شیوه های برخورد با گناهان از دیدگاه قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شیوه های برخورد با گناهان از دیدگاه قرآن - نسخه متنی

محمد تقی مصباح یزدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شيوه‏هاى برخورد با گناهان «از ديدگاه قرآن‏»

آية الله محمد تقى مصباح يزدى

1 - صبر و شكيبايى

يك دسته از آيات داريم كه مؤمنين را مدح مى‏كند بر اين كه در مقابل سختيهايى كه، بخصوص از ناحيه كفار، متوجه آنها مى‏شود صبورند، در آيه 186 سوره آل عمران مى‏فرمايد: «لتبلون فى اموالكم و انفسكم ولتسمعن من الذين اوتوا الكتاب من قبلكم و من الذين اشركوا اذى كثيرا» خداوند متعال در اين آيه چند دسته از حقوق را ذكر كرده است: «لتبلون فى اموالكم و انفسكم ولتسمعن اذى كثيرا» شما نسبت‏به اموالتان و جانتان و اعراضتان در معرض آزمايش هستيد و به بلاها و سختيهايى مبتلا مى‏شويد و بخصوص از ناحيه كفار چه اهل كتاب و چه مشركين ايذاهاى لفظى به شما زياد مى‏شود . «ولتسمعن من الذين اوتواالكتاب من قبلكم و من الذين اشركوا اذى كثيرا» مسخره‏تان مى‏كنند، توهين مى‏كنند، بدگويى مى‏كنند، فحش مى‏دهند، شما در معرض اين اذيتهاييد . «و ان تصبروا و تتقوا فان ذلك من عزم الامور» اگر در مقابل سختيهايى كه متوجه جان و مال و شخصيت و عرضتان مى‏شود شكيبا باشيد اين از امور بسيار ارزشمندى است . پيداست كه آيه تشويق مى‏كند مؤمنين را به اين‏كه در مقابل اين گونه سختيها و اذيتها خويشتن‏دار باشند و از كوره در نروند .

از طرف ديگر كسانى را كه وقتى اذيتى از دشمنانشان مى‏بينند حالت انفعالى پيدا مى‏كنند و سست مى‏شوند مذمت مى‏كند، در آيه 10 از سوره عنكبوت مى‏فرمايد: «و من الناس من يقول آمنا بالله فاذا اوذى فى الله جعل فتنة الناس كعذاب الله‏» بعضى از مردم، افراد ضعيف النفس و زبونى‏اند، مى‏گويند ايمان آورديم . اين تعبير «يقول آمنا بالله‏» نشان مى‏دهد كه آنان يك كار سطحى انجام مى‏دهند و چنان نيست كه واقعا تحقيق كرده باشند و تصميمى سنجيده گرفته باشند بلكه مصلحت‏خودشان را در اين مى‏بينند و اگر منكر و منافق هم نباشند ولى ايمانشان عمقى ندارد . «فاذا اوذى فى الله‏» وقتى ايمان آورد ممكن است از ناحيه دشمنان مسلمين مورد ايذا قرار بگيرد . «فاذا اوذى فى الله جعل فتنة الناس كعذاب الله‏» اين فتنه‏اى كه از ناحيه مردم متوجه او مى‏شود و مورد ايذا قرار مى‏گيرد مثل عذاب خدا تلقى مى‏كند; يعنى آن طور كه بايد از عذاب خدا بترسد از ايذا مردم فرار مى‏كند و نمى‏تواند تحمل كند، ولى اگر ايذايى در كار نبود و مؤمنين به پيروزيهايى رسيدند مى‏گويد ما هم جزو شما بوديم . «و لئن جاء نصر من ربك ليقولن انا كنا معكم‏» ما گفتيم ايمان داريم و با شما هستيم پس ما هم در اين پيروزى شما سهيم و شريكيم . «او ليس الله باعلم بما فى صدور العالمين‏» اينان چه كسى را گول مى‏زنند؟ آيا خدا آگاهتر نيست‏به اين كه در سينه‏هاى مردم چيست؟

از اين آيه شريفه پيداست كه مؤمن بايد طورى باشد كه ايذاهاى در راه خدا را تحمل بكند و طورى نباشد كه ايذاى مردم را مثل عذاب خدا تلقى بكند، اين روح صبر و شكيبايى و خويشتن‏دارى، ارزش بزرگى است كه انسان مى‏بايست‏به دست آورد .

2 - گفتار و رفتار بزرگوارانه

يك سلسله آياتى داريم كه مؤمنين وقتى با اهل معصيت و مرتكبين گناه مواجه مى‏شوند بايد چگونه رفتار كنند; از جمله در سوره فرقان آيه 72 در وصف عبادالرحمن مى‏فرمايد: «و اذا مروا باللغو مروا كراما» معناى متعارف «لغو» ، كار پوچ و بيهوده و بى‏فايده است ولى مفسرين تصريح فرموده‏اند كه لغو در اين جا شامل معاصى هم مى‏شود . تعبير آيه شريفه اين است كه «اذا مروا باللغو» اين خود نشان مى‏دهد كه عبادالرحمن خودشان اهل لغو نيستند و ممكن است، بطور اتفاقى با عمل لغو و يا با كسانى كه اهل لغوند، مواجه بشوند; مثلا كسى براى ديدن دوستش به منزل او آمد وقتى وارد شد ديد مجلس لهوى برپاست . عبادالرحمن وقتى با اهل لغو مواجه مى‏شوند يا در كوچه و بازار يا در مجالس و مجامعى با لغو برخورد مى‏كنند «مروا كراما» از ايشان كريمانه و بزرگوارانه مى‏گذرند .

اجمالا از اين آيه شريفه استفاده مى‏شود كه نسبت‏به اهل معصيت‏يا كسانى كه مرتكب كارهاى غير اخلاقى مى‏شوند بايد برخورد كريمانه و بزرگوارانه كرد . گاهى هست كه يك فرد با گروهى كه مشغول معصيتى هستند روبه رو مى‏شود و اگر بخواهد با ايشان كلنجار برود بر تعصبشان افزوده مى‏شود و بيشتر لجاجت مى‏كنند و چاره‏اى ندارد جز اين كه فقط خودش را بيابد كه آلودگى پيدا نكند و لذا بعضى از مفسران فرموده‏اند كه منظور از اين مرور كريمانه اين است كه دامن خودش را جمع كند كه به اين گناهان و آلودگيها مبتلا نشود . ولى ممكن است كه معناى «مروا كراما» بيش از اين باشد، زيرا گاهى زمينه مساعدى هست كه آنها را موعظه و ارشاد كند . اين هم يك رفتار كريمانه‏اى است و حتى گاهى ممكن است مراتب ديگرى از امربه معروف و نهى از منكر را اجرا بكند . عمده اين است كه شخص رفتار صحيح و شايسته‏اى داشته باشد و رفتارش طورى نباشد كه آنها را به گناه تشويق بكند يا لجوج بكند و يا اين كه برخورد نامطلوبى با آنها داشته باشد .

آيات ديگرى هست كه شايد بتوانند مفاد اين آيه را كمى روشنتر كنند، در همين سوره شريفه در آيه 63 مى‏فرمايد: «و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما» در اوصاف عبادالرحمن است كه وقتى با اهل جهالت - يعنى كسانى كه جهلشان منشا رفتارهاى جاهلانه‏اى مى‏شود و از جمله در سخن گفتن با مؤمنين سخنان جاهلانه‏اى مى‏گويند - مواجه مى‏شوند، عكس العملشان اين است كه كلامى سليمانه مى‏گويند: «قالوا سلاما» منظور سلام لفظى نيست كه اگر كسى به او فحش بدهد در جواب بگويد «سلام‏» منظور كلام سالم و برخورد سالم است اما روشن نيست كه چگونه جوابى مى‏تواند جواب سالمى باشد .

شايد از آيه ديگرى بتوانيم توضيح بيشترى استفاده كنيم و آن آيه 55 سوره قصص است كه مى‏فرمايد: «و اذا سمعوا اللغو اعرضوا عنه و قالوا لنا اعمالنا و لكم اعمالكم سلام عليكم لانبتغى الجاهلين‏» در اوصاف مؤمنين است كه وقتى سخن لغوى مى‏شنوند (مقايسه كنيد با «اذا خاطبهم الجاهلون‏» در آيه قبلى) اعراض مى‏كنند و به آن دامن نمى‏زنند . توجه داشته باشيد كه مى‏فرمايد «از آن سخن اعراض مى‏كنند» نه «از آن شخص‏» ، و به ايشان مى‏گويند: ما رفتارى داريم براى خودمان و شما هم رفتارى داريد براى خودتان; يعنى ما با شما در رفتارتان شريك نمى‏شويم، ما اهل اين كارهايى كه شما مى‏كنيد و اين سخنانى كه مى‏گوييد نيستيم، ما مشى ديگرى داريم «سلام عليكم‏» ، اين سلام ممكن است در مقام وداع و جدا شدن از آنان باشد و ممكن است كنايه از گفتار و رفتار مسالمت آميز و تامين دادن باشد; يعنى ما در مقام اذيت‏شما نيستيم . «لانبتغى الجاهلين‏» و از جمله در تفسير الميزان فرموده‏اند كه منظور لسان حال است نه اين كه اين جمله را به زبان بياورند چون خود اين تعبير، نوعى بدگويى است، يعنى برخوردى كه مى‏كنند طورى است كه اين برداشت از آن مى‏شود كه ما با شما كه جاهل هستيد كارى نداريم و با شما همراه و همگام نمى‏شويم .

حاصل آن كه عبادالرحمن اين وصف را دارند كه هنگام برخورد با نابخردان عمل جاهلانه‏اى انجام نمى‏دهند، اگر آنان يك حرف پوچ و جاهلانه‏اى زدند اينها برنمى‏گردند آن حرف را تكرار كنند بلكه گفتار و رفتار ايشان متين و بزرگوارانه است .

از اين آيات چند نكته استفاده مى‏شود: يكى اين كه خود شخص با جاهلان همكارى و همگامى نداشته باشد و در جمعشان شركت نكند بلكه بزرگوارانه بگذرد . ديگر آن كه كارى نكند كه فتنه بزرگترى ايجاد بشود يا آنان لجوجتر شوند و بيشتر به كار خودشان اصرار ورزند و يا مفسده ديگرى به وجود بيايد . و نكته سوم آن كه سخن جاهلانه و مسخره و توهين‏آميز ايشان را با سخن عاقلانه و متين و برخورد سالم پاسخ بدهد . اما آيا معنايش اين است كه امر به معروف هم نكنيد و اگر موقعيت ايجاب مى‏كند موعظه و راهنمايى هم نكنيد؟ آيه در چنين مقامى نيست .

بعضى از فرقه‏هاى متصوفه از اين آيات چنين برداشتهايى مى‏كنند كه مؤمن نبايد كارى به اهل معصيت داشته باشد و اگر با ايشان برخورد كرد سلام و عليكى بكند و بگذرد و بدين ترتيب شانه از زير بار تكليف واجب امر به معروف و نهى از منكر تهى مى‏كنند بايد توجه داشته باشيم كه اين آيات در چنين مقامى نيست و آيات امر به معروف و نهى از منكر با اين آيات نسخ نشده است .

3 - عمل نيك

يك دسته از آيات داريم كه مى‏فرمايد شما با كار خوب، جلو بد را بگيريد; يكى آيه 96 سوره مؤمنون است: «ادفع بالتى هى احسن السيئه‏» جلو كار بد ديگران را با كار خوب بگيريد . و در آيه 52 سوره قصص در وصف مؤمنين مى‏فرمايد: «و يدرئون بالحسنة السيئة‏» ، «درء» هم به همان معناى دفع است . مؤمنين كسانى‏اند كه كار بد را با كار خوب «درء» و جلوگيرى مى‏كنند . و در سوره فصلت آيات 34 و 35 مى‏فرمايد: «و لاتستوى الحسنة و لاالسيئة ادفع بالتى هى احسن فاذا الذى بينك و بينه عداوة كانه ولى حميم × و ما يلقيها الا الذين صبروا و ما يلقيها الا ذو حظ عظيم‏» اين آيه كاملا گويا و روشنگر آيات قبلى است كه چرا اين دستور داده شده و چه فوايدى دارد . مى‏فرمايد: به نحو احسن جلو سيئه را بگيريد . جلو سيئه گرفتن راههاى مختلفى دارد ممكن است‏با خشونت جلو آن را بگيريد ولى شما سعى كنيد كه به صورت احسن جلو سيئه را بگيريد; يعنى با انجام دادن كار خوب چنان كه در دو آيه ديگر ذكر شده بود و نكته‏اش اين است كه كسى كه در مقام ايذاى شما باشد اگر رفتار صميمانه و دوستانه‏اى از شما ببيند كم كم تحت تاثير رفتار شما قرار مى‏گيرد و اين چيزى است كه نمونه‏هاى فراوانى در رفتار ائمه معصومين‏عليهم السلام و اولياى خدا دارد كه خوانده و شنيده‏ايد . اين مساله خيلى مهمى است كه انسان براى تربيت ديگران سعى كند از اين راه وارد بشود و به جاى اين كه خشك برخورد بكند كه اين شخص مرتكب گناه شده من هم بايد امر به معروفش بكنم و مثلا يك سيلى هم به گوشش بزند و به او فحش بدهد كه چرا مرتكب گناه شدى و چه بسا اين رفتار بهانه‏اى باشد براى انتقام‏گيرى خودش، سعى كند او را اصلاح كند و نه تنها او را اذيت نكند بلكه رفتار دوستانه‏اى هم با او داشته باشد . «فاذا الذى بينك و بينه عداوة كانه ولى حميم‏» در اين صورت او دوست صميمى براى شما خواهد شد .

اما اين كار مشكلى است و همه كس قدرت ندارد كه اين كار را انجام بدهند . براى اين كه انسان بتواند چنين كارى را بكند بايد اهل صبر باشد تمرين كرده باشد شكيبا باشد سختيها را تحمل بكند تا بتواند خودش را در مقابل ايذا و اهانت كنترل كند و درصدد اصلاح طرف بربيايد به اين صورت كه رفتار خوبى با او انجام دهد او را از كارش منفعل و خجل كند «و ما يلقيها الا ذو حظ عظيم‏» كسانى چنين رفتارى را تلقى مى‏كنند كه داراى بهره‏اى بزرگ باشند و اين كار ارزش اخلاقى خيلى زيادى دارد .

4 - عفو

يك دسته از آيات هست كه مطلقا از عفو و صفح تعريف كرده و تشويق فرموده كه از گناه ديگران صرف نظر كنيد . از جمله آيه 237 سوره بقره مى‏فرمايد: «و ان تعفوا اقرب للتقوى‏» و درآيه 134 سوره آل‏عمران مى‏فرمايد: «والكاظمين الغيظ و العافين عن الناس‏» مدح كسانى است كه خشم خودشان را فرو مى‏خورند و از ديگران عفو مى‏كنند و در آيه 149 سوره نساء مى‏فرمايد: «ان تبدوا خيرا او تخفوه او تعفوا عن سوء فان الله كان عفوا قديرا» اگر شما يك كار خوبى را علنا انجام بدهيد يا مخفيانه انجام بدهيد و يا از كار بدى عفو كنيد . در واقع شما صفتى از صفات الهى را در خودتان تحقق بخشيده‏ايد براى اين كه خدا عفو قدير است و با اين كه قدرت دارد عفو مى‏كند . اين يكى از مدحهاى بسيار رساست كه قرآن كريم از افعال اخلاقى و ارزشى مى‏فرمايد و شايد از اين گونه آيات است كه مضمون «تخلقوا باخلاق الله‏» گرفته شده است .

در آيه 126 سوره نحل ابتدا مى‏فرمايد اگر شما مورد ايذايى قرار گرفتيد مى‏توانيد مقابله به مثل كنيد و در همان حدى كه به شما اذيت كرده‏اند شما هم قصاص كنيد «و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به‏» بعد مى‏فرمايد: «و لئن صبرتم لهو خير للصابرين‏» اما اگر صبر كنيد و صرف نظر كنيد براى شكيبايان بهتر است . و در آيه 22 سوره نور مى‏فرمايد: «وليعفوا وليصفحوا الا تحبون ان يغفر الله لكم و الله غفور رحيم‏» مؤمنين بايد اهل عفو و صفح باشند مگر دوست نمى‏داريد كه خدا شما را ببخشد . اين لسان ديگرى است‏يعنى همان طور كه شما اين توقع را داريد كه خدا از گناهانتان صرف نظر كند شما هم بايد از گناه ديگران صرف نظر كنيد . و اين يك رابطه مهمى است كه قرآن كريم به آن توجه داده است كه بسيارى از رفتارهايى كه در آخرت با انسان مى‏شود نتيجه رفتارهايى است كه انسان در دنيا با ديگران داشته است; مثلا كسى كه در حسابش نسبت‏به ديگران سخت‏گير باشد خدا هم در روز قيامت نسبت‏به او سخت مى‏گيرد، اما كسانى كه سهل‏گير هستند و در معامله و حسابهاى مالى و چيزهاى ديگر سخت‏گيرى نمى‏كنند خدا هم در روز قيامت‏حساب را از آنها سهل مى‏گيرد . و همين طور كسانى كه در دنيا از ديگران مى‏گذرند و عفو مى‏كنند خدا هم در روز قيامت از گناه ايشان چشم‏پوشى خواهد كرد .

در آيه 40 سوره شورى مى‏فرمايد: «و جزاء سيئة سيئة مثلها» اين نظير «و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به‏» است . اگر كسى كار بدى كرد شما هم مى‏توانيد كار بدى نسبت‏به او به همان اندازه انجام بدهيد البته اين كار بدى كه شما انجام مى‏دهيد بد اخلاقى نخواهد بود سيئه بودنش به اعتبار اين است كه براى آن طرف ناخوشايند است و اذيتى به او مى‏رساند . بعد مى‏فرمايد: «فمن عفى واصلح فاجره على الله‏» اگر عفو بكنيد و كار شايسته انجام بدهيد اجرتان بر خداست .

باز در آيه 43 همين سوره مى‏فرمايد: «و لمن صبر و غفر ان ذلك من عزم الامور» شكيبايى و بخشش از كارهاى بسيار ارزشمند است . و در آيه 37 همين سوره در وصف مؤمنين مى‏فرمايد: «و اذا ما غضبوا هم يغفرون‏» وقتى خشمگين مى‏شوند، مى‏بخشند و صرف نظر مى‏كنند . و در آيه‏14 سوره تغابن مى‏فرمايد: «و ان تعفوا و تصفحوا و تغفروا فان الله غفور رحيم‏» اين آيه در مورد برخورد با نزديكان است و قبل از آن مى‏فرمايد: «يا ايها الذين آمنوا ان من ازواجكم و اولادكم عدوا لكم فاحذروهم و ان تعفوا و تصفحوا و تغفروا فان الله غفور رحيم‏» در ابتداى ظهور اسلام كه يك عده مسلمان شده بودند مسلمانان و كفار با هم آميخته بودند . اين سوره از سوره‏هاى مكى است و ناظر به وضعى است كه مسلمانان در آن زمان داشتند; مثلا پدرى ايمان آورده بود ولى فرزندش هنوز كافر بود يا همسرش هنوز كافر بود، يا بالعكس زنى ايمان آورده بود و شوهرش و بچه‏هايش كافر بودند، يا پسرى ايمان آورده بود و پدر و مادرش كافر بودند و با هم معاشرت داشتند، طبعا در چنين جوى كه ارزشهاى متناقض حاكم هست‏برخوردها هم زياد پيش مى‏آيد و هر كدام سعى مى‏كنند كه ديگرى را به طرف خودشان بكشانند . فرض كنيد پدر و مادرى مؤمن هستند و بچه‏هايشان كافرند، بچه‏ها مى‏خواهند اولا پدر و مادر را به طرف خودشان جلب كنند و ثانيا رفتارهايشان ناهماهنگ است آنها مى‏خواهند مرتكب گناه بشوند; مثلا شرب خمر بكنند و مى‏خواهند پدر و مادر را هم وادار كنند كه با آنان شريك بشوند يا ماكولات حرامى را تناول كنند و گاهى عواطف پدر و مادر موجب اين مى‏شود كه دل فرزندانشان را نشكنند در چنين جوى تاثير و تاثر از ناحيه پدر و مادر و فرزند يا شوهر و همسر يا ساير نزديكان خيلى زياد است اين است كه مؤمن خيلى بايد مواظب خودش باشد كه تحت تاثير واقع نشود .

مى‏فرمايد: «ان من ازواجكم و اولادكم عدوا لكم فاحذروهم‏» خودتان را بپاييد و مواظف باشيد كه آنها روى شما اثر نگذارند و شما را به معصيت‏يا كفر نكشانند . مساله ديگر اين است كه وقتى شما بخواهيد خودتان را در مقابل ايشان حفظ كنيد مسائلى پيش مى‏آيد و ممكن است‏برخوردهاى خشنى پيش بيايد و آنان به شما توهين يا بى‏ادبى كنند و رفتار نادرستى انجام بدهند، در مقابل اين‏گونه رفتارها بايد خويشتن دارى كنيد و آرام برخورد كنيد .

× فرق ميان عفو، صفح و غفران

در اينجا سه لفظ داريم در آيات ديگرى هم عفو و صفح با هم ذكر شده است در مقام فرق بين آنها گفته شده كه هر كدام از معناى قبلى‏اش كاملتر است; صفح، عفو كاملترى است و غفران از آن هم كاملتر است . براى تقريب به ذهن مى‏توان چنين تصور كنيم: اگر كسى به انسان ظلم بكند مثلا به او سيلى بزند يك وقت است كه به جاى يك سيلى دو سيلى به وى مى‏زند اين ظلم است و مذموم، و گاهى است كه قصاص و مقابله به مثل مى‏كند اين كار، عيبى ندارد ولى كار اخلاقى هم انجام نداده است و يك وقت است كه صرف نظر مى‏كند و او را نمى‏زند .

اما ترك قصاص صورتهاى مختلفى دارد: گاهى او را نمى‏زند ولى ملامتش مى‏كند و با ترش رويى با او برخورد مى‏كند اين عفو است ولى صفح نيست، صفح اين است كه رفتار تندى هم با او نداشته باشد با ملايمت‏با او برخورد بكند ولى ممكن است‏باز ته دلش كدورت داشته باشد و از او ناراحت‏باشد . غفران آن است كه حتى در دلش هم كدورت نداشته باشد و با او مثل يك دوست صميمى برخورد كند و اصلا به رويش نياورد كه تو چنين كارى كرده‏اى و در دلش هم نسبت‏به او كدورتى نداشته باشد . اين نهايت گذشت و آقايى است و مؤمن بايد سعى كند كه چنين باشد; يعنى اولا قصاص نكند (عفو) ثانيا صفح داشته باشد و برخوردش برخورد ملايمى باشد و ثالثا در دلش هم نسبت‏به او كدورتى نداشته باشد . اين از نظر خودسازى خيلى اهميت دارد، چون مواردى هست كه عملا انسان مى‏تواند خودش را كنترل بكند ولى ته دلش كدورت دارد و همين كم كم موجب حقد و كينه‏توزى مى‏شود .

يكى ديگر از آيات عفو و صفح، آيه 109 سوره بقره است كه درباره كفار و يهود مى‏باشد: «ود كثير من اهل الكتاب لو يردونكم من بعد ايمانكم كفارا حسدا من عند انفسهم من بعد ما تبين لهم الحق‏» صدر اين آيه را يك بار ديگر هنگام بحث درباره حسد ذكر كرديم به دنبال آن مى‏فرمايد: «فاعفوا واصفحوا حتى ياتى الله بامره‏» آنها تلاش مى‏كنند كه شما را دوباره كافر كنند ولى شما از اين كار ايشان فعلا چشم پوشى كنيد «فاعفوا واصفحوا حتى ياتى الله بامره‏» .

احتمال دارد كه مضمون اين جمله بر يكى از اقسام عفو منطبق شود كه آن را «عفو تاكتيكى‏» ناميديم، زيرا نمى‏فرمايد مطلقا صرف نظر بكنيد بلكه جمله «حتى ياتى الله بامره‏» اشاره دارد به اين كه يك وقت فرمان خدا صادر مى‏شود كه به ايشان حمله كنيد . اين چشم پوشى مربوط بود به يك زمان خاص و شرايط خاص، و در آن وقت اين كار مطلوب بود ولى وقتى مؤمنين قدرت پيدا كردند فرمان مبارزه با كفار صادر شد .

× نكته‏هايى درباره عفو

درباره عفو و گذشت نكاتى هست كه به اختصار اشاره مى‏كنيم: يكى اين كه كسانى كه عفو مى‏كنند بايد مواظب باشند كه ارزش اين كار خود را ضايع نكنند، ممكن است كسى عفو بكند ولى بعد منت‏بگذارد و ارزش و پاداش كار خود را از بين ببرد، در آيه 176 سوره بقره بعد از ذكر قصاص مى‏فرمايد: «فمن عفى له من اخيه شى‏ء فاتباع بالمعروف و اداء اليه باحسان‏» اگر كسى از حق خودش صرف نظر كرد و ديه‏اى را بخشيد يا قصاصى را بخشيد بايد آن را با احسان دنبال كند نه اين كه بعد اذيتش كند و بر او منت‏بگذارد نظير منت گذاشتن در صدقه كه موجب حبط آن مى‏شود .

نكته ديگر مربوط به رهبران جامعه نسبت‏به مردم است، چند آيه درباره پيغمبر اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم هست كه خطاب به آن حضرت مى‏فرمايد: از مردم صرف نظر بكن مانند آيات 159 سوره آل عمران و 13 سوره مائده . از اين آيات مى‏توانيم استيناس بكنيم كه كسانى كه داراى مقام اجتماعى‏اند نسبت‏به كسانى كه به آنها مراجعه مى‏كنند بايد خيلى شرح صدر داشته باشند و شكيبا باشند . طبعا مراجعين ناراحتيهايى دارند و گاهى هم حرفهاى نامربوطى مى‏زنند ولى كسانى كه شاغل مقامى هستند بايد با نرمى با ايشان برخورد كنند و خشونت‏به خرج ندهند .

و بالاخره مطلب ديگرى است درباره رفتار غيراخلاقى كه بر اساس دشمنى با مكتب و دين انجام مى‏گيرد و در برابر آن بايد موضعى را اتخاذ كرد كه به نفع دين و اهداف اسلام باشد و در اين‏جا فرصت تفصيل نيست .

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏»

/ 1