امام حسينعليهالسلام در خطبههايى به پايمال شدن قوانين الهى و پيدايى مفاسد اجتماعى تصريح مىكند و اصلاح امت جد بزرگوار و تحقق فريضه الهى امر به معروف و نهى از منكر را در جامعه مىخواهد. «وى در وصيتنامهاى به محمدبن حنفيه مىنويسد: «انى ما خرجت اشرا ولابطرا و لامفسدا و لاظالما وانما خرجت لطلب الاصلاح في امة جدى اريد ان آمر بالمعروف وانهى عن المنكر» در بين راه هر چه خبرهاى مايوسكنندهتر از كوفه مىرسيد خطبهاى داغتر از خطبه قبلى مىخواند... از آن جمله است: آيا نمىبينيد قوانين الهى پايمال مىشود؟ آيا نمىبينيد اين همه مفاسد پيدا شده و احدى نهى نمىكند و احدى هم بازنمىگردد؟ در چنين شرايطى يك نفر مؤمن بايد از جان خود بگذرد و لقاى پروردگار را در نظر بگيرد» [17]امام زندگى با ستمگران را مايه ملامت و مردن را شهادت در راه حق مىبيند و سكوت در برابر حاكم جابر را گناهى نابخشودنى مىشمارد... و براى جلوگيرى از نقض و جابجايى احكام الهى و حفظ حرمتخون مسلمانان خود را سزاوارتر از ديگر افراد مىشناسد. و «مىگويد: «وانا احق من غيري» و من از تمام افراد ديگر براى اين كه دستور جدم را عملى سازم شايستهترم. وقتى انسان حسينعليهالسلام را با اين صفات و خصايص مىشناسد مىبيند حق است و سزاوار است كه نام او زنده بماند.» [18]و اين كه هر انسان آزادهاى حسينعليهالسلام را دوست مىدارد به خاطر اين است كه وى خود را در راه حق و عدالت و اجتماع انسانى فدا كرد.
جلوههايى از حقيقت اسلام
رفتار امام در هر زمينه بيانگر ارزشهايى نظير: انسانيت، جوانمردى، شفقت و محبتبود لذا وقتى از دور متوجه حركت نيروى مهاجم مىشود، با اين كه از موقعيت و فرصت مناسبى برخوردار استبه روش پدر بزرگوار خود علىعليهالسلام در صفين عليه آنان حركتى انجام نمىدهد و در مسير انساندوستى و جوانمردى و محبت تا آن جا پيش مىرود كه تشنگى سپاهيان مزاحم را تحمل نمىكند در سيراب كردن افراد و روش سيرآب شدن اسبان مراقبت مىنمايد. «در كربلا در نهايتشدتها و فشارها نيز مراقب است كه ابتداى به جنگ نكند» [19]چنان كه به هنگام مواجهه با «حر» در پاسخ يكى از همراهان كه به وى پيشنهاد مىكند براى از ميان بردن اين مانع وقت مناسبى است مىگويد: «وظيفه من در حال حاضر جنگ نيست.» [20]اندرز و خيرخواهى ياران امام در دل غافل سپاهيان كوفه سودى نمىبخشد و آنان به زشتى كار خود واقف نمىگردند و شب عاشورا فرا مىرسد.
شب عاشورا
در شب عاشورا بعد از اتمام حجتها، آنان كه در راه حق و اعتلاى كلمه توحيد و احكام قرآن يك دل و يك جهتشدند ماندند و وفادارى خود را اعلام كردند و چنين گفتند: «ما هرگز از تو جدا نخواهيم شد، ما هرگز از راه حق كه تو پيشواى آن هستى روى برنخواهيم تافت و تا رمقى در تن داريم از حريم تو دفاع خواهيم كرد» [21]آرى آنان كسانى بودند كه حقانيت راه حسينعليهالسلام را از صميم جان دريافته بودند و براى وصول به محبوب دقيقهشمارى مىكردند. «آنان هم شجاع بودند و هم مؤمن هم نظامى بودند و هم عابد... دستى به اوراق قرآن داشتند و دستى به دسته شمشير.» [22]حسينعليهالسلام وقتى آنان را از نتيجه ظاهرى جنگ، يعنى كشته شدن باخبر ساخت، همگى غرق در شادى شدند و خدا را سپاس گفتند و پاسخى سزاوار كه بيانگر شوق و شور و عشق به شهادت بود، به امام خود دادند «تا آنجا كه جوان سيزده ساله امام حسن مجتبىعليهالسلام مىگويد: شهادت براى من از عسل شيرينتر است.» [23]شب عجيبى بود وقتى هدف براى جمعى دردمند، معتقد و مخلص روشن است و ثمره تلاشها و از خودگذشتگيها اميدواركننده، صفا و صميميت و عشق را به ارمغان مىآورد و حال نيازمندى افزايش مىيابد و راز و نياز به درگاه بىنياز رنگى و حالى و هوايى ديگر به خود مىگيرد.