كربلا در زبانهاى شرقى باستانى (×)
السيد سامى البدرى ترجمه: م. آزاد اردبيلىاشاره:
سرزمين «كربلا» براى ما شيعيان به عنوان قتلگاه و مزار سالار شهيدان حسينبن على، عليهماالسلام، شناخته شده است. اما اين سرزمين پيشينه تاريخى طولانى دارد و از ديرباز سرزمينى مقدس و مورد توجه بودهاست. در روايتهايى كه از معصومين، عليهمالسلام، به ما رسيده نيز اين سرزمين جايگاه و اهميتخاصى دارد و از آن با احترام خاصى ياد شدهاست. از جمله در روايتى كه اميرمؤمنان، عليهالسلام، از پيامبر اكرم، صلىاللهعليهوآله، نقل مىكند، آمده است: يقبر ابنى بارض يقال لها كربلاء هى البقعة التى كانت فيها قبة الاسلام التى نجاالله عليها المؤمنين الذين آمنوا مع نوح فى الطوفان. (1) فرزندم در سرزمينى كه به آن «كربلا» گفته مىشود، به خاك سپرده مىشود. آنجا سرزمينى است كه گنبد اسلام در آن قرار دارد. همانجا كه خداوند مؤمنانى را كه به نوح ايمان آورده بودند در طوفان نجات دارد. در روايت ديگرى نيز كه از امام صادق، عليهالسلام، نقل شده ايشان خطاب به «ابى يعفور» مىفرمايد: و يحك اما تعلم ان الله اتخد كربلا حرما آمنا مباركا قبل ان يتخذ مكة حرما. (2) واى بر تو! آيا نمىدانى كه خداوند «كربلا» را حرم امن قرار داد، پيش از آنكه مكه را حرم قرار دهد؟! در مقاله حاضر نويسنده پس از اشاره به روايتهاى ياد شده، تلاش كرده است كه با ريشهيابى لغت «كربلا» و يافتن معادلهاى آن در زبانهاى شرق باستان جايگاه تاريخى اين سرزمين را نشان دهد. روايتهاى ياد شده اشاره به اين دارند كه «كربلا» سرزمينى است كه در آن گنبد اسلام قرار دارد. همان سرزمينى كه خداوند به هنگام طوفان، كسانى را كه به نوح ايمان آورده بودند نجات داد. چنانكه معروف است، «كربلا» از پيش از دوران اسلامى نام منطقهاى در غرب رود فرات بوده كه نامهاى تاريخى ديگرى چون «طف»، «عمورا» و ... نيز داشته است. مؤلف «معجم البلدان» مىگويد: «كربلا» از واژه «كربلة» به معنى «سستى پاها» گرفته شده است. گفته مىشود: «جاء يمشى مكربلا»; يعنى آمد در حالى كه به سستى راه مىرفت. بر اين اساس مىتوان گفت كه زمين آن منطقه سستبوده و از اينرو «كربلا» ناميده شده است. همچنين در لغت گفته مىشود «كربلت الحنطة»; يعنى گندم را پاك و خالص كردم. بنابراين مىتوان گفت كه چون اين سرزمين خالى از سنگريزه و درختان انبوه بوده، به آن «كربلا» گفتهاند. (3) به نظر من براى ريشه و منشا واژه كربلا سه احتمال وجود دارد:احتمال اول:
تركيبى از «كرب - ايلا» باشد واژه «كرب» تلفظ ديگر واژه «قرب» در عربى است كه به معنى نزديكى و نزديك شدن به معبود است. (4) اين واژه در زبانهاى عبرى و سريانى همانند عربى با «قاف»نوشته مىشود اما در زبانهاى اكدى و بابلى با «كاف» نوشته مىشود. (5) در زبان عربى، سبئى كهن و عبرى، «قربان» به معناى چيزى كه به خداوند، عزوجل، نزديك مىشود (6) و همچنين قربانى است كه در راه خدا داده مىشود. و از همين باب است «عيد قربان» كه همان «عيد اضحى» است. و در زبان سريانى شرقى «قربانا» به معنى قربانى مقدس است. (8) در زبان سبئى كهن «مكرب» به معنى معبد، كنيسه يهوديان، عبادتگاه و صومعه آمده كه مشتق از «كرب» است. (9) در نقشه «بطلميوس» (10) ،شهر مكه با نام «مكورابا» آمده كه همان لفظ «مكوربة» يا «مكربة» است، كه در زبان عربى به صورت «مقربة» (اسم مكان از قرب) مىآيد و به معنى «محلى كه به معبود نزديك مىشوند» يا «خانه نزديك شدن» يا «معبد» يا «مسجد» يا «محل عبادت» است. (11) لفظ «ايل» در زبان عبرى به معنى «پروردگار آفريننده» است كه «ايلوها» هم تلفظ مىشود. (12) و در زبان اكدى و بابلى «ايلو»، (ILU) به معنى «خداوند» و «پروردگار» است (13) كه برابر با واژه «آن»، (AN) در زبان سومرى است. (14) بر اين اساس مىتوان گفت: «كربلا» به معنى «نزديكى به پروردگار» و «نزديكى جستن به پروردگار» مىباشد و شهر كربلا نيز به معنى «شهر نزديكى به پروردگار» و «شهر خانه خدا» است. (15) اين مفهوم هماهنگى كاملى با اين روايت منقول از امام صادق، عليهالسلام، دارد كه مىفرمايد: خداوند پيش از آنكه مكه را حرم امن قرار دهد كربلا را حرم امن كرده است. (16)احتمال دوم:
تركيبى از «كار - بلات» باشد لفظ «كار»، (Kar) واژهاى است كه در برابر يكى از علائم خط ميخى گذاشته شده در زبان اكدى مترادف با واژه «ايطيرو»، ( eteru) (17) و «اطيرو»، (etteru) و «ايطيرتو»، (ettertu) به معنى «نجات دادن» است. واژه «بلات»، (balat) مشابه واژه اكدى «باليتو»، (balittu) است، كه مؤنث كلمه «بالتو»، (baltu) و «بالاتو»، (balatu) و به معنى «زندگى» و «در امان بودن» مىباشد. براساس اين احتمال مىتوان گفت واژه «كربلات» به معنى «نجات زندگى» است، و در خط ميخى به صورت، (din) و يا، (ti) نوشته مىشود. (18) مانند واژه اورشليم كه مركب از «اور» به عنوان يك واژه سومرى و «شاليم» به عنوان يك واژه اكدى مىباشد. بنابراين شهر كربلا به معنى شهر نجات زندگى است كه اين مفهوم با اين روايت منقول از پيامبر مطابقت كامل دارد كه مىفرمايد: كربلا سرزمينى است كه خداوند در آن انسانهاى مؤمنى را كه به نوح ايمان آوردند نجات داد.احتمال سوم:
تركيبى از «كور - بلات» باشد «كور» كه واژهاى استبراى علامت ميخى، (Kur) ،به معنى «معبد و پرستشگاه»، «خانه بزرگ عبادت»، «شهر» و يا «تپه» مىباشد. (19) بر اين اساس «كوربلات» به معنى «شهر امن» يا «معبد امن» يا «خانه صلح» است. اين مفهوم نيز با دو روايتيادشده مطابقت دارد.نگاهى به واقعيت احتمالهاى سهگانه
بعيد نيست كه اين مفاهيم احتمالى سهگانه در مراحل مختلف تاريخى با واژه «كربلا» ارتباط داشته باشند، چه آنكه اين منطقه در طول تاريخ توصيفهاى متعددى داشته است. اگر «كرب - ايل» بگوييم از آن جهتخواهد بود كه خانهاى براى عبادت خداوند و نزديكى به او بوده است. اگر «كر - بلات» بگوييم از آن جهت است كه اين مكان همان جايى است كه در آن زندگى بشريت از طوفان نجات داده شد. و اگر «كور - بلات» گفته شود، بدان جهت است كه اين منطقه معبد امن است و توصيف خانههاى خدا به شمار مىرود و چنانچه در كلام حضرت ابراهيم آمدهاست: و اذ قال ابراهيم رب اجعل هذا بلدا آمنا و ارزق اهله من الثمرات. (20) كوه كشتى نوح در بابل است يا، (Di) عوض كنيم واژه «كردين» و «كردى» به دستخواهيم آورد. واژه «كردى»، نزديك به واژه «قردى» است كه مؤلف «معجمالبلدان» ذكر كردهاست. او مىگويد: «قردى» روستايى در نزديك «كوه جودى» در منطقه جزيره [در بينالنهرين] و در نزديكى «قريه ثمانين» است كه در آن كشتى نوح پهلو گرفت. (21) گفتنى است كه آنچه «حموى» در اينجا در مورد محل «قردى» اظهار داشته، به پيروى از برخى منقولات اهل كتاب است. در تورات آرامى معروف به «ترجوم اونقيلوس» (22) و همچنين تورات سريانى معروف به «بشيطا» (23) ،واژه «قردو» همچنين به عنوان معادل و مترادف نام «آرارات» ذكر شدهاست. لفظ «آرارات» در تورات عبرى (24) به كوهى اطلاق شده كه كشتى نوح بر آن مستقر شد. مفسران يهودى و مسيحى پيشين و جديد تورات معتقدند كه كوه «آرارات» يا «قردو» در شمال آشور واقع است كه اكنون در جنوب تركيه مىباشد. آرارات (آرارت): در مورد واژه «آرارات» گفته شده كه اصل آن از زبان اكدى و واژه «اورارتو» گرفته شده اما در مورد اين واژه بيش از اين تحقيق نشده است. از نظر ما اين واژه از دو قسمت تشكيل شدهاست: 1 - «اور» به معنى «شهر»; چنانچه در مورد «اورشليم» گفته مىشود.به معنى شهر صلح و چنانچه در مورد «اربيل» گفته مىشود كه مركب از «ار» و «بيل» است كه در اصل «اور» و «بعل» بودهاند و به معناى «شهر پروردگار» است. 2 - «ارتو» يا «آرات» يا «آراد» يا «آردو» يا «اريدو». اين لفظ در كتيبههاى ميخى به معانى مختلفى آمده، از جمله يكى از نامهاى رود فرات است (25) و نيز از اسامى قديمى شهر بابل به شمار مىرود. (26) بنابراين، معنى لغوى واژه اكدى «اورارتو» كه ريشه اصلى واژه آرارات در تورات عبرى مىباشد «شهر بابل» است و معنى عبارت كوههاى «آرارات» در تورات عبرى و عبارت كوههاى «قردو» در تورات آرامى و سريانى همان «كوههاى شهر بابل» است. طارات (كوههاى صخرهاى): از جمله دلايل ديگر اينكه «قردو» از نامهاى شهر بابل در دورانهاى گذشته بوده است. (27) منظور از كوههاى شهر بابل، سلسله ارتفاعات صخرهاى پراكنده در غرب رود فرات كوفه است. در اين موضوع هيچيك از شهرشناسان پيشين، جغرافىدانان جديد و همچنين اهالى نجف و كربلا كه با جغرافياى منطقه آشنايى دارند، ترديد ندارند. اين كوههاى صخرهاى پراكنده كه در آن تپههايى با ارتفاع 65 متر از سطح دريا يافت مىشود. از نجف شروع شده تا شمال غربى ادامه يافته و به كربلا ختم مىشود. اين ارتفاعات به «طارات» يا «طار» معروف هستند. يكى از گروههاى باستانشناسى ژاپنى در يكى از اين «طارات» كه به «طار ام جمال» مشهور است و در شمال شرقى نجف و جنوب غربى كربلا واقع شده است، عمليات حفارى انجام داد و عكسهايى را نيز از آن منتشر كرد. واژه «طار» يا «طارات» قرابتبسيار زيادى با لفظ اكدى «اطيرو»، (eteru) ، «اطيرو»، (etteru) و «ايطيرتو»، (ettertu) به معنى «نجات» دارد. امام صادق، عليهالسلام، با خبر دادن از اين كوه مىفرمايد: «نجف، كوه بزرگى بود كه فرزند نوح [عليهالسلام] نيز با اشاره به آن مىگويد: «به كوهى پناه خواهم برد كه مرا از آب در امان بدارد» پس خداوند عزوجل به آن كوه وحى كرد: «اى كوه! آيا او از من به تو پناه مىبرد؟» آنگاه اين كوه در جهتشام قطعه قطعه شد... (28) طف: مؤيد ديگر ما نام ديگرى است كه در كتيبههاى ميخى براى شهر بابل ذكر شده و متخصصان كتيبههاى باستانى آن را با صدايى معادل حرف، در زبان انگليسى خواندهاند و در برخى پژوهشها آمده كه تلفظ صحيح اين علامتحرف «عين» است. معادل اين علامت در زبان اكدى واژه، (situ) به معنى مشرق و سرزمينهاى شرقى است. اگر در اين علامت ميخى دقت كنيم متوجه مىشويم كه از دو علامت تشكيل شدهاست: 1 . علامتى كه، (tap) خوانده مىشود و در زبان اكدى معادل «اضعفوا»، (esepu) يا «اضعف»، (asapu) و به معناى «فراوان و دو چندان» است و معادل آن در زبان عبرى واژه «كيفل»است. به معناى آب است. اين دو علامتبر روى هم «طافا»، ( tapa) خوانده مىشود كه واژهاى است نزديك به كلمه «طف»، يكى از مشهورترين نامهاى شهر كربلا. واژه «طافا» نزديك به واژه اكدى «طيفو»، (tepu) به معناى غرق شدن و فرو رفتن است. به علاوه معناى حرفى دو واژه ياد شده به صورت جداگانه «آب فراوان» و مضاعف است. در زبان عربى طوفان، به معناى غرق شدن و جارى شدن است و در زبان عبرى «طوف» به معناى «طاف» است. و در زبان آرامى «طفا» به معناى «طاف» و غرق شدن استبر اين اساس مىتوان گفت كه شهر «طف» به معناى «شهر طوفان» است. عمورا: دليل ديگر براى نتيجهگيرى ما اينكه براى كربلا نام تاريخى ديگرى به نام «عمورا» ذكر كردهاند كه شباهتبسيارى با واژه سومرى «امارو» يا «عمارو»، (A.MA.RU) به معنى طوفان ويرانگر دارد. پس شهر عمورا به معنى شهر طوفان نيز هست و اگر آن را «تاپا»، (tapa) بخوانيم، واژهاى بسيار نزديك به نام كشتىاى خواهد بود كه در تورات عبرى از آن ياد شده; يعنى «تيبا». اين واژه عبرى نيست و علامه جزينوس در كتابش «معجم الفاظ التوراة» احتمال داده كه اين واژه مصرى باشد كه به زبان هيروگليفى به معناى «صندوق» است. گفتنى است كه در زبان عربى «تابوت» به معناى صندوق است. همچنين در زبان عربى «الطوف» به معناى مشكهايى است كه آنها را باد مىكنند و به يكديگر مىبندند و براى حمل آذوقه و... از آن استفاده مىكنند. همچنين به معناى چوبهايى كه به هم بسته شده و براى سوارى در دريا از آن استفاده مىشود نيز هست. ابومنصور مىگويد: «طوفى كه براى عبور در رودخانههاى بزرگ از آن استفاده مىشود به اين صورت ساخته مىشود كه نىها و چوبها را بر روى هم مىگذارند، آنها را با بند محكم به هم مىبندند تا از هم جدا نشوند. سپس از آن براى سوارى و عبور از رودخانه استفاده مىكنند. گاه شترى را هم به وسيله اين «طوف» حمل مىكنند. اين وسيله «عامه» نيز ناميده مىشود. شايان ذكر است كه در زبان هيروگليفى «طيف»، (tep) به معناى صندوق و «طيفت»، (tepee) به معناى كشتى يا مركب بزرگ است. (29) بر اين اساس روشن مىشود كه شهر «طف» به معناى شهر كشتى يا همان «شهر كشتى نوح» است; زيرا در تورات، نام «تيبا» فقط براى كشتى نوح ذكر شده است. «جادو» نام رود فرات ميانى است. (30) و گواه صدق اين روايت از امام صادق، عليهالسلام، مىباشد كه فرمود: جودى در آيه «استوت على الجودى» همان رود فرات كوفه است. ×. متن عربى اين مقاله در نشريه «القرآن و علمالآثار»، ش 1، ربيعالاول 1420، بهچاپ رسيده است.1. بحارالانوار، ج101، ص109، ح15; كامل الزيارات، ص452. 2. همان، ص33، ح55. اين رويداد پس از طوفان نوح و نسخ قبله آدم واقع شده است. 3. معجم البلدان، واژه «كربلا». 4. ر.ك: لسان العرب، ماده «كرب» و «قرب». 5. ر.ك: المعجم الآشورى. جلد مربوط به حرف، (k) ،واژه، .(karabu) 6. ر.ك: لسان العرب ماده «قرب»; المعجمالعبرى الحديث، ربحى كمال; المعجم السبئى ماده «ق رب». 7. المعجم السريانى ماده «قرب». 8. المعجم السريانى الشرقى، واژه «قوربانا». 9. المعجم السبئى ماده «ك ر ب». اسم فاعل از اين ماده به معناى «رئيس» و اسم مفعول آن به معناى «معبد» و يا «مسجد» مىآيد. 10. Geography of claudius ptolemythanslated by Eduard Luther Stevenson- New York - Public Library 1932.11 11. دكتر جواد على مىگويد: «واژه «مكربة Macoraba »واژهاى است عربى كه در آن تغييراتى صورت گرفته تا با زبان يونانى تناسب پيدا كند. اصل آن «مكربة» به معنى «مقربة» از [مصدر] «تقريب» (نزديك ساختن) است. در خلال بحثمان در زمينه كومتسباى باستانى ديديم كه فرمانروايان آنها «كهنه»; يعنى مردان دين بودند ... و يكى از آنها لقب خود را «مكرب» معادل «مقرب» در لهجه ما، قرار داد. او نزديكترين مردم به خدايان و نزديك كنندهآنان به خدايانشان بود. او از اين رو كه به اسم خدايان سخن مىگفت مقدس بود. واژه «مكربة» نيز به همين معنا آمده است; زيرا او به خدايان نزديك بود و مردم را به خدايان نزديك مىكرد ... پس اين واژه علم براى «مكه» نيست. بلكه صفت آن است» . تاريخ العرب فى الاسلام، ص37-38، چاپ بغداد، 1961م. 12. المعجم العبرى. 13. المعجم الآشورى، ج7، واژه، .(ILU) 14. معجم دايمل، ج3. 15. استاد «سلمانهادى الطعمه» در كتاب خود «تراث كربلا»، ص22 به نقل از «عبدالرزاق الحسينى» در دو كتابش «موجز تاريخ البلدان العراقية»، ص61-62 و «العراق قديما و حديثا» مىنويسد: گروهى از مورخان معتقدند كه واژه «كربلا» مركب از دو كلمه آشورى «كرب» و «ايلا» است كه به معناى «حرم خدا» است. عدهاى ديگر را عقيده براين است كه واژه «كربلا» از ريشه فارسى است كه از دو واژه «كار» و «بالا» به معناى «عمل برتر» يا «عمل آسمانى» تشكيل شده است. در كتاب «موسوعة العتبات المقدسة»، بخش كربلا (ص 9-10)، استاد جعفر خليلى به نقل از هبة الدين شهرستانى دركتاب خود «نهضة الحسين، عليهالسلام» (ص 66) مىگويد: «كربلا از دو واژه «كوربابل» به معنى مجموعهاى از روستاهاى بابل گرفته شده است». در كتاب «لغة العرب» (ج5، ص178) از پدر انستاس كرملى نقل شده كه «آنچه به ياد داريم اين است كه در برخى كتابهاى محققان خواندهايم كه «كربلا» ماخوذ از «كرب و ال» به معناى «حرم خدا» و يا محل مقدس خداست». من در كتاب [ASSYRIAN (نامهاى شخصى آشورى) تاليف KNUTL.TALLQUIST كه به زبان انگليسى منتشر شده، نام شهرى به نام «قربان آشورى»، (Kur-ban-a-sur) يا «قربان عشتار»، (Kurban-Istar) ديدم. همچنين در كتاب STATE ARCHNES OF ASSYRIAN] (ج1، ص37، نامه 36، سطر 5) آمده است كه: شهرى به نام «كوربائيل»، ( Kurbail) در آشور واقع شده است. در «معجم العلامات الاشوريه» ذيل علامتشماره 366 شهرى به نام Uru ] »ذكر شده كه «كرب - آنو» نيز خوانده مىشود. 16. «كرب - ايل» نامهاى مترادف ديگرى از قبيل «باب - ايل»، «بابل» و «قادش» نيز دارد كه در مباحث آينده بتفصيل به آنها اشاره خواهيم كرد. 17. ر.ك:، (ASSYRIAN Dic) ،واژه eteru 18. ر.ك: همان، واژه balatu 19. معجم العلامات الاشوريه، علامتشماره 366. 20. سوره بقره (2)، آيه 126. 21. معجمالبلدان، ج4، ص322. 22. تورات آرامى، سفر تكوين، اصحاح 8، فقره 4. 23. تورات سريانى، سفر تكوين، اصحاح 8، فقره 4. 24. تورات عربى، سفر تكوين، اصحاح 8، فقره 4. 25. ر.ك: معجم العلامات الآشورية، علامتشماره 579; در آنجا آمده كه «اراد»، (A-RAD) نامى براى فرات است. 26. ر.ك: همان، علامتشماره 87; در آنجا آمده كه «اريدو»، (Eridu) نامى براى شهر بابل است. 27. تفصيل بيشتر اين بحث در مباحث آينده خواهد آمد. 28. علل الشرايع، ج1، ص31. 29. ر.ك: المعجم الهيروگليفى. 30. در اين معجم آمده كه «جادو»، (Gadu) درميان «اورانتو»، (Urantu) [«پورانتو»، (Purantu) نيز خوانده مىشود] و رود «اراختو»، (Arahtu) واقع شده است. و هر دوى آنها در بابل واقع شدهاند. در نتيجه «جادو» نيز در بابل واقع شده است.، ( همچنين ر.ك: معجم العلامات المسمارية، العلامة 381 و Repertoire Geographiqu des texescunifarmes vol.I-II