غم و شادی در قرآن (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غم و شادی در قرآن (1) - نسخه متنی

محمد تقی مصباح یزدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

از يك نظر انفعالات روحي از همه ابعاد وجود انسان وسيع تر و در عين حال سطحي تر است، چرا كه در واقع، معلول و متأثر از ساير ابعاد است؛ يعني قبلاً چيزهاي ديگري بايد در نفس باشد تا اين حالات انفعالي پديد آيد، و چون نزديكي بيشتري با بدن و حالات مادي دارد، از اين رو، آن را سطحي تر تلقي مي كنيم، هر چند در عمقش چيزهاي ديگري وجود دارد.

و اما اين كه وسيع تر است: محور همه انفعالات اين گونه است كه وقتي انسان مطلوبي دارد هنگامي كه مطلوبش تحقق پيدا كرد، حالتي به نام شادي، خشنودي و امثال اين تغييرات، براي انسان پديد مي آيد، و اگر از دستش رفت حالتي به نام حزن و اندوه و... به وجود مي آيد.

بنابراين، انفعالات نفساني به يكي از ابعاد وجود انسان اختصاص ندارد، بلكه هر يك از خواسته هاي روحي انسان اين گونه است كه به هنگام تحقق آن، حالت شادي و به هنگام عدم تحقق آن، حالت غم روي مي دهد.

انسان به زندگي علاقه مند است. اين يكي از ابعاد وجود انسان است كه از يك نظر مي شود عميق ترين بعد وجود يا ژرف ناك ترين لايه روحي انسان در نظر گرفته شود؛ اگر انساني احساس كند كه حياتش به خطر افتاده است، حالتي به نام خوف برايش پيش مي آيد. و اگر متوجه شود كه آن خطر رفع شده و حياتش ادامه خواهد يافت، حالتي ديگر به نام سرور و شادي برايش پديد مي آيد.

درباره قدرت هم همين طور است اگر كسي احساس كند كه قدرتش در حال زوال است و عاجز و ناتوان خواهد شد، احساس خوف به او دست مي دهد. و اگر كسي كه عاجز بوده قدرتش برگردد يا كسي كه فلج بوده شفا پيدا كند، احساس سرور به او دست مي دهد. چنان كه اگر سلامتي اش به خطر افتد مي ترسد و هنگامي كه مريض شود محزون مي گردد.

هم چنين انساني كه به مال علاقه دارد، اگر مالش به خطر افتد حالت خوف به او دست مي دهد و اگر از دستش برود محزون مي شود، اما اگر ناگهان مالي به او برسد شاد مي شود. در مورد فرزند هم امر به همين منوال است، اگر به فرزند كسي مصيبتي برسد پدر محزون مي شود، اما اگر فرزند مشرف به مرگي نجات پيدا كند، پدر شاد مي شود.

حاصل آن كه هر مطلوبي تحقق پيدا كند، موجب سرور مي شود و هر كدام از دستش برود موجب غم و اندوه مي گردد از اين جهت اين بعد وسيع ترين ابعاد است و بر همه ابعاد وجود انسان احاطه دارد. يك حالت فراگيري نسبت به همه شؤون زندگي
دارد. اين دو ويژگي از ويژگي هاي اين بعد انسان است: يكي اين كه سطحي تر از همه و معلول ساير جهات نفساني است. و دوم اين كه وسيع تر و فراگيرتر از همه است.

نكته ديگري كه بايد گفته آيد، اين است كه تحقق يا از دست رفتن مطلوب اضافات گوناگوني دارد كه بر حسب اين اضافات مفاهيم و عناوين متعددي پديد مي آيد؛ مثلاً مطلوب انسان گاهي حاصل كارِ خود اوست و گاهي نتيجه كار ديگران. كسي كه خود موجب زيان كاري شده، پشيمان مي شود. اين ندامت همان حزن است و اگر ديگري موجب زيان مندي شده باشد هيچ وقت نمي گوييم، پشيمان شد.

همين گونه از دست رفتن مطلوب گاهي «بالفعل» تحقق پيدا كرده، يا يك امر نامطلوبي براي انسان پيدا شده است؛ يعني اگر در نظر بگيريم كه در گذشته ـ ولو لحظه اي قبل ـ ضرري به انسان رسيده است در اين جا «خوف» معنا ندارد، بلكه جاي «حزن» است. اما نسبت به آينده وقتي احتمال بدهد كه ضرري به او مي رسد يا مطلوبش از دست مي رود حالت «خوف» به او دست مي دهد. پس «خوف» نسبت به آينده است، ولي «حزن» و «غم» نسبت به گذشته است.

نقطه مقابلِ خوف، امن و آسايش خاطر است و آن وقتي است كه خطري شخص را تهديد نمي كند و اگر انتظار امر مطلوبي يا رفع امر نامطلوبي داشته باشد، حالت اميد و رجا به او دست مي دهد و در مقابل وقتي اميد به امري مطلوب يا رفع نامطلوبي نداشته باشد حالت يأس و نوميدي برايش حاصل مي شود.

پس محور همه اين حالات، تحقق يا عدم تحقق امر مطلوب يا نامطلوب است.

خشم، نوعي ديگر از حالات رواني است كه با توجه به اين كه امري نامطلوب از طرف شخص ديگري متوجه انسان مي شود يا امري مطلوب از وي سلب مي گردد، پديد مي آيد؛ مثلاً وقتي انسان احساس مي كند شخصي مي خواهد ضرري به او بزند يا نفعي را از او سلب كند، نسبت به وي خشمگين مي شود. در مقابل چنين حالتي، حالت رضا و خشنودي قرار دارد.

بنابراين، با توجه به اين نسبت ها و اضافات گوناگون، حالات مختلفي پديد مي آيد و در حقيقت گستردگي مفاهيم در اين باب از دو جهت است: يكي اين كه همه خواسته هاي انسان را شامل مي شود؛ مانند حب ذات و حب كمال و انواع لذت ها، كه تحقق و عدم تحقق همه اينها، موجب شادي و غم مي شود، و يكي هم از لحاظ اضافات گوناگون؛ مثلاً حالت انسان در مرگ فرزند؛ اگر نسبت به گذشته باشد حزن است، و اگر نسبت به آينده باشد، خوف است، و نسبت به كسي كه مي خواهد فرزندش را بكشد و از دست او بگيرد «خشمگين» مي شود. در همه اين موارد متعلَّق حالات و انفعالات نفساني، مرگ فرزند است، اما با توجه به اختلاف زمان ها و اضافات گوناگون حالات گوناگون و عكس العمل هاي متعددي پديد مي آيد.

/ 5