فرق کفر و شرک از ديدگاه قرآن و احاديث
درسهايي مکتب اسلام ـ شمار 400، تير1373
حسين حقاني زنجاني
در مباحث مربوط به کفر از ديدگاه قرآن و احاديث دو سؤال اساسي وجود دارد که لازم است به اصل اين دو سؤال و پاسخ آن دو پرداخته شود.
سؤال اوّل اينکه آيا ميان کفر و شرک در لغت و عرف و شرع فرقي وجود دارد؟
سؤال دوم اينکه اقسام شرک کدامند؟
در پاسخ سؤال اوّل گفته مي شود آري ميان کفر و شرک از ديدگاه اهل لغت و عرف و شرع فرق اساسي وجود دارد.
در ديدگاه پيشوايان اسلام ايمان در مقابل کفر قرار دارد پس کسي که مؤمن است کافر نيست و کسي که کافر است مؤمن نيست و لکن اين، منافاتي ندارد کسي که کافر نباشد و در عين حال نيز مؤمن واقعي نبوده مشرک باشد به اين معني که اصل شرک با اعتقاد قلبي و باطني به خالق آفريدگار جهان منافاتي ندارد و قابل جمع اند و لذا شرک از شريک مي آيد يعني ممکن است انسان هائي پيدا شوند که به حسب ظاهر معتقد به آفريدگار جهان باشند و لکن در صفات و افعال و يا ذات او شريکي براي او قائل باشند و لذا مخالفين و دشمنان اسلام در صدر اسلام به هنگام ادعاي نبوت و ابلاغ رسالت و اعلام قرآن به عنوان معجز الهي، اکثراً از اين قبيل بودند يعني معتقد به صانع و آفريدگار جهان بودند و در عين حال موجود ديگري غير از خدا را در افعال و صفات و يا در تدبير امور جهان دخيل مي دانستند، آنان مشرک خوانده مي شوند يعني موجود ديگري را به تعبير قرآن شفعاء عندالله مطرح مي ساختند! مثلاً مي گفتند:
يَقُولُونَ هؤُل اءِ شُفَع اءُن ا عِنْدَاللهِ (يونس، 18) اينان يعني غير خدا از بتان، نزد خداوند شفيعان ما هستند!
چنانکه ملاحظه مي کنيد صريح آيه اين است که اينان کافر به معناي منکر الوهيّتو صانع و مدير و مدبر نيستند و لکن از ديدگاه اسلام مشرک ناميده مي شوند و لذا قرآن در آيات متعددي اين فکر و نظر را مورد انتقاد قرار داده رد مي کند که نه، جز خداوند هيچ موجودي با خداوند در تدبير امور و مغفرت و آمرزش بندگان و... دخالتي ندارند يعني نمي توانند شفيع باشند. شاهد بر گفتار بالا آيات زير است:
1ـ م ا مِنْ شَفِيعٍ اِلاّ مِنْ بَعْدِ اِذْنِهِ (يونس، 3) در روز قيامت شفيعي شفاعت نمي کند جز بعد از اذن از خداوند.
2ـ م ا لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَل ا شَفِيعٍ اَفَل ا تَتَذَکَّرُونَ (سجده، 4) جز خداوند براي شما دوست و شفيعي نيست پس آيا متذکر نمي شويد؟
3ـ م ا لِلظّ الِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَل ا شَفِيعٍ يط اع (غافر، 18) براي ستمکاران در روز قيامت نه خويشي است و نه شفيعي که مورد اطاعت واقع گردد.
4ـ وَلَمْ تَکُنْ لَهُمْ مِنْ شرَک ائِهِمْ شُفَع اء (روم، 13) براي آنان شرکائي که شفيعان در روز قيامت باشد، وجود ندارد.
5ـ اَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللهِ شُفَع اءَ (زمر، 43) آيا آنان غير خداوند را شفيعان خود اخذ کرده اند؟
و نظير اين آيات در قرآن زياد است: سور ، بقره آيات 48 و 123 و 253ـ سور نساء، آيه 85ـ سور مريم، آيه 87ـ سور طه آيه 109 ـ سوره سبأ، آيه 23ـ سور زمر، آيه 44ـ سور زخرف، آيه 86، مدثر، آيه 48 و غير اينها از آيات مراجعه نمائيد.
از مجموع اين آيات در قرآن صريحاً استفاده مي شود که بين شرک و کفر فرقي وجود دارد اين فرق در کلمات پيشوايان اسلامي نيز به صراحت بيان شده است مثلاً در يک روايتي (کافي، ج2، ص 41) از امام باقر (عليه السلام) چنين نقل شده است: کلّ شيٍ يجرّه الاِقرار والتّسليم فهُو الايمان وکُلّ شيٍ يجرّه الانکار والجحود وهُو الکُفر هر آنچيزي که اقرار و تسليم منجر به او گردد، ايمان است و هر آن چيزي که انکار خداوند به آن منتهي گردد کفر محسوب مي شود.
و در روايت ديگري از امام صادق(عليه السلام) در توضيخ اين آي شريف : وَم ا يُؤْمِنُ اَکْثَرُهُمْ بِاللّهِ اِلاّ... مي فرمايد: يطيع الشيطان من حيث لا يعلم فيشرك يعني اينان درحالي که خودشان علم به آن ندارند اطاعت شيطان مي کنند پس مشرک محسوب مي شوند.
پس فرق بين کفر و شرک به اين معنا بر مي گردد که هر که با علم و اراده، انکار خدا کند و او را نفي نمايد، کافر محسوب مي گردد و کسي که انکار او درحالي که به اين انکار خود علم نداشته باشد و اطاعت شيطان و غير خدا را بکند بدون اينکه علم به آن داشته باشد شرک محسوب مي گردد و در حقيقت شيطان را پرستيده نه خدا را.
کسي که ديگري را در عمل معصيت خداوند تبعيت کند پس او را پرستيده است و اين يکي از مصاديق شرک مي باشد.
و در قرآن نيز تبعيّت از اَحبار و رهبانان و بزرگان دين مسيح را به عنوان عبادت خدايان غير خدا ياد مي کند و آنان را مشرک مي خواند (واتَّخَذُوا اَحْب ارَهُمْ وَرُهْب انَهُمْ اَرْب اباً مِنْ دُونِ اللّهِ) (توبه، 31) پس تبعيّت از غير خدا از رهبانان و احبار مسيحيت و اطاعت شيطان و پرستش او به معناي شرک محسوب مي گردد چنانکه روايت ابن يقطين از امام باقر(عليه السّلام) دلالت بر اين معنا دارد (مراجعه کنيد به وافي ج 3، ص 41).
همين سؤال بالا و پاسخ آن مطلبي است که در زمان حضور ائمه(عليهم السّلام) نيز برخي از افکار را به خود مشغول داشته بود و لذا از ائمه(عليهم السّلام) از فرق بين کفر و شرک سؤال مي کردند.
زراره از امام باقر(عليه السّلام) چنين نقل مي کند که: اِنّ الکفر لا قدمُ من الشرك و اخْبَثُ و اعظَمُ کفر از شرک جلوتر بوده و از حيث ذات و آثار بزرگ تر و خبيث تر از شرک مي باشد.
جالب اين است که امام(عليه السّلام) براي اثبات ادعاي خود از قرآن جريان کفر ابليس را شاهد مي آورد که او از سجده به آدم و اطاعت از امر پروردگار سرپيچي کرد و به خدا کافر گشت پس کفر از حيث ذات و آثار از شرک بزرگ تر و مهمتر مي باشد.
و عبارت امام(عليه السّلام) در اين خصوص چنين است:
فَالْکُفْرُ اَعْظَمُ مِنَ الشِّرْك فَمَنِ اخْت ارَ عَليَ اللهِ وَاَبيَ الطّاعَةَ وَاَق امَ عَلَي الکَب ائِرِ فَهُوَ ک افِرٌ وَمَنْ نَصَبَ دِيناً غَيْرَ دِينِ المُؤمِنِينَ فَهُوَ مُشْرِك (وافي، ج3، ص 41) پس کفر از شرک به ملاحظه ذات و آثار مهمتر مي باشد پس کسي که در برابر خداوند موجود ديگري را اختيار و از او تبعيت کند و از اطاعت خداوند سرپيچي کرده کبائر را مرتکب شود، او کافر مي باشد و کسي که ديني را غير دين مؤمنان واقعي انتخاب کند، او مشرک مي باشد.
و در روايت ديگري از امام صادق(عليه السّلام) صريحاً اعلام مي کند که کفر از شرک به ملاحظه ذات و آثار جلوتر بوده، ابليس اولين کافر در برابر پروردگار خود مي باشد بدون اينکه مستقيماً مشرک بوده باشد (وافي، ج3، ص 42) يعني شرک جزو گناهان هفتگان کبيره است که ابوبصير از امام صادق(عليه السّلام) آن را نقل مي کند و آن را رديف قتل نفس عمدي و رباخواري و عاقّ والدين و... به حساب آورده است (وافي، ج3، ص 175) عَنْ اَبِي بَصِير عَنْ اَبي عَبدِالله(عليه السّلام) ق ال: سَمِعتُهُ يَقُولُ: اَلْکَب ائِر سَبعةٌ مِنه ا قَتْلُ النَّفْسِ مُتَعَمَداً وَ الشِّركُ بِاللهِ العَظِيمِ وَ
و نيز شرک بالله از انواع سه گانه ظلم و ستمي است که هرگز آمرزش در آن راه ندارد!
آنجا که رسول خدا ميفرمايد: اَمّاَ الظُّلْمُ الَّذِي ل ا يَغْفِرُ فَالشِّرْكُ بِاللهِ يَقُولُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ اِنَّ اللهَ ل ايَغْفِرُ اَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ م ادُونَ ذ لِكَ لِمَنْ يَش اءَ
اما ظلم و ستمي که هرگز آمرزيده نمي شود شرک به خداوند است چنانکه خداوند در قرآن مجيد مي فرمايد: خداوند هرگز نمي آمرزد کسي را که شرک به خداوند ورزد و لکن کمتر از شرک براي کساني را که خداوند بخواهد مي آمرزد.
و نيز شرک در احاديث معتبر به عنوان مبغوض ترين اعمال انسانها نام برده شده (روايت منقول از امام صادق(عليه السلام)، (بحار ج 72، ص 106) و لکن با همه اينها در کفر اصلاً مسأل مغفرت و آمرزش و اينکه گناه است يا نه، مطرح نمي باشد پس امکان دارد انسانهاي مؤمن در عين اينکه بحسب ظاهر عبادت خداوند به جاي مي آورند و ظاهراً مؤمن محسوب مي گردند عملي انجام دهند که شرک بوده و آنان را وارد در وادي شرک بالله کند لذا در روايات و احاديث معتبر وارد است که انسانهاي مؤمن دائماً در معرض شرک قرار دارند و بايد همواره از آن به خدا پناه ببرند چنانکه انبياء و ائمه(عليهم السلام) همواره از آن به خدا پناه مي بردند.
امام صادق(عليه السلام) مي فرمايد: ک انَ رَسُولُ الله يَتَعَوّذُ فِي کُلّ يَوْمٍ مِنْ سِتّ خِص الٍ مِنَ الشّكِ وَالشِّرْكِِ وَالحَمِيّةِ وَالغَضَبِ وَالبَغْيِ وَالحَسَدِ رسول خدا در هر روز از شش خصلت به خدا پناه مي برد و آن شش خصلت عبارتند از: شک در ذات خدا و صفات و افعال او و شرک به او ورزيدن و سخت گيري و عصبانيت بيجا و خشم و ظلم و حسد (اثني عشريه، ص 227) و باز در روايت ديگري در اين خصوص وارد شده است و در آن روايت همه انسانها را از افتادن در شرک عمل شرک آميز هشدار داده است.
پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه وآله وسلّم) خطاب به ابن مسعود مي فرمايد: اِيّاکَ اَنْ ل ا تُشْرکَ بِالله طَرْفَةَ عَينٍ ... يعني اي ابن مسعود به خداوند پناه ببر از اينکه با يک چشم برهم زدن جزو مشرکان گردي و به خداوند شرک بورزي (بحار، ج 77، ص 107) لذا حالت شرک به خدا در روايات و احاديث معتبر از جمله شرور به حساب آمده است.
پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله و سلم) ضمن روايتي فرمود: خِصْلَت انِ لَيْسَ فَوْقَهُم ا مِنَ الشَّرِّ شَيٌ الشِّرْکِ بِاللهِ وَ الضرّ لِعِب ادِالله دو خصلت و دو صفت است که فوق آنها شرّي وجود ندارد يکي شرک به خداوند و ديگري زيان رساندن به بندگان خدا است (بحار، ج 77، ص 137).
از اينجا است که مسأل نيفتادن در معرض شرک از جمله توصيه هاي پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلّم) به هم انسانهاست آنجا که از رسول خدا چنين نقل شده است: اَت اهُ رَجُلٌ فَق الَ رَسُولُ الله اَوْصِنِي فَق الَ ل ا تُشْرِکْ بِاللهِ شَيْئاً وَ اِنْ حُرِّقْتَ بِالنّ ارِ وَ عُذّبْتَ وَ اِلّا قَلْْبُکَ مُطْمَئِنَّ بِالاِيْم انِ مردي از رسول خدا خواست که او را وصيت كند فرمود: به خدا شرک نورز گرچه در آتش بسوزي و معذب باشي و در اين صورت قلب تو با ايمان، حالت طمأنينه پيدا مي کند (بحار، ج 77، ص 144).
سؤال
حال اين سؤال مطرح است که چگونه هر انساني همواره در معرض آفت و بيماري بزرگ شرک قرار دارد پاسخ اين سؤال اين است که اصولاً اطاعت از غير خدا و شرکت غير خدا در افعال عبادي انسانها از امور قلبي بوده، مي تواند توسط شيطان در اعماق نفس هر انساني وارد شده، رسوخ داشته و بدينوسيله تمام انسانها حتي انسانهاي مؤمن را از اطاعت خالصانه پروردگار منحرف سازد و پيشوايان اسلام در روايات و احاديث، نفوذ شرک در نفوس انسانها را به حرکت مورچه در روي شيء صاف به هنگام شب تشبيه نموده اند که چگونه مورچه آرام و مخفي و بي سر و صدا حرکت مي کند به طوري که در ظاهر هيچ اثري از آن پيدا نيست چه بسا انسانهائي که در عين اينکه به ظاهر عمل خالص خدائي و به خيال خود صد در صد خالصانه انجام مي دهند چه بسا دچار ريا و تکبر و حسد و... و يا يک نوع اطاعت غير خدائي گردد و همين اندازه در تصوير شرک و نفوذ آن در اعمال انسانها کافي است.
مسعدة بن صدقه از امام صادق(عليه السّلام) از قول پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلّم) اِنّ الشِّرکَ اَخْفي مِنْ دَبِيبِ النَّمْلِ عَلي صف اةِ سَوْداء فِي لَيْلَةٍ ظَمّاء (بحار، ج 72، ص 93 و 96).
يعني نفوذ شرک در نفوس انسانها مخفي تر است از حرکت مورچه بر روي شي صاف سياه در شب ظلماني و تاريک سؤال نمود و سپس يک نمونه از موارد شرک را در همين روايت بيان مي کند که برخي از مؤمنين خالص از روي کمال عقيده بحسب ظاهر بتهاي مشرکين را دشنام مي دهند و به آنان نيز در مقابل اين دشنام خداوند را سبّ مي کنند و همين عمل بحسب ظاهر نيکوي مؤمن گرچه از روي کمال اخلاص به خداوند انجام گرفته و لکن بحسب واقع باعث شرک آنان مي گردد و يک مورد ديگر از شرک در روايت ديگري از امام صادق(عليه السّلام) نقل شده است آنجا که بنده موجود ديگري را در رزق دادن خداوند به بندگان دخالت مي دهد (بحار، ج 72، ص 99).
اقسام شرک کدامند؟
از اينجا خوانندگان عزيز مي توانند پاسخ سؤال دوم يعني اينکه اقسام شرک کدامند؟ را دريابند و حاصل پاسخ اين است که شرک يک معنائي است که دامن وسيع دارد و در همه اعمال و عقائد و حتي خطورات ذهني و افکار و غير اينها شرک مي تواند راه پيدا کند يعني مي تواند همه اعمال عبادي آنان اعمال شرک آميز و افکار و حتي خطورهاي ذهني انسانهاي مؤمن همه آلوده به آفت شرک باشد.
از اين رو شرک از ديدگاه پيشوايان اسلام به يک ملاحظه به شرک طاعت و ترک عبادت تقسيم بندي شده است
فُضيل از امام باقر(عليه السّلام) از آيه شريف وَم ا يُؤْمِنُ اَکْثَرُهُمْ اِلاّ بِاللهِ وَهُمْ مُشْرِکُونَ (يوسف، 106). يعني: اکثريت اينان ايمان نمي آورند جز اينکه به خدا شرک مي ورزند سؤال کرد در پاسخ آن امام باقر(عليه السّلام) فرمود: شِرْكُ ط اعَةٍ لَيسَ شِركُ عِب ادَة وَالمَعاصِي الَّذِي يَرْتَکِبُونَ فَهِيَ شِرْكُ ط اعَةِ اَطْاعُوا فيه ا الشَّيْطان م ا شَرَکُوا بِاللّهِ فِي الطا ّعَةِ لِغَيْرِهِ وَ لَيْسَ بِاشر اك عِب ادَةِ اَنْ يَعْبُدُوا غَيٍْرِ اللّهِ يعني: اين عمل آنان جزو شرک اطاعت محسوب مي گردد نه شرک در عبادت يعني گناهان و معاصي که اينان مرتکب مي شوند از قبيل شرک اطاعت يعني شيطان را اطاعت مي کنند و شرک به خداوند مي ورزند از طاعت غير او و از قبيل شرک عبادت نيست اينکه عبادت غير خداي را به جاي آورند (بحار، ج 72، ص 94).