نامه های امام جواد (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نامه های امام جواد (علیه السلام) - نسخه متنی

داود الهامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


مکتب اسلام- ش:5 ، سال 34، م401، مرداد 73


نامه هاي امام جواد (ع)


داود الهامي


در کتب اخبار چندين نامه از امام جواد (ع) نقل شده که به ياران و شيعيان خود
نوشته است بعضي از اين نامه ها، پاسخ نامه هائي است که از آن حضرت مسأله سؤال
کرده اند و برخي موعظه و اندرز خواسته اند و بعضي از اين نامه ها را خود امام
مرقوم فرموده اند. اين نامه اگرچه کوتاه است ولي بسيار رسا و بلند است، که از
روحي? عالي نويسنده آن حکايت مي کند، از ميان اين نامه ها به نقل چند نامه
اکتفاء مي کنيم:


متن نامه امام جواد به يکي از خواص اصحاب خود علي بن مهزيار اهوازي:


بسم الله الرحمن الرحيم


يا علي احسن الله جزاک و اسکنک جنته و منعک من الخزي في الدنيا و الآخرة و حشرک
الله معنا. يا علي قد بلوتک و خيرتک في النصيحة و الطاعة و الخدمة و التوفير و
القيام بما يجب عليک. فلو قلت اني لم ار مثلک لرجوت ان اکون صادقاً فجزاک الله
جنان الفردوس نزلاً فما خفي علي مقامک و لا خدمتک في الحر و البرد، في الليل و
النهار فأسأل الله اذا جمع الخلائق للقيامة ان يحبوک برحمته تغتبط بها انه سميع
الدعاء.


به نام خداوند بخشاينده مهربان. اي علي بن مهزيار خداوند به تو جزاي نيکو
عنايت فرمايد، و جايگاه ترا بهشت قرار دهد و از خواري دنيا و آخرت مصون دارد و
تو را با ما محشور بگرداند. خداوند تو را به پند و اندرز و اطاعت و خوف و وقار و
مسکنت آزموده است و در آنچه واجب است امتحان خوبي داده اي، اگر بگويم مانند تو
را در ميان اصحاب نديده ام، اميدوارم راست باشد، خداوند جزاي اعمال نيک تو را
بهشت برين قرار دهد، البته مقام تو بر ما پنهان نيست و خدمت تو هم پوشيده نيست که
در سرما و گرما و شب و روز به واجبات قيام کردي، من از پيشگاه خداوند تقاضا دارم
روزي که هم? خلائق را جمع مي کنند تو را به پاس دوستي ما به رحمت خويش متنعّم
سازد به طوري که مورد غبط? ديگران گردد، او خداونديست که شنوند? هر دعائي است.



از اين نامه و نامه هاي ديگري که امام جواد (ع) به علي بن مهزيار نوشته، معلوم
مي شود علي بن مهزيار چقدر جليل القدر و عظيم الشأن بوده که امام او را اين چنين
از صميم دل دعا مي کند، دعائي که اجابت آن حتمي است.


علي بن مهزيار در نامه اي به امام جواد (ع) نوشت که چون در شهر اهواز زلزله زياد
مي شود، آيا اجازه مي فرمائيد از آن شهر به جاي ديگر نقل مکان کنيم؟


امام در پاسخ نامه او دستور دادند که از اهواز بيرون نروند و روز چهارشنبه و
پنجشنبه و جمعه را روزه بگيرند و در روز جمعه جام? پاکيزه به تن کنند و غسل
نمايند و از شهر بيرون روند و دعا کنند تا خداوند اين بلا را از آنجا دفع کند. علي
بن مهزيار مي گويد دستور امام را به کار برديم، ديگر زلزله ساکت شد.


از جمله نامه هاي آن حضرت، نامه اي است که علامه مجلسي از کافي نقل مي کند، که
صيدلاني گفت: با مرداني از اهل سجستان و بست در سفر مکه بوديم، سال اول خلافت
معتصم بود، در طواف کعبه حضور امام جواد (ع) رسيديم عرض کردم مردي است که به
ولايت و دوستي شما متکي و علاقمند است، ولي اهل ديوان است و من هم بايد خراجي به
او بپردازم، اگر شما به او نامه اي مرقوم فرمائيد که به من احسان کند، موجب سپاس
و تشکر است.


امام (ع) فرمود من او را نمي شناسم.


عرض کردم من او را مي شناسم و اطمينان دارم که از شيعيان و اردتمندان شما و
برادران ايماني ما مي باشد و نامه شما به حال او مفيد خواهد بود.


امام (ع) کاغذ برداشت و اين نامه را به او نوشت:


بسم الله الرحمن الرحيم


اما بعد فان موصل کتابي هذا ذکر عنک مذهباً جميلاًَ و ان لک من عملک ما احسنت
فيه فاحسن الي اخوانک و اعلم ان الله عزوجل مسائلک عن مثاقيل الذر و الخردل.


اين شخص که نامه مرا به تو مي رساند از تو نقل کرد که تو مذهب نيکو و پسنديده اي
داري و اين که اعمال تو مورد تحسين و رضايت خاطر مردم است، تا بتواني نسبت به
برادران ديني خود نيکي کن و بدان که خداوند عزّوجلّ در قيامت هر ذرّه و خردلي از
عمل نيک را فراموش نمي کند.


راوي گفت: وقتي به سجستان رسيدم، خبر اين نامه را به والي آنجا حسين بن
عبدالله نيشابوري داده بودند در دو فرسخي شهر به استقبال ما آمد چون نامه حضرت
را به او دادم آن را بوسيد و به چشم کشيد و گفت حاجت تو چيست؟


گفتم: مالياتي بايد به ديوان محاسبات شما بدهم. گفت: آن را بخشيدم و تا من والي
اينجا هستم، خراج از تو مطالبه نمي کنم.


آنگاه از وضع زندگي من پرسيد، چون جريان کار خود را براي او گفتم، به من محبّت
بيشتري کرد و نوشت مادام العمر از ماليات معاف باشم و تا زنده بود، صله و احسانش
نسبت به من قطع نشد.


راوندي در خرائج مي نويسد: جناب عبدالعظيم حسني نامه اي به خدمت امام محمد تقي
جواد الائمة نوشت و در آن از مهدي امت و قائم آل محمد سؤال نمود فقال: المهدي يجب
ان ينتظر في غيبته و يطاع في ظهوره و هو الثالث من ولدي و ان الله يصلح امره في
ليلة کما اصلح امر کليمه موسي (ع) حيث ذهب ليقتبس لا هله ناراً هو سمي رسول الله و
کنيته تطوي له الارض و قيل له القائم لانه يقوم بعد ذکره و ارتداد النفر من
القائلين بامامته و سمي المنتظر لان غيبته يطول امرها فينتظر خروجه المخلصون و
منکره المرتابون من القائلين و يهلک المستعجلون.


مرقوم فرمود:


مهدي کسي است که انتظار او واجب است و بايد در غيبت او انتظارش را داشت و به
هنگام ظهور اطاعت او را نمود او سومين اولاد من است و خداوند به دست او امور عالم
را در ظرف يک شب اصلاح مي کند و همانطور که براي موسي بن عمران اصلاح فرمود و آتش
از درخت در کوه طور برافروخت که همه ديدند و نور آن غير از نور همه روشني ها و
انوار بود. او را به نام رسول خدا و کني? او مي خوانند، براي آن که زمين در اراد?
او بهم در مي نوردد و او را قائم گويند براي آن که پس از مرگ نام او در ميان خلق
است و از کساني که قائل به امامت او مي باشد، مرتد مي گردد او راد منتظر مي
خوانند براي آن که غيبت او به طول مي انجامد به اندازه اي که مخلصين در حال
انتظار مانده و شکّاکين مرتد شده و شتابزردگان هلاک خواهند شد.


گسترش فعاليت شيعه در زمان امام جواد (ع)


امام جواد (ع) در دوران خلافت مأمون از آزادي بيشتري برخوردار بود و در سراسر
حيطه حکمراني خليفه، سازمان امامت، وکلاي خود را اعزام مي کرد و به فعاليّتهاي
خود همچنان گسترش مي داد بدين جهت وکلاي امام (ع) در بسياري از شهرها مانند:
اهواز ، همدان، سيستان و بست، ري، بصره، واسط، بغداد و مراکز سنتي اماميه کوفه و
قم و خراسان پخش شده بودند، امام به هواداران خود اجازه مي داد در دستگاه حکومت
عباسي کار کنند، بدين جهت محمد بن اسماعيل بن بزيع و احمد بن حمزه قمي پستهاي
مهمي در وزارت اشغال کردند.


نوح بن دراج قاضي بغداد و پس از آن قاضي کوفه بود. چون بستگان او از کارگزاران
امام جواد (ع) بودند لذا وي عقيده خود را در طول اشغال اين سمت پنهان داشت.


بعضي ديگر از اماميه مانند: حسين بن عبدالله نيشابوري حاکم بست و سيستان شد و
حکم بن عليا اسدي به حکومت بحرين رسيد، هر دو نفر به امام جواد (ع) خمس مي دادند
که حاکي از بيعت پنهاني آنها با امام نهم است.


و همچنين پيروان امام در خراسان به خود اجازه دادند تا در ارتش عباسيان وارد
شوند و در مقهور ساختن طغيان خرّميّه شرکت جويند بنا به گفته مرحوم شيخ طوسي
اينان در سال 220 هـ مقدار زيادي غنيمت جنگي را از قيام کنندگان گرفتند، امام
جواد (ع) به آنها دستور داد تا خمس آن را مستقيماً به آن حضرت و يا وکلايش
بپردازند.


آري در دوران خلافت مأمون فعاليت شيعيان و وکلاي امام (ع) به منظور هدايت
مذهبي و امور مالي بود و لذا تهديدي به حکومت مأمون به حساب نمي آمد ولي بعضاً به
بهانه اي در مقابل مأمون مي ايستادند.


في المثل در سال 210 مردم قم که اکثراً شيعه بودند از خليفه درخواست کردند تا
خراج زمين را براي آنها کاهش دهد، همانگونه که به مردم ري تخفيف داده بود ولي
مأمون تقاضاي آنها را نپذيرفت. بنابراين آنها مأمون را از خلافت خلع کردند و از
پرداخت خراج امتناع ورزيدند و کنترل امور شهر را به عهده گرفتند در نتيجه مأمون
ارتش خود را از بغداد به خراسان گسيل داشت تا قيام مردم قم را فرونشاند. علي بن
هشام و عجيف بن عنبسه فرماندهي ارتش عباسي را به عهده گرفتند ديوار شهر را
ويران و بسياري از مردم را به قتل رسانيدند.


در ميان مقتولين يحيي بن عمران که بنا به گفته ابن شهر اشوب وکيل امام جواد (ع)
وجود داشتبه علاوه مأمون هفت ميليون درهم خراج را از اهالي قم به جاي مقدار
معمول آن که قبل از قيام دو ميليون درهم بود، اخاذي کرد.


روايات طبري و ابن اثير حاکي از آن است که برخي از سران اين قيام به مصر تبعيد
شده اند که در ميان ايشان جعفر بن داود قمي قرار داشت بنا به گفته طبري ، جعفر بن
داود از مصر فرار کرد و در سال 214در قم قيام کرد ولي قيام او شکست خورد و خود وي
دستگير گرديد و دوبار به مصر تبعيد شد.


منابع تاريخي علت قيام مردم قم را تنها عدم موافقت مأمون به کاهش ماليات
دانسته اند و در ارتباط اين قيام با سازمان امامت سکوت اختيار کرده‌اند . اما به
نظر بعيد مي‌آيد اين قيام مردم شيعه قم و در رأس آنها وکيل امام جواد(ع) به خاطر
کاهش ماليات باشد و هيچ ربطي با سازمان امامت نداشته باشد، آيا مي‌توان ادعا
کرد مردم شيعه قم به حيله و نيرنگهاي مأمون ، آن مار خوش خطّ و خال دربار? امام
رضا(ع)‌پي برده‌اند و اين قيام و خلع مأمون از خلافت عکس العمل آن بود ؟ ! ظاهراً
خود مأمون اين فعاليتها را بي ارتباط به عقايد مذهبي مردم قم نمي‌دانست بدين
جهت کوشيد تا آنان را از طريق امام جواد (ع)‌پايان دهد . بنا به گفت? مورخان ،
مأمون در اثناي حرکت براي هجوم به روم امام جواد (ع) را فرا خواند و در ماه صفر
سال 215در تکريت به او خوشامد گفت و در آنجا دختر خود امّ الفضل را با او تزويج کرد
. مأمون از آن حضرت خواست تا در بغداد


عروسي کند و آنگاه با همسرش به مدينه باز گردد.


ولي ناگفته نماند که اين ازدواج نه حمايت اماميه را نسبت به مأمون جلب کرد ونه
قيامهاي مردم قم را متوقف ساخت . جعفر بن داود مجدداً از مصر گريخت و در سال 216بار
ديگر در قم قيام کرد و در آنجا لشگر مأمون را شکست داد.


وي به مقاومت خود تا اواخر سال 217 ادامه داد و در همين زمان لشگر مأمون به قيام
مردم قم خاتمه داده و جعفر بن داود را گردن زدند .


ولي فعاليتهاي مخفيانه علويان و شيعيان در سطح گسترده‌اي همچنان ادامه داشت
.


پس از مأمون برادرش معتصم در سال 218 به خلافت رسيد امام جواد (ع) و محمد بن قاسم
طلقان را به بغداد فرا خواند تا نقش آنها را در رهبري فعاليتهاي زير زميني
شيعيان مورد تحقيق و بررسي قرار دهد . محمد بن قاسم همينکه از تصميم معتصم آگاه
شد از کوفه به خراسان گريخت امام جواد (ع) با همسرش تحت الحفظ به بغداد اعزام
گرديد . در همانجا تحت نظر قرار گرفت سرانجام امام نهم چند ماه بعد به تحريک
معتصم مسموم شد و به درود حيات گفت .


? . پايان صفحه 34.


? . پايان صفحه35.


? . پايان صفحه36.


? . پايان صفحه37.


? . پايان صفحه38.


? . پايان صفحه39.


? . پايان صفحه 39.














7





- بهجت الابرار، ص 99ـ سرور الفؤاد، ص 167ـ سفينة البحار، ص 62ـ در کلم? سعد
الخير.


- کتاب الغيبة شيخ طوسي، ص 226ـ بحار، ج 50، ص 105.


- بحار، ج50، ص 101.


- مجلسي، بحار، ج50، ص 7ـ 86.


- کافي، ج5، ص 112ـ111ـ بحار، ج50، ص 87.


- الخراج راوندي، ص 199 چاپ هند، وفات الجواد، ص 59.


- رجال نجاشي، ص 191.


- اختيار معرفة الرجال، ص 2ـ116، نجاشي، ص 265.


- کافي، ج5، ص 111.


- بحار، ج50، ص 5ـ44.


- اختيار معرفة الرجال، ص 487، ـ رجال نجاشي، ص 180.


- اثبات الوصية، ص 213ـ 215.


- اختيار معرفة الرجال، ص 564.


- رجال نجاشي، ص 254.


- مدرک قبل.


- کافي، ج5، ص 11.


- طوسي، استبصار، ج2، ص 58.


- کامل ابن اثير، ج5، ص 212ـ طبري، ج5، جزء 10، ص 276.


- ابن شهر آشوب ، مناقب آل ابي طالب ، ج4، ص397ـ ازدي تاريخ الموصل ، طبع قاهره ،
ص 368بنا بنقل تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم ، ص 79.


- طبري ، ج5 ، ص280، جزء 10، حوادث سنه 214


- طبري ، ج5، ص280، جزء 10 ـ ازدي ، تاريخ الموصل ، ص399ـ ابن اثير ، کامل ، ج5، ص219.


- طبري ، ج5، ص284، جزء 10ـ کامل ابن اثير ، ج5، ص221.


- محمد بن قاسم در دوره امامت امام جواد(ع)‌امام زيديه انقلابي بود، چون
معتصم قصد به دستگيري او کرد وي از کوفه گريخت و در طالقان قيام نمود ولي معتصم
او را دستگير کرد و در سامراء به زندان افکند . آنگاه وي به طور سري از زندان
ناپديد شد از اين رو بخش عظيمي از زنديه در قراء کوفه ، طبرستان ، ديلم و خراسان
معتقد شدند که وي نمرده ، بلکه زنده است و قيام مسلحانه خواهد کرد تا زمين را با
عدالت پر کند پس از آنکه از ظلم پر شده باشد (مروج الذهب ، ج6، ص116بن بنقل تاريخ
سياسي غيبت امام دوازدهم ، ص98).



/ 1