورد توجّه قرار گيرد:1) بسيارى از آيات مورد بحث خطاب آن عام و مكى و بنحو قضاياى حقيقه است و تطبيق آن بر شخصيّت والاى على(ع) از باب ميان اظهر مصاديق است چنانچه در جائى از اين مقاله به اين نكته اشاره شده است. 2) اثبات برخى از فضائل در آياتى چند براى على (ع) با استناد به روايات شيعه و طرق و منابع شيعه از منظر درون مذهبى كار شايسته و سزاوار تعبّد ورزيدن است ولى از منظر برون مذهبى و در گفتگوهاى بين و يقين چندان قابل استناد و طرح نيست و چيزى از قبيل مصادره مى باشد.بسمه تعالىفضيلت و دانش پيشواى نخستين شيعه نه تنها در كلمات ائمه و علماى بزرگ نمايانگر است بلكه قرآن كريم نيز نيكى ها، والائى ها و فضايل حضرتش را به زيبايى به تصوير كشيده است. و در آياتى چند به ستايش و تبيين مقام والاى او (هر چند به گونه اى غير صريح و بدون ذكر نام حضرتش) پرداخته است.آگاهان به معارف قرآنى، ائمه هدى و صحابيان آگاه، در سخنان خود اين مطلب را به روشنى بيان نموده اند و اذعان داشته اند آياتى چند در فضيلت حضرت على (ع) نازل شده است. چنانچه مجاهد را عقيده بر آن است كه درباره حضرت على (ع) هفتاد آيه نازل شده كه درباره هيچكس، خداوند چنين آياتى فرو نفرستاده است.(1)ابن عباس نيز در اين باره مى گويد: آنچه در فضيلت على ابن ابيطالب (ع) در قرآن آمده درباره هيچ يك از افراد نازل نگشته است، در مدح و ستايش او بيش از سيصد آيه نازل شده است. خداوند در قرآن در مواردى اصحاب پيامبر(ص) را مورد سرزنش قرار مى دهد ولى على (ع) را جز به مدح و نيكى ذكر نمى كند.(2)كتابها و رساله هاى مختلفى با عنوان "ما انزل من القرآن فى على (ع)" يا "علىٌ فى القرآن" به وسيله نويسندگان و صاحب نظران مختلف نگاشته شده و در آنها آيات مربوط به حضرت على (ع) به تربيت سور قرآن گردآورى شده است.نويسنده كتاب "الامام على من المهد الى اللحد" در بحث خود درباره حضرت على (ع) و قرآن و در شرح حديث ثقلين مى نويسد: با دقت در اين حديث در مى يابيم كه پيامبر بزرگ اسلام (ص)، قرآن را در كنار عترت و عترت را در كنار قرآن قرار مى دهد و بيان مى دارد كه اين دو در هيچ موردى از يكديگر جدائى نمى پذيرند. قرآن، موافق و همواره با عترت است و اهل بيت عليهم السلام نيز در سايه فرامين و احكام قرآن ره مى پويند و اين دو اختلاف و تضادى با هم ندارند. با اين اوصاف آيا ممكن است قرآن از قرين و همسوى خود سخن نگويد و هيچ اشاره اى به نام آنها نداشته باشد، هرگز چنين نيست.قرآن مبين همه چيز است و بسيار بعيد بنظر مى رسد كه در آيات نورانى خود برترين خاندآنهايعنى اهل بيت پيامبر و در رأس آن على ابن ابيطالب (ع) را توصيف و تبيين ننمايد و به ستايش و ذكر فضايلشان نپردازد. بويژه كه حضرت على(ع) آقا و سيد اين خاندان و آگاه بر علوم و احكام و فضايل قرآن مى باشد. آرى، حضرت على (ع) و قرآن هر دو در مسيرى واحد به پيش مى روند و هر دو به سوى هدفى واحد دعوت مى كنند.قرآن كريم در آيات خود از شخصيت امام على (ع) و مكارم اخلاقى و فضايل او ياد مى كند و به تلاش و فداكارى او در راه هدفى اشاره مى كند كه قرآن براى آن نازل شده است. آنگاه در مقام همسويى حضرت على و قرآن مى نويسد:اليس القرآن هدى للنّاس و بينات من الهدى و الفرقان آيا قرآن مايه هدايت بشر و نشانه هايى از هدايت و فرقان نيستأو ليس القرآن يهدى للّتى هى أقوم آيا قرآن به استوارترين راهها (مردم را) هدايت نمى كندأو ليس القرآن هو الخق و يدعوا الى الحق آيا قرآن جز حق است و جز به سوى حق دعوت مى كندقهذا على عديل القرآن و يسير مع القرآن جنباً لجنب و يدعو و يهدى و يبيّن و يعظ و يفرق بين الحق و الباطل.حضرت على (ع) بسان قرآن مردم را دعوت به حق و اطاعت خدا مى كند و گمگشتگان وادى ضلالت را به سوى فلاح و رستگارى راهنمايى مى نمايد و به پند و اندرز آنان مى پردازد و ميان حق و باطل امتياز مى دهد.بنابراين به دليل اين همسويى بين اين دو، طبيعى است كه قرآن به توصيف و ستايش آن حضرت بپردازد. هر چند اين اشارات غير صريح باشد، زيرا گاهى كنايه گوياتر از تصريح است.(3)همچنين او مصداق راستين آيه "انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصّلوة و يؤتون الزكوة و هم راكعون" (مائده: 55) است و سوره "هل أتى" در عظمت و ايثار او و خاندانش نازل شده است و دهها آيه ديگر.اما در بين آيات نازل شده در شأن حضرت على (ع)، آخرين آيه سوره مباركه رعد به عنوان برترين فضيلت و منقبت وى به شمار مى آيد كه با بحث ما پيوندى استواد دارد.قرآن مى فرمايد: "و يقول الّذين كفروا لَست مرسلاً قل كفى بالله شهيدا بينى و بينكم و من عنده علم الكتاب" (رعد:43). كسانى كه كافر شدند مى گويند تو فرستاده خدا نيستى بگو خدا و آن كس كه علم كتاب نزد اوست براى گواهى ميان من و شما بس است.زمينه گفتار در سوده، بيان اين مطلب است كه كفار، منكر حقيقت قرآن مى باشند و آنرا آيتى الهى نمى دانند و از رسول خدا (ص) در خواست آيتى غير آن مى كنند و چون از نزول آيتى غير قرآن مأيوس شدند ناگزير اصل رسالت را انكار كردند، لذا گفتند: "لست مرسلاً" تو اصلاً پيغمبر نيستى.خداوند به پيامبر خود مى فرمايد: با جمله "كفى باللّه شهيداً بين و بينكم و من عنده علم الكتاب" عليه آنها اقامه حجت مى نمايد. پيامبر مأمور مى شود در برابر اين ستيزه جويى كافران بگويد: بر صدق مدعاى من، خدا گواه است و آن كس كه علم كتاب نزد اوست. برخى از مفسران گفته اند: مقصود از كتاب، لوح محفوظ است و بنابراين تفسير، مقصود از "من" موصول خداى سبحان خواهد بود. با اين تفسير، معناى آيه چنين مى شود "كفايت مى كند در شهادت، خدايى كه نزد اوست علم كتاب".اما اين تفسير نمى تواند صحيح باشد زيرا خلاف ظاهر عطف است. ابتدا كفايت خداوند ذكر شده بود و معنا نداشت آنرا تكرار كند. عده اى ديگر گفته اند مراد از كتال در آيه تورات، انجيل و يا خصوص تورات است و معناى آيه بر اين اساس اين است كه علماى كتاب براى شهادت بين من و شما كافى اند.تأمل در فضاى حاكم بر سوره رعد ترديدى باقى نمى گذارد كه اين سوره در مكه نازل شده است و طبق روايات، در آن ايام احدى از علماء اهل كتاب ايمان نياورده بود كسى از ايشان به رسالت پيامبر شهادت نداده بود. برخى ديگر گفته اند: مراد از "من عنده علم الكتاب" علماى اهل كتاب اند كه اسلام آورده اند مانند عبدالله بن سلام، تميم دارى، جارود و سلمان فارسى و برخى نيز گفته اند مراد تنها عبدالله بن سلام است. اما همانطور كه ذكر شد اين سوره در مكه نازل شده است و نامبردگان در مدينه مسلمان شدند.(4)شيخ طبرسى نيز مانند اين گفتار را در تفسير ارزشمند خود آورده است. وى سه قول را درباره مصداق آيه مذكور بيان مى كند. بر اساس نخستين قول، قرآئت آيه، "من عنده علم الكتاب " است. رأى دوم، گروهى از اسلام آورندگان را اهل كتاب مانند ابن سلام، سلمان فارسى و تميم دارى مى داند. طرفداران نظريه اول اين رأى را نمى پذيرند و دليل آنرا اينگونه بيان مى دارند كه سوره رعد مكى است و اين چند نفر پس از هجرت و در مدينه اسلام آوردند. شيخ طبرسى قول سوم و برترين نظر را فرمايش امام صادق (ع) مى داند كه فرمود: مصداق آيه شريفه، على بن ابيطالب (ع) و ائمه هدى عليهم السلام است.(5)آرى، نام على بن ابيطالب (ع) مصداق روشن آيه شريفه و بسان كوكبى فروزان در ميان دوايات منقول از ائمه اطهال عليهم السلام مى درخشد. پيامبر اسلام (ص) داناترين و آگاهترين مزد را نسبت به كتاب الهى معرفى مى كند و چهره ملكوتى شاهد زيبايى را به مردم مى نماياند كه بر صدق رسالت پيامبريش، بهترين گواه پس از خداست. رسول خدا(ص) در پاسخ به سؤال ابى سعيد حذرى درباره آيه فوق مى فرمايد: مصداق آيه، على بن ابيطالب (ع) است.(6)امامان معصوم عليهم السلام بعنوان پاسداران و نگهبانان هميشگى كتال الهى و مفسران راستين قرآن در جهت زدودن تفسيرهاى غلط و وارانه از اين آيه، لب به سخن گشوده اند و نشان داده اند كه عنوان آگاهترن فرد به كتال الهى تنها زيبنده حضرت على (ع) است و بس.فضيل بن يسار از امام صادق (ع) نقل مى كند كه حضرت درباره آيه "من عنده علم الكتاب" فرمود: آيه درباره على بن ابيطالب (ع) نازل شده است. او پس ار پيامبر (ص) داناى اين امت است."انما وليكم الله و رسوله و الّذين آمنوا الذين يقيمون الصّلوة و يؤتون الزّكوة و هم راكعون" مائده:55.در اينجا بدو نكته بايد توجه داشتاول اينكه همان ولايتى كه خدا و پيغمبر نسبت به مردم دارند عين همان ولايت را زكات دهنده در حال ركوع دارد. چون ولى به صورت مفرد آمده و تكرار نشده است.دوم آنكه اين ولايت منحصر به خدا و پيامبر و شخصى است كه در حال ركوع صدقه داده است و لفظ "انما" حصر را مى رساند. و اگر "ولى" را به معناى دوست بگيريم، دوست مردم منحصر به آن سه مورد نمى شود.علامه امينى در الغدير مدارك و مأخذ بسيارى را از كتب تفسير و حديث اهل سنت ذكر مى كند مبنى بر اينكه نزول اين آيه در شأن حضرت على (ع) است زيرا فقط او بود كه انگشترش را در حال ركوه به سائل داد.ميبدى در تفسير اين آيه مى نويسد: "ولى و مولى در لغت عرب هر دو يكى است". حق تعالى مى گويد: "الله ولى الذين آمنو" و در خبر "من كنت مولاه فعلى مولاه" يعنى در ولايت دين، و آن اجل ولايات است. از فضايل على (ع) اينكه پيامبر فرمود:"ان عليّا منّى و انا منه، و هو ولى و كل مومن بعدى" (كشف الاسرار-3/ 149 و 150)علامه طبرسى مفسر شيعى مى نويسد ولى يعنى سرپرست و صاحب اختيار. ولى دم كسى است كه صاحب اختيارخون مقتول باشد. مُبَرّد گويد "ولى كسى است كه سزاواتر از ديگران باشد. مولى نيز مثل ولى است".(7)(8)اكنون با مراجعه به كتاب "دلائل الصدق" نوشته آية الله الشيخ محمد حسن المظفر - ج 2 آياتى را مى آوريم كه به نوعى و بدون اشاره مستقيم به حضرت على (ع)، در فضيلت آن حضرت است. البته به بعضى از اين آيات هم در منابع شيعه و هم در منابع سنى استناد گشته است ولى بعضى از آنها صرفاً در منابع شيعه ذكر شده است.اينك آيات را فهرست وار ذكر كرده و پس از آن به تفسير بعضى از آنها با مراجعه به كتب تفسير و منابع ديگر مى پردازيم:1 - انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا.2 - يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك.3 - آية التطهير.4 - آية المودة فى القربى.5 - و من الناس من يشرى نفسه ابتغاء مرضاة اللّه.6 - آية المجاهلة.7 - فتلقى آدم من ربه كلمات.8 - انى جاعلك للناى اماماً.9 - سيجعل لهم الرحمن ودّا.10 - انما انت منذر و لكل قوم هاد.11 - وقفو هم انهم مسئولون.12 - و لتعر فنهم فى لحن القول.13 - و السابقون السابقون اولئك المقربون.14 - أجعلتم سقاية الحاج و عمارة المسجد الحرام.15 - آية المناجاة.16 - و اسأل من ارسلنا من قبلك من رسلنا.17 - و يقها اذن واعية.18 - سوره هل أتى.19 - والذى جاء بالصرق و صدق به.20 - هو الذى أيدك بنصره و بالمؤمنين.21 - يا ايها النبى حسبك اللّه و من اتبعك من المؤمنين.22 - فسوف يأتى اللّه بقوم يجهم و يحبونه.23 - و الذين آمنوا باللّه و رسله اولئك هم الصديقون.24 - الذين ينفقون أموالهم بالليل و النهار سراً و علانية.25 - آية الصلاة على النبى.26 - رج البحرين يلتقيان.27 - ومن عنده علم الكتاب.28 - يوم لا يحزى اللّه النبى و الذين آمنوا معه.29 - اولئك خير البرية.30 - هو الذى خلق من الماء بشراً.31 - و كونوا مع الصادقين. و اركعوا مع الراكعين.32 - اخواناً على سرر متقابلين.33 - و اذ أخذ ربك من بنى آدم من ظهورهم ذريتهم.34 - و صالح المؤمنين.35 - اليوم اكملت لكم دينكم.36 - سورة النجم.37 - سورة العاديات. 38 - افمن كان مؤمناً كمن كان فاسقاً لايستوون. 39 - و يتلوه شاهد منه.40 - فاستوى على سوقه.41 - يسقى بماء واحد.42 - من المؤمنين رجال صرقوا ما عاهدوا اللّه عليه.43 - ثم أورثنا الكتاب الذين اصطفينا من عبادنا.44 - أنا و من اتبعنى.45 - أفمن يعلم ان ما اُنزل اليك من ربك الحق.46 - ألم أحسب الناس أن يتركوا.47 - و شاقوا الرسول من بعد ما تبين لهم الهدى.48 - و يؤت كل ذى فضل فضله.49 - فمن اظلم ممن كذب على اللّه و كذب بالصدق.50 - و قالوا حسبنا اللّه و نعم الوكيل.51 - و كفى اللّه المؤمنين القتال.52 - و اجعل لى لسان صدق فى الاخرين.53 - سورة العصر.54 - و تواصوا بالصبر.55 - و السابقون الأولون.56 - و بشرالمخبتين الى قوله: و مما رزقنا هم نيفقون.57 - ان الذين سبقت لهم منا الحسنى.58 - من جاء بالحسنة.59 - فأذن المؤذن بينهم.60 - اذا دعاكم لما يحييكم.61 - فى مقعد صدق عند مليك مقتدر.62 - و لما ضرب ابن مريم مثلاً اذا قومك منه يصدون.63 - و ممن خلقيا اُمة يهدون بالحق و به يعدلون.64 - تراهم ركعاً سجداً.65 - و الذين يؤذون المؤمنين.66 - و اولوالأرحام بعضهم أولى ببعض.67 - و بشر الذين آمنوا أن لهم قدم صدق.68 - أطيعوا اللّه و أطيعوا الرسول و اولى الأمر منكم.69 - و أذان من اللّه و رسوله الى الناس يوم الحج الأكبر.70 - طوبى لهم و حسن مآب.71 - فانا منهم منتقمون.72 - هل يستوى هو و من يأمر بالعدل.73 - سلام على آل يس.74 - و أما من أوتى كتابه بيمينه.75 - اخواناً على سرر متقابلين.76 - يعجب الزارع ليفظ بهم الكفار.77 - أم يحسدون الناس على ما آتاهم اللّه من فضله.78 - كمشكاة فيها مصباح.79 - و لا تقتلوا أنفسكم ان اللّه كان بكم رحيماً.80 - وعد اللّه الذين آمنوا.81 - الذين اذا أصابتهم مصيبة.82 - ما فى القرآن آية الا و على رأسها و قائدها و شريفها و أميرها و لقد عاتب اللّه أصحاب محمد و ما ذكر علياً الا بخير.83 - فاسألو أهل الذكر.84 - عم یتساءلون عن النبأ العظيم.سوره بقره - آيه 256"فمن يكفر بالطّاغوت و يؤمن باللّه فقد استمسك بالعروة الوثقى لا انفصام لها".