آهنگ سوره هاى قرآن با مثالى از سوره قمر
قرآن
نويسنده: استاد شهيد مرتضى مطهرى كتاب: آشنايى با قرآن جلد پنجم صفحه 211 بعضى از سوره هاى قرآن از نظر آهنگ مختلف است.به كوتاهى و بلندى سوره هم چندان مربوط نيست و حتى به كوتاهى آيه هم خيلى ارتباط ندارد.آهنگهاى آيات شريفه قرآن مختلف است و اين اختلاف آهنگها بستگى دارد به محتوا و مضمون.مثلا آهنگ سوره حمد كه حالتش فقط حالت عبادت و مناجات با خداوند و انقطاع بنده با خداست آهنگ مخصوصى است، خيلى نرم و ملايم، خيلى خاضعانه و عابدانه: الحمد لله رب العالمين الرحمن الرحيم مالك يوم الدين اياك نعبد و اياك نستعين اهدنا الصراط المستقيم... حتى سوره توحيد هم كه سوره بسيار كوتاهى است و آياتش گاهى دو يا سه كلمه است باز چون فقط ثناى خداوند است آهنگ آن همان آهنگ نرم و ملايم است: قل هو الله احد الله الصمد لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفوا احد . ولى گاهى يك آيه مثلا مى خواهد يك حكم شرعى كلى فقهى را بيان كند، آن خيلى به اصطلاح ساده تر است و اغلب آيات خيلى طولانى آياتى است كه بيان يك سلسله احكام مى كند يعنى يك ماده قانونى را بيان مى كند، آن باز لحن و آهنگ ديگرى دارد: يا ايها الذين امنوا اذا تداينتم بدين الى اجل مسمى فاكتبوه و ليكتب بينكم كاتب بالعدل (1) كه طولانى ترين آيه قرآن است، يا: حرمت عليكم امهاتكم و بناتكم و اخواتكم... (2) و آياتى از اين قبيل كه زياد هم داريم، آيات احكام در قرآن، اينها آهنگ ديگرى دارد. همچنين آيات تهديدآميز آهنگ ديگرى دارد، خيلى خشونت بار و تند است و اغلب اين گونه آيات، هم كوتاه است و هم رعايت سجع در آنها بيشتر شده.اين نكته كه آيات قرآن داراى آهنگهاى مختلف است و هر آهنگى با محتواى آن آيات تناسب دارد و در اين جهت نهايت دقت و مراقبت شده، از مطالب تازه اى است كه در عصر اخير به آن توجه كرده اند و خيلى توجه خوبى است.در ميان كتابهايى كه در اين زمينه ديده ام و به فارسى هم در آمده است بهترين كتاب(مى دانم كتابهاى ديگر هم هست، من نديده ام، شايد هم بهتر باشد)كتابى است كه مرحوم آيتى خودمان ترجمه كرده اند(خدا او را بيامرزد)، كتاب مراة الاسلام طه حسين.شايد اين كتاب آخرين كتاب يا جزو آخرين كتابهاى طه حسين باشد (3) .اوايلى كه شركت انتشار تاسيس مى شد در جلساتى كه مرحوم آقاى آيتى هم بود و شركت مى كرديم راجع به اينكه چه كتابهايى خوب است تاليف يا ترجمه بشود از جمله پيشنهاد شد كتاب مرآة الاسلام ترجمه بشود و مرحوم آقاى آيتى قبول كردند كه ترجمه كنند و ترجمه كردند به نام «آئينه اسلام » .اين كتاب فصلى دارد تحت عنوان «قرآن » .آن فصل را مخصوصا بخوانيد.همين مطلبى را كه الآن من عرض مى كنم در آنجا نسبتا خوب بيان كرده و سراغ سوره هاى مختلف قرآن رفته و محتواى اين سوره ها و آهنگ آيات را در نظر گرفته و بعد مى گويد ببينيد چگونه تناسبى هست ميان آهنگهاى مختلف اين آيات و محتواهايى كه هست.مثلا آنچه كه در سوره «و الطور» خوانديم، با شدت خيلى فوق العاده اى است: و الطور و كتاب مسطور فى رق منشور و البيت المعمور و السقف المرفوع و البحر المسجور ان عذاب ربك لواقع ما له من دافع . سوره اقتربت الساعة و انشق القمر هم همين طور است ولى با روح خاصى.همه اين سوره يك روح دارد كه عرض مى كنم.حتى در اين سوره چند داستان آمده ولى صورتى كه اين داستانها در اين سوره دارند با صورتى كه همين داستانها در سوره هاى ديگر قرآن دارند فرق مى كند يعنى در آنجاها به جزئيات هم تا حدى پرداخته شده و در اينجا قطعه هاى مختصرى آورده شده تا حدى كه به آن روح كمك كند.حال روح اين سوره چيست؟روح اين سوره مطلبى است كه كلى آن در قرآن به اين صورت بيان شده: لئن شكرتم لازيدنكم و لئن كفرتم ان عذابى لشديد (4) .اگر بشر در مقابل نعمتها و انعامهاى الهى الت سپاسگزارى و حق شناسى و قدردانى داشته باشد، سنت الهى بر اين است كه آن نعمتها و انعامها را افزايش بدهد، و اگر به جاى آنكه عكس العمل سپاسگزارانه داشته باشد و قدرشناس و حق شناس آن نعمتها باشد (5) كفران و ناسپاسى و قدرناشناسى و حق ناشناسى كند نه تنها موجب زوال آن نعمت است بلكه موجب پيدايش يك نقمت هم به جاى آن هست.آن شعر مى گويد:
شكر نعمت، نعمتت افزون كند
كفر نعمت (6) از كفت بيرون كند
كفر نعمت (6) از كفت بيرون كند
كفر نعمت (6) از كفت بيرون كند
1- قمر/9-17. 2- بقره/282. 3- نساء/23. 4- طه حسين يك مصرى بود كه كور بود، كورى كه از بچگى(شش هفت سالگى)در اثر آبله كور شده بود و بعد با همان حالت كورى به مكتب و مدرسه مى رود. در علوم قديمه-شايد در «الازهر» -مقدارى تحصيل كرده بود و بعد سالها مى رود در اروپا و آن زمانى كه شيخ محمد خان قزوينى خود ما در اروپا بوده او هم در اروپا بوده و تحصيلات خيلى عاليه اى مى كند.(يك مرد به اصطلاح اديب است، اديب به سبك اروپايى، يعنى وارد در ادبياتى كه با روان شناسى و جامعه شناسى و اين جور مسائل توام است.)بعد برگشت به مصر و در دنياى عرب خيلى جلوه كرد و درخشيد و كتابهايش فوق العاده مطلوب واقع شد.(در اوايل عمرش آن زمان كه از اروپا آمده بود چون تحصيلاتش بيشتر در اروپا بوده و تحصيلات ابتدايى خيلى كمى در مصر داشته، شايد تحت تاثير اروپاييها يا جوانى، بالاخره در دوره جوانى در نوشته هايش يك نوع چموشى هايى هم كرده، من نديده ام ولى نقل مى كنند كه مطالبى گفته است.)بعد به وزارت فرهنگ مصر هم رسيد و با همان كورى اش مدتى وزير فرهنگ مصر بوده است.آخر عمر دوران پختگى و كمال اوست.تا آخر عمر دائما كار مى كرد و خانمش گويا يك زن فرانسوى بود كه مطالب را برايش مى خواند و همكارش بود.كتابهاى آخرش كتابهاى دوران پختگى اوست و در اواخر عمرش گرايش اسلامى عميق و شديدى پيدا كرده بود و خيلى خوب شده بود.يكى از آخرين كتابهايش-كه نمى دانم آخرين كتابش است يا يكى از آخرين كتابهايش-همين كتاب مرآة الاسلام است. 5- ابراهيم/7. 6- قدرشناسى يك نعمت نه صرف اين است كه بگويد «الهى شكر» ، بلكه همچنين بايد از آن نعمت آن استفاده و بهره اى كه بايد، ببرد.اصلا شكر معنايش اين است، تقدير است، مى گويند استعمال نعمت است در آنچه كه نعمت براى آن آفريده شده. 7- يا:كفر، نعمت. 8- جامع السعادات، ج 1/ص 265. 9- هود/38. 10- صافات/80. 11- هود/44. 12- تخته هايى كه وضع ساختمانش نشان مى دهد كه جز براى كشتى ساخته نشده اند، به تعبير قرآن «الواح » ، يعنى اين چوبها به گونه اى با يكديگر تنظيم شده اند كه جز براى كشتى اين طور تنظيم نمى كنند. -جديدا هم در روسيه قسمت ديگرش پيدا شده. استاد: همين قدر اجمالا مى دانم كه اين را هم بعضى همين اواخر نوشتند. 13- يونس/92. 14- مقدمه مجمع البيان، صفحه 16، الفن السابع. 15- آن وقت كه در مدينه لوله كشى نبوده، بلكه آب جارى هم نبوده، چاه بوده و سقاها مى رفتند آبها را از چاهها مى كشيدند و به خانه هاى مردم مى بردند. 16- فجر/21. 17- شمس/1.