ايمان نهالى است كه در زمين دل آدمى مى رويد و اگر از چشمه اعمال صالحآبيارى شود، درختى تنومند خواهد شد كه بر تمام زواياى جان آدمى سايه مىگسترد.انسان دغدغه اى ديرپاتر از نيل به سعادت ندارد و ايمان ركن سعادت و يا راهنيل به آن است و از اين رو در حيات انسان نقشى تعيين كننده دارد.ترديدى نيست كه تاريخ انسان با ايمان گره مى خورد; هرچند وجود كسانى را كهجانشان بستر رويش نهال ايمان نيست، نمى توان ناديده گرفت، اما انسان ها بهصورت كلى حرمت ايمان را پاس داشته اند.البته پيمودن مسير سعادت در گرو تجربه ايمان و حيات ايمانى است و نه سخن وگفت و گوى از ايمان، اما آيا بحث و گفتگو از مقولاتى هم چون ايمان، گشودنراهى براى تجربه آن براى آنان كه محرومند و تعالى دادن به تجربه ايمانى كسانىكه واجد آنند، نيست؟ از همين روى است كه اندكى از شيرينى و بخشى از جاذبهحيات ايمانى را مى توان در آهنگ كلمات و يا نقش خطوط مربوط به ايمانيافت.شناسايى بيش تر و دقيق تر حقيقت ايمان، ما را در پيش گيرى از آفات ويرانگرآن و نيز در پرورش و شكوفا كردن بهتر آن، يارى مى دهد.ايمان بسان گوهرى است كه انسان واجد آن است. هر چند نفس وجود آن گوهر دردستان آدمى مايه مباهات و ارزشمند است، اما اگر صاحب گوهر، شناخت بيش ترى ازآن فراهم آورد، ارج و منزلت آن و نيز احساس تعلق آدمى به آن افزون تر خواهدشد.دفتر هشتم از مجموعه معارف، به بحث در باره نظريه ايمان و پى جويى آن دركلام مسيحى و اسلامى و قرآن كريم اختصاص يافته است.اين كتاب حاصل تلاش و تحقيق جدى فاضل ارجمند جناب آقاى محسن جوادى است كهبه سفارش معاونت انديشه اسلامى مركز تحقيقات استراتژيك آغاز و با توافق آنمركز، در معاونت امور اساتيد و دروس معارف اسلامى تكميل و با عنوان «نظريهايمان در عرصه كلام و قرآن» به استادان محترم معارف اسلامى و علاقه مندان بهمباحث كلامى تقديم مى گردد.با تشكر از همكارى صميمانه مسئولان محترم آن مركز.مديريت آموزش و برنامه ريزى درسىحقيقت ايمان، نورِ خورشيدِ عالمِ جبروت است كه از مشرقِ عنايت بر جان هاىسالكان منازل اخلاص مى تابد; فيض بحار انوار ملكوت است كه به واسطه هبوبنسايم هدايت بر رياضِ صدورِ مخلصانِ وادى صدق مى بارد; لبابِ اسرار هويّت استكه به اَقلامِ اعلامِ نقاشانِ عالمِ علوى كه «اولئك كتب فى قلوبهم الايمان»بر الواح افهام ملازمان مدرسه تقوا نگاشته مى شود; جوهر درياى وحدت است كه بهواسطه تلاطم امواج توفيق، از قعر بحرِ صدر بر ساحل جوارح و اعضا به ظهور مىآيد(1).