معيارهاى عزت انديشه امام حسين عليه‏السلام - معیارهای عزت اندیشه امام حسین (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معیارهای عزت اندیشه امام حسین (ع) - نسخه متنی

سید محمّد مرتضوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید





معيارهاى عزت انديشه امام حسين عليه‏السلام




سيد محمّد مرتضوى



عضو هيأت علمى دانشگاه فردوسى



عزت و ذلت دو واژه متضاد هستند. انسانها از واژه عزت و مفهوم آن لذت مى‏برند و آرزو دارند در خانواده، جامعه، دنيا و ... عزيز باشند و در برابر، با شنيدن واژه ذلت و پى بردن به مفهوم آن، از اينكه روزى به چنين سرنوشتى گرفتار شوند احساس وحشت مى‏كنند. با اين حال در مواردى چنين به نظر مى‏رسد كه عده‏اى در تعيين مصداق عزت و ذلت دچار اشتباه مى‏شوند، معيارهايى را به عنوان معيار عزت در نظر مى‏گيرند و براى به دست آوردن آنها در زندگى تلاش فراوانى مى‏كنند، ولى پس از دستيابى به اين معيارها باز هم احساس عزت نمى‏كنند و خود را عزيز نمى‏دانند، بلكه احساس ذلت و سرشكستگى از احساس عزت و سربلندى در آنان بيشتر است. اين مسئله از نوع جهان‏بينى و شاكله انسانها و چگونگى ارزش‏گذارى آنان نسبت به انسانها، پديده‏ها و اشياء سرچشمه گرفته است و تا شاكله ايشان تغيير نيابد، اين سرخوردگى‏ها در زندگى آنان وجود خواهد داشت.



اين مقاله درصدد است با بحث و بررسى و كاوش در رواياتى كه از سالار شهيدان و سرور آزادگان امام حسين عليه‏السلام رسيده است، به بررسى معيارها و شاخصه‏هاى عزت از ديدگاه ايشان در حوزه فرهنگ، اجتماع، سياست و اقتصاد بپردازد.



معنا و ارزش عزت



عزت حالتى روحى در انسان است كه مانع شكست خوردن وى مى‏شود. (1) به عبارتى ديگر به معناى برترى و شكست‏ناپذيرى است. (2)



بدين‏سان در واژه عزت، غلبه و برترى نهفته است. حال اگر اين عزت بالاصاله باشد، چنان كه در خداوند است، قدرت بلامنازع خواهد بود و اولياى الهى به ميزان ارتباطشان با خداوند از اين قدرت برخوردار مى‏باشند.



واژه عزت و عزيز در قرآن بيش از 112 مورد به كار رفته است، ولى خداوند به صراحت اعلام مى‏فرمايد كه «فانّ العزة للّه جميعا»(نساء/139)؛ بدون ترديد تمام عزت نزد خداوند است، اگر ديگران از اين نعمت برخوردار مى‏باشند به دليل ارتباط با خداوند است.



لذا امام حسين عليه‏السلام عزت را تنها در پيوند با خداوند مى‏بيند. به بعضى از بخشهاى دعاى مشهور عرفه توجه كنيد:



«انت الذى اعززت»؛ ( 3) اى خداى من، اين تويى كه عزت داده‏اى.



«و ذليلاً فاعزّنى»؛(4) اين خداست كه منِ ذليل را عزيز كرده است.



«فاوليائه بعزّته يعتزّون»؛(5) اولياى خداوند از عزت او طلب عزت مى‏كنند.



عزت در انديشه امام حسين عليه‏السلام هدفى است كه دستيابى به آن، ارزش جان نثارى و كشته شدن در راه آن را دارد. وى مى‏فرمايد:



«ليس شأنى شأن من يخاف الموت. ما اهون الموت على سبيل نيل العزّ و احياء الحقّ، ليس الموت فى سبيل العزّ الاّ حياة خالدة و ليست الحياة مع الذلّ الاّ الموت الذى لا حياة معه.» (6)



شأن و منزلت من، شأن و منزلت كسى نيست كه از مرگ بترسد. چقدر آسان است مرگ براى رسيدن به عزت و زنده كردن حق. مرگ در راه رسيدن به عزت نيست، جز زندگى ابدى و زندگى با ذلت چيزى نيست جز مرگ تدريجى.



امام حسين عليه‏السلام در سخن ديگرى سرمايه‏گذارى براى رسيدن به عزت را چنين وصف مى‏كند:



«موت فى عزّ خير من حياة فى ذلّ.» (7)



مرگ در راه رسيدن به عزت از زندگى با ذلت بهتر است.



معيارهاى عزت حسينى در حوزه‏هاى گوناگون



1ـ عزت فرهنگى



جامعه اسلامى، جامعه‏اى است كه براساس يك سلسله افكار و انديشه‏هاى دينى برخاسته از اعتقاد به توحيد در همه ابعاد آن شكل بگيرد و در مقام رفتار، ملتزم به يك سلسله ارزشها و اصول باشد كه لازمه آن سلسله عقايد و باورها مى‏باشد. بيشترين وجه تمايز يك جامعه دينى با جامعه غيردينى در آداب، رسوم، سلوك و رفتار افراد جامعه با خود و ديگران و در يك جمله در فرهنگ آن مى‏باشد، به طورى كه اگر فرهنگ دينى از جامعه‏اى رخت بربندد و به جاى آن در رفتار مردم فرهنگ غيردينى حاكم باشد نمى‏توان آن جامعه را دينى شمرد؛ گرچه همه آن افراد خود را ديندار بپندارند.



پايبندى به فرهنگ دينى يا استحاله فرهنگى مسئله عصر امام حسين عليه‏السلام يا مسئله امروز و فرداى جامعه ما نيست، بلكه درگيرى اساسى ميان رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و مخالفان آن حضرت نيز در اين گونه مسائل بود.



1-1ـ حمايت از دين



براساس آيات و روايات هر مسلمانى موظف است در مقام انديشه و عمل به دستورات دين و سنت رسول‏خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله پايبند باشد و تمام تلاش خود را براى ترويج و گسترش اين انديشه به كار گيرد، چرا كه رواج دين و پايبندى به آن يكى از شاخصه‏هاى اصلى تمايز جامعه دينى است، چنان كه امام‏حسين عليه‏السلام حمايت از دين را يك وظيفه و مايه عزت مسلمانان مى‏داند. به كلام سيدالشهدا در آخرين ساعات زندگى حضرتش در اين جهان توجه كنيد:



«اين رسول خداست - كه درود خدا بر او و خاندان او باد - و اين شهيدان راه خدايند كه منتظر آمدن شمايند و آمدن شما را به يكديگر بشارت مى‏دهند. بنابر اين از دين خدا و دين پيامبرش دفاع كنيد.» (8)



حمايت از دين، نخست پذيرش آن در مقام انديشه و پايبندى به آن در مقام گفتار و رفتار مى‏باشد و در مرحله بعد تبليغ و ترويج انديشه‏هاى دينى و در حوزه سياسى تلاش براى استقرار حاكميت قوانين دينى در ساختار ادارى و قانونگذارى و قضايى است.



2-1ـ حمايت از اهل بيت عليهم‏السلام



براساس حديث ثقلين و روايات ديگر، رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله براى هدايت خلق به سوى خدا بعد از خودش به دستور خداوند، كتاب خدا و اهل بيت خود را به عنوان مفسران وحى الهى كه علم آن را از رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به ارث برده‏اند، به عنوان امانت در بين امت نهاده است و خداوند در قرآن، محبت خاندان رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله را به عنوان پاداش رسالت آن حضرت مى‏داند و مى‏گويد:



«قل لا اسئلكم عليه اجرا الاّ المودّة فى القربى» (شورى/23)



بگو من در ازاى رسالتم پاداشى جز محبت خويشاوندان از شما طلب نمى‏كنم.



در روايات فراوانى كه از طريق شيعه و سنى نقل شده محبت به خاندان رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و دفاع از آنان و تلاش براى رفع مشكلات آنان مورد تأكيد قرار گرفته است كه به عنوان نمونه به يك روايت اشاره مى‏كنيم:



«پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: در قيامت براى چهار گروه شفاعت مى‏كنم: كسى كه فرزندانم را احترام كند. كسى كه خواسته‏هاى آنان را برآورد. كسى كه هنگام نياز آنان براى رفع نيازشان تلاش كند و كسى كه آنان را دوست داشته باشد و اين دوستى را با قلب و زبان ابراز كند.» (9)



امام حسين عليه‏السلام درباره اين شاخصه عزت در روز عاشورا در آن شرايط دشوار كه هيچ اميدى به شكست نظامى دشمن وجود نداشت، به ياران و اصحاب خود فرمود: «ذبوا عن حرم الرسول»؛(10) از خاندان پيامبرتان دفاع كنيد.



عاشورائيان در عاشورا از حرم رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله دفاع كردند و زينبيان امروز بايد از مكتب اهل بيت عليهم‏السلام دفاع كنند و اميدواريم كه آخرين بازمانده خاندان رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله حضرت مهدى عليه‏السلام و عجل الله فرجه قيام جهانى خود را آغاز كند تا عاشقان اهل بيت عليهم‏السلام در كنار حضرتش به دفاع از او و انديشه‏هاى الهى‏اش بپردازند و به اين وظيفه خود نيز جامه عمل پوشند.



3-1ـ زنده كردن كتاب خدا



قرآن كتابى است كه براى هدايت جامعه بشرى به سوى خداوند نازل شده است. گرچه خواندن قرآن با تدبر وظيفه هر مسلمانى است، ولى صرف خواندن آن زنده كردن آن نيست. زنده كردن قرآن اين است كه حاكميت در جامعه اسلامى از آنِ قرآن باشد، به طورى كه اگر مسلمانان به وظايف فردى خود عمل كنند، ولى حاكميت سياسى در اختيار قرآن نباشد و قرآن در ساختار قانونگذارى و ادارى و قضايى كشور نقشى نداشته باشد، از منظر امام حسين عليه‏السلام در چنين جامعه‏اى قرآن مرده است و بايد براى زنده كردن آن تلاش كرد، چه اينكه عزت مسلمانان در زنده نگهداشتن قرآن است.



4-1ـ زنده كردن سنت رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله



سنت رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله يعنى مجموعه گفتار، رفتار و كردار و تاييدات آن حضرت براى مسلمانان لازم الاتباع است و مسلمانان موظفند ضمن پايبندى به سنت رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در همه ابعاد آن را زنده كنند. در نگاه امام‏حسين عليه‏السلام در جامعه اسلامى اگر مسلمانان در حوزه وظايف فردى به سنت رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله عمل كنند، ولى در حوزه سياسى حاكميت در اختيار پيروان رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نباشد و در آن عرصه به سنت نبوى عمل نشود، در اين جامعه سنت رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مرده است و بايد براى زنده كردن آن تلاش كرد.



در عصر امام حسين عليه‏السلام شايد بيشتر مسلمانان در حوزه فردى به كتاب و سنت رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله عمل مى‏كردند، ولى بى‏گمان حاكميت سياسى در اختيار حاكمان بنى‏اميه بود؛ حاكمانى كه ساختار سياسى كشور را از فرهنگ دينى و كتاب خدا و سنت رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بيگانه كرده بودند. در چنين جامعه‏اى امام حسين عليه‏السلام براى زنده كردن كتاب خدا و سنت رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله قيام مى‏كند و از مردم مى‏خواهد كه در اين زمينه او را يارى كنند تا بتواند جامعه را به راه راست رهنمون سازد. در اين زمينه به يكى از نامه‏هايى كه حضرتش به سران بصره نوشته است توجه كنيد:



«اين نامه‏ام را برايتان فرستادم. من شما را به كتاب خدا و سنت رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله دعوت مى‏كنم. بدون ترديد سنت رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مرده است؛ بنابر اين اگر به پيامم پاسخ مثبت دهيد و از دستوراتم اطاعت كنيد شما را به سوى سعادت و خوشبختى هدايت مى‏كنم.» (11)



5-1ـ نابودى بدعتها



همان طور كه پيشتر بيان شد، ويژگى مهم جامعه اسلامى رواج نشانه‏هاى دين در همه ابعاد جامعه است. در فرهنگ دينى به افرادى كه با پوشش دين، براى نابودى دين تلاش مى‏كنند منافق گفته مى‏شود و انديشه‏هاى آنان را كه به نام دين در جامعه منتشر مى‏كنند، ولى اين انديشه‏ها مبناى دينى ندارد بدعت مى‏نامند.



امام حسين عليه‏السلام نابودى بدعتها را وظيفه مسلمانى و يكى از شاخصه‏هاى عزت فرهنگى مى‏داند و از همه مى‏خواهد كه او را براى نابودى بدعتها يارى كنند. او در يكى از نامه‏هايى كه براى سران بصره نوشت و از آنان خواست كه او را در اين قيام يارى كنند مى‏فرمايد:



«اما بعد، فانّى ادعوكم الى احياء معالم الحقّ و اماتة البدع، فان تجيبوا تهتدوا سبل الرشاد.» (12)



بعد از سلام، همانا من شما را به زنده كردن نشانه‏هاى حق و ميراندن بدعتها دعوت مى‏كنم. بنابر اين اگر به پيام من پاسخ مثبت دهيد به سعادت و خوشبختى رهنمون خواهيد شد.



2- عزت اجتماعى



در انديشه دينى انسان نمى‏تواند نسبت به جامعه و تحولات آن بى‏تفاوت باشد؛ زيرا اين تحولات گذشته از تأثير آن در زندگى اجتماعى انسان به طور غيرمستقيم در زندگى فردى انسان هم تأثير مى‏گذارد. براين اساس عزت اجتماعى مسلمانان سبب عزت فردى آنان نيز مى‏گردد، همان طور كه ذلت اجتماعى آنان به ذلت فردى ايشان مى‏انجامد. زندگى اجتماعى انسان از محيط خانواده آغاز مى‏شود و تا سطح بين‏المللى قابل گسترش مى‏باشد.



1-2ـ صداقت



روابط انسان با ديگران چه گفتارى و چه رفتارى مى‏تواند صادقانه يا غيرصادقانه باشد، ولى يك زندگى اجتماعى در صورتى سالم خواهد بود كه روابط افراد آن براساس صداقت استوار باشد. دروغگويى گذشته از گناه بودن و تأثير منفى كه در روحيات و زندگى دنيوى و اخروى شخص دروغگو دارد، زندگى اجتماعى ديگران را نيز تحت تأثير قرار مى‏دهد و منافع جامعه و افراد را تهديد كرده، امنيت اجتماعى را به خطر مى‏اندازد. امام حسين عليه‏السلام در گفتارى صداقت را عزت مى‏داند و مى‏فرمايد: «الصدق عزّ والكذب عجز»؛ (13) صداقت عزت است و دروغگويى ناتوانى و شكست.



2-2ـ اصلاح اجتماعى



اصلاح انحرافات اجتماعى موجب عزت اجتماعى مى‏گردد و بايد مورد توجه همه باشد، زيرا سلامت هر جامعه‏اى همانند يك موجود زنده از سوى امورى مورد تهديد قرار گيرد و اگر اين پديده‏ها اصلاح نشوند رفته‏رفته فساد طورى دامنگير جامعه مى‏شود كه اصلاح كردن آن جز با يك انقلاب همگانى امكان‏پذير نيست. در عصر امام حسين عليه‏السلام فساد سياسى به حدى رسيده بود كه با اقدام فردى قابل اصلاح نبود و به يك حركت و قيام عمومى نيازمند بود، چنان كه امام هدف از قيام خود را چنين بيان مى‏كند:



«انّما خرجت لطلب الاصلاح فى امّة جدّى و شيعة ابى على بن ابى‏طالب.» (14)



تنها براى تقاضاى اصلاح در بين امت جدم و شيعيان پدرم على بن ابى طالب عليه‏السلام قيام كرده‏ام.



3-2ـ رفع نياز نيازمندان



يكى از شاخصه‏هاى عزت در نگاه امام حسين عليه‏السلام اين است كه امكانات جامعه در اختيار همه باشد. امام حسين عليه‏السلام در خطبه‏اى كه به خطبه امر به معروف و نهى از منكر شهرت يافته و مخاطب آن حضرت در آن خطبه بيشتر شخصيتهاى اجتماعى و دانشمندان مى‏باشند حضرت آنان را مورد سرزنش قرار داده است، در بخشى از آن خطبه مى‏فرمايد:



«نابينايان، ناشنوايان و از كارافتادگان در همه شهرها بدون سرپرست شده‏اند، كسى به آنان رحم نمى‏كند و مورد توجه قرار نمى‏دهد و شما نيز به اندازه‏اى كه مسئوليت داريد عمل نمى‏كنيد و از آنان كه كارى مى‏كنند نيز حمايت نمى‏كنيد و با سازش كردن با ستمگران و مسامحه امنيت خود را تأمين كرده‏ايد، در حالى كه همه اينها وظايفى است كه خداوند به آنها دستور داده كه به صورت فردى و جمعى به آن عمل كنيد و شما از آن غافليد.» (15)



4-2ـ نظارت همگانى



هر كارى براى به ثمر رسيدن نيازمند به نظارت مى‏باشد؛ چه از درون و چه از بيرون. در جامعه به دليل گستردگى و پراكندگى نمى‏توان به نظارت از درون اكتفا كرد؛ زيرا عده‏اى نمى‏خواهند به حق خود قانع باشند و به قوانين تن دهند؛ از اين رو نظارت از بيرون بايسته است. همچنين با توجه به دو نكته‏اى كه گفته شد نمى‏توان اين نظارت را وظيفه عده‏اى خاص دانست، بلكه بايد همگانى باشد و اين نظارت همگانى همان «امر به معروف و نهى از منكر» مى‏باشد كه در اسلام به آن دستور داده شده است. امام حسين عليه‏السلام نيز يكى از شاخصهاى عزت اجتماعى را اجراى امر به معروف و نهى از منكر مى‏داند. به اين كلام توجه كنيد:



«خداوند امر به معروف و نهى از منكر را به عنوان يك واجب آغاز كرد؛ زيرا مى‏دانست كه اگر امر به معروف و نهى از منكر در جامعه صورت پذيرد و نهادينه شود، همه واجبات اجتماعى اعم از دستورات آسان و دشوار نهادينه مى‏شود؛ زيرا امر به معروف و نهى از منكر، تبليغ و دعوت به اسلام، بازگرداندن حقوق پايمال شده، مبارزه با ستمگران، تقسيم امكانات عمومى و دولتى، گرفتن مالياتها از صاحبان آن و مصرف كردن در موارد آن را شامل مى‏شود.» (16)



5-2ـ اجراى حدود



همچنين اگر در جامعه‏اى حدود الهى اجرا نگردد يا كيفر تنها درباره ضعيفان اجرا شود و قدرتمندان به شيوه‏هاى مختلف براى خود مصونيت ايجاد كنند، در اين صورت اعتماد مردم به دستگاه قضايى و اجرايى سلب شده همه تلاش مى‏كنند با وابستگى به مراكز قدرت براى خود حاشيه امنيتى ايجاد كنند. جامعه‏اى كه ضعيفان نتوانند حق خود را بستانند جامعه‏اى ذليل است نه عزيز. جامعه‏اى در نگاه امام حسين عليه‏السلام عزيز است كه اوّلاً حدود الهى در آن اجرا شود و ثانيا نسبت به همه اجرا شود نه آنكه حاكمان به دلخواه خود عمل كنند و مردم نيز در برابر قانون‏شكنى حاكمان بى‏تفاوت باشند. به كلام امام حسين عليه‏السلام در اين باره توجه كنيد:



«اى مردم! رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرموده است: كسى كه ببيند زمامدار ستمگرى را كه محرمات الهى را حلال مى‏شمارد و پيمان خدا را مى‏شكند و با سنت رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مخالفت مى‏ورزد و رفتارش با بندگان خداوند براساس ظلم و گناه مى‏باشد و براى تغيير روش چنين زمامدار ستمگرى با گفتار يا رفتار اقدام نكند، شايسته است كه خداوند او را به همان جايى ببرد كه آن ستمگر را مى‏برد.



آگاه باشيد كارگزاران حكومت (بنى‏اميه) پيروى از شيطان را سرلوحه كار خود قرار داده‏اند و پيروى كردن از احكام خداوند را ترك كرده‏اند، فساد را در جامعه علنى كرده رواج مى‏دهند و حدود و مقررات دين را اجرا نمى‏كنند، امكانات عمومى را به خود اختصاص داده، حرام خداوند را حلال و حلال خدا را حرام نموده‏اند و من از هر كس شايسته‏ترم كه وضع موجود را تغيير دهم.» (17)



3ـ عزت سياسى



تأثير حاكميت سياسى جامعه بر زندگى شخصى و اجتماعى افراد انكار شدنى نيست. بنابر اين حاكميت سياسى در اختيار هر گروهى قرار گيرد افكار و انديشه‏هاى آن گروه در جامعه رواج پيدا مى‏كند و به طور غيرمستقيم افراد را نيز تحت تأثير قرار مى‏دهد. از اين رو به دست آوردن عزت سياسى يا حفظ و نگهدارى آن در انديشه امام حسين عليه‏السلام شاخصه‏هايى دارد كه اكنون به بررسى آنها مى‏پردازيم:



1-3ـ صبر و مقاومت



كار و تلاش در هر زمينه‏اى بدون تحمل مشكلات آن به نتيجه نمى‏رسد، به ويژه اگر كارى منافع عده‏اى را تهديد كند مشكلات آن بيشتر خواهد بود. در قلمرو سياست، به دليل تضاد منافع افراد و گروهها و جاذبه‏هاى قدرت و حكومت، مشكلات بيشتر است؛ در نتيجه به ثمر رساندن كار و آفرينش عزت و افتخار نيازمند صبر و مقاومت است و بايد هزينه آن را پرداخت. عده‏اى به اشتباه تصور مى‏كنند كه چون براى خدا كار مى‏كنند بايد مشكلات كار از كانالهاى غيرعادى حل شود و نبايد براى كار هزينه پرداخت كنند، در حالى كه سيدالشهدا براى بازگرداندن افتخار و عزت اسلام و مسلمانان حاضر شد سنگين‏ترين هزينه را در روز عاشورا بپردازد و پيامدهاى آن را كه اسارت خاندان رسالت بود به عنوان هزينه سنگين به دست آوردن عزت بپذيرد. امام حسين عليه‏السلام در خطابه مشهورش نسبت به دانشمندان اسلامى اين شاخصه عزت را چنين بيان مى‏فرمايد:



«اگر بر مشكلات صبر مى‏كرديد و هزينه كار براى خدا را پرداخت مى‏كرديد كارهاى الهى در اختيار شما قرار مى‏گرفت و اجراى آنها در اختيار شما بود و حل و فصل آنها با شما بود.» (18)



-3ـ وحدت و همبستگى



انسان در انجام هر كارى نيازمند به انگيزه است و در كارهاى جمعى هر چه انگيزه‏ها به هم نزديك‏تر باشد وحدت بيشترى ايجاد خواهد شد و با وجود وحدت هم مشكلات كار كمتر خواهد شد و هم موانع زودتر برطرف مى‏شود. يكى از شاخصه‏هاى عزت سياسى وحدت نيروهاست، به ويژه كه دشمن نيز تمام تلاش خود را به كار خواهد گرفت كه وحدت نيروها را بشكند تا به اهداف خود برسد. امام‏حسين عليه‏السلام در يك تحليل، حاكميت سياسى بنى‏اميه در سركوب نيروهاى وفادار به اسلام را معلول تفرقه مى‏داند و در خطابه مشهورش به دانشمندان اسلامى و شخصيتهاى سياسى چنين مى‏فرمايد:



«مجارى امور بايد به دست دانشمندان به احكام الهى باشد كه امين خدا بر حلال و حرام او هستند، ولى شما اين جايگاه را از دست داده‏ايد و اين بدين سبب است كه از حق جدا گشته‏ايد و وحدت شما شكسته شده است.» (19)



3-3ـ عدم دلبستگى به دنيا



محبت و دلبستگى به چيزى دو اثر منفى در روح انسان برجاى مى‏گذارد: اول آنكه مانع از آن مى‏شود كه انسان زشتيهاى آن چيز را درك كند و ديگر اينكه زيباييهاى آن را بيشتر از آنچه هست مى‏بيند.



وابستگى از هر نوع آن عزت انسان را از بين مى‏برد و انسان را به ذلت مى‏كشاند. هر چه وابستگى انسان بيشتر باشد ذلت او نيز افزون‏تر خواهد بود. در عرصه سياست اولين شرط مبارزه آمادگى براى هزينه كردن جان خود مى‏باشد و كسانى كه در مبارزات سياسى اين آمادگى را ندارند به طور قطع شكست خواهند خورد و عزت خود را از دست خواهند داد. عشق به ماندن در دنيا و زيبا ديدن دنيا بيش از آنچه هست، باعث ذلت انسان در قلمرو سياست مى‏شود. امام حسين عليه‏السلام در تحليلى در خطابه مشهورش خطاب به دانشمندان اسلامى عامل ذلت آنان را عشق به ماندن در دنيا و زيباتر ديدن دنيا مى‏داند. به اين كلام توجه كنيد: (20)



«علت مسلط شدن بنى‏اميه بر امور جهان اسلام فرار شما از مرگ و شيفته شدن شما به زندگى است كه به طور قطع بايد روزى آن را رها كنيد.»(21)



4-3ـ تسليم نشدن در برابر قدرتها



از ويژگيهاى مهم سياست و مسائل سياسى تغيير سريع شرايط و پيرو آن، دگرگونى پرشتاب موضوعات سياسى و موضعگيرى در برابر آنهاست، به طورى كه گاه در كمتر از يك روز به دليل دخالت عوامل پيش‏بينى نشده و غيرقابل كنترل، شرايط تا 180 درجه دگرگون شده، مبارزان سياسى را با بحران تصميم‏گيرى روبه‏رو مى‏كند. در چنين شرايطى بسيارى از مبارزان نيز متناسب با دگرگونى شرايط تغيير موضع داده، آن را درايت و هوشمندى سياسى قلمداد مى‏كنند بدون اينكه توجه داشته باشند اين عقب نشينى از اصول مى‏باشد. يكى از شاخصه‏هاى عزت سياسى در نگاه امام‏حسين عليه‏السلام اين است كه هر چند شرايط سياسى عليه انسان تغيير كند، انسان مسلمان بايد پايبند به اصول مانده، نشان دهد كه حاضر است هزينه سنگين آن را كه فدا كردن جان باشد نيز بپردازد. در روز عاشورا در آخرين لحظات زندگى كه امام اصحاب، ياران و فرزندان خود را در راه اعتلاى اسلام و عزت مسلمانان هزينه كرده بود و مشغول اتمام حجت با آن مردم سياسى كار بود و تغيير موضع و عقب‏نشينى آنان از اصول را به آنان گوشزد مى‏كرد، فرمود: «لا واللّه‏ لا اعطيهم بيدى اعطاء الذليل»؛ (22) هرگز، سوگند به خدا با ذلت و خوارى با آنان ملاقات نخواهم كرد.



5-3ـ حضور در همه صحنه‏ها



مسلمان بايد تلاش در عرصه سياست را براى حاكميت دين و اجراى احكام آن و گسترش عدالت و از بين بردن مظاهر فساد و ... تكليف خود بداند و همان طور كه در حوزه عبادات خود را مكلف مى‏داند در اين عرصه نيز خود را مكلف بداند و در هر شرايطى متناسب با آنان شرايط موضعگيرى كند و تكليف خود را انجام دهد و اين يكى از شاخصه‏هاى عزت است.



مطالعه زندگى امام حسين عليه‏السلام از روزى كه نوجوانى بود در عصر خليفه دوم تا پايان عمر شريفش اين مسئله را به خوبى به اثبات مى‏رساند، چنان كه دهها سند تاريخى گوياى اين مهم است:



روزى خليفه دوم در سخنرانى خود گفت: من سزاوارترين مردم براى حاكميت بر مسلمانان هستم؟!



امام حسين عليه‏السلام كه در آن دوران نوجوانى بود در برابر سخنرانى خليفه زبان به اعتراض گشود و سخنرانى او را قطع كرد و به مناظره‏اى تبديل شد كه مايه شرمسارى خليفه گشت، كه مشروح آن را بايد در منابع تاريخى و حديثى مطالعه كرد. (23)



در نامه‏هاى اعترض آميز امام به معاويه اين گونه موضعگيرى‏ها فراوان است.



امام حسين عليه‏السلام يكى از شاخصه‏هاى عزت سياسى را حضور در همه صحنه‏ها مى‏دانست و خود نيز در بحرانى‏ترين شرايط يعنى ظهر عاشورا حاضر نشد از اصول خود عقب‏نشينى كند و در پاسخ قيس بن اشعث كه از او خواست در برابر حكومت بنى‏اميه تسليم شود و صحنه سياست را ترك كند فرمود: «لا والله ... لا افرّ فرار العبيد»؛ (24) هرگز به خدا سوگند... همانند بردگان نخواهم گريخت.



4ـ عزت اقتصادى



در انديشه دينى اقتصاد اصل و معيار ارزش‏گذارى بقيه امور نيست، ولى تأثير مثبت يا منفى آن را در همه ابعاد زندگى نمى‏توان ناديده گرفت. ديدگاه افراد درباره گستره فعاليت اقتصادى و چند و چون آن و ارزش داورى نسبت به آن متفاوت است، ولى در انديشه امام حسين عليه‏السلام تلاش انسان بايد به اندازه‏اى باشد كه از اين جهت به ديگران نيازمند نباشد، به طورى كه براى تأمين نيازهاى اوليه زندگى دست نياز به سوى ديگران دراز كند. شخصى از امام حسين عليه‏السلام پرسيد: عزت انسان در چيست؟ امام فرمود: «استغناوه عن الناس»؛ (25) اينكه نيازمند به مردم نباشد.



در نگاه امام حسين عليه‏السلام آبروى مسلمان ارزشمندتر از آن است كه به آسانى از دست برود. در اين زمينه به برخورد امام حسين عليه‏السلام با يك نيازمند توجه كنيد:



«مردى از انصار براى خواسته‏اى نزد امام حسين عليه‏السلام آمد و قبل از آنكه خواسته‏اش را بيان كند امام عليه‏السلام فرمود: اى برادر انصارى آبرويت را از خواستنِ رو در رو نگه دار و خواسته‏ات را در نامه‏اى بنويس، ان شاءالله آنچه تو را شاد كند انجام مى‏دهم.



مرد انصارى در نامه نوشت: اى ابا عبدالله عليه‏السلام فلانى 500 اشرفى از من طلب دارد و براى دريافت آن پافشارى مى‏كند. با او صحبت كن كه به من مهلتى دهد. امام عليه‏السلام پس از خواندن نامه وارد منزل شد و با كيسه‏اى كه 1000 اشرفى در آن بود بازگشت و به مرد انصارى داد و فرمود: با پانصد دينار بدهى خود را بپرداز و پانصد دينار ديگر را در اداره زندگى مصرف كن. توجه داشته باش، نيازت را جز براى سه نفر بيان نكن! مرد ديندار، يا صاحب مروت و مردانگى، يا صاحب شرافت. اما ديندار به سبب دينش حاجتت را برآورده مى‏سازد و صاحب مروت از مردانگى خود شرم مى‏كند و صاحب شرافت نيز مى‏داند كه تو با اين كار آبروى خود را فروخته‏اى و آبرويت را حفظ مى‏كند و بدون برآوردن نيازت تو را رد نمى‏كند. (26)



منابع و مآخذ



1- قرآن كريم.



2- نهج‏البلاغه، تصحيح و تحقيق صبحى الصالح، قم، انتشارات دارالهجرة.



3- ابوالفضل جمال الدين محمد بن مكرم ابن منظور، لسان العرب، قم، نشر ادب الحوزه.



4- الامام ابوجعفر محمد بن جرير الطبرى، تاريخ الطبرى المعروف بتاريخ الامم و الملوك، بيروت، مؤسسه الاعلمى للمطبوعات.



5- ابوالقاسم الحسين بن محمد المعروف بالراغب الاصفهانى، المفردات فى غريب القرآن، تحقيق محمد سيد گيلانى، تهران، المكتبة المرتضويه.



6- ابن شعبه حرانى، تحف العقول، مترجَم، تهران، كتابفروشى اسلاميه.



7- احمد بن على بن ابى طالب الطبرسى، الاحتجاج، قم، كتابفروشى مصطفوى.



8- العلامة محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، بيروت، مؤسسة الوفاء.



9- عمادالدين ابى جعفر محمد بن ابى القاسم الطبرى، بشارة المصطفى لشيعة المرتضى، تحقيق جواد القيومى، قم، مؤسسة النشر الاسلامى.



10- احمد فرزانه، نهج الشهادة، قم، مؤسسه نشر و فرهنگ اهل البيت (ع)، 1403ق.



11- صافى گلپايگانى، منتخب الاثر، چاپ دوم: تهران، مكتبة الصدر.



12- احمد صابرى، ادب الحسين و حماسته، قم، مؤسسه النشر الاسلامى، 1415ق.



13- فاضل دربندى، اكسير العبادات فى اسرار الشهادات، قم، دار ذوالقربى، 1420 ق.





1ـ مفردات راغب، ص 333.



2ـ لسان العرب، ج 5، ص 374.



3ـ دعاى عرفه.



4ـ همان.



5ـ همان.



6ـ نهج‏الشهادة، ص 225؛ ادب الحسين و حماسته، ص 169.



7ـ نهج‏الشهادة، ص 332؛ بحارالانوار، ج 44، ص 192.



8ـ نهج الشهادة، ص 148؛ اكسير العبادات فى اسرار الشهادات؛ ج 2 ص 266؛ ادب الحسين و حماسته، ص 170.



9 - بشارة المصطفى لشيعة المرتضى، ص 70.



10ـ نهج‏الشهادة، ص 148؛ اسرارالشهادات، ج 2، ص 266.



11ـ بحارالانوار، ج 44، ص 340؛ نهج‏الشهادة، ص 280؛ تاريخ طبرى، ج 4، ص 266.



12ـ نهج‏الشهادة، ص 276.



13ـ همان، ص 377.



14ـ مقتل خوارزمى، ج 2، ص 188؛ نهج الشهادة، ص 269.



15ـ تحف العقول، ص 242.



16ـ تحف العقول، ص 241؛ نهج‏الشهادة، ص 118.



17ـ تاريخ طبرى، ج 4، ص 304.



18ـ تحف العقول، ص 242.



19ـ تحف العقول، ص 242.



20ـ همان.



21ـ همان.



22 - نهج الشهادة، ص 184؛ بحارالانوار، ج 44، ص 191.



23ـ احتجاج طبرسى، ج 2، ص 13.



24ـ بحارالانوار، ج 44، ص 191.



25ـ نهج‏الشهادة، ص 382؛ منتخب الاثر، باب 8، ص 122.



26 ـ تحف العقول، ص 251.

/ 1