تماشاي تزكيه شرح حال آية الله سيد جمال الدين گلپايگاني مرجع تقليد شيعيان
غلامرضا گُلي زواره زادگاه، خاندان و خانواده
اي قصه بهشت زكويَت حكايتي
انفاس عيسي از لب لعلت لطيفه اي
آب خضر ز نوش لبانت كنايتي
شرح جمال حور ز رويت روايتي
آب خضر ز نوش لبانت كنايتي
آب خضر ز نوش لبانت كنايتي
گلپايگان از شهرستانهاي استان اصفهان است كه در 360 كيلومتري تهران قرار دارد. اين ديار با شهرهاي خمين، خوانسار، فريدن، ميمه و اليگودرز همسايه ميباشد، مرتفعترين نقطه آن قلّه صالح پيامبر است كه زيارتگاه ميباشد، امامزاده هفده تن از اماكن مقدس و مورد احترام اهالي اين سامان و توابع است كه بر شكوه معنوي گلپايگان افزوده است،1 در منابع كهن نام آن جربادقان ضبط شده و آن را از اقليم چهارم دانستهاند.2
اين شهر پس از گسترش اسلام در ايران، رو به رونق نهاد و در محور سلجوقيان و خوارزمشاهيان توسعه يافت اما با يورش وحشيانه مغولها از ترقي باز ايستاد، در زمان روي كارآمدن دولت صفوي و با توجه به اين كه اصفهان مركز فرمانروايي آنان تعيين گرديد بر رونق اين شهر افزوده شد و آثار و بناهاي مذهبي و مقدّسي در آن احداث گرديد.3
امتياز مهم گلپايگان در اين است كه از گذشتههاي دور مهد تربيت و نيز محل سكونت كارواني از معاريف، پارسايان و سادات بوده است و شخصيت هايي را در دامن پر ارزش خود پرورش داده كه چون ستارگاني فروزان در جهان تشيّع به پرتوافشاني پرداختهاند و آثاري ماندگار و روح بخش و رشد دهنده از خويشتن بر جاي نهادهاند .سادات موسوي سلسلهاي نيكو سرشت هستند كه چون جويباري باصفا از سرچشمه پربهره كوثر اهل بيت منشأ گرفتهاند و به پيوستگي نسبي با خاندان عصمت اكتفا نكرده و با تلاشهاي علمي و فرهنگي و گام نهادن در مسير تقوا و تزكيه به مقامات عالي و درجات والا دست يافتهاند و در تاريخ تشيّع نام نيكوي خود را ثبت كردهاند.سيد حسين فرزند سيد محمد علي موسوي گلپايگاني در زمره سادات و ذريه آل رسول در گلپايگان است كه عمري را در زهد و وارستگي و عبادت گذرانيد و خاندانش سابقهاي طولاني در صلابت و استقامت در حمايت از ديانت و خدمت به تشيّع داشتهاند و در برگزاري مجالس مذهبي و اقامه شعائر شيعه و ترويج فرهنگ قرآن و عترت با جوششي دروني اهتمام ميورزيدهاند. روستاي (سعيد آباد) از توابع گلپايگان محل زندگي سيد حسين موسوي بود، از جزئيات زندگي وي اطلاعي در دست نميباشد و مرحوم شيخ آغا بزرگ تهراني از او بطور مستقل سخن نگفته ولي در ضمن شرح حال فرزندش به نام او اشاره كرده است.4 اما حادثهاي شگفت انگيز كه يكصد و ده سال پس از رحلت وي روي داد بر ايمان و زُهد و درستي او مُهر تأييد زد، زيرا يكي از فضلاي حوزه علميه قم از سيد احمد حجازي ـ نواده او ـ نقل كرده است مرحوم سيد حسين در سال 1305هـ.ق ديده از جهان فرو بست و در زادگاه خود ـ سعيد آباد ـ به خاك سپرده شد، در سال 1415 هـ.ق وقتي خواستند مقبرهاش را مورد بازسازي و مرمّت قرار دهند، دست اندركاران مشاهده كردند پس از گذشت بيش از يك قرن پيكر اين مرد خدا تازه است و هيچ گونه آسيبي نديده و گويي به تازگي دفن گرديده است.5 آري امام علي(ع):هَلَكَ فيّ رجلانِ : محبٌ غالٍ و مبغضٌ قال. (غررالحكم،ج 1، ص 326)
دو كس در مورد من هلاك خواهند شد: دوست غلو كننده، و دشمنِ سرسخت.كسي كه عمري را در پيكار با نفس بسر برده و ملكات روحي و حالات معنوي را در اعضاء و جوارح خويش جاري ساخته ، اين شايستگي را دارد كه پيكرش از هر نوع آلودگي و نابودي مصون گردد و ديگر لزومي ندارد بدنش توسط موجودات ميكروسكوپي خاك تجزيه شود و چنين حالتي از قدرت الهي نيز حكايت دارد كه الطافي اين گونه را نصيب بندگان خاص خود مينمايد.
دوران صباوت و تحصيلات
در روستاي سعيدآباد گلپايگان و به سال 1295هـ.ق در چنين خانوادهاي كودكي ديده به جهان گشود كه او را سيدجمال ناميدند،6 با تولد اين كودك رشته هاي اميد در اعماق قلب والدينش محكم گشت ، زيرا سيد جمال از آغاز نشو و نما نوعي نبوغ و خلاقيت را در رفتار و اعمال خويش بروز ميداد، گرچه سيماي ساده داشت اما آينده درخشانش در چهره اش نهفته بود، اين طفل دوران شكوفايي را در آغوش مادري نيكوسرشت و تحت تربيت پدري پارسا گذراند و به دليل انس با كرامت هاي اخلاقي كه اهل خانه در ترويج و تحصيل آن ميكوشيدند بذرهاي فضيلت، سرشت نيك او را معطّر ساخت، سيد حسين به مقتضاي زندگي در روستا با تلاش از راه كشاورزي و دامداري روزگار ميگذرانيد و چنين كوششي سبب ميشد كه فرزندان را نيز به ياري فراخواند، از اين رو سيدجمال با پانهادن به سنين نوجواني گوسفندان را به دشت و صحرا ميبرد و در واقع به شغل چوپاني مشغول بود، چنين محيط باصفايي در لطافت روح و روانش بسيار تأثير داشت، اطرافيان و آشناياني كه از دقت و تيزبيني برخوردار بودند وقتي سيد جمال را مشاهده ميكردند از حركات و گفتارش متوجه ميشدند كه اين نوجوان درونمايهاي ويژه دارد و لازم است با استفاده از استعداد خارق العادهاش مسير اجداد و خاندان خويش را بپيمايد و به آنان اقتدا كند و براي كسب معارف و تحصيل مكارم خود را مهيّا سازد، برخي نيز از توفيق هايي كه نصيب نياكان وي گشته بود داستان ها ميگفتند و بدين گونه شوق به تحصيل و روي آوردن به دانش اندوزي را در اعماق روح وي بارور ميساختند، تربيت هاي پدر و تشويق هاي آكنده از عطوفت مادر، اراده اين نوجوان را براي نيل به كمالات استوار ساخت، ضمير روشن و نيّت پاكش نيز موجب گرديد تا ضمن ياري رساندن به اهل خانه در امور معاش از هدف والايي كه دارد غفلت نورزد و براي گام نهادن به سوي معرفت و فضيلت مصمم گردد، سرانجام اشتياق وي با تشويق هاي والدين و از همه مهمتر عنايات الهي و توجهات خاندان عصمت و طهارت توأم گشت و دريچه دانش را به رويش گشود و به رغم مشكلات و كمبود امكانات، تحصيل معارف ديني را آغاز كرد و بر آن شد تا به آباء و اجداد خود اقتدا كند، او در ضمن چوپاني و در سنين دوازده سيزده سالگي در سعيد آباد مقدمات ادبيات فارسي و عربي را نزد برادران فرا گرفت، خاطر نشان ميگردد كه سيدجمال در سن نُه سالگي پدري مهربان، پرهيزگار و اهل فضل را از دست داده بود و به رغم چنين ضايعه اي دردناك، مصمّم بود چشمه گواراي علم را بيابد و با نوشيدن جرعه هايي جانبخش از آن ، عطش فكري و روحي خود را فرو بنشاند و با افزودن بر دانايي خويش دامنه هاي كمال را درنورديده و خود را به قلّه معرفت برساند و از اين رهگذر به صيانت از ديانت بپردازد و گل هاي باغ ولايت را استشمام كرده و از شهد آنها بنوشد، پس با اين باور، بار سفر بست و از زادگاه خويش راهي گلپايگان گرديد و علوم تجربي، بلاغت و منطق را نزد اساتيد حوزه علميه اين شهر فراگرفت، به قدري شوق تحصيل در وجودش موج ميزد كه هر روز مسافت بين سعيدآباد و گلپايگان را براي آموختن علم پياده طي ميكرد.7 پس از آن و به سال 1311 هـ.ق در حالي كه شانزده بهار را پشت سر نهاده بود عازم اصفهان گشت و به مدرسه علميه الماسيه قدم نهاد و در يكي از حجره هاي آن جاي گرفت و به جمع طالبان علوم ديني پيوست، رفته رفته جديّت وافرش در كسب علوم اهل بيت(ع) و نيز هوش سرشارش، اساتيد مدرسه را مورد توجه قرار داد و استادانش او را به عنوان اميد آينده حوزههاي علميه شيعه تلقي كردند، پس از چندي به مدرسه شيخ محمد علي ثقةالاسلام انتقال يافت و در اين مكان مقدس قوانين را نزد حاج ميرزا بديع آموخت، تلاش مستمر اين جوان شيفته معارف با تشويق ها و حمايت هاي فراوان اين استادش درآميخت، بدين گونه سيد جمال دوره سطح را نزد دانشوران اين دو حوزه با موفقيت سپري كرد.8
جوانه هاي جاويد
مرحوم جهانگير خان قشقايي از حكيماني بود كه سيد جمالالدين گلپايگاني در حوزه اصفهان محضرش را درك كرد اين نامور عرصه حكمت تمامي سطوح درسي حوزهاي در رشتههاي گوناگون علمي حتي رتبه عالي درس را تدريس ميكرد و غالب استادان معقول خوشهچين خرمن دانش او بودند.9 آن مرحوم كه جامع معقول و منقول بود در مدرسه صدر اصفهان و نيز شبستان مسجد جارچي بساط تعليم گسترد، كتبي چون اسفار، شفا و شرح منظومه را با بياني شيوا تدريس مينمود، گاهي فقه نيز درس ميداد و در شرح لمعه مباحثه ميكرد، درس اخلاق هم براي طلاب داشت، روزهاي پنج شنبه و جمعه رياضي و هيأت افاضه ميكرد و گاهي به تدريس نهج البلاغه مبادرت مينمود و آن را با مسايل حكمت تحليل و تبيين ميكرد.10 سيد جمال از پرتو انديشه جهانگيرخان قشقايي در اين رشتهها بهره گرفت و در اين حوزه درسي با شخصيتهايي مشهور انس و الفت پيدا كرد، او با مرحوم آية الله حاج آقا حسين بروجردي، هم درس و هم مباحثه بود، و آيةالله بروجردي چه در اوقاتي كه در بروجرد امام علي(ع):يَهلك فيّ رجلانِ: محِبٌّ مُفرِطٌ، و باهتٌ مفترٍ. (غررالحكم،ج 2، ص 41)
دو طايفه در مورد من هلاك خواهند شد: دوست غلو كننده و دشمن بهتان زننده.به سر ميبردند و نيز چه در زماني كه در قم بودند نامههايي به ايشان مينوشتند و درباره برخي از مسائل مشكل و حوادث واقعه از وي استمداد مينمودند، ميگويند وقتي نامه اي از جانب حاج آقا جمال براي آية الله بروجردي در زمان مرجعيت ايشان ميرسيد، به احترام صاحب نامه از جاي برميخاست و آن را ميبوسيد و بر روي ديدگان خويش مينهاد.11 همچنين آية الله بروجردي چند سالي همراه با سيد جمال گلپايگاني در درس آخوند خراساني حاضر ميگرديد، بر پايه اين سوابق آشنايي آن مرجع عاليقدر جهان تشيّع بر مدارج علمي و تقواي سيد جمال گلپايگاني بيش از ديگران پي برد و او را به عنوان اعلم علماي نجف معرفي كرد. وقتي از آية الله بروجردي درباره موقوفات اراك و تهران كه ميبايست با نظارت اعلم علماي عراق خرج طلاب حوزه نجف ميشد سؤال كردند ايشان براساس همين سابقه آشنايي، سيد جمال الدين گلپايگاني را جهت اين منظور تعيين كرد و نيز وقتي شيخ محمد كاظم شيرازي در سال 1367 هـ.ق رحلت نمود، علماي نجف تلگراف تسليتي به محضر آية الله بروجردي ارسال نمودند ولي ايشان پاسخ تسليت را به حضور مرحوم آقاسيد جمال گلپايگاني فرستاد و همين امر، مويّد اعلميت وي از ديدگاه ايشان بود.12
در دوران تحصيلات اصفهان سيد جمال جوان به محضر آخوند ملا محمد كاشي راه يافت؛ چنانچه خودش فرموده بود: در دوران جواني كه در اصفهان بودم نزد دو استاد بزرگ مرحوم آخوند كاشي و جهانگيرخان درس اخلاق و سير و سلوك ميآموختم و آنها مربي من بودند.13 مرحوم آخوند كاشي از نوادر اعصار و در دانش ، زهد، تقوا و تدريس حكمت و فلسفه شهرت ويژهاي داشت، در اوقات سحر آن چنان نمازي با سوز و گداز ميخواند و بدنش به لرزه ميافتاد كه از بيرون حجره، صداي حركت استخوانهايش احساس ميشد.14 يكي از شاگردانش يادآور شده است: يك وقت، نيمههاي شب ديدم كه از در و ديوار صداي سبّوح قدّوس و رب الملائكة والروح ميآيد و چون نيك نگريستم مشاهده كردم آخوند كاشي به سجده افتاده و اين ذكر را ميگويد. وقتي به گوش وي رسيد كه طلبه اي چنين ميگويد، گفت: اين كه در و ديوار با ذكر من همراه گشتهاند امري نيست كه قابل مطرح كردن باشد اما مهم آن است كه آن آقا چگونه محرم اين راز گشته است؟!15
استفاده از محضر چنين شخصيت عالم و وارسته بذرهاي معنويت را در دل پاك سيد جمال كاشت و او را براي پيمودن سير تقوا و تزكيه مهيّا كرد، گويي گلگشتي در چنين بوستاني مشام جانش را از عطر دلاويز ملكوتي برخوردار ساخت. در مجلس درس آخوند كاشي، سيد جمال گلپايگاني با فقيه عارف، حكيم و اديب معروف آية الله حاج آقا رحيم ارباب ارتباط داشت و اين دو عالم عامل در حوزه نجف چنين انس و پيوستگي عاطفي را ادامه دادند16 ضمن آن كه مباحث علمي را با يكديگر تجزيه و تحليل ميكردند، حُسن نيّت و خلوص از سراسر وجود مرحوم ارباب هويدا بود و آثار فروتني در رفتار و گفتارش نشان داشت، اين خصوصيات به همراه كمالات علمي و سيماي بشاش او، جاذبه وي را نزد همدرسانش و از جمله سيد جمال گلپايگاني افزون ساخت، استاد حاج شيخ سيف الله نورمحمدي در خاطراتي گفته بود وقتي حاج آقا رحيم ارباب ميخواست از عتبات به اصفهان بازگردد، آقاجمال به ايشان گفته بود شما را به خدا ميسپارم و خدا را هم به شما ميسپارم17 و نكته دوم معني عميقي داشت و مفهومش اين بود كه از ديانت صيانت كرده و در راه اعتلاي كلمه حق و فرهنگ خداشناسي ويكتاپرستي مصمم باشيد.18
سفري با بركت
در حوزه اصفهان آقاجمال در علوم معقول و منقول موفقيتهايي به دست آورد و محضر دانشوراني وارسته را درك نمود اما اين تشنه معارف نميتوانست به اين ميزان تحصيلات اكتفا كند، از اين جهت تصميم گرفت به عتبات عاليات عزيمت نمايد و نزد استادان حوزه نجف زانوي ادب بر زمين زند و از خرمن علم و كمالات آنان خوشهها برچيند، لذا در سال 1319 هـ.ق و در سن 23 سالگي ، به جانب عراق حركت نمود،19 هنگامي كه ميخواست وطن را ترك كند علماي گلپايگان با شكوه خاصي او را بدرقه نمودند، سيد جمال پس از طي مسافتي طولاني و تحمل مشقّات سفري پرفراز و نشيب به شهر نجف گام نهاد و در نخستين ساعات ورود به اين شهر مقدس، پس از غسلِ زيارت، وضو ساخت و خود را به حرم اميرمؤمنان(ع) رسانيد تا پس از عرض ادب به آستانِ مطهّر آن امام همام، با اشك، تضرّع و راز ونياز رخصت اقامت در كوي آن محبوب و توفيق استقامت در مسير الهي را بخواهد.او در حالي زيارت را به پايان رسانيد و از حرم حضرت علي(ع) خارج گرديد كه چهره نورانيش با اشك هاي خالصانهاش شستشو يافته بود، با همين حال به جستجوي مكاني براي اقامت پرداخت، در اولين فرصت حجره اي براي خود مشخص كرد و با انتخاب اساتيد فقه و اصول، كوشش جديد علمي خود را آغاز نمود، در آن زمان سيد جمال سوداي بهره وري از كمالات سيد جواد كربلايي را در ذهن ميپرورانيد زيرا وصف حالات عرفاني و مقامات معنوي او را زياد شنيده بود و شيفته اين عصاره فضيلت گرديده بود، از اين روي به محضرش شتافت ، اين ماجرا گرچه براي آقاجمال ناگوار و اسف انگيز بود و او خود را از چنين فيضي محروم ميديد ليكن توانست به مجلس درس آية الله حاج علي محمد نجف آبادي برود، اين شخصيت در مكتب پربار عارف كامل آخوند ملا حسينقلي همداني فقيه زاهد آقاسيد علي شوشتري و فخر شيعه و مرجع فرزانه آية الله ميرزا محمد حسن شيرازي پرورش يافته بود و از نظر سيرت و سلوك و تهذيب از بزرگواران دانا و عالمان كامل به شمار امام علي(ع):ثَلاثةٌ يُوجبنَ المحبّة: حُسنُ الُخلقِ ، و حُسنُ الرِّفقِ، والتّواضع (غررالحكم،ج 1، ص 164) سه چيز محبت آور است: خوش خلقي، رفاقت نيكو و تواضع.ميرفت، در تقوا و كرامتهاي اخلاقي مراتب عالي را طي كرده و لحظهاي زبانش از ذكر حق باز نميايستاد، جز چند روز از ايام سال، بقيه ايام را روزه ميگرفت.20 به دليل همين توفيق هاي معنوي و ارتقاي ايماني، حجاب حقيقت اشيا از برابرش كنار رفت و ملكوت آنها را ميديد و مقام هر كس را در مييافت و حتي زبان حيوانات را درك ميكرد.21 حاج علي محمد نجف آبادي در مسجد هندي نجف، علوم عقلي و نقلي تدريس ميكرد كه در اواخر عمر به علوم معقول روي آورد و در حل مشكلات فلسفه و حكمت از خود تبحري ويژه بروز داد، چنين گوهر گرانبهايي براي طلاّبي چون آقاجمال مورد توجه و ارزشمند بود و به همين دليل وي تصميم گرفت پروانهوار گرد شمع وجودش بگردد و از پرتوهاي پرمايهاش بهره گيرد، خودش در اين مورد خاطر نشان مينمايد:«... چون به نجف آمدم، استادم آقا سيد جواد كربلايي بود كه او ديري نپاييد و به رحمت ايزدي پيوست. آن آگاه من به خدمت آيت الهي و مربّي اخلاق و سير و سلوك، آيت الله آقا شيخ علي محمد نجف آبادي رسيدم و از او دستور سير و سلوك الي الله گرفتم، مدتها گذشت و من تحت تعليم و تربيت او بودم تا اين كه شبي طبق برنامه هميشگي براي عبادت به مسجد سهله آمدم و حادثهاي مسير زندگيم را عوض كرد، عادتم اين بود كه به دستور استادم حاج علي محمد نجف آبادي هر وقت شب ها به مسجد سهله ميرفتم اول نماز مغرب و عشا را ميخواندم و سپس اعمال وارد شده در مقامات مسجد را انجام ميدادم پس از آن غذايي كه با خود آورده بودم ميخوردم. آنگاه قدري استراحت كرده ميخوابيدم و چندين ساعت به اذان صبح مانده برخاسته مشغول نماز، دعا و ذكر ميشدم و در موقع اذان صبح نماز صبح را به جاي ميآوردم و تا اول طلوع آفتاب به بقيه وظايف و اعمال خود ادامه ميدادم و در پايان به نجف اشرف باز ميگشتم، آن شب چون نماز مغرب و عشا را به جاي آورده، اعمال مسجد را انجام دادم همين كه نشستم و دستمال خود را باز كردم تا چيزي بخورم، صداي مناجات و نالهاي به گوشم رسيد در حالي كه فكر ميكردم در اين مسجد تاريك غير از من كسي نيست، صدا به طوري جذّاب و توأم با سوز و گداز، اشعار فارسي و عربي و مناجاتها و دعاهايي با ضمامين بلند بود كه تمام حال و ذهن من را به خود متوجه كرد و من نتوانستم خواب بروم و نه نماز شب بخوانم و نه به دعا و ذكر و فكر خود مشغول شوم و گرايش عجيبي در خود نسبت به آن شخص مييافتم. صاحب صدا ساعتي گريه و مناجات ميكرد و سپس ساكت ميشد، لختي ميگذشت دوباره مشغول خواندن و درد دل كردن ميگرديد و آرام ميگرفت و اين روند استمرار داشت، هر بار كه آغاز خواندن مينمود چند قدمي جلوتر ميآمد به طوري كه حوالي اذان صبح در مقابل مقام حضرت مهدي(عج) رسيده بود، در اين حالت خطاب به حضرت نموده و پس از گريه طولاني و ناله اي شديد و دلخراش اشعار حافظ را كه با اين بيت آغاز ميگرديد، خواند:
ما بدين در، نه پي حشمت و جاه آمده ايم
از بد حادثه اين جا به پناه آمدهايم...
از بد حادثه اين جا به پناه آمدهايم...
از بد حادثه اين جا به پناه آمدهايم...
مرحوم سيد محسن امين كه محضر سيد احمد كربلايي را در نجف درك كرده كمالات وي را ستوده و او را استاد فقه و اصول خويش معرفي كرده است23 و شيخ آقا بزرگ خاطر نشان ساخته است اين عارف تهراني الاصل در كربلا به دنيا آمد و در نجف مسكن گزيد و بعد از سال 1300 هـ.ق به سامرا عزيمت كرد وسالياني چند از محضر ميرزاي شيرازي استفاده نمود و به نجف برگشت و در اين شهر در بحث علامه حاج ميرزا حبيب الله رشتي و حاج ميرزا حسين تهراني شركت كرد و پس از آن از ياران خاص حسينقلي همداني گشت، مراتب تهذيب را به طور كامل طي كرد، خود نيز حوزه درسي داشت كه طلاب در آن حضور مييافتند. وفاتش به سال 1332 هـ.ق اتفاق افتاد.24 آقاي علي ملكي ميانجي ـ از محققان دقيق معاصر ـ ميگويد: صحّت مطالب فوق توسط يكي از نوادگان سيد احمد كربلايي ـ كه از معاودين عراقي و ساكن قم است ـ براي نگارنده مسجّل گشت.25
در حوزه درسي اساتيد نجف
آقاجمال گلپايگاني به مجلس درس آخوند ملا محمد كاظم خراساني راه يافت، همان شخصيتي كه در اين موقع متجاوز از ششصد شاگرد داشت كه به آنها اصول فقه درس ميداد و دانشوران بحث هايش را در اين رشته بر سايرين ترجيح ميدادند، علّت اين رجحان آن بود كه آخوند خراساني مختصر و موجز و در عين حال متقن و روشن و بدون سرگشتگي در درياي پرتلاطم و وسيع آراي فقهي و اصولي عالم اسلام تدريس ميكرد و شاگردان را ياري مينمود تا تمركز انديشه خويش را حفظ كرده ودر اسرع وقت لُبّ مطلب و جان كلام را دريابند.26 اين ويژگي و نوآوريهاي او در علم اصول چنان شهرتي براي وي پديد آورد كه امام علي(ع):عين المُحِبّ عَميَةُ عَن مَعايِبِ المَحبُوبِ و اُذُنُهُ صَمّاءُ عَن قُبح مَساويه (نثررالدّر، ج 1، ص 300) چشم دوست، از ديدن عيبهاي دوست نابينا، و گوشش از شنيدن بديهايش ناشنواست.علماي بزرگي كه در ايران و عراق به درجه اجتهاد و مرجعيت تقليد شيعيان رسيدند غالبا اين افتخار را براي خود قائل بودند كه موفّق به درك درس آية الله خراساني شده اند،27 سيد جمال گلپايگاني كه درس خارج فقه و اصول را از وي آموخت موفق گشت مباحث استادش را تقرير كند و به شكلي مدوّن و جامع نظريات و انديشه هاي آخوند خراساني را به رشته نگارش درآورد. سيد جمال گلپايگاني يادآور شده است: پس از اين كه مشروطه به انحراف كشيده شده و مفاسد اين انحراف يكي پس از ديگري آشكار ميشد مرحوم آخوند خراساني تصميم گرفت به ايران برود و اقدام اساسي بكند. حدود پانزده نفر از علما اسم نوشتند كه همراه ايشان به تهران بروند، من هم يكي از آنان بودم، وسيله، بيرون نجف آماده شد، مرحوم آخوند، شب، براي زيارت، به حرم حضرت علي(ع) مشرف شد، صحيح و سالم بود، سحرگاه ايشان رحلت كرد، ايادي انگليس او را مسموم كردند، زيرا ميدانستد اگر مرحوم آخوند به تهران برود مشروطه را دگرگون ميكند و اين برخلاف سياست و مصالح انگلستان بود.28
آقاسيد جمال گلپايگاني كرسي درس علامه جامع، فقيه كامل آقا رضا همداني را مغتنم شمرد و از بحثهاي اين مجتهد محقق و فقيه اهل نظر و بيان شيوايش فيض بُرد، حاج آقا رضا همداني از شاگردان مشهور ميرزا شيرازي است كه چندين سال دروس عالي فقه را در سامرا به بحث و تحقيق ميگذرانيد و تقريرات درسي ميرزاي بزرگ را مدوّن نمود.29
آية الله سيد محمد كاظم يزدي در نجف حوزه درسي تشكيل داده بود، از آنجا كه با علم استوار، تقواي زياد و اخلاص بطور متقن مباحث فقه و اصول را تشريح ميكرد سيد جمال گلپايگاني از اين چشمه جوشان فقاهت جرعهها نوشيد و تحت تأثير صفاي نفس، وارستگي و فضيلت هاي اخلاقي او قرار گرفت، اين شخصيت پس از رحلت آخوند خراساني و آية الله محمد طه نجف زعيم بزرگ جهان تشيّع گرديد و به عنوان بزرگترين قدرت مذهبي پاسدار حريم تشيّع گشت و در ايران، هند، افغانستان و ديگر نقاط شيعه نشين زعامت و مرجعيت داشت، اين مرجع بيدار و آگاه وقتي مشاهده كرد استعمارگران برخي كشورهاي اسلامي را مورد يورش خويش قرار دادهاند و درصدد تجزيه و تفرقه ميباشند با فتواي جهاد خود مسلمانان را بر ضد متجاوزان به حريم جامعه اسلامي بسيج كرد.30
آية الله سيد جمال گلپايگاني از انفاس ملكوتي آقا شيخ هادي تهراني، آخوند ملاعلي نهاوندي، سيد مرتضي كشميري، شيخ محمد بهاري، و سيد ابوتراب خوانساري نيز محظوظ گشت، او از نجف به سامرا مهاجرت كرد و در اين شهر مقدس از محضر آية الله ميرزا محمد تقي شيرازي بهره هاي علمي برد و بخش مهمي از تقريرات وي را به رشته تقرير درآورد، دقت نظر، ژرفكاري در مسايل غامض علمي، فروتني، زهد و قناعت و نيز بردباري در برابر حوادث و ايستادگي در مقابل استكبار و عوامل آن از ويژگي هاي اين استادِ آية الله گلپايگاني ـ به شمار ميروند.31
مشاور مرجعي بلند پايه
علامه آية الله حاج ميرزا محمد حسين نائيني (1276 ـ 1355 هـ.ق) يكي از نامورترين مراجع عصر خويش و در زمره رجال تحقيق و تدقيق در اصول و فقه ميباشد به حدّي كه او را مجدّد علم اصول و نوآور ناميدهاند، او در اثر اطلاعات وسيع در فلسفه، حكمت و عرفان و نيز احاطه به اصول فقه و كليات فقه در بين مشاهير عصر خويش امتياز خاصي داشت، وي علم اصول را با دقّت تام و جديّت وافر بطور منظم و خالي از ابهام و پيچيدگي تهذيب و تنقيح نمود كه مطّلعين اين فن مرحوم نائيني را در اين امر ستوده و استاديش را در چنين رشته اي پذيرفتهاند همين دقت نظر، ابتكارات و پژوهشهاي علمي موجب شد ايشان محور حركت علمي در عراق محسوب گردد.32 سيد جمال الدين گلپايگاني شاگرد برجسته و از اصحاب خاص ميرزاي نائيني بود و هميشه در سمت راست وي مينشست.33 قبل از زمان اين شخصيت فقهي نگاشتن درس استاد در حوزههاي علميه رايج نبود، آية الله نائيني به ضبط و نگارش درس و يادداشتبرداري از مطالب علمي توجه ويژه داشت و بارها از شاگردان خود ميخواست مطالب درس را بدون كم و كاست تقرير كنند از اين روي آية الله گلپايگاني مطالبي را كه وي مطرح ميكرد با دقت هرچه تمامتر به نگارش درآورد و آن را به استاد خود عرضه ميداشت و آية الله نائيني نيز در جهت رشد و كمالات علمي او، رهنمودهاي لازم و مورد نياز را ارائه ميداد، از آقاجمال گلپايگاني نقل شده است يك طاقچه تقريرات درس آقا را دارم، حدود سي سال در خدمت مرحوم نائيني بودم و تا آخرين روز درس ايشان آمدم و همه را يادداشت كردم نگارش درس آية الله نائيني توسط شاگردان زبدهاي چون آيةالله گلپايگاني كه خود چهرهاي علمي بودند و در قله بلند فقه و اصول سير ميكردند فوايد زيادي داشت. درس به گونهاي زنده با ويژگيهاي خود ميماند و براي محققان امكان نقد و بررسي آخرين ديدگاههاي ارائه شده در دانش مورد بحث به وجود ميآيد و ديدگاهها، ابتكارات و نوآوريهاي نائيني با رحلت او از بين نرفت و به فراموشي سپرده نشد، همچنين اين تقريرات گنجينههاي گرانبها براي حوزهها و نسل هاي بعدي و راهي است براي آشنايي با سبك ها و شيوه هاي گوناگون و سكّويي است براي تحقيقات جديدتر در فقه و اصول.34 حجةالاسلام والمسلمين حاج شيخ مهدي غروي نائيني فرزند برومند آية الله نائيني ضمن برشمردن خصوصيات اخلاقي و علمي پدرش گفته است آية الله نائيني با اشخاصي چون آقا سيد جمال گلپايگاني ، سيد محمود شاهرودي، آقا شيخ موسي خوانساري و... در شبانه روز دو مرتبه در مسائل علمي به تبادل نظر ادامه در صفحه 50
جديدترين آثار منتشر شده، توسط انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم كه به دفتر مجله رسيده است.گفت و گوهاي فلسفه فقه صراط مستقيم، عباس نيكزاد رمز جاودانگي، حسن عسكري راد قرآن و اسرار آفرينش، آيةالله جعفر سبحاني مصلحي متفكر و سياستمدار (سيد جمال الدين اسدآبادي)، سيد احمد موثّقي يكصد و چهارده معماي قرآني، محمود جويباري فاطمه گلواژه آفرينش، سيد ضياء مرتضوي حمّاد بن عيسي، اسماعيل محمّدي قيامت نزديك است، علي شيرازي اصول دين: مقدّس اردبيلي، تحقيق محسن صادقي انديشه سياسي فارابي، محسن مهاجرنيا همسرداري، ابراهيم اميني تاريخ تحوّل دولت و خلافت، رسول جعفريان جلوه هاي حكمت، سيد اصغر ناظمزاده قمي مظهر ولايت، سيد اصغر ناظم زاده قمي خاندان عصمت، سيد تقي واردي شرح حال و آراي فلسفي ملاّصدرا، سيد جلال الدين آشتياني تعليم و تربيت در نهجالبلاغه، عبدالمجيد زهادت اصول الفقه، للعلامة محمد رضا المظفّر احكام خانواده مطابق با فتاواي امام خميني(ره)، عبدالرحيم موگهي بررسي فقهي عقد بيمه، احمد جماليزاده عليّت از ديدگاه فيلسوفان مسلمان و فيلسوفان تجربه گرا، دكتر عين الله خادمي شرح مقدّمه قيصري بر فصوص الحكم ابوفراس حمداني، محمد باقر پور اميني داستان دوستان، محمد محمدي اشتهاردي حضور قلب در نماز، علي اصغر عزيزي تهراني مباني فلسفه اسلامي، مختار امينيان سيماي انسان كامل در قرآن، آية الله جعفر سبحاني دعبل خُزاعي، مصطفي قلي زاده آشنايي با سوره ها، جواد محدّثي مديريت و سياست، علي اكبر ذاكري سياست و تقوا، علي اكبر ذاكري حكومت و سياست، علي اكبر ذاكري رابطه فقه و حقوق، مصطفي مير احمدي زاده اخلاق در بازار، حسن صنعتكار نحو روان با حديث و قرآن، محمد امين شيرازي حقايق پنهان، احمد زماني درآمدي بر تاريخ نگري و تاريخ نگاري مسلمانان، ابوالفضل شكوري آشنايي با حقوق جزا و جرم شناسي، اسماعيل رحيمي نژاد الاكتفاء بما روي في اصحاب الكساء، سيد محمد جواد جلالي اللوامع الالهيه، تحقيق شهيد قاضي طباطبايي قسامه در نظام قضايي اسلام، محمد علي رازي زاده اذن و آثار حقوقي آن، عليرضا فصيحي زاده شريعت و حكومت، محمد مهدي موسوي خلخالي الهي نامه، آية الله حسن زاده آملي سيري در انديشههاي شهيد مطهري، علي باقي نصرآبادي المبدأ والمعاد صدرالمتألهين، سيد جلال الدين آشتياني درسنامه علوم قرآني سطح 2، حسين جوان آراسته.بقيه از صفحه 42
ميپرداخت و علاقهمند بود شاگردانش از جهت علم و تقوا ممتاز و نخبه بارآيند و از اين روي اين افراد وعدهاي ديگر به مقام والاي فقاهت و مرجعيت رسيدند آن فقيه سترگ با آقايان سيد جمال الدين گلپايگاني و سيد عبدالغفار مازندراني (امام مسجد بزرگ هندي نجف) خلوت ميكرد و به اين دو نفر گوشزد مينمود: شما نزد خداوند مسؤول هستيد اگر از من خطايي سر بزند يا گرفتار هواي نفس شوم و متوجه نباشم به من تذكر ندهيد و مرا از هواها و لغزشها متوجه نسازيد و چشم پوشي كنيد.35 آقا سيدجمالالدين در واقع مشاور آية الله نائيني بود و مرحوم نائيني در اجازهاي كه به وي داده از او به عنوان حجةالاسلام ياد كرده در حالي كه آية الله خويي و شيخ محمد علي كاظمي را به عنوان ثقةالاسلام معرفي نموده است، در پايان اين اجازه مرحوم نائيني از سيد جمال الدين گلپايگاني ميخواهد تا براي او دعا كند.36 در سال 1346هـ.ق ميرزاي نائيني براي معالجه، از راه كربلاي معلّي همراه آقاسيد جمال گلپايگاني، شيخ موسي خوانساري، شيخ محمد علي كاظميني و شيخ حسين حلّي به بغداد مسافرت كرد كه در خارج اين شهر چادر استقبال از اين كاروان علم و معرفت نصب گرديده بود و حدود دويست اتومبيل حامل اعيان و علما و نمايندگان مجلسين از شيوخ دجله و فرات ، وزير فرهنگ، وزير دادگستري ، همگي در اين چادر انتظار ورود اين شخصيت ها را داشتند، پس از مراسم استقبال آنان چادر را ترك گفته و راهي بغداد گرديدند، مدت اقامت اين جمع در بغداد سه ماه طول كشيد.37
ادامه دارد
1 . جغرافياي كامل ايران، گروهي از نويسندگان، ج اول، ص330.2 . نك: معجم البلدان ، ياقوت حموي، آثار البلاد و اخبار العباد، قزويني، نزهت القلوب، حمدالله مستوفي.3 . سرزمين و مردم ايران، عبدالحسين سعيديان، ص926 ـ 927.4 . نقباء البشر ، ج اول، ص309.5 . اجساد جاويدان، علي اكبر مهدي پور، ص255.6 . توشهاي از تاريخ گلپايگان و مردم آن، اكبر فاضلي، چاپ تهران ابجد (1373) ، ص189.7 . مطالب دست نويس آقاي عليمراد كياني.8 . زندگاني و شخصيت شيخ انصاري، حاج شيخ مرتضي انصاري، ص455، پاورقي؛ از كليني تا خميني، جرفادقاني، ص414.9 . تاريخ مشاهير ايران و عرب، امير مسعود سپهرم (چاپ تهران، كتابفروشي زوّار) ص32.10 . گلزار، حسين مدرس رفسنجاني ، چاپ آفتاب تهران، ص639؛ مجله جاويدان خرد سال اول، شماره دوم، ص62؛ مجله نور علم، دوره سوم، شماره28، ص98.11 . زندگاني حكيم جهانگيرخان قشقايي، مهدي قرقاني، ص164.12 . مجله كيهان انديشه، شماره ششم، خرداد و تير 1365، ص31.13 . معادشناسي، ج اول، علامه سيد محمد حسين حسيني تهراني (تهران، انتشارات حكمت) ص138.14 . مقدمه ديوان طرب، ص65.15 . اين نكته را آقاي سيد محمد حسين علوي به نقل از حاج آقا محمد مقدس اصفهاني كه شاگرد آخوند كاشي بوده درشب سهشنبه هشتم جمادي الثاني سال 1398 هـ.ق براي منوچهر صدوقي سها نقل كرده كه او هم در اثر معروفش ـ تاريخ حكما و عرفاء متأخرين صدر المتألهين، ص75 آورده است.16 . ناگفته هاي عارفان، محمد جواد نورمحمدي، ص209.17 . مأخذ قبل.18 . در خصوص شرح احوال حاج آقا رحيم ارباب بنگريد به مقاله فضل الله ضياء نور مندرج در كيهان فرهنگي آذر 1365، ص31؛ گنجينه دانشمندان، محمد شريف رازي، ج3، ص86، و نيز كتاب ناصح صالح، از نگارنده، ص240 ـ 246.19 . زندگينامه رجال و مشاهير ايران، حسن مرسلوند، تهران، انتشارات الهام، ج5، ص328.20 . نقباء البشر، آقا بزرگ تهراني، ج دوم، ص677، الاجازات الكبيرة، آية الله مرعشي نجفي، ص116.21 . عارف باللّه آية الله حاج علي محمد نجف آبادي، محمد جواد نورمحمدي، ص45.22 . توحيد علمي و عيني (مكاتيب حكمي و عرفاني) آية الله سيد محمد حسين حسيني تهراني، ص20 ـ 23.23 . اعيان الشيعه، سيد محمد امين، چاپ بيروت (1403 هـ.ق) ج2، ص472.24 . هدية الرازي، شيخ آقا بزرگ تهراني، ترجمه محمد دزفولي، ص108.25 . مجله كيهان انديشه، سال اول، شماره ششم (خرداد و تير 1365)، ص72 ـ 73.26 . مرگي در نور، عبدالحسين مجيد كفايي، ص91 ـ 100.27 . نگاهي به تاريخ انقلاب اسلامي 1920 (ميلادي) عراق و نقش علماء مجاهدين اسلام، محمد صادقي تهراني، ص29.28 . مصاحبه با آية الله حاج شيخ حيدر علي محقق، مجله حوزه، شماره 53 ، ص50 ـ51.29 . علماي بزرگ شيعه از كليني تا خميني، م . جرفادقاني، ص327.30 . شرح حال اين فقيه مبارز را در كتاب سيد محمد كاظم يزدي فقيه دورانديش از مجموعه ديدار با ابرار مطالعه نمائيد.31 . بنگريد به كتاب ميرزا محمد تقي شيرازي سروش استقلال، محمد اصغري نژاد.32 . فقهاي نامدار شيعه، عبدالرحيم عقيقي بخشايشي، ص404 ـ 405.33 . ميرزاي نائيني نداي بيداري، نورالدين عليلو، ص87.34 . مجله حوزه، شماره 76 ـ 77 ، ص413 ـ 414؛ همان شماره 30، ص42.35 . گفتگو با حجةالاسلام والمسلمين غروي نائيني، مجله حوزه، سال سيزدهم، شماره 76 ـ 77، ص17.36 . يادداشت هاي دست نويس عليمراد كياني.37 . مجله حوزه، شماره 76 ـ 77، ص22 ـ 23.