نقش قوه سامعه در آموزش قرآن كريم
دكتر ابوالفضل خوشمنش چكيده
در بسياري از آيات قرآن «سمع» بر «بصر» مقدم شده و در پارهاي از آيات و روايات سمع به معناي فهم آمدهاست . اين نكات حاكي از برتري سمع بر بصر و نقش ممتاز آن در فهم و يادگيري است . يادگيري قرآن به طريق سمعي از ديرباز در ميان صحابه و طبقات بعدي تاكنون كمابيش رواج دارد . برخي از مهمترين امتيازات اين روش بر روخواني فراگيري آن در عموم مردم اعم از كودك و جوان و پير، و باسواد و بي سواد و نيز سهولتيادگيري و پايداري آن است . نتايج پژوهشها نيز همين نكات را تاييد ميكند . كليد واژهها:
قوه سامعه، سمع و بصر، آموزش قرآن، حفظ قرآن . 1 . مقدمه
قرآن كريم از آغاز نزول خود، قلوب خيل مشتاقان را به سوي فراگيري خود كشيدهاست و تعليم حكيمانه پيامبر اكرم (ص) و معلم بزرگ قرآن، مكتب استوار آموزش قرآن كريم را بنياد نهاده است . مسلمانان، يكي پس از ديگري قرآن را فرا گرفته و به ديگران آموختهاند . تعليم و ترويج قرآن كريم از همان آغاز و در زماني كوتاه، شورآفريني و آثار شگرف خود را نشان داده است و مسلمانان در قرائت و فراگيري معارف قرآني، خود را قرين توفيق مييافتهاند . آموزش رسول گرامي اسلام (ص) داراي ويژگيها و اركاني بوده كه اگر در زمانهاي ديگر نيز فراهم آيد، همان آثار گذشته را خواهد داشت . هر زماني قرائت و تعليم قرآن كريم فاقد شورآفريني و سهولت و اثربخشي اوليه بود، بايد دانست كه مانع و خللي در راه فراگيري حفظ قرآن بروز كردهاست و آن مانع را بر اثر مداقه فراوان بايد جست و برطرف كرد . در كشور جمهوري اسلامي ايران در طول بيستسال گذشته بيوقفه با تهيه و عرضه انواع و اقسام شيوهنامههاي آموزشي قرآن كريم در سطوح و مراكز گوناگون رسمي و غيررسمي مواجه بودهايم . اين نوآوريها كه اغلب دلسوزانه و مخلصانه است، هماكنون نيز ادامه دارد . تعيين ميزان اقتران اين شيوهها به موفقيت و مطلوبيت رهآورد آنها، نيازمند تحقيق جداگانهاي است . جاي تحقيقي كارشناسانه از اين دستخالي است; لكن نظري اجمالي به آنچه در محافل تعليم و ترويج رسمي و غير رسمي قرآن كريم ميگذرد، وضعيتي را نشان ميدهد كه با كمال مطلوب فاصلهاي فراوان دارد . اين در حالي است كه با رفتن به سراغ مبدا فراگيري قرآن كريم در حال حاضر و مقايسه آن با شيوه تعليم قرآن كريم در زمان پيامبر اكرم (ص)، تفاوتي آشكار و تعيينكننده مييابيم كه عبارت از اهميت دادن زمان آن حضرت به نقش قوه شنوايي يا «سمع» و بيتوجهي اين زمان به در حال حاضر است . چيزي كه به كارگيري صحيح آن مورد تاكيد آيات و روايات و دانش بشري نوين است; ولي متاسفانه در حال حاضر از جايگاه شايسته و واقعي خود به كناري نهاده شدهاست . در اين تحقيق كوشيده شده نقش و اهميت «سمع» در حد مجال و از ديدگاه سه منبع مذكور مورد بررسي قرار گيرد . 2 . جايگاه قوه سامعه در آيات قرآن كريم
در آيات قرآن كريم، به صراحت در مورد به كارگيري «سمع» در امور آموزشي سخن گفته نميشود; اما نحوه تعبير قرآن كريم در مورد مقوله «سمع» به صورتي است كه ما را متوجه اهميت و جايگاه اين حس در ادراك و فراگيري ميكند . يكي از شيوههاي بيان قرآن كريم در مورد «سمع» تقديم آن بر «بصر» در مواضع گوناگون است [احقاف/26] ; مانند: «قل هو الذي انشاكم و جعل لكم السمع و الابصار و الافئدة قليلا ما تشكرون [ملك/23] ; بگو: او كسي است كه شما را پديد آورد و گوش و چشم و دل برايتان قرار داد . اندكي سپاس ميگزاريد» . 3 . اهميتسمع از ديدگاه حديث
اهميتسمع در احاديث نيز مورد تاكيد قرار گرفته است . امام رضا (ع) در روايتي بهصراحت، گوش را دروازه قلب ميخواند; آنجا كه ميفرمايد: . . . فملك الجسد القلب و حصن الجسد و حرزه الاذنان . لايدخلان علي الملك الا مايوافقه لانهما لايقدران ان يدخلا شيئا حتي يوحي الملك اليها فاذا اوحي الملك اليها لترك الملك منصتا له حتي يسمع فيه فيجيبه بما يريد فيترجم عنه اللسان بادوات كثيرة . فرمانروايي بدن انسان، قلب است و حزر و حصار آن گوشهايند . اين دو بر پادشاه چيزي را وارد نميكنند كه با آن موافق نباشد; زيرا پيش از اشاره پادشاه به آن دو نميتوانند، چيزي را وارد سازند و اگر پادشاه به آن دو اشاره كند، پادشاه خود سراپا گوش خواهد شد تا به آنچه مايل است، پاسخ دهد و زبان نيز با ابزارهاي فراواني آن را تعبير و تفسير ميكند [1]. در حديثي از حضرت اميرالمومنين عليهالسلام، نيز چنين نقل شده است: راس العلم التواضع و بصره البرائة من الحسد و سمعه الفهم و لسانه الصدق و قلبه حسن النية، و عقله معرفة اسباب الامور [2] در اين بخش حديث كه در اينجا نقل شده است، ضمن تشبيه اركان مختلف علم به هر يك از اعضاي بدن، «فهم» به مثابه «گوش» علم دانسته شده است . 4 . حكمت تقديم «سمع» بر «نصر» در قرآن كريم
بدون شك فهم بشري قادر به احاطه كامل بر حكمتهاي آيات و عبارات قرآن كريم نيست; لكن از آنجا كه همه ما به تدبر در قرآن كريم امر شدهايم، بايد در حد توان و ظرفيتخويش در حكمت آيات قرآني انديشه كنيم . تدبر در آيات مختلفي كه در آنها الفاظ و مفاهيم سمع و بصر آمده، اين نكات را به دست ميدهد: الف - «سمع» دروازه قلب است . حسي كه رابطه مستقيم با قلب و روح انساني دارد، حس شنوايي است [3]. دروازهبودن گوش براي قلب، امري است كه در روايت، چنانكه خواهيم ديد، مورد تصريح قرار گرفتهاست . رابطه خاص اين دو مقوله از آيات قرآني نيز به نحو بارزي قابل استظهار است . اين رابطه حتي در آياتي كه «قلب» ، «سمع» و «بصر» در آنها كنار يكديگر و با هم آمده، محفوظ و ملحوظ است; چنان كه ميفرمايد: «ختم الله علي قلوبهم و علي سمعهم و علي ابصارهم غشاوة [بقره/7] ; خدا بر دلها و گوششان مهر نهاد و بر چشمانشان پردهاي است» . «اقرايت من اتخذ الهه هويه و اضله الله علي علم و ختم علي سمعه و قلبه و جعل علي بصره غشاوة، فمن يهديه من بعد الله افلا تذكرون [جاثيه/23] ; آيا او را كه خواهش خود را خداي خويش ساخت و خدا او را از روي آگاهي گمراه كرد و بر گوش و قلبش مهر نهاد و بر چشمش پرده زد، ديدي؟ چه كسي پس از خدا او را راهنمايي خواهد كرد؟ آيا پند نميگيريد؟ در آيه زير نيز ارتباط قلب و سمع به صورتي زيبا و با رعايت اين ظرافتبيانشدهاست . اين آيه از قلب شروع ميشود و به «سمع» منتهي ميگردد: «ا و لميهد للذين يرثون الارض من بعد اهلها ان لو نشاء اصبناهم بذنوبهم و نطبع علي قلوبهم فهم لايسمعون [اعراف/100] ; آيا براي آنان كه زمين را پس از ساكنانش به ارث ميبردند، آشكار نشد كه اگر ميخواستيم به سبب گناهانشان به عذاب گرفتارشان ميگرديم و بر دلهايشان مهر ميزديم; چنانكه كه نشنوند» ؟ ارتباط يادشده در آيه زير نيز به نحوي قابل مشاهده است: «ان في ذلك لذكري لمن كان له قلب او القي السمع و هو شهيد [ق/37] ; به راستي در آن پندي استبراي كساني كه دلي دارند يا در حالي كه شاهدند، گوش فرا ميدهند» . در بسياري از آيات نام «سميع» بر ديگر نامهاي الهي (عليم، بصيرو قريب) مقدم آمدهاند . 5 . به كارگيري گوش و زبان در فراگيري قرآن در ميان اصحاب
از عبدالله مسعود روايتشده است كه گفت: «بر پيامبر هفتاد سوره از قرآن را خواندم و قرائت آنها را از دهان او فرا گرفتم; در حالي كه زيد ذو ذوآبتين (داراي دو دسته موي بافته بر روي سر; يعني بچه) بود و با كودكان بازي ميكرد و بقيه قرآن را بر بهترين اين امت و عادلترين آنان از لحاظ قضاوت پس از پيامبر امت، يعني علي بن ابيطالب قرائت كردم» [4]. شيوه «سمعي» تعليم قرآن كريم، يكي از ويژگيهاي تعليم نبوي بوده و اين موضوع در طول قرنها ادامه يافته است . با توجه به آنچه درباره نحوه جمع قرآن و ميزان آشنايي مردم با هنر خواندن و نوشتن گذشت، روشن ميگردد، اهميتي كه به اين جنبه داده ميشده، در محروميت مردم از سواد و نبود نوشتافزار ريشه نداشتهاست; همچنانكه تا قرنها بعد و تا همين ازمنه اخير، فراواني لازم نوشتافزار در بسياري از جاها، نقش قوه سامعه را از بين نبرده است . هر جا نيز اين نقش و اهميت، مورد كمتوجهي قرار گرفته، دير يا زود آثار منفي به دنبال داشتهاست . گفته ميشود، يكي از دلايل محروميت دوباره اندلس (اسپانيايي فعلي) از اسلام، آن بود كه اعراب فاتح به منظور تسريع قرآن آموزي و نيز اجبار سازي آن، براي نخستينبار از شيوه روخواني استفاده كردند; يعني شيوه بصري را به جاي روش سمعي تعليم قرآن معمول كردند . در نتيجه، مسلمانان نوآموز آن سامان، قرآن را زماني فرا ميگرفتند كه اهميت لازم را نيافته بودند و روش كارا و زنده تعليم قران، جاي خود را به شيوهاي ناكارآمد داد [5]. دكتر محمدسالم محسين، محقق پركار عرب، كتاب محققانهاي به نام «معجم حفاظ القرآن عبر التاريخ» تدوين كرده و در آن، شرح حال بيش از چهارصد حافظ قرآن را آورده است . بيشتر اين گروه تا قرن پنجم و شمار كمتري تا قرن نهم زيستهاند . تمامي اين گروه در قرائتسماعي از استاد خود با هم مشتركند و قرآن را از اين طريق فراگرفتهاند . دكتر سالم محسين، استادان قرائت و سلسله سند قرائت هر يك را ذكر كرده است . بررسي زندگي تكتك اين حفاظ، نشان ميدهد كه اخذ سماعي قرائت و عرضه آن، همواره وجود داشته و وفور وسايل كتابت در قرون متمادي، به جايگاه اصيل آن، لطمهاي وارد نساخته است . همچنين آنچه از مطالعه اين كتاب به دست ميآيد، اين است كه اين گروه در اصل قاريان و مقريان قرآن ناميده ميشدند و اطلاق «حافظ» بر آنان، نسبتبه مصطلحات قبلي جديدتر است [6]. «غانم قدوري حمد» نيز در كتاب «رسم المصحف» شيوه فراگيري اصحاب پيامبراسلام را نقل دهان به دهان قرآن كريم ميشمارد . اين مطلب در كتاب «تاريخ القرآن و غرائب رسمه و حكمه» نيز به چشم ميخورد [8]. در واقع نه فقط عادت اهل قرآن در طول تاريخ بر اخذ سماعي قرآن كريم استوار بوده است، بلكه فراگيري صحيح قرآن راهي جز اين ندارد . 6 . اهميت و جايگاه سمع در امر آموزش از ديدگاه دانش بشري
دانش بشري نيز به فراخور پيشرفتخود توانستهاست، به برخي از رمزها و رازهاي شنوايي و جايگاه بلند آن در آموزش دستيابد . محمد عثمان نجاتي در كتاب خود با عنوان «علم النفس في حياتنا اليوميه» درباره علل تقديم سمع بر بصر در آيات قرآن كريم، به ذكر مواردي از ديدگاه دانش بشري پرداخته است . وي ميگويد: 1 . گوش در ادراك حسي و يادگيري و تحصيل علوم از چشم مهمتر است . زيرا يادگيري زبان و تحصيل علوم در صورت از دست دادن بينايي براي انسان امكانپذير است; ولي اگر شنوايي از دستبرود، يادگيري زبان و تحصيل دانش مشكل خواهدبود . يكي از دلايلي كه نشان دهنده اهميت تاثير گوش در ادراك و آموزش است [8]، اين است كه قرآن، آن را به تنهايي كنار عقل ذكر كرده است تا بفهماند، ميان گوش و عقل رابطه محكمي وجود دارد: «و قالوا لو كنا نسمع او نعقل كنا في اصحب السعير [ملك/10] ; و گفتند: اگر گوش فرا ميداديم يا انديشه ميكرديم، در ميان آتشيان نبوديم» همچنين در بسياري از آيات قرآن «سمع» به معناي فهم و تدبر و تعقل به كار رفتهاست; نظير: «و انا لما سمعنا الهدي آمنا به [جن/13] ; و ما چون هدايت را دريافتيم، به آن گرويديم» . «و نطبع علي قلوبهم فهم لايسمعون [اعراف/100] ; و بر دلهايشان مهر مينهيم; چنان كه نفهمند» . 2 . حس شنوايي به طور مستقيم و بدون هيچ فاصلهاي پس از تولد به كار ميافتد; زيرا نوزاد، به محض تولد ميتواند صداها را بشنود; حال آنكه ديدن اشيا براي او به طور واضح پس از گذشت مدتي ممكن ميشود . 2 . حس شنوايي وظيفه خود را هميشه و بدون توقف انجام ميدهد; در حالي كه حس بينايي، گاهي از انجام وظيفه باز ميايستد; مثل وقتي كه انسان ميخوابد; اما صدايي شديد ميتواند، او را از خواب بيدار كند . به همين دليل است كه خداوند، در داستان اصحاب كهف ذكر كرده است كه بر گوشهاي آنان مهر زديم تا در خواب عميق فرو روند و هيچ صدايي نتواند بيدارشان كند . فضربنا علي آذانهم في الكهف سنين عددا [كهف/11]. 4 . حس شنوايي (گوش) همه وقت و همه جا چه در روشنايي و چه در تاريكي ميشنود; اما حس بينايي (چشم) تنها در روشنايي ميبيند [9]. در اين جا ذكر يك نكته بيمناسبت نيست و آن، اين كه قرآن گوش را به صورت مفرد ذكر ميكند; ولي چشم را در اكثر آيات به صورت صيغه جمع (ابصار) ميآورد . اين خود يكي از نشانههاي اعجاز در روش قرآن است . حس سامعه صداهايي را كه از تمام جهات ميرسد، دريافت ميكند; در حالي كه چشم فقط وقتي ميتواند ببيند كه انسان خواسته باشد و چشم را به طرف چيزي كه ميخواهد به آن بنگرد، بگرداند [10] و اگر در مكاني، افرادي جمع باشند و صدايي به وجود آيد، همگي تقريبا همان صداها را به طور يكسان ميشنوند . در صورتي كه همين عده يك چيز را از زواياي مختلف ميتوانند ببينند; به همين دليل ديدنشان نسبتبه آن چيز به طور يكسان و شبيه هم نخواهد بود . نيز ممكن است، آنان در همان لحظه در جهتي كه به آن مينگرند، اشياي مختلفي را ببيند . علاوه بر اين، هرگاه صدايي كه به طور مستقيم از جايي به سمت ما ميآيد، امواج صوتي آن در يك زمان به هر دو گوش ميرسد و شدت تاثير بر پرده هر دو گوش يكسان است; اما اگر به چيزي كه در برابر ما قرار دارد بنگريم، صورتي كه از آن بر شبكيه چشم راست نقش ميبندد با آنچه كه در شبكيه چشم چپ نقش ميبندد، فرق دارد; چون چشم راست اشيا را از طرف راستشان ميبيند; حال آنكه چشم چپ آنها را از طرف چپشان مينگرد [11]. تحقيقات جديد فيزيولوژيك نيز ثابت كرده است كه نوزاد در برابر صداهاي بلند عكسالعمل نشان ميدهد; ولي در مقابل صداهاي كوتاه و ضعيف بيتفاوت است . اين تحقيقات همچنان روشن كرده است كه تا ماه ششم ولادت شكل اشيا در چشم نوزاد به صورت واضح ظاهر نميشود; زيرا رشد ساختمان شبكيه چشم، تنها در پايان شش ماهه اول تولد كامل ميشود . مصطفي محمود، نويسنده مصري نيز درباره دقيقتر و پچيدهتر بودن دستگاه شنوايي نسبتبه دستگاه بينايي مينويسد: «دستگاه شنوايي ميتواند، مفاهيم مجرد را نظير موسيقي درك و در حالت تداخل نغمههاي گوناگون در يكديگر، هر يك از آنها را به تنهايي و جدا از ديگري تميز دهد . همانگونه كه مادر ميتواند در يك لحظه صداي گريه فرزندش را ميان انبوهي كودك ديگر تشخيص دهد [12]. ويژگي مهم ديگري كه همچنان گوش را در مرحله برتر قرار ميدهد، قابليت كارآيي اين دستگاه عجيب، حتي در زماني است كه انسان در خواب به سر ميبرد . پژوهشگران دانشگاه «جان هاپكتز» در نشستساليانه انجمن عصبشناسي آمريكا در «مينيالوپيس» اعلام كردند كه دو ناحيه را در مغز شناسايي كردهاند كه به پردازش اصوات در موقع خواب ميپردازد . ناحيهاي در جلوي مغز قادر است، مشخص كند كه آيا يك صدا نمايانگر بروز يك مشكل استيا نه . محقق اين طرح ميگويد: «مغز، موقعي كه ما خوابيدهايم، هوشيار است . وي توانستهاست، ناحيه هوشيار را در مغز مشخص كند . اين ناحيه بر اثر صداهايي كه موقع انجام آزمايشها به گوش ميرسد، تحريك ميشود . از اين دو ناحيه يك ناحيه در بالاي گوش و ناحيه ديگر در بالاي چشم قرار گرفته است . ناحيه جلوي مغز با ناحيه استدلال در مغز است، در ارتباط است . اين قسمت از مغز در موقع خواب اصوات را ميشنود و صداها را تصفيه ميكند و سر و صداي بيخطر را مانند صداي هواپيما از صداي خطرناك مثل شكستن شيشه تشخيص ميدهد . اين تحقيق همچنين ثابت ميكند، موقع بيداري تنها ناحيه اطراف گوش نسبتبه صداها هوشيار است; اما موقع خواب قسمت ديگر نيز وظيفه شنيدن را به عهده ميگيرد [13]. 7 . نقش قوه سامعه در حافظه
در حافظه انسان نيز نقش قوه سامعه بالا و ممتاز است; با اين توضيح كه به طور كلي حفظ هرگونه معلومات در حافظ طي سه مرحله انجام ميگيرد:1 . رمزگرداني.2 . اندوزش.3 . بازيابي . رمزگرداني تنها به معني به حافظه سپردن اطلاعات نيست; بلكه عبارت از اندوختن آنها به شكل معين يا به صورت رمزي معين در حافظه است . پژوهش نشان ميدهد كه ميتوان اطلاعات را به يكي از اين صورتها در حافظه كوتاهمدت رمزگرداني كرد: يا ديداري است، از قبيل تصوير ذهني حروف، كلمات و ارقام يا صوتي است، مانند صداي نامهاي موارد مزبور و يا بخشي از آن مبتني بر تداعي معاني ميان موارد مذكور است; با وجود اين وقتي سعي ميكنيم اطلاعات را از راه مرور ذهني، - ( rehersal ) يعني تكرار پياپي آنها در ذهن - فعال نگاه داريم، به نظر ميرسد، رمز صوتي را ترجيح ميدهيم . حتي اگر براي مواد كلامي از رمز ديداري نيز استفاده كنيم، اين رمز به سرعت محو ميشود و رمز صوتي جاي آن را ميگيرد [14]. 8 . اهميتبه كارگيري قوه سامعه در تعليم و تعلم قرآن كريم
پس از آن چه درباره جايگاه خاص قوه سامعه و اهميت آن در امر آموزش و فراگيري معلومات و ارتباط مستقيم آن با قلب بيان شد، نوبت توجه به آن در بعد عمل، در امر تعليم و تعلم قرآن كريم ميرسد . بنا كردن بنيان پر اهميت آموزش قرآن كريم بر شنوايي، آثار و بركات فراواني دارد . يكي از اين موارد زير نفوذ گرفتن مستقيم قلب، مركز فرماندهي وجود انساني و به دست دادن آموزشي زنده و پويا است . دستاورد ديگر رختبر بستن هراسهايي است كه از غلط خواندن قرآن دامنگير خيل مشتاق قرآنآموز شده و ميشود و حتي خيل عظيمي از ايشان را از محافل و مجالس تعليم و ترويج قرآن طرد ميكند . القاي آيات قرآن كريم به قرآنآموز بايد به صورت سمعي باشد و اين القا چندان تكرار گردد كه آيات قرآن كريم بر دل قرآنآموز نقش بندد و تا زمان عدم تحقق كامل اين حالت، بصر نبايد استعمال و كاربرد بيابد . در چنين روشي با سواد و بيسواد، كوچك و بزرگ، زن و مرد، همه و همه يكسان و در يك صف ميتوانند به فراگيري آيات قرآن بپردازند; آيات آن را زمزمه كنند و با انواع مشقتها در تبديل علائم نوشتاري رسم الخطهاي زبان حاضر به علائم صوتي - كه جز يك روخواني كماثر و بريده از روح و قلب را به دست ميدهد مواجه نباشند . شايد به اين نكته نيز كمتر توجه كردهايم كه به كارگيري روخواني قرآن كريم و وا داشتن قرآنآموز به كلنجار رفتن در ابتداي كار با انواع و اقسام علايم و حروف و زير و زبر، به غلط خواندن وي منجر ميشود و تصحيح قرائت وي توسط مربي، معلم، داور و جز آنان، آثار بسيار سوئي را در اعماق روح و جان وي بر جا خواهد گذاشت و در بلند مدت، وي را به سمت لكنت زبان و افسردگي [15] و فرار از قرآن و اسلام سوق خواهد داد . همچنان كه اشاره شد، به كارگيري قوه سامعه و بلكه اولويت دادن به آن، امري بوده كه در طول قرنها در سراسر عالم پهناور اسلام مورد عمل بوده و هم اكنون نيز در بسياري از مناطق نظير كشورهاي آفريقايي كه قرآن كريم به صورت سنتي تدريس ميشود، به كار گرفته ميشود . در كشور عزيز ما نيز تا چند دهه پيش، يعني هنگام رونق مكتبخانههاي سنتي اين روش وجود داشت و مكتبخانهها توانستند، به نحوي بسيار مطلوب با كمترين امكانات ميراث غني و عظيم فرهنگي مانند قرآن كريم و ديوان حافظ و گلستان سعدي و جز آن را به كودكان اين مرز و بوم منتقل و بدين وسيله از آنها پاسداري ميكنند [16]. بسياري از پيران امروز همان كودكان ديروز و گواه عملكرد و ميزان موفقيت اين مكتبخانههايند; مراكزي كه با ورود نظام جديد آموزشي به همراه بسياري از گنجينههاي عظيم ملي و فرهنگي ديگر از ميان رفت . 1 . محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1412ق، ج62، ص 309 . 2 . محمدرضا حكيمي، الحيات، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1368 ش، ج2، ص335، به نقل از بحارالانوار، ج78، ص6 . 3 . ر . ك: عبدالله جوادي آملي، تفسير موضوعي قرآن مجيد، عبدالله جوادي آملي به مركز نشر فرهنگي رجاء، چ14، 1366 ش، ج4، ص64 . 4 . مجلسي، پيشين، ج 89، ص 49 . 5 . محمدعلي لساني فشاركي، طرح جامع آموزش زبان قرآن كريم، به كوشش مهدي غفاري، مركز تحقيقات دانشگاه امام صادق (ع)، تهران، 1375 ش، ص 13 . 6 . ر . ك: محمد سالم محسين، معجم حفاظ القرآن عبر التاريخ، 1ج، بيروت، دارالجيل، 1412ق . 7 . محمد طاهربن عبدالقادر كردي مكي، تاريخ القرآن و غرائب رسمه و حكمه، مطبعة مصطفي البابي الحلبي و اولاده، قاهره، چ2، 1372 ق، ص 112 و 175 . 8 . براي بررسي بيشتر كاركردهاي زبان و نقش آن در تفكر رك: علي اكبر شعارينژاد، روانشناسي رشد، انتشارات اطلاعات، تهران، 1364ش، ص159 و اتوكلاين برگ، روانشناسي اجتماعي، ترجمه علي محمد كاردان، شركتسهامي انديشه، تهران، 1342ش، ج1، ص47، لوسمنوويچ ويگوتسكي، انديشه و زبان، ترجمه ا . صبوري، نشر نوين، تهران، چ1، 1361 ش . 9 . محمد متولي شعراوي، معجزة القرآن، بيروت، 1405ق، ج1، ص 95- 98 . 10 . مصطفي محمود، القرآن محاولة لفهم عصري، مصطفي محمود، دارالمعارف، قاهره، 1395 ش، ص 251، به نقل از القرآن و الاعجاز العلمي، ابراهيم محمد اسماعيل . 11 . محمد عثمان نجاتي، قرآن و روانشناسي، ترجمه عباس عرب، بنياد پژوهشهاي آستان قدس رضوي، 1364ش، ص 89 . 12 . محمد هادي معرفت، التمهيد في علوم القرآن، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چ1، 1415ق، ج5، ص 55، به نقل از القرآن محاولة لفهم عصري، ص251 . 13 . روزنامه اطلاعات، 30 تير 1377 ش . 14 . ريتال . اتكينسون، ريچاردس، اتكينسون، ارنست ر . هيلگارد، زمينه روانشناسي، ترجمه گروه مترجمان، زير نظر و به ويراستاري دكتر محمدتقي براهني، انتشارات رشد، تهران، 1369 ش، ج1، ص 403 تا 405 . 15 . درباره ارتباط تصحيح گفتاري با مسائل عاطفي و لكنت زبان و . . . رك: ايلين ميويس هترينگتون، روانشناسي كودك از ديدگاه معاصر، ترجمه جواد ظهوريان و گروه مترجمان، معاونت فرهنگي آستان قدس رضوي، مشهد، 1373 ش، ص260 و جمعي از مؤلفان، روانشناسي رشد، انتشارات سمت، تهران، 1370، ص260 . 16 . درباره اين مكتبخانهها مراجعه كنيد به: مجله «سلام بچهها» ، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، سال پنجم، ش7، مهرماه 1373ش، ص10- 15 و علي شريعتي، «مكتب، نظام تعليم و تربيت اسلامي» ، ويژه نامه «مكتبخانه» مجله رشد معلم، سال سوم، ش5، بهمن 1363، و شمسالدين رحماني، فرهنگ و زبان، انتشارات برگ، تهران، 1368ش، ص162 و 163 .