عاشورا سرايان زبان فارسي تا عصر صفويه
عباسعلي اخوان ارمكي
«بوي كربلا»
رخساره قدرتي
بوي گل يعني كه بوي كربل
ياس يعني در دو داغ فاطمه (س)
بوي گل يعني كه بوي لالهها
كربلاي تشنه كام بي قرار
سرزمين سروهاي سرفراز
تشنة در حسرت يك جرعه آب
كربلا باغ عطش باغ خدا
كربلا يعني شهيدستان غم
باغي از شمشاد امّا سوخته
سرزمين سرخ گلهاي عطش
بين مرگ و زندگي يك انتخاب
انتخاب سرخ مرداني صبور
بوي سرخ گل پيامي آشناست
بوي گل بوي حسين (ع) و كربلاست
ابوي ياس خانه زاد مصطفي
ياس كوچك ياس باغ فاطمه (س)
لالههاي سرخ باغ كربلا
كربلاي تا هميشه سوگوار
عاشقان سربدار پاكباز
سوخته از سوز هرم آفتاب
شعلهور در آتشي بيانتها
سرزمين آه و اشك دمبهدم
زآتش بيداد يك جا سوخته
همنواي غم هم آواي عطش
كربلا تاريخ سرخ انقلاب
قاصدان سرزمين عشق و نور
بوي گل بوي حسين (ع) و كربلاست
بوي گل بوي حسين (ع) و كربلاست
مقدمه
نهضت عاشوراي حسيني بر محور فداكاري و جان فشاني شكل گرفت، امامحسين (ع) با مقابله در برابر ستمگران درس آزادي و آزادگي و عزت و شرف را به انسانيانآموخت با ريختن خون خودش درخت اسلام را آبياري و امت اسلام را بيدار كرد. در فرهنگ شيعه عاشورا عظيمترين و اندوهبارترين روز در تاريخ اسلام است.بزرگترين فاجعه در اين روز اتفاق افتاده و عظيمترين ستم به خاندان پيامبر (ص) در اينروز به وقوع پيوسته است. امام رضا (ع) در اين باره فرمودند: «در جاهليت حرمت اين ماه را نگاه ميداشتند واز جنگيدن خود داري ميكردند ولي ظالمان در محرم خون ما را ريختند و حرمت ما راشكستند و فرزندان و زنان ما را اسير كردند و خيمهها را آتش زدند و غارت كردند و حرمتپيامبر را در باره ذريهاش رعايت نكردند.» قيام امام حسين (ع) موجب احياي دين خدا گرديد و عاشورا فصل خون گريستنو يادواره دلاوريها و ايثارگري شهيدان است. عاشورا يعني، شور شيفتگان حقيقت عاشورا يعني، عشق و ايثار و فداكاري عاشورا يعني، مقابله حق با باطل و سرانجام عاشورا شعر شعوري است كه در كربلا سروده شده است. امام حسين (ع) كه كشتي نجات و چراغ هدايت است با شهادتش اثبات كرد كهانسان بي ولايت محكوم به فناست «اوست كه با قيام خود در برابر طاغوت، تعليمسازندگي و كوبندگي به بشر داد و راه فناي ظالم و شكستن ستمكار را به فدايي دادن وفدايي شدن دانست». در ادب فارسي شاعران پارسي گو همه جا امام حسين (ع) را ستون حق و حقيقتو حماسه خونين او را مجموعهاي از فرهنگ تعالي بخش انسان ساز در همه دورانهادانستهاند. شاعران آزاده زبان فارسي از همان ابتدا مظلوميت شهيدان كربلا را به گوشجهانيان رسانيده و بعد از زينب (س) پيام رسانان اين نهضت بودهاند. چنانكه ميدانيمهنگام بازگشت كاروان اُسرا و نزديك شدن به مدينه در قالب شعر اين پيام به مدينه رسيدو شهر يكباره شيون و شور و ناله گشت. شاعران پارسي گوي اين نهضت را با عناوينيچون، نواي حسيني، عشق حسيني، انقلاب حسيني، حماسه حسيني، كربلاي حسيني،عاشوراي حسيني، عزاي حسيني، شور حسيني، خط سرخ حسيني،...ياد كردهاند. عاشورا در انديشه شاعران (قبل از صفوي)
اگر چه اغلب «قوامي رازي» شاعر شيعه مذهب را آغاز گر شعر عاشواراييدانستهاند، اما نخستين قصيده منتقب و مرثيه را بايد در ديوان «كسايي» جستجو كرد و اورا پيشگام شعر عاشورايي دانست. او نخستين سوگنامه مذهبي را درباره فاجعه كربلا درقصيدهاي آورده است كه مطلع آن چنين است: باد صبا درآمد فردوس گشت صحراآراست بوستان را نيسان به فرش ديبا«قوامي رازي» شاعر شيعه مذهب قرن ششم به تقليد از كسايي واقعه كربلا را در شعرشترسيم كرده و فرياد حق طلبان و بيدادگري يزيديان را به گوش جهانيان رسانده است اودر قصيدهاي پنجاه و نه بيتي با مطلع:
روز دهم ز ماه محرم به كربلاظلمي
صريح رفت بر اولاد مصطفي
صريح رفت بر اولاد مصطفي
صريح رفت بر اولاد مصطفي
كيست حق را و پيمبر را ولي
آن حسن سيرت حسين بن علي
آن حسن سيرت حسين بن علي
آن حسن سيرت حسين بن علي
امامي كه آفتاب خافقين است
چو خورشيد جهان را خسرو آمد
چو آن خورشيد اصل خاندان است
به مهرش نه فلك از پس دوان است
امام از ماه تا ماهي حسين است
كه نه معصوم پاكش پس رو آمد
به مهرش نه فلك از پس دوان است
به مهرش نه فلك از پس دوان است
كجاييد اي شهيدان خدايي
كجاييد اي سبك روحان عاشق
پرندهتر زمرغان هوايي
بلا جويان دشت كربلايي
پرندهتر زمرغان هوايي
پرندهتر زمرغان هوايي
اي قوم بر اين عزا بگرييد
بر كشته كربلا بگرييد
بر كشته كربلا بگرييد
بر كشته كربلا بگرييد
آن گوشوار عرش كه گردون جوهري
درويش ملك بخش و جهان دارخرقه پوش
در صورتش متين و در سيرتش مبين
انوار ايزدي و صفات پيمبري
با دامني پر از گهرش بود مشتري
خسرونشان صوفي و سلطان حيدري
انوار ايزدي و صفات پيمبري
انوار ايزدي و صفات پيمبري
كوردلي كاوگزيد دارفنابر بقا
كشته يكي را به زهر، غم زده و تلخ كام
خسته يكي را به تيغ تشنه لب و ممتحن
كرد سراي سرور در سر بيت حزن
خسته يكي را به تيغ تشنه لب و ممتحن
خسته يكي را به تيغ تشنه لب و ممتحن
خاك و خون آغشته لب تشنگان كربلاست
جز به چشم و چهره مسپر خاك اين در كان همه
نرگس و گل رخسار آل مصطفاست
آخر اي چشم بلابين،جون جوي پايت كجاست
نرگس و گل رخسار آل مصطفاست
نرگس و گل رخسار آل مصطفاست
اين آسمان صدق و در اختر صفاست
اين داغ سينه اسدالله و فاطمه است
اين ديده خوابگاه حسين علي است
اينيا منزل معاني و معموره علاست
يا روضه مقدس فرزند مصطفي است
يا باغ ميوه دل زهرا و مرتضي است
اينيا منزل معاني و معموره علاست
اينيا منزل معاني و معموره علاست
اي باد صبحدم خبر يار من بيار
داني چه خوش خبر يار من بيار
داني چه خوش خبر يار من بيار
داني چه خوش خبر يار من بيار
قنديل آفتاب كز او عرش راضياست
انوار لامعات مصابيح مرقدش
چون پرتو لوامع مشكلات كبرياست
تاب شعاع روضه مظلوم كربلاست
چون پرتو لوامع مشكلات كبرياست
چون پرتو لوامع مشكلات كبرياست
روزي است كه حادثه كوس بلا زده است
روزي است كه دست ستم تيشه جفا
بر پاي گلبن چمن مصطفي زده است
كوس بلا به معركه كربلا زده است
بر پاي گلبن چمن مصطفي زده است
بر پاي گلبن چمن مصطفي زده است
ماه محرم است و شد دجله روان
تشنه لبان كربلا روي به خاك و تن به خونما
پي آبروي خود، خاك بر آبروي ما
زچشم مابهر حسين تشنه لب شاه شهيد كربلا
پي آبروي خود، خاك بر آبروي ما
پي آبروي خود، خاك بر آبروي ما
آمد عشور و در همه ماتم گرفته است
ماه محرم آمد و بيگانه را چه غم؟
زان مائده است تشنه جگر خاك كربلا
كز خون اهل بيت نبي غم گرفته است
آه اين چه ماتم است كه عالم گرفته است
كاين برق غم به سينه محرم گرفته است
كز خون اهل بيت نبي غم گرفته است
كز خون اهل بيت نبي غم گرفته است
باز اين چه شورش است كه در خلق عالم است
گويا طلوع ميكند از مغرب آفتاب
كاشوب در تمامي ذرات عالم است
باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
كاشوب در تمامي ذرات عالم است
كاشوب در تمامي ذرات عالم است
عرش آنزمان بلرزه درآمد كه چرخ
وانگه زكوفه خيل الم رو به شام كرد
نوعي كه عقل گفت قيامت قيام كرد
پيرافتاد در گمان كه قيامت شد آشكار
نوعي كه عقل گفت قيامت قيام كرد
نوعي كه عقل گفت قيامت قيام كرد
بهر خسي كه بار درخت شقاوت است
در باغ دين چه با گل و شمشاد كردهاي
در باغ دين چه با گل و شمشاد كردهاي
در باغ دين چه با گل و شمشاد كردهاي
اي زاده زياد نكرده است هيچگاه
نمرود اين علم كه تو شداد كردهاي
نمرود اين علم كه تو شداد كردهاي
نمرود اين علم كه تو شداد كردهاي
اين كشته فتاده به هامون حسين توست
اين ماهي فتاده به درياي خون كه هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسين توستو يا:
اين صيد دست و پازده در خون حسين توست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسين توستو يا:
زخم از ستاره بر تنش افزون حسين توستو يا:
چو فردا برآيد بلند آفتاب
من و گرز و ميدان و افراسياب
من و گرز و ميدان و افراسياب
من و گرز و ميدان و افراسياب
وانگه سرادقي كه ملك محرمش نبود
كندند از مدينه و در كربلا زدند
كندند از مدينه و در كربلا زدند
كندند از مدينه و در كربلا زدند
كشتي شكست خورده طوفان كربلا
بر خاك و خون تپيده به ميدان كربلا
بر خاك و خون تپيده به ميدان كربلا
بر خاك و خون تپيده به ميدان كربلا
جمعي كه پاس محملشان داشت جبرئيل
كشتند بي عماري و محمل شتر سوار
كشتند بي عماري و محمل شتر سوار
كشتند بي عماري و محمل شتر سوار
اين كشته فتاده به هامون حسين توست
ايـن خشـك لـب فتاده دور از لب فرات
ايـن ماهي فتاده به درياي خون كه هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسين توست
اين صيد دست و پا زده در خون حسين توست
كز خون او زمين شده جيحون حسين توست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسين توست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسين توست
خاموش محتشم كه دل سنگ آب شد
مرغ هوا و ماهي دريا كباب شد
مرغ هوا و ماهي دريا كباب شد
مرغ هوا و ماهي دريا كباب شد