معيارهاى عزت انديشه امام حسين عليهالسلام
سيد محمّد مرتضوى
عضو هيأت علمى دانشگاه فردوسى
عزت و ذلت دو واژه متضاد هستند. انسانها از واژه عزت و مفهوم آن لذت مىبرند و آرزو دارند در خانواده، جامعه، دنيا و ... عزيز باشند و در برابر، با شنيدن واژه ذلت و پى بردن به مفهوم آن، از اينكه روزى به چنين سرنوشتى گرفتار شوند احساس وحشت مىكنند. با اين حال در مواردى چنين به نظر مىرسد كه عدهاى در تعيين مصداق عزت و ذلت دچار اشتباه مىشوند، معيارهايى را به عنوان معيار عزت در نظر مىگيرند و براى به دست آوردن آنها در زندگى تلاش فراوانى مىكنند، ولى پس از دستيابى به اين معيارها باز هم احساس عزت نمىكنند و خود را عزيز نمىدانند، بلكه احساس ذلت و سرشكستگى از احساس عزت و سربلندى در آنان بيشتر است. اين مسئله از نوع جهانبينى و شاكله انسانها و چگونگى ارزشگذارى آنان نسبت به انسانها، پديدهها و اشياء سرچشمه گرفته است و تا شاكله ايشان تغيير نيابد، اين سرخوردگىها در زندگى آنان وجود خواهد داشت.
اين مقاله درصدد است با بحث و بررسى و كاوش در رواياتى كه از سالار شهيدان و سرور آزادگان امام حسين عليهالسلام رسيده است، به بررسى معيارها و شاخصههاى عزت از ديدگاه ايشان در حوزه فرهنگ، اجتماع، سياست و اقتصاد بپردازد.
معنا و ارزش عزت
عزت حالتى روحى در انسان است كه مانع شكست خوردن وى مىشود. (1) به عبارتى ديگر به معناى برترى و شكستناپذيرى است. (2)
بدينسان در واژه عزت، غلبه و برترى نهفته است. حال اگر اين عزت بالاصاله باشد، چنان كه در خداوند است، قدرت بلامنازع خواهد بود و اولياى الهى به ميزان ارتباطشان با خداوند از اين قدرت برخوردار مىباشند.
واژه عزت و عزيز در قرآن بيش از 112 مورد به كار رفته است، ولى خداوند به صراحت اعلام مىفرمايد كه «فانّ العزة للّه جميعا»(نساء/139)؛ بدون ترديد تمام عزت نزد خداوند است، اگر ديگران از اين نعمت برخوردار مىباشند به دليل ارتباط با خداوند است.
لذا امام حسين عليهالسلام عزت را تنها در پيوند با خداوند مىبيند. به بعضى از بخشهاى دعاى مشهور عرفه توجه كنيد:
«انت الذى اعززت»؛ ( 3) اى خداى من، اين تويى كه عزت دادهاى.
«و ذليلاً فاعزّنى»؛(4) اين خداست كه منِ ذليل را عزيز كرده است.
«فاوليائه بعزّته يعتزّون»؛(5) اولياى خداوند از عزت او طلب عزت مىكنند.
عزت در انديشه امام حسين عليهالسلام هدفى است كه دستيابى به آن، ارزش جان نثارى و كشته شدن در راه آن را دارد. وى مىفرمايد:
«ليس شأنى شأن من يخاف الموت. ما اهون الموت على سبيل نيل العزّ و احياء الحقّ، ليس الموت فى سبيل العزّ الاّ حياة خالدة و ليست الحياة مع الذلّ الاّ الموت الذى لا حياة معه.» (6)
شأن و منزلت من، شأن و منزلت كسى نيست كه از مرگ بترسد. چقدر آسان است مرگ براى رسيدن به عزت و زنده كردن حق. مرگ در راه رسيدن به عزت نيست، جز زندگى ابدى و زندگى با ذلت چيزى نيست جز مرگ تدريجى.
امام حسين عليهالسلام در سخن ديگرى سرمايهگذارى براى رسيدن به عزت را چنين وصف مىكند:
«موت فى عزّ خير من حياة فى ذلّ.» (7)
مرگ در راه رسيدن به عزت از زندگى با ذلت بهتر است.
معيارهاى عزت حسينى در حوزههاى گوناگون
1ـ عزت فرهنگى
جامعه اسلامى، جامعهاى است كه براساس يك سلسله افكار و انديشههاى دينى برخاسته از اعتقاد به توحيد در همه ابعاد آن شكل بگيرد و در مقام رفتار، ملتزم به يك سلسله ارزشها و اصول باشد كه لازمه آن سلسله عقايد و باورها مىباشد. بيشترين وجه تمايز يك جامعه دينى با جامعه غيردينى در آداب، رسوم، سلوك و رفتار افراد جامعه با خود و ديگران و در يك جمله در فرهنگ آن مىباشد، به طورى كه اگر فرهنگ دينى از جامعهاى رخت بربندد و به جاى آن در رفتار مردم فرهنگ غيردينى حاكم باشد نمىتوان آن جامعه را دينى شمرد؛ گرچه همه آن افراد خود را ديندار بپندارند.
پايبندى به فرهنگ دينى يا استحاله فرهنگى مسئله عصر امام حسين عليهالسلام يا مسئله امروز و فرداى جامعه ما نيست، بلكه درگيرى اساسى ميان رسول خدا صلىاللهعليهوآله و مخالفان آن حضرت نيز در اين گونه مسائل بود.
1-1ـ حمايت از دين
براساس آيات و روايات هر مسلمانى موظف است در مقام انديشه و عمل به دستورات دين و سنت رسولخدا صلىاللهعليهوآله پايبند باشد و تمام تلاش خود را براى ترويج و گسترش اين انديشه به كار گيرد، چرا كه رواج دين و پايبندى به آن يكى از شاخصههاى اصلى تمايز جامعه دينى است، چنان كه امامحسين عليهالسلام حمايت از دين را يك وظيفه و مايه عزت مسلمانان مىداند. به كلام سيدالشهدا در آخرين ساعات زندگى حضرتش در اين جهان توجه كنيد:
«اين رسول خداست - كه درود خدا بر او و خاندان او باد - و اين شهيدان راه خدايند كه منتظر آمدن شمايند و آمدن شما را به يكديگر بشارت مىدهند. بنابر اين از دين خدا و دين پيامبرش دفاع كنيد.» (8)
حمايت از دين، نخست پذيرش آن در مقام انديشه و پايبندى به آن در مقام گفتار و رفتار مىباشد و در مرحله بعد تبليغ و ترويج انديشههاى دينى و در حوزه سياسى تلاش براى استقرار حاكميت قوانين دينى در ساختار ادارى و قانونگذارى و قضايى است.
2-1ـ حمايت از اهل بيت عليهمالسلام
براساس حديث ثقلين و روايات ديگر، رسول خدا صلىاللهعليهوآله براى هدايت خلق به سوى خدا بعد از خودش به دستور خداوند، كتاب خدا و اهل بيت خود را به عنوان مفسران وحى الهى كه علم آن را از رسول خدا صلىاللهعليهوآله به ارث بردهاند، به عنوان امانت در بين امت نهاده است و خداوند در قرآن، محبت خاندان رسول خدا صلىاللهعليهوآله را به عنوان پاداش رسالت آن حضرت مىداند و مىگويد:
«قل لا اسئلكم عليه اجرا الاّ المودّة فى القربى» (شورى/23)
بگو من در ازاى رسالتم پاداشى جز محبت خويشاوندان از شما طلب نمىكنم.
در روايات فراوانى كه از طريق شيعه و سنى نقل شده محبت به خاندان رسول خدا صلىاللهعليهوآله و دفاع از آنان و تلاش براى رفع مشكلات آنان مورد تأكيد قرار گرفته است كه به عنوان نمونه به يك روايت اشاره مىكنيم:
«پيامبر صلىاللهعليهوآله فرمود: در قيامت براى چهار گروه شفاعت مىكنم: كسى كه فرزندانم را احترام كند. كسى كه خواستههاى آنان را برآورد. كسى كه هنگام نياز آنان براى رفع نيازشان تلاش كند و كسى كه آنان را دوست داشته باشد و اين دوستى را با قلب و زبان ابراز كند.» (9)
امام حسين عليهالسلام درباره اين شاخصه عزت در روز عاشورا در آن شرايط دشوار كه هيچ اميدى به شكست نظامى دشمن وجود نداشت، به ياران و اصحاب خود فرمود: «ذبوا عن حرم الرسول»؛(10) از خاندان پيامبرتان دفاع كنيد.
عاشورائيان در عاشورا از حرم رسول خدا صلىاللهعليهوآله دفاع كردند و زينبيان امروز بايد از مكتب اهل بيت عليهمالسلام دفاع كنند و اميدواريم كه آخرين بازمانده خاندان رسول خدا صلىاللهعليهوآله حضرت مهدى عليهالسلام و عجل الله فرجه قيام جهانى خود را آغاز كند تا عاشقان اهل بيت عليهمالسلام در كنار حضرتش به دفاع از او و انديشههاى الهىاش بپردازند و به اين وظيفه خود نيز جامه عمل پوشند.
3-1ـ زنده كردن كتاب خدا
قرآن كتابى است كه براى هدايت جامعه بشرى به سوى خداوند نازل شده است. گرچه خواندن قرآن با تدبر وظيفه هر مسلمانى است، ولى صرف خواندن آن زنده كردن آن نيست. زنده كردن قرآن اين است كه حاكميت در جامعه اسلامى از آنِ قرآن باشد، به طورى كه اگر مسلمانان به وظايف فردى خود عمل كنند، ولى حاكميت سياسى در اختيار قرآن نباشد و قرآن در ساختار قانونگذارى و ادارى و قضايى كشور نقشى نداشته باشد، از منظر امام حسين عليهالسلام در چنين جامعهاى قرآن مرده است و بايد براى زنده كردن آن تلاش كرد، چه اينكه عزت مسلمانان در زنده نگهداشتن قرآن است.
4-1ـ زنده كردن سنت رسول خدا صلىاللهعليهوآله
سنت رسول خدا صلىاللهعليهوآله يعنى مجموعه گفتار، رفتار و كردار و تاييدات آن حضرت براى مسلمانان لازم الاتباع است و مسلمانان موظفند ضمن پايبندى به سنت رسول خدا صلىاللهعليهوآله در همه ابعاد آن را زنده كنند. در نگاه امامحسين عليهالسلام در جامعه اسلامى اگر مسلمانان در حوزه وظايف فردى به سنت رسول خدا صلىاللهعليهوآله عمل كنند، ولى در حوزه سياسى حاكميت در اختيار پيروان رسول خدا صلىاللهعليهوآله نباشد و در آن عرصه به سنت نبوى عمل نشود، در اين جامعه سنت رسول خدا صلىاللهعليهوآله مرده است و بايد براى زنده كردن آن تلاش كرد.
در عصر امام حسين عليهالسلام شايد بيشتر مسلمانان در حوزه فردى به كتاب و سنت رسول خدا صلىاللهعليهوآله عمل مىكردند، ولى بىگمان حاكميت سياسى در اختيار حاكمان بنىاميه بود؛ حاكمانى كه ساختار سياسى كشور را از فرهنگ دينى و كتاب خدا و سنت رسول خدا صلىاللهعليهوآله بيگانه كرده بودند. در چنين جامعهاى امام حسين عليهالسلام براى زنده كردن كتاب خدا و سنت رسول خدا صلىاللهعليهوآله قيام مىكند و از مردم مىخواهد كه در اين زمينه او را يارى كنند تا بتواند جامعه را به راه راست رهنمون سازد. در اين زمينه به يكى از نامههايى كه حضرتش به سران بصره نوشته است توجه كنيد:
«اين نامهام را برايتان فرستادم. من شما را به كتاب خدا و سنت رسول خدا صلىاللهعليهوآله دعوت مىكنم. بدون ترديد سنت رسول خدا صلىاللهعليهوآله مرده است؛ بنابر اين اگر به پيامم پاسخ مثبت دهيد و از دستوراتم اطاعت كنيد شما را به سوى سعادت و خوشبختى هدايت مىكنم.» (11)
5-1ـ نابودى بدعتها
همان طور كه پيشتر بيان شد، ويژگى مهم جامعه اسلامى رواج نشانههاى دين در همه ابعاد جامعه است. در فرهنگ دينى به افرادى كه با پوشش دين، براى نابودى دين تلاش مىكنند منافق گفته مىشود و انديشههاى آنان را كه به نام دين در جامعه منتشر مىكنند، ولى اين انديشهها مبناى دينى ندارد بدعت مىنامند.
امام حسين عليهالسلام نابودى بدعتها را وظيفه مسلمانى و يكى از شاخصههاى عزت فرهنگى مىداند و از همه مىخواهد كه او را براى نابودى بدعتها يارى كنند. او در يكى از نامههايى كه براى سران بصره نوشت و از آنان خواست كه او را در اين قيام يارى كنند مىفرمايد:
«اما بعد، فانّى ادعوكم الى احياء معالم الحقّ و اماتة البدع، فان تجيبوا تهتدوا سبل الرشاد.» (12)
بعد از سلام، همانا من شما را به زنده كردن نشانههاى حق و ميراندن بدعتها دعوت مىكنم. بنابر اين اگر به پيام من پاسخ مثبت دهيد به سعادت و خوشبختى رهنمون خواهيد شد.
2- عزت اجتماعى
در انديشه دينى انسان نمىتواند نسبت به جامعه و تحولات آن بىتفاوت باشد؛ زيرا اين تحولات گذشته از تأثير آن در زندگى اجتماعى انسان به طور غيرمستقيم در زندگى فردى انسان هم تأثير مىگذارد. براين اساس عزت اجتماعى مسلمانان سبب عزت فردى آنان نيز مىگردد، همان طور كه ذلت اجتماعى آنان به ذلت فردى ايشان مىانجامد. زندگى اجتماعى انسان از محيط خانواده آغاز مىشود و تا سطح بينالمللى قابل گسترش مىباشد.
1-2ـ صداقت
روابط انسان با ديگران چه گفتارى و چه رفتارى مىتواند صادقانه يا غيرصادقانه باشد، ولى يك زندگى اجتماعى در صورتى سالم خواهد بود كه روابط افراد آن براساس صداقت استوار باشد. دروغگويى گذشته از گناه بودن و تأثير منفى كه در روحيات و زندگى دنيوى و اخروى شخص دروغگو دارد، زندگى اجتماعى ديگران را نيز تحت تأثير قرار مىدهد و منافع جامعه و افراد را تهديد كرده، امنيت اجتماعى را به خطر مىاندازد. امام حسين عليهالسلام در گفتارى صداقت را عزت مىداند و مىفرمايد: «الصدق عزّ والكذب عجز»؛ (13) صداقت عزت است و دروغگويى ناتوانى و شكست.
2-2ـ اصلاح اجتماعى
اصلاح انحرافات اجتماعى موجب عزت اجتماعى مىگردد و بايد مورد توجه همه باشد، زيرا سلامت هر جامعهاى همانند يك موجود زنده از سوى امورى مورد تهديد قرار گيرد و اگر اين پديدهها اصلاح نشوند رفتهرفته فساد طورى دامنگير جامعه مىشود كه اصلاح كردن آن جز با يك انقلاب همگانى امكانپذير نيست. در عصر امام حسين عليهالسلام فساد سياسى به حدى رسيده بود كه با اقدام فردى قابل اصلاح نبود و به يك حركت و قيام عمومى نيازمند بود، چنان كه امام هدف از قيام خود را چنين بيان مىكند:
«انّما خرجت لطلب الاصلاح فى امّة جدّى و شيعة ابى على بن ابىطالب.» (14)
تنها براى تقاضاى اصلاح در بين امت جدم و شيعيان پدرم على بن ابى طالب عليهالسلام قيام كردهام.
3-2ـ رفع نياز نيازمندان
يكى از شاخصههاى عزت در نگاه امام حسين عليهالسلام اين است كه امكانات جامعه در اختيار همه باشد. امام حسين عليهالسلام در خطبهاى كه به خطبه امر به معروف و نهى از منكر شهرت يافته و مخاطب آن حضرت در آن خطبه بيشتر شخصيتهاى اجتماعى و دانشمندان مىباشند حضرت آنان را مورد سرزنش قرار داده است، در بخشى از آن خطبه مىفرمايد:
«نابينايان، ناشنوايان و از كارافتادگان در همه شهرها بدون سرپرست شدهاند، كسى به آنان رحم نمىكند و مورد توجه قرار نمىدهد و شما نيز به اندازهاى كه مسئوليت داريد عمل نمىكنيد و از آنان كه كارى مىكنند نيز حمايت نمىكنيد و با سازش كردن با ستمگران و مسامحه امنيت خود را تأمين كردهايد، در حالى كه همه اينها وظايفى است كه خداوند به آنها دستور داده كه به صورت فردى و جمعى به آن عمل كنيد و شما از آن غافليد.» (15)
4-2ـ نظارت همگانى
هر كارى براى به ثمر رسيدن نيازمند به نظارت مىباشد؛ چه از درون و چه از بيرون. در جامعه به دليل گستردگى و پراكندگى نمىتوان به نظارت از درون اكتفا كرد؛ زيرا عدهاى نمىخواهند به حق خود قانع باشند و به قوانين تن دهند؛ از اين رو نظارت از بيرون بايسته است. همچنين با توجه به دو نكتهاى كه گفته شد نمىتوان اين نظارت را وظيفه عدهاى خاص دانست، بلكه بايد همگانى باشد و اين نظارت همگانى همان «امر به معروف و نهى از منكر» مىباشد كه در اسلام به آن دستور داده شده است. امام حسين عليهالسلام نيز يكى از شاخصهاى عزت اجتماعى را اجراى امر به معروف و نهى از منكر مىداند. به اين كلام توجه كنيد:
«خداوند امر به معروف و نهى از منكر را به عنوان يك واجب آغاز كرد؛ زيرا مىدانست كه اگر امر به معروف و نهى از منكر در جامعه صورت پذيرد و نهادينه شود، همه واجبات اجتماعى اعم از دستورات آسان و دشوار نهادينه مىشود؛ زيرا امر به معروف و نهى از منكر، تبليغ و دعوت به اسلام، بازگرداندن حقوق پايمال شده، مبارزه با ستمگران، تقسيم امكانات عمومى و دولتى، گرفتن مالياتها از صاحبان آن و مصرف كردن در موارد آن را شامل مىشود.» (16)
5-2ـ اجراى حدود
همچنين اگر در جامعهاى حدود الهى اجرا نگردد يا كيفر تنها درباره ضعيفان اجرا شود و قدرتمندان به شيوههاى مختلف براى خود مصونيت ايجاد كنند، در اين صورت اعتماد مردم به دستگاه قضايى و اجرايى سلب شده همه تلاش مىكنند با وابستگى به مراكز قدرت براى خود حاشيه امنيتى ايجاد كنند. جامعهاى كه ضعيفان نتوانند حق خود را بستانند جامعهاى ذليل است نه عزيز. جامعهاى در نگاه امام حسين عليهالسلام عزيز است كه اوّلاً حدود الهى در آن اجرا شود و ثانيا نسبت به همه اجرا شود نه آنكه حاكمان به دلخواه خود عمل كنند و مردم نيز در برابر قانونشكنى حاكمان بىتفاوت باشند. به كلام امام حسين عليهالسلام در اين باره توجه كنيد:
«اى مردم! رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرموده است: كسى كه ببيند زمامدار ستمگرى را كه محرمات الهى را حلال مىشمارد و پيمان خدا را مىشكند و با سنت رسول خدا صلىاللهعليهوآله مخالفت مىورزد و رفتارش با بندگان خداوند براساس ظلم و گناه مىباشد و براى تغيير روش چنين زمامدار ستمگرى با گفتار يا رفتار اقدام نكند، شايسته است كه خداوند او را به همان جايى ببرد كه آن ستمگر را مىبرد.
آگاه باشيد كارگزاران حكومت (بنىاميه) پيروى از شيطان را سرلوحه كار خود قرار دادهاند و پيروى كردن از احكام خداوند را ترك كردهاند، فساد را در جامعه علنى كرده رواج مىدهند و حدود و مقررات دين را اجرا نمىكنند، امكانات عمومى را به خود اختصاص داده، حرام خداوند را حلال و حلال خدا را حرام نمودهاند و من از هر كس شايستهترم كه وضع موجود را تغيير دهم.» (17)
3ـ عزت سياسى
تأثير حاكميت سياسى جامعه بر زندگى شخصى و اجتماعى افراد انكار شدنى نيست. بنابر اين حاكميت سياسى در اختيار هر گروهى قرار گيرد افكار و انديشههاى آن گروه در جامعه رواج پيدا مىكند و به طور غيرمستقيم افراد را نيز تحت تأثير قرار مىدهد. از اين رو به دست آوردن عزت سياسى يا حفظ و نگهدارى آن در انديشه امام حسين عليهالسلام شاخصههايى دارد كه اكنون به بررسى آنها مىپردازيم:
1-3ـ صبر و مقاومت
كار و تلاش در هر زمينهاى بدون تحمل مشكلات آن به نتيجه نمىرسد، به ويژه اگر كارى منافع عدهاى را تهديد كند مشكلات آن بيشتر خواهد بود. در قلمرو سياست، به دليل تضاد منافع افراد و گروهها و جاذبههاى قدرت و حكومت، مشكلات بيشتر است؛ در نتيجه به ثمر رساندن كار و آفرينش عزت و افتخار نيازمند صبر و مقاومت است و بايد هزينه آن را پرداخت. عدهاى به اشتباه تصور مىكنند كه چون براى خدا كار مىكنند بايد مشكلات كار از كانالهاى غيرعادى حل شود و نبايد براى كار هزينه پرداخت كنند، در حالى كه سيدالشهدا براى بازگرداندن افتخار و عزت اسلام و مسلمانان حاضر شد سنگينترين هزينه را در روز عاشورا بپردازد و پيامدهاى آن را كه اسارت خاندان رسالت بود به عنوان هزينه سنگين به دست آوردن عزت بپذيرد. امام حسين عليهالسلام در خطابه مشهورش نسبت به دانشمندان اسلامى اين شاخصه عزت را چنين بيان مىفرمايد:
«اگر بر مشكلات صبر مىكرديد و هزينه كار براى خدا را پرداخت مىكرديد كارهاى الهى در اختيار شما قرار مىگرفت و اجراى آنها در اختيار شما بود و حل و فصل آنها با شما بود.» (18)
-3ـ وحدت و همبستگى
انسان در انجام هر كارى نيازمند به انگيزه است و در كارهاى جمعى هر چه انگيزهها به هم نزديكتر باشد وحدت بيشترى ايجاد خواهد شد و با وجود وحدت هم مشكلات كار كمتر خواهد شد و هم موانع زودتر برطرف مىشود. يكى از شاخصههاى عزت سياسى وحدت نيروهاست، به ويژه كه دشمن نيز تمام تلاش خود را به كار خواهد گرفت كه وحدت نيروها را بشكند تا به اهداف خود برسد. امامحسين عليهالسلام در يك تحليل، حاكميت سياسى بنىاميه در سركوب نيروهاى وفادار به اسلام را معلول تفرقه مىداند و در خطابه مشهورش به دانشمندان اسلامى و شخصيتهاى سياسى چنين مىفرمايد:
«مجارى امور بايد به دست دانشمندان به احكام الهى باشد كه امين خدا بر حلال و حرام او هستند، ولى شما اين جايگاه را از دست دادهايد و اين بدين سبب است كه از حق جدا گشتهايد و وحدت شما شكسته شده است.» (19)
3-3ـ عدم دلبستگى به دنيا
محبت و دلبستگى به چيزى دو اثر منفى در روح انسان برجاى مىگذارد: اول آنكه مانع از آن مىشود كه انسان زشتيهاى آن چيز را درك كند و ديگر اينكه زيباييهاى آن را بيشتر از آنچه هست مىبيند.
وابستگى از هر نوع آن عزت انسان را از بين مىبرد و انسان را به ذلت مىكشاند. هر چه وابستگى انسان بيشتر باشد ذلت او نيز افزونتر خواهد بود. در عرصه سياست اولين شرط مبارزه آمادگى براى هزينه كردن جان خود مىباشد و كسانى كه در مبارزات سياسى اين آمادگى را ندارند به طور قطع شكست خواهند خورد و عزت خود را از دست خواهند داد. عشق به ماندن در دنيا و زيبا ديدن دنيا بيش از آنچه هست، باعث ذلت انسان در قلمرو سياست مىشود. امام حسين عليهالسلام در تحليلى در خطابه مشهورش خطاب به دانشمندان اسلامى عامل ذلت آنان را عشق به ماندن در دنيا و زيباتر ديدن دنيا مىداند. به اين كلام توجه كنيد: (20)
«علت مسلط شدن بنىاميه بر امور جهان اسلام فرار شما از مرگ و شيفته شدن شما به زندگى است كه به طور قطع بايد روزى آن را رها كنيد.»(21)
4-3ـ تسليم نشدن در برابر قدرتها
از ويژگيهاى مهم سياست و مسائل سياسى تغيير سريع شرايط و پيرو آن، دگرگونى پرشتاب موضوعات سياسى و موضعگيرى در برابر آنهاست، به طورى كه گاه در كمتر از يك روز به دليل دخالت عوامل پيشبينى نشده و غيرقابل كنترل، شرايط تا 180 درجه دگرگون شده، مبارزان سياسى را با بحران تصميمگيرى روبهرو مىكند. در چنين شرايطى بسيارى از مبارزان نيز متناسب با دگرگونى شرايط تغيير موضع داده، آن را درايت و هوشمندى سياسى قلمداد مىكنند بدون اينكه توجه داشته باشند اين عقب نشينى از اصول مىباشد. يكى از شاخصههاى عزت سياسى در نگاه امامحسين عليهالسلام اين است كه هر چند شرايط سياسى عليه انسان تغيير كند، انسان مسلمان بايد پايبند به اصول مانده، نشان دهد كه حاضر است هزينه سنگين آن را كه فدا كردن جان باشد نيز بپردازد. در روز عاشورا در آخرين لحظات زندگى كه امام اصحاب، ياران و فرزندان خود را در راه اعتلاى اسلام و عزت مسلمانان هزينه كرده بود و مشغول اتمام حجت با آن مردم سياسى كار بود و تغيير موضع و عقبنشينى آنان از اصول را به آنان گوشزد مىكرد، فرمود: «لا واللّه لا اعطيهم بيدى اعطاء الذليل»؛ (22) هرگز، سوگند به خدا با ذلت و خوارى با آنان ملاقات نخواهم كرد.
5-3ـ حضور در همه صحنهها
مسلمان بايد تلاش در عرصه سياست را براى حاكميت دين و اجراى احكام آن و گسترش عدالت و از بين بردن مظاهر فساد و ... تكليف خود بداند و همان طور كه در حوزه عبادات خود را مكلف مىداند در اين عرصه نيز خود را مكلف بداند و در هر شرايطى متناسب با آنان شرايط موضعگيرى كند و تكليف خود را انجام دهد و اين يكى از شاخصههاى عزت است.
مطالعه زندگى امام حسين عليهالسلام از روزى كه نوجوانى بود در عصر خليفه دوم تا پايان عمر شريفش اين مسئله را به خوبى به اثبات مىرساند، چنان كه دهها سند تاريخى گوياى اين مهم است:
روزى خليفه دوم در سخنرانى خود گفت: من سزاوارترين مردم براى حاكميت بر مسلمانان هستم؟!
امام حسين عليهالسلام كه در آن دوران نوجوانى بود در برابر سخنرانى خليفه زبان به اعتراض گشود و سخنرانى او را قطع كرد و به مناظرهاى تبديل شد كه مايه شرمسارى خليفه گشت، كه مشروح آن را بايد در منابع تاريخى و حديثى مطالعه كرد. (23)
در نامههاى اعترض آميز امام به معاويه اين گونه موضعگيرىها فراوان است.
امام حسين عليهالسلام يكى از شاخصههاى عزت سياسى را حضور در همه صحنهها مىدانست و خود نيز در بحرانىترين شرايط يعنى ظهر عاشورا حاضر نشد از اصول خود عقبنشينى كند و در پاسخ قيس بن اشعث كه از او خواست در برابر حكومت بنىاميه تسليم شود و صحنه سياست را ترك كند فرمود: «لا والله ... لا افرّ فرار العبيد»؛ (24) هرگز به خدا سوگند... همانند بردگان نخواهم گريخت.
4ـ عزت اقتصادى
در انديشه دينى اقتصاد اصل و معيار ارزشگذارى بقيه امور نيست، ولى تأثير مثبت يا منفى آن را در همه ابعاد زندگى نمىتوان ناديده گرفت. ديدگاه افراد درباره گستره فعاليت اقتصادى و چند و چون آن و ارزش داورى نسبت به آن متفاوت است، ولى در انديشه امام حسين عليهالسلام تلاش انسان بايد به اندازهاى باشد كه از اين جهت به ديگران نيازمند نباشد، به طورى كه براى تأمين نيازهاى اوليه زندگى دست نياز به سوى ديگران دراز كند. شخصى از امام حسين عليهالسلام پرسيد: عزت انسان در چيست؟ امام فرمود: «استغناوه عن الناس»؛ (25) اينكه نيازمند به مردم نباشد.
در نگاه امام حسين عليهالسلام آبروى مسلمان ارزشمندتر از آن است كه به آسانى از دست برود. در اين زمينه به برخورد امام حسين عليهالسلام با يك نيازمند توجه كنيد:
«مردى از انصار براى خواستهاى نزد امام حسين عليهالسلام آمد و قبل از آنكه خواستهاش را بيان كند امام عليهالسلام فرمود: اى برادر انصارى آبرويت را از خواستنِ رو در رو نگه دار و خواستهات را در نامهاى بنويس، ان شاءالله آنچه تو را شاد كند انجام مىدهم.
مرد انصارى در نامه نوشت: اى ابا عبدالله عليهالسلام فلانى 500 اشرفى از من طلب دارد و براى دريافت آن پافشارى مىكند. با او صحبت كن كه به من مهلتى دهد. امام عليهالسلام پس از خواندن نامه وارد منزل شد و با كيسهاى كه 1000 اشرفى در آن بود بازگشت و به مرد انصارى داد و فرمود: با پانصد دينار بدهى خود را بپرداز و پانصد دينار ديگر را در اداره زندگى مصرف كن. توجه داشته باش، نيازت را جز براى سه نفر بيان نكن! مرد ديندار، يا صاحب مروت و مردانگى، يا صاحب شرافت. اما ديندار به سبب دينش حاجتت را برآورده مىسازد و صاحب مروت از مردانگى خود شرم مىكند و صاحب شرافت نيز مىداند كه تو با اين كار آبروى خود را فروختهاى و آبرويت را حفظ مىكند و بدون برآوردن نيازت تو را رد نمىكند. (26)
منابع و مآخذ
1- قرآن كريم.
2- نهجالبلاغه، تصحيح و تحقيق صبحى الصالح، قم، انتشارات دارالهجرة.
3- ابوالفضل جمال الدين محمد بن مكرم ابن منظور، لسان العرب، قم، نشر ادب الحوزه.
4- الامام ابوجعفر محمد بن جرير الطبرى، تاريخ الطبرى المعروف بتاريخ الامم و الملوك، بيروت، مؤسسه الاعلمى للمطبوعات.
5- ابوالقاسم الحسين بن محمد المعروف بالراغب الاصفهانى، المفردات فى غريب القرآن، تحقيق محمد سيد گيلانى، تهران، المكتبة المرتضويه.
6- ابن شعبه حرانى، تحف العقول، مترجَم، تهران، كتابفروشى اسلاميه.
7- احمد بن على بن ابى طالب الطبرسى، الاحتجاج، قم، كتابفروشى مصطفوى.
8- العلامة محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، بيروت، مؤسسة الوفاء.
9- عمادالدين ابى جعفر محمد بن ابى القاسم الطبرى، بشارة المصطفى لشيعة المرتضى، تحقيق جواد القيومى، قم، مؤسسة النشر الاسلامى.
10- احمد فرزانه، نهج الشهادة، قم، مؤسسه نشر و فرهنگ اهل البيت (ع)، 1403ق.
11- صافى گلپايگانى، منتخب الاثر، چاپ دوم: تهران، مكتبة الصدر.
12- احمد صابرى، ادب الحسين و حماسته، قم، مؤسسه النشر الاسلامى، 1415ق.
13- فاضل دربندى، اكسير العبادات فى اسرار الشهادات، قم، دار ذوالقربى، 1420 ق.
1ـ مفردات راغب، ص 333.
2ـ لسان العرب، ج 5، ص 374.
3ـ دعاى عرفه.
4ـ همان.
5ـ همان.
6ـ نهجالشهادة، ص 225؛ ادب الحسين و حماسته، ص 169.
7ـ نهجالشهادة، ص 332؛ بحارالانوار، ج 44، ص 192.
8ـ نهج الشهادة، ص 148؛ اكسير العبادات فى اسرار الشهادات؛ ج 2 ص 266؛ ادب الحسين و حماسته، ص 170.
9 - بشارة المصطفى لشيعة المرتضى، ص 70.
10ـ نهجالشهادة، ص 148؛ اسرارالشهادات، ج 2، ص 266.
11ـ بحارالانوار، ج 44، ص 340؛ نهجالشهادة، ص 280؛ تاريخ طبرى، ج 4، ص 266.
12ـ نهجالشهادة، ص 276.
13ـ همان، ص 377.
14ـ مقتل خوارزمى، ج 2، ص 188؛ نهج الشهادة، ص 269.
15ـ تحف العقول، ص 242.
16ـ تحف العقول، ص 241؛ نهجالشهادة، ص 118.
17ـ تاريخ طبرى، ج 4، ص 304.
18ـ تحف العقول، ص 242.
19ـ تحف العقول، ص 242.
20ـ همان.
21ـ همان.
22 - نهج الشهادة، ص 184؛ بحارالانوار، ج 44، ص 191.
23ـ احتجاج طبرسى، ج 2، ص 13.
24ـ بحارالانوار، ج 44، ص 191.
25ـ نهجالشهادة، ص 382؛ منتخب الاثر، باب 8، ص 122.
26 ـ تحف العقول، ص 251.