نگاهی بر تعقل در قرآن کریم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نگاهی بر تعقل در قرآن کریم - نسخه متنی

فاطمه کیادربندسری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نگاهى بر تعقل در قرآن كريم

فاطمه كيا دربند سرى

رشته ادبيات عرب - ورودى 73

اديان و مذاهب بسيارى در دنياى‏پيشرفته امروز داعيه اصالت و تامين سعادت‏جوامع را سر مى‏دهند و در تلاش براى‏تعميم عقيده خود، تبليغات گسترده‏اى را به‏راه انداخته‏اند. ممكن است اين سؤال براى‏برخى افراد مطرح شود كه چگونه امكان‏دارد همه اين عقايد و آراء بر مبناى حق وحقيقت استوار باشد؟ مگر حقيقت‏بيش ازيكى است؟ آن سياهى كه از دور جلب توجه‏مى‏كند و فردى آن را حجر مى‏داند و آن‏ديگرى حيوان و آن ديگرى انسان و ...;همين اختلاف نظر دلالت دارد بر اينكه آن‏شى‏ء بيش از يك چيز نيست.

بايد اذعان كرد كه در ميان همه اديان ومذاهب موجود در جهان، تنها اسلام است‏كه اصالت دارد و سعادت انسان را در دنيا وآخرت تضمين مى‏كند و از جمله امتيازات وويژگيهاى اسلام تبعيت از عقل سالم و نشر وبسط آن است. آرى ! اين عقل و خرد است‏كه مى‏تواند با تعديل غرايز وجودى و كنترل‏و هدايت آن در مجراى صحيح، آدمى رابراى نيل به سعادت يارى كند. صدق اين‏مطلب را مى‏توان با 65 آيه در قرآن كريم كه‏در رابطه با عقل و تعقل نازل شده است،اثبات كرد.

اين عقل است كه سيادت آدمى را در دوجهان تضمين مى‏كند. در روايت آمده است‏كه در هنگامه قيامت هر انسانى به اندازه‏عقلى كه به وى داده شده است، مورد سؤال‏و جواب قرار مى‏گيرد و عدم وجود همين‏گوهر گرانقدراست كه هلاكت و سقوط‏انسانها را در طول تاريخ فراهم ساخته است.بيشتر مخاطبان قرآن كريم عقلا و خردمندان‏هستند. در آيه شريفه «و ما يعقلها الاالعالمون‏» (1) مى‏فرمايد: اين عالمان هستندكه نعمت عقل را به كار مى‏گيرند و ازآن بهره‏ها مى‏برند.

مفسران گرانقدر با بهره جستن ازاحاديث‏خاندان عصمت و طهارت درجستجوى رمز و راز آيات مورد نظر برآمده و اسرار مورد توجه افكارعمومى را در اختيار مردم قرارداده‏اند; تفاسير از جمله كتابهايى‏هستند كه با نظر به آنها نكات قابل‏توجهى را مى‏يابيم كه خود هرگز به‏تنهايى قادر به درك آنها نبوده‏ايم.

نخست‏ببينيم عقل را چگونه تعبيركرده‏اند; در تفسير «الميزان‏» چنين‏مى‏خوانيم:

«كلمه عقل‏» كه مصدر براى (عقل -يعقل) مى‏باشد به معناى ادراك وفهميدن چيزى است; البته ادراك وفهميدن كامل و تمام و به همين سبب‏نام آن حقيقتى را كه در آدمى است وآدمى به وسيله آن ميان صلاح و فسادو ميان حق و باطل و ميان راست ودروغ را فرق مى‏گذارد، عقل‏ناميده‏اند.

البته اين حقيقت مانند نيروى ديدن‏و شنيدن و حفظ كردن و ساير قواى‏آدمى كه هر يك فرعى از فروع نفس‏اوست نمى‏باشد; بلكه اين حقيقت‏عبارت است از نفس انسان مدرك.» (2)

همچنين در تفسير نمونه، درباره‏كلمه عقل چنين آمده است:

كلمه «عقل‏» در اصل لغت‏به‏معناى بستن و گره زدن است - لذاطنابى را كه با آن پا و يا زانوى شتر رامى‏بندند، عقال مى‏گويند و اين عمل راهم عقل ناميده و مى‏گويند «عقل‏البعير»; شتر را عقال كن - و به همين‏مناسبت ادراكهايى را هم كه انسان‏دارد و آنها را در دل پذيرفته و عقدقلبى نسبت‏به آنها بسته است، عقل‏ناميده‏اند و نيز مدركات آدمى را و آن‏قوه‏اى را كه خود سراغ دارد و به‏وسيله آن خير و شر و حق و باطل راتشخيص مى‏دهد، عقل ناميده‏اند و درمقابل اين عمل، جنون و سفاهت وحماقت و جهل است كه جامع همه‏آنها كمبود نيروى عقل است و اين‏كمبود به اعتبارى جنون و به اعتبارى‏ديگر سفاهت و به اعتبار سوم حماقت‏و به اعتبار چهارم جهل ناميده‏مى‏شود.

انسان را بدين جهت عاقل‏مى‏گويند كه بدين خصيصه ممتاز ازساير جاندارن است كه خداى سبحان‏انسان را چنين آفريده كه در مسائل‏فكرى و نظرى حق را از باطل و درمسائل عملى خير را از شر و نافع را ازمضر تشخيص دهد; چون - از ميان‏همه جانداران - او را چنين آفريده كه‏در همان اول پيدا شدن و هست‏شدن‏خود را درك كند و بداند كه اوست وسپس او را به حواس ظاهرى مجهزكرده تا به وسيله آن ظواهر موجودات‏محسوس پيرامون خود را احساس‏كند...» (3)

و در جاى ديگر در ذيل آيه مباركه‏«يسالونك عن الخمر و و الميسر» (4) درتفسير نمونه چنين مى‏خوانيم: «از اين‏تعبير (لعلكم تتفكرون) دو موضوع‏روشن مى‏شود:

«نخست اينكه انسان با اينكه ماموراست در برابر خدا و پيامبران وى‏تسليم باشد، در عين حال موظف‏است كه اين اطاعت فرمان را با فكر وانديشه انجام دهد نه اينكه كوركورانه‏و بدون فكر از آنها پيروى كند و به‏عبارت ديگر تا آنجا كه مى‏تواند بايد ازاسرار احكام الهى آگاه گردد و با درك‏صحيح، آنها را انجام دهد.

ديگر اينكه، نبايد انسان تنها درجهان ماده يا معنى بينديشد بلكه بايدهر دو را مورد انديشه و فكر قرار دهد. براى تامين نيازمنديهاى جسم‏ونيازمنديهاى روح و وسايل تكامل وپيشرفت در هر دو قسمت، تلاش وكوشش كند كه دنيا و آخرت به هم‏مربوطند و ويرانى يكى در ويرانى‏ديگرى اثر مى‏كند. البته بايد متذكرشد آنچه كه در چند آيه فوق مطرح‏شد تنها گوشه‏اى از تفاسير بود. اگرفرصت ضيق نبود بايد همه آيات‏مربوط به تعقل و خرد مورد عطف وتوجه قرار مى‏گرفت. مثلا هنگامى كه‏خلقت آسمان و زمين و سايرموجودات در آيه‏اى مطرح مى‏شود ويا وجود پيچيده و مرموز خود انسان،اينكه چگونه در صلب و رحم شكل‏پذيرفت و پس از ولادت چه مواردى‏را طى طريق كرده تا به شعور و عقل‏برسد و يا در دستگاه وجودى خودمثل سازمان بسيار منظم و پيچيده،متابوليسم بدن او چگونه پديد آمده ودر حال كار است و ... در همه اينهاخداوند متعال انسانهاى عاقل و با خردرا مخاطب قرار مى‏دهد و نتيجه اينكه‏خردمندان هستند كه در قبال اين‏مسائل تعقل مى‏كنند.» (5)

و يا مى‏بينيم كه در قرآن كريم يكى‏از صفات دوزخيان را بى‏عقلى و عدم‏تفكر ذكر كرده است; مثلا در تفسيرمجمع البيان چنين آمده است:

«و قالوا لوكنا نسمع او نعقل ما كنافى اصحاب السعير (6) ; مى‏گويند: اگر مامى‏شنيديم يا مى‏انديشيديم آنچه را كه‏پيامبران و بيم دهندگان براى ما آوردندو ما را به سوى آن فرا خواندند و ما هم‏به آن عمل كرده بوديم. زجاج‏مى‏گويد: يعنى اگر ما مى‏شنيديم،شنيدن كسى كه حفظ مى‏كند ومى‏انديشد و تعقل مى‏كرديم عقل‏كسى كه تميز مى‏دهد، ما از اهل آتش‏نبوديم.» (7)

بعضى از آياتى كه در مورد تعقل‏نازل گرديده به قرار ذيل است:

اتامرون الناس بالبرو تنسون‏انفسكم افلا تعقلون. (8)

فقلنا اضربوه بعضها كذلك يحيى‏الله الموتى ويريكم آياته لعلكم‏تعقلون. (9)

و اذا ناديتم الى الصلوة اتخذوهاهزوا و لعبا ذلك بانهم قوم لايعقلون. (10)

و ما الحيوة الدنيا الا لعب و لهو وللدار الاخرة خير للذين يتقون افلاتعقلون. (11)

انا انزلناه قرانا عربيا لعلكم‏تعقلون. (12)

با توجه به متن آيات فوق درمى‏يابيم كه در قرآن كريم تفكر صحيح‏و تعقل و عقل رابطه تنگاتنگ و نزديك‏دارند چرا كه قرآن براى تفكر صحيح وخوب حساب باز كرده و آن رامى‏ستايد و ما را بر آن مى‏دارد تا درهيچ يك از امور زندگى بدون بصيرت‏و آگاهى اقدام نكنيم. پس تفكر صحيح‏همراه با تعقل است و در حقيقت‏مى‏توان گفت تعقل و تفكر صحيح‏مكمل همند; به همين علت در خيلى‏مواقع تفكر و تدبر و تعقل در كنار هم‏ذكر شده است. علت استفاده از دوواژه تعقل و تفكر در قرآن نقش بزرگ‏اين نيرو در تامين سعادت بشرى است‏و ما در زندگى روزمره شاهديم كه‏افراد با تعقل و تفكر در همه زمينه‏ها،گوى سبقت را از كسانى كه فاقد اين دونعمت گرانقدر هستند، ربوده‏اند.

البته اين نوشتار موجزى بيش‏نيست و براى اداى شكر اين نعمت‏عظيم و اكسير خلقت‏بر ماست كه‏درباره آن آشنايى و آگاهى بيشترى‏يافته تا به كوى سعادت راه يابيم و درزمره رستگاران در آييم و از آنچه‏زشت و تباهى است‏برهيم.

در انتهاى بحث فهرست آيات‏موجود در قرآن كريم درباره تعقل‏آورده مى‏شود:

سوره/آيه/سوره/آيه

2/73/5/58

2/75/5/103

2/76/6/32

2/164/6/50

2/170/6/151

2/171/7/176

2/219/7/184

2/266/8/22

2/242/10/16

3/118/10/24

3/191/10/42

11/51/10/100

12/2/23/80

12/109/24/61

13/3/25/44

13/4/26/28

16/11/28/60

16/12/29/35

16/44/29/43

16/67/29/63

16/69/30/8

21/10/30/21

21/67/30/24

22/46/30/28

36/62/34/46

36/68/59/21

37/138/67/10

39/42/74/18

40/67/39/43

45/5/43/3

49/4/45/13

59/14/57/17


1) سوره عنكبوت، آيه 43

2) تفسير الميزان، ج‏2، ص‏364

3) تفسير نمونه، ج‏2، ص‏153

4) سوره بقره، آيه 217

5) تفسير نمونه، ج‏2، ص‏82

6) سوره ملك، آيه 10

7) تفسير مجمع البيان، ج‏25، ص‏175

8) سوره بقره، آيه 44

9) سوره بقره، آيه 73

10) سوره مائده، آيه 58

11) سوره انعام، آيه 32

12) سوره يوسف، آيه 2




/ 1