فلسفه عزاداری امام حسین‌(ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فلسفه عزاداری امام حسین‌(ع) - نسخه متنی

عبد الحکیم‌ سلیمی‌

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید





فلسفه‌ عزاداري‌ امام‌ حسين‌(ع)




عبد الحكيم‌ سليمي‌





مقدمه‌




مبارزه‌ عامل‌ عزت‌ و اقتدار است‌.تنبلي‌ و تن‌ پروري‌ به‌ ذلت‌ و زبوني‌ مي‌انجامد. ازنوع‌ مبارزات‌ مقدس‌ترين‌ آن‌، مبارزه‌ براي‌ اعلاي‌ كلمة‌ حق‌ ونابودي‌ باطل‌ است‌. چنين‌مبارزة‌ مكتبي‌ نيازمند منبع‌ فياضي‌ است‌ تا بتواند با سرمشق‌ گرفتن‌ از آن‌ روندتكاملي‌اش‌ را به‌ خوبي‌ طي‌ كند. قيام‌ عاشورا الگوي‌ حسنه‌اي‌ است‌ كه‌ همواره‌ الهام‌ بخش‌حق‌ خواهان‌ بوده‌ و آنان‌ را در حركت‌ مبارزاتي‌شان‌ در برابر كفر و ظلم‌ و نفاق‌ رهبري‌مي‌كند. قيامي‌ كه‌ صورت‌ فرا زماني‌ وفرا مكاني‌ پيدا كرده‌، همه‌ ساله‌ در ايام‌ محرم‌ دراذهان‌ و اعماق‌ روح‌ حسينيان‌ و آزادگان‌ جهان‌ تجلي‌ مي‌يابد.



با توجه‌ به‌ عظمت‌ اين‌ قيام‌ الهي‌ و نقش‌ مراسم‌ عزاداري‌ در بازسازي‌ آن‌، بدخواهان‌ تلاش‌ مي‌كنند با ايجاد بدعت‌ها و القاي‌ شبهات‌ از قداست‌ و اسوه‌ بودن‌ آن‌بكاهند. چرا بايد براي‌ حادثه‌اي‌ كه‌ قرن‌ها از وقوع‌ آن‌ گذشته‌، عزاداري‌ كنيم‌؛ سياه‌ پوش‌كردن‌ كوچه‌ وبازار و محافل‌ و بر سر و سينه‌ زدن‌ تاكي‌؟تكرار اين‌ گونه‌ مراسم‌ چه‌ نفعي‌ به‌حال‌ اجتماع‌ دارد؟آيا نمي‌شود ياد حادثه‌ عاشورا را با شيوه‌هاي‌ نو همانند برگزاري‌ همايش‌و كنفرانس‌ مطبوعاتي‌ و... گرامي‌ داشت‌؟ اصولا فلسفة‌ عزاداري‌ سيدالشهدا چيست‌؟ اين‌



پرسش‌ها ممكن‌ است‌ در نزد بيشتر كساني‌ كه‌ با حقيقت‌ عزاداري‌ آشنا نيستندمطرح‌باشد.



هر چند عاشورا خورشيدي‌ است‌ كه‌ در آفاق‌ ارزش‌هاي‌ انساني‌ تابيده‌؛ هنوز قيام‌امام‌ حسين‌ و عزاداري‌ آن‌چنان‌ كه‌ بايد شناخته‌ نيست‌. مهم‌ترين‌ رسالت‌ خواص‌ تبيين‌حقيقت‌ عاشورا و فلسفه‌ عزاداري‌ آن‌ است‌.امام‌ صادق‌(ع) فرمود: «در هر برهه‌اي‌ از زمان‌انسان‌هاي‌ عادل‌ بار مسئوليت‌ اين‌ دين‌ را بر دوش‌ مي‌كشند، تأويل‌ اهل‌ باطل‌ و تحريف‌افراط‌گرايان‌ نادان‌ رااز آن‌ دفع‌ مي‌كنند»



در اين‌ نوشتار، نقش‌ عزاداري‌ در بازسازي‌ قيام‌ عاشورا و آثار آن‌ در زمينه‌هاي‌گوناگون‌ مورد بحث‌ و بررسي‌ قرار گرفته‌ است‌.





1- افزايش‌ ايمان‌ ومعنويت‌




عبادت‌ در مكتب‌ عاشورا سر لوحة‌ آموزه‌هاي‌ ديني‌ و معنويت‌ روح‌ جامعه‌ اسلامي‌است‌.عزت‌ مسلمانان‌ در گرو ايمان‌ و معنويت‌ آنان‌ است‌. امام‌ حسين‌(ع) در كربلا آمد تااعلام‌ كند، مهم‌ترين‌ خطري‌ كه‌ جامعه‌ اسلامي‌ را تهديد مي‌كند كم‌ رنگ‌ شدن‌ ايمان‌ ومعنويت‌ و جابه‌جايي‌ ارزش‌هاست‌. عاشورا پيامد «قداست‌ زدايي‌» و «حريم‌ شكني‌»است‌. مسلمانان‌ مي‌دانند يزيديان‌ امام‌ حسين‌ را خارجي‌ خواندند تا يزيد را امام‌مسلمانان‌ معرفي‌ كنند. احكام‌ خدا را منزوي‌ كردند تا اهداف‌ شوم‌ خود را پياده‌ كنند. اين‌همان‌ شبيخون‌ فرهنگي‌ است‌ كه‌ به‌ صورت‌ جريان‌ مستمر در فعاليت‌ بوده‌ و هست‌. امروزنيز ادعا دارند تقدس‌ خلاف‌ علم‌ و عقل‌ است‌، عقل‌ و علم‌ را آن‌ مي‌دانند كه‌ خودشان‌ دارندتا عبادت‌ و معنويت‌ را به‌ قربانگاه‌ ببرند. عزاداري‌ را زير سؤال‌ مي‌برند تا پرتو عظمت‌ قيام‌حسيني‌ را از مسلمانان‌ بگيرند، غافل‌ از آن‌ كه‌ عاشورا تجلي‌ عبادت‌ ، توحيد ، معنويت‌ ،عزت‌ ، عدالت‌ ، ايثار و تبلور ايمان‌ و ارزش‌هاست‌. عزاداري‌ بزرگداشت‌ عاشوراست‌.



در فرهنگ‌ شيعه‌ برپايي‌ مراسم‌ سوگواري‌ پيشوايان‌ دين‌ و به‌ ويژه‌ امام‌ حسين‌ ويارانش‌ عبادت‌ است‌.نماز گلواژه‌ شب‌ عاشورا و سبب‌ افزايش‌ ايمان‌ و معنويت‌ آثار فرداي‌آن‌ است‌. عزاداري‌ باعث‌ شكوفايي‌ معنويت‌ است‌،چرا كه‌ عزادار امام‌ حسين‌ هم‌نشين‌ باحضرت‌ است‌. عزاداري‌ راه‌ كربلاست‌، كربلا كعبة‌ عاشقان‌ و شيفتگان‌است‌.عزادار باشركت‌ در اين‌ مراسم‌ با امامت‌ اتصال‌ پيدا مي‌كند، اين‌ پيوند انسان‌ها را حسيني‌ مي‌كند،كسي‌ كه‌ با او بيعت‌ كند از صف‌ يزيديان‌ جدا مي‌شود، اين‌ كار خود عبادت‌ است‌، چنان‌ كه‌نماز ارتباط‌ با خدا و بريدن‌ از غير خداست‌.



امام‌ صادق‌(ع) فرمود:نفس‌ المهموم‌ لحزننا اهل‌ البيت‌ تسبيح‌... يجب‌ أن‌ تكتب‌هذا الحديث‌ بماءِ الذهب‌؛ «سوگواران‌ بر مظلوميت‌ ما خاندان‌ نفس‌ كشيدن‌شان‌ عبادت‌است‌... شايسته‌ است‌ اين‌ حديث‌ با آب‌ طلا نوشته‌ شود.» اشكي‌ كه‌ براي‌ امام‌ حسين‌مي‌ريزيم‌ اگر در جهت‌ هماهنگي‌ روح‌ ما باشد، پرواز كوچكي‌ است‌ كه‌ روح‌ ما با روح‌حسيني‌ مي‌كند.اگر ذرّه‌اي‌ از همت‌ و غيرت‌ ، حرّيت‌ و ايمان‌ ، تقوا و عبادت‌ حسيني‌ درانسان‌ بتابد و اشكي‌ از ديدگانش‌ جاري‌ شود، آن‌ اشك‌ بي‌ نهايت‌ ارزش‌ دارد. اشكي‌ كه‌براي‌ عظمت‌ حسين‌ باشد، اشكي‌ كه‌ نشانه‌اي‌ از هماهنگي‌ با اهداف‌ امام‌ حسين‌ باشدعامل‌ نجات‌ است‌ و در مواقف‌ حساس‌ چون‌ هنگامه‌ مرگ‌ و فشار قبر ، برزخ‌ و قيامت‌ و درموقع‌ حسابرسي‌ دست‌ انسان‌ را مي‌گيرد. عاشورا دست‌ نوازش‌ حق‌ است‌ بر جويندگان‌آن‌؛ عزاداري‌ واسطة‌ فيض‌ الهي‌ و عامل‌ كمال‌ انساني‌ است‌. عزاداري‌ تبلور عاشورا و يادآورخاطره‌هاي‌ ماندگار كربلاست‌، خاطره‌هايي‌ كه‌ در اعماق‌ قلب‌ خونسردترين‌ افراد جوش‌ وخروش‌ ايجاد مي‌كند، و احساسات‌ را تحريك‌ مي‌سازد. عزاداري‌ ياد خداست‌، بزرگداشت‌عاشورا انسان‌ را به‌ سوي‌ خدا پرواز مي‌دهد. از منظر قرآن‌ كريم‌، مراسم‌ سوگواري‌ از شعائرالهي‌ است‌،تعظيم‌ آن‌ نشانه‌ تقواست‌. (و من‌ يعظّم‌ شعائر الله فأنّها من‌ تقوي‌ القلوب‌) وهركس‌ شعائر الهي‌ را بزرگ‌ دارد اين‌ كار نشانه‌ تقواي‌ دل‌هاست‌. شرط‌ ورود در صف‌عزاداران‌ حسيني‌ آمادگي‌ قلبي‌ است‌، دلي‌ كه‌ تقوا دارد در اين‌ مصيبت‌ عزادار مي‌شود، ازطرف‌ ديگر عزاداري‌ باعث‌ افزايش‌ تقواست‌، چرا كه‌ برپايي‌ اين‌ مراسم‌، نشانة‌ ايمان‌ وعمل‌ صالح‌ است‌. (كساني‌ كه‌ ايمان‌ آورده‌اند و عمل‌ صالح‌ انجام‌ مي‌دهند، خداوندمهربان‌ آنان‌ را محبوب‌ قرار مي‌دهد).



بلبل‌ از فيض‌ گل‌ آموخت‌ سخن‌ ورنه‌ نبوداين‌ همه‌ قول‌ و غزل‌ تعبيه‌ در منقارش‌



جامعه‌اي‌ كه‌ عاشورا دارد عزت‌ دارد، چرا كه‌ ايمان‌ و معنويت‌ دارد.در چنين‌جامعه‌اي‌ دشمنان‌ نمي‌توانند توطئه‌ كنند. شياطين‌ مي‌توانند انسان‌ها را گمراه‌ كنند، امامخلصان‌ را هرگز. مي‌توان‌ گفت‌ عزاداري‌ واقعي‌ بيمة‌ ايمان‌ و معنويت‌ است‌.





2 - اقتدا به‌ پيشوايان‌ دين‌




عزاداري‌ وسوگواري‌ بر كسان‌ از دست‌ رفته‌ امري‌ طبيعي‌ است‌. انسان‌ با عاطفه‌زنده‌ است‌، گاه‌ احساسات‌ جريحه‌ دار مي‌شود و دل‌ مي‌سوزد، آثار آن‌ به‌ صورت‌ اشك‌ تبلورمي‌يابد. پيشوايان‌ دين‌ نيز در مصائب‌ عزيزانشان‌ سوگوار شدند، مراسم‌ عزاداري‌ به‌ پاكردند. در فرهنگ‌ ما عزاداري‌ انبيا و اولياي‌ الهي‌ پسنديده‌ است‌ چنان‌ كه‌ عزاداري‌ درمصيبت‌ عزيز از دست‌ رفته‌ بشرطي‌ مشكل‌ ندارد كه‌ مخالف‌ دستورات‌ شريعت‌ نباشد.



رفتار و كردار پيامبر اسلام‌ 3 در همه‌ زمينه‌ها الگوي‌ ماست‌. حضرت‌ درشهادت‌ حمزة‌ سيدالشهدا با تعبير تحريك‌آميزي‌ مي‌فرمايد: «لكن‌ حمزة‌ لا بواكي‌ له‌؛اما حمزه‌ گريه‌ كننده‌اي‌ ندارد». مسلمانان‌ با شنيدن‌ اين‌ سخن‌ براي‌ حمزه‌ مراسم‌عزاداري‌ به‌ پاكردند. ايشان‌ در شهادت‌ جعفر بن‌ ابي‌طالب‌ فرمود:«علي‌ مثله‌ فلتبك‌البواكي‌» «گريه‌ كنندگان‌ بايد براي‌ امثال‌ جعفر گريه‌ كنند». در سوگ‌ خديجه‌ام‌المؤمنين‌ و ابوطالب‌ عموي‌ گرامي‌اش‌ يك‌ سال‌ را در غم‌ و اندوه‌ گذراند (عام‌ الحزن‌).گريه‌هاي‌ حضرت‌ فاطمه‌3 در بيت‌ الاحزان‌ يادگار تاريخ‌ اسلام‌ است‌. امام‌ علي‌(ع)درباره‌ شهادت‌ مالك‌ اشتر همان‌ تعبيري‌ را به‌ كار برد كه‌ پيامبر اسلام‌ درباره‌ جعفر فرمود.ايشان‌ پس‌ از توصيف‌ آن‌ فرمانده‌ دلاور اسلام‌ مي‌فرمايد: «علي‌ مثل‌ مالك‌ فلتبك‌البواكي‌؛ گريه‌ كنندگان‌ بايد بر امثال‌ مالك‌ گريه‌ كنند».



حادثة‌ عاشورا يك‌ اتفاق‌ عادي‌ و زودگذر نبوده‌، بلكه‌ طراحي‌ الهي‌ است‌. حادثه‌اي‌نيست‌ كه‌ فقط‌ ما بر آن‌ گريه‌ و عزاداري‌ كنيم‌، زمين‌ و آسمان‌ و رسول‌الله و بسياري‌ ازانبياي‌ الهي‌ پيش‌ از وقوع‌ حادثه‌ عزادار شدند و گريستند. به‌ دور از انصاف‌ است‌ درحادثه‌اي‌ كه‌ انبيا و اولياي‌ الهي‌ گريه‌ كردند و اشك‌ ريختند عده‌اي‌ در سوگواري‌ برآن‌ امام‌همام‌ دچار شك‌ و ترديد شوند.



پيشوايان‌ دين‌ از زمان‌ پيامبر اكرم‌(ص) و ائمه‌ اطهار: توصيه‌ كرده‌اند كه‌مصيبت‌ امام‌ حسين‌(ع) بايد زنده‌ بماند و همه‌ ساله‌ تجديد گردد. چرا ائمة‌ دين‌ به‌ اين‌حادثه‌ اهتمام‌ داشتند، چرا برپايي‌ مراسم‌ عزاداري‌ امام‌ حسين‌ را اين‌ همه‌ مورد تأكيد قرارداده‌اند.



فلسفه‌ اين‌ مسئله‌ كاملاً روشن‌ است‌. هدف‌ اين‌ بود كه‌ مكتب‌ عاشورا زنده‌ بماند.زنده‌ ماندن‌ عاشورا تجلي‌ حيات‌ مجدد اسلام‌ است‌. خدا مي‌داند اگر نبود اين‌ گريه‌ها وعزاداري‌ها چه‌ مصيبت‌هايي‌ بر اسلام‌ وارد مي‌آورند.امويان‌ پس‌ از شهادت‌ امام‌حسين‌(ع) تلاش‌ كردند تا خودشان‌ را بر حق‌، امام‌ حسين‌ و يارانش‌ را مهاجم‌ و طغيانگرمعرفي‌ كنند، حتي‌ احاديثي‌ جعل‌ كردند مبني‌ بر اين‌ كه‌ عاشورا روز عيد و بركت‌ است‌ وتوسط‌ علماي‌ درباري‌ فتواي‌ جشن‌ و شادماني‌ صادر كردند. طبيعي‌ است‌ وقتي‌ روز عاشورااز زبان‌ شخص‌ رسول‌الله‌(ص) به‌ عنوان‌ روز عيد معرفي‌ شود، با گذشت‌ يكي‌ دو نسل‌،مسلمانان‌ بر اثر غفلت‌ و تقليد از گذشتگان‌، اين‌ روز را جشن‌ مي‌گيرند و آن‌ را از اعيادديني‌ به‌ حساب‌ مي‌آورند.كم‌ترين‌ اثر اين‌ تلاش‌ها آن‌ بود كه‌ مردم‌ باور كنند امام‌حسين‌(ع) از دين‌ بيگانه‌ بوده‌ است‌. امام‌ حسين‌(ع) با آينده‌نگري‌، پديد آمدن‌ چنين‌فضاي‌ آلوده‌ و مسموم‌ را به‌ خوبي‌ پيش‌بيني‌ كرده‌ بود؛ لذا در وصيتنامة‌ سياسي‌ ـ الهي‌اش‌پس‌ از بيان‌ عقيده‌ خويش‌ دربارة‌ توحيد و نبوت‌ و معاد بر اين‌ مسئله‌ تاكيد مي‌كند:



«و أني‌ لم‌ اخرج‌ اشراً و لابطرا و لا مفسدا و لا ظالماً انّما خرجت‌ لطلب‌ الاصلاح‌في‌ امة‌ جدّي‌ (ص) اريد أن‌ آمر بالمعروف‌ و انهي‌ عن‌ المنكر و اسير بسيرة‌ جدّي‌ و ابي‌علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌؛ من‌ نه‌ از روي‌ خودخواهي‌ يا براي‌ خوشگذراني‌ و نه‌ براي‌ فساد وستمگري‌ از مدينه‌ خارج‌ مي‌گردم‌، بلكه‌ هدف‌ من‌ امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر است‌ وخواسته‌ام‌ از اين‌ حركت‌، اصلاح‌ مفاسد امت‌ و زنده‌ كردن‌ سنت‌ پيامبر(ص) و راه‌ و رسم‌پدرم‌ علي‌ بن‌ ابي‌طالب‌ است‌».



پيشوايان‌ دين‌ بعد از شهادت‌ امام‌ حسين‌(ع) فعاليت‌ وسيعي‌ به‌ راه‌ انداختند وحكيمانه‌ترين‌ چاره‌ انديشي‌ها را به‌ كار بستند تا توطئه‌ خطرناك‌ دشمن‌ را خنثي‌ كنند.اين‌ رسالت‌ با سنت‌ روضه‌ خواني‌ عزاداري‌ و زيارت‌ كربلا دنبال‌ شد. وصيت‌ امام‌ محمدباقر(ع) به‌ اقامة‌ عزاداري‌ در مني‌'' در ايام‌ حج‌ و سفارش‌ امامان‌ دين‌ به‌ رفتن‌ زيارت‌ امام‌حسين‌(ع) و از نظر پاداش‌ آن‌ را با حج‌ برابر دانستن‌ يا برتر فرض‌ كردن‌ آن‌ بر حج‌،



انشاي‌ زيارتنامه‌ها در ماندگاري‌ و اسوه‌سازي‌ قيام‌ عاشورا نقش‌ داشته‌اند.



ابوهارون‌ مكفوف‌ مي‌گويد: من‌ روزي‌ به‌ محضر امام‌ جعفر صادق‌(ع) شرفياب‌شدم‌. حضرت‌ به‌ من‌ فرمود: شعري‌ در رثاي‌ حسين‌(ع) بخوانم‌. من‌ شروع‌ كردم‌ به‌خواندن‌. امام‌ فرمود: اين‌ طور نه‌، همان‌ گونه‌ كه‌ در بين‌ خود و در كنار قبر امام‌ مرثيه‌ سرايي‌مي‌كنيد بخوان‌، يعني‌ با سوز و گداز بخوان‌. من‌ خواندم‌ و امام‌ گريست‌. در آخر حضرت‌مطالبي‌ دربارة‌ ثواب‌ و پاداش‌ روضه‌ خواني‌ و سوگواري‌ فرمودند، از جمله‌ اين‌ كه‌ هر كس‌ دررثاي‌ حسين‌ شعري‌ بخواند و ده‌ نفر را بگرياند بهشت‌ جاي‌ اوست‌.



در حديثي‌ از امام‌ رضا(ع) نقل‌ شده‌ كه‌ فرمود: همانا روز شهادت‌ امام‌ حسين‌ قلب‌ما را مجروح‌ و اشك‌ ما را روان‌ ساخت‌، عزيز ما را در سرزمين‌ «كرب‌ و بلا» خوار كرد و تاقيامت‌ براي‌ ما اندوه‌ و بلا بر جاي‌ گذاشت‌، پس‌ بايد گريه‌ كنندگان‌ بر انسان‌ مظلومي‌چون‌ حسين‌ بگريند... فرمود «چون‌ ماه‌ محرّم‌ فرا مي‌رسيد، ديگر پدرم‌ خندان‌ ديده‌نمي‌شد و از روز اول‌ محرم‌ تا دهم‌ مرتب‌ غم‌ و اندوهش‌ بيشتر مي‌شد. روز عاشورا، روزمصيبت‌ و اندوه‌ و گرية‌ او بود و پيوسته‌ مي‌فرمود روزي‌ است‌ كه‌ حسين‌ كشته‌ شد...»حضرت‌ فرمود: «گريه‌ كنندگان‌ بر امثال‌ حسين‌ بايد گريه‌ كنند و گفت‌ پدرم‌ از زمان‌ حلول‌محرّم‌ مرتب‌ گريه‌ مي‌كرد تا روز دهم‌ و اين‌ روز اوج‌ مصيبت‌ و غم‌ و اندوه‌ او بود، روزي‌ كه‌حسين‌(ع) كشته‌ شد». امام‌ زمان‌ (عج‌) در سوگنامة‌ مفصلي‌ منسوب‌ به‌ حضرت‌ درفرازي‌ از آن‌ مي‌فرمايد:



«جد بزرگوارم‌، هر چند روزگار مرا از تو دور كرده‌ و در كربلا نبودم‌ كه‌ با دشمنانت‌نبرد كنم‌، اما هر صبح‌ و شام‌ در سوگ‌ تو عزادارم‌ و به‌ جاي‌ اشك‌ بر مصيبت‌ تو خون‌مي‌گريم‌».



تمام‌ اين‌ مقدمات‌، زمينه‌ سازي‌ براي‌ جاودانه‌ كردن‌ حادثة‌ كربلا و همراه‌ ساختن‌شيعه‌ با اهداف‌ قيام‌ عاشورا بوده‌ است‌. در زيارت‌ عاشورا كه‌ بيانگر اهداف‌ امام‌ حسين‌ وبهترين‌ وسيلة‌ ارتباط‌ امت‌ به‌ امام‌شان‌ است‌ به‌ خوبي‌ فلسفه‌ سياسي‌ اين‌ قيام‌ را مي‌يابيم‌:



«بأبي‌ انت‌ و امّي‌ لقد عظم‌ مصابي‌ بك‌ فاسئل‌ الله الذي‌ اكرم‌ مقامك‌ و اكرمني‌بك‌َ ان‌ يرزقني‌ طلب‌ ثارك‌ مع‌ امام‌ٍ منصور من‌ اهل‌ بيت‌ محمّدٍ؛ «پدر و مادرم‌ فداي‌ توباد، تحمل‌ حزن‌ و مصيبت‌ تو بر من‌ (و تمام‌ شيعيان‌) به‌ سبب‌ ظلم‌ و ستمي‌ كه‌ بر شمارفت‌، دشوار است‌ پس‌ از خدايي‌ كه‌ مقام‌ تو را گرامي‌ داشت‌، و مرا هم‌ به‌ سبب‌ تو عزت‌بخشيد درخواست‌ مي‌كنم‌ كه‌ روزي‌ من‌ گرداند تا با امام‌ منصور از اهل‌ بيت‌ محمد(ص)-امام‌ عصر (عج‌)- خون‌ خواه‌ تو باشم‌».



در اين‌ نگاه‌، نهضت‌ حسيني‌ به‌ صورت‌ يك‌ ثار دايم‌ مطرح‌ است‌ ثاري‌ كه‌ يك‌شيعه‌ بايد در هر زمان‌ و در هر مكان‌ در گرفتن‌ آن‌ اهتمام‌ ورزد يعني‌ در مبارزة‌ پيگير حق‌و باطل‌، قيام‌ عاشورا يك‌ قيام‌ اسوه‌ است‌ و چنان‌ تصوير شده‌ كه‌ گويي‌ همه‌ اهل‌ باطل‌ دراين‌ خون‌ ريزي‌ نقش‌ داشته‌اند و بايد از آنان‌ انتقام‌ گرفت‌. پس‌ عزاداري‌ تبعيت‌ از سيره‌پيشوايان‌ دين‌ است‌. شيعيان‌ امام‌ حسين‌ و هر كسي‌ كه‌ براي‌ انسان‌ شرافتي‌ و عظمتي‌قايلند همه‌ ساله‌ قيام‌ عاشورا و شهادت‌ سالار شهيدان‌ را با برپايي‌ عزاداري‌ گرامي‌، وخلوص‌ خويش‌ را با گريه‌ و سوگواري‌ بر مصيبت‌ جانگداز كربلائيان‌ ابراز مي‌دارند.



امام‌ صادق‌(ع) اين‌ مجالس‌ را دوست‌ مي‌دارد، فرمود: «ان‌ّ تلك‌ المجالس‌ احبّهافاحيوا امرنا فرحم‌ الله من‌ احيا امرنا؛ من‌ اين‌ مجالس‌ را دوست‌ مي‌دارم‌، پس‌ امر ما رازنده‌ نگه‌ داريد، خداوند رحمت‌ كند كسي‌ را كه‌ امر ما را زنده‌ مي‌كند». اگر امام‌(ع) اين‌مجالس‌ را دوست‌ مي‌دارد شركت‌ كنندگان‌ در آن‌ را نيز مورد محبت‌ قرار مي‌دهد. محبت‌امام‌ صادق‌(ع) اكسير زندگاني‌ است‌.



3 - احياي‌ شخصيت‌ و اهداف‌ امام‌ (ع)




امام‌ حسين‌(ع) در نزد آگاهان‌ از آرمان‌هاي‌ والاي‌ او، نمادِ هدايت‌ و الگوي‌انسانيت‌ و سرلوحة‌ شريعت‌ رمز و قهرماني‌ و اسوة‌ ايثار و فداكاري‌ در راه‌ دين‌ است‌، چنان‌كه‌ كلمة‌ «يزيد» مظهر فساد و تباهي‌ و فسق‌ و فجور و تهاجم‌ فرهنگي‌ و نشربدي‌هاست‌.



عزاداري‌ و روضه‌ خواني‌، باز سازي‌ خاطرة‌ فداكاري‌ و جانبازي‌ امام‌ حسين‌ ويارانش‌ در راه‌ پاسداري‌ از حق‌ و عدالت‌ است‌. عزاداري‌ باعث‌ زنده‌ كردن‌ اهداف‌ امام‌حسين‌(ع) است‌. چرا كه‌ «من‌ ورّخ‌ مومنأ فقد احياه‌؛ بازگو نمودن‌ تاريخ‌ زندگاني‌ مؤمني‌ درحقيقت‌ زنده‌ كردن‌ اوست‌» و زندگي‌ مؤمن‌ در گرو زنده‌ ماندن‌ اهداف‌ والاي‌ اوست‌.كسي‌كه‌ فردي‌ را زنده‌ كند گويا همة‌ مردم‌ را زنده‌ كرده‌ است‌.



ياد حسين‌ و اهداف‌ والاي‌ او، ملت‌ها را زنده‌ مي‌كند، ترويج‌ انديشة‌ حسيني‌ توسعة‌حيات‌ و زندگاني‌ است‌. اين‌ نام‌ و اين‌ قيام‌ هميشه‌ فريادي‌ پر طنين‌ در برابر هر ستمگري‌است‌. توسل‌ به‌ عاشورا طريق‌ هدايت‌ و عامل‌ نجات‌ است‌. اسلام‌ بيمة‌ عاشورا است‌،عاشورا بيمه‌ عزاداري‌ها. امام‌ باقر(ع) وصيت‌ مي‌كند در «مِني‌''» مراسم‌ عزاداري‌ به‌ پاكنند، كه‌ چرا. سفارش‌ حضرت‌، مشتمل‌ بر نكتة‌ مهم‌ سياسي‌ - رواني‌ است‌. مردم‌ را به‌مظلوميت‌ اهل‌ بيت‌ متوجه‌ مي‌كند. توجه‌ مردم‌ به‌ اين‌ امر مهم‌، زمينة‌ احياي‌ اهداف‌امام‌(ع) است‌. اين‌ عزاداري‌ هاست‌ كه‌ افكار حسيني‌ را در اعماق‌ جان‌ و انديشه‌ مردم‌ نفوذمي‌دهد، عواطف‌ و احساسات‌ را به‌ شور مي‌آورد، و حركت‌ مي‌آفريند. «روضه‌ سيدالشهدابراي‌ حفظ‌ مكتب‌ سيدالشهداست‌. آن‌ كساني‌ كه‌ مي‌گويند روضه‌ سيدالشهدا را نخوانيد،اصلا نمي‌فهمند مكتب‌ سيدالشهدا چه‌ بوده‌ و نمي‌دانند يعني‌ چه‌. اين‌ گريه‌ها و اين‌روضه‌ها اين‌ مكتب‌ را حفظ‌ كرده‌ است‌... اينها خيال‌ مي‌كنند حالا ما بايد (به‌ جاي‌ روضه‌)حرف‌ روز بزنيم‌. حرف‌ سيدالشهدا هميشه‌ حرف‌ روز است‌، اصلاً حرف‌ روز را سيدالشهداآورده‌، دست‌ ما داده‌... اين‌ مجالس‌ و عزاداري‌ اباعبدالله الحسين‌ يك‌ متينگ‌ و فريادي‌است‌ براي‌ احياي‌ مكتب‌ سيدالشهدا...».



تاريخ‌ بعد از عاشورا را مطالعه‌ كنيد. متوكل‌ عباسي‌ و ديگر زمامداران‌ آن‌ روز چه‌تعداد از شيعيان‌ امام‌ حسين‌(ع) را به‌ جرم‌ بر پا نمودن‌ مواكب‌ و عزاداري‌ و زيارت‌ مرقدمطهر آن‌ حضرت‌ به‌ صورت‌ فجيع‌ و ظالمانه‌اي‌ به‌ شهادت‌ رساندند. ديده‌بان‌ هايي‌ را درمسير كربلا قرار داده‌ بودند تا زواران‌ امام‌ را دستگير و به‌ قتل‌ برسانند، چرا اين‌ گونه‌ عمل‌مي‌كردند. اين‌ كارها دليلي‌ نداشت‌ جز اين‌ كه‌ آنها از احياي‌ مكتب‌ امام‌ حسين‌ احساس‌خطر مي‌كردند.



در برابر حركت‌ ويرانگر دشمنان‌ اسلام‌، پيشوايان‌ دين‌ بر عزاداري‌ و روضه‌ خواني‌ وزنده‌ نگه‌ داشتن‌ عاشورا اهتمام‌ ورزيدند. فلسفة‌ آن‌ روشن‌ است‌. حسين‌ يك‌ سمبل‌ است‌بايد به‌ صورت‌ الگو زنده‌ بماند. هر سال‌ كه‌ محرم‌ طلوع‌ مي‌كند، امام‌ حسين‌(ع) با آن‌ افكاروالا و فريادهاي‌ شورانگيزش‌ ظهور مي‌كند و ندا در مي‌دهد:«الا ترون‌ أن‌ الحق‌ لا يعمل‌ به‌و أن‌ الباطل‌ لا يتناهي‌ عنه‌ ليرغب‌ المؤمن‌ في‌ لقاءِ الله محقاً» آگاه‌ باشيد، اي‌ مردم‌نمي‌بينيد كه‌ به‌ حق‌ عمل‌ نمي‌شود و از باطل‌ جلوگيري‌ نمي‌گردد و نتيجة‌ آن‌ اين‌ است‌ كه‌مؤمن‌ به‌ شهادت‌ در راه‌ حق‌ تشويق‌ شود و با تمام‌ وجودش‌ به‌ امام‌ حسين‌ اقتدا كند: لااري‌ الموت‌ الا سعادة‌ و الحياة‌ مع‌ الظالمين‌ الا برما؛ «زندگي‌ ]در چنين‌ وضعي‌[ باستمكاران‌ براي‌ من‌ ننگ‌آور است‌، مرگ‌ در نظر من‌ جز سعادت‌ چيزي‌ نيست‌».



عزادارن‌ بر بلنداي‌ محافل‌شان‌ اين‌ شعار را نوشته‌اند:«الموت‌ خير من‌ ركوب‌العار؛ مرگ‌ از زندگي‌ ذلت‌ بار بهتر است‌».



آنچه‌ در مراسم‌ عزاداري‌ بازخواني‌ مي‌شود، شعارهاي‌ زندگاني‌ است‌. سوگواري‌تداوم‌ راه‌ و اهداف‌ عاشورا است‌. در فرهنگ‌ شيعه‌، عالم‌ همان‌ گونه‌ كه‌ محضر خداست‌تجلي‌ انديشه‌ عاشورا و عزت‌ عاشورائيان‌ نيز هست‌. همة‌ محراب‌ و منبرها از امام‌ حسين‌است‌. پس‌ اگر از ما بپرسند چرا در روز عاشورا عزاداري‌ مي‌كنيد ،حسين‌ حسين‌ مي‌گوييد وبر سر و سينه‌ مي‌زنيد درپاسخ‌ مي‌گوييم‌ مي‌خواهيم‌ با امام‌ خود تجديد بيعت‌ كنيم‌، فرياداو را كه‌ در جهان‌ طنين‌انداز است‌ بشنويم‌، ما هر سال‌ مي‌خواهيم‌ تجديد حيات‌ بكنيم‌.روز عاشورا روز تجديد حيات‌ ماست‌. عاشورا روح‌ اسلام‌ است‌ مي‌خواهيم‌ آن‌ را از نو به‌جامعه‌ تزريق‌ كنيم‌، عاشورا تجلي‌ احساس‌ جهاد و شهادت‌ و فداكاري‌ در راه‌ حق‌ و امر به‌معروف‌ و نهي‌ از منكر است‌، مي‌خواهيم‌ با عزاداري‌ اين‌ احساس‌ را در خود زنده‌ نگه‌داريم‌. عزاداري‌ لبيك‌ به‌ امام‌ حسين‌(ع) است‌ و اين‌ سفارش‌ قرآن‌ كريم‌ است‌ كه‌ (يا ايهاالّذين‌ آمنوا استجيبوا لله و للرّسول‌ اذا دعاكم‌ لما يحييكم‌) اي‌ كساني‌ كه‌ ايمان‌ آورده‌ايددعوت‌ خدا و پيغمبر را اجابت‌ كنيد، هنگامي‌ كه‌ شما را به‌ سوي‌ چيزي‌ مي‌خواند كه‌ شما راحيات‌ مي‌بخشد». عاشورا زنده‌ نگه‌ داشتن‌ روحية‌ فداكاري‌ در اجتماع‌ است‌. شعار عاشورا،شعار احياي‌ اسلام‌ است‌ گويا نداي‌ امام‌ حسين‌ بلند است‌: چرا بيت‌ المال‌ مسلمانان‌حيف‌ و ميل‌ مي‌شود، چرا حرام‌ خدا را حلال‌ و حلال‌ خدا را حرام‌ مي‌كنند، چرا در برابرتوهين‌ كنندگان‌ به‌ مقدسات‌ سكوت‌ مي‌كنيد، چرا فقر و تبعيض‌ در جامعة‌ اسلامي‌ رو به‌افزايش‌ است‌، عاشورا و عزاداري‌ از يك‌ سو زنده‌ نگه‌ داشتن‌ روحية‌ امر به‌ معروف‌ و نهي‌ ازمنكر و از سوي‌ ديگر پاسخ‌ به‌ اين‌ چراهاست‌.



به‌ عقيدة‌ امام‌ راحل‌ (ره‌) اين‌ يك‌ دستور است‌ به‌ اين‌ كه‌ هر روز و در هر جا بايدهمان‌ نهضت‌ و همان‌ برنامه‌ را ادامه‌ بدهيد. امام‌ حسين‌(ع) با عدة‌ كم‌ همه‌ چيزش‌ رافداي‌ اسلام‌ كرد و مقابل‌ يك‌ امپراطوري‌ بزرگ‌ ايستاد و «نه‌» گفت‌... و اين‌ مجالس‌ به‌دنبال‌ همين‌ است‌ كه‌ اين‌ «نه‌» محفوظ‌ بماند. كساني‌ كه‌ مي‌گويند روضه‌ نخوانيدنمي‌دانند كه‌ گريه‌ كردن‌ بر عزاي‌ حسين‌ زنده‌ نگه‌داشتن‌ نهضت‌ است‌. آنهايي‌ كه‌ به‌ شماملت‌ بيهودگي‌ گريه‌ را مي‌قبولانند. بزرگ‌هايشان‌ و اربابانشان‌ از اين‌ گريه‌ها مي‌ترسند.در جاي‌ ديگر تأكيد مي‌كنند كه‌ «... آن‌ روضه‌هاي‌ سنّتي‌ و آن‌ مصيبت‌ها را زنده‌ نگه‌ داريدكه‌ بركاتي‌ كه‌ به‌ ما مي‌رسد از آنهاست‌، اين‌ بركات‌ از كربلاست‌. كربلا و نام‌ مبارك‌سيدالشهدا را زنده‌ نگه‌ داريد كه‌ با زنده‌ بودن‌ او اسلام‌ زنده‌ نگه‌ داشته‌ مي‌شود».



با اين‌ تبيين‌ روشن‌ مي‌شود كه‌ عاشورا نه‌ پايان‌ است‌ و نه‌ آغاز، واقعه‌اي‌ است‌محصول‌ علت‌هاي‌ تاريخي‌ خود و حادثه‌اي‌ است‌ مشحون‌ از عبرت‌ براي‌ بعد از آن‌.





4 - نجات‌ اسلام‌




عاشورا كامل‌ كنندة‌ رسالت‌ است‌. آن‌ گاه‌ كه‌ رسول‌ خدا(ص) نداي‌ توحيد سر داد و به‌اذن‌ِ الهي‌ مردم‌ را به‌ اسلام‌ دعوت‌ كرد، صورت‌ آن‌ در تاريخ‌ اسلام‌ شكل‌ گرفت‌ و در كربلاكامل‌ شد. تعبير پيامبر اكرم‌(ص) «حسين‌ از من‌ و من‌ از حسينم‌» تجلّي‌ نقش‌ قيام‌حسيني‌ در اين‌ زمينه‌ است‌. امام‌ حسين‌ با قيام‌ الهي‌اش‌ اسلام‌ را از انحصار توطئه‌هاي‌بني‌ اميه‌ نجات‌ داد. براي‌ پي‌ بردن‌ به‌ عظمت‌ اين‌ قيام‌ كافي‌ است‌ به‌ خطراتي‌ كه‌ در آن‌زمان‌ اسلام‌ را تهديد مي‌كرد توجه‌ شود. سرنوشت‌ امت‌ اسلام‌ به‌ گونه‌اي‌ رقم‌ خورد كه‌يزيد فرماندار جهان‌ اسلام‌ شد، يزيدي‌ كه‌ فسق‌ و فجورش‌ شهره‌ جهان‌ بود. امام‌ حسين‌در پاسخ‌ به‌ مروان‌ بن‌ حكم‌ والي‌ مدينه‌ كه‌ او را به‌ بيعت‌ با يزيد فرا مي‌خواند فرمود«سمعت‌ جدّي‌ رسول‌ الله(ص) يقول‌: الخلافة‌ محرمة‌ علي‌ آل‌ ابي‌ سفيان‌ فاذا رأيتم‌ معاوية‌علي‌ منبري‌ فابقروا بطنه‌ و لقد راه‌ اهل‌ المدينة‌ علي‌ منبر رسول‌ الله فلم‌ يفعلوا به‌ ما امروافابتلا هم‌ بابنه‌ يزيد؛ شنيدم‌ از جدم‌ رسول‌ خدا كه‌ فرمود خلافت‌ بر خانوادة‌ ابوسفيان‌حرام‌ است‌ و اگر روزي‌ معاويه‌ را بر بالاي‌ منبر من‌ ديديد او را بكشيد، ولي‌ مردم‌ مدينه‌ او رادر منبر رسول‌ ديدند و نكشتند و اينك‌ خداوند آنان‌ را به‌ فرزندش‌ يزيد فاسق‌ مبتلا كرده‌است‌». يزيد كسي‌ بود كه‌ علناً تمامي‌ مقدسات‌ را هتك‌ كرد.



به‌ نمونه‌اي‌ از گفتار كفرآميز او توجه‌ كنيد:«محمد با ملك‌ وحكومت‌ بازي‌ كرد، نه‌وحي‌ بر او نازل‌ شده‌ بود، نه‌ از آسمان‌ خبري‌ داشت‌، من‌ از قبيلة‌ خود نيستم‌ اگر از فرزندان‌احمد انتقام‌ نگيرم‌... اگر پدران‌ من‌ مي‌ديدند آنچه‌ كه‌ من‌ با فرزندان‌ احمد در كربلا انجام‌دادم‌ هر آينه‌ از كثرت‌ شادي‌ و سرور فرياد بر مي‌آوردند و مي‌گفتند دست‌ مريزاد اي‌يزيد». شرايط‌ به‌ گونه‌اي‌ بود كه‌:«علي‌ الاسلام‌ السلام‌ اذ قد بليت‌ الأمة‌ براع‌ٍ مثل‌ يزيد؛فاتحة‌ اسلام‌ را بايد خواند آن‌ گاه‌ كه‌ امت‌ به‌ فرمانروايي‌ چون‌ يزيد گرفتار آيد».



اگر قيام‌ امام‌ حسين‌ نبود «نه‌ از تاك‌، نشان‌ بود و نه‌ از تاك‌ نشان‌». اين‌ نهضت‌ِالهي‌ اسلام‌ را نجات‌ داد. امام‌ حسين‌ تصميم‌ گرفت‌ از انحرافات‌ فكري‌ و ديني‌ امت‌جلوگيري‌ كند و معناي‌ دين‌ و خلافت‌ و حكومت‌ اسلامي‌ و هدف‌ رسالت‌ رسول‌ خدا را به‌جهانيان‌ معرفي‌ كند، اقبال‌ لاهوري‌ با اشعار زيباي‌ خودش‌ نقش‌ِ قيام‌ امام‌ حسين‌(ع) رااين‌ گونه‌ به‌ تصوير مي‌كشد:







  • چون‌ خلافت‌ رشته‌ از قرآن‌ گسيخت‌
    خاست‌ آن‌ سرجلوة‌ خير الامم‌
    بر زمين‌ كربلا باريد و رفت‌
    تا قيامت‌ قطع‌ استبداد كرد
    موج‌ خون‌ او چمن‌ ايجاد كرد



  • حريت‌ را زهر اندر كام‌ ريخت‌
    چون‌ سحاب‌ قبله‌ باران‌ در قدم‌
    لاله‌ در ويران‌ها كاريد و رفت‌
    موج‌ خون‌ او چمن‌ ايجاد كرد
    موج‌ خون‌ او چمن‌ ايجاد كرد




امام‌ حسين‌(ع) چهرة‌ يزيد و يزيديان‌ را به‌ مردم‌ شناساند و حساب‌ آنان‌ را ازحساب‌ دين‌ و قرآن‌ جدا كرد.امام‌ راحل‌4 دراين‌ رابطه‌ مي‌فرمايد «يكي‌ از رمزهاي‌ بزرگ‌كه‌ بالاترين‌ رمز است‌ قضية‌ سيدالشهداست‌. سيدالشهدا (ع) مذهب‌ رابيمه‌ كرد، با عمل‌خودش‌ اسلام‌ را بيمه‌ كرد و نگه‌ داشت‌... آن‌ نهضت‌ بايد حفظ‌ شود، اگر ما بخواهيم‌مملكت‌مان‌ مستقل‌ و آزاد باشد بايد اين‌ رمز را حفظ‌ كنيم‌». از ديدگاه‌ شهيد مطهري‌بزرگ‌ترين‌ اثر حادثة‌ كربلا اين‌ است‌ كه‌ پردة‌ نفاق‌ را دريد و حساب‌ سلطنت‌ عملاً ازحساب‌ دين‌ جدا شد، اگر نهضت‌ عاشورا نبود، امويان‌ به‌ نام‌ دين‌ بر مردم‌ حكومت‌مي‌كردند، البته‌ چسبيدن‌ آنها به‌ دين‌ در نظر عده‌اي‌ آنها را تبرئه‌ مي‌كرد و در نظر عده‌اي‌دين‌ را ملوث‌ مي‌كرد.



امام‌ حسين‌(ع) در كربلا آمد تا براي‌ ابد بر پيشاني‌ باطل‌، اگر چه‌ رنگ‌ حق‌ خورده‌باشد مهر بطلان‌ بزند و خون‌ خود و يارانش‌ و اسارت‌ اهل‌ بيتش‌ را ماية‌ رسوايي‌ آنان‌ سازدو تصميم‌ گرفت‌ راه‌ را به‌ حق‌ جويان‌ بنماياند كه‌ مثلي‌ لا يبايع‌ مثله‌: حسينيان‌ هرگز بايزيديان‌ بيعت‌ نمي‌كند.عزاداري‌ امام‌ حسين‌(ع) يعني‌ تعقيب‌ گام‌ به‌ گام‌ رفتار آن‌ حضرت‌در راستاي‌ احياي‌ اسلام‌. عزاداري‌ مقابله‌ با تهاجم‌ فرهنگي‌ دشمنان‌ دين‌ از يك‌ سو وپاسداري‌ از ارزش‌هاي‌ ديني‌ از سوي‌ ديگر است‌.آموزه‌هاي‌ مجالس‌ عزاداري‌ امام‌حسين‌(ع) دو سويه‌ است‌،شركت‌ كنندگان‌ و شاگردان‌ اين‌ مكتب‌ مي‌آموزند كه‌ حريم‌ دين‌را بايد پاس‌ دارند و در برابر توطئه‌هاي‌ بيگانگان‌ و ديگر انديشان‌ به‌ مقابله‌ برخيزند تاعزت‌ و سعادتشان‌ كه‌ در دين‌ متجلّي‌ است‌ حفظ‌ گردد و ياد مي‌گيرند كه‌ در دنياي‌ غوغاسالارِ امروز تنها راه‌ موفقيت‌ آن‌ است‌ كه‌ به‌ امام‌ حسين‌ اقتدا و روحيه‌ حسيني‌ پيدا كنند.چون‌ «حسين‌ بن‌ علي‌ يك‌ سوژه‌ بزرگ‌ اجتماعي‌ است‌. حسين‌ بن‌ علي‌ در آن‌ زمان‌ يك‌سوژه‌ بزرگ‌ بود.هر كس‌ مي‌خواست‌ در برابر ظلم‌ قيام‌ بكند شعارش‌ يالثارت‌ الحسين‌بود،امروز هم‌ حسين‌ بن‌ علي‌ يك‌ سوژه‌ بزرگ‌ است‌،سوژه‌اي‌ براي‌ امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از

منكر، براي‌ اقامه‌ نماز، براي‌ زنده‌ كردن‌ اسلام‌، براي‌ اين‌ كه‌ احساسات‌ و عواطف‌ اسلامي‌در وجود ما احيا بشود».



خلاصه‌ آن‌ كه‌ اگر قيام‌ عاشورا نبود اسلام‌ و امويت‌ آن‌چنان‌ به‌ هم‌ پيوند مي‌خوردكه‌ تفكيك‌ آنها ناممكن‌ مي‌شد و با زوال‌ امويان‌ اسلام‌ نيز سقوط‌ مي‌كرد. عزاداري‌ درس‌«ديانت‌ عين‌ سياست‌» است‌. خوف‌ دشمنان‌ اسلام‌ از مجالس‌ سوگواري‌ دقيقاً به‌ اين‌علت‌ است‌، كه‌ اين‌ مراسم‌ ضامن‌ بقاي‌ اسلام‌ است‌. عاشورا تداوم‌ اسلام‌ است‌ و اسلام‌زندة‌ عاشورا. عزداري‌ دژ نگهباني‌ آموزه‌هاي‌ وحي‌ است‌ در گستره‌ زمان‌. عزاداري‌ تجسم‌اعلاي‌ انديشه‌ حسيني‌ و تفكر ناب‌ اسلامي‌ است‌ و اين‌ گونه‌ مراسم‌ عزاداري‌ باعث‌ عزت‌مسلمانان‌ و تجلي‌ اقتدار ايمان‌ است‌.





5 - احياي‌ تفكر ديني‌




پيكار حق‌ و باطل‌، پيكاري‌ است‌ مستمر. در اين‌ ميدان‌ كساني‌ در صف‌ حق‌پايدارند كه‌ بصيرت‌ ديني‌ دارند و بر طريق‌ حق‌ صابرند.رمز بريدن‌ از حق‌ و پيوستن‌ به‌باطل‌ نداشتن‌ِ تفكر اسلامي‌ و بي‌صبري‌ است‌.امام‌ علي‌(ع) مي‌فرمايد:«الا و لا يحمل‌هذا العلم‌ الا اهل‌ البصر و الصبر و العلم‌ بمواضع‌ الحق‌؛ بدانيد كه‌ پرچم‌ مبارزه‌ با باطل‌ وكفر را جز آنها كه‌ اهل‌ بصيرت‌ و صبر هستند و به‌ جايگاه‌ و موضع‌ حق‌ علم‌ دارندنمي‌توانند بر دوش‌ بكشند».بدخواهان‌ نيز با اطلاع‌ از نقش‌ تفكر ديني‌ همواره‌ سعي‌كرده‌اند جامعه‌ را از شعور ديني‌ تهي‌ كنند و اين‌ آفتي‌ است‌ كه‌ هميشه‌ جامعة‌ اسلامي‌ راتهديد مي‌كند و همانند بيماري‌ سرطان‌ پيكر اجتماع‌ را فرا مي‌گيرد، روحيه‌ ذلت‌ و خواري‌و انظلام‌ در افراد پيدا مي‌آيد و آنان‌ را از عكس‌العمل‌ در برابر مظالم‌ باز مي‌دارد، سرانجام‌دشمنان‌ اسلام‌ خواسته‌هاي‌ خود را بر آنان‌ تحميل‌ مي‌كنند و آنان‌ نيز پذيرا مي‌شوند.



در صدر اسلام‌ پس‌ از دوران‌ رسالت‌،تهاجم‌ فرهنگي‌ دشمن‌ به‌ هدف‌ نابود كردن‌انديشة‌ ديني‌ آغاز شد.به‌ تدريج‌ صفات‌ ممتاز و برجستة‌ مسلمانان‌ عصر پيامبر از بين‌رفت‌. «در آن‌ جامعه‌ كسي‌ هم‌ كه‌ براي‌ مردم‌ معارف‌ مي‌گويد كعب‌ الاحبار است‌، يهودي‌تازه‌ مسلماني‌ كه‌ پيامبر را هم‌ نديده‌ است‌... او در مجلس‌ عثمان‌ نشسته‌ بود كه‌ جناب‌ابوذر وارد شد، چيزي‌ گفت‌ كه‌ ابوذر عصباني‌ شد و گفت‌:تو حالا داري‌ براي‌ ما از اسلام‌ واحكام‌ اسلامي‌ سخن‌ مي‌گويي‌؟اين‌ احكام‌ را خودمان‌ از پيامبر(ص) شنيده‌ايم‌. وقتي‌معيارها از دست‌ رفت‌، وقتي‌ ارزش‌ها ضعيف‌ شد... آن‌ وقت‌ در عالم‌ فرهنگ‌ و معارف‌ هم‌چنين‌ كسي‌ سر رشته‌دار امور معارف‌ الهي‌ و اسلامي‌ مي‌شود.كسي‌ كه‌ تازه‌ مسلمان‌ است‌ وهر چه‌ خودش‌ بفهمد مي‌گويد - نه‌ آنچه‌ كه‌ اسلام‌ گفته‌ است‌». اين‌ روند تهاجم‌فرهنگي‌ ادامه‌ پيدا كرد. بر اثر تبليغات‌ امويان‌ و تعطيل‌ اجراي‌ برنامه‌هاي‌ اسلام‌،ممنوعيت‌ ترويج‌ ارزش‌هاي‌ صحيح‌، انزواي‌ شايستگان‌ و دانش‌ وران‌، شعورِ ديني‌ مردم‌ضعيف‌، و انديشه‌ به‌ انحطاط‌ گراييد.



قيام‌ عاشورا همان‌ گونه‌ كه‌ فرسودگي‌ پيكر امت‌ اسلام‌ را از بي‌ بصيرتي‌ به‌ نمايش‌گذاشت‌ فرو پاشي‌ نظام‌ آلوده‌ به‌ اسلام‌ِ ابوسفياني‌ را فرياد كرد. امام‌ حسين‌ قيام‌ كرد و به‌مردم‌ عشق‌ و ايدآل‌ داد، ركن‌ اصلي‌ زنده‌ شدن‌ ملتي‌ همين‌ است‌، مردمي‌ كه‌ احساس‌ديني‌ دارند شخصيت‌ دارند. شخصيت‌ امام‌ حسين‌(ع) حيات‌ تازه‌اي‌ در عالم‌ اسلامي‌دميد و به‌ آنها شخصيت‌ داد. شخصيت‌ دادن‌ يك‌ ملت‌ به‌ اين‌ است‌ كه‌ به‌ آنها عشق‌ وايدآل‌ داده‌ شود و اگر عشق‌ها و ايدآل‌هايي‌ دارند رويش‌ را غبار گرفته‌ است‌، آن‌ گرد و غباررا زدود و دو مرتبه‌ آن‌ را زنده‌ كرد».



امام‌ حسين‌(ع) در كربلا آمد تا اعلام‌ كند كه‌ اگر كعب‌ الاحبار (يهودي‌ تازه‌مسلمان‌) و تميم‌ الداري‌(مسيحي‌ تازه‌ مسلمان‌) و امثال‌ آنان‌ در عرصة‌ فرهنگي‌ جامعه‌راه‌ پيدا كنند و معارف‌ اسلامي‌ از زبان‌ شوم‌ آنان‌ تبليغ‌ شود تفكر اسلام‌ ناب‌ مسخ‌ مي‌شودو شعور ديني‌ مردم‌ زائل‌ مي‌گردد. امام‌ حسين‌(ع) خواست‌ عزت‌ فرهنگي‌ و شعور ديني‌ رااحيا و رسالت‌ ديني‌ مسلمانان‌ را براي‌ هميشه‌ تاريخ‌ يادآوري‌ كند كه‌:







  • تيغ‌ بهر عزت‌ دين‌ است‌ و بس‌
    ما سوالله را مسلمان‌ بنده‌ نيست
    خون‌ او تفسير اين‌ اسرار كرد
    تيغ‌ لا چون‌ از ميان‌ برون‌ كشيد
    نقش‌ الا الله بر صحرا نوشت
    رمز قرآن‌ از حسين‌ آموختيم‌
    شوكت‌ شام‌ و فرّ بغداد رفت
    تار ما از زخمه‌اش‌ لرزان‌ هنوز
    اي‌ صبا اي‌ پيك‌ دور افتادگان‌
    اشك‌ ما بر خاك‌ پاك‌ او رسان‌



  • مقصد او حفظ‌ آئين‌ است‌ و بس‌
    ‌پيش‌ فرعوني‌ سرش‌ افكنده‌ نيست‌
    ملت‌ خوابيده‌ را بيدار كرد
    از رگ‌ ارباب‌ باطل‌ خون‌ كشيد
    ‌سطر عنوان‌ نجات‌ ما نوشت‌
    زاتش‌ او شعله‌ها اندوختيم‌
    ‌سطوت‌ غرنا طه‌ از ياد رفت‌
    تازه‌ از تكبير اوايمان‌ هنوز
    اشك‌ ما بر خاك‌ پاك‌ او رسان‌
    اشك‌ ما بر خاك‌ پاك‌ او رسان‌




پيروان‌ امام‌ حسين‌ در مكتب‌ عاشورا و در مجالس‌ عزاداري‌، با حقيقت‌ دين‌ آشنامي‌شوند، تفكر ديني‌شان‌ باز سازي‌ مي‌گردد و با اشك‌ ديدگانشان‌ حديث‌ «حسين‌ منّي‌ وأنا من‌ حسين‌» را تفسير مي‌كنند.عزاداري‌ تجلي‌ بيعت‌ عاشقانه‌ با تفكر حسيني‌ است‌؛سوگواري‌ و توسل‌ مكتب‌ عالي‌ سازندگي‌ انديشة‌ ديني‌ است‌.بازگويي‌ تاريخ‌ عاشورا، ايمان‌را استحكام‌،اخلاق‌ را نيك‌ و همت‌ را بالا مي‌برد. اگر براي‌ ترغيب‌ مردم‌ به‌ فضايل‌ انساني‌و زنده‌ كردن‌ تفكر ديني‌ مؤثّرترين‌ راه‌،ارائه‌ الگوهاي‌ عملي‌ است‌، چه‌ كسي‌ سزاوارتر ازامام‌ حسين‌(ع) و ياران‌ حضرت‌؟



موريس‌ دوكبري‌ در پاسخ‌ به‌ مخالفان‌ عزاداري‌ مي‌گويد:اگر آنان‌ حقيقت‌ عاشورا رامي‌دانستند اين‌ عزاداري‌ها را مجنونانه‌ نمي‌پنداشتند، زيرا پيروان‌ حسين‌ در اين‌ مراسم‌ياد مي‌گيرند كه‌ پستي‌ و زير دستي‌ و استعمار و استثمار را نبايد قبول‌ كرد، زيرا شعاررهبرشان‌ ندادن‌ تن‌ به‌ زير بار ظلم‌ و ستم‌ بود... ملتي‌ كه‌ از گهواره‌ تا گور تعليماتش‌ چنين‌است‌، همه‌ سربازان‌ حقيقي‌ عزت‌ و شرافتند. امروز اگر استقلالي‌ در مسلمانان‌ مشاهده‌مي‌شود عامل‌ اصلي‌ آن‌ پيروي‌ از دستورات‌ قرآن‌ و اسلام‌ است‌ و خواهيم‌ ديد روزي‌ را كه‌مسلمانان‌ عالم‌ در سايه‌ اتحاد واقعي‌ مانند صدر اسلام‌ شرق‌ و غرب‌ و عالم‌ را مطيع‌ اوامرخود سازند. عزاداري‌ عزت‌ ديني‌ است‌،چرا كه‌:







  • درس‌ آزادي‌ به‌ دنيا داد رفتار حسين
    با قيام‌ خويش‌ بر اهل‌ جهان‌ معلوم‌ كرد
    زندگي‌ پيكار باشد در ره‌ انديشه‌هاباشد
    اين‌ گفتار شيرين‌ و گهربار حسين‌



  • ‌بذر همت‌ در جهان‌ افشاند افكار حسين‌
    تابع‌ اهل‌ ستم‌ گشتن‌ بود عار حسين‌
    اين‌ گفتار شيرين‌ و گهربار حسين‌
    اين‌ گفتار شيرين‌ و گهربار حسين‌






6 - تولا و تبرا




دو گروه‌ در كربلا در برابر هم‌ ايستادند، يكي‌ در اوج‌ عداوت‌ و ديگري‌ در بلنداي‌محبت‌ نسبت‌ به‌ دين‌. عاشورا نتيجة‌ اين‌ رويارويي‌ است‌.عاشورا نمايش‌ تولا و تبرا است‌.در يك‌ طرف‌ حسين‌ و حسينيانند كه‌ در رفتار و كردارشان‌ ديانت‌ و حق‌ پرستي‌ موج‌مي‌زند به‌ گونه‌اي‌ كه‌ انسان‌ به‌ آن‌ افتخار مي‌كند، در طرف‌ ديگر يزيد و يزيديانند كه‌تجسم‌ جنايت‌ و خباثت‌ هستند، بشر از عملكرد آنان‌ سرافكنده‌ است‌.



امام‌ حسين‌(ع) در كربلا حديث‌ شريف‌ «هل‌ الدين‌ الا الحب‌ّ و البغض‌» را با خون‌تفسير كرد و شيوة‌ محبّت‌ و عداوت‌ را به‌ جهانيان‌ شناساند. از آن‌گاه‌ كه‌ امام‌ حركت‌ را آغازكرد تا روز عاشورا حتي‌ در لحظه‌هاي‌ شهادت‌ بر اين‌ اصل‌ تأكيد كرد كه‌ «مثلي‌ لا يبايع‌مثله‌»؛ «حسينيان‌ با يزيديان‌ بيعت‌ نمي‌كنند». امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر كه‌ از



اهداف‌ اصلي‌ قيام‌ امام‌ حسين‌
(ع) است‌ بيانگر اهتمام‌ ايشان‌ در امر ولايت‌ و برائت‌ است‌.در روايات‌ متعددي‌ از پيشوايان‌ دين‌ نقل‌ شده‌ كه‌ دين‌ چيزي‌ جز محبت‌ نيست‌.درجامعه‌اي‌ كه‌ دين‌ حاكميت‌ ندارد،طبيعي‌ است‌ از محبت‌ ديني‌ نيز اثري‌نخواهدبود.



عزاداري‌ ترويج‌ محبت‌ است‌ و گريه‌ در مجالس‌ عزاداري‌ اكسيري‌ است‌ كه‌ دل‌ها راحسيني‌ مي‌كند،عشق‌ سازي‌ مي‌كند،و اين‌ عشق‌است‌ كه‌ دل‌ را دل‌ مي‌سازد. بر پايي‌مجالس‌ عزاداري‌ نماد«تولّي‌ و تبري‌» است‌ بي‌ تفاوت‌ ماندن‌ مؤمن‌ در برابر موافقان‌ ومخالفان‌ِ عقيدتي‌ عيب‌ و گناه‌ است‌.شيعه‌ عاشق‌ است‌، مذهب‌ او بر مبناي‌ محبت‌ و عشق‌استوار است‌. بذر اين‌ كيمياي‌ زندگاني‌ در عصر رسالت‌ كاشته‌ شد.كارآيي‌ ايمان‌ در مرحله‌عمل‌ و تحرك‌ هنگامي‌ است‌ كه‌ با محبت‌ و عشق‌ و پيوند عاطفي‌ همراه‌ باشد. و در تفكرديني‌ ما محبت‌ واقعي‌ و عشق‌ و علاقه‌ به‌ اهل‌ بيت‌: است‌ كه‌ اوج‌ آن‌ در عاشورا تجلي‌مي‌يابد.



ابن‌ عساكر از جابر بن‌ عبدالله انصاري‌ نقل‌ مي‌كند:روزي‌ در محضر پيامبر(ص)بوديم‌،علي‌(ع) وارد شد،حضرت‌ فرمود «و الّذي‌ نفسي‌ بيده‌ أن‌ هذا و شيعته‌ هم‌ الفائزون‌؛سوگند به‌ كسي‌ كه‌ جانم‌ در دست‌ اوست‌ اين‌ مرد(علي‌ (ع))و شيعيانش‌ در روز قيامت‌ ازرستگارانند».



امام‌ صادق‌(ع) فرمود «أن‌ شيعتنا منّا خلقوا من‌ فاضل‌ طينتنا... يفرحون‌ لفرحنا ويحزنون‌ لحزننا؛ شيعيان‌ از هستند از طينت‌ ما آفريده‌ شده‌اند، در شادي‌ ما مسرور و درگرفتاري‌ ما محزون‌ و گرفتارند».



در قرآن‌ كريم‌ محبت‌ِ اهل‌ بيت‌ اجر رسالت‌ است‌ (قل‌ لا اسئلكم‌ عليه‌ اجراً الاالمودة‌ في‌ القربي‌)؛ بگو اي‌ پيامبر، من‌ از شما اجر و مزدي‌ درخواست‌ نمي‌كنم‌،مگردوستي‌ خويشاوندانم‌، بر اساس‌ نقل‌ شيعه‌ و سنّي‌ در روايات‌ زيادي‌ پيامبر گرامي‌ اسلام‌نشان‌ مي‌دهد منظور از «قربي‌» اهل‌ بيت‌ و نزديكان‌ و خاصان‌ حضرت‌ هستند. آن‌گاه‌ كه‌آيه‌ مودت‌ نازل‌ گشت‌ اصحاب‌ عرض‌ كردند يا رسول‌ الله(ص) خويشاوندان‌ تو كه‌ محبت‌آنان‌ بر ما واجب‌ است‌ كيانند؟ فرمود:علي‌ و فاطمه‌ و فرزندانشان‌، (اين‌ سخن‌ را سه‌ بارتكرار كرد). اين‌ حديث‌ را حدود پنجاه‌ كتاب‌ از اهل‌ سنّت‌ نقل‌ كرده‌اند.



برپايي‌ مراسم‌ عزاداري‌ مفاد حديث‌ «هل‌ الدّين‌ الا الحب‌ و البغض‌»است‌.به‌ بيان‌ديگر حب‌ و بغض‌ ديني‌ وجود چنين‌ مجالسي‌ را ايجاب‌ مي‌كند تا شركت‌ كنندگان‌ عملاتولا و تبرا را به‌ جهانيان‌ نشان‌ دهند.عزاداري‌ از يك‌ طرف‌ ابراز محبت‌ است‌ به‌ پاك‌ترين‌اهداف‌ انساني‌ و الهي‌ و عرض‌ ارادت‌ به‌ پيشگاه‌ سالار شهيدان‌، از طرف‌ ديگر اظهارِانزجار و تنفر از همه‌ پليدي‌ها و زشتي‌ها و اعلام‌ برائت‌ از يزيد و يزيديان‌ در همة‌ زمان‌هاو مكان‌ها. اين‌ محبت‌ و برائت‌ اگر اساسي‌ باشد فقط‌ در علاقه‌ خلاصه‌ نمي‌شود، بلكه‌ آثارآن‌ در عمل‌ خود را نشان‌ مي‌دهد محب‌ّ را با محبوب‌ پيوند مي‌دهد،به‌ گونه‌اي‌ كه‌ در مسيرخواسته‌ و اهداف‌ اوگام‌ برمي‌دارد و اين‌ گونه‌ اعلام‌ حضور مي‌كند:



«أني‌ سلم‌ لمن‌ سالمكم‌ و حرب‌ لمن‌ حاربكم‌ و ولي‌ لمن‌ والاكم‌ و عدوّ لمن‌ عاداكم‌فاسئل‌ الله الّذي‌ اكرمني‌ بمعرفتكم‌ و معرفة‌ اوليائِكم‌ و رزقني‌ البرائة‌ أن‌ يجعلني‌ معكم‌ في‌الدنيا و الا´خرة‌ و ان‌ يثبت‌ لي‌ عندكم‌ قدم‌ صدق‌ٍ في‌ الدنيا و الا´خرة‌؛ ]اي‌ عاشورائيان‌[من‌ با دوستان‌ شما در صلح‌ و با دشمنان‌ شما در جنگ‌ و ستيزم‌، دوستان‌ شما را دوست‌دارم‌ و دشمنان‌ شما رادشمن‌ مي‌دانم‌ و از كرم‌ حق‌ درخواست‌ مي‌كنم‌ كه‌ با معرفت‌ شما ودوستان‌ شما مرا گرامي‌ سازد و به‌ من‌ لطف‌ نمايد و هميشه‌ بيزاري‌ از دشمنان‌ شما راروزي‌ من‌ كند و مرا در دنيا و آخرت‌ با شما همنشين‌ قرار دهد و در دو عالم‌ به‌ مقام‌ صدق‌ وصفاي‌ شما مرا ثابت‌ قدم‌ نگه‌ دارد».



اين‌ دعا و زيارت‌ چه‌ مي‌خواهد براي‌ ما بيان‌ كند،يك‌ توجه‌ باطني‌ به‌ آن‌ ما را به‌نقش‌ عزاداري‌ رهنمون‌ مي‌سازد. عزاداري‌ يعني‌ كمال‌ جويي‌،عزادار عاشق‌ حسين‌ است‌چون‌ كمال‌ انساني‌ را در وجود او مي‌يابد و راه‌ رسيدن‌ به‌ كمال‌ نهايي‌ (قرب‌ الي‌ الله) را دركربلا مي‌بيند.



گريه‌ در مجالس‌ عزاداري‌ گاه‌ از سر شوق‌ است‌. بسياري‌ از قضاياي‌ كربلا به‌ سبب‌روح‌ِ حماسي‌ داشتن‌ِ آن‌ شوق‌ آفرين‌ است‌ و شورانگيز. داستان‌ شب‌ عاشورا را به‌ ياد آوريد،آن‌گاه‌ كه‌ امام‌ بيعت‌ را از يارانش‌ برمي‌دارد، مي‌فرمايد: اي‌ ياران‌ من‌ از تاريكي‌ شب‌استفاده‌ كنيد برويد، زيرا اينان‌ به‌ جز من‌ به‌ كسي‌ كار ندارند... سكوت‌ عجيبي‌ بر مجلس‌حاكم‌ بود ياران‌ با وفا، يكي‌ پس‌ از ديگري‌ و به‌ نوبت‌ با تعبيرات‌ زيبايي‌ اعلام‌ حضوركردند:«و لَم‌ نفعل‌ ذلك‌؟ لنبقي‌ بعد ذلك‌،لا ارانا الله ذلك‌ ابداً؛ براي‌ چه‌ تو را بگذاريم‌ وبرويم‌، آيا براي‌ اين‌ كه‌ بعد از تو زنده‌ بمانيم‌، خدا هرگز چنين‌ روزي‌ را نياورد»، اين‌ سخن‌عزت‌ آفرين‌ را نخست‌ حضرت‌ عباس‌(ع) گفت‌، ديگران‌ نيز او را متابعت‌ كردند.مسلم‌ بن‌عوسجه‌ مي‌گويد: اي‌ پسر پيغمبر خداوند زندگي‌ بعد از تو را نصيب‌ من‌ نگرداند، مي‌جنگم‌تا نيزه‌ و شمشيرم‌ را در سينه‌ دشمنانت‌ فرود آورم‌، اگر وسيله‌اي‌ نداشته‌ باشم‌ با سنگ‌مبارزه‌ مي‌كنم‌ و از تو دور نمي‌شوم‌ تا با تو بميرم‌. سعيد بن‌ عبدالله عرض‌ مي‌كند. اي‌فرزند پيامبر، اگر بدانم‌ در راه‌ تو كشته‌ مي‌شوم‌ و سپس‌ زنده‌ مي‌گردم‌ و زنده‌ زنده‌ مي‌سوزم‌و بدانم‌ كه‌ هفتاد بار با من‌ چنين‌ مي‌شود از تو جدا نمي‌شوم‌ تا قبل‌ از تو مرگ‌ خويش‌ راببينم‌.



پس‌ از آن‌ زهير بن‌ قين‌ برخاست‌ و گفت‌:اي‌ پسر پيامبر، دوست‌ دارم‌ هزار باركشته‌ و باز زنده‌ شوم‌ و خداوند تو را و اهل‌ بيت‌ تو را زنده‌ بدارد. هر يك‌ از ياران‌ و اصحاب‌



امام‌ حسين‌
(ع) در آن‌ شب‌ عشق‌ و عزت‌ با بهترين‌ تعبيرات‌ ممكن‌ اعلام‌ وفاداري‌ كردند.چرا چنين‌ نباشد، كساني‌ كه‌ مي‌دانند مرگ‌ يك‌ مرتبه‌ بيش‌ نيست‌، اما فداكاري‌ و جانبازي‌در راه‌ امام‌ حسين‌ عزت‌ و سعادت‌ جاوداني‌ را در پي‌ دارد. عزاداري‌ يادآوري‌ چنين‌صحنه‌هاي‌ عزت‌ آفرين‌ و شورانگيزي‌ است‌ كه‌ تأثير آن‌ را در وجدان‌هاي‌ پاك‌ فقط‌ درقطره‌هاي‌ اشك‌ مي‌توان‌ ديد و تفسير كرد.



گريه‌ و عزاداري‌ گاه‌ جنبه‌ عاطفي‌ دارد.انسان‌ با عاطفه‌ زنده‌ است‌، آنچه‌ در درون‌قفسه‌ سينه‌ او قرار دارد، قلب‌ است‌ نه‌ سنگ‌. اگر قلبي‌ با شنيدن‌ مناظر تكان‌ دهنده‌ كربلابه‌ درد آيد،احساسش‌ جريحه‌دار گردد و شراره‌هاي‌ آتشين‌ خود را به‌ صورت‌ قطره‌هاي‌اشك‌ به‌ خارج‌ پرتاب‌ كند اين‌ نشانه‌ قوت‌ و سلامت‌ دل‌ است‌، نه‌ علامت‌ ضعف‌. درمجالس‌ عزاداري‌، صحراي‌ رنگين‌ كربلا، بدن‌هاي‌ قطعه‌ قطعه‌ شده‌ شهيدان‌، سرهاي‌عزيزان‌ پيامبر خدا بر نيزه‌ها و خيمه‌هاي‌ سوخته‌، گوش‌هاي‌ پاره‌،بدن‌هاي‌ تازيانه‌ خورده‌،خرابة‌ شام‌، تازيانه‌ و لب‌هاي‌ مبارك‌ امام‌ حسين‌(ع) هلهله‌ و شادماني‌ مردم‌ كوفه‌ و شام‌،جسارت‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌، موهاي‌ سفيد شده‌ و قد خميده‌ زينب‌، و مصايب‌امام‌ سجاد(ع)... باز سازي‌ و يادآوري‌ مي‌گردد.



امكان‌ ندارد انساني‌ از شنيدن‌ اين‌ مصائب‌ به‌ شور و هيجان‌ نيايد و بر يزيديان‌نفرين‌ نكند عملكرد آنان‌ را مورد اعتراض‌ قرار ندهد. به‌ اين‌ ترتيب‌، گريه‌ بر امام‌حسين‌(ع) ويارانش‌ در نهايت‌ تبديل‌ به‌ گريه‌ و اعتراض‌ و پرخاش‌ مي‌گردد.گريه‌اي‌ كه‌تجسم‌ اهداف‌ كربلا بر گونه‌هاست‌ تأثير اين‌ گريه‌ها به‌ مراتب‌ بيشتر از حرف‌ و ساز وكارهاي‌ امروزي‌ است‌. اين‌ اشك‌ها اساس‌ دشمنان‌ را مي‌لرزاند.



گريه‌ حضرت‌ فاطمه‌ زهرا3 در بيت‌ الاحزان‌ پيام‌ داشت‌ براي‌ آيندگان‌، براي‌همين‌ بدخواهان‌ سعي‌ مي‌كردند او را از اين‌ عمل‌ باز دارند. امام‌ راحل‌(ره‌) با درك‌ تأثيرِاين‌ گريه‌ها توصيه‌ مي‌كنند «در سرتاسر كشور مجلس‌ روضه‌ باشد، همه‌ روضه‌ بخوانند وهمه‌ گريه‌ كنند».



پيروان‌مكتب‌ عاشورا مي‌توانند از طريق‌ شعار دادن‌، سرود خواندن‌، برگزاري‌همايش‌ها و... پيوندشان‌ را با اهداف‌ عاشورا ابراز نمايند، اما عزاداري‌ و سوگواري‌صادقانه‌تر مي‌تواند بيانگر اين‌ پيوند باشد، چرا كه‌ به‌ قول‌ معروف‌ شنيدن‌ كي‌ بود مانندديدن‌. مجالس‌ عزاداري‌ بازسازي‌ مصائب‌ كربلا و تجسم‌ افتخارات‌ عاشورائيان‌ است‌.فرض‌ كنيم‌ كه‌ همه‌ مردم‌ مي‌دانند در كربلا چه‌ گذشت‌، اين‌ دانستن‌ تأثير دارد، اما اگرصحنه‌هاي‌ عاشورا بازسازي‌ شود، شهر سياه‌پوش‌ گردد، دسته‌هاي‌ عزاداري‌ راه‌ بيفتد، به‌مراتب‌ تأثير بيشتري‌ دارد.اين‌ اقدامات‌ اعلام‌ وفاداري‌ به‌ اهداف‌ والاي‌ امام‌ حسين‌ است‌.



حال‌ مي‌دانيم‌ چرا امام‌ حسين‌ از حلقوم‌ بريده‌ فرياد كرد «او سمعتم‌ بغريب‌ٍ اوشهيدٍ فاندبوني‌؛ اگر خبر غريب‌ يا شهيدي‌ را شنيديد بر من‌ گريه‌ كنيد» چون‌ گريه‌ برشهيد هماهنگي‌ با روح‌ او، شركت‌ در حماسه‌، و حركت‌ در موج‌ اوست‌. عزاداري‌ بازسازي‌صحراي‌ خاطره‌آلود كربلاست‌.يادآوري‌ آن‌ در اعماق‌ قلب‌ خونسردترين‌ افراد جوش‌ وخروش‌ برمي‌انگيزد، حزن‌ و اندوه‌ و هيجان‌ شديد پديد مي‌آورد و روح‌ را در معارج‌ كمال‌چنان‌ پرواز مي‌دهد كه‌ همة‌ دنيا در برابر آن‌ ناچيز جلوه‌ مي‌كند. ادوارد برون‌ خاورشناس‌انگليسي‌ مي‌گويد «كيست‌ كه‌ عزاداري‌ شيعيان‌ را ببيند، ولو اين‌ كه‌ پيرو مذهب‌ ديگري‌باشد و حقيقت‌ آن‌ مراسم‌ را كه‌ از مظاهر عالية‌ احساسات‌ مذهبي‌ آنان‌ است‌ و اهميتي‌ راكه‌ اين‌ سوگواري‌ نزد شيعيان‌ دارد تا حدي‌ در ضمير خود احساس‌ نكند؟»



آري‌، عزاداري‌ رمز محبت‌ است‌، هيچ‌ قدرتي‌ نمي‌تواند اين‌ محبت‌ خالص‌ وارادات‌ بي‌شائبه‌ را كه‌ شيعيان‌ به‌ ساحت‌ پيشواي‌ امام‌ شهيدان‌ تاريخ‌ ابراز مي‌دارند از دل‌آنان‌ بيرون‌ كند. اين‌ محبت‌ ما را زنده‌ مي‌دارد و اميد مي‌دهد، زيرا اين‌ نماد(الگو) راه‌ را به‌محبانش‌ نشان‌ مي‌دهد و وجود آنان‌ را از آرمان‌هاي‌ والا سرشار مي‌سازد. عزاداري‌ عرض‌تسليت‌ به‌ محضر پيامبر گرامي‌ اسلام‌ است‌ چون‌ به‌ گفته‌ سيد رضي‌(ره‌) «لو رسول‌ اللهيحيي‌'' بعده‌ قعد اليوم‌ عليه‌ للعزا» اگر پيامبر خدا پس‌ از روز عاشورا زنده‌ بود همواره‌ دراين‌ روز به‌ عنوان‌ صاحب‌ عزا مي‌نشست‌ تا همه‌ بيايند و به‌ او تسليت‌ بگويند.





7 - گسترش‌ آگاهي‌ و انديشه‌ ناب‌




نقش‌ عزاداري‌ در بالا بردن‌ سطح‌ فكري‌ مسلمانان‌ در ابعاد گوناگون‌ فرهنگي‌ واجتماعي‌ سياسي‌ و اخلاقي‌ بر كسي‌ پوشيده‌ نيست‌. به‌ جرأت‌ مي‌توان‌ گفت‌ مجالس‌عزاداري‌ يك‌ دانشگاه‌ است‌. اگر اموال‌ و پول‌هاي‌ هنگفت‌ را مخصوص‌ ترويج‌ تعليمات‌اخلاقي‌ و اجتماعي‌ قرار دهند و مكتب‌هايي‌ در طول‌ سال‌ فعال‌ باشد به‌ اندازة‌ عزاداري‌ ازثبات‌ برخوردار نبوده‌ و مورد حسن‌ استقبال‌ قرار نمي‌گيرد. امام‌ حسين‌ با سرماية‌ اخلاص‌ وايثار معنويت‌، مدرسه‌اي‌ بنيان‌ گذاشت‌ كه‌ حدود چهارده‌ قرن‌ فعال‌ بوده‌ و رو به‌ گسترش‌است‌ و در جهان‌ اسلام‌ به‌ ويژه‌ در جامعة‌ شيعي‌ توسعة‌ روزافزون‌ اين‌ مراسم‌ در خور توجه‌مي‌باشد و اين‌ توسعة‌ فكري‌ و رشد ديني‌ مسلمانان‌ در عمل‌ موجب‌ گسترش‌ اسلام‌ است‌.



در اين‌ زمينه‌، بهتر است‌ نقش‌ عزاداري‌ را در توسعه‌ اسلام‌ ناب‌ از زبان‌ ديگران‌بشنويم‌. ناپلئون‌ مي‌گويد:ما اگر يك‌ امر اجتماعي‌ يا سياسي‌ داشته‌ باشيم‌. بايد ده‌ها هزاركارت‌ چاپ‌ كرده‌ و با زحمات‌ زيادي‌ آنها را به‌ ديگران‌ مي‌رسانيم‌ تازه‌ از آن‌ تعداد، حدودهزار نفرشان‌ حاضر مي‌شوند ليكن‌ اين‌ مسلمانان‌ و شيعيان‌ با نصب‌ يك‌ پرچم‌ سياه‌ برسر در خانه‌اي‌ اعلام‌ مي‌كنند خواهيم‌ براي‌ حسين‌ عزيزمان‌ عزاداري‌ كنيم‌، ده‌هاهزارنفرشان‌ در ظرف‌ دو ساعت‌ در مجلس‌ جمع‌ مي‌شوند و تمام‌ مسايل‌ سياسي‌ واجتماعي‌ و مذهبي‌ خود را در آن‌ مجلس‌ حل‌ و فصل‌ مي‌كنند؛ اين‌ يكي‌ از آثار قيام‌امام‌حسين‌(ع) است‌.



مسيو ماربين‌ فيلسوف‌ و خاورشناس‌ آلماني‌ در كتاب‌ سياست‌ اسلامي‌ مي‌نويسد«بي‌ اطلاعي‌ بعضي‌ از تاريخ‌ نويسان‌ ما موجب‌ شده‌ كه‌ عزاداري‌ شيعه‌ را به‌ جنون‌ وديوانگي‌ نسبت‌ دهند ولي‌ اينان‌ گزافه‌ گفته‌ و به‌ شيعه‌ تهمت‌ زده‌اند. ما در ميان‌ اقوام‌ وملت‌ها مردمي‌ مانند شيعه‌ پرشور و زنده‌ نديده‌ايم‌، زيرا شيعيان‌ به‌ واسطة‌ برپا كردن‌عزاداري‌ حسين‌ سياست‌هاي‌ عاقلانه‌اي‌ را انجام‌ داده‌ و نهضت‌هاي‌ مذهبي‌ ثمربخشي‌را به‌ وجود مي‌آورند. كسي‌ كه‌ سير تكاملي‌ شيعه‌ را بررسي‌ كند و زندگي‌ آناني‌ را كه‌ عزاي‌حسين‌ را به‌ پا مي‌كنند در مدت‌ صد سال‌ آخر مورد مطالعه‌ قراردهد مي‌فهمد كه‌ شيعه‌ به‌آخرين‌ مرحله‌ تكامل‌ خود رسيده‌ است‌. صد سال‌ پيش‌ شيعيان‌ و پيروان‌ علي‌ و حسين‌ درهند انگشت‌ شمار و كم‌ بودند، ولي‌ امروز شيعيان‌ هند در مرتبه‌ سوم‌ از نظر مذهبي‌ قرارگرفته‌اند و هم‌ چنين‌ است‌ در سائر نقاط‌ جهان‌.



بر تاريخ‌ نويسان‌ ما لازم‌ است‌ كه‌ درباره‌ شيعه‌ تحقيق‌ بيشتري‌ كنند و كار آنان‌ را به‌ديوانگي‌ و جنون‌ نسبت‌ ندهند. من‌ معتقدم‌ كه‌ رمز بقا و پيشرفت‌ اسلام‌ و تكامل‌مسلمانان‌ به‌ خاطر شهادت‌ حسين‌ بن‌ علي‌ و آن‌ رويدادهاي‌ غم‌انگيز مي‌باشد و يقين‌دارم‌ كه‌ سياست‌ عاقلانه‌ مسلمانان‌ و اجراي‌ برنامه‌ زندگي‌ ساز آنان‌ به‌ واسطه‌ عزاداري‌حسين‌ بوده‌ است‌. مادامي‌ كه‌ اين‌ روش‌ و خصلت‌ در ميان‌ مسلمانان‌ وجود دارد هرگز آنان‌تن‌ به‌ خواري‌ نمي‌دهند و تحت‌ اسارت‌ كسي‌ نمي‌روند... من‌ خودم‌ چند بار در استامبول‌ درمجالس‌ عزادراي‌ حسين‌ شركت‌ كردم‌ و به‌ واسطه‌ مترجم‌ شنيدم‌ كه‌ مي‌گويند: حسيني‌ كه‌بر ما طاعتش‌ واجب‌ است‌، هرگز زير بار ظلم‌ و ستم‌ نرفت‌ و با يزيد جنايتكار سازش‌ نكرد.از خود، خاندان‌ و اموالش‌ گذشت‌ تا شرافت‌ و بلندي‌ حسب‌ و مقام‌ خود را حفظ‌ كند وبه‌ اين‌واسطه‌ بود كه‌ به‌ نام‌ نيكي‌ رسيد و شهرت‌ بسزايي‌ در دنيا پيدا كرد، به‌ مقام‌ قرب‌ الهي‌رسيد. و حايز مقام‌ شفاعت‌ در قيامت‌ گشت‌، ولي‌ دشمنان‌ او در دنيا و آخرت‌ به‌ بدبختي‌ وزيانكاري‌ دچار شدند.



من‌ از آن‌ پس‌ فهميدم‌ كه‌ شيعيان‌ در حقيقت‌ از اين‌ راه‌ به‌ همديگر درس‌جوانمردي‌ و شجاعت‌ مي‌آموزند و به‌ همديگر مي‌گويند: اگر شما شيعه‌ هستيد واصحاب‌شرف‌ مي‌باشيد و خواهان‌ سيادت‌ و بزرگي‌ هستيد، پس‌ به‌ زير بار يزيد و يزيديان‌ نرويد،ذلت‌ و خواري‌ قبول‌ نكنيد، بلكه‌ مرگ‌ با عزت‌ را بر زندگي‌ ذلت‌بار برگزينيد. تا در دنيا وآخرت‌ رستگار باشيد. پر روشن‌ است‌ امتي‌ كه‌ از گهواره‌ تا گور چنين‌ تعاليم‌ عاليه‌ رامي‌آموزد به‌ چه‌ درجه‌اي‌ از افكار نغز و سجاياي‌ عالي‌ خواهند رسيد، آري‌ چنين‌ ملتي‌سزاوار است‌ كه‌ به‌ عالي‌ترين‌ درجه‌ سعادت‌ و شرافت‌ برسند و آنان‌ هستند كه‌ از حريم‌شرافت‌ و حماسه‌هاي‌ خود به‌ خوبي‌ پاسداري‌ مي‌كنند و از اين‌ راه‌ به‌ تمدن‌ عالي‌ روزمي‌رسند و اين‌ مكتب‌ است‌ كه‌ حقوق‌ انساني‌ را آموزش‌ داده‌ و اصول‌ سياست‌ را يادمي‌دهد.



گاندي‌ رهبر فقيد هند مي‌گويد «من‌ براي‌ مردم‌ هند چيزي‌ تازه‌اي‌ نياورده‌ام‌ فقط‌نتيجه‌اي‌ راكه‌ از مطالعات‌ و تحقيقاتم‌ دربارة‌ تاريخ‌ زندگاني‌ قهرمان‌ كربلا به‌ دست‌ آورده‌بودم‌ ارمغان‌ ملت‌ هند كردم‌، ما اگر بخواهيم‌ هند را نجات‌ بدهيم‌، بايد همان‌ راهي‌ رابپيماييم‌ كه‌ حسين‌ بن‌ علي‌ پيمود».



ژوزف‌، خاورشناس‌ فرانسوي‌ در كتابش‌ به‌ نام‌ «اسلام‌ و مسلمانان‌» تحت‌ عنوان‌«شيعه‌ و پيشرفت‌هاي‌ خيره‌ كننده‌ آن‌» مي‌نويسد: «آماري‌ كه‌ اخيراً - در زمان‌ حيات‌مؤلف‌- دولت‌ فرانسه‌ ارائه‌ داد، نشان‌ مي‌دهد يك‌ ششم‌ مسلمانان‌ جهان‌ را شيعيان‌تشكيل‌ مي‌دهند... مي‌توان‌ گفت‌ پس‌ از يك‌ يا دو قرن‌ ديگر بر ساير فرقه‌هاي‌ اسلامي‌پيشي‌ خواهد گرفت‌. بزرگترين‌ علتي‌ كه‌ در اين‌ پيشرفت‌ مؤثر است‌ به‌ پاكردن‌ عزاداري‌حسين‌ است‌ كه‌ ديگران‌ را به‌ سوي‌ مذهب‌ شيعه‌ دعوت‌ مي‌كند. امروز همة‌ شيعيان‌ عزاي‌حسين‌ را به‌ پامي‌كنند...اگر مي‌بينيم‌ در هند شيعيان‌ بسياري‌ وجود دارد، بر اثر اقامه‌ ماتم‌و عزاداري‌ است‌.



آري‌ شيعه‌ مذهب‌ خود را به‌ واسطة‌ زور شمشير به‌ پيش‌ نبرده‌ است‌... بلكه‌ شيعه‌ به‌وسيله‌ نيروي‌ سخن‌ و تبليغ‌ كه‌ اثرش‌ از شمشير بالاتر است‌ به‌ اين‌ درجه‌ و مقام‌ رسيده‌است‌. شيعيان‌ در اثر اهميت‌ دادن‌ به‌ انجام‌ مراسم‌ مذهبي‌ به‌ جايي‌ رسيده‌اند كه‌ دو سوم‌مسلمانان‌ از روش‌ آنان‌ پيروي‌ كرده‌، بلكه‌ شريك‌ آنها شده‌اند. به‌ زودي‌ شيعه‌ از نظر عددو عظمت‌ بر فرقه‌هاي‌ ديگر اسلامي‌ برتري‌ پيدا خواهد كرد. اين‌ مراسم‌ باعث‌ شده‌ كه‌شيعيان‌ به‌ درخواست‌هاي‌ زمان‌ و تمدن‌ آشنا گردند. زندگي‌ مسالمت‌آميز آنان‌ سبب‌ شده‌كه‌ ديگران‌ با شركت‌ در محافل‌شان‌ با آموزه‌هاي‌ شيعه‌ آشنا گردند و در نهايت‌ به‌ مذهب‌آنان‌ بگروند. سياستمداران‌ غربي‌ از روش‌ شيعيان‌ در ترويج‌ و تبليغ‌ دين‌ پيروي‌ كرده‌ وبراي‌ پيشرفت‌ آئين‌ كليسا مخارج‌ زيادي‌ را به‌ مصرف‌ مي‌رسانند».



يكي‌ ديگر از مورخان‌ غربي‌ در زمينة‌ تأثير نقش‌ قيام‌ عاشورا و عزاداري‌ درمقدرات‌ جهان‌ اسلام‌ چنين‌ مي‌نويسد: «فاجعة‌ كربلا نه‌ تنها مقدرات‌ خلافت‌، بلكه‌مقدرات‌ ممالك‌ پادشاهي‌ اسلامي‌ را مدتي‌ بعد از انقراض‌ خلافت‌ تعيين‌ كرد. كيست‌ كه‌آن‌ عزاداري‌ پرشور و پرهيجان‌ را ببيند و بداند كه‌ هر سال‌ مسلمانان‌ جهان‌ چگونه‌ از شام‌تا بام‌ سينه‌ مي‌كوبند و با آهنگ‌ موزون‌ و محزون‌ خود بي‌آن‌ كه‌ خسته‌ شوند ديوانه‌وار فريادمي‌زنند: حسين‌، حسين‌، حسين‌! و حربة‌ كشنده‌ و شمشير برنده‌ و دودمي‌ را كه‌ امويان‌ به‌دشمنان‌ خود داده‌اند تشخيص‌ ندهد؟»



آري‌، امام‌ حسين‌ در كربلا آمد تا راه‌ را براي‌ قيام‌هاي‌ بعد از خودش‌ نشان‌ دهد.اوقيام‌ كرد تا اصل‌ «كل‌ يوم‌ عاشورا و كل‌ ارض‌ٍ كربلا» را در آفاق‌ ارزش‌هاي‌ انساني‌ با خون‌حك‌ كند. زينب‌ و اهل‌ بيت‌ به‌ اسارت‌ رفتند تا آن‌ را تفسير و جاودانه‌ سازند.





نتيجه‌




قيام‌ عاشورا يك‌ قيام‌ اسوه‌ و عزاداري‌ تجلي‌ آن‌ در همه‌ زمان‌ها و مكان‌هاست‌.عزاداري‌ اقتدا به‌ پيشوايان‌ دين‌، تجديد بيعت‌ با امام‌ حسين‌ و برائت‌ از يزيد و يزيديان‌،عامل‌ افزايش‌ ايمان‌ و معنويت‌، در نهايت‌ باعث‌ نجات‌ و پيشرفت‌ اسلام‌ و توسعة‌ فكري‌مسلمانان‌ است‌. عزاداري‌ مصاف‌ پايداران‌ در ايمان‌ است‌ با مذبذبين‌ كه‌ همواره‌ سرگردانند. عزاداري‌ در ايام‌ محرّم‌ ظهور دوباره‌ امام‌ حسين‌(ع) با آن‌ فرياد شورانگيز واميدبخش‌ حضرت‌ است‌. عزاداري‌ نسخه‌ شفابخشي‌ است‌ در دست‌ عاشورائيان‌،وسيله‌اي‌ است‌ بين‌ امت‌ و امام‌ قطره‌هاي‌ زلال‌ِ اشك‌ِ ديدگان‌ عزادار فرشتة‌ نجات‌ است‌.



عزاداران‌ سربازان‌ حقيقي‌ عزت‌ و شرافتند. كساني‌ كه‌ در اين‌ عرصه‌ ايجاد شبهه‌مي‌كنند يا از فلسفة‌ واقعي‌ عزاداري‌ و نقش‌ آن‌ در بازسازي‌ صحنه‌هاي‌ عاشورا بي‌اطلاع‌اند يا مغرضانه‌ در صدد حريم‌ شكني‌ هستند، ارزش‌ها و مقدسات‌ مردم‌ را زير سؤال‌مي‌برند تا به‌ اهداف‌ شوم‌ خودشان‌ برسند. در هر حال‌، برخواص‌ امت‌ است‌ كه‌ در راه‌ تبليغ‌فلسفه‌ قيام‌ حسيني‌ و عزاداري‌ آن‌ همت‌ كنند.



اللّ''هم‌ ارزقنا شفاعة‌ الحسين‌ يوم‌ الورود و ثبت‌ لنا قدم‌ صدق‌ٍ عندك‌ مع‌ الحسين‌ واصحاب‌ الحسين‌ الذين‌ بذلوا مهجهم‌ دون‌ الحسين‌(ع).



/ 1